.
«دلآرامی یا بلای منی؟
قبلهی عشقی یا خدای منی؟
شور عشق و جوانی، تویی تو
مراد من از زندگانی، تویی تو
اگر جویم مه، تو بر بام آیی
وگر نوشم می، تو در جام آیی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
دگر چون نی نالهها نکنم
شکوهی عشقت با خدا نکنم»
رهی معیری
«دلآرامی یا بلای منی؟
قبلهی عشقی یا خدای منی؟
شور عشق و جوانی، تویی تو
مراد من از زندگانی، تویی تو
اگر جویم مه، تو بر بام آیی
وگر نوشم می، تو در جام آیی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
دگر چون نی نالهها نکنم
شکوهی عشقت با خدا نکنم»
رهی معیری
کرده ام خاک در میکده را بستر خویش
می گذارم چو سبو، دست به زیر سر خویش
در غمت صبر و ثباتم همه آشوب شده است
بحر طوفان زده ام، باخته ام لنگر خویش
دم شمشیر، رگ خواب فراغت شودش
هر که در دامن تسلیم گذارد سر خویش
سرکشان را فکنَد تیغ مکافات ز پای
شعله را زود نشانند به خاکستر خویش
بیخود از نشأۀ دیدار خودی، می دانم
مستِ من! آینه را ساخته ای ساغر خویش
دستْ فارغ نشد از چاک گریبان ما را
آستینی نکشیدیم به چشم تر خویش
هر طرف می نگرم، تیغِ جفایی است بلند
شیوۀ داد، برون کرده ای از کشور خویش
بلبل و گل، همه دم همنفسانند حزین!
بینوا من، که جدا مانده ام از دلبر خویش
#حزین_لاهیجی
می گذارم چو سبو، دست به زیر سر خویش
در غمت صبر و ثباتم همه آشوب شده است
بحر طوفان زده ام، باخته ام لنگر خویش
دم شمشیر، رگ خواب فراغت شودش
هر که در دامن تسلیم گذارد سر خویش
سرکشان را فکنَد تیغ مکافات ز پای
شعله را زود نشانند به خاکستر خویش
بیخود از نشأۀ دیدار خودی، می دانم
مستِ من! آینه را ساخته ای ساغر خویش
دستْ فارغ نشد از چاک گریبان ما را
آستینی نکشیدیم به چشم تر خویش
هر طرف می نگرم، تیغِ جفایی است بلند
شیوۀ داد، برون کرده ای از کشور خویش
بلبل و گل، همه دم همنفسانند حزین!
بینوا من، که جدا مانده ام از دلبر خویش
#حزین_لاهیجی
🌸🌿
نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شکست
فصل گل دامن ساقی نتوان داد ز دست
کاسه و کوزۀ تقوی که نمودند درست
دیدم آن کاسه به سنگ آمد و آن کوزه شکست
باز از طرف چمن نالۀ بلبل برخاست
عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست
مژدگانی که دگر باره گل از گلبن رست
بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست
سرخ گل خنده زد و ابر به کوهسار گریست
لاله بگرفت قدح بلبل عاشق شد مست
گرفتد بر سر من سایۀ آن سرو بلند
پیش چشمم فلک بر شده بنماید پست
بخت اگر یار شود رخ به میخانه کشم
من دُردی کش ، سودا زدۀ باده پرست
نغمه ها داشتم از عشق تو چون ساز و فلک
گوشمال آنقدرم داد که تا رشته گسست
خبرت هست که دیگر خبر از خویشم نیست؟
خبرت نیست که آخر خبر از عشقم هست؟
دلرباتر ز رخت در دمنی گل ندمید
دلگشاتر ز لبت در چمنی غنچه نبست
شهریارا دگر از بخت چه خواهی که برند
خوبرویان غزل نغز تو را دست به دست
#شهریار
نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شکست
فصل گل دامن ساقی نتوان داد ز دست
کاسه و کوزۀ تقوی که نمودند درست
دیدم آن کاسه به سنگ آمد و آن کوزه شکست
باز از طرف چمن نالۀ بلبل برخاست
عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست
مژدگانی که دگر باره گل از گلبن رست
بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست
سرخ گل خنده زد و ابر به کوهسار گریست
لاله بگرفت قدح بلبل عاشق شد مست
گرفتد بر سر من سایۀ آن سرو بلند
پیش چشمم فلک بر شده بنماید پست
بخت اگر یار شود رخ به میخانه کشم
من دُردی کش ، سودا زدۀ باده پرست
نغمه ها داشتم از عشق تو چون ساز و فلک
گوشمال آنقدرم داد که تا رشته گسست
خبرت هست که دیگر خبر از خویشم نیست؟
خبرت نیست که آخر خبر از عشقم هست؟
دلرباتر ز رخت در دمنی گل ندمید
دلگشاتر ز لبت در چمنی غنچه نبست
شهریارا دگر از بخت چه خواهی که برند
خوبرویان غزل نغز تو را دست به دست
#شهریار
.
