تشرف شیرین شخص هندی که اینقدر آقا را صدا زد و یابن الحسن یابن الحسن کرد؛ تا بالاخره به فیض دیدار نائل شد
استاد مهدی پور حفظه الله: تشرّفات، فراوان بوده و هر کدام از آنها کاربردها و پیام های متعدّدی برای ما که در دوران غیبت محروم هستیم، دارند؛ امّا تشرّفی که خودم در طول زندگی از آن خیلی بهره برده ام, تشرّفی است که حدود نود سال پیش در «هند» واقع شده است.
من این تشرّف را با یک واسطه از شاهد ماجرا نقل می کنم. واسطه، مرحوم آیت الله سیدنورالدّین میلانی فرزند مرجع بزرگوار آیت الله سیدمحمّدهادی میلانی است که ایشان از کلیددار حرم مطّهر حضرت سیدالشّهدا صلوات الله علیه نقل می کند (مرحوم آیت الله میلانی امام جماعت حرم آقا امام حسین صلوات الله علیه بودند). در حدود نود سال پیش، کلیددار حرم آقا امام حسین صلوات الله علیه به هند رفته بود. آنجا خدمت یکی از علمای بزرگ، به نام سید فرزند علی رسیده و چند روز در محضرشان مهمان بوده است. روز دوشنبه ای یکی از هندوهای گاوپرست نزد ایشان می آید و می گوید: مشکلی دارم که گفته اند شما راه حلّی برای مشکل من دارید. پرسیده بود: مشکل شما چیست؟ او هم جواب داده بود: به من تهمت قتل عمد زده اند و در مدّتی که در زندان بوده ام, وکیلی از «انگلستان» گرفتم که به او بیست و پنج هزار روپیه دادم؛ ولی نتوانست از من رفع اتّهام کند. قرار بود امروز من اعدام شوم که با پیگیری های وکیلم یک هفته به من مهلت دادند تا دوشنبه هفته بعد اعدام شوم. دستم از همه جا کوتاه است و تنها راه پیش روی من این است که دوشنبه با پای خودم به پای چوبه دار بروم. به من گفتند شما آقای بزرگواری دارید که اگر او بخواهد، می تواند مشکل مرا حل کند. من آمده ام و از شما می خواهم که به هر وسیله ای است از آن آقا بخواهید که مشکل مرا حل کند. من آدم ثروتمندی هستم. نصف همه اموالم را به شما می دهم. ایشان در پاسخ می فرماید: بلی. ما چنین آقایی داریم ولی تو خودت باید به دنبال ایشان بروی. می پرسد: چطور بروم؟ می گوید: شما به بازار بروید. یک دست لباس کامل بخرید. (چون آن آقا هندو بوده و حتّی اگر به داخل اقیانوس می رفت، بدنش پاک نمی شد، ایشان خواسته بود که برای او لباس پاکی در نظر بگیرد) و یک دست حوله نو. بعد به حمّام برو. بعد از آنکه خود را کاملاً شستی، دست به هیچ چیز نزن و با این حوله نو، خود را خشک کن و لباس های نو را هم بپوش و نیمه شب به قبرستان شیعیان برو (چون امامزاده و مانند آن در آن شهر وجود نداشت.) در آنجا تنها متوجّه این بزرگوار باش و او را با عنوان «یابن الحسن» صدا کن. آن قدر او را صدا بزن تا تشریف بیاورد. وقتی تشریف آوردند و دردت را گوش دادند، قطعاً مشکلت حل شده است. کلیددار می گوید تا هفته بعد در منزل سید فرزند علی (آن عالم شیعه هندی) بودم. دوشنبه بعد آن هندو آمد و به قدری خوشحال بود که معلوم بود مشکلش حل شده است. شصت هزار روپیه جلوی سید گذاشت و تشکر کرد و گفت: مشکل من حل شد. سید پرسید: چطور حل شد؟ هندو گفت: من تمام آنچه را گفتید انجام دادم. در قبرستان حدود پنج ساعت با انقطاع کامل و اضطرار یابن الحسن گفتم. هوا داشت روشن می شد که حالت تردیدی در من به وجود آمد که نکند موفّق نشده ام و صدای من به گوش آن آقا نرسیده است!. ناگهان دیدم نوری از دور پیدا شد و شخصی سوار بر اسب آمد. من سیمایشان را نمی دیدم؛ فقط نور شدیدی در جلوی من نمایان بود که نمی توانستم به آن نگاه کنم. اسب ایشان هم سراپا نور بود و من فقط به پاهای اسب که روی زمین بود، می توانستم نگاه کنم....
ادامه در بخش دوم
استاد مهدی پور حفظه الله: تشرّفات، فراوان بوده و هر کدام از آنها کاربردها و پیام های متعدّدی برای ما که در دوران غیبت محروم هستیم، دارند؛ امّا تشرّفی که خودم در طول زندگی از آن خیلی بهره برده ام, تشرّفی است که حدود نود سال پیش در «هند» واقع شده است.
من این تشرّف را با یک واسطه از شاهد ماجرا نقل می کنم. واسطه، مرحوم آیت الله سیدنورالدّین میلانی فرزند مرجع بزرگوار آیت الله سیدمحمّدهادی میلانی است که ایشان از کلیددار حرم مطّهر حضرت سیدالشّهدا صلوات الله علیه نقل می کند (مرحوم آیت الله میلانی امام جماعت حرم آقا امام حسین صلوات الله علیه بودند). در حدود نود سال پیش، کلیددار حرم آقا امام حسین صلوات الله علیه به هند رفته بود. آنجا خدمت یکی از علمای بزرگ، به نام سید فرزند علی رسیده و چند روز در محضرشان مهمان بوده است. روز دوشنبه ای یکی از هندوهای گاوپرست نزد ایشان می آید و می گوید: مشکلی دارم که گفته اند شما راه حلّی برای مشکل من دارید. پرسیده بود: مشکل شما چیست؟ او هم جواب داده بود: به من تهمت قتل عمد زده اند و در مدّتی که در زندان بوده ام, وکیلی از «انگلستان» گرفتم که به او بیست و پنج هزار روپیه دادم؛ ولی نتوانست از من رفع اتّهام کند. قرار بود امروز من اعدام شوم که با پیگیری های وکیلم یک هفته به من مهلت دادند تا دوشنبه هفته بعد اعدام شوم. دستم از همه جا کوتاه است و تنها راه پیش روی من این است که دوشنبه با پای خودم به پای چوبه دار بروم. به من گفتند شما آقای بزرگواری دارید که اگر او بخواهد، می تواند مشکل مرا حل کند. من آمده ام و از شما می خواهم که به هر وسیله ای است از آن آقا بخواهید که مشکل مرا حل کند. من آدم ثروتمندی هستم. نصف همه اموالم را به شما می دهم. ایشان در پاسخ می فرماید: بلی. ما چنین آقایی داریم ولی تو خودت باید به دنبال ایشان بروی. می پرسد: چطور بروم؟ می گوید: شما به بازار بروید. یک دست لباس کامل بخرید. (چون آن آقا هندو بوده و حتّی اگر به داخل اقیانوس می رفت، بدنش پاک نمی شد، ایشان خواسته بود که برای او لباس پاکی در نظر بگیرد) و یک دست حوله نو. بعد به حمّام برو. بعد از آنکه خود را کاملاً شستی، دست به هیچ چیز نزن و با این حوله نو، خود را خشک کن و لباس های نو را هم بپوش و نیمه شب به قبرستان شیعیان برو (چون امامزاده و مانند آن در آن شهر وجود نداشت.) در آنجا تنها متوجّه این بزرگوار باش و او را با عنوان «یابن الحسن» صدا کن. آن قدر او را صدا بزن تا تشریف بیاورد. وقتی تشریف آوردند و دردت را گوش دادند، قطعاً مشکلت حل شده است. کلیددار می گوید تا هفته بعد در منزل سید فرزند علی (آن عالم شیعه هندی) بودم. دوشنبه بعد آن هندو آمد و به قدری خوشحال بود که معلوم بود مشکلش حل شده است. شصت هزار روپیه جلوی سید گذاشت و تشکر کرد و گفت: مشکل من حل شد. سید پرسید: چطور حل شد؟ هندو گفت: من تمام آنچه را گفتید انجام دادم. در قبرستان حدود پنج ساعت با انقطاع کامل و اضطرار یابن الحسن گفتم. هوا داشت روشن می شد که حالت تردیدی در من به وجود آمد که نکند موفّق نشده ام و صدای من به گوش آن آقا نرسیده است!. ناگهان دیدم نوری از دور پیدا شد و شخصی سوار بر اسب آمد. من سیمایشان را نمی دیدم؛ فقط نور شدیدی در جلوی من نمایان بود که نمی توانستم به آن نگاه کنم. اسب ایشان هم سراپا نور بود و من فقط به پاهای اسب که روی زمین بود، می توانستم نگاه کنم....
ادامه در بخش دوم
ادامه بخش قبلی
....تا به من رسیدند، مرا به اسم صدا کردند و گفتند: «با من چکار داری؟» گفتم: آقا شما را نمی شناسم. گفتند: «من همان کسی هستم که پنج ساعت است مرا صدا زدی. » گفتم: اگر شما واقعاً همان آقا هستید، پس قطعاً از مشکل من مطّلعید. لبخندی زدند و از نوری که در میان نور شکفت، فهمیدم که لبخند زده اند. فرمودند: «بلی. مشکل شما حل شد. شما روز دوشنبه بدون هیچ واهمه خودتان را به دادگاه معرفی کنید. ما حکم برائت شما را امضا کردیم. حکم را بگیرید و بیرون بیایید.» تا آقا راه افتادند که بروند, گفتم: آقا! شما این همه قدرت دارید، چرا این همه شیعیان هندوستان گرفتار هستند؟ آقا جوابی سخت و کارگشا فرمودند: «آنها کی مثل تو در خانه ما آمده اند و از ما پاسخ نشنیده اند؟» 😭😭😭 این جمله را که نقل کرده بود، مرحوم سید فرزند علی فرموده بود: تو پولت را بردار. ما به پول شما نیاز نداریم. کلیددار می گوید که من به عربی به آقا گفتم: شما پول را نیاز نداری. کلّ طلبه های «نجف» در زندگی مشکل دارند. به ما بدهید تا آن را برای آنها بفرستیم. ایشان به من فرمودند: «آقا همه این سربازان و ارادتمندان را زیر نظر دارد. اینها آقا و مولا دارند و روزیشان به پول یک هندوی نامسلمان حواله نشده است. این پول را نگرفتند و او را روانه کردند.
این ماجرا به خوبی معلوم می کند که مثل سید فرزند علی لازم است که هم مقام آقا را بداند و هم در برابر مال و منال دنیا سر کج نکند تا بتواند با یک اشاره، یک نفر را با آن چنان وضعیتی نجات بدهد و او را به در خانه آقا بقیه الله صلوات الله علیه و عجل الله فرجه بفرستد و پاسخ بگیرد. درسی که این ماجرا به ما می دهد و می تواند در تمام عمر، سرلوحه زندگیمان قرار بگیرد، این است که اگر ما هم صادقانه و با اخلاص و احساس اضطرار به در خانه حضرت برویم، مسلّماً پاسخ می شنویم.
