#آقایون_بخوانند
😈کوتاه کردن ناخن ها قبل از رابطه جنسی به خصوص برای آقایان امری واجب است.
😈ناخن های مرد درصورت دخول انگشت به داخل مقعد یا واژن می تواند به راحتی باعث ایجاد جراحت و زمینه ساز عفونت در زن گردد.
@harimezendgi 👩❤️👨🦋
😈کوتاه کردن ناخن ها قبل از رابطه جنسی به خصوص برای آقایان امری واجب است.
😈ناخن های مرد درصورت دخول انگشت به داخل مقعد یا واژن می تواند به راحتی باعث ایجاد جراحت و زمینه ساز عفونت در زن گردد.
@harimezendgi 👩❤️👨🦋
#آموزشی
حفظ رابطه عاطفی
از راه دور
💞بیش‌ازحد درتماس نباشید
«کم، ارزش‌مند است!» برای حفظ رابطه‌تان
لزومی ندارد هر ۱۲ ساعت روز را در تماس باشید.
مثل کنه نباشید! بسیاری از زوج‌ها گمان می‌کنند،
به‌جبران فاصله‌ی فیزیکی بین‌شان باید پیوسته
باهم در ارتباط باشند.
این‌کار ممکن است اوضاع را حتی بدتر کند.
در چنین وضعیتی خیلی زود از «ابراز علاقه»
خسته می‌شوید. اندازه نگه دارید!
💞این وضعیت را به‌عنوان فرصت ببینید
اگر می‌خواهید با یکدیگر زندگی کنید،
نخست باید بدانید چطور دور از هم زندگی
کنید. این وضعیت را به‌عنوان فرصتی برای
یادگیری درنظر بگیرید. این دوری می‌تواند
آزمونی برای اثبات عشق‌تان باشد.
💞مراوده‌های منظم و خلاقانه داشته باشید
هرگز از «صبح به‌خیر» و «شب خوش»
هر روزه غافل نشوید. این اصل مهمی است!
پیش از هر چیز، درباره‌ی رخدادهای زندگی‌تان
صحبت کنید حتی اگر پیش‌پاافتاده به‌نظر برسند.
در کنار آن هرازگاهی برای یکدیگر عکس،
پیام‌های صوتی و ویدئویی بفرستید.
💞با یکدیگر روراست باشید
درباره‌ی احساسات‌تان، ترس، ناامنی، حسادت،
بی‌عاطفگی، هرچه هستند، صحبت کنید.
اگر تلاش کنید این احساسات را پنهان کنید،
دیر یا زود این راز نابودتان می‌کند.
سعی نکنید به‌تنهایی با این مسائل کنار بیایید.
روراست باشید. اجازه بدهید طرف مقابل حمایتی
را که نیاز دارید برای‌تان فراهم کند.
💞مثبت‌اندیش بمانید
برای حفظ رابطه‌ی راه دور باید پیوسته
به آن انرژی مثبت تزریق کنید. بله، انتظار
سخت است، شاید گاهی احساس تنهایی بکنید
اما پیوسته به خودتان یادآوری کنید که نتیجه‌ی
این شکیبایی چقدر شیرین و لذت‌بخش خواهد
بود. برای اینکه مثبت اندیشی خود را
حفظ کنید، همیشه قدردان باشید؛ قدردان
اینکه کسی را دارید که دوستش داشته باشید
و او هم شما را دوست دارد، قدردان همه‌ی
چیزهای کوچک زندگی‌تان مثل نامه‌های درون
صندوق پست، قدردان سلامتی و امنیت‌تان
باشید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
حفظ رابطه عاطفی
از راه دور
💞بیش‌ازحد درتماس نباشید
«کم، ارزش‌مند است!» برای حفظ رابطه‌تان
لزومی ندارد هر ۱۲ ساعت روز را در تماس باشید.
مثل کنه نباشید! بسیاری از زوج‌ها گمان می‌کنند،
به‌جبران فاصله‌ی فیزیکی بین‌شان باید پیوسته
باهم در ارتباط باشند.
این‌کار ممکن است اوضاع را حتی بدتر کند.
در چنین وضعیتی خیلی زود از «ابراز علاقه»
خسته می‌شوید. اندازه نگه دارید!
💞این وضعیت را به‌عنوان فرصت ببینید
اگر می‌خواهید با یکدیگر زندگی کنید،
نخست باید بدانید چطور دور از هم زندگی
کنید. این وضعیت را به‌عنوان فرصتی برای
یادگیری درنظر بگیرید. این دوری می‌تواند
آزمونی برای اثبات عشق‌تان باشد.
💞مراوده‌های منظم و خلاقانه داشته باشید
هرگز از «صبح به‌خیر» و «شب خوش»
هر روزه غافل نشوید. این اصل مهمی است!
پیش از هر چیز، درباره‌ی رخدادهای زندگی‌تان
صحبت کنید حتی اگر پیش‌پاافتاده به‌نظر برسند.
در کنار آن هرازگاهی برای یکدیگر عکس،
پیام‌های صوتی و ویدئویی بفرستید.
💞با یکدیگر روراست باشید
درباره‌ی احساسات‌تان، ترس، ناامنی، حسادت،
بی‌عاطفگی، هرچه هستند، صحبت کنید.
اگر تلاش کنید این احساسات را پنهان کنید،
دیر یا زود این راز نابودتان می‌کند.
سعی نکنید به‌تنهایی با این مسائل کنار بیایید.
روراست باشید. اجازه بدهید طرف مقابل حمایتی
را که نیاز دارید برای‌تان فراهم کند.
💞مثبت‌اندیش بمانید
برای حفظ رابطه‌ی راه دور باید پیوسته
به آن انرژی مثبت تزریق کنید. بله، انتظار
سخت است، شاید گاهی احساس تنهایی بکنید
اما پیوسته به خودتان یادآوری کنید که نتیجه‌ی
این شکیبایی چقدر شیرین و لذت‌بخش خواهد
بود. برای اینکه مثبت اندیشی خود را
حفظ کنید، همیشه قدردان باشید؛ قدردان
اینکه کسی را دارید که دوستش داشته باشید
و او هم شما را دوست دارد، قدردان همه‌ی
چیزهای کوچک زندگی‌تان مثل نامه‌های درون
صندوق پست، قدردان سلامتی و امنیت‌تان
باشید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#مهربانی
❣ یک نکته‌ی مهم اینکه اگر هدیه‌ای از سمت همسرتان دریافت می‌کنید هیچ وقت از همان اول شروع به انتقاد نکنید:
چرا رنگ قرمزش را نگرفتی؟
چرا کوتاه ترش را نگرفتی؟
چرا فلان مدل را نگرفتی؟
چرا ....
اخلاق اسلامی حکم می‌کند که با کمال میل هدیه‌ی همسرتان را بپذیرید. سعی کنید حتی اگر خوشتان نیامد از آن استفاده کنید تا نتایج آن را ببینید!
هیچ وقت هدیه‌ی همسرتان را به کسی نبخشید؛ فکر اینکه بخواهید بروید مغازه و آن را تعویض بکنید را از سرتان بیرون کنید.
با کمال میل و با هیجان، هدیه‌ی همسرتان را قبول کنید. این رفتار، شما را به شدّت محبوب می‌کند.
حتی اگر روزی همسرتان فهمید که برخی خصوصیات این هدیه، مورد پسند شما نبوده به او بگویید بخاطر علاقه‌ام به تو از آن استفاده کردم و چون انتخاب تو بود برایم شیرین و لذت‌بخش بود.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
❣ یک نکته‌ی مهم اینکه اگر هدیه‌ای از سمت همسرتان دریافت می‌کنید هیچ وقت از همان اول شروع به انتقاد نکنید:
چرا رنگ قرمزش را نگرفتی؟
چرا کوتاه ترش را نگرفتی؟
چرا فلان مدل را نگرفتی؟
چرا ....
اخلاق اسلامی حکم می‌کند که با کمال میل هدیه‌ی همسرتان را بپذیرید. سعی کنید حتی اگر خوشتان نیامد از آن استفاده کنید تا نتایج آن را ببینید!
هیچ وقت هدیه‌ی همسرتان را به کسی نبخشید؛ فکر اینکه بخواهید بروید مغازه و آن را تعویض بکنید را از سرتان بیرون کنید.
