🍁🌿
دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد
کز حضرتِ سلیمان، عشرت اشارت آمد
خاکِ وجود ما را، از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را، گاهِ عمارت آمد
این شرحِ بینهایت، کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار، ای خرقهٔ می آلود
کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد
امروز جایِ هر کس، پیدا شود ز خوبان
کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد
بر تختِ جم که تاجش، معراج آسمان است
همت نگر که موری، با آن حقارت آمد
از چشمِ شوخش ای دل، ایمانِ خود نگه دار
کان جادویِ کمانکش، بر عزمِ غارت آمد
🍁🌿
حافظ شیرازی
دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد
کز حضرتِ سلیمان، عشرت اشارت آمد
خاکِ وجود ما را، از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را، گاهِ عمارت آمد
این شرحِ بینهایت، کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار، ای خرقهٔ می آلود
کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد
امروز جایِ هر کس، پیدا شود ز خوبان
کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد
بر تختِ جم که تاجش، معراج آسمان است
همت نگر که موری، با آن حقارت آمد
از چشمِ شوخش ای دل، ایمانِ خود نگه دار
کان جادویِ کمانکش، بر عزمِ غارت آمد
🍁🌿
حافظ شیرازی
♥️🍃
مستیم و خرابیم و گرفتار فلانیم
سر حلقهٔ رندان خرابات جهانیم
ایمان به جز از کفر سر زلف نداریم
جز معرفت عشق دگر علم ندانیم
ما پیر خرابات جهانیم و لیکن
در عاشقی و باده خوری رند خرابیم
گو خلق بدانند که ما عاشق و مستیم
گو فاش بگویند که بر خود نگرانیم
ما نور قدیمیم که پیدا به حدوثیم
ما گنج وجودیم که از دیده نهانیم
بی عقل توانیم که عمری به سر آریم
بی جام می عشق زمانی نتوانیم
سید ز سر ذوق سخن گوید و خواند
هر قول که از ذوق بگویند بخوانیم
#حضرت_شاه_نعمت_اله_ولی
شبتون دلارام🌙🌸
مستیم و خرابیم و گرفتار فلانیم
سر حلقهٔ رندان خرابات جهانیم
ایمان به جز از کفر سر زلف نداریم
جز معرفت عشق دگر علم ندانیم
ما پیر خرابات جهانیم و لیکن
در عاشقی و باده خوری رند خرابیم
گو خلق بدانند که ما عاشق و مستیم
گو فاش بگویند که بر خود نگرانیم
ما نور قدیمیم که پیدا به حدوثیم
ما گنج وجودیم که از دیده نهانیم
بی عقل توانیم که عمری به سر آریم
بی جام می عشق زمانی نتوانیم
سید ز سر ذوق سخن گوید و خواند
هر قول که از ذوق بگویند بخوانیم
#حضرت_شاه_نعمت_اله_ولی
شبتون دلارام🌙🌸
.
#امشب_با_حافظ💫
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا میفرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا میفرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینهٔ خدای نما میفرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا میفرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت
#حافظ
#امشب_با_حافظ💫
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا میفرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا میفرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینهٔ خدای نما میفرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا میفرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت
#حافظ
میخواهم اسم تورا لو بدهم
قرارهای مخفیمان را
نامههایی را که بهرمز نوشتیم
میخواهم همهچیز را لو بدهم
بهجرم خیانت، زندان بیفتم
ملاقات حضوری بگیرم به دیدنم بیایی
زندانبان
به کبک کوهی در صدایت گیر بدهد
با چند خبرنگار آماتور مصاحبه کنیم
و روزنامههای سیاسی بالاخره
من و تو و شعرم را جدی بگیرند.
#جواد_گنجعلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قرارهای مخفیمان را
نامههایی را که بهرمز نوشتیم
میخواهم همهچیز را لو بدهم
بهجرم خیانت، زندان بیفتم
ملاقات حضوری بگیرم به دیدنم بیایی
زندانبان
به کبک کوهی در صدایت گیر بدهد
با چند خبرنگار آماتور مصاحبه کنیم
و روزنامههای سیاسی بالاخره
من و تو و شعرم را جدی بگیرند.
#جواد_گنجعلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
..