متأسّفانه ما همه درها را می زنیم و بعد سراغ حضرت می رویم در حالی که ما باید در تمام مشکلاتمان به در خانه حضرت بقیه الله صلوات الله علیه و عجل الله فرجه برویم و از ایشان بخواهیم و پاسخ را هم بشنویم.
منبع: کتاب هیئت و هیئتی استاد بندانی نیشابوری
....تا به من رسیدند، مرا به اسم صدا کردند و گفتند: «با من چکار داری؟» گفتم: آقا شما را نمی شناسم. گفتند: «من همان کسی هستم که پنج ساعت است مرا صدا زدی. » گفتم: اگر شما واقعاً همان آقا هستید، پس قطعاً از مشکل من مطّلعید. لبخندی زدند و از نوری که در میان نور شکفت، فهمیدم که لبخند زده اند. فرمودند: «بلی. مشکل شما حل شد. شما روز دوشنبه بدون هیچ واهمه خودتان را به دادگاه معرفی کنید. ما حکم برائت شما را امضا کردیم. حکم را بگیرید و بیرون بیایید.» تا آقا راه افتادند که بروند, گفتم: آقا! شما این همه قدرت دارید، چرا این همه شیعیان هندوستان گرفتار هستند؟ آقا جوابی سخت و کارگشا فرمودند: «آنها کی مثل تو در خانه ما آمده اند و از ما پاسخ نشنیده اند؟» 😭😭😭 این جمله را که نقل کرده بود، مرحوم سید فرزند علی فرموده بود: تو پولت را بردار. ما به پول شما نیاز نداریم. کلیددار می گوید که من به عربی به آقا گفتم: شما پول را نیاز نداری. کلّ طلبه های «نجف» در زندگی مشکل دارند. به ما بدهید تا آن را برای آنها بفرستیم. ایشان به من فرمودند: «آقا همه این سربازان و ارادتمندان را زیر نظر دارد. اینها آقا و مولا دارند و روزیشان به پول یک هندوی نامسلمان حواله نشده است. این پول را نگرفتند و او را روانه کردند.
این ماجرا به خوبی معلوم می کند که مثل سید فرزند علی لازم است که هم مقام آقا را بداند و هم در برابر مال و منال دنیا سر کج نکند تا بتواند با یک اشاره، یک نفر را با آن چنان وضعیتی نجات بدهد و او را به در خانه آقا بقیه الله صلوات الله علیه و عجل الله فرجه بفرستد و پاسخ بگیرد. درسی که این ماجرا به ما می دهد و می تواند در تمام عمر، سرلوحه زندگیمان قرار بگیرد، این است که اگر ما هم صادقانه و با اخلاص و احساس اضطرار به در خانه حضرت برویم، مسلّماً پاسخ می شنویم.
متأسّفانه ما همه درها را می زنیم و بعد سراغ حضرت می رویم در حالی که ما باید در تمام مشکلاتمان به در خانه حضرت بقیه الله صلوات الله علیه و عجل الله فرجه برویم و از ایشان بخواهیم و پاسخ را هم بشنویم.
منبع: کتاب هیئت و هیئتی استاد بندانی نیشابوری
Forwarded from عجایب دنیای ظهور
🔴 آیا حملات اسرائیل به فلسطین در قرآن کریم آمده و به این آیه: «وَ قَضَيْنا إِلي بَني إِسْرائيلَ فِي الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبيراً» مرتبط است یا خیر؟
وَ قَضَيْنا إِلي بَني إِسْرائيلَ فِي الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبيراً۞ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْکُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً۞ ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفيراً۞ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً (۴-۷ إسراء)
🌕 ترجمهٔ آیات:
و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم: دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود. پس هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان سرسخت و نیرومند خود را بر ضدّ شما برمیانگیزیم؛ پس در میان خانهها جستجو میکنند. و این وعدهای قطعی است! پس از چندی دوباره شما را بر آنها چیره میکنیم؛ و شما را به وسیله اموال و پسرانی کمک میکنیم؛ و نفرات شما را بیشتر قرار میدهیم. اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود؛ و باید داخل مسجد شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند، در هم میکوبند.
🟢 تفسیر اهل البیت علیهم السلام:
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
➖ و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم دوبار در زمین فساد خواهید کرد: منظور از این دوبار، کشتن علی بن ابی طالب و نیزه زدن به امام حسن علیهماالسلام است.
➖ و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود: منظور کشتن حسین علیه السلام است.
➖ پس هنگامی که نخستین وعده فرا رسد: منظور وقتی است که زمان یاری خون امام حسین علیه السلام فرا رسد.
➖ گروهی از بندگان سرسخت و نیرومند خود را بر ضدّ شما میانگیزیم؛ پس در میان خانهها جستجو میکنند. و این وعدهای قطعی است: منظور گروهی هستند که خداوند قبل از قیام حضرت قائم آنها را برمیانگیزد و آنان هیچ کسی که در ریختن خون آل محمد نقش داشته را رها نمیکنند، مگر اینکه او را میکشند.
➖ و وعدهای قطعی است:
منظور قیام قائم علیه السلام است.
➖ پس دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم: منظور خروج(و رجعت) امام حسین علیه السلام در بین هفتاد نفر از یارانش است...
📗الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶
✅ همانطور که مشاهده میکنیم در تفسیر اهل البیت علیهم السلام این آیات ربطی به قوم یهود و بنی اسرائیل و شکست آنان در آخرالزمان ندارد. بلکه خطاب این آیات بنی اسرائیل است؛ امّا مراد امّت رسول خدا صلی ﷲ علیه و آله میباشد. یا بهتر بگوئیم مراد از «و قضینا إلی بنی اسرائیل» یعنی برای بنی اسرائیل اعلام کردیم که، شما امّتِ پیامبرِ خاتم چنین فسادهایی را در زمین خواهید کرد؛ و خداوند نیز به وسیلهٔ قائم آل محمد و رجعت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان از غاصبان حق اهل البیت و قاتلین ایشان انتقام خواهد گرفت. بنابراین طبق تفسیر اهل البیت، این آیات بر ضد جماعت موسوم به اهل سنّت است نه قوم یهود و...!
✅ در تایید این دیدگاه مطالب زیر قابل توجه است:
1⃣ در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی مشابه حدیث امام صادق علیه السلام آمده که دشمنان و قاتلین اهل البیت علیهم السلام یهود این امّت نامیده شدهاند و وعده انتقام داده است:
🌕 پیامبر اکرم صلی ﷲ علیه و آله:
آیا میخواهید شما را از یهودیان این امّت که شبیه به آن یهودیان هستند آگاه کنم؟ گفتند: آری یا رسول اللّه! فرمودند: گروهی از امّت من هستند که خود را از امّت من میدانند و با این حال، با فضیلتترین ذرّیه مرا شهید میکنند، پاکیزهترین نسل مرا به قتل میرسانند، شریعت و سنّت مرا تغییر داده و حسن و حسین مرا شهید میکنند؛ همان طور که گذشتگان یهود، یحیی پسر زکریا را کشتند...
...أَ فَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِي يَنْتَحِلُونَ بِأَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِي يَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّيَّتِي وَ أَطَايِبَ أَرُومَتِي وَ يُبَدِّلُونَ شَرِيعَتِي وَ سُنَّتِي وَ يَقْتُلُونَ وَلَدَيَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ كَمَا قَتَلَ أَسْلاَفُ هَؤُلاَءِ اَلْيَهُودِ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى...
📗التفسير المنسوب إلى الإمام العسکری، ص ۳۶۸
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
⬇️ ادامه در مطلب بعد
وَ قَضَيْنا إِلي بَني إِسْرائيلَ فِي الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبيراً۞ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْکُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً۞ ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفيراً۞ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً (۴-۷ إسراء)
🌕 ترجمهٔ آیات:
و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم: دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود. پس هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان سرسخت و نیرومند خود را بر ضدّ شما برمیانگیزیم؛ پس در میان خانهها جستجو میکنند. و این وعدهای قطعی است! پس از چندی دوباره شما را بر آنها چیره میکنیم؛ و شما را به وسیله اموال و پسرانی کمک میکنیم؛ و نفرات شما را بیشتر قرار میدهیم. اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود؛ و باید داخل مسجد شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند، در هم میکوبند.
🟢 تفسیر اهل البیت علیهم السلام:
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
➖ و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم دوبار در زمین فساد خواهید کرد: منظور از این دوبار، کشتن علی بن ابی طالب و نیزه زدن به امام حسن علیهماالسلام است.
➖ و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود: منظور کشتن حسین علیه السلام است.
➖ پس هنگامی که نخستین وعده فرا رسد: منظور وقتی است که زمان یاری خون امام حسین علیه السلام فرا رسد.
➖ گروهی از بندگان سرسخت و نیرومند خود را بر ضدّ شما میانگیزیم؛ پس در میان خانهها جستجو میکنند. و این وعدهای قطعی است: منظور گروهی هستند که خداوند قبل از قیام حضرت قائم آنها را برمیانگیزد و آنان هیچ کسی که در ریختن خون آل محمد نقش داشته را رها نمیکنند، مگر اینکه او را میکشند.
➖ و وعدهای قطعی است:
منظور قیام قائم علیه السلام است.
➖ پس دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم: منظور خروج(و رجعت) امام حسین علیه السلام در بین هفتاد نفر از یارانش است...
📗الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶
✅ همانطور که مشاهده میکنیم در تفسیر اهل البیت علیهم السلام این آیات ربطی به قوم یهود و بنی اسرائیل و شکست آنان در آخرالزمان ندارد. بلکه خطاب این آیات بنی اسرائیل است؛ امّا مراد امّت رسول خدا صلی ﷲ علیه و آله میباشد. یا بهتر بگوئیم مراد از «و قضینا إلی بنی اسرائیل» یعنی برای بنی اسرائیل اعلام کردیم که، شما امّتِ پیامبرِ خاتم چنین فسادهایی را در زمین خواهید کرد؛ و خداوند نیز به وسیلهٔ قائم آل محمد و رجعت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان از غاصبان حق اهل البیت و قاتلین ایشان انتقام خواهد گرفت. بنابراین طبق تفسیر اهل البیت، این آیات بر ضد جماعت موسوم به اهل سنّت است نه قوم یهود و...!