با کمال میل و با هیجان، هدیه‌ی همسرتان را قبول کنید. این رفتار، شما را به شدّت محبوب می‌کند.
حتی اگر روزی همسرتان فهمید که برخی خصوصیات این هدیه، مورد پسند شما نبوده به او بگویید بخاطر علاقه‌ام به تو از آن استفاده کردم و چون انتخاب تو بود برایم شیرین و لذت‌بخش بود.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#همسرانه
#تلنگر
💢گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و بروز مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و...
نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای خشم و پرخاشگری، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید.
مثلا بیان کنید "زمانی که به قولت عمل نمی کنی، ناراحت می شوم". با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
💢گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و بروز مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و...
نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای خشم و پرخاشگری، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید.
مثلا بیان کنید "زمانی که به قولت عمل نمی کنی، ناراحت می شوم". با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_585
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
برای همین این فرصت رو بهش دادم و گفتم: -بگو...دلیلتو میشنوم.... چشمهاش....چشمهاش دیگه مثل سابق نبودن...برق نمیزدن....انگار یه لایه غم رو چشمهاش بود.... چند ثانیه ای تماشام کرد و بعد که انگار داره یه چیز ممنوعه رو تماشا میکنه به خودش اومد و با خیره شدن به جای دیگه ای گفت: -اگه اون روز میگفتم من اومدم سراغت ارسلان بی برو برگرد یه گلوله تو مغزم خالی میکرد....نه اینکه توان دفاع نداشته باشم نه..ارسلان برادر بزرگم‌ِ و صد گلوله هم تو تنم خالی کنه باز من لب از لب باز نمیکنم... ترس من از اتفاقهایی بود که اگه میفتاد خیلی چیزا به فنا میرفت.... آبرو...آبروی تو ومن....شانار...اگه من اون شب اون حرفو میزدم اون یه گلوله تو مخم خالی میکرد...اونوقت خیلی اتفاقها میفتاد...اون میشدقابیل....میشد قاتل برادرش....کمر مادر من که جز من هیچکس رو توی نداره میشکست.... من میشدم مردی که به ناموس برادرش چشم داشت...تو میشدی فاحشه ای که برادر شوهرش خوابیده....و ارسلان میشد قانل برادرش... شانار....اون تورو خیلی دوست داره.... بهت گفتم تو اومدی که خیلی اتفاقها نیفته دقیقا به همون دلیلی که گفتم...من ترجیح میدم یه بزدل باشم اما تو دلیل برادر کشی نشی ولقب فاحشه نگیری.... شانار.... گرچه تا سرحد مرگ دوست دارم...گرچه اولین عشق زندگیم بودی...گرچه روست داشتن و دوست داشته شدن رو با تو تجربه کردم اما.... تنها و تنها فقط و فقط بخاطر خودت از این به بعد عین خواهرم میمونی....زن ارسلان خواهر منه... َسَخ...تِ.....سخت ولی.... خوشبخت بشی شانار..... رفت....رفت تا سرازیر شدن اشک از چشماش رو نبینم ولی من دیدم.... دیدم اون قطره هایی که توی چشمش حلقه زده بودن با پلک زدنی روی صورتش سرازیر شدن...من حتی بغض توی صداش رو هم حس کردم... چونه ام لرزید....قلبم تیر کشید....زانوهام سست شدن ... دستمو به نرده ی پل تکیه دادم تا نیفتم و واژگون نشم... چشمهام پر از اشک شد...دنیا دور سرم تیره و تار شد... خدایاااا...چه وضعیتی بدتر از اینکه زن یکی دیگه باشی و دلت پیش یکی دیگه.... !؟ حرفهای آخرش هی تو سرم اکو میشدن.... همچی بین ما دفن میشه ...من میشم زن برادرش و اون میشه ... لبمو زیر دندون فشار دادمو سرمو رو به آسمون به عقب خم کردم.... خدایااااا....یا منو عاشق شوهرم کن یا کاری کن دل از اون عشق ممنوعه بکنم... دوباره کنار جوی آب زانو زدم.... خم شدم و هی پشت سرهم آب میپاشیدم به صورتم که صدای شفیع رو از سمت راست شنیدم.... -آقا آدم خودخواهیه....تو آقا رو دوست نداری....گاهی زور میزنی که دوستش داشته باشی...گاهی هم وانمود میکنی دوستش داری ولی نداری...دوست داشتن که زورکی نمیشه.....اون خودخواه ...خودخواه و بی رحم....آدمای اینجوری یه روز تقاص کارهاشونو میبینن.... شفیع عجیب حرف میزد...خیلی عجیب..... کمرشو خم کرد...ظرف توی دستش رو پر از آب کرد و بعدهم با گام های آروم و سر حوصله ازم دور شد! دستمو به زمین تکیه دادم و بلند شدم.... نمیخواستم کسی سرخی چشمهام رو ببینه و از اشک ریختنم بو ببره برای همین با سر خمیده و قدمهای سریع رفتم داخل خونه و خودموبه اتاق رسوندم.... شالمو از سرم برداشنمو پرت کردم روی زمین..... دکمه های بلوز تنن رو دون دون باز کردم و بعد رفتم سمت پنحره .... قلب لعنتیم دویاره داشت به بوراک فرصت میداد درحالی که اون تصمیمش رو گرفته بود و میخواست از این به بعد براش همون زن برادر باشم..... باز نفرتم به ارسلان شعله ور شد.... اولین مردی که دوست داشتم بوراک بود اما اون لعنتی مجبورم کرد راهی جز ازدواج باخودش نداشته باشم... با سر و شونه های خمیده برگشتم سمت تخت ...اونجا نشستم و با اندوه به یه نقطه ی نامشخص خیره شدم...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
برای همین این فرصت رو بهش دادم و گفتم: -بگو...دلیلتو میشنوم.... چشمهاش....چشمهاش دیگه مثل سابق نبودن...برق نمیزدن....انگار یه لایه غم رو چشمهاش بود.... چند ثانیه ای تماشام کرد و بعد که انگار داره یه چیز ممنوعه رو تماشا میکنه به خودش اومد و با خیره شدن به جای دیگه ای گفت: -اگه اون روز میگفتم من اومدم سراغت ارسلان بی برو برگرد یه گلوله تو مغزم خالی میکرد....نه اینکه توان دفاع نداشته باشم نه..ارسلان برادر بزرگم‌ِ و صد گلوله هم تو تنم خالی کنه باز من لب از لب باز نمیکنم... ترس من از اتفاقهایی بود که اگه میفتاد خیلی چیزا به فنا میرفت.... آبرو...آبروی تو ومن....شانار...اگه من اون شب اون حرفو میزدم اون یه گلوله تو مخم خالی میکرد...اونوقت خیلی اتفاقها میفتاد...اون میشدقابیل....میشد قاتل برادرش....کمر مادر من که جز من هیچکس رو توی نداره میشکست.... من میشدم مردی که به ناموس برادرش چشم داشت...تو میشدی فاحشه ای که برادر شوهرش خوابیده....و ارسلان میشد قانل برادرش... شانار....اون تورو خیلی دوست داره.... بهت گفتم تو اومدی که خیلی اتفاقها نیفته دقیقا به همون دلیلی که گفتم...من ترجیح میدم یه بزدل باشم اما تو دلیل برادر کشی نشی ولقب فاحشه نگیری.... شانار.... گرچه تا سرحد مرگ دوست دارم...گرچه اولین عشق زندگیم بودی...گرچه روست داشتن و دوست داشته شدن رو با تو تجربه کردم اما.... تنها و تنها فقط و فقط بخاطر خودت از این به بعد عین خواهرم میمونی....زن ارسلان خواهر منه... َسَخ...تِ.....سخت ولی.... خوشبخت بشی شانار..... رفت....رفت تا سرازیر شدن اشک از چشماش رو نبینم ولی من دیدم.... دیدم اون قطره هایی که توی چشمش حلقه زده بودن با پلک زدنی روی صورتش سرازیر شدن...من حتی بغض توی صداش رو هم حس کردم... چونه ام لرزید....قلبم تیر کشید....زانوهام سست شدن ... دستمو به نرده ی پل تکیه دادم تا نیفتم و واژگون نشم... چشمهام پر از اشک شد...دنیا دور سرم تیره و تار شد... خدایاااا...چه وضعیتی بدتر از اینکه زن یکی دیگه باشی و دلت پیش یکی دیگه.... !؟ حرفهای آخرش هی تو سرم اکو میشدن.... همچی بین ما دفن میشه ...من میشم زن برادرش و اون میشه ... لبمو زیر دندون فشار دادمو سرمو رو به آسمون به عقب خم کردم.... خدایااااا....یا منو عاشق شوهرم کن یا کاری کن دل از اون عشق ممنوعه بکنم... دوباره کنار جوی آب زانو زدم.... خم شدم و هی پشت سرهم آب میپاشیدم به صورتم که صدای شفیع رو از سمت راست شنیدم.... -آقا آدم خودخواهیه....