#امشب_با_حافظ
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
#استاد_شجریان
#استاد_کیهان_کلهر
#امشب_با_حافظ
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
#استاد_شجریان
#استاد_کیهان_کلهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌼🍃ــــــــــ
صبح است و صبا مشک فشان میگذرد
دریاب که از کوی فلان میگذرد
برخیز چه خسبی که جهان میگذرد
بوئی بستان که کاروان میگذرد
✍مولانا
📙دیوان شمس
📖رباعیات
📜رباعی شمارهٔ ۷۵۰
درودها ،
بامداد ، آدینه تون فرخ
روزگارِبلندِ تان بر مدارِ سلامتی ، شادمانی ، سرافرازی و برکت ، استوار باد
شاد باشی
صبح است و صبا مشک فشان میگذرد
دریاب که از کوی فلان میگذرد
برخیز چه خسبی که جهان میگذرد
بوئی بستان که کاروان میگذرد
✍مولانا
📙دیوان شمس
📖رباعیات
📜رباعی شمارهٔ ۷۵۰
درودها ،
بامداد ، آدینه تون فرخ
روزگارِبلندِ تان بر مدارِ سلامتی ، شادمانی ، سرافرازی و برکت ، استوار باد
شاد باشی
بیدار تو تا بودم رویای تو می دیدم...
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی...
از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی...
وز زلف تو می زاید انگیزه ی شیدایی...
شهریار
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی...
از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی...
وز زلف تو می زاید انگیزه ی شیدایی...
شهریار
ای که ز دیده غایبی، در دل ما نشستهای
حسن تو جلوه میکند، وین همه پرده بستهای
خاطر عام بردهای، خون خواص خوردهای
ما همه صید کردهای، خود ز کمند جستهای
از دگری چه حاصلم، تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خستهای دلم، مرهم ریش خستهای
گر به جراحت و الم، دل بشکستیم چه غم
میشنوم که دم به دم، پیش دل شکستهای
حضرت_سعدی
حسن تو جلوه میکند، وین همه پرده بستهای
خاطر عام بردهای، خون خواص خوردهای
ما همه صید کردهای، خود ز کمند جستهای
از دگری چه حاصلم، تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خستهای دلم، مرهم ریش خستهای
گر به جراحت و الم، دل بشکستیم چه غم
میشنوم که دم به دم، پیش دل شکستهای
حضرت_سعدی
به رخ شمع شبستانم تویی بس
به قامت سرو بستانم تویی بس
نهان بودی زما، پیداستی باز
کنون پیدا و پنهانم تویی بس
من و ما و دل و جان و سر و مال
همه کفرست، ایمانم تویی بس
#اوحدی_مراغهای
به قامت سرو بستانم تویی بس
نهان بودی زما، پیداستی باز
کنون پیدا و پنهانم تویی بس
من و ما و دل و جان و سر و مال
همه کفرست، ایمانم تویی بس
#اوحدی_مراغهای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿💕
پله ها در پیش رویم، یک به یک دیوار شد
زیر هر سقفی که رفتم، بر سرم آوار شد
خرق عادت کردم اما بر علیه خویشتن
تا به گرد گردنم پیچد، عصایم مار شد
اژدهای خفته ای بود آن زمین استوار
زیر پایم، ناگه از خواب قرون بیدار شد
مرغ دست آموز خوش خوان، کرکسی شد لاشه خوار
و آن غزال خانگی، برگشت و گرگی هار شد
گل فراموشی و هر گلبانگ خاموشی گرفت
بس که در گلشن شبیخون خزان، تکرار شد
تا بیاویزند از اینان آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ویران، هر درختی، دار شد
زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر مگر؟
کان دل پر آرزو، از آرزو بیزار شد
بسته خواهد ماند این در همچنان تا جاودان
گرچه بر وی کوبه های مشتمان، رگبار شد
زَهره ی سقراط با ما نیست رویاروی مرگ
ورنه جام روزگار از شوکران، سرشار شد
#حسین_منزوی
پله ها در پیش رویم، یک به یک دیوار شد
زیر هر سقفی که رفتم، بر سرم آوار شد
خرق عادت کردم اما بر علیه خویشتن
تا به گرد گردنم پیچد، عصایم مار شد
اژدهای خفته ای بود آن زمین استوار
زیر پایم، ناگه از خواب قرون بیدار شد
مرغ دست آموز خوش خوان، کرکسی شد لاشه خوار
و آن غزال خانگی، برگشت و گرگی هار شد
گل فراموشی و هر گلبانگ خاموشی گرفت
بس که در گلشن شبیخون خزان، تکرار شد
تا بیاویزند از اینان آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ویران، هر درختی، دار شد
زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر مگر؟
کان دل پر آرزو، از آرزو بیزار شد
بسته خواهد ماند این در همچنان تا جاودان
گرچه بر وی کوبه های مشتمان، رگبار شد
زَهره ی سقراط با ما نیست رویاروی مرگ
ورنه جام روزگار از شوکران، سرشار شد
#حسین_منزوی
.
چو بانگ رعد خروشان که پیچد اندر کوه
جهان پر است ز گلبانگ عاشقانه ما
نوای گرم نی از فیض آتشین نفسی است
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما
چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم
که سیل نیز نگیرد سراغ خانه ما
#رهی_معیری
چو بانگ رعد خروشان که پیچد اندر کوه
جهان پر است ز گلبانگ عاشقانه ما
نوای گرم نی از فیض آتشین نفسی است
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما
چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم
که سیل نیز نگیرد سراغ خانه ما
#رهی_معیری
دارم دلکی به تیغ هجران خسته
از یار جدا و با غمش پیوسته
آیا بود آنکه بار دیگر بینم
با یار نشسته و ز غم وارسته؟
عراقی
از یار جدا و با غمش پیوسته
آیا بود آنکه بار دیگر بینم
با یار نشسته و ز غم وارسته؟
عراقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿💕
دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد
پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد
نرسد در حرم کعبهٔ وصل محبوب
هر محبی که بر او جور و جفائی نرسد
نوش کن دُردی دردش که دوای جانست
دُردی درد نخورده به دوائی نرسد
می روم بردر میخانه که خوش بنشینم
دارم امید که آن جام بلائی نرسد
بینوایان درش گنج بقا یافته اند
بینوائی نکشیده ، به نوائی نرسد
برو ای عقل مگو عشق چرا کرد چنین
پادشاه است و بر او چون و چرائی نرسد
هر که او بندگی پیر خرابات نکرد
به سر سید عالم که به جائی نرسد
حضرت شاه نعمت الله ولی
دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد
پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد
نرسد در حرم کعبهٔ وصل محبوب
هر محبی که بر او جور و جفائی نرسد
نوش کن دُردی دردش که دوای جانست
دُردی درد نخورده به دوائی نرسد
می روم بردر میخانه که خوش بنشینم
دارم امید که آن جام بلائی نرسد
بینوایان درش گنج بقا یافته اند
بینوائی نکشیده ، به نوائی نرسد
برو ای عقل مگو عشق چرا کرد چنین
پادشاه است و بر او چون و چرائی نرسد
هر که او بندگی پیر خرابات نکرد
به سر سید عالم که به جائی نرسد
حضرت شاه نعمت الله ولی
🔥1
منم که از غم محرومیم جدایی نیست
میانه ی من و امید، آشنایی نیست
من وبهشت محبت، کز آب کوثر او
به غیر خون دل و زهر بینوایی نیست
از آن به درد دگر هر زمان گرفتارم
که شیوه های تو را با هم آشنایی نیست
بیا که حسن به طور دل است شعله فروز
مرو به وادی ایمن که روشنایی نیست
غبار تنگ دلی بر جهان نشسته چنان
که هیچ گوشه ای از بهر دل گشایی نیست
سوال نیک و بد از ما نمی کنند به حشر
گناه اهل محبت به جز رهایی نیست
ز عشق و حالت عرفی سوال کردم، گفت
هنر بسی است کسی را که بی وفایی نیست
#عرفی_شیرازی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۴۸
میانه ی من و امید، آشنایی نیست
من وبهشت محبت، کز آب کوثر او
به غیر خون دل و زهر بینوایی نیست
از آن به درد دگر هر زمان گرفتارم
که شیوه های تو را با هم آشنایی نیست
بیا که حسن به طور دل است شعله فروز
مرو به وادی ایمن که روشنایی نیست
غبار تنگ دلی بر جهان نشسته چنان
که هیچ گوشه ای از بهر دل گشایی نیست
سوال نیک و بد از ما نمی کنند به حشر
گناه اهل محبت به جز رهایی نیست
ز عشق و حالت عرفی سوال کردم، گفت
هنر بسی است کسی را که بی وفایی نیست
#عرفی_شیرازی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۴۸