Telegram Web
ای سوره کوثرم زمین گیر شدی
با ضرب غلاف تیغ تفسیر شدی
وقتی که تو را زنان عیادت کردند
گفتند که زهرا چقدَر پیر شدی
#فاطمیه
#فاطمیه
#امیررضا_فرجوند
@hadithashk
شمعی و من دور سرت پروانه زهرا
سوسو مزن اینقدر در کاشانه زهرا

باشد، رخت را پشت پوشیه نهان کن
اما نرو اینگونه از این خانه زهرا

آن خانه ای را که نباشی در میانش
فرقی ندارد هیچ با ویرانه زهرا

قامت کمان گردیدنت ثابت نموده
ماندی به پای عشق من مردانه زهرا

من تازه فهمیدم چه آمد بر سر تو
وقتی نشد موی حسینم شانه زهرا

با اینکه با رفتن عجینی ، " کلّمینی "
آماده‌ی کوچی چه بی صبرانه زهرا

ای یاس پرپر گشته‌ی هجده بهارم
شد واژگون عمر تو از پیمانه زهرا

آیا خبر داری که در این چند مدت
در شهر پیغمبر شدم بیگانه زهرا ؟!

ذکر قنوتت مرتضی را پیر کرده
دیگر مگو "عَجِّل وَفاتی"جانِ زهرا
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#عرفان_ابوالحسنی
@hadithashk
نشستم کنارت
که من رو ببینی
میخوام تا که از جات
بلند شی بشینی

نشستم کنارت
عزیزم نگام کن
شبیه گذشته
بخند و صدام کن

تو اصلا نباید
تو بستر بمونی
مگه قول ندادی
با حیدر بمونی

عجب روزگار
خوشی پیش رو بود
تو ذهن منو تو
چقد آرزو بود

ببین بچه هامون
دارن اشک میریزن
تو رو جون اینها
که خیلی عزیزن؛

عزیزم بلند شو
تو باید بمونی
تو باید غمای
علی رو بدونی

من آروم میگیرم
تو بشکن سکوتو
کی گفته که از من
بپوشونی روتو؟

من افتادم از پا
تو رنگت پریده
چرا زندگیمون
به اینجا کشیده!

چرا با اشاره
جوابم رو میدی
دوباره با اشکات
نگو دل بریدی

نگات میگه دیگه
نمیخوای بمونی
عزیزم بلند شو
تو خیلی جوونی


هنوزم لباسات
پر از بوی دوده
چرا زیر چشمات
سیاه و کبوده

برا من یه کابوس
همین بود یه روزی
ببینم تو بستر
تو داری میسوزی

عزیزم بلند شو
علی رو نگاه کن
پاشو زندگیتو
بازم رو به راه کن

دلم روشنه تو
بلند میشی ازجا
منو بچه هارو
نمیزاری تنها

لباساتو زهرا
دوباره عوض کن
بلند شو برامون
بازم پخت و پز کن

خودم خوب میدونم
که بی جونه دستت
واسه موی زینب
بگیر شونه دستت

دره نیمه سوخته
شده آینه ی دق
بهت قول میدم تا
بشه مثل سابق

میخوام زندگی رو
باز از نو بسازم
میخوام زندگی رو
برا تو بسازم

دیگه از غمامون
نمونده نشونی
عزیزم بلند شو
تو باید بمونی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#صادق_اویسی
@hadithashk
شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت
عکس علی در چاه بود و  چاه می‌سوخت

تنهاست...، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک
تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت

از بس‌که آتش داشت در سینه عرق داشت
می‌خواست تا آهی کشد که آه می‌سوخت

تنها خیالی را میانِ خانه می‌شست
طوری که پیش او رسول‌الله می‌سوخت

اسما بریز آب روان باید بشوید
آن خانمی را که در آن درگاه می‌سوخت

عمداً فرستاده حسن را سوی سلمان
از بسکه با  اُماه یا اُماه  می‌سوخت

در بینِ دندان  آستین را داشت زینب
خود را حسینش گاه می‌زد گاه می‌سوخت

دستش به پهلو زد ،سرش را زد به دیوار
از زخمهای همسری همراه می‌سوخت

دستش به بازو خورد ای لعنت به قنفذ...
می‌زد نفُس می‌گفت: یافتاح  می‌سوخت

خون می‌چکد از سنگِ غسل، از شانه، تابوت
در زیر کوهِ داغ گویا کاه می‌سوخت


از علقمه هم آب را می‌بُرد عباس
در بین گهواره لبی جانکاه می‌سوخت

با مَشک، سقا در میان راه می‌ریخت
بی آب سقا  در میان راه می‌سوخت

با سر عمو اُفتاد زهرا بود و می‌دید
در شعله  زُلفِ خیمه‌های شاه می‌سوخت

آتش، حرامی، تازیانه، چنگ، سیلی
گیسوی طفلی رو به قربانگاه می‌سوخت

وقتی سرش را دید کج خورده به نیزه
زینب تمام راه  با این ماه می‌سوخت
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان همسایه آن حضرت...

در برخی از نقل‌ها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،

فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
ناگهان شنیدم مولا علی علیه‌السلام با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیه‌السلام اینگونه گریه کرده باشد!

فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليه‌السّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه‌؟!
بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیه‌السلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه می‌کند؟!

پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛

فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
پس امیرالمومنین علیه‌السلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمی‌شد.

عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمی‌دانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بی‌تابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند:

يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياط‍‌َ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربه‌های لگد و تازیانه‌ها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلام‌الله‌علیها با همین حال روز قیامت محشور می‌شود و به ملاقات پروردگار می‌رود.

الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)
#فاطمیه
#غسل_کفن

@hadithashk
باز ما را می‌خرند اهل کرم زهرا که هست
می‌رسد از دست خوبان دَم‌به‌َدم زهرا که هست

این و آن گفتند روی ما حسابی باز کن
گفتم آنان را: چه غم از بیش و کم زهرا که هست

راهِ ما را فاطمه ترسیم کرده، بعد از این
برنمی‌گردیم حتی یک قدم زهرا که هست

عاقبت دنیا به زیر بیرق ما می‌رود
تاکه می‌سازیم نقش هر علم زهرا که هست

آنکه دارد بیم، همخون من و تو نیست نیست
شیعه پیروز است، بر شامِ ستم زهرا که هست

مستحق یک زیارت نیستیم اصلاً، ولی
نه، نمی‌گردیم دلتنگِ حرم زهرا که هست

سفره‌ی ما نیست خالی، مادریش را ببین
می‌رسد پشت هم از آلِ کرم زهرا که هست

یک مدینه دشمنِ نام علی بود و علی..
..روز و شب می‌گفت ای دنیای غم زهرا که هست

بعد زهرا مادرِ این خانه دیگر زینب است
دشمنش فریاد می‌زد پشت هم زهرا که هست

بعد از این جانی ندارد مرتضی زهرا که نیست
رفت و ای دنیا ندانستی تو هم زهرا که هست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
@hadithashk
"بستری بود ولی هم سخن خوبی بود"
حال با جای پر از خالی او ما چه کنیم؟
#تک_بیتی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk
پاکی آبها همه از پاکی تو است
باید که آب را تو دهی غسل فاطمه
#تک_بیتی
#بهمن_ترکمانی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk
آنکه پیوسته حسادت بر گل بی خار کرد
عاقبت یار مرا کشت و مرا بی یار کرد

دیدن زهرا همه غم‌ها ز قلبم می‌ربود
نگذرد حق زآنکه محرومم از این دیدار کرد

با که گویم ای خدا در سن هجده سالگی
تکیه گاهم پیش چشمم تکیه بر دیوار کرد

بشکند آن دست سنگینی که بین کوچه ها
بس که سیلی زد دو چشم همسرم را تار کرد

پیرهن می‌شد پر از خون هر نفس که می‌کشید
وای من با سینه‌ی حورا چها مسمار کرد

بعد زهرا ارثیه بر طفل دردانه رسید
خصم بر طفلِ سه ساله، کینه ی بسیار کرد

گفت بابا در بیابان، تازه خوابم برده بود
با لگد زجرِلعین آمد مرا بیدار کرد

شائق! آن کس که به دل داغ نگارم را گذاشت
زینبم را خون جگر در کوچه و بازار کرد
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
@hadithashk
کند خونین جگر با خون کتابت
امان از ظلمت جهل جماعت