✅ در تایید این دیدگاه مطالب زیر قابل توجه است:
1⃣ در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی مشابه حدیث امام صادق علیه السلام آمده که دشمنان و قاتلین اهل البیت علیهم السلام یهود این امّت نامیده شدهاند و وعده انتقام داده است:
🌕 پیامبر اکرم صلی ﷲ علیه و آله:
آیا میخواهید شما را از یهودیان این امّت که شبیه به آن یهودیان هستند آگاه کنم؟ گفتند: آری یا رسول اللّه! فرمودند: گروهی از امّت من هستند که خود را از امّت من میدانند و با این حال، با فضیلتترین ذرّیه مرا شهید میکنند، پاکیزهترین نسل مرا به قتل میرسانند، شریعت و سنّت مرا تغییر داده و حسن و حسین مرا شهید میکنند؛ همان طور که گذشتگان یهود، یحیی پسر زکریا را کشتند...
...أَ فَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِي يَنْتَحِلُونَ بِأَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِي يَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّيَّتِي وَ أَطَايِبَ أَرُومَتِي وَ يُبَدِّلُونَ شَرِيعَتِي وَ سُنَّتِي وَ يَقْتُلُونَ وَلَدَيَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ كَمَا قَتَلَ أَسْلاَفُ هَؤُلاَءِ اَلْيَهُودِ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى...
📗التفسير المنسوب إلى الإمام العسکری، ص ۳۶۸
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
⬇️ ادامه در مطلب بعد
Forwarded from عجایب دنیای ظهور
⬆️ ادامه از مطلب قبل
2⃣ در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم نیز دربارهٔ این آیه آمده است:
و به بنی اسرائیل اعلام کردیم! یعنی آنها را آگاه کردیم؛ سپس خطاب با بنی اسرائیل قطع شده و امّت حضرت محمد صلی ﷲ علیه و آله مورد خطاب واقع شده و فرموده: «قطعاً دوبار در زمین فساد خواهید کرد؛» یعنی اولی(ابوبکر) و دومی(عمر) و اصحاب آن دو و نقض عهدی که کردند. «و قطعاً سرکشی بسیار بزرگی خواهید کرد؛» یعنی آنچه که به ناحق ادعای خلافت کردند....
وَ قَضَيْنٰا إِلىٰ بَنِي إِسْرٰائِيلَ فِي اَلْكِتٰابِ أَيْ أَعْلَمْنَاهُمْ ثُمَّ اِنْقَطَعَتْ مُخَاطَبَةُ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ خَاطَبَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: لَتُفْسِدُنَّ فِي اَلْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ يَعْنِي فُلاَناً وَ فُلاَناً وَ أَصْحَابَهُمَا وَ نَقْضَهُمُ اَلْعَهْدَ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً يَعْنِي مَا اِدَّعَوْهُ مِنَ اَلْخِلاَفَةِ...
📗تفسير القمي، ج ۲، ص ۱۴
📗بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۴۵
3⃣ در خطبهٔ منسوب به امیرالمومنین علی علیه السلام به روایت نعمانی آمده است:
امّا آنچه در کتاب خداوند تعالی نازل شده از آن جمله است که خطاب با قومی است اما مراد از آن قومی دیگر است؛ پس سخن خداوند که فرمود: «و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم، قطعا دوبار در زمین فساد خواهید کرد و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود؛» معنا و خطاب این آیات متوجه امّت محمّد صلی ﷲ علیه و آله است و اصل تنزیل برای بنی اسرائیل بوده است...
أَمَّا مَا نَزَلَ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مِمَّا هُوَ مُخَاطَبَةٌ لِقَوْمٍ وَ الْمُرَادُ بِهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» وَ الْمَعْنَی وَ الْخِطَابُ مَصْرُوفٌ إِلَی أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَصْلُ التَّنْزِیلِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ...
📗بحار الأنوار، ج ۹٠، ص ۹۱
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
2⃣ در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم نیز دربارهٔ این آیه آمده است:
و به بنی اسرائیل اعلام کردیم! یعنی آنها را آگاه کردیم؛ سپس خطاب با بنی اسرائیل قطع شده و امّت حضرت محمد صلی ﷲ علیه و آله مورد خطاب واقع شده و فرموده: «قطعاً دوبار در زمین فساد خواهید کرد؛» یعنی اولی(ابوبکر) و دومی(عمر) و اصحاب آن دو و نقض عهدی که کردند. «و قطعاً سرکشی بسیار بزرگی خواهید کرد؛» یعنی آنچه که به ناحق ادعای خلافت کردند....
وَ قَضَيْنٰا إِلىٰ بَنِي إِسْرٰائِيلَ فِي اَلْكِتٰابِ أَيْ أَعْلَمْنَاهُمْ ثُمَّ اِنْقَطَعَتْ مُخَاطَبَةُ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ خَاطَبَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: لَتُفْسِدُنَّ فِي اَلْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ يَعْنِي فُلاَناً وَ فُلاَناً وَ أَصْحَابَهُمَا وَ نَقْضَهُمُ اَلْعَهْدَ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً يَعْنِي مَا اِدَّعَوْهُ مِنَ اَلْخِلاَفَةِ...
📗تفسير القمي، ج ۲، ص ۱۴
📗بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۴۵
3⃣ در خطبهٔ منسوب به امیرالمومنین علی علیه السلام به روایت نعمانی آمده است:
امّا آنچه در کتاب خداوند تعالی نازل شده از آن جمله است که خطاب با قومی است اما مراد از آن قومی دیگر است؛ پس سخن خداوند که فرمود: «و برای بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم، قطعا دوبار در زمین فساد خواهید کرد و سرکشی بسیار بزرگی خواهید نمود؛» معنا و خطاب این آیات متوجه امّت محمّد صلی ﷲ علیه و آله است و اصل تنزیل برای بنی اسرائیل بوده است...
أَمَّا مَا نَزَلَ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مِمَّا هُوَ مُخَاطَبَةٌ لِقَوْمٍ وَ الْمُرَادُ بِهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» وَ الْمَعْنَی وَ الْخِطَابُ مَصْرُوفٌ إِلَی أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَصْلُ التَّنْزِیلِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ...
📗بحار الأنوار، ج ۹٠، ص ۹۱
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
Forwarded from شجاعت هشتم
💎تشرف سید بحر العلوم محضر مبارک امام زمان عجل الله فرجه
سید بحر العلوم آن حضرت[امام زمان عجل الله فرجه ] را در راه سامره میبیند ولی ایشان را نمی شناسد.
جناب شیخ علی اکبر النهاوندی در کتاب جنّة العالیه خود ذکر نموده: بدان بعضی از ارباب مقاتل برای توضیح و تشریح اخباری که در فضیلت گریه بر سید الشّهدا علیه السّلام وارد شده که خداوند گناه گریه کننده را به یک قطره اشک میآمرزد. به ملاقات مرحوم بحر العلوم با حضرت حجّت علیه السّلام در راه سامرّه متشبّث شده اند و مجمل کیفیّت آن علی ما هو المعروف این است:
آن مرحوم وقتی به سامرّه میرفت، در بین راه به این مسأله فکر میکرد که گریه بر حسین علیه السّلام گناهان را میآمرزد، ناگاه دید عربی سوار بر حصاء مقابلش رسید، سلام کرد و پرسید: جناب سید شما را متفکّر میبینم، چه خیال میکنید؟ اگر مسأله علمی است، صحبت بدارید! شاید من هم بی ربط نباشم.
جناب بحر العلوم عرض کرد: در این خصوص متفکّرم که چگونه میشود حق تعالی این همه ثواب به زائرین و بکّایین حضرت سید الشّهدا علیه السّلام بدهد که در هر قدمی که زائر بر می دارد، ثواب یک حجّ و یک عمره در نامه عملش نوشته شود و برای یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده شود.
آن سوار عرب فرمود: تعجّب مکن! من برای شما مثلی میآورم تا مشکلت حلّ گردد. وقتی سلطانی در صحرا و بادیه در شکارگاه وارد خیمه ای شد؛ چون غلامان از سلطان دور افتاده بودند. پس در آن سیاه چادر، پیر زال با پسری دید و در گوشه خیمه عنیزه ای داشتند؛[ یعنی بزی] که از آن شیر دوشیده، گذران میکردند. آنها بز را برای سلطان کشتند و طعام حاضر کردند و بر چیز دیگری غیر از آن قدرت نداشتند، سلطان را نمی شناختند و محض اکرام ضیف، این عمل را کردند. سلطان شب آن جا ماند.
روز بعد در سلام عام سلطان کیفیّت خود را نقل نمود که من در شکارگاه، تشنه و گرسنه در بادیه خونخوار از غلامان دور افتادم تا آن که در شدّت گرمی هوا به خیمه این پیر زال رفتم و مرا نمی شناختند.
ما یملک این عجوزه و پسرش بزی بود که از شیر آن گذران میکردند. بز را کشته، برای من کباب نموده، حاضر ساختند، الحال چه کنم؟ در عوض به اینها چه بدهم و چه کنم که تلافی محبّت این زن و پسرش بشود؟
یکی گفت: صد گوسفند به او بدهید.
دیگری از وزرا گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.
دیگری گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان فرمود: هرچه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، آن وقت مکافات به مثل کرده ام. چون آنها هرچه داشتند، به من دادند، من هم باید هرچه دارم، به ایشان بدهم تا مکافات شود.
الحال، جناب بحر العلوم! حضرت سید الشهدا علیه السّلام هرچه از مال و منال، اهل و عیال، پسر و برادر، دختر و خواهر، سر و پیکر داشت، در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و باکین آن جناب، آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجّب نمود. این را فرمود و از نظر سید غایب شد.
📖عبقری الحسان،ج۲،ص۵۴۶
#شجاعت_هشتم
#کمپین_بازگشایی_حرم_مطهر_حضرت_ابولولو_رحمة_الله_علیه
@abololo
سید بحر العلوم آن حضرت[امام زمان عجل الله فرجه ] را در راه سامره میبیند ولی ایشان را نمی شناسد.
جناب شیخ علی اکبر النهاوندی در کتاب جنّة العالیه خود ذکر نموده: بدان بعضی از ارباب مقاتل برای توضیح و تشریح اخباری که در فضیلت گریه بر سید الشّهدا علیه السّلام وارد شده که خداوند گناه گریه کننده را به یک قطره اشک میآمرزد. به ملاقات مرحوم بحر العلوم با حضرت حجّت علیه السّلام در راه سامرّه متشبّث شده اند و مجمل کیفیّت آن علی ما هو المعروف این است:
آن مرحوم وقتی به سامرّه میرفت، در بین راه به این مسأله فکر میکرد که گریه بر حسین علیه السّلام گناهان را میآمرزد، ناگاه دید عربی سوار بر حصاء مقابلش رسید، سلام کرد و پرسید: جناب سید شما را متفکّر میبینم، چه خیال میکنید؟ اگر مسأله علمی است، صحبت بدارید! شاید من هم بی ربط نباشم.
جناب بحر العلوم عرض کرد: در این خصوص متفکّرم که چگونه میشود حق تعالی این همه ثواب به زائرین و بکّایین حضرت سید الشّهدا علیه السّلام بدهد که در هر قدمی که زائر بر می دارد، ثواب یک حجّ و یک عمره در نامه عملش نوشته شود و برای یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده شود.
آن سوار عرب فرمود: تعجّب مکن! من برای شما مثلی میآورم تا مشکلت حلّ گردد. وقتی سلطانی در صحرا و بادیه در شکارگاه وارد خیمه ای شد؛ چون غلامان از سلطان دور افتاده بودند. پس در آن سیاه چادر، پیر زال با پسری دید و در گوشه خیمه عنیزه ای داشتند؛[ یعنی بزی] که از آن شیر دوشیده، گذران میکردند. آنها بز را برای سلطان کشتند و طعام حاضر کردند و بر چیز دیگری غیر از آن قدرت نداشتند، سلطان را نمی شناختند و محض اکرام ضیف، این عمل را کردند. سلطان شب آن جا ماند.
روز بعد در سلام عام سلطان کیفیّت خود را نقل نمود که من در شکارگاه، تشنه و گرسنه در بادیه خونخوار از غلامان دور افتادم تا آن که در شدّت گرمی هوا به خیمه این پیر زال رفتم و مرا نمی شناختند.
ما یملک این عجوزه و پسرش بزی بود که از شیر آن گذران میکردند. بز را کشته، برای من کباب نموده، حاضر ساختند، الحال چه کنم؟ در عوض به اینها چه بدهم و چه کنم که تلافی محبّت این زن و پسرش بشود؟
یکی گفت: صد گوسفند به او بدهید.
دیگری از وزرا گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.
دیگری گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان فرمود: هرچه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، آن وقت مکافات به مثل کرده ام. چون آنها هرچه داشتند، به من دادند، من هم باید هرچه دارم، به ایشان بدهم تا مکافات شود.
الحال، جناب بحر العلوم! حضرت سید الشهدا علیه السّلام هرچه از مال و منال، اهل و عیال، پسر و برادر، دختر و خواهر، سر و پیکر داشت، در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و باکین آن جناب، آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجّب نمود. این را فرمود و از نظر سید غایب شد.
📖عبقری الحسان،ج۲،ص۵۴۶
#شجاعت_هشتم
#کمپین_بازگشایی_حرم_مطهر_حضرت_ابولولو_رحمة_الله_علیه
@abololo
پاسخی ساده به یک مشت جاهل که می گویند معلوم نیست الان دقیقا در چه ماه و روزی قرار داریم و تاریخ پس و پیش شده.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي صلوات الله علیه أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (صلوات الله علیه) قَالَ لِابْنِ عَبَّاسٍ إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ
امام جواد صلوات الله علیه: امیرالمومنین صلوات الله علیه به ابن عباس فرمود: شب قدر در هر سالى وجود دارد.
الكافي- ط الاسلامية ج 1 ص 532
متاسفانه در بحث مهدویت، انحرافات زیادی دیده می شود، خصوصا از جانب شیعه نمایان و گرگ های در لباس میش.
یک شبهه خنده دار و کاملا سخیفی که از سوی جهال مطرح می شود این است که اصلا مشخص نیست الان دقیقا در کدامین ماه قمری از سال هستیم و تاریخ دستکاری شده...
خب سوال ما از این حمقاء این است که مگر از قدیم الایام تا به امروز در هر سال شب قدر وجود نداشته؟ دهم محرم و عاشورا وجود نداشته؟ نهم ربیع و فرحة الزهراء سلام الله علیها وجود نداشته؟ شهادت ها و ولادت های معصومین صلوات الله علیهم وجود نداشته؟ طی این سال ها ماه رمضان و روزه واجب آن وجود نداشته؟ ماه های حج واجب و حاجی ها وجود نداشتند؟ این همه مناسبت های تاریخی در سال وجود نداشته؟ مردمان مسلمانی که این مناسبت ها را پاس می داشتند و تکریم می کردند و اعمال مخصوصش را انجام می دادند، وجود نداشتند؟ شبهای مخصوص احیاء در طول سال وجود نداشتند؟ آن همه فقیه و عالم و شیعه که در طول تاریخ در سده های مختلف حضور داشتند، و مرزداران و نگهبانان دین الهی بودند، وجود نداشتند؟ دقیقا در چه برهه ای از زمان و کِی، تاریخ پس و پیش شده؟ که این همه مسلمانان در طول تاریخ نفهمیدند و توی جاهل فهمیدی.
باطل بودن این شبهه مسخره و جاهلانه مثل روز روشن است ولی دردناکتر از آن شبهه، این است که یک مشت آدم احمق تر از طراح این شبهه، دنبال چنین اشخاصی راه می افتند و شبهه اش را کورکورانه می پذیرند؛ خلایق هرچه لایق.
قطعا بدانید این شبهه خروجی اتاق فکر جواسیس و دشمنان ظهور امام زمان صلوات الله علیه و عجل الله فرجه است تا در اصل ظهور و علائم حتمی آن شک و تردید ایجاد کنند، چون علائم ظهور بر پایه تاریخ و ماه های قمری بیان شده.
اللهم عجل لولیک الفرج
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي صلوات الله علیه أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (صلوات الله علیه) قَالَ لِابْنِ عَبَّاسٍ إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ
امام جواد صلوات الله علیه: امیرالمومنین صلوات الله علیه به ابن عباس فرمود: شب قدر در هر سالى وجود دارد.
الكافي- ط الاسلامية ج 1 ص 532
متاسفانه در بحث مهدویت، انحرافات زیادی دیده می شود، خصوصا از جانب شیعه نمایان و گرگ های در لباس میش.
یک شبهه خنده دار و کاملا سخیفی که از سوی جهال مطرح می شود این است که اصلا مشخص نیست الان دقیقا در کدامین ماه قمری از سال هستیم و تاریخ دستکاری شده...
خب سوال ما از این حمقاء این است که مگر از قدیم الایام تا به امروز در هر سال شب قدر وجود نداشته؟ دهم محرم و عاشورا وجود نداشته؟ نهم ربیع و فرحة الزهراء سلام الله علیها وجود نداشته؟ شهادت ها و ولادت های معصومین صلوات الله علیهم وجود نداشته؟ طی این سال ها ماه رمضان و روزه واجب آن وجود نداشته؟ ماه های حج واجب و حاجی ها وجود نداشتند؟ این همه مناسبت های تاریخی در سال وجود نداشته؟ مردمان مسلمانی که این مناسبت ها را پاس می داشتند و تکریم می کردند و اعمال مخصوصش را انجام می دادند، وجود نداشتند؟ شبهای مخصوص احیاء در طول سال وجود نداشتند؟ آن همه فقیه و عالم و شیعه که در طول تاریخ در سده های مختلف حضور داشتند، و مرزداران و نگهبانان دین الهی بودند، وجود نداشتند؟ دقیقا در چه برهه ای از زمان و کِی، تاریخ پس و پیش شده؟ که این همه مسلمانان در طول تاریخ نفهمیدند و توی جاهل فهمیدی.
باطل بودن این شبهه مسخره و جاهلانه مثل روز روشن است ولی دردناکتر از آن شبهه، این است که یک مشت آدم احمق تر از طراح این شبهه، دنبال چنین اشخاصی راه می افتند و شبهه اش را کورکورانه می پذیرند؛ خلایق هرچه لایق.
قطعا بدانید این شبهه خروجی اتاق فکر جواسیس و دشمنان ظهور امام زمان صلوات الله علیه و عجل الله فرجه است تا در اصل ظهور و علائم حتمی آن شک و تردید ایجاد کنند، چون علائم ظهور بر پایه تاریخ و ماه های قمری بیان شده.
اللهم عجل لولیک الفرج
Forwarded from وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
هر فیض و خیری که بناست به ما برسد فقط از کانال امام زمان صلوات الله علیه است و بس.
1️⃣أَيْنَ بابُ اللّٰهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتىٰ؟
●کجاست دروازۀ به سوی خدا که از آن آمده شود
دعای ندبه منقول از امام صادق صلوات الله علیه
2️⃣السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ
●سلام بر تو اى درگاه خدا كه آمده نشود جز از آن
المزار الكبير/لابن المشهدي صفحه 586
المزار/للشهيد الاول صفحه 204
مفاتیح الجنان اعمال سرداب
3️⃣السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ الَّذِی لَا یُؤْتَی إِلَّا مِنْهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَبِیلَ اللَّهِ الَّذِی مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَکَ
●سلام بر تو ای دروازه خدا که هیچ کس جز از آن دروازه به سوی قرب خدا نایل نگردد، سلام بر تو ای راه خدا که هر کس به غیر از آن طریق رود هلاک می گردد
بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام جلد 99 صفحه 117
1️⃣أَيْنَ بابُ اللّٰهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتىٰ؟
●کجاست دروازۀ به سوی خدا که از آن آمده شود
دعای ندبه منقول از امام صادق صلوات الله علیه
2️⃣السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ
●سلام بر تو اى درگاه خدا كه آمده نشود جز از آن
المزار الكبير/لابن المشهدي صفحه 586
المزار/للشهيد الاول صفحه 204
مفاتیح الجنان اعمال سرداب
3️⃣السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ الَّذِی لَا یُؤْتَی إِلَّا مِنْهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَبِیلَ اللَّهِ الَّذِی مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَکَ
●سلام بر تو ای دروازه خدا که هیچ کس جز از آن دروازه به سوی قرب خدا نایل نگردد، سلام بر تو ای راه خدا که هر کس به غیر از آن طریق رود هلاک می گردد
بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام جلد 99 صفحه 117
Forwarded from اشعار ابولؤلؤ
امان از دل خونین صاحب الزمان از شدت گناه و معصیت و فتنه و بدعت در عصر غیبت
قُنوتُ مَولانَا الوَفِيِّ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ العَسكَرِيِّ:
قنوت مولاى وفادارمان، امام حسن عسكرى عليه السلام:
●«...مَعَ مَا يَتَجَرَّعُهُ فِيكَ مِنْ مَرَارَاتِ الْغَيْظِ الْجَارِحَةِ بِحَوَاسِّ [بِحَوَاشِي] [بِمَوَاشِي] الْقُلُوبِ وَ مَا يَعْتَوِرُهُ مِنَ الْغُمُومِ وَ يَفْزَعُ عَلَيْهِ مِنْ أَحْدَاثِ الْخُطُوبِ- وَ يَشْرَقُ بِهِ مِنَ الْغُصَصِ الَّتِي لَا تَبْتَلِعُهَا الْحُلُوقُ وَ لَا تَحْنُوا عَلَيْهَا الضُّلُوعُ مِنْ نَظَرَةٍ إِلَى أَمْرٍ مِنْ أَمْرِكَ وَ لَا تَنَالُهُ يَدُهُ بِتَغْيِيرِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى مَحَبَّتِكَ».
●[خداوندا ! ... فرزندم مهدی عجل الله فرجه] و در اين راه، تلخى ناراحتى را به خاطر تو با دل و جان، ذره ذره (جرعه جرعه) مىچشد و اندوه او را فرا مىگيرد و از پيشامدهاى سهمگين، به ناله و فغان مى آيد و غُصّه هاى گلوگير و غير قابل تحمّل بر او وارد می شود هنگامی كه به امری از امور تو مینگرد [که تعطیل شده و بر زمین مانده ، یا توسط گمراهان و منحرفان تحریف شده] و دستش از اصلاح آن کوتاه است و نمیتواند آنگونه که تو دوست داری ، قرارش دهد.
مصباح المتهجد (طوسی) صفحه 160
مهج الدعوات و منهج العبادات (سید بن طاووس) صفحه 66
بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث جلد 82 صفحه 232
رفقای امام زمانی!
شیعیان و محبین مولا!
به خاطر قلب جریحه دار حجة بن الحسن العسکری صلوات الله علیه برای فرج زیاد دعا کنیم 😭
قُنوتُ مَولانَا الوَفِيِّ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ العَسكَرِيِّ:
قنوت مولاى وفادارمان، امام حسن عسكرى عليه السلام:
●«...مَعَ مَا يَتَجَرَّعُهُ فِيكَ مِنْ مَرَارَاتِ الْغَيْظِ الْجَارِحَةِ بِحَوَاسِّ [بِحَوَاشِي] [بِمَوَاشِي] الْقُلُوبِ وَ مَا يَعْتَوِرُهُ مِنَ الْغُمُومِ وَ يَفْزَعُ عَلَيْهِ مِنْ أَحْدَاثِ الْخُطُوبِ- وَ يَشْرَقُ بِهِ مِنَ الْغُصَصِ الَّتِي لَا تَبْتَلِعُهَا الْحُلُوقُ وَ لَا تَحْنُوا عَلَيْهَا الضُّلُوعُ مِنْ نَظَرَةٍ إِلَى أَمْرٍ مِنْ أَمْرِكَ وَ لَا تَنَالُهُ يَدُهُ بِتَغْيِيرِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى مَحَبَّتِكَ».
●[خداوندا ! ... فرزندم مهدی عجل الله فرجه] و در اين راه، تلخى ناراحتى را به خاطر تو با دل و جان، ذره ذره (جرعه جرعه) مىچشد و اندوه او را فرا مىگيرد و از پيشامدهاى سهمگين، به ناله و فغان مى آيد و غُصّه هاى گلوگير و غير قابل تحمّل بر او وارد می شود هنگامی كه به امری از امور تو مینگرد [که تعطیل شده و بر زمین مانده ، یا توسط گمراهان و منحرفان تحریف شده] و دستش از اصلاح آن کوتاه است و نمیتواند آنگونه که تو دوست داری ، قرارش دهد.
مصباح المتهجد (طوسی) صفحه 160
مهج الدعوات و منهج العبادات (سید بن طاووس) صفحه 66
بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث جلد 82 صفحه 232
رفقای امام زمانی!
شیعیان و محبین مولا!
به خاطر قلب جریحه دار حجة بن الحسن العسکری صلوات الله علیه برای فرج زیاد دعا کنیم 😭
Forwarded from حقیقت دین✨✨✨
سرباز باشیم نه سربار
درس اطاعت و بندگی را باید از شهدای کربلا و اصحاب امام حسین صلوات الله علیه بیاموزیم.
آیا آنها در اوج سختی نالیدند؟! یا فارغ از تمام مشکلاتِ ظاهری، امام غریبشان را یاری کردند؟
●و كانَ لا يَأتي إلَى الحُسَين عليه السلام سَهمٌ إلَا اتَّقاهُ بِيَدِهِ ، ولا سَيفٌ إلّا تَلَقّاهُ بِمُهجَتِهِ ، فَلَم يَكُن يَصِلُ إلَى الحُسَينِ عليه السلام سوءٌ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ ، فَالتَفَتَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام وقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ أوَفَيتُ ؟ قالَ : نَعَم ، أنتَ أمامي فِي الجَنَّةِ ، فَاقرَأ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَنِّي السَّلامَ وأعلِمهُ أنّي فِي الأَثَرِ
●در وصف یکی از شهدای کربلا به نام عمرو بن قرظه نوشتند: تیری به سوی حسین علیه السلام نمی آمد، جز آن که دستش را جلو آن می گرفت ، و شمشیری کشیده نمی شد ، جز آن که با قلبش ، با آن ، رویارویی می کرد و هیچ آسیبی به حسین علیه السلام نرسید، تا آن گاه که او بر اثر زخم هایی زمینگیر شد . او به حسین علیه السلام رو کرد و گفت: ای فرزند پیامبر خدا ! آیا [ به پیمانم ] وفا کردم ؟ امام علیه السلام فرمود : «آری ، تو در بهشت ، پیشِ روی من هستی . سلامِ مرا به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برسان و به او بگو که : من ، در پی [ تو ]می آیم» .
الملهوف صفحه 162
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 45 صفحه 22
العوالم صفحه 265
ما نیز باید بیاموزیم که خودمان را فراموش کنیم و برای حجة بن الحسن العسکری صلوات الله علیه و عجل الله فرجه سپر بلا باشیم
دردت به جونم آقا 💔
@shahrbanoo564110
درس اطاعت و بندگی را باید از شهدای کربلا و اصحاب امام حسین صلوات الله علیه بیاموزیم.
آیا آنها در اوج سختی نالیدند؟! یا فارغ از تمام مشکلاتِ ظاهری، امام غریبشان را یاری کردند؟
●و كانَ لا يَأتي إلَى الحُسَين عليه السلام سَهمٌ إلَا اتَّقاهُ بِيَدِهِ ، ولا سَيفٌ إلّا تَلَقّاهُ بِمُهجَتِهِ ، فَلَم يَكُن يَصِلُ إلَى الحُسَينِ عليه السلام سوءٌ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ ، فَالتَفَتَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام وقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ أوَفَيتُ ؟ قالَ : نَعَم ، أنتَ أمامي فِي الجَنَّةِ ، فَاقرَأ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَنِّي السَّلامَ وأعلِمهُ أنّي فِي الأَثَرِ
●در وصف یکی از شهدای کربلا به نام عمرو بن قرظه نوشتند: تیری به سوی حسین علیه السلام نمی آمد، جز آن که دستش را جلو آن می گرفت ، و شمشیری کشیده نمی شد ، جز آن که با قلبش ، با آن ، رویارویی می کرد و هیچ آسیبی به حسین علیه السلام نرسید، تا آن گاه که او بر اثر زخم هایی زمینگیر شد . او به حسین علیه السلام رو کرد و گفت: ای فرزند پیامبر خدا ! آیا [ به پیمانم ] وفا کردم ؟ امام علیه السلام فرمود : «آری ، تو در بهشت ، پیشِ روی من هستی . سلامِ مرا به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برسان و به او بگو که : من ، در پی [ تو ]می آیم» .
الملهوف صفحه 162
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 45 صفحه 22
العوالم صفحه 265
ما نیز باید بیاموزیم که خودمان را فراموش کنیم و برای حجة بن الحسن العسکری صلوات الله علیه و عجل الله فرجه سپر بلا باشیم
دردت به جونم آقا 💔
@shahrbanoo564110
-لزوم خانه نشینی در فتن عصر غیبت
-بلند شدن پرچم بنی امیه لعنهم الله پیش از ظهور
#هلک_المستعجلون
عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (صلوات الله علیه) یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَ أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ (1) إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَی رِجْلِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ قَبْلَ ذَلِكَ شَیْ ءٌ قَالَ نَعَمْ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ بِثَلَاثِ أَصَابِعِهِ إِلَی الشَّامِ وَ قَالَ ثَلَاثُ رَایَاتٍ رَایَةٌ حَسَنِیَّةٌ وَ رَایَةٌ أُمَوِیَّةٌ وَ رَایَةٌ قَیْسِیَّةٌ فَبَیْنَا هُمْ عَلَی ذَلِكَ إِذْ قَدْ خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَیَحْصُدُهُمْ حَصْدَ الزَّرْعِ مَا رَأَیْتَ مِثْلَهُ قَطُّ
از سدیر، از امام صادق (صلوات الله علیه) روایت شده که به وی فرمود: «ای سدیر! در خانه ات قرار گیر و فرشی از فرش های خانه ات باش (همچون پاره گلیم گوشه خانه بی حرکت باش) و مادام که شب و روز آرام است، تو نیز آرام گیر. وقتی خبر رسید که سفیانی خروج کرده، به سوی ما بیا، هر چند پیاده بیایی!»عرض کردم: «قربانت گردم! آیا پیش از آن خبری هست؟» فرمود: «آری.» آنگاه با سه انگشتش به طرف شام اشاره کرد و فرمود: «در آنجا سه پرچم برافراشته می شود: پرچم حسنی، و پرچم اموی و پرچم قیسی است. در اثنای آن گیر و دار سفیانی خروج می کند و طوری آنها را درو می کند که تا آن روز نظیرش را ندیده باشی.»
سرور أهل الإيمان ص 42
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج 52 ص 270
-بلند شدن پرچم بنی امیه لعنهم الله پیش از ظهور
#هلک_المستعجلون
عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (صلوات الله علیه) یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَ أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ (1) إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَی رِجْلِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ قَبْلَ ذَلِكَ شَیْ ءٌ قَالَ نَعَمْ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ بِثَلَاثِ أَصَابِعِهِ إِلَی الشَّامِ وَ قَالَ ثَلَاثُ رَایَاتٍ رَایَةٌ حَسَنِیَّةٌ وَ رَایَةٌ أُمَوِیَّةٌ وَ رَایَةٌ قَیْسِیَّةٌ فَبَیْنَا هُمْ عَلَی ذَلِكَ إِذْ قَدْ خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَیَحْصُدُهُمْ حَصْدَ الزَّرْعِ مَا رَأَیْتَ مِثْلَهُ قَطُّ
از سدیر، از امام صادق (صلوات الله علیه) روایت شده که به وی فرمود: «ای سدیر! در خانه ات قرار گیر و فرشی از فرش های خانه ات باش (همچون پاره گلیم گوشه خانه بی حرکت باش) و مادام که شب و روز آرام است، تو نیز آرام گیر. وقتی خبر رسید که سفیانی خروج کرده، به سوی ما بیا، هر چند پیاده بیایی!»عرض کردم: «قربانت گردم! آیا پیش از آن خبری هست؟» فرمود: «آری.» آنگاه با سه انگشتش به طرف شام اشاره کرد و فرمود: «در آنجا سه پرچم برافراشته می شود: پرچم حسنی، و پرچم اموی و پرچم قیسی است. در اثنای آن گیر و دار سفیانی خروج می کند و طوری آنها را درو می کند که تا آن روز نظیرش را ندیده باشی.»
سرور أهل الإيمان ص 42
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج 52 ص 270
Forwarded from شجاعت هشتم
📝🖍عالم جلیل القدر مرحوم میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی (فقیه احمد آبادی) رضوان الله علیه تعبیر دردناکی از غربت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد:
💔غربته (علیه السلام)
🖌✏️إعلم أن للغربة معنیین: أحدهما البعد عن الأهل والوطن والدیار ، والثانی قلة الأعوان والأنصار وهو روحی فداه غریب بکلا المعنیین فیا عباد الله أعینوه ویا عباد الله انصروه
😭غربت امام زمان علیه السلام
🟤بدان که غربت دو معنی دارد:
🔵(اول) دوری از خاندان و وطن و شهر و دیار
(دوم) کمی یاران و اعوان
💠و آن حضرت (که جانم فدایش باد) به هر دو معنی غریب است. پس ای بندگان خدا! یاری اش نمایید، ای بندگان خدا! او را کمک کنید
📓📔مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (علیه السلام).ج1 ص191.ط موسسة الامام المهدی (عج)
@abololo
💔غربته (علیه السلام)
🖌✏️إعلم أن للغربة معنیین: أحدهما البعد عن الأهل والوطن والدیار ، والثانی قلة الأعوان والأنصار وهو روحی فداه غریب بکلا المعنیین فیا عباد الله أعینوه ویا عباد الله انصروه
😭غربت امام زمان علیه السلام
🟤بدان که غربت دو معنی دارد:
🔵(اول) دوری از خاندان و وطن و شهر و دیار
(دوم) کمی یاران و اعوان
💠و آن حضرت (که جانم فدایش باد) به هر دو معنی غریب است. پس ای بندگان خدا! یاری اش نمایید، ای بندگان خدا! او را کمک کنید
📓📔مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (علیه السلام).ج1 ص191.ط موسسة الامام المهدی (عج)
@abololo
Forwarded from وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
امام زمان غریب ترین و مظلوم ترین و گمنام ترین شخص، در میان اهل بیت صلوات الله علیهم است.
عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (صلوات الله علیه) لَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ إِلَّا فِي أَخْمَلِنَا ذِكْراً وَ أَحْدَثِنَا سِنّاً.
🔸ابی الجارود می گوید: امام باقر (صلوات الله علیه) به من فرمود: «این امر (موعود منتظَر) نیست، مگر در کسی که یادش از همه ما مخفی تر و از لحاظ سن، از همه ما کوچک تر باشد.»
الغيبة للنعماني صفحه 323
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 51 صفحه 43
(خمل ذكره : خفى)
پس ای شیعیان منتظر!
تا می توانید برای رفع غربت امام زمان صلوات الله علیه قدمی بردارید 😭
عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (صلوات الله علیه) لَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ إِلَّا فِي أَخْمَلِنَا ذِكْراً وَ أَحْدَثِنَا سِنّاً.
🔸ابی الجارود می گوید: امام باقر (صلوات الله علیه) به من فرمود: «این امر (موعود منتظَر) نیست، مگر در کسی که یادش از همه ما مخفی تر و از لحاظ سن، از همه ما کوچک تر باشد.»
الغيبة للنعماني صفحه 323
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 51 صفحه 43
(خمل ذكره : خفى)
پس ای شیعیان منتظر!
تا می توانید برای رفع غربت امام زمان صلوات الله علیه قدمی بردارید 😭
بر منکر صاحب الزمان لعنت 🔥
وَ أَتَوالىٰ آخِرَكُمْ بِما أَتَوالىٰ أَوَّلَكُمْ
دوست دارم آخرین شما را همانگونه که دوست دارم اولین شما را.
مفاتیح الجنان - زیارت جامعه سوم منقول از امام صادق صلوات الله علیه
تحفة الزائر (مجلسی) ص 622
مستدرك الوسائل ج 10 ص 370
بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث ج 98 ص 375
وَ أَتَوالىٰ آخِرَكُمْ بِما أَتَوالىٰ أَوَّلَكُمْ
دوست دارم آخرین شما را همانگونه که دوست دارم اولین شما را.
مفاتیح الجنان - زیارت جامعه سوم منقول از امام صادق صلوات الله علیه
تحفة الزائر (مجلسی) ص 622
مستدرك الوسائل ج 10 ص 370
بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث ج 98 ص 375
Forwarded from وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
تالیف کتاب کمال الدین و تمام النعمة توسط مرحوم شیخ صدوق به امر امام زمان صلوات الله علیه در خواب
مؤلّف این کتاب: شیخ فقیه ابو جعفر محمّد بن علیّ بن حسین بن موسی بن- بابویه قمّی گوید: انگیزه من در تألیف این کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علیّ بن موسی الرّضا- صلوات اللَّه علیه- برآورده شد به نیشابور برگشتم و در آنجا اقامت گزیدم، و دیدم بیشتر شیعیانی که به نزد من آمد و شد میکردند در امر غیبت حیرانند و در باره امام قائم علیه السّلام شبهه دارند و از مسیر تسلیم، منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آورده اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم و ائمّه اطهار صلوات اللَّه علیهم تلاش خود را در ارشاد ایشان بکار بستم تا آنها را به حقّ و صواب دلالت کنم.
تا اینکه شیخی از اهل فضل و علم و شرف که از دانشمندان قم بود، از بخارا بر ما وارد شد، من به جهت آنکه وی دیندار و خوش فکر و راستکردار بود، از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدار او بودم و او شیخ نجم الدّین ابو سعید محمّد بن حسن بن محمّد بن احمد بن علیّ بن صلت رضی اللَّه عنه بود (2) و پدرم از جدّ او محمّد بن احمد بن علیّ بن صلت- روایت میکرد و علم و عمل و زهد و فضلش و عبادتش را میستود و احمد بن محمّد بن عیسی با آن فضل و جلالتی که داشت، از ابو طالب عبد اللَّه بن صلت قمّی رضی اللَّه عنه روایت میکرد و باقی بود تا آنکه محمّد بن حسن صفّار او را دیدار کرد و از او روایت نمود.
پس چون خدای- تعالی- مرا به این شیخ که از این خاندان رفیع بود رسانید او را سپاس گفتم که دیدارش را نصیبم ساخت و به برادریش گرامیم داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود. یک روز که برایم سخن میگفت، کلامی از یکی از فلاسفه و منطقیان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام او را در مورد قائم علیه السّلام حیران ساخته بود و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش او را به شکّ و تردید انداخته بود. پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت علیه السّلام بیان کرده و اخباری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السّلام در غیبت آن امام، روایت کردم و او بدان اخبار آرامش یافت و شکّ و تردید و شبهه را از قلب او زایل ساخت و احادیث صحیحی را که از من فرا گرفت به سمع و طاعت و قبول و تسلیم پذیرفت و از من درخواست کرد که در این موضوع کتابی برایش تألیف کنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم که هر گاه خداوند وسایل مراجعتم را به محلّ استقرار و وطنم- شهر ری- فراهم کند به گردآوری آنچه خواسته است اقدام نمایم.
(1) در این میان، شبی در باره آنچه در شهر ری بازگذاشته بودم از خانواده و فرزندان و برادران و نعمتها اندیشه میکردم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب دیدم گویا در مکّه هستم و به گرد بیت اللَّه الحرام طواف میکنم و در شوط هفتم به حجر الأسود رسیدم آن را استلام کرده و بوسیده این دعا را میخواندم:
این امانت من است که آن را ادا میکنم و پیمان من است که آن را تعاهد میکنم تا به ادای آن گواهی دهی. آنگاه مولایمان قائم صاحب الزّمان- صلوات اللَّه علیه- را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من با دلی مشغول و فکری پریشان به ایشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست.
بر او سلام کردم و او پاسخم را داد. سپس به من فرمود: چرا در باب غیبت کتابی تألیف نمیکنی تا اندوهت را زایل سازد؟ عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! در باره غیبت پیشتر رساله هایی تألیف کرده ام. فرمود نه به آن طریق، اکنون تو را امر میکنم که در باره غیبت کتابی تألیف کنی و غیبت انبیاء را در آن بازگوئی، آنگاه آن حضرت- صلوات اللَّه علیه- گذشت.
من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد دل کردن و شکوه نمودن پرداختم و چون صبح دمید به تألیف این کتاب آغاز کردم تا امر ولیّ و حجّت خدا را امتثال کرده باشم در حالی که از خدای- تعالی- کمک میخواهم و بر او توکّل میکنم و از تقصیرات خود آمرزش میخواهم و توفیق من به واسطه اوست، بر او توکّل میکنم و به سوی او بازمیگردم.
كمال الدين و تمام النعمة جلد 1 صفحه 2
مؤلّف این کتاب: شیخ فقیه ابو جعفر محمّد بن علیّ بن حسین بن موسی بن- بابویه قمّی گوید: انگیزه من در تألیف این کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علیّ بن موسی الرّضا- صلوات اللَّه علیه- برآورده شد به نیشابور برگشتم و در آنجا اقامت گزیدم، و دیدم بیشتر شیعیانی که به نزد من آمد و شد میکردند در امر غیبت حیرانند و در باره امام قائم علیه السّلام شبهه دارند و از مسیر تسلیم، منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آورده اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم و ائمّه اطهار صلوات اللَّه علیهم تلاش خود را در ارشاد ایشان بکار بستم تا آنها را به حقّ و صواب دلالت کنم.
تا اینکه شیخی از اهل فضل و علم و شرف که از دانشمندان قم بود، از بخارا بر ما وارد شد، من به جهت آنکه وی دیندار و خوش فکر و راستکردار بود، از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدار او بودم و او شیخ نجم الدّین ابو سعید محمّد بن حسن بن محمّد بن احمد بن علیّ بن صلت رضی اللَّه عنه بود (2) و پدرم از جدّ او محمّد بن احمد بن علیّ بن صلت- روایت میکرد و علم و عمل و زهد و فضلش و عبادتش را میستود و احمد بن محمّد بن عیسی با آن فضل و جلالتی که داشت، از ابو طالب عبد اللَّه بن صلت قمّی رضی اللَّه عنه روایت میکرد و باقی بود تا آنکه محمّد بن حسن صفّار او را دیدار کرد و از او روایت نمود.
پس چون خدای- تعالی- مرا به این شیخ که از این خاندان رفیع بود رسانید او را سپاس گفتم که دیدارش را نصیبم ساخت و به برادریش گرامیم داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود. یک روز که برایم سخن میگفت، کلامی از یکی از فلاسفه و منطقیان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام او را در مورد قائم علیه السّلام حیران ساخته بود و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش او را به شکّ و تردید انداخته بود. پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت علیه السّلام بیان کرده و اخباری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السّلام در غیبت آن امام، روایت کردم و او بدان اخبار آرامش یافت و شکّ و تردید و شبهه را از قلب او زایل ساخت و احادیث صحیحی را که از من فرا گرفت به سمع و طاعت و قبول و تسلیم پذیرفت و از من درخواست کرد که در این موضوع کتابی برایش تألیف کنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم که هر گاه خداوند وسایل مراجعتم را به محلّ استقرار و وطنم- شهر ری- فراهم کند به گردآوری آنچه خواسته است اقدام نمایم.
(1) در این میان، شبی در باره آنچه در شهر ری بازگذاشته بودم از خانواده و فرزندان و برادران و نعمتها اندیشه میکردم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب دیدم گویا در مکّه هستم و به گرد بیت اللَّه الحرام طواف میکنم و در شوط هفتم به حجر الأسود رسیدم آن را استلام کرده و بوسیده این دعا را میخواندم:
این امانت من است که آن را ادا میکنم و پیمان من است که آن را تعاهد میکنم تا به ادای آن گواهی دهی. آنگاه مولایمان قائم صاحب الزّمان- صلوات اللَّه علیه- را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من با دلی مشغول و فکری پریشان به ایشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست.
بر او سلام کردم و او پاسخم را داد. سپس به من فرمود: چرا در باب غیبت کتابی تألیف نمیکنی تا اندوهت را زایل سازد؟ عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! در باره غیبت پیشتر رساله هایی تألیف کرده ام. فرمود نه به آن طریق، اکنون تو را امر میکنم که در باره غیبت کتابی تألیف کنی و غیبت انبیاء را در آن بازگوئی، آنگاه آن حضرت- صلوات اللَّه علیه- گذشت.
من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد دل کردن و شکوه نمودن پرداختم و چون صبح دمید به تألیف این کتاب آغاز کردم تا امر ولیّ و حجّت خدا را امتثال کرده باشم در حالی که از خدای- تعالی- کمک میخواهم و بر او توکّل میکنم و از تقصیرات خود آمرزش میخواهم و توفیق من به واسطه اوست، بر او توکّل میکنم و به سوی او بازمیگردم.
كمال الدين و تمام النعمة جلد 1 صفحه 2
Forwarded from وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
تأليف كتاب كمال الدين و تمام النعمة بأمر الامام المهدي صلوات الله علیه في النوم
قال الشيخ الفقيه أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي مصنف هذا الكتاب أعانه الله على طاعته إن الذي دعاني إلى تأليف كتابي هذا أني لما قضيت وطري من زيارة علي بن موسى الرضا (صلوات الله علیه) رجعت إلى نيسابور و أقمت بها فوجدت أكثر المختلفين إليّ[3] من الشيعة قد حيرتهم الغيبة و دخلت عليهم في أمر القائم (صلوات الله علیه) الشبهة و عدلوا عن طريق التسليم إلى الآراء و المقاييس فجعلت أبذل مجهودي في إرشادهم إلى الحق و ردهم إلى الصواب بالأخبار الواردة في ذلك عن النبي (صلی الله علیه و آله) و الأئمة (صلوات الله علیهم) حتى ورد إلينا من بخارا شيخ من أهل الفضل و العلم و النباهة ببلد قم طالما تمنيت لقاءه و اشتقت إلى مشاهدته لدينه و سديد رأيه و استقامة طريقته و هو الشيخ نجم الدين أبو سعيد محمد بن الحسن بن محمد بن أحمد بن علي بن الصلت القمي أدام الله توفيقه و كان أبي يروي عن جده محمد بن أحمد بن علي بن الصلت قدس الله روحه و يصف علمه و عمله و زهده و فضله و عبادته و كان أحمد بن محمد بن عيسى في فضله و جلالته يروي عن أبي طالب عبد الله بن الصلت القمي رضي الله عنه و بقي[1] حتى لقيه محمد بن الحسن الصفار و روى عنه فلما أظفرني الله تعالى ذكره بهذا الشيخ الذي هو من أهل هذا البيت الرفيع شكرت الله تعالى ذكره على ما يسر لي من لقائه و أكرمني به من إخائه و حباني به من وده و صفائه فبينا هو يحدثني ذات يوم إذ ذكر لي عن رجل قد لقيه ببخارا من كبار الفلاسفة و المنطقيين كلاما في القائم (صلوات الله علیه) قد حيره و شككه في أمره لطول غيبته و انقطاع أخباره فذكرت له فصولا في إثبات كونه و رويت له أخبارا في غيبته عن النبي (صلی الله علیه و آله) و الأئمة (صلوات الله علیهم) سكنت إليها نفسه و زال بها عن قلبه ما كان دخل عليه من الشك و الارتياب و الشبهة و تلقى ما سمعه من الآثار الصحيحة بالسمع و الطاعة و القبول و التسليم و سألني أن أصنف له في هذا المعنى كتابا فأجبته إلى ملتمسه و وعدته جمع ما أبتغي إذا سهل الله لي العود إلى مستقري و وطني بالري.
فَبَيْنَا أَنَا ذَاتَ لَيْلَةٍ أُفَكِّرُ فِيمَا خَلَّفْتُ وَرَائِي مِنْ أَهْلٍ وَ وَلَدٍ وَ إِخْوَانٍ وَ نِعْمَةٍ إِذْ غَلَبَنِي النَّوْمُ فَرَأَيْتُ كَأَنِّي بِمَكَّةَ أَطُوفُ حَوْلَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ أَنَا فِي الشَّوْطِ السَّابِعِ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ أَسْتَلِمُهُ وَ أُقَبِّلُهُ وَ أَقُولُ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ فَأَرَى مَوْلَانَا الْقَائِمَ صَاحِبَ الزَّمَانِ (صلوات الله علیه) وَاقِفاً بِبَابِ الْكَعْبَةِ فَأَدْنُو مِنْهُ عَلَى شُغُلِ قَلْبٍ وَ تَقَسُّمِ فِكْرٍ فَعَلِمَ مَا فِي نَفْسِي بِتَفَرُّسِهِ فِي وَجْهِي فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ لِي لِمَ لَا تُصَنِّفُ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ صَنَّفْتُ فِي الْغَيْبَةِ أَشْيَاءَ فَقَالَ لَيْسَ عَلَى ذَلِكَ السَّبِيلِ آمُرُكَ أَنْ تُصَنِّفَ وَ لَكِنْ صَنِّفِ[2] الْآنَ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ وَ اذْكُرْ فِيهِ غَيْبَاتِ الْأَنْبِيَاءِ.
ثُمَّ مَضَى فَانْتَبَهْتُ فَزِعاً إِلَى الدُّعَاءِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْبَثِّ وَ الشَّكْوَى إِلَى وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ ..
فلما أصبحت ابتدأت في تأليف هذا الكتاب ممتثلا لأمر وليّ الله و حجته مستعينا بالله و متوكلا عليه و مستغفرا من التقصير وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ
كمال الدين و تمام النعمة جلد 1 صفحه 2
قال الشيخ الفقيه أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي مصنف هذا الكتاب أعانه الله على طاعته إن الذي دعاني إلى تأليف كتابي هذا أني لما قضيت وطري من زيارة علي بن موسى الرضا (صلوات الله علیه) رجعت إلى نيسابور و أقمت بها فوجدت أكثر المختلفين إليّ[3] من الشيعة قد حيرتهم الغيبة و دخلت عليهم في أمر القائم (صلوات الله علیه) الشبهة و عدلوا عن طريق التسليم إلى الآراء و المقاييس فجعلت أبذل مجهودي في إرشادهم إلى الحق و ردهم إلى الصواب بالأخبار الواردة في ذلك عن النبي (صلی الله علیه و آله) و الأئمة (صلوات الله علیهم) حتى ورد إلينا من بخارا شيخ من أهل الفضل و العلم و النباهة ببلد قم طالما تمنيت لقاءه و اشتقت إلى مشاهدته لدينه و سديد رأيه و استقامة طريقته و هو الشيخ نجم الدين أبو سعيد محمد بن الحسن بن محمد بن أحمد بن علي بن الصلت القمي أدام الله توفيقه و كان أبي يروي عن جده محمد بن أحمد بن علي بن الصلت قدس الله روحه و يصف علمه و عمله و زهده و فضله و عبادته و كان أحمد بن محمد بن عيسى في فضله و جلالته يروي عن أبي طالب عبد الله بن الصلت القمي رضي الله عنه و بقي[1] حتى لقيه محمد بن الحسن الصفار و روى عنه فلما أظفرني الله تعالى ذكره بهذا الشيخ الذي هو من أهل هذا البيت الرفيع شكرت الله تعالى ذكره على ما يسر لي من لقائه و أكرمني به من إخائه و حباني به من وده و صفائه فبينا هو يحدثني ذات يوم إذ ذكر لي عن رجل قد لقيه ببخارا من كبار الفلاسفة و المنطقيين كلاما في القائم (صلوات الله علیه) قد حيره و شككه في أمره لطول غيبته و انقطاع أخباره فذكرت له فصولا في إثبات كونه و رويت له أخبارا في غيبته عن النبي (صلی الله علیه و آله) و الأئمة (صلوات الله علیهم) سكنت إليها نفسه و زال بها عن قلبه ما كان دخل عليه من الشك و الارتياب و الشبهة و تلقى ما سمعه من الآثار الصحيحة بالسمع و الطاعة و القبول و التسليم و سألني أن أصنف له في هذا المعنى كتابا فأجبته إلى ملتمسه و وعدته جمع ما أبتغي إذا سهل الله لي العود إلى مستقري و وطني بالري.
فَبَيْنَا أَنَا ذَاتَ لَيْلَةٍ أُفَكِّرُ فِيمَا خَلَّفْتُ وَرَائِي مِنْ أَهْلٍ وَ وَلَدٍ وَ إِخْوَانٍ وَ نِعْمَةٍ إِذْ غَلَبَنِي النَّوْمُ فَرَأَيْتُ كَأَنِّي بِمَكَّةَ أَطُوفُ حَوْلَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ أَنَا فِي الشَّوْطِ السَّابِعِ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ أَسْتَلِمُهُ وَ أُقَبِّلُهُ وَ أَقُولُ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ فَأَرَى مَوْلَانَا الْقَائِمَ صَاحِبَ الزَّمَانِ (صلوات الله علیه) وَاقِفاً بِبَابِ الْكَعْبَةِ فَأَدْنُو مِنْهُ عَلَى شُغُلِ قَلْبٍ وَ تَقَسُّمِ فِكْرٍ فَعَلِمَ مَا فِي نَفْسِي بِتَفَرُّسِهِ فِي وَجْهِي فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ لِي لِمَ لَا تُصَنِّفُ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ صَنَّفْتُ فِي الْغَيْبَةِ أَشْيَاءَ فَقَالَ لَيْسَ عَلَى ذَلِكَ السَّبِيلِ آمُرُكَ أَنْ تُصَنِّفَ وَ لَكِنْ صَنِّفِ[2] الْآنَ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ وَ اذْكُرْ فِيهِ غَيْبَاتِ الْأَنْبِيَاءِ.
ثُمَّ مَضَى فَانْتَبَهْتُ فَزِعاً إِلَى الدُّعَاءِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْبَثِّ وَ الشَّكْوَى إِلَى وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ ..
فلما أصبحت ابتدأت في تأليف هذا الكتاب ممتثلا لأمر وليّ الله و حجته مستعينا بالله و متوكلا عليه و مستغفرا من التقصير وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ
كمال الدين و تمام النعمة جلد 1 صفحه 2
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن
دعای سلامتی امام زمان صلوات الله علیه (اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ) را در حال #سجده و #ایستاده و #نشسته و #هر_حالتی و #هر_زمانی قرائت بفرمایید. مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِينَ صلوات الله علیهم قَالَ: تُكَرِّرُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ…
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ (الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ) فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلاً وَ قَائداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ (الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ) فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلاً وَ قَائداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً.
Forwarded from وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جایگاه خاص اصحاب امام مهدی صلوات الله علیه (از منابع عامه)
عن محمد بن الحنفية قال كنا عند علي رضي الله عنه فسأله رجل عن المهدي فقال علي رضي الله عنه هيهات ثم عقد بيده سبعا فقال: ذاك يخرج في آخر الزمان إذا قال الرجل الله الله قتل فيجمع الله تعالي له قوما قزع كقزع السحاب يؤلف الله بين قلوبهم لا يستوحشون إلي أحد ولا يفرحون بأحد يدخل فيهم علي عدة أصحاب بدر لم يسبقهم الأولون ولا يدركهم الآخرون وعلي عدد أصحاب طالوت الذين جاوزوا معه النهر
🔸محمد حنفيه گويد نزد علي عليه السلام بوديم كه شخصي از مهدي پرسيد حضرت فرمود: هیهات! سپس حضرت هفت بار دستش را بست و فرمود: او در آخرالزمان قيام خواهد كرد، زمانيكه اگر كسي خدا خدا ، بگويد كشته ميگردد. آنگاه خداوند متعال گروهي را كه مانند ابرهاي پاره پاره متفرق بودند جمع كرده و بين آنها دوستي را حاكم كرده كه از احدي نميترسند و از آنكه كسي در جمع آنها وارد شده و به آنها اضافه ميگردد خوشحال نگشته و تعداد آنها به عدد اصحاب بدر بوده و نه اولین و نه آخرین به مقام آنها نخواهند رسيد و نيز تعدادشان به عدد اصحاب طالوت است كه همراه او از نهر گذشتند
المستدرك علي الصحيحين ج 4 ص 596
عن محمد بن الحنفية قال كنا عند علي رضي الله عنه فسأله رجل عن المهدي فقال علي رضي الله عنه هيهات ثم عقد بيده سبعا فقال: ذاك يخرج في آخر الزمان إذا قال الرجل الله الله قتل فيجمع الله تعالي له قوما قزع كقزع السحاب يؤلف الله بين قلوبهم لا يستوحشون إلي أحد ولا يفرحون بأحد يدخل فيهم علي عدة أصحاب بدر لم يسبقهم الأولون ولا يدركهم الآخرون وعلي عدد أصحاب طالوت الذين جاوزوا معه النهر
🔸محمد حنفيه گويد نزد علي عليه السلام بوديم كه شخصي از مهدي پرسيد حضرت فرمود: هیهات! سپس حضرت هفت بار دستش را بست و فرمود: او در آخرالزمان قيام خواهد كرد، زمانيكه اگر كسي خدا خدا ، بگويد كشته ميگردد. آنگاه خداوند متعال گروهي را كه مانند ابرهاي پاره پاره متفرق بودند جمع كرده و بين آنها دوستي را حاكم كرده كه از احدي نميترسند و از آنكه كسي در جمع آنها وارد شده و به آنها اضافه ميگردد خوشحال نگشته و تعداد آنها به عدد اصحاب بدر بوده و نه اولین و نه آخرین به مقام آنها نخواهند رسيد و نيز تعدادشان به عدد اصحاب طالوت است كه همراه او از نهر گذشتند
المستدرك علي الصحيحين ج 4 ص 596
ارتباط آتش مشرق با ظهور
1️⃣وَ قَالَ الامام الصادق صلوات الله علیه إِذَا رَأَيْتُمْ عَلَامَةً فِي السَّمَاءِ نَاراً عَظِيمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَيَالِيَ فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِيَ قُدَّامَ الْقَائِمِ (صلوات الله علیه) بِقَلِيلٍ.
امام صادق صلوات الله علیه: «هنگامی که نشانه ای در آسمان مشاهده کردید و آن آتش عظیمی است که از سوی مشرق پدید آید و شب هائی بدرخشد، فرج مردم در آن زمان است که این نشانه در پیشقدم ظهور قائم (صلوات الله علیه و عجل الله فرجه) و به فاصله ای اندک میباشد».
الغيبة للنعماني ص 267
2️⃣عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ صلوات الله علیه أَنَّهُ قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ اَلْمَشْرِقِ شِبْهَ اَلْهُرْدِیِّ اَلْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ إِنْ شَاءَ اَللهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ اَللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
امام باقر صلوات الله علیه: «هنگامی که آتشی را شبیه هُردی - رنگ زرد و سرخ - بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب] مشرق سه روز یا هفت روز سر زده است، پس چشم به راه فرج آل محمّد (صلی الله علیه و آله) باشید ان شاء اللّٰه عزّوجلّ که خداوند شکوهمند و حکیم است
الغيبة للنعماني ص 253
3️⃣عقد الدرر: و عن أبي جعفر محمّد بن علي عليهما السلام أنّه قال: إِذَا رَأَيتُم نَاراً مِنَ المَشرِقِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَو سَبعَة فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آل مُحَمَّدٍ إن شاء اللّٰه.
امام باقر صلوات الله علیه: هر گاه ديديد از سوى مشرق سه يا هفت روز آتشى نمودار است، در انتظار فرج خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله) -كه طبق ارادۀ خداست - باشيد.
عقد الدرر: ص 106-107 ب 4 ف 3
منتخب الاثر ج 3 ص 72
1️⃣وَ قَالَ الامام الصادق صلوات الله علیه إِذَا رَأَيْتُمْ عَلَامَةً فِي السَّمَاءِ نَاراً عَظِيمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَيَالِيَ فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِيَ قُدَّامَ الْقَائِمِ (صلوات الله علیه) بِقَلِيلٍ.
امام صادق صلوات الله علیه: «هنگامی که نشانه ای در آسمان مشاهده کردید و آن آتش عظیمی است که از سوی مشرق پدید آید و شب هائی بدرخشد، فرج مردم در آن زمان است که این نشانه در پیشقدم ظهور قائم (صلوات الله علیه و عجل الله فرجه) و به فاصله ای اندک میباشد».
الغيبة للنعماني ص 267
2️⃣عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ صلوات الله علیه أَنَّهُ قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ اَلْمَشْرِقِ شِبْهَ اَلْهُرْدِیِّ اَلْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ إِنْ شَاءَ اَللهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ اَللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
امام باقر صلوات الله علیه: «هنگامی که آتشی را شبیه هُردی - رنگ زرد و سرخ - بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب] مشرق سه روز یا هفت روز سر زده است، پس چشم به راه فرج آل محمّد (صلی الله علیه و آله) باشید ان شاء اللّٰه عزّوجلّ که خداوند شکوهمند و حکیم است
الغيبة للنعماني ص 253
3️⃣عقد الدرر: و عن أبي جعفر محمّد بن علي عليهما السلام أنّه قال: إِذَا رَأَيتُم نَاراً مِنَ المَشرِقِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَو سَبعَة فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آل مُحَمَّدٍ إن شاء اللّٰه.
امام باقر صلوات الله علیه: هر گاه ديديد از سوى مشرق سه يا هفت روز آتشى نمودار است، در انتظار فرج خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله) -كه طبق ارادۀ خداست - باشيد.
عقد الدرر: ص 106-107 ب 4 ف 3
منتخب الاثر ج 3 ص 72
Forwarded from عجایب دنیای ظهور
#پرسشوپاسخ
🔴 سوال:
هیچکس تا حالا مهدی را ندیده و در بچگی میگویند غایب شده خداوند کل جهان را داده به دست یک بچه گفته برو پنهان شو
🌕 پاسخ:
➖ امامت در کودکی برای حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهما السلام هم رخ داده؛
➖ غیبت برای حضرت الیاس و حضرت موسی و حضرت صالح علیهم السلام هم رخ داده؛
➖ مخفی بودن تولد برای حضرت ابراهیم و حضرت موسی علیهما السلام هم رخ داده؛
آیا فقط سر امام مهدی علیه السلام است یا با کل این اتّفاقات مشکل دارید؟! از طرفی هم ایشان را پس از تولد عدهای دیدهاند؛ هم در غیبت صغرا و هم در غیبت کبرا.
✅ همچنین در صدها روایت توسط معصومین علیهم السلام از تولد ایشان و نسب ایشان و غائب شدن ایشان خبر داده شده است.
اگر با وجود تمام این ادله، باز هم نمیتوانید وجود ایشان را بپذیرید، روشن است در مقابل قبول حقیقت، سرسختی نشان میدهید.
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
🔴 سوال:
هیچکس تا حالا مهدی را ندیده و در بچگی میگویند غایب شده خداوند کل جهان را داده به دست یک بچه گفته برو پنهان شو
🌕 پاسخ:
➖ امامت در کودکی برای حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهما السلام هم رخ داده؛
➖ غیبت برای حضرت الیاس و حضرت موسی و حضرت صالح علیهم السلام هم رخ داده؛
➖ مخفی بودن تولد برای حضرت ابراهیم و حضرت موسی علیهما السلام هم رخ داده؛
آیا فقط سر امام مهدی علیه السلام است یا با کل این اتّفاقات مشکل دارید؟! از طرفی هم ایشان را پس از تولد عدهای دیدهاند؛ هم در غیبت صغرا و هم در غیبت کبرا.
✅ همچنین در صدها روایت توسط معصومین علیهم السلام از تولد ایشان و نسب ایشان و غائب شدن ایشان خبر داده شده است.
اگر با وجود تمام این ادله، باز هم نمیتوانید وجود ایشان را بپذیرید، روشن است در مقابل قبول حقیقت، سرسختی نشان میدهید.
@Ajayebezohoor
@Ajayebezohoor
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن
برترین عبادت... #چهله_مهدوی #عاشورا #اربعین قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ. حضرت محمد صلی الله علیه و آله: بهترین عبادت ها انتظار فرج است. بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم السلام…
قَالَ الامام الجواد صلوات الله علیه:
أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
امام جواد صلوات الله علیه:
برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
كمال الدين و تمام النعمة جلد 2 باب 36 صفحه 377 حدیث 1
أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
امام جواد صلوات الله علیه:
برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
كمال الدين و تمام النعمة جلد 2 باب 36 صفحه 377 حدیث 1