چگونه میطلبی، هوشياری از من سرمست
که رفتهايم زِ خود، پيش چشمِ هوشربايت
حسین منزوی
چگونه میطلبی، هوشياری از من سرمست
که رفتهايم زِ خود، پيش چشمِ هوشربايت
حسین منزوی
💕🌿
با فکر او چو سر بگریبان فرو کنم
تشریح زلف خم بخمش موبمو کنم
دهقان بهر زمین که نشاند نهال تاک
منهم بخاک، تخم کدوئی فرو کنم
از تیغ ابروی تو زبس زخم خورده ام
جرأت نمی کنم که بمحراب رو کنم
هرگز مراد من بحصول آشنا نبود
در زیر تیغ عمر ابد آرزو کنم
از عقل های کهنه و نو خرمنی شود
گر آستان میکده را رفت و رو کنم
گردد بزیر خاک سکندر زشرم آب
دل را اگر بآینه اش روبرو کنم
دشنام و بوسه هر چه عوض می دهی بده
حاشا که با تو بر سر دل گفتگو کنم
بر صید دیگری نظری کی فتد، که من
در سر نگنجدم که گل چیده بو کنم
خواهی نشان تیر شوم یا غلاف تیغ
با هر ستم که مصلحت تست خو کنم
با تیغ جور ناوک لطفی کلیم هست
تا چاکهای سینه به پیکان رفو کنم
#کلیم کاشانی
با فکر او چو سر بگریبان فرو کنم
تشریح زلف خم بخمش موبمو کنم
دهقان بهر زمین که نشاند نهال تاک
منهم بخاک، تخم کدوئی فرو کنم
از تیغ ابروی تو زبس زخم خورده ام
جرأت نمی کنم که بمحراب رو کنم
هرگز مراد من بحصول آشنا نبود
در زیر تیغ عمر ابد آرزو کنم
از عقل های کهنه و نو خرمنی شود
گر آستان میکده را رفت و رو کنم
گردد بزیر خاک سکندر زشرم آب
دل را اگر بآینه اش روبرو کنم
دشنام و بوسه هر چه عوض می دهی بده
حاشا که با تو بر سر دل گفتگو کنم
بر صید دیگری نظری کی فتد، که من
در سر نگنجدم که گل چیده بو کنم
خواهی نشان تیر شوم یا غلاف تیغ
با هر ستم که مصلحت تست خو کنم
با تیغ جور ناوک لطفی کلیم هست
تا چاکهای سینه به پیکان رفو کنم
#کلیم کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌿
به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست
ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست
مباد جانم بیغم اگر فدای تو نیست
مباد چشمم روشن اگر سقای تو نیست
وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است
خراب باد وجودم اگر برای تو نیست
کدام حسن و جمالی که آن نه عکس تو است
کدام شاه و امیری که او گدای تو نیست
رضا مده که دلم کام دشمنان گردد
ببین که کام دل من به جز رضای تو نیست
قضا نتانم کردن دمی که بیتو گذشت
ولی چه چاره که مقدور جز قضای تو نیست
دلا بباز تو جان را بر او چه میلرزی
بر او ملرز فدا کن چه شد خدای تو نیست
ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند
به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست
#مولانا
به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست
ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست
مباد جانم بیغم اگر فدای تو نیست
مباد چشمم روشن اگر سقای تو نیست
وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است
خراب باد وجودم اگر برای تو نیست
کدام حسن و جمالی که آن نه عکس تو است
کدام شاه و امیری که او گدای تو نیست
رضا مده که دلم کام دشمنان گردد
ببین که کام دل من به جز رضای تو نیست
قضا نتانم کردن دمی که بیتو گذشت
ولی چه چاره که مقدور جز قضای تو نیست
دلا بباز تو جان را بر او چه میلرزی
بر او ملرز فدا کن چه شد خدای تو نیست
ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند
به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست
#مولانا
♥️🌿
یک قفل زدم بر دل و
پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت
به میخانه نشستم
بر چشم زدم طعنه
که این بار نبازی
زان مستی چشمش
دل دیوانه شکستم
#حضرت_مولانا
یک قفل زدم بر دل و
پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت
به میخانه نشستم
بر چشم زدم طعنه
که این بار نبازی
زان مستی چشمش
دل دیوانه شکستم
#حضرت_مولانا
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎﺳﺖ ؛
ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﻃﻊ ﮐﻨﯽ.
