Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
356092 - Telegram Web
Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
࿐ྀུ🌻🍃🌼


صبا را ديدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولي افسوس و صد افسوس
زابر تيره برقي جست
که قاصد را ميان ره بسوزانيد
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
يکي را دوست ميدارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
 
#فریدون_مشیری

࿐ྀུ🌻🍃🌼


ســــــــــلااام خوبان صبحتان پراز طراوت باران عشــــــق
روزگارتــــــون بوســــــہ باران لطف خدا



شاد باشی
👏1
و
دست هایش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را به سمت ما کوچاند...


#سهراب_سپهری
🌼🌿


به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

به مرگ زنده شدن هم حکایتی‌ست عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم

در آشیانهٔ طوبا نماندم از سر ناز
نه خاکیم که به زندان خاکدان مانم

ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم

غبار چشمهٔ حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم

چه سال‌ها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم

دریچه‌های شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم

به خشت و گل نه فرود آمدی سرم، گفتی
که در سراچهٔ امکان به لامکان مانم

به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم

به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبح‌خوان مانم

استاد شهریار
💕🌿

زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت

منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق ...
گذشته‌ام از فلک هم  به نردبان سکوت

نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم
که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت


معینی کرمانشاهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌿



روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار



🌿💕
#شیخ_بهایی
💕🌿

ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻝ ﺟﺎﯼ ﻫﺮ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻮﯼ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺟﺎﯼﻫﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﻗﻠﺐ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺘﺮ اﺳﺖ
ﻏﯿﺮ ﻟﯿﻠﯽ ﮐﺲ ﻻﯾﻖ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ




مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🌿🌺

بر گلشنی اگربگذشتم چو باد صبح
نی عشق‌سرو بود و نه شوق‌صنوبرم

      بوی تو می‌شنیدم  و بر یاد روی تو
      دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم



#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🌿


چشم های تو،
زیباترین چشم هایی است
که آدم می تواند ببیند
و نگاهت همه ی آفتاب های
یک کهکشان است؛
سپیده دم همه ستاره هاست.
لبان تو، آیینه یی است که از ظرافت
روحت حرف می زند
و روحت روح وقار و متانت است.

#احمد_شاملو
گرچه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست
ای اجل ! مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست

بین ماهی های اقیانوس و ماهی های تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست!


#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌿


عزتی گر نیست ما را نزد خوبان، عیب نیست
عاشقان را پیش خوبان خوار بودن هم خوش است

گرچه خفتن خوش بودبا یار در شبهای وصل
لیک درشبهای غم بیداربودن هم خوش است

#امیرخسرو_دهلوی
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است



#حافظ
حمیرا - پیرت بسوزه عاشقی
@moziku
حمیرا...🌺
درآتش عشق ای دوست می‌سوزم و می‌بینی
وز درد فراق ای یار می‌نالم و می‌دانی

در عشق پشیمانی آیین محبت نیست
عاشق نبرد هرگز در عشق پشیمانی

#ملک_الشعرا_بهار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️🌿


ما را به طرب موعظت و پند حرام است
بر اهل محبت دل خرسند حرام است

در مذهب ما تشنه لبان، شربت کوثر
بی چاشنی آن لب چون قند، حرام است

ناصح مگشا لب که گنه کار نگردی
در شرع ملامت زدگان پند حرام است

در آرزوی وصل که در باغ محبت
چندین ثمر نخل برومند حرام است

دارم هوس دیدن ماهی که به رویش
غیر از نظر لطف خداوند حرام است

محرومی یعقوب از آن است که بگزید
شرعی که در آن دیدن فرزند حرام است

یا رب چه بلایی است که در مذهب خوبان
دشنام حلال است و شکرخند حرام است

زندانی غم باش که در شرع محبت
صیدی که نشد کشته درین بند حرام است

عرفی بود از میکده ی درد قدح نوش
آن باده ننوشد که بگویند حرام است

عرفی شیرازی
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

به مرگ زنده شدن هم حکایتی‌ست عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم

در آشیانهٔ طوبا نماندم از سر ناز
نه خاکیم که به زندان خاکدان مانم

ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم

غبار چشمهٔ حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم

چه سال‌ها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم

دریچه‌های شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم

به خشت و گل نه فرود آمدی سرم، گفتی
که در سراچهٔ امکان به لامکان مانم

به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم

به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبح‌خوان مانم

استاد شهریار
💕🌿


ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست

کوثر من لعل ساقی جنت من روی یار
لذت من صوت مطرب رغبت من سوی دوست

شاخ گل در بند خواری از قد موزون یار
ماه نو در عین خجلت از خم ابروی دوست

گر بنازد بر سر شاهان عالم دور نیست
کز شکار شرزه شیران می‌رسد آهوی دوست

گر ندیدی سحر و معجز دیدهٔ دل باز کن
تا بینی معجزات نرگس جادوی دوست

کس نکردی بار دیگر آرزوی زندگی
گر نبودی در قیامت قامت دل‌جوی دوست

بر شهیدان محبت آفرین بادا که بود
کار ایشان آفرین بر قوت بازوی دوست

زان نمی‌آرد فروغی بوسه‌اش را در خیال
کز خیال من مبادا رنجه گردد خوی دوست
 
فروغی_بسطامی
2025/07/14 03:29:49
Back to Top
HTML Embed Code: