tgoop.com/hamesh1/1522
Last Update:
منطق مشابه منع آزادی در خطوط قرمز
بسیاری از واژگانش برای ما آشناست. inciting the public and disturbing the peace. تحریک فضای عمومی و اخلال در نظم و آرامش اجتماع. مقصودم واژههای بیانیه تأسفبار دانشگاه آزاد برلین در مقابله با اعتراضات دانشجویان هوادار فلسطین و معترضِ نسلکشی ارتش اسرائیل در محوطهی دانشگاه است. این بیانیه برای منِ دانشجوی دانشگاههای آلمان نمادین و یادآور خاطرات! است، وگرنه همانطور که میدانید اصل قصه به صورت پُررنگتر در دانشگاههای آمریکا برپاست.
منطق این اتفاقات و امنیتیشدن اعتراضات مخالفان اسرائیل در کشورهای غربی چیست؟ از دید من جز این نیست:
(۱) اسرائیل خط قرمز بسیاری از قدرتهای غربی است و لابیهای اسرائیلی در بسیاری از این کشورها در تعیین قاعدهی رفتار سیاسی دولتهای متبوع بسیار نقشآفریناند.
(۲) این دولتهای «لیبرال دموکراسی» و
«سوسیال دموکراسی» ورود به این حوزهی ممنوعه را استثنای ماهیتِ ادعاییِ لیبرال و دموکرات خود میدانند و آن را گرهخورده به امنیت خود میشمارند.
(۳) در توجیه و وصلهپینهی این تناقض بزرگ با ماهیت آزادیگرایانه و مردمسالارانهی ادعایی، برچسبی میتراشند به نام «یهودستیزی» و یا بعضاً «اسلام افراطی». یا «خطر حماس» و بزرگیِ تهدید قوتگرفتن جریان مقاومت. با این هراسها و به نام امنیت، دخالت پلیسی و بازداشت معترضان و هدم آزادی آکادمیک و حق آزادی بیان به منزلهی پرچم دوران روشنگری توجیه میشود. همزمان هم شبیه به این بیانیه، لفاظی میشود که درهای گفتوگو و تریبون آزاد! دانشگاهی باز است، چرا اعتراض بیرونی و تحصن؟!
از یک تا سه را مرور کنیم. میشود مصداقها را در نظامی دیگر عوض کرد و به نتیجهی سوم رسید. میتوان کیفیت این سیاست را هم عوض کرد، یعنی خشنتر یا نرمترش کرد، ولی باز به نتیجهی سوم رسید. مهم شباهت جوهرهی سیاست است. به بیان دیگر، اخلاق سیاستورزی در تحدید آزادی دربارهی موضوعات «امنیتی» و «خط قرمز» یکیست.
حال پرسش این میشود: چرا اگر فقط همین جوهره را نظام تکحزبی و الیگارشی حاکم بر چین مرتکب شود، متفاوت است؟ چرا اگر فقط نظام شبهتزاری و نادموکرات روسیه در همین منطق مخالفان روسیِ جنگ با اوکراین را سرکوب کند، در رسانههای اروپایی اخ میشود؟ چرا اگر فقط نظام سیاسی ایران مجال تنفس به جامعهی مدنی و رخصت اعتراض در خیابان به معترضان را ندهد و آنها را فتنهگر و اغتشاشگر بنامد، در بیان سردمداران سیاسیِ ارشد غربی استبداد و سرکوب رخ داده است؟
در اتفاقات این چندماه چندینبار در اینباره نوشتهام. از نظر من اسرائیل آزمون دنیای آزاد و غربِ (آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه) پساروشنگری است. آزمونی که روی زمین در این چند دهه و خاصه چند ماه، در آن مردود شده است. مصداقها از منع ورزشکاران و هنرمندان و دانشجویان و سیاستورزان و ... اینقدر است که نیازی به آوردن شاهد مشخص نیست. نتیجهی این مردودی هم دقیقا همان چیزی است که اروپا از آن میهراسد: رشد جریانهای تندرو و بنیادگرا و ضدّ غرب و تضعیف روزافزون جریانهای مداراجو و مدافع گفتوگو. این کشورها با پاشنهی آشیل خود، یعنی اسرائیل، در لگدمالکردن ارزشهای روشنگری، آشکارا این گفتمان را تقویت میکند که: حقوق بشر و دفاع از آزادی تا آنجایی است که شامل معترضان به قدرتهای سیاسیِ مخالف ما باشد. به محض چرخیدن قطبنما به دولتهای سوگلی و سیاستهای مخرب خودمان، قطار برچسب و سپسش منع و دستگیری و لگدمالیِ حقوق بشر سر میرسد.
در پایان این را هم اضافه کنم، که در بخش بهرهبرداری هم مشابهتها فراوان شده. مثلا جمهوری اسلامی واقعیت دستگیری دانشجویان مخالف و منع آزادی بیان در مخالفت با اسرائیل را سر دست میگیرد، طوری وانمود میکند که سرنوشت این دانشجویان شبیه یا بدتر از «دروغ» دانشجویان ستارهدار و محروم از تحصیل و استادان اخراجیِ ایرانی است، وقتی خودش درخور «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی» است. با این عملکرد تأسفبار و شرمگینانهی برخی از دولتهای غربی در دفاع آشکار یا پنهان از جنون آدمکشی اسرائیل، غمخواری برای معترضان ایرانی در جنبشهای اجتماعی این چند سال هم، برای باریکبینان و آزاداندیشان، ترجمهاش قطعاً دفاع از حقوق بشر و آزادی سیاسی نخواهد بود.
پ.نوشت: واژهی جهان غرب را با احتیاط بسیار استفاده میکنم. اصولا در واقعیت به چنین پدیدهی یکدستی قائل نیستم. در همین غرب چهبسیار سیاسیون و شخصیتها و حتی دولتهایی هستند که با اسرائیل همراهی نکردهاند.
✍️ یادداشتهای سابق در این باره:
پیامد ۲۵هزار کشته
تحلیلی بر نامهی انتقادیِ آصف بیات به هابرماس
بمبهایی که فقط بر سر خانههای سیمانی فرود نمیآید
صدای انسان صدای خداست
در فردای غزه و بیرون از پیلهی غربستیزی و غربگرایی
پسلرزهای غزه برای من
#یادداشت
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1522