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
🌺🌺🌺
شاد باشی
ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﻃﻊ ﮐﻨﯽ.
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
🌺🌺🌺
شاد باشی
👍1
.
تَر و خشک یَکسان همیبدرَوَد
وُ گر لابه سازی سَخُن نشنود
دِرَوگَر زمانست و ما چون گیا
همانَش نبیره همانَش نیا
به پیر و جُوان یَکبهیَک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکَرَد
جَهان را چُنینست ساز و نِهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین دَر دَرآید بدان بگذرد
زمانه بر او دَم همی بشمَرَد
#فردوسی
. و در این روز بهاری آرزو دارم:
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد
تَر و خشک یَکسان همیبدرَوَد
وُ گر لابه سازی سَخُن نشنود
دِرَوگَر زمانست و ما چون گیا
همانَش نبیره همانَش نیا
به پیر و جُوان یَکبهیَک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکَرَد
جَهان را چُنینست ساز و نِهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین دَر دَرآید بدان بگذرد
زمانه بر او دَم همی بشمَرَد
#فردوسی
. و در این روز بهاری آرزو دارم:
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد
۱۸ فروردین سالروز درگذشت محمدعلی فردین
(زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ تهران) بازیگر سینما و کشتیگیر.
او با دعوت اسماعیل کوشان و نقش آفرینی در فیلم چشمه آب حیات وارد دنیای بازیگری شد و اولین حضور حرفهایاش را در سینما آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای فردین قبل از عرصه سینما ورزش کشتی بود و در قهرمانی کشتی جهان ۱۹۵۴ به مدال نقره دست یافت، وی پس از انقلاب همچون بسیاری دیگر از هنرمندان از ادامه فعالیت هنری بازماند و تقریباً خانه نشین شد اما از محبوبیت ویژهای بین هنرمندان و توده مردم برخوردار بود و با طبع جوانمردی که در نقشهای سینمایی و زندگی شخصیاش به تصویر کشیده بود، در قلبهای مردم پایدار ماند و به او لقب سلطان قلبها داده بودند.
در روز مراسم خاکسپاری او، با وجود بیاطلاعی بیشتر مردم از مرگش، سیل عظیمی در خیابانهای مسیر تشییع تا بهشتزهرا به راه افتاد که کمنظیر بود.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
فیلمهای فردین:
دهه ۱۳۳۰
چشمه آب حیات (۱۳۳۸). فردا روشن است (۱۳۳۹)
دهه ۱۳۴۰
فریاد نیمه شب (۱۳۴۰) • دختری فریاد میکشد (۱۳۴۰) • بیوههای خندان (۱۳۴۰) • گرگهای گرسنه* (۱۳۴۱) • طلای سفید (۱۳۴۱) • زمین تلخ (۱۳۴۱) • ساحل انتظار (۱۳۴۲) • زنها فرشتهاند (۱۳۴۲) • مسیر رودخانه (۱۳۴۳) • دهکده طلایی (۱۳۴۳) • جهنم زیر پای من (۱۳۴۳) • ترانههای روستائی (۱۳۴۳) • انسانها (۱۳۴۳) • آقای قرن بیستم (۱۳۴۳) • مو طلایی شهر ما (۱۳۴۴) • گنج قارون (۱۳۴۴) • قهرمان قهرمانان (۱۳۴۴) • عشق و انتقام* (۱۳۴۴) • خوشگل خوشگلا* (۱۳۴۴) • ببر کوهستان (۱۳۴۴) • مردی از تهران (۱۳۴۵) • گدایان تهران* (۱۳۴۵) • حاتم طائی* (۱۳۴۵) • جهان پهلوان (۱۳۴۵) • امیرارسلان نامدار (۱۳۴۵) • توفان نوح (۱۳۴۶) • شکوه جوانمردی (۱۳۴۶) • چرخ فلک (۱۳۴۶) • مردانه بکش (۱۳۴۷) • طوفان بر فراز پاترا (۱۳۴۷) • سلطان قلبها* (۱۳۴۷) • خشم کولی (۱۳۴۷) • نعره طوفان (۱۳۴۸) • قصر زرین* (۱۳۴۸) • دنیای پر امید (۱۳۴۸) • بهشت دور نیست (۱۳۴۸) • یاقوت سه چشم (۱۳۴۹) • مردی از جنوب شهر (۱۳۴۹) • کوچه مردها (۱۳۴۹) • سکه شانس (۱۳۴۹)
دهه ۱۳۵۰
یک خوشگل و هزار مشکل (۱۳۵۰) • همای سعادت (۱۳۵۰) • میعادگاه خشم (۱۳۵۰) • مردان خشن (۱۳۵۰) • مرد هزار لبخند (۱۳۵۰) • راز درخت سنجد (۱۳۵۰) • باباشمل (۱۳۵۰) • ایوب (۱۳۵۰) • جهنم + من* (۱۳۵۱) • قصه شب* (۱۳۵۲) • جبار سرجوخه فراری (۱۳۵۲) • ناجورها (۱۳۵۳) • مواظب کلات باش (۱۳۵۳) • شکست ناپذیر (۱۳۵۳) • سلام بر عشق (۱۳۵۳) • جوانمرد (۱۳۵۳) • قرار بزرگ* (۱۳۵۴) • تعصب (۱۳۵۴) • غزل (۱۳۵۵) • بر فراز آسمانها* (۱۳۵۷)
دهه ۱۳۶۰
برزخیها (۱۳۶۱)
(زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ تهران) بازیگر سینما و کشتیگیر.
او با دعوت اسماعیل کوشان و نقش آفرینی در فیلم چشمه آب حیات وارد دنیای بازیگری شد و اولین حضور حرفهایاش را در سینما آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای فردین قبل از عرصه سینما ورزش کشتی بود و در قهرمانی کشتی جهان ۱۹۵۴ به مدال نقره دست یافت، وی پس از انقلاب همچون بسیاری دیگر از هنرمندان از ادامه فعالیت هنری بازماند و تقریباً خانه نشین شد اما از محبوبیت ویژهای بین هنرمندان و توده مردم برخوردار بود و با طبع جوانمردی که در نقشهای سینمایی و زندگی شخصیاش به تصویر کشیده بود، در قلبهای مردم پایدار ماند و به او لقب سلطان قلبها داده بودند.
در روز مراسم خاکسپاری او، با وجود بیاطلاعی بیشتر مردم از مرگش، سیل عظیمی در خیابانهای مسیر تشییع تا بهشتزهرا به راه افتاد که کمنظیر بود.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
فیلمهای فردین:
دهه ۱۳۳۰
چشمه آب حیات (۱۳۳۸). فردا روشن است (۱۳۳۹)
دهه ۱۳۴۰
فریاد نیمه شب (۱۳۴۰) • دختری فریاد میکشد (۱۳۴۰) • بیوههای خندان (۱۳۴۰) • گرگهای گرسنه* (۱۳۴۱) • طلای سفید (۱۳۴۱) • زمین تلخ (۱۳۴۱) • ساحل انتظار (۱۳۴۲) • زنها فرشتهاند (۱۳۴۲) • مسیر رودخانه (۱۳۴۳) • دهکده طلایی (۱۳۴۳) • جهنم زیر پای من (۱۳۴۳) • ترانههای روستائی (۱۳۴۳) • انسانها (۱۳۴۳) • آقای قرن بیستم (۱۳۴۳) • مو طلایی شهر ما (۱۳۴۴) • گنج قارون (۱۳۴۴) • قهرمان قهرمانان (۱۳۴۴) • عشق و انتقام* (۱۳۴۴) • خوشگل خوشگلا* (۱۳۴۴) • ببر کوهستان (۱۳۴۴) • مردی از تهران (۱۳۴۵) • گدایان تهران* (۱۳۴۵) • حاتم طائی* (۱۳۴۵) • جهان پهلوان (۱۳۴۵) • امیرارسلان نامدار (۱۳۴۵) • توفان نوح (۱۳۴۶) • شکوه جوانمردی (۱۳۴۶) • چرخ فلک (۱۳۴۶) • مردانه بکش (۱۳۴۷) • طوفان بر فراز پاترا (۱۳۴۷) • سلطان قلبها* (۱۳۴۷) • خشم کولی (۱۳۴۷) • نعره طوفان (۱۳۴۸) • قصر زرین* (۱۳۴۸) • دنیای پر امید (۱۳۴۸) • بهشت دور نیست (۱۳۴۸) • یاقوت سه چشم (۱۳۴۹) • مردی از جنوب شهر (۱۳۴۹) • کوچه مردها (۱۳۴۹) • سکه شانس (۱۳۴۹)
دهه ۱۳۵۰
یک خوشگل و هزار مشکل (۱۳۵۰) • همای سعادت (۱۳۵۰) • میعادگاه خشم (۱۳۵۰) • مردان خشن (۱۳۵۰) • مرد هزار لبخند (۱۳۵۰) • راز درخت سنجد (۱۳۵۰) • باباشمل (۱۳۵۰) • ایوب (۱۳۵۰) • جهنم + من* (۱۳۵۱) • قصه شب* (۱۳۵۲) • جبار سرجوخه فراری (۱۳۵۲) • ناجورها (۱۳۵۳) • مواظب کلات باش (۱۳۵۳) • شکست ناپذیر (۱۳۵۳) • سلام بر عشق (۱۳۵۳) • جوانمرد (۱۳۵۳) • قرار بزرگ* (۱۳۵۴) • تعصب (۱۳۵۴) • غزل (۱۳۵۵) • بر فراز آسمانها* (۱۳۵۷)
دهه ۱۳۶۰
برزخیها (۱۳۶۱)
👍1
💕🌿
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
با چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
سعدی
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
با چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌸
هان ای نسیم صبح..
که بویت معطرست...
همراه با تو خاک سر کوی دلبرست..
محتاج نیست...
بر سر ره مشک ریختن...
کآنجا که اوست پای نهد خاک عنبرست...
#سیف_فرغانی
هان ای نسیم صبح..
که بویت معطرست...
همراه با تو خاک سر کوی دلبرست..
محتاج نیست...
بر سر ره مشک ریختن...
کآنجا که اوست پای نهد خاک عنبرست...
#سیف_فرغانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍃💕🍃
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
َ#مولانا
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
َ#مولانا
تا کی به ما نشینی، بیگانهوار یارا
آخر تفقدی کن، یاران آشنا را
جانم فدای آن دم کز بعدِ انتظاری
باز آید آشنایی بنوازد آشنا را
دستم تو گیر یارب ، کز رنج خار وادی
محملنشین چه داند حال برهنهپا را
نبود ترا حذر چند، از آه دردمندان
اندیشه کن که باشد ،،گهگه اثر دعا را
چشم ترحم از یار ، دارم ولی چه سازم
خوبان نمینوازند عشاق بینوا را
روزی که شد دل ما روشن ز صیقل عشق
آیینه بود در زنگ، جام جهاننما را
منعم ز بیقراری، بیاو مکن که هرچند
کردم طلب نجستم، صبرِ گریزپا را
بیگانهام ز خود ساخت بوی تو تا چه باشد
حال کسی که بیند دیدار آشنا را
زر میشود به کف خاک، ز اکسیر بینیازی
گو از جهان بکش دست، جویای کیمیا را
مشتاق اگر ز بزمش دورم عجب نباشد
در بارگاه سلطان کی ره بود گدا را
#مشتاق_اصفهانی
آخر تفقدی کن، یاران آشنا را
جانم فدای آن دم کز بعدِ انتظاری
باز آید آشنایی بنوازد آشنا را
دستم تو گیر یارب ، کز رنج خار وادی
محملنشین چه داند حال برهنهپا را
نبود ترا حذر چند، از آه دردمندان
اندیشه کن که باشد ،،گهگه اثر دعا را
چشم ترحم از یار ، دارم ولی چه سازم
خوبان نمینوازند عشاق بینوا را
روزی که شد دل ما روشن ز صیقل عشق
آیینه بود در زنگ، جام جهاننما را
منعم ز بیقراری، بیاو مکن که هرچند
کردم طلب نجستم، صبرِ گریزپا را
بیگانهام ز خود ساخت بوی تو تا چه باشد
حال کسی که بیند دیدار آشنا را
زر میشود به کف خاک، ز اکسیر بینیازی
گو از جهان بکش دست، جویای کیمیا را
مشتاق اگر ز بزمش دورم عجب نباشد
در بارگاه سلطان کی ره بود گدا را
#مشتاق_اصفهانی