پس از قتل پیمبر «إِنْقَلَبْتُمْ»¹
شد امّت عازم عصر جهالت

به تیغ فتنه -دست نحس ابلیس-
خلافت را جدا کرد از امامت

شد اندر آتش اهل سقیفه
نصیب حضرت محسن شهادت

ز دنیا دست خود را شُست زهرا
ز فرط بوسۀ پای جراحت

به مَجْرَم² چون که مُجْرِم باز آید
رسیدند آن دو تن بهر عیادت

یقین در این عیادت نکته‌ای بود
که کرد از بهر آن -حیدر- شفاعت

سلام آن دو را پاسخ نیامد
مسلمان، کی کند کافر اجابت

ز آنان جان خاتم روی گردان
زبان چرخاند از بهر ملامت:

منم آنکس که در شأنم نبی گفت
به اهل و امّت خود با صراحت

که زهرا [بضعةٌ‌منِّی]ست مردم
مبادا از شما بیند خسارت...

به تصدیق آمدند از بهر آن صدق
که آری، گفت بر ما این عبارت!

عقیق خاتم احمد خروشان
گرفت از جمع حضار این شهادت

که -اینان اذیت زهرا نمودند-
وزین دو، تا ابد دارم برائت

• مهموم همدانی
۱- أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ آل‌عمران۱۴۴
۲_ محل جرم
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
@hadithashk
عشق خداست عاشق زهرا خدای اوست
این شعر اگر قبول کند در ثنای اوست


تطهیر واژه ، شرط شروع قصیده است
در مدح بانویی که حسن خاک پای اوست

نور دل محمد و تاج سر علی ست
خاک درش ابوذر و سلمان گدای اوست

بالله علی و فاطمه یک روح واحدند
زهرا فدای حیدر و حیدر فدای اوست

فرزند او به سن کمش هم بزرگ ماست
در هر دل شکسته در عالم هوای اوست

زهرا دلش شکست ، پدید آمد انکسار
این اشک ما نواده ای از اشکهای اوست

زهراست مستند ، به سند احتیاج نیست
باغ فدک کم است ، دوعالم برای اوست


این در ،چه سالم و چه شکسته امید ماست
اکسیر جاودانه ، غبار سرای اوست


در انتظار خوردن پایی به در مباش
ای اهل گریه روضه ی زهرا دعای اوست

گویا به خانه آمدنش هم نشسته بود
یک طفل پیر ، باخبر از ماجرای اوست

زهرا اراده کرد که پیر علی شود ...
تابوت شرمسار غم انحنای اوست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk
از دعای فاطمه عیسی مسیحا دم شده است
زیر پای هاجر و طفلش زمین زمزم شده است

از دعای فاطمه برگشت نور دیده اش
پیرُهن بر چشم یعقوب نبی مرهم شده است

با دعای فاطمه بخشید آدم را خدا
از دعای فاطمه است آدم اگر آدم شده است

نوح عمر خویش را از حضرت زهرا گرفت
عمر زهرا مصلحت بوده است اگر که کم شده است

انتخاب حضرت زهرای اطهر بوده است
حضرت عباس اگر که صاحب پرچم شده است

راست قامت می‌شود در پیش مخلوق خدا
آن کسی که قد او در پیش زهرا خم شده است

فاطمه نوری که در صلب پیمبر جا گرفت
نوری از نور خدا که دختر خاتم شده است

از غم دنیا و عقبی تر نگشته دیده اش
هر کسی که گوشه ی چشمش برایش نم شده است

ارزش اشک بر او را ما چه میدانیم چیست
ظاهرا یک قطره اما در حقیقت یم شده است

عشق زهرا و علی حبل المتین عالم است
دین ما با رشته های پنج تن محکم شده است

اشک او را غیر سجاده ندیده کس ولی
بعد پیغمبر گل او غرق در شبنم شده است
#فاطمیه
#شعر_مدح_حضرت_زهرا_س
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk
دوباره گریه کردی زیر چادر
کی قلب نازک تو رو شکونده
شبیه شمعی که می سوزه نم نم
تموم شدی چیزی ازت نمونده ...

