Telegram Web
یادداشت «جلیلی و چگالیِ نُه میلیون پای کار»

پیوست ۱:
شاهد و پیوست از غیب رسید! شب‌نامه را در بین در خانه گذاشته بودند. از دست‌کم یک شهر دیگر هم شنیده‌ام که همین متن را شبانه در خانه‌ها پخش‌ کرده‌اند.

عزم‌ها جزم و بسیج همتشان بسیار است. کدام نیروی اجتماعی و اکثریت معترض دیگر، این‌چنین خستگی‌ناپذیر کار می‌کند؟ با کبک‌های سر در برف در گلخانه‌های ایتا! که کاهش مشارکت هم برایشان هنوز همان منطق ضدّ روحانی‌ای ۱۴۰۰ را دارد و کشور با سه‌سال گذشتهٔ درخشانش، در آستانه‌ی «جهش»ی بزرگ قرار گرفته!

@Hamesh1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصمیم رأی‌دادن یا رأی‌ندادن را باید به محک «مغالطه‌های منطقی» و «تفکر انتقادی» گذاشت. این روزها به دلیل فقر علوم انسانی و خاصه مهجوربودنِ تفکر انتقادی در نظام آموزشی، چه بسیار دلیل‌هایی که می‌شنویم که دچار مغالطه‌‌های آشکارند.

این ویدیوی مجموعه‌ی جیوگی، مروری کوتاه بر مهم‌ترین مغالطه‌های بسیار رایج در بحث‌های این روزهاست.

@Hamesh1
یادداشت «جلیلی و چگالیِ نُه میلیون پای کار»

پیوست ۲:
عکس ارسالی دوستی دیگر، از شب‌نامه‌ای افتاده در حیاط خانه‌ای دیگر. با استراتژی ایجاد هراس از افزایش قیمت بنزین

@Hamesh1
شماری از اصحاب فرهنگ و اندیشه و سیاست که گفته و توصیه کرده‌اند که در دور دوم انتخابات شرکت و به مسعود پزشکیان رأی خواهند داد.

ضیاء موحد/عبدالکریم سروش/محمدعلی موحد/احمد مسجدجامعی/محمد مجتهد شبستری/یوسف اباذری/احمد زیدآبادی/مصطفی محقق داماد/حبیب‌الله پیمان/علیرضا رجائی/محمدجواد کاشی/رضا داوری اردکانی/سروش دباغ/یاسر میردامادی/کیوان صمیمی/احمد منتظری/احمد صدری/فخرالسادات محتشمی‌پور/مرضیه برومند/بیژن عبدالکریمی/ابراهیم نبوی/حسین معصومی همدانی/محمد فاضلی/محسن رنانی/مهدی یزدانی خرم/مریم نصر/محمدمهدی مجاهدی/طاهره طالقانی

@Hamesh1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای پزشکیان، آقای ظریف. این مردم از جان مایه و دندان روی جگر گذاشتند، با دل خون هزاران نفر را باز اقناع کردند. هزاران ناسزا و طعن را به جان خریدند، زیر بمباران چندجانبه‌ای از ایران‌اینتر تا رجانیوز، از من‌وتو تا صداوسیما، سعی کردند دل‌آزردگی‌های بحق را با استدلال متین و یادآوریِ دوام ایران، درمان کنند.

از فردا نوبت شماست. تاول پای امثال ما و کمر خمیده و زبان شیوای این مرد بختیاریِ فاضل، دِین بزرگی است. بسیار بسیار بزرگ. باید در برابر حقوق و مطالبه‌های این مردم، در برابر خواست تغییر و تحولِ بنیادینِ اکثریت این ملت، تمام‌قد بایستید. گردن گرو بگذارید. از فردا نوبت شماست.

@Hamesh1
Forwarded from Inekas | انعکاس
💎 پرتوی تازه بر فهم تاریخیِ سورهٔ اخلاص
مروری بر مقالهٔ «وجوه مختلف سورهٔ اخلاص»
اثر ذیشان غفار

🔗 علی سلطانی
دانشجوی دکترای الهیات تطبیقی، دانشگاه بن

[بخش ۱ از ۳]

⭐️ ذیشان احمد غفار، استاد دپارتمان الهیات اسلامی دانشگاه پادربورن، در مقالهٔ تازه‌ای که چند روز پیش منتشر شده، می‌کوشد که با بررسی بافتار تاریخی سورهٔ اخلاص پرتوهای تازه‌ای از فهم این سوره به دست دهد.

Zishan Ghaffar, The Many Faces of Sūrat al-Ikhlāṣ, journal Journal of the International Qur’anic Studies Association, Published online by De Gruyter July 1, 2024, https://doi.org/10.1515/jiqsa-2023-0012

⬇️ دریافت فایل مقاله

⭐️ روش غفار کاوش در بینامتن‌های تاریخی و هدفش نشان‌دادن سرشت گفتمانی این سوره در واکنش به اعتقادنامه‌های مسیحیِ معاصر با قرآن است. آگاهان می‌دانند که این روش و هدف، روش و هدفی مرسوم در مطالعات تاریخی‌انتقادیِ قرآن دانشگاهی‌ست. غفار در مقالهٔ «وجوه مختلف سورهٔ اخلاص» سعی می‌کند که با بافتارمندسازی/زمینه‌مندسازی (contextualize) سورهٔ اخلاص این نتیجه را موجه بنماید که سورهٔ اخلاص واکنشی است به گفتمان شفاهیِ حاصل از نامهٔ یعقوب سروجی در تبیین آموزهٔ تثلیث.

⭐️ غفار مقاله را با بیان برخی از تأمل‌ها و ابهام‌های نحوی و معنایی سورهٔ اخلاص آغاز می‌کند. از جمله اینکه اگر «احد» بدلی برای خدا در «قل هو الله احد» است، چرا احد حرف تعریف «ال» در تبعیت از الله ندارد؟ مهم‌تر از درنگ‌های نحوی و ویژگی‌های فقه‌اللغة (فیلولوژیک)، شناساییِ بافتار تاریخی و اعتقادی سوره است که واکنش و گفت‌وگوی انتقادیِ قرآن را در پی داشته؛ «واکنش» و «گفت‌وگویی» که فرض بنیادینِ تحلیل‌های بینامتنی در روش‌های تاریخی‌انتقادی است. در پیگیریِ پاسخ به این پرسش است که مسیر مقاله شکل گرفته و با پیشنهاد و تحلیل بینامتنی تازه پایان می‌پذیرد. در این مسیر ذیشان غفار تلاش می‌کند که در امتداد پژوهش‌های پیشین در یافتن بافتار تاریخی سورهٔ اخلاص، بینامتن تاریخیِ تازه و بدیلی را مبنای فهم کند که بهتر از قبلی‌ها بافتار تاریخی‌اعتقادیِ سورهٔ مهم و کوتاه اخلاص را تبیین می‌کند.

⭐️ غفار ضمن اشارهٔ کوتاه به بافتار تاریخی (سبب نزول) عرضه‌شده در سنت تفسیریِ اسلامی برای این سوره که ناظر به پرسش‌های الهیاتی برخی از یهودیان بوده و اشارهٔ روشنی به پس‌زمینهٔ اعتقادات بین‌دینی ندارد، برخی پژوهش‌های دانشگاهی در این زمینه را یادآوری می‌کند. از جمله فرضیهٔ کلاوس شِدِل به پیروی از کِبرت، مبنی بر اینکه بافتار تاریخی سورهٔ اخلاص واکنش به آیات سفر تثنیه (۶-۴) است. شِدلی که معتقد بوده سورهٔ اخلاص نه در برابر تثلیث مسیحی، که ضدّ چندگانه‌پرستیِ مشرکانه (pagan) عربی است؛ ضدّیتی که شاکله و واژگانش موافق و برگرفته از سنت یهودی است. دیگر پیشینهٔ برای زمینه‌مندسازیِ سورهٔ اخلاص، به تبیین اوری روبین برمی‌گردد که بر پایهٔ داده‌های سنت اسلامی در سبب نزول استوار است. روبین در این زمینه معتقد به ارجاع نخست و ثانوی است. به این معنا که سورهٔ اخلاص در وهلهٔ اول به مشرکین مکی نظر دارد، و در وهلهٔ دوم بنابر آیات پسینِ سورهٔ توبه (۳۰)، یهودیان و مسیحیانِ مشرک را هم خطاب قرار می‌دهد. (البته لفظ صریح آیهٔ سورهٔ توبه برای مسیحیان و یهودیان، انتساب «کفر» است و نه «شرک»). مثال روشن‌تر و مهم‌تر زمینه‌مندسازی، تبیین عرضه‌شده در پروژه کرپوس‌کرانیکوم از سوی کسانی چون میشائیل مارکس و نیکلای ساینای است. آنها معتقدند که سورهٔ اخلاص گفتمانی ضدّ مسیحی و مشخصاً علیه اعتقادنامهٔ قسطنیطنیه در سال ۳۸۱ میلادی دارد؛ اعتقادنامه‌ای که جانمایه‌اش تبیینی از آموزهٔ تثلیث است.


#انعکاس_مقاله
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍️ بگذاریم عدد‌ها حرفشان را بزنند!
مروری بر نادیده‌گرفتن‌های عددهای انتخابات اخیر، در نزد گروه‌های مختلف

بُت‌های فرانسیس بیکن در تاریخ فلسفه مشهورند. بت‌هایی که در تبیین علم استقرایی مطلوب او به کار می‌آمدند تا توضیح دهد که چه موانعی پیش روی مشاهدهٔ استقرایی صبورانه و کامل‌تر وجود دارد. در این بین من با «بُت قبیله» یا طایفه‌ی او کار دارم؛ بُتی که به نظر بیکن باعث می‌شود که ما به داده‌های ناکافی بسنده کنیم و ترجیح دهیم به همان پیش‌فرض‌هایی بچسبیم که خوشایند و دلخوشکنک ذهن ماست. وضعیت عینی این روند زیرسیبیلی‌ رد‌کردن و نادیده‌گرفتن «مثال‌های نقض و خلاف» است.

اجازه بدهید آموزهٔ بت قبیله‌ی بیکن را بر نتایج انتخابات ایران و تفسیر آن از سوی گروه‌های مختلف تطبیق دهم. یعنی نشان دهم که چه‌بسیار گروه‌ها‌یی که به بت قبیله یا طایفه دچارند. یعنی نشان دهم کمتر گروهی است که واقعیت را به‌رغم تلخی و ناگوارایی‌اش پذیرفته باشد.

حکومتیان نتایج شصت تا پنجاه درصد عدم مشارکت را همچنان به دلایل کاذب و خودفریبانه تقلیل می‌دهند. به بیان دیگر، دست‌کم در ظاهر، مشارکت‌نکردن بخش بزرگی از جامعه را به هر چیز، جز نارضایتی عمیق و سرخوردگی از ناکامی در مشارکت‌های قبلی، ربط می‌دهند. جالب و متناقض آنکه همان‌ها در موقعیت‌های مشارکت بالا، عدد بی‌ربط مشارکت در انتخابات را، رأی به نظام و رضایت از آن تفسیر می‌کردند و پیامکش را می‌فرستند و پوسترش را طراحی می‌‌کنند! تفسیری که هیچ‌وقت دقیق و روا نیست، چه مشارکت بالا و چه مشارکت پایین.

جلیلیان با اقتدا به کاندیدای محبوب و شکست‌خورده تقریباً کاری به شصت‌ تا پنجاه‌درصد غایب در انتخابات ندارند. چون در نظرگاه بسیاری از آنان اصولاً مشروعیت نظام سیاسی خانه‌ای در مقبولیت اکثریت جامعه ندارد و حق همیشه هوادارانی اندک دارد! این گروه در بهترین حالت تقویمشان روی سال ۱۴۰۰ مانده و سر در برف می‌کنند و هنوز که هنوزست علت عدم شرکت را به سوءعملکرد شخص حسن روحانی تقلیل می‌دهند. بخشی از آنان بیش از عدد عدم مشارکت، با ذوق از تحلیل مجری ایران‌اینتر، سرمست از این تحلیل کاذب‌ شده‌اند که رأی به کاندیدای رقیبِ پیروز، رأی قومیتی بوده و رأی به آنان رأی به برنامه و تخصص! پس ما کارمان درست است و روش‌هامان اخلاقی و گفتمانمان هم اصلاً از جامعه و زمانه عقب نیفتاده.

