Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
363977 - Telegram Web
Telegram Web
دیگر نمی‌دانم طریق! از دست رفتم چون غریق
آنک دهانت چون عقیق از بس که خونم می خوری



[حضرت سعدی شیخ اَجل]
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی‌ كرد!



#حافظ
مقیم صومعه بودم به عالم لاهوت
کشید عشق به کوی شرابخانه مرا

چه حکمت است که صیاد کارخانه غیب
ز زلف و خال تو بنهاد دام و دانه مرا



#ابن_حسام_خوسفی
👍1

همچو پروانه دلم
سوخته ‌ىِ عشق تو بود
زانکه در تیره شَبم
شمعِ شَبستان بودى

فيض_كاشانى
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابلهی دید اشتری به چَرا

گفت نقشت همه گژ است چرا
پای طلبم سست شد از سخت دویدن

هر سو که شدم راه به سوی تو ندیدم




#خاقانی
کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون
تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند



#سعدی
گران جانی مکن ای یار برگو
از آن زلف و از آن رخسار برگو
ز باغ جان دو سه گلدسته بربند
حکایت‌های آن گلزار برگو
ز حسنش گفتنی بسیار داری
ملولی گوشه نه بسیار برگو
ز یاد دوست شیرینتر چه کار است
هلا منشین چنین بی‌کار برگو
چه گفتی دی که جوشیده‌ست خونم
بیا امروز دیگربار برگو
ز یاد عالم غدار بگذر
ز لطف عالم الاسرار برگو
ز لاف فتنه تاتار کم کن
ز ناف آهوی تاتار برگو
ز عشق حسن شمس الدین تبریز
میان عاشقان آثار برگو




#مولانا
آنان که بالا گیرند
به پاکی بالا گیرند
نه به بسیاری کار



#ابوالحسن_خرقانی
👍1
عشق آتش است. هر جا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هر جا که رسد سوزد، و به رنگ خود گرداند.



#عین‌القضات_همدانی
.


من که جز هم‌نفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی

زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی

ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی

به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی

من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
می‌توانی مگر ای عشق به دادم نرسی !

#فاضل_نظری
👏1

آه کز تاب ِدل ِ سوخته جان می سوزد
ز آتش ِدل چه بگویم که زبان میسوزد

یارب این رخنهٔ دوزخ به رخ ِما که گشود؟
که زمین در تب و تاب است و زمان می‌سوزد

دود برخاست ازین تیر که در سینه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد

مگر این دشت ِشقایق دل ِخونین ِمن است ؟
که چنین در غم ِ آن سروِ روان میسوزد

آتشی در دلم انداخت و عالَم بو برد
خام پنداشت که این عود نهان می‌سوزد

لذّت ِ عشق و وفا بین که سپند ِ دل ِ من
بر سر ِ آتش ِ غم رقص کنان می سوزد

گریۀ ابر ِ بهارش چه مدد خواهد کرد؟
دل ِ سرگشته که چون برگ ِ خزان می سوزد

سایه خاموش کزین جان ِ  پُر آتش که مراست
آه را گر بدهم راه جهان می سوزد

#هوشنگ_ابتهاج
.


از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت
هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد

در هر شکن زلف گره‌گیرتودامیست
این سلسله یک حلقهٔ بیکار ندارد

ما گوشه‌نشینان چمن‌آرای خیالیم
در خلوت ما نکهت گل بار ندارد

بلبل ز نظربازی شبنم گله‌مند است
مسکین خبر از رخنهٔ دیوار ندارد

پیش ره آتش ننهندچوب خس وخار
صائب حذر از کثرت اغیار ندارد


صائب تبریزی
.

منزل‌گه دل‌ها همه کاشانه‌ی عشق است
هرجا که دلی گم شده در خانه‌ی عشق است

ویرانه‌ی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانه‌ی عشق است

فرزانه در آید به پری خانه‌ی مقصود
هرکس که در این بادیه دیوانه‌ی عشق است

پیمانه‌ی زهر فلکم تلخ نسازد
این حوصله تلخی‌کش پیمانه‌ی عشق است

هرکس به لبش گرم شود چشم تبسم
با او ننشینند که بیگانه‌ی عشق است

عرفی دل و دین باخته‌ای دلخوش او باش
این‌ها ثمر کاشتن دانه‌ی عشق است

#عرفی_شیرازی
🍁🌿


دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد
کز حضرتِ سلیمان، عشرت اشارت آمد

خاکِ وجود ما را، از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را، گاهِ عمارت آمد

این شرحِ بی‌نهایت، کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد

عیبم بپوش زنهار، ای خرقهٔ می آلود
کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد

امروز جایِ هر کس، پیدا شود ز خوبان
کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد

بر تختِ جم که تاجش، معراج آسمان است
همت نگر که موری، با آن حقارت آمد

از چشمِ شوخش ای دل، ایمانِ خود نگه دار
کان جادویِ کمانکش، بر عزمِ غارت آمد




🍁🌿
حافظ شیرازی
🌿🌻


چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب

گر بر سر خـاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب




🍁🌿
#خيام
گفتی که کیت بینم ای در خوشاب
دریاب مرا و خویشتن را دریاب

که ایام چنان بود که شبها گذرد
کز دور خیال هم نبینیم به خواب


#سنایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
♥️🍃


مستیم و خرابیم و گرفتار فلانیم
سر حلقهٔ رندان خرابات جهانیم

ایمان به جز از کفر سر زلف نداریم
جز معرفت عشق دگر علم ندانیم

ما پیر خرابات جهانیم و لیکن
در عاشقی و باده خوری رند خرابیم

گو خلق بدانند که ما عاشق و مستیم
گو فاش بگویند که بر خود نگرانیم

ما نور قدیمیم که پیدا به حدوثیم
ما گنج وجودیم که از دیده نهانیم

بی عقل توانیم که عمری به سر آریم
بی جام می عشق زمانی نتوانیم

سید ز سر ذوق سخن گوید و خواند
هر قول که از ذوق بگویند بخوانیم


#حضرت_شاه_نعمت_اله_ولی


شبتون دلارام🌙🌸
.


#امشب_با_حافظ💫

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

#حافظ
می‌خواهم اسم تورا لو بدهم
قرارهای مخفی‌مان را
نامه‌هایی را که به‌رمز نوشتیم

می‌خواهم همه‌چیز را لو بدهم
به‌جرم خیانت، زندان بیفتم
ملاقات حضوری بگیرم به دیدنم بیایی
زندانبان
به کبک کوهی در صدایت گیر بدهد
با چند خبرنگار آماتور مصاحبه کنیم
و روزنامه‌های سیاسی بالاخره
من و تو و شعرم را جدی بگیرند.

#جواد_گنجعلی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
1
2025/07/14 22:20:21
Back to Top
HTML Embed Code: