tgoop.com/hamesh1/1533
Last Update:
از گوجهسبز تا گوستاو لوبون (۱)
همه چیز از قیمت سربهفلک کشیدهی گوجه سبز یا به قول ما اراکیها آلوسبز آغاز شد؛ ۲۳۰ هزارتومن. از فرط بلندیِ قیمت سه صفر دوم در کادر جا نشده بود و مجبور شده بودند که صفرها را به صورت مثلث روی هم بچینند! البته قیمتها به گوجهسبز محدود نبود و بقیهی میوهها با رشدهایی جدید، زیر پنجاهتومن نبودند. رشدهایی آشنا در نزدیک شش دهه تاریخ معاصر ایران.
به فروشنده گفتم، میدانی قیمت خیلی از میوههایت با آلمان، که دستکم من آشنایم، برابری میکند؟آنهم با تفاوت درآمدی یک دهمی. اگر توهین به شهدا و سیدالشهدا و دولت همهچیزتمام سابق نباشد، چرا باز قیمت همهی میوهها گرانتر شده؟ فروشندهی جوان محله خندهای کرد و گفت والا دلیل خاصی ندارد. پیرمرد دیگری در مغازه بود. گفتوگو را شنید و آمد جلو و ازم پرسید این حرفها برای کی آب و نون میشه؟ و رفت سراغ خریدش.
گذشت تا روحانیِ نامآشنای بلندپایه وارد شد. خودش بدون محافظ آمده بود خرید و این میتوانست برای روحانیِ بلندپایهای چون او نماد مردمیبودن باشد. پیرمرد سابق دوباره آمد کنارم و گفت میدانی مشکل از کجاست؟ گفتم در حد خودم میدانم، ولی شما بفرما. گفت از روشنفکران که ما را به این وضعیت انداختند. حدس میزدم دنبالهی حرفش چیست. چون مخالف کبری و موافق صغرای سخنش بودم گفتم بله و نه. در دلم گفتم بر فرض که روشنفکر را زدیم. همهی تقصیرها گردن آنان، جایشان چه میگذاری؟ پوپولیستهای فاشیست یا توسعهگرایان بیاعتنا به دموکراسی و آزادی؟ جایگزینش در این جامعهی روشنفکرستیز مهمتر است.
فروشنده روحانی بلندپایه را نمیشناخت. حق داشت. منصب غیررسانهای و البته بسیارتأثیرگذار و مهم او را فقط پیگیرها و بوالفضولانی چون من میشناختند. به فروشنده آرام گفتم میشناسی ایشون رو؟ گفت نه. گفتم سنت زیاد نیست، اما در رقمخوردن سرنوشت سیاسیِ نسل من و تو، ایشان و و همکارانش بسیار نقشآفرین هستند و بودهاند. بلافاصله نام را گوگل کرد و تطبیقی داد و چشمش برق زد و خندید.
تطبیق بازار آلمان و ایران را مقداری ادامه دادم. راستش بدم نمیآمد به گوش حضرتشان برسد و با گفتوگوی متعاقبی، رخنهای در زیست گلخانهای ایشان بیفتد. طرحم گرفت. شنید و فرمود: از قضا اقتصاد غرب هم دچار مشکل شده. با توجه به تخصص و حوزهی کاریِ مهم و غیرمرتبطش، میشد حدس زد منبع ادعا، دادههای ایتایی و سیمایی و بولتنیاند. در جواب گفتم: قطعا ناگلستان غرب و خاصه اروپا هم دچار مشکل اقتصادی است. این را کسی که آنجا اندکی زندگی کرده و از نگاه فانتزی و سانتیمانتال به غرب فاصله گرفته، میداند. اما آن کجا و این کجا حاجآقا. بلافاصله گفت: اتفاقا دوستی در آلمان داریم و دقیقاً خلاف شما دربارهی تورم آلمان میگوید. گفتم: حاجآقا، من خودم در آلمان خرید میکنم و دقیق قیمتها و رشدشان را حفظم. اولاً من اصولا هیچ وقت مثل برخی از هموطنان معترض، ایرانِ خاورمیانهای را با آلمانِ اروپای غربی مقایسه نمیکنم. در ثانی، اگر قرار بر شناخت باشد، باز هم عرض کنم که آن کجا و این کجا. پس از جنگ اوکراین آلمان هم تا حدود ۸، ۹ درصد تورم بیسابقهای را تجربه کرد. اما الان نرخش کاهش پیدا کرده. تورمش هم یعنی اینکه در عرض دو سال، مثلا شیر ۸۵ سنتی شده ۱.۰۵ یورو. و یکی دوسال همین قیمت مانده.
در پاسخ کمی عقبنشینی کرد و گفت: بله، آلمان که قدرت اقتصادی جهانی است. اما اینها هم نوبرانه است. مدتی بگذرد، ارزان پشت وانت خواهند فروخت. گفتم کجا نوبر است حاج آقا؟ سه چهارهفته گذشته از آمدن خیلی از این میوهها مثل گوجه سبز. این قیمتها بیمعناست در کشوری که سطح درآمدش این است. بعد من که اشارهام فقط به گوجهسبز نیست. نمادین گفتم. در دلم گفتم که اگر گران نبود، شما خودت جز پرتقال، چیز دیگری هم میگرفتی! میدانستم که زندگی معمولی و خانهی متعارفی هم دارد و ایراد من مثل همیشه بنابر اخلاق قدرت، بیش از سادهزیستیِ شخصی، متمرکز بر رانت و قدرت سیاسی بود. که ایشان ازش سهم بسیار داشت. باز به این فکر میکردم که اگر زمان شاه بود، در اعتراض و پرسش من، او باز هم اهل توجیه بود یا با من همصدا میشد؟
حاجآقای بلندپایه که بهزودی بنابر اخبار بلندپایهتر هم میشود، به گمانم هنوز فکر میکرد من نمیشناسمش. چون اصولا منصب مهمش، در اتاق شیشهای برای عامه نیست. از پرتقالهای که خریده بود، تعریف کرد و خوشوبشی و آمادهی بیرونرفتن شد. دم در ازم پرسید، حالا شما آنجا چه میخوانی؟ پرسش همیشه سختی که الان کمی پاسخش آسانتر بود. البته فقط کمی! به عامهی غیرمعمم توضیح مطالعات دینی و فلسفی در دانشگاههای غربی سخت است، به سیاق زمینهی ارشد به آنها میگویم فلسفه. اینجا به گفتن بیهودهی پارهی فلسفه نیازی نبود و گفتم الهیات. «تطبیقی»اش را هم حذف کردم که دردسرش کمتر شود.
#داستانک
@Hamesh1
BY هامِش (علی سلطانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/hamesh1/1533