تو آقا رو دوست نداری....گاهی زور میزنی که دوستش داشته باشی...گاهی هم وانمود میکنی دوستش داری ولی نداری...دوست داشتن که زورکی نمیشه.....اون خودخواه ...خودخواه و بی رحم....آدمای اینجوری یه روز تقاص کارهاشونو میبینن.... شفیع عجیب حرف میزد...خیلی عجیب..... کمرشو خم کرد...ظرف توی دستش رو پر از آب کرد و بعدهم با گام های آروم و سر حوصله ازم دور شد! دستمو به زمین تکیه دادم و بلند شدم.... نمیخواستم کسی سرخی چشمهام رو ببینه و از اشک ریختنم بو ببره برای همین با سر خمیده و قدمهای سریع رفتم داخل خونه و خودموبه اتاق رسوندم.... شالمو از سرم برداشنمو پرت کردم روی زمین..... دکمه های بلوز تنن رو دون دون باز کردم و بعد رفتم سمت پنحره .... قلب لعنتیم دویاره داشت به بوراک فرصت میداد درحالی که اون تصمیمش رو گرفته بود و میخواست از این به بعد براش همون زن برادر باشم..... باز نفرتم به ارسلان شعله ور شد.... اولین مردی که دوست داشتم بوراک بود اما اون لعنتی مجبورم کرد راهی جز ازدواج باخودش نداشته باشم... با سر و شونه های خمیده برگشتم سمت تخت ...اونجا نشستم و با اندوه به یه نقطه ی نامشخص خیره شدم...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️جمعه 👈23 آذر/ قوس 1403
👈11 جمادی الثانی 1446👈13 دسامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅مسافرت.
✅معاملات و تجارت.
✅خرید کردن.
✅شروع به کار و کسب.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅شکار و صید و دام گذاری.
✅نوشیدن دارو.
✅و دیدار با امیران خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد مبارک و عمری طولانی دارد
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️امور ازدواجی.
✳️خرید طلا و جواهرات.
✳️رفتن به تفریحات سالم.
✳️شادی و نشاط.
✳️خرید ملک.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️درختکاری.
✳️فروش احشام و حیوانات.
✳️نامه نگاری و مکاتبات.
✳️دیدار با دوستان.
✳️و بنایی و خشت بنا نهادن نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی جسم خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث خبط دماغ می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 12 سوره مبارکه " یوسف " علیه السلام است.
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد.ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
👈11 جمادی الثانی 1446👈13 دسامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅مسافرت.
✅معاملات و تجارت.
✅خرید کردن.
✅شروع به کار و کسب.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅شکار و صید و دام گذاری.
✅نوشیدن دارو.
✅و دیدار با امیران خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد مبارک و عمری طولانی دارد
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️امور ازدواجی.
✳️خرید طلا و جواهرات.
✳️رفتن به تفریحات سالم.
✳️شادی و نشاط.
✳️خرید ملک.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️درختکاری.
✳️فروش احشام و حیوانات.
✳️نامه نگاری و مکاتبات.
✳️دیدار با دوستان.
✳️و بنایی و خشت بنا نهادن نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی جسم خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث خبط دماغ می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 12 سوره مبارکه " یوسف " علیه السلام است.
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد.ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
#ایده_متن
صبـــحے ڪه
بتابد به دلم روے چو ماهت
آن صبح
به ڪام من و دل باشد و دنیا
#صبح_بخیر💜
@harimezendgi👩❤️👨🦋
صبـــحے ڪه
بتابد