اپوزیسیون برانداز حواله‌ی شصت‌درصد عدم مشارکت را دربست به نام دسته‌ی خود می‌زند. جمعی رنگارنگ، ناروشن و مبهم را یک‌کاسه می‌کند. غافل از اینکه اگر قرار بر مشاهدهٔ استقرایی دقیق جامعه باشد، مثلاً حدود سی‌درصد غایبان همیشهٔ انتخابات ها را چگونه می‌توان به صراحت در دسته‌ای خاص جای داد؟ شاهد آنکه به آسانی با تغییر اوضاع از عدد ۶۰ عدم مشارکت، ده درصد کم شد. از طرفی دیگر، بخشی‌‌ از گروه‌های زردتر و سطحی‌تر این گروه هم در تحلیل‌های آبکی و روش‌های سست، مدعی تقلب بزرگ در اعداد اعلامی هستند. بخش دیگرشان هم به آسانی دو گروه درخورتوجه و بزرگ‌ ۱۶ و ۱۳ میلیونی و به‌ویژه رأی‌دهندگان به پزشکیان را به آسانیِ آب‌خوردن نادیده می‌گیرند و با نگاه از بالا به پایین «اقلیت» خائن می‌نامند.

اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان تدریجی در مواجهه با اعداد اخیر از همه‌ی گروه‌های پیش‌گفته واقع‌گراتر بوده‌اند. آنان همراه‌نشدن بسیاری از همراهان همیشگی و سابق با خود در عدم مشارکت ۶۰ و ۵۰ درصدی را دست‌کم در زبان بیان کرده‌اند. ولی این واقع‌گراییِ بیشتر، به‌آسانی می‌تواند به سمت بت قبیله و ندیدن شواهد خلاف بغلتد. آنان نباید فراموش کنند که بخش مهمی از افزایش رأی‌ها در دور دوم، رأیی سلبی در جهت جلوگیری از برد جلیلی، بود. آنان همچنین به‌آسانی می‌توانند فراموش کنند که در بسیاری از استان‌های بزرگ مثل اصفهان، فارس، کرمان، مازندران، یزد، مرکزی و همدان رقیب آنان رأی بالاتر را آورده و در بسیاری از استان‌ها مثل تهران و البرز و خوزستان و کرمانشاه و گیلان به‌رغم رأی بالاتر به مسعود پزشکیان، بخش بزرگ‌تری به دعوت آنان برای مشارکت نه گفته‌اند.

عددها سخن می‌گویند، اگر ما بگذاریم، اگر ما بشنویم. کنارگذاشتن بت قبیله در مشاهده و استقرای مدنظر، از قضا یعنی خواندن و دیدن شواهد ناقض. و نه بالعکس و نه یعنی، نادیده‌گرفتن شواهد ناقض. واقعیت را اگر از در راه ندهیم، از پنجره داخل خواهد شد. خودمان زودتر به استقبالش برویم‌. یکی از این واقعیت‌های برآمده از این اعداد، این است که در ایران معاصر هیچ اکثریت «خاصی»، جز اکثریت ناراضی و معترض، نداریم.

#یادداشت
@Hamesh1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیعت کن و سر بسپار
آهسته قدم بردار
از فتنه حذر کن هان...

از اهل قناعت باش
در بند اطاعت باش
خواهی نشوی رسوا
همرنگ جماعت باش

فرمود معاذالله
از ما مطلب خواری
تسلیم قضا بهتر
تا رنگ و ریاکاری

هیهات من الذله
این ننگ نمی‌خواهیم
رسوای جماعت بِه
همرنگ نمی‌خواهیم

سلام بر سالار ذلت‌گریزها

@Hamesh1
تفاوت‌های میان نسخه‌های گوناگون [عهد عتیق یا کتاب مقدس یهودیان] چنان جدی نیستند که بخواهیم بگوییم تحریفی در متن مقدس صورت گرفته است. کتاب مقدس یهودیان همان‌قدر تحریف شده که دیوان حافظ با نسخه‌های متعدد خطی تحریف شده است. همچنین در هیچ یک از این نسخه‌ها اثری از نام پیامبر اسلام (ص) نیست.

روش‌های مدرن تفسیری متون مقدس، فاطمه توفیقی، تهران:نشر کرگدن، ص ۱۴

@Hamesh1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از سنگ صدا آمد از اهلِ صدا نه
در دین شما نام خدا هست و خدا نه
هر جا ستمی بود لبی باز نکردید
در گوشه‌ی بیداد سخن ساز نکردید
جز خدمت حکام هوسباز نکردید
بر سفره نشستید و زبان باز نکردید
آجر شده نان همه و نان شما نه
ای قوم ریاکار همه‌ی حرف من این است
نفرین به شما نه به شما؛ نه به شما نه

سلام بر اویی که شهیدش کردند، با نام خدا و قربت‌الی‌الله.

شاعر: شهاب‌الدین موسوی

@Hamesh1
برای آنانی که فقط به کَندن و رفتن فکر می‌کنند، برای آنانی که فقط در انزجار از وطن و اوضاعش شب و روز طی می‌کنند، برای آنانی که شب‌ها خوابِ نشستن هواپیما در سرزمین آرزوها را می‌بییند، یک‌ پرسش مدام تکرار می‌شود: برای چه باید اینجا بمانم؟ کِی‌ می‌روم؟ کِی خلاص می‌‌شوم؟

در مخیله‌ی آنان هم نمی‌گنجد که پس از مواجهه با واقعیتِ زندگی در کشوری تازه و بعد از پاره‌شدن ابر فانتزی‌ها و دشواریافتن «آسوده‌ترین» زندگی به دور از وطن و نزدیکان، آن پرسش قبلی با پرسشی تازه جایگزین می‌شود: برای چه باید دور از وطن بمانم؟ برای چه باید از وطن خارج شوم؟ برای چی نباید برگردم؟

قیر زمین‌گیر مهاجرت، تجربه‌ی مرگ‌مانند مهاجر، برای بسیاری، یعنی همین. یعنی فاصله‌ی زخمناک آن پرسش تا این پرسش.

#خرده‌نوشت‌ها
@Hamesh1
ان‌شاءالله روز جمعه‌ی این هفته در شهر کتاب مرکزی با حضور فاطمه توفیقی، نویسنده‌ی کتاب روش‌های مدرن تفسیر متن مقدس، و جنابان مرتضی کریمی‌نیا و محمدعلی طباطبایی و بنده، نشست کتاب برگزار خواهد شد. دیدار دوستان مایه‌ی خوش‌وقتی است.

@Hamesh1
کینه و رضایت به نسل‌کشی و ترور

کینه قاتل حساسیت‌های اخلاقی است. نر‌م‌نرم و بی‌صدا وجدان (شهود) اخلاقی را با رمز «توجیه» خاموش یا دچار کژبینی می‌کند. به بیان دیگر، وقتی کینه اوج می‌گیرد، انصاف و عدالت و واقع‌بینی زمین‌گیر می‌شود. کینه نظام عقلانیِ اخلاق را در آدمی با هجوم عواطف گمراه‌کننده از کار می‌اندازد.

کینه با یک‌چنین نقش مخربی از همه بدتر وقتی میدان‌دار مواضع سیاسی می‌شود، گاهی ما را به هیولایی مبدل می‌کند که خودمان از هیولابودنش بی‌خبریم. کینه بدترین راهبر کاروان سیاست است. در کاروان سیاستی که کینه و نفرت یگانه هدایتگر است، ضدانسانی‌ترین و ضدعادلانه‌ترین مواضع با رنگ‌ولعابی حق‌به‌جانب و مدعی گرفته می‌شود؛ چون کینه‌ی سیاسی غلط‌ترین آدرس‌ها را می‌دهد. چون اخلاق با کینه آچمز می‌شود، و وقتی که موضع سیاسی‌‌ با سوخت کینه روشن شد، امکان فرسنگ‌ها انحراف از مقصد اخلاق و حتی مقصد پیروزی سیاسی وجود خواهد داشت.

سیاست اگر قرار است مقید به اخلاق باشد، تا حدّ امکان باید از کینه پیراسته شود. در موضع سیاسی می‌توانیم به قطب یا افراد مقابل خود تندترین نقدها را داشته باشیم، می‌توانیم بیشترین فاصله‌ها را از برخی جریان‌ها و گرایش‌ها داشته باشیم، اما وقتی کینه را خلع سلاح کنیم، به گنداب‌های همراهی با جنایت و جنایت‌کاران نمی‌افتیم. با دوری از کینه‌ی سیاسی، چشم ما در دیدن مرزهای اخلاق سیاسی کور نمی‌شود و می‌تواند اتفاقی ضداخلاقی و مردود را در قبال دشمن‌ترین دشمن‌ها هم بشناسد و محکوم کند؛ چه رسد به دوست‌ها و چه رسد به میانه‌های بی‌طرفی در دشمنی و دوستی.

روشن است که سطرهای پیشین را در نقد هم‌وطنانی می‌نویسم که کینه از ساختار سیاسی موجود را راهبر داوری درباره‌ی اتفاقات روز و منطقه کرده‌اند. نسل‌کشیِ جنایت‌بار دولت اسرائیل را با هیچ آبی نمی‌توان شست، مگر آب گل‌آلود و بویناک کینه. از ترورهای پی‌درپی و تأسف‌بار این دولت سرکش هم، خاصه در کشور خود، نمی‌توان خوشحال شد یا نمی‌توان عنوان تروریست را در حق طرفین جابجا کرد، مگر با عینک اخلاقیِ تار کینه. هزاران فاصله است بین موضع مستقل و انتقادی در قبال سیاست‌های منطقه‌ای و حق قطعیِ اظهار آن، تا خوشحالیِ شرمگینانه از ترور‌های دولتیِ رژیمی دست راستی و آدم‌کش. از آن حق راستین تا این هیجان زشت‌رو، فقط با پای لنگ کینه می‌توان راه رفت. این پای چوبی را باید قَلم کرد؛ اگر دغدغه‌ی عدالت و انصاف داریم و انگیزه‌ی انسان.

#یادداشت
@Hamesh1
ما باید بدانیم همیشه برای اطرافیانمان زندگی نمی‌کنیم، همیشه برای هم‌زمان‌هایمان سخن نمی‌گوییم، همیشه برای جغرافیا و شهرمان تکاپو نمی‌کنیم، همیشه برای مخاطب روبرو نمی‌سازیم و نمی‌نویسیم، همیشه نباید گرم گرفته شویم و سرِ دست برویم و نقل محافلِ زمانه‌ی خود باشیم. ابعاد و سهمی از وجود ما برای آینده و برای ابدیت است.

بیایید خیال کنیم که محمدبن‌عبدالله (که درود بر او باد) وقتی دلش از حس دورافتادن الوهی فسرده و فشرده بود، این سروش‌های غیبی را با ما به ودیعت نمی‌گذاشت که: والضحی/والیل اذا سجی/وما ودعک ربک وما قلی/وللاخرة خیر لک من الاولی/ولسوف یعطیک ربک فترضی. یا حافظ وقتی دلش از زمانه گرفته بود، لب فرو می‌بست و از زبان زیرک نمی‌سرود: زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت/صعب‌روزی بوالعجب‌کاری پریشان‌عالمی/اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست/رهروی باید جهان‌سوزی نه خامی بی‌غمی. یا سعدی در اوج تنهایی و بی‌محرمی این بیت را نمی‌ساخت که: مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده/ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم. یا مولانا در لحظات پایانی حیات دلیرانه نمی‌سرود: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ترک من خراب شبگرد مبتلا کن. آن وقت ما در قرن‌ها قرن بعد این آیه‌ها و کلمه‌های شکوهمند را نمی‌شنیدیم و جان نمی‌گرفتیم. به خاطر بسپریم که گوش‌ها و جان‌هایی آشنا در روزگارهایی بعد هم مخاطب و منتظر مای‌اند. مبادا فسردگی و فشار روزگار ما را در خود بخزد و آنان را محروم کند.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
آلفرد نورث وایتهد دین را «کاری که انسان با تنهایی خود می‌کند» تعریف می‌کند. البته که در جهان سکولار و دین‌زدایی‌شده در ظاهر امر، این تعریفِ شخصی و فردی خیلی باب مذاق است. به‌ویژه آنکه در فضای فارسی‌زبان و در میان کنشگران سیاسیِ سطحی و زیاده‌گو که نیم‌ارزن به جای پُرگویی دربارهٔ سکولاریسم و دین‌شناسی نخوانده‌اند، این سخن خوش می‌آید؛ آنانی که هنجارین و طوطی‌وار می‌گویند که «دین باید به ساحت زندگی شخصی برگردد».

در نقد این سخن Keith Ward‌ می‌گوید که این تعریف وایتهد دو صفت مهم دین را نادیده می‌گیرد: یکی اجتماعی‌بودن و دیگری مرجعیت‌داشتن. دین چون واجد مجموعه‌ای از ارزش‌هاست، مثل مکتب‌ها و اجتماع‌های غیردینیِ انسانی در زمینه‌‌های مختلف حقوقی و محیط‌زیست و تغذیه و جنسیت، نمی‌تواند در خانه محبوس شود. ارزش‌ها لباس نیستند که انسان‌ها در وقت بیرون‌آمدن از تن درآورند. بالاخص که پاره‌ی مهمی از ارزش‌های دینی در بسیاری از دین‌ها اجتماعی است. و مرجعیت‌داشتنش هم از همین‌جا با بحث گره می‌خورد؛ چون مرجعیت ارزشی هم در خانه و تنهایی محبوس نمی‌ماند.

تصور نشود که من در حال رد ایده‌ی جدایی حقوقی نهاد دین و سیاست (سکولاریسم) هستم. خیر. بحث من بیرون از این دغدغهٔ آشنا و تلاشی است برای زدودن ساده‌اندیشی درباره‌ٔ خانه‌نشینی دین و دین‌زدایی از عرصهٔ اجتماعی و سیاسی. آنچه متذکر می‌شوم می‌تواند با سکولاریسم هم جمع شود. نکته‌ام این است که در ذهن بسیط و سادهٔ بسیاری از دوستداران خانه‌نشینیِ دین در جامعهٔ آرمانی سکولار، فراتر از فهم کج‌وکوله‌ٔ سکولاریسم، نوعی دین‌زدایی و دین‌پیرایی خوابیده که با تعارف «سکولاریسم» صدایش می‌کنند.

#تاملات
@Hamesh1
آیزایا برلین در جایی از کتاب ریشه‌های رمانتیسم می‌نویسد: فکر از فکر بار نمی‌آید. بی‌تردید برخی عوامل اجتماعی و اقتصادی در زیر و زبر شدن آگاهیِ آدمی تأثیر قاطع دارند. ص ۲۸.

نکته‌ای است بس ساده و شگرف. بسیار هستند فلسفه‌خوانده‌هایی که از غرب امروز یک خط سرراست می‌کشند به ایده‌های فلسفی و فلسفه را مادر تحول غرب می‌شمرند. در نقطه‌ی مقابل بسیاری هم یک خط سرراست از عقب‌ماندگیِ امروز ما می‌کشند تا تهافت الفلاسفه‌ی غزالی و غزالی را دیو مقصر پس‌رفتن ما می‌خوانند. آن سرش هم است. چه‌بسیار علم‌زده‌ها و علوم تجربی‌خوانده‌ها و جامعه‌شناسان یا اقتصاددانانی هم که هیچ ربطی بین تحولات در فلسفه و عقلانیت و انسان‌شناسی و حقوق و اخلاق با رشد علمیِ امروز کشورهای توسعه‌یافته نمی‌بینند. واقعیت میان این دو خوانش‌های تک‌بعدی است. هم فکر از فکر بار می‌آید و هم فکر از غیرفکر متحول می‌شود و هم غیرفکر از فکر زیر و زبر می‌شود. ماجرا پیچیده‌تر از خط‌های مستقیمِ ساده‌کننده است.

#خرده‌نوشت‌ها
@Hamesh1
خیلی به عصر خود برای تدوین سند اعلامیه حقوق بشر، برای تشکیل سازمان ملل، برای بنای این همه شورا و اعلامیه و مقاله و وعظ انسان‌دوستانه می‌بالیدیم. ‎اسرائیل، به‌ویژه در این چند ماه، پوزه‌ی عصر ما و ما را در نخوت و خوش‌خیالی‌مان به خاک مالید. که آهای انسان مدرن، آهای مغرور، هم‌چین پُخی هم نیستی. این‌قدرها به خودت نناز و بر کشتارهای قرن‌ها تأسف نخور.

@Hamesh1
2024/12/28 02:34:38
Back to Top
HTML Embed Code: