tgoop.com/hamid_rostami_1354/1579
Last Update:
منبع: روزنامه #هفت_صبح روز پنجشنبه تاریخ ۱۰ خرداد ماه سال ۱۴۰۳
خروج مرد بارانی
✍#حمید_رستمی
بخش اول:
۱ - آخرین حضور #فرامرز_قریبیان بر روی پرده سینما یک شاه نقش اساسی بود که از بخت خوش به تورش خورد. فیلم خروج ( #ابراهیم_حاتمی_کیا ) پرتره یی از قهرمان زخم خورده و تنهایی بود که سالهاست گوشه عزلت اختیار کرده و دور از مردم آبادی در کلبهای ساکن شده و با سگش دمخور است و با آن نگاههای عمیق و معنادار فضای وسترنی خاصی در اتمسفر فیلم جاری میکند. قهرمانی تک افتاده که سالها از زمان جوش و خروش اش سپری شده و گرد زمانه پیرش کرده اما چون یک آتشفشان خاموش منتظر جرقهای است که دوباره فوران کند که با فرود اضطراری هلیکوپتر #رئیس_جمهور به خاطر نقص فنی در زمینهای کشاورزی اش استارت می خورد و البته تصویر گذرا و بغض آلود حاتمی کیا نسبت به رییس جمهور وقت که از ترس سقوط آب قند لازم شده ، فیلم را تا لبه پرتگاه سقوط پیش میبرد اما با رها کردن فوری این مسئله و پیش کشیدن زیر آب شور رفتن زمینهای کشاورزی روستاییان و در ادامه شورش جوانان نسبت به پیمانکار دولتی سدساز به رهبری رحمت ( فرامرز قریبیان) به جریان اصلی فیلم تبدیل می شود و سکوتها و نگاههایی که رحمت را وا میدارد برای ستاندن حق خود و هم ولایتیهایش دست به کاری سترگ زند. شبیه آن چه که قهرمان بازنشسته سینمای وسترن در موقعیتی مشابه انجام میدهند و او به زعم خود فرصتی طلایی برای جبران زخمهایی که بر دل اهالی از سالهای دور خورده پیدا میکند تا یک حاج کاظم خاموش اما همچنان عصیانگر خلق کند. فیلمی که برای مردی ۷۸ ساله با آن حجم از تحرک و پویایی و در عین حال یک بازی زیر پوستی و دقیق به شدت طاقت فرساست اما قریبیان موفق میشود که یک تنه بار اصلی فیلم را به دوش بکشد و بخش اعظم آن را بر روی تراکتور در زیر تیغ آفتاب بازی کند و کم نیاورد و به چنان کمالی در بازیگری دست یابد که ترجیح بدهد بعد از آن برای همیشه با دوربین وداع کند.
۲- او که سینما را با دوست دوران کودکی اش #مسعود_کیمیایی آغاز کرده بود یکی از مهمترین نقشهای فیلم درخشان گوزنها را بازی کرد و با نقش "قدرت" که یک مبارز آرمانگرا بود تمام تلاشش را برای به خود آوردن "سید" به کار برد و صحنههای احساسی دو نفره شان از ماندگارترین صحنههای رفاقتی سینمای ایران است آنجایی که در نوشخواری شبانهشان از خاطرات جوانی و یکه بزنی سید میگوید و اینکه کسی حریفش نمیشد و حالا روزگار کمرش را را خم کرده است. انگار از همان روز نخست نقشآدمهای مثبت آرمانگرای اخلاق مدار را به تنش پرو کرده بودند و سالهای سال تصویرگر حالات مختلف چنین قهرمانانی بود با قیافهای به شدت سمپاتیک و دوست داشتنی که معمولاً سبیلی هم داشت و با چشمانی که هزاران حرف نگفته در زمان شادی و غم را همزمان با خود به همراه داشت.
۳ - نسل ما سینما را نه با عزت الله انتظامی و خسرو شکیبایی که با جمشید مشایخی و فرامرز قریبیان کشف کرد. در اوایل دهه ۶۰ یکی از آیتمهای اصلی تضمین کننده کیفیت فیلم حضور یکی از این دو بازیگر در نقشهای اصلی بود. حالا فرقی نمیکرد این فیلم به شدت پیام دار "سناتور" باشد و او در لباس یک نظامی در مقابل فساد سیستماتیک همقطارانش قد علم کند و به مبارزه با قاچاق مواد مخدر بپردازد و چه فیلم "سفیر" باشد که در قامت قیس بن مسهر فرستاده امام سوم شیعیان به کوفه برای رساندن نامه او! در همه حال به اندازه کافی دلپذیر و رشک برانگیز بود و هنوز آن صحنه انتقامش از خان آبادی در فیلم "پرونده" که با مجسمه شاه بر سر تاس شیراندامی میزند از یادها نرفته یا قهرمان بازیهایش در "پایگاه جهنمی" و " جدال در تاسوکی" یا قیافه فرتوت شدهاش در "ترن" و یا حتی همبازی شدنش با #علیرضا_خمسه در فیلم کمدی دو نفر و نصفی (یدالله صمدی) که خود هیچگاه از حضور در آن فیلم احساس خوبی پیدا نکرد ولی همان دیالوگ معروف "شیر خشک بگرفتی؟" سالهای سال ورد زبان مردم کوچه و بازار بود.
بقیه در بخش دوم
کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻
@hamid_rostami_1354
BY حمید رستمی
Share with your friend now:
tgoop.com/hamid_rostami_1354/1579