قداستی داشت در خونه ی تو
آتیش زدن ، مقدسی نمونده
تموم شهر تو کشتنت شریکن
برم به کی بگم، کسی نمونده

اونایی که تورو زدن تو کوچه
سمت دارن ولی ندونی بهتر
تو دنیایی که قنفذ و مغیره
عزیزشن ، همون نمونی بهتر ...

یه حرفایی شنیدم از تو امروز
دلم از این حرفا داره می پاشه
گفتی بساز تابوتمو‌، رو چشمم
فقط چرا گفتی خمیده باشه ...

فردا شب این موقع ها من موندم و
آرزوهای رفته زیر خاکم...
فردا باید بیام سر مزارت
پهلو شکسته ی اسیر خاکم ...

فردا شب این موقع رو سنگ غسلی
هی پا میشم می بینمت می شینم
نگفتی از من چرا رو گرفتی
فردا که غسلت دادنی می بینم

یادت باشه وقتی باباتو دیدی
بگو که دنیا واسمون عذاب بود
بگو تو رو می زدنت تو کوچه
به دستای حیدر تو طناب بود
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#ناصر_دودانگه

@hadithashk
ندیده بود از ما غیر خوبی
همونی که رسید بعدش لگد زد
نه اینکه من بگم ، تو نامه گفته
جدای از لگد ، حرفای بد زد

چقدر آتیش آوردن پشت در که
تموم خونمون خاکستری شد
تمومه خونواده غصه دارن
چراغ زندگیمون بستری شد

یه دنیا خستگی رو شونه هاشه
واسه اینه نمیتونه بخوابه
دقیقا حالت خواب و بیداریش
شبیه فردای طفل ربابه

دوتا از برگ گل نازک تری که
یکیشون میخ یکیشون تیر خورده
به این زخم گلو و زخم سینه
میاد که انگاری شمشیر خورده

نوه مادر بزرگ و دوست داره
علی اصغر میمیره واسه زهرا
هزارتا هم شباهت داشته باشن
یه فرقی هست که گریه ام میره بالا

به قبر فاطمه نیزه نخورده
علی رو نیزه ها بیرون آوردن
لبای خشک و خونیش رو که دیدن
همه پایین نیزه اش آب خوردن
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk
می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نورُ علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد
پنهان شده به دست خداوند راز تو

این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود
غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو

ای ساده زیستی تو تدریس بندگی
ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو

نامت سلام داشت قیامت قیام داشت
زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو

محشر که اختیار شفاعت به‌دست توست
داریم ما امید به برگ جواز تو
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمدحسن_بیات‌_لو

@hadithashk
سلام و عرض ادب

ان شاالله بنا داریم در کانال فایل های سخنرانی و روضه در قالب #هیئت_آنلاین منتشر کنیم تا عزیزانی که به هر علتی (بیماری و مشکلات شغلی و ...) امکان حضور در جلسات روضه رو ندارند بتوانند از این طریق فیض ببرند

از بزرگوارانی که در ساخت #پادکست تخصص دارند
و عزیزانی که با #سخنرانی و #روضه مأنوس اند و به فایل های مربوطه دسترسی دارند
و همچنین مومنین مسلط به #فتوشاپ

دعوت به همکاری می نماییم تا ان شاالله در کنار هم به اهل بیت علیهم السلام خدمت کنیم


آیدی جهت همکاری:
@Zzz310



ضمنا عرض ارادت ها فی سبیل الله و در جهت خدمت به اهل بیت بوده و فاقد منافع تجاری و شخصی میباشد


یا علی
حدیث اشک pinned «سلام و عرض ادب ان شاالله بنا داریم در کانال فایل های سخنرانی و روضه در قالب #هیئت_آنلاین منتشر کنیم تا عزیزانی که به هر علتی (بیماری و مشکلات شغلی و ...) امکان حضور در جلسات روضه رو ندارند بتوانند از این طریق فیض ببرند از بزرگوارانی که در ساخت #پادکست تخصص…»
2024/11/20 00:16:29
Back to Top
HTML Embed Code: