کودتای ۲۸ مرداد*
[اسنادو اظهارات مقامات آمریکایی و انگلیسی]
✍ کورش احمدی
در یکی دو دهه گذشته نظرات جدیدی در ایران درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مبنی بر تردید در کودتا بودن آن مطرح شده است. ویژگی کار صاحبان این نظرات این است که نه اسناد و شواهدی برای اثبات نظرات خود ارائه کردهاند و نه تلاش روشمندی برای پرداختن به اسناد و شواهد موجود که تردیدی در مورد کودتا باقی نمیگذارند، انجام دادهاند.
از آنجا که ۲۸ مرداد ۳۲ یک نقطه عطف تاریخی با پیامدهای گسترده در ایران معاصر است، روشنی و شفافیت درباره آن ضروری است. در این مقاله که فشرده مقاله مفصلتری است، به اسناد و شواهد کودتا از قول مقامات آمریکایی و انگلیسی و شرح اسناد از محرمانه خارجشده، پرداخته شده است.
@hamidrezaabedian
*شرق، ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
متن کامل را اینجا بخوانید.
[اسنادو اظهارات مقامات آمریکایی و انگلیسی]
✍ کورش احمدی
در یکی دو دهه گذشته نظرات جدیدی در ایران درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مبنی بر تردید در کودتا بودن آن مطرح شده است. ویژگی کار صاحبان این نظرات این است که نه اسناد و شواهدی برای اثبات نظرات خود ارائه کردهاند و نه تلاش روشمندی برای پرداختن به اسناد و شواهد موجود که تردیدی در مورد کودتا باقی نمیگذارند، انجام دادهاند.
از آنجا که ۲۸ مرداد ۳۲ یک نقطه عطف تاریخی با پیامدهای گسترده در ایران معاصر است، روشنی و شفافیت درباره آن ضروری است. در این مقاله که فشرده مقاله مفصلتری است، به اسناد و شواهد کودتا از قول مقامات آمریکایی و انگلیسی و شرح اسناد از محرمانه خارجشده، پرداخته شده است.
@hamidrezaabedian
*شرق، ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
متن کامل را اینجا بخوانید.
Forwarded from چشمانداز ایران
🔸جدال دکتر مصدق با کودتاچیان سلطنتطلب
✍🏻فرید اسدی دهدزی
✅در نهایت با مداخله نظامی امریکا و انگلیس، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سامان یافت و کابوس موقت محمدرضا پهلوی تا حدی تسکین یافت و او توانست به یاری امریکا و انگلیس، تاجوتخت خود را بازیابد. برای او کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنان اهمیت داشت که هر ساله برای آن جشن میگرفت و آن را قیام ملّی و رستاخیز ملّی مینامید. سال آخر سلطنت وی، بهرغم اینکه بهواسطه خیزش ملّی جشنهای مختلف سلطنتی را متوقف کرده بودند؛ اما نتوانست احساس دائمی خود را در مورد این روز نادیده بگیرد. چنانکه دو روز پیش از ۲۵ سالگی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به پیشواز این روز بهیادماندنی رفت! محمدرضا پهلوی در این نشست مطبوعاتی همچنان در توهم شکست خود در کودتای نخستین خود در ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲ است.
✅اگر جملات مربوط به ۲۵ اَمرداد را واکاوی کنیم و با آنچه روزولت بیان میکند، تضاد بارز دارد. شاه میگوید: «پس از مقدار زیادی فکر کردن نقشهای کشیدیدم که به موجب آن اگر دولت [نخستوزیر مصدق] از فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران [یعنی فرمان عزل مصدق توسط شاه] تبعیت نکند ما باید کشور را ترک کنیم؛ و به اینترتیب به مردم ایران فرصت بدهیم راه زندگی خود را انتخاب کنند. راه دیگری بهجز این کار وجود نداشت». در آنجا تفاوت بین گفتار محمدرضا پهلوی و روزولت نمایان است که شاه از «مدت زیاد فکر کردن» صحبت میکند درحالیکه روزولت میگوید فکر عقبنشینی بعداً مطرح شد و اندیشه پرواز به بغداد فیالبداهه بود.
✅ماروین زونیس، روانشناس گفتار به مناسبت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در شرایط انقلابی آن زمان را نوعی همانندسازی برای خود محمدرضا پهلوی قلمداد میکند و میگوید: «در اینجا بود که برای شاه مشابهتهای آشکار و دردناک میان رویدادهای سال ۱۹۵۳ [کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲] و ۱۹۷۸ [روزهای منتهی به انقلاب] آشکار شد. وی مشکل خود در زمینه فعالیت و انفعال را تا حدودی درک کرد. او در این مصاحبه، این درک خود از موضوع را آشکار ساخت، زیرا همچنان به اظهارنظرهای خود درباره مصدق ادامه داد: «هیچ راه نجات دیگری وجود نداشت مگر ترک کشور تا افکار عمومی «تبلور» پیدا کند. عدهای از مردم میگفتند «شما چرا اینقدر صبوری نشان دادید؟ چرا زودتر دست به عمل نزدید؟» اما شاید جریان رویدادها در آن روزها به من اجازه نمیداد کار دیگری بکنم. مردم ایران انتخاب خود را کردند.» بیتردید این مطلب درست است که شاه امیدوار بود که چنانچه بار دیگر کشور را ترک کند (در اَثنای انقلاب) مردم ایران بار دیگر دست به انتخابی به نفع او خواهند زد.
✅به گفته بسیاری ازجمله ثریا اسفندیاری، ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی نهتنها هیچ امیدی به بازگشت نداشت، بلکه میخواست مزرعهای در امریکا را راهاندازی کند و تا آخر عمرْ در امریکا بماند، اما مداخله نظامی امریکا و انگلیس، چهار روز بعد، نَهضَت ملّی ایران را سرکوب کردند و محمدرضا پهلوی را هفت روز بعد به سریر تخت سلطنت نشاندند. البته ملّت کار ناتمام خود در اَمرداد ۱۳۳۲ برای راندن همیشگی محمدرضا پهلوی، در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ یکسره کرد، محمدرضا پهلوی زمان گریزش از ایران همچنان در رؤیا و توهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. بر این پندار بود که امریکا، ارتش و اجامر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انقلاب ایران را سرکوب خواهند کرد.
✅دکتر مصدق در واپسین پیام خود در دادگاه نظامی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنین گفت:
«شاید برای آخرین بار در زندگی خود ملّت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشتانگیز مطلع سازم و مژده بدهم: مصطفی را وعده داد الطاف حق/ گر بمیری تو نمیرد این ورق. حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملّت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند [کودتا] هیچ تأسف ندارم، وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال بَرومَند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کسی چند صباحی دیر یا زود به پایان میرسد، ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملّت مظلوم و ستمدیده است… چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مُرد و این صدا و حرارت را که همیشه در [راه] خیر مردم به کار بردهام، خاموش خواهند کرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با هموطنان عزیز صحبت کنم. از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع [وداع] میکنم و تأکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشتهاند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود».
منبع: چشمانداز ایران شماره ۱۴۶
برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/a43232 مراجعه کنید.
@cheshmandaz_iran
✍🏻فرید اسدی دهدزی
✅در نهایت با مداخله نظامی امریکا و انگلیس، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سامان یافت و کابوس موقت محمدرضا پهلوی تا حدی تسکین یافت و او توانست به یاری امریکا و انگلیس، تاجوتخت خود را بازیابد. برای او کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنان اهمیت داشت که هر ساله برای آن جشن میگرفت و آن را قیام ملّی و رستاخیز ملّی مینامید. سال آخر سلطنت وی، بهرغم اینکه بهواسطه خیزش ملّی جشنهای مختلف سلطنتی را متوقف کرده بودند؛ اما نتوانست احساس دائمی خود را در مورد این روز نادیده بگیرد. چنانکه دو روز پیش از ۲۵ سالگی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به پیشواز این روز بهیادماندنی رفت! محمدرضا پهلوی در این نشست مطبوعاتی همچنان در توهم شکست خود در کودتای نخستین خود در ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲ است.
✅اگر جملات مربوط به ۲۵ اَمرداد را واکاوی کنیم و با آنچه روزولت بیان میکند، تضاد بارز دارد. شاه میگوید: «پس از مقدار زیادی فکر کردن نقشهای کشیدیدم که به موجب آن اگر دولت [نخستوزیر مصدق] از فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران [یعنی فرمان عزل مصدق توسط شاه] تبعیت نکند ما باید کشور را ترک کنیم؛ و به اینترتیب به مردم ایران فرصت بدهیم راه زندگی خود را انتخاب کنند. راه دیگری بهجز این کار وجود نداشت». در آنجا تفاوت بین گفتار محمدرضا پهلوی و روزولت نمایان است که شاه از «مدت زیاد فکر کردن» صحبت میکند درحالیکه روزولت میگوید فکر عقبنشینی بعداً مطرح شد و اندیشه پرواز به بغداد فیالبداهه بود.
✅ماروین زونیس، روانشناس گفتار به مناسبت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در شرایط انقلابی آن زمان را نوعی همانندسازی برای خود محمدرضا پهلوی قلمداد میکند و میگوید: «در اینجا بود که برای شاه مشابهتهای آشکار و دردناک میان رویدادهای سال ۱۹۵۳ [کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲] و ۱۹۷۸ [روزهای منتهی به انقلاب] آشکار شد. وی مشکل خود در زمینه فعالیت و انفعال را تا حدودی درک کرد. او در این مصاحبه، این درک خود از موضوع را آشکار ساخت، زیرا همچنان به اظهارنظرهای خود درباره مصدق ادامه داد: «هیچ راه نجات دیگری وجود نداشت مگر ترک کشور تا افکار عمومی «تبلور» پیدا کند. عدهای از مردم میگفتند «شما چرا اینقدر صبوری نشان دادید؟ چرا زودتر دست به عمل نزدید؟» اما شاید جریان رویدادها در آن روزها به من اجازه نمیداد کار دیگری بکنم. مردم ایران انتخاب خود را کردند.» بیتردید این مطلب درست است که شاه امیدوار بود که چنانچه بار دیگر کشور را ترک کند (در اَثنای انقلاب) مردم ایران بار دیگر دست به انتخابی به نفع او خواهند زد.
✅به گفته بسیاری ازجمله ثریا اسفندیاری، ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی نهتنها هیچ امیدی به بازگشت نداشت، بلکه میخواست مزرعهای در امریکا را راهاندازی کند و تا آخر عمرْ در امریکا بماند، اما مداخله نظامی امریکا و انگلیس، چهار روز بعد، نَهضَت ملّی ایران را سرکوب کردند و محمدرضا پهلوی را هفت روز بعد به سریر تخت سلطنت نشاندند. البته ملّت کار ناتمام خود در اَمرداد ۱۳۳۲ برای راندن همیشگی محمدرضا پهلوی، در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ یکسره کرد، محمدرضا پهلوی زمان گریزش از ایران همچنان در رؤیا و توهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. بر این پندار بود که امریکا، ارتش و اجامر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انقلاب ایران را سرکوب خواهند کرد.
✅دکتر مصدق در واپسین پیام خود در دادگاه نظامی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنین گفت:
«شاید برای آخرین بار در زندگی خود ملّت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشتانگیز مطلع سازم و مژده بدهم: مصطفی را وعده داد الطاف حق/ گر بمیری تو نمیرد این ورق. حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملّت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند [کودتا] هیچ تأسف ندارم، وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال بَرومَند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کسی چند صباحی دیر یا زود به پایان میرسد، ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملّت مظلوم و ستمدیده است… چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مُرد و این صدا و حرارت را که همیشه در [راه] خیر مردم به کار بردهام، خاموش خواهند کرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با هموطنان عزیز صحبت کنم. از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع [وداع] میکنم و تأکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشتهاند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود».
منبع: چشمانداز ایران شماره ۱۴۶
برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/a43232 مراجعه کنید.
@cheshmandaz_iran
چشم انداز ایران
جدال دکتر مصدق با کودتاچیان سلطنتطلب - چشم انداز ایران
فرید اسدی دهدزی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آقای دکتر غنی نژاد امروز [ ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ ] نیز به سنت مألوف در دنیای اقتصاد مقاله ای در نقد دکتر محمد مصدق و شارحان تاریخ نهضت ملی نوشته و آن را "سانسور در تاریخ نویسی" نام نهاده اند. در حدود دو سال پیش، در یک میزگرد که برشی از آن پیوست شده است، ایشان به نقل از فواد روحانی - مشاور دولت وقت - مدعی شدند که مصدق با دریافت پیشنهاد هندرسن [آیزنهاور- چرچیل] کارشناسان و حقوقدانان را دعوت کرد و از آنان خواست که بروند و در پیشنهاد بگردند تا چیزی پیدا کنند که بواسطه ی آن بتوان پیشنهاد را رد کرد! اهل نظر می دانند که چنین چیزی در آثار فواد روحانی، بویژه در دو کتاب او [تاریخ ملی شدن صنعت نفت و زندگی سیاسی مصدق] وجود ندارد. با این حال از ایشان خواسته شد که اگر برای روایت خود از روحانی منبعی دارند، معرفی کنند اما گویا ایشان هنوز فرصت این کار را پیدا نکرده اند. زودا که حضرتش به "تحریف در تاریخ نگاری" متهم شود که در نتیجه با سانسور در تاریخ نویسی تفاوتی نمی کند زیرا هر دو به گمراهی راه می برند.
@hamidrezaabedian
@hamidrezaabedian
نگاهی به دولت دکتر مصدق و کودتا - کوروش احمدی
کوروش احمدی
فایل صوتی حاوی مباحث مربوطه در نشست انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف در ۲۸ مرداد ۱۴۰۳.
در ۴۵ دقیقه اول این فایل توضیحاتی در باره ناقض قانون اساسی بودن فرمان شاه مبنی بر عزل مصدق و نصب زاهدی، دلایل برگزاری رفراندوم توسط مصدق و دلایل قانونی کنترل دولت و مجلس بر نیروهای مسلح داده شده است. یک ساعت مابقی فایل به پاسخ سوالات اختصاص دارد.
@covid_policy_dip
در ۴۵ دقیقه اول این فایل توضیحاتی در باره ناقض قانون اساسی بودن فرمان شاه مبنی بر عزل مصدق و نصب زاهدی، دلایل برگزاری رفراندوم توسط مصدق و دلایل قانونی کنترل دولت و مجلس بر نیروهای مسلح داده شده است. یک ساعت مابقی فایل به پاسخ سوالات اختصاص دارد.
@covid_policy_dip
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد:
برشی از تاریخ معاصر ایران بر اساس کتاب "خواب آشفته نفت"
نویسنده: محمدعلی موحد
به روایت حسین امینی
سهشنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۴٠٣،
ساعت ۱۸ الی۲۰
برشی از تاریخ معاصر ایران بر اساس کتاب "خواب آشفته نفت"
نویسنده: محمدعلی موحد
به روایت حسین امینی
سهشنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۴٠٣،
ساعت ۱۸ الی۲۰
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
خواب آشفته نفت .pdf
2.1 MB
فایل ارائه کتاب خواب آشفته نفت در نشست جلسه کتاب گفتوگو در شیراز
@mohammadmosaddegh
@mohammadmosaddegh
به این کتاب مجوز چاپ ندادید، بی آنکه توجه کنید زنده یاد طاهر احمدزاده و خانواده اش، چه وزن و چه نقشی در تاریخ معاصر ما داشته اند. شما با ممیزی و سانسور، نه تنها نتوانستید روایت تکین خود از انقلاب ۵۷ را فراگیر کنید، بلکه اساسا فهم آن را از سوی نسل های از پی آمده با بحران مواجه کردید. بحرانی که هم امروز دامنگیر خودِ شما و جامعه ی ایران شده است. ما با نسل بی خاطره ای روبرو هستیم که از گذشته ی تاریخی اش، بی اطلاع، کم اطلاع و کژ آگاه است، نسلی که با تجربه های سترگ جمعی ما در انقلاب مشروطه، نهضت ملی و انقلاب اسلامی بیگانه است. از دل این گسست، کدامین آینده برخواهد دمید که از پارها و پیرارها، بهتر و خواستنی تر باشد؟
جلد اول خاطرات زنده یاد احمدزاده را نشر ناکجا در پاریس (۲۰۲۴) منتشر کرده است، باشد که روزی و روزگاری این خاطرات بر پیشخوان کتابفروشی های ایران اذهان جستجوگر را به خواندن دعوت کند.
@hamidrezaabedian
جلد اول خاطرات زنده یاد احمدزاده را نشر ناکجا در پاریس (۲۰۲۴) منتشر کرده است، باشد که روزی و روزگاری این خاطرات بر پیشخوان کتابفروشی های ایران اذهان جستجوگر را به خواندن دعوت کند.
@hamidrezaabedian
کدام اسلام؟*
✍ زنده یاد طاهر احمدزاده**
دوستان مشهد می خواستند در دانشکده ادبیات برای جلال آل احمد مراسم هفتم برگزار کنند ولی ساواک اجازه نداد. برای چهلم آن مرحوم، آزرم گفت: «خانم جلال آل احمد و عده ای از دوستانش به مشهد میآیند تا تنوعی شده باشد و ... خوب است ما برنامه ریزی بکنیم و مجلسی برگزار کنیم.»
دوستان پسندیدند و قرار شد شب جمعه در مسجد حاج ملاهاشم بدون اینکه ساواک متوجه شود، بلافاصله پس از نماز مغرب و عشاء مراسم را برگزار کنیم. حاجی غنیان- خدا بیامرزدش- دست اندرکار آن مجلس بود. چای و قهوه تدارک دیده شد.
نیم ساعت به غروب و مقارن به اذان، ۴۰ الی ۵۰ اعلامیه دستی در دانشکده ادبیات و دانشکده های دیگر و مسجد گوهرشاد و ... به دیوار چسباندیم. برنامه به این شکل تنظیم شد که من و آزرم به هتل محل اقامت آنان برویم و آنها را ملاقات کنیم و موضوع مجلس را برایشان بگوییم.
افرادی همراه همسر جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی، منوچهر هزارخانی، شمس آل احمد، اسلام کاظمیه و یکی دو نفر دیگر آمده بودند. آزرم مطرح کرد که تصمیم به برگزاری مجلس چهلم گرفته ایم. آنها گفتند: «می گذارند؟» گفتم: «ما پیش بینی هایی کرده ایم که این مجلس را انشاء الله برگزار کنیم.» آزرم برنامه را توضیح داد و گفت که خودش تحت عنوان «قلمرو قلم جلال» سخن خواهد گفت؛ یکی هم از آنها صحبت کند. یکی از فرهنگیان هم در برنامه در نظر گرفته شده بود که اسمش یادم نیست و در پایان احمد زاده سخن خواهد گفت.
هزارخانی به من گفت: «شما درباره چی میخواهید صحبت کنید؟» گفتم: «درباره تعهد و مسئولیت و انسان متعهد و مسئول از دیدگاه قرآن.» هزارخانی قدری فکر کرد و گفت: «یعنی قرآن در این زمینه ها حرفی دارد؟» گفتم: «خواهید دید.».....
@hamidrezaabedian
متن کامل را در مشاهد فوری (INSTANT VIEW) بخوانید.
https://B2n.ir/g96475
✍ زنده یاد طاهر احمدزاده**
دوستان مشهد می خواستند در دانشکده ادبیات برای جلال آل احمد مراسم هفتم برگزار کنند ولی ساواک اجازه نداد. برای چهلم آن مرحوم، آزرم گفت: «خانم جلال آل احمد و عده ای از دوستانش به مشهد میآیند تا تنوعی شده باشد و ... خوب است ما برنامه ریزی بکنیم و مجلسی برگزار کنیم.»
دوستان پسندیدند و قرار شد شب جمعه در مسجد حاج ملاهاشم بدون اینکه ساواک متوجه شود، بلافاصله پس از نماز مغرب و عشاء مراسم را برگزار کنیم. حاجی غنیان- خدا بیامرزدش- دست اندرکار آن مجلس بود. چای و قهوه تدارک دیده شد.
نیم ساعت به غروب و مقارن به اذان، ۴۰ الی ۵۰ اعلامیه دستی در دانشکده ادبیات و دانشکده های دیگر و مسجد گوهرشاد و ... به دیوار چسباندیم. برنامه به این شکل تنظیم شد که من و آزرم به هتل محل اقامت آنان برویم و آنها را ملاقات کنیم و موضوع مجلس را برایشان بگوییم.
افرادی همراه همسر جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی، منوچهر هزارخانی، شمس آل احمد، اسلام کاظمیه و یکی دو نفر دیگر آمده بودند. آزرم مطرح کرد که تصمیم به برگزاری مجلس چهلم گرفته ایم. آنها گفتند: «می گذارند؟» گفتم: «ما پیش بینی هایی کرده ایم که این مجلس را انشاء الله برگزار کنیم.» آزرم برنامه را توضیح داد و گفت که خودش تحت عنوان «قلمرو قلم جلال» سخن خواهد گفت؛ یکی هم از آنها صحبت کند. یکی از فرهنگیان هم در برنامه در نظر گرفته شده بود که اسمش یادم نیست و در پایان احمد زاده سخن خواهد گفت.
هزارخانی به من گفت: «شما درباره چی میخواهید صحبت کنید؟» گفتم: «درباره تعهد و مسئولیت و انسان متعهد و مسئول از دیدگاه قرآن.» هزارخانی قدری فکر کرد و گفت: «یعنی قرآن در این زمینه ها حرفی دارد؟» گفتم: «خواهید دید.».....
@hamidrezaabedian
متن کامل را در مشاهد فوری (INSTANT VIEW) بخوانید.
https://B2n.ir/g96475
Telegraph
کدام اسلام؟*
دوستان مشهد می خواستند در دانشکده ادبیات برای جلال آل احمد مراسم هفتم برگزار کنند ولی ساواک اجازه نداد. برای چهلم آن مرحوم، آزرم گفت: "خانم جلال آل احمد و عده ای از دوستانش به مشهد میآیند تا تنوعی شده باشد و ... خوب است ما برنامه ریزی بکنیم و مجلسی برگزار…
خوشبختانه امروز خبر آمد که دکتر محسن برهانی، دکترای حقوق جزا و جرم شناسی و عضو معلق هیات علمی دانشگاه تهران که چندی پیش بازداشت شده بودند، به مرخصی آمده اند. مبارک است و انشاالله که بازگشتی در کار نباشد. در مرداد ماه سال گذشته، یک مقاله از ایشان باعنوان "کودتا، واقعیت یا توهم"منتشر شده بود که تاریخ تحلیلی قصد داشت تا امسال و در سالگشت کودتا به آن بپردازد لیکن شرط مروت نبود که ایشان دربند باشند و ما گلایه مند که چرا چنین خوانشی از قانون اساسی مشروطیت بدست داده اند و برای پادشاهی که وفق اصل چهل و چهارم همان قانون، از مسئولیت مبرا شناخته شده بود، اختیاراتی قائل شده اند. به جز این، یادداشت دکتر برهانی در بیان برخی وقایع تاریخی نیز سهل انگاری های تعیین کننده ای دارد که در نتیجه گیری نهایی موثر افتاده است. این هم از عجائب این سال های ماست که با گذشت بیش از هفتادسال، یک حقوقدان و استاد دانشگاه تهران، رویدادی را توهم بخواند که اگر در جلوت، عنوان پرطمطراق قیام ملی را یدک می کشید، در خلوت شاهانه، کودتا نامیده می شد! [خلوت شاهانه: یادداشت های اسدالله عَلَم].
@hamidrezaabedian
@hamidrezaabedian
آنها همه ی حقیقت را نمی گویند!
چاپ یک مقاله در دوماهنامه ی سیاسی-راهبردی[ش ۱۴۶] چشم انداز، این گمان که فضای اندیشگی در ایران، در حال بازنگری در خوانش های متعارف تاریخی خود است را تقویت می کند چه آنکه این بار ما با مقاله ای در یک نشریه ی نزدیک به نیروهای ملی و ملی - مذهبی مواجه ایم که از ایستار های شناخته شده ای در تبیین تاریخ معاصر پیروی می کند و لذا انتشار یک چنین مقاله ای در این نشریه ی خاص، اهمیتی مضاعف پیدا می کند.
مقاله ی اگر مستبدان سخن بگویند، به قلم جناب آقای مهدی غنی که به مناسبات میان محمدعلی شاه و مشروطه خواهان می پردازد، با خوانشی بدیع از تاریخ صدر مشروطه، تلاش می کند تا نشان دهد که چگونه برخی کنش ها از ناحیه ی مشروطه خواهان، به بدگمانی های فزاینده ی محمدعلی شاه درباره ی مشروطیت دامن زد و سرانجام او را در برابر مشروطه خواهان قرار داد.
پیام مرکزی این مقاله که در یک بستر تاریخی[روایت یک حاکم مستبد از روند قضایا] عرضه شده، چنانکه من فهمم، انذار به برخی جریانات و کنشگران رادیکال است که مراقب تاثیرات مخرب و غیر سازنده ی رفتارهاشان بر شرایط عمومی مبارزه و اهدافی که تعقیب می کنند، باشند زیرا که چنین رفتارهایی مستعدند تا حاکمیت و شخص حاکم را در موضعی تدافعی - تهاجمی قرار داده و به جای انکشاف از مسیر کوششی همدلانه برای نیل به یک توافق تدریجی اصلاح جویانه، انسداد را بر فضای سیاسی حاکم کنند.
همانطور که گفته شد، نویسنده ی مقاله، این پیام مهم را از دل روایتی یکسویه از تاریخ صدر مشروطه بیرون می کشد. ما با یک تک گویی از سوی شخص شاه مواجهیم که با اشاره به پاره ای از رفتارهای برخی از انقلابیون مشروطه خواه، خود را محق می داند که در برابر انقلاب مشروطیت ایران بایستد و آن را ریشه کن کند.
همین جا باید اعتراف کرد که نویسنده ی محترم موفق شده است تا همدلی یک خواننده ی غیر حرفه ای تاریخ نظیر حقیر را با محمدعلی شاه برانگیزد که باید از این بیمناک بود زیرا این موفقیت با دستکاری در وقایع و ناگفته گذاردن اقدامات پادشاه حاصل شده است.
مساله ای که نادیده گرفته شده این است که میان رفتارهای انقلابیون و شخص شاه، تاثیر و تاثر برقرار بوده است. در واقع، چیزی که نویسنده از زبان محمدعلی شاه می گوید تنها یک روی سکه است، روی دیگر آن، نقش شاه در رادیکالیزاسیون جنبش است که در مقاله مسکوت گذارده می شود و متاسفانه همین سکوت است که روایت جناب غنی را به روایت تجدیدنظر طلبان نزدیک می کند. البته تردیدی نیست که جناب غنی قرابتی با جریان تجدید نظر طلب ندارند اما اسلوبی که برای بیان توصیه ی مهم شان انتخاب کرده اند، مرزها را به بهم ریخته است.
ترور اتابک اعظم که در ۸ شهریور ۱۲۸۶ صورت گرفت، با عوض کردن فضا به نفع مشروطه خواهان، منجر به سرعت گرفتن تصویب متمم قانون اساسی در ۱۲ مهر شد که شاه برای تصویب آن تعلل می کرد و این یک روز قبل از مراسم باشکوه چهلم عباس آقا صراف تبریزی ست که اتابک را از پای درآورد.
مشابه این اتفاق را شما در انتهای دهه بیست می بینید. رای بسیاری این است که ترور رزم آراء با تاثیری که در فضای سیاسی گذاشت، تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلسین را تسریع کرد به طوری که پس از ۸ روز، مجلس شورای ملی و پس از ۱۳ روز، مجلس سنا این قانون را از تصویب گذراند.
اتفاقا مجلس اول ترور اتابک را به شاه تسلیت گفت اما مجلس هفدهم با تصویب قانونی از ترور رزم آرا دفاع کرد و رای به عفو خلیل طهماسبی داد. اکنون پرسش این است: آیا جناب غنی حاضرند قدری جلوتر بیایند و جنبش ملی نفت را به همین سیاق نقد کنند؟ در این صورت تمایز نقد ایشان با نقد دکتر غنی نژاد که اخیرا ترور رزم آرا و عفو خلیل را بر اساس خاطرات مهندس سحابی برجسته و نقد کرده است، کجاست؟
و اما برخی جزئیات ناگفته در تک گویی محمدعلی شاه که جناب غنی آن را به صدا در آورده است: اساسا شاه اتابک را برای این از اروپا به ایران آورد که به کمک او اساس مشروطیت را بهم بریزد و کسروی از اینکه مجلس این را نفهمیده و با آن دو مماشات می کرد، از مجلس شکوه کرده است. مشروطه خواهان در انزلی به این سبب اجازه ی ورود به اتابک نداده و منتظر اِذن مجلس شدند که او سابقه ی خوبی در دوره ی ناصری و مظفری و در مساله ی رژی نداشت.
این رأی تقی زاده بود که مجلس باید اجازه ی ورود اتابک به ایران را صادر کند که مقبول مجلس افتاد. آنها شنیده بودند که در روسیه چه استقبال شایانی از اتابک شده و دولت روسیه که متحد مشروطه ستیزان بود، در مسیر بازگشت اتابک به ایران، چه احترامات به او کرد. همین اخبار بود که مشروطه خواهان را نگران می کرد و به مقابله وا می داشت. این داستانی دراز دامن است.
اما آیا شما فکر می کنید اگر مستبدان سخن بگویند، همه ی حقیقت را می گویند؟
@hamidrezaabedian
چاپ یک مقاله در دوماهنامه ی سیاسی-راهبردی[ش ۱۴۶] چشم انداز، این گمان که فضای اندیشگی در ایران، در حال بازنگری در خوانش های متعارف تاریخی خود است را تقویت می کند چه آنکه این بار ما با مقاله ای در یک نشریه ی نزدیک به نیروهای ملی و ملی - مذهبی مواجه ایم که از ایستار های شناخته شده ای در تبیین تاریخ معاصر پیروی می کند و لذا انتشار یک چنین مقاله ای در این نشریه ی خاص، اهمیتی مضاعف پیدا می کند.
مقاله ی اگر مستبدان سخن بگویند، به قلم جناب آقای مهدی غنی که به مناسبات میان محمدعلی شاه و مشروطه خواهان می پردازد، با خوانشی بدیع از تاریخ صدر مشروطه، تلاش می کند تا نشان دهد که چگونه برخی کنش ها از ناحیه ی مشروطه خواهان، به بدگمانی های فزاینده ی محمدعلی شاه درباره ی مشروطیت دامن زد و سرانجام او را در برابر مشروطه خواهان قرار داد.
پیام مرکزی این مقاله که در یک بستر تاریخی[روایت یک حاکم مستبد از روند قضایا] عرضه شده، چنانکه من فهمم، انذار به برخی جریانات و کنشگران رادیکال است که مراقب تاثیرات مخرب و غیر سازنده ی رفتارهاشان بر شرایط عمومی مبارزه و اهدافی که تعقیب می کنند، باشند زیرا که چنین رفتارهایی مستعدند تا حاکمیت و شخص حاکم را در موضعی تدافعی - تهاجمی قرار داده و به جای انکشاف از مسیر کوششی همدلانه برای نیل به یک توافق تدریجی اصلاح جویانه، انسداد را بر فضای سیاسی حاکم کنند.
همانطور که گفته شد، نویسنده ی مقاله، این پیام مهم را از دل روایتی یکسویه از تاریخ صدر مشروطه بیرون می کشد. ما با یک تک گویی از سوی شخص شاه مواجهیم که با اشاره به پاره ای از رفتارهای برخی از انقلابیون مشروطه خواه، خود را محق می داند که در برابر انقلاب مشروطیت ایران بایستد و آن را ریشه کن کند.
همین جا باید اعتراف کرد که نویسنده ی محترم موفق شده است تا همدلی یک خواننده ی غیر حرفه ای تاریخ نظیر حقیر را با محمدعلی شاه برانگیزد که باید از این بیمناک بود زیرا این موفقیت با دستکاری در وقایع و ناگفته گذاردن اقدامات پادشاه حاصل شده است.
مساله ای که نادیده گرفته شده این است که میان رفتارهای انقلابیون و شخص شاه، تاثیر و تاثر برقرار بوده است. در واقع، چیزی که نویسنده از زبان محمدعلی شاه می گوید تنها یک روی سکه است، روی دیگر آن، نقش شاه در رادیکالیزاسیون جنبش است که در مقاله مسکوت گذارده می شود و متاسفانه همین سکوت است که روایت جناب غنی را به روایت تجدیدنظر طلبان نزدیک می کند. البته تردیدی نیست که جناب غنی قرابتی با جریان تجدید نظر طلب ندارند اما اسلوبی که برای بیان توصیه ی مهم شان انتخاب کرده اند، مرزها را به بهم ریخته است.
ترور اتابک اعظم که در ۸ شهریور ۱۲۸۶ صورت گرفت، با عوض کردن فضا به نفع مشروطه خواهان، منجر به سرعت گرفتن تصویب متمم قانون اساسی در ۱۲ مهر شد که شاه برای تصویب آن تعلل می کرد و این یک روز قبل از مراسم باشکوه چهلم عباس آقا صراف تبریزی ست که اتابک را از پای درآورد.
مشابه این اتفاق را شما در انتهای دهه بیست می بینید. رای بسیاری این است که ترور رزم آراء با تاثیری که در فضای سیاسی گذاشت، تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلسین را تسریع کرد به طوری که پس از ۸ روز، مجلس شورای ملی و پس از ۱۳ روز، مجلس سنا این قانون را از تصویب گذراند.
اتفاقا مجلس اول ترور اتابک را به شاه تسلیت گفت اما مجلس هفدهم با تصویب قانونی از ترور رزم آرا دفاع کرد و رای به عفو خلیل طهماسبی داد. اکنون پرسش این است: آیا جناب غنی حاضرند قدری جلوتر بیایند و جنبش ملی نفت را به همین سیاق نقد کنند؟ در این صورت تمایز نقد ایشان با نقد دکتر غنی نژاد که اخیرا ترور رزم آرا و عفو خلیل را بر اساس خاطرات مهندس سحابی برجسته و نقد کرده است، کجاست؟
و اما برخی جزئیات ناگفته در تک گویی محمدعلی شاه که جناب غنی آن را به صدا در آورده است: اساسا شاه اتابک را برای این از اروپا به ایران آورد که به کمک او اساس مشروطیت را بهم بریزد و کسروی از اینکه مجلس این را نفهمیده و با آن دو مماشات می کرد، از مجلس شکوه کرده است. مشروطه خواهان در انزلی به این سبب اجازه ی ورود به اتابک نداده و منتظر اِذن مجلس شدند که او سابقه ی خوبی در دوره ی ناصری و مظفری و در مساله ی رژی نداشت.
این رأی تقی زاده بود که مجلس باید اجازه ی ورود اتابک به ایران را صادر کند که مقبول مجلس افتاد. آنها شنیده بودند که در روسیه چه استقبال شایانی از اتابک شده و دولت روسیه که متحد مشروطه ستیزان بود، در مسیر بازگشت اتابک به ایران، چه احترامات به او کرد. همین اخبار بود که مشروطه خواهان را نگران می کرد و به مقابله وا می داشت. این داستانی دراز دامن است.
اما آیا شما فکر می کنید اگر مستبدان سخن بگویند، همه ی حقیقت را می گویند؟
@hamidrezaabedian
⬅️ دیپلماسی ملی شهید فاطمی
✍ احسان شریعتی
این دیپلماسی ملی در برابر دو گرایش دیگر در سیاست خارجی متمایز میشود:
- یکی، سیاست سازش و مماشات و معاملهگری سبک بازاری، که در تاریخ معاصر ایران در مشی قوامالسطنه نمود مییافته است (و در نظام کنونی نیز جناح و فراکسیونهای پراگماتیست موسوم به سازندگی و اعتدالگرا و ... بهدنبال این خطمشی اند)،
- دیگری، سیاست بهاصطلاح سازشناپذیری که زمانی حزب توده و زمانی دیگر، جناح موسوم به "خط امام" و بعدها "اصولگرایان" حامی دولت پیشین و امروز "دلواپسان" پیشه کرده و میکنند و نتایج آن را دیدهایم و میبینیم.
✅ در برابر سیاستهای خارجی چماق و هویج(carrot & stick)، دیپلماسی ملی و مردمی، در اجتناب از دو بیراههٔ انحرافی فوق، راه سومی جز تقویت همبستگی ملی (اتحاد جبههای در داخل) و بین المللی(فراخوان به سازمانهای مردمبنیاد غیردولتی، اتحادیههای صنفی، نهادهای حقوقبشری و..، به صحنه آمدن روشنفکران و جوامع مدنی در جهت بسیج افکار عمومی جهان) ندارد.
@Dr_ehsanshariati
@hamidrezaabedian
✍ احسان شریعتی
این دیپلماسی ملی در برابر دو گرایش دیگر در سیاست خارجی متمایز میشود:
- یکی، سیاست سازش و مماشات و معاملهگری سبک بازاری، که در تاریخ معاصر ایران در مشی قوامالسطنه نمود مییافته است (و در نظام کنونی نیز جناح و فراکسیونهای پراگماتیست موسوم به سازندگی و اعتدالگرا و ... بهدنبال این خطمشی اند)،
- دیگری، سیاست بهاصطلاح سازشناپذیری که زمانی حزب توده و زمانی دیگر، جناح موسوم به "خط امام" و بعدها "اصولگرایان" حامی دولت پیشین و امروز "دلواپسان" پیشه کرده و میکنند و نتایج آن را دیدهایم و میبینیم.
✅ در برابر سیاستهای خارجی چماق و هویج(carrot & stick)، دیپلماسی ملی و مردمی، در اجتناب از دو بیراههٔ انحرافی فوق، راه سومی جز تقویت همبستگی ملی (اتحاد جبههای در داخل) و بین المللی(فراخوان به سازمانهای مردمبنیاد غیردولتی، اتحادیههای صنفی، نهادهای حقوقبشری و..، به صحنه آمدن روشنفکران و جوامع مدنی در جهت بسیج افکار عمومی جهان) ندارد.
@Dr_ehsanshariati
@hamidrezaabedian
اطمینان دارم از خواندن این کتاب که گستره ای از مباحث متنوع و جذاب را در پیش چشمان تان قرار می دهد پشیمان نخواهید شد. برای کسانی که با این تاریخ الفتی دارند البته گاه ممکن است که بعضی از اشارات تاریخی مناقشه آمیز باشند که برخی شان تاثیری در پیشبرد بحث ندارند مثل اشاره به تاریخ انشعاب در حزب توده (ص۱۷۹)، اما برخی دیگر مهم اند. مثلا نویسنده مصدق را نماینده رویایی می داند که در دوره ی رضاشاه با ارجاع به گذشته ی باشکوه و بازآفرینی آن در روان جمعی ایرانیان شکل گرفت: رویای استقلال و سربلندی در برابر قدرت های روزگار (ص ۲۵۸) اما این آشکارا آرمان انقلاب مشروطیت ایران بود که کتاب کمتر به آن می پردازد. یا در یک داوری شگفت گفته می شود که ملی گرایی مصدق و نزدیکانش پشتوانه ی نظری اش را از روشنفکران ایران گرای دوره ی پهلوی اول گرفته بود در حالیکه ناسیونالیسم مدنی و دموکراتیک مصدقی با ناسیونالیسم باستانگرای پهلوی فرسنگها فاصله داشت و اصلا همین یکی از دلایل مهم تقابل دولت و دربار بود. صرف نظر از این ظرائف، این کتاب فتح بابی بدیع در حوزه ی مطالعات مصدق شناسی ست که جایش حقیقتا خالی بود. تبریک به آقای سیدآبادی.
@hamidrezaabedian
@hamidrezaabedian
Forwarded from نشر اگر
خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم.png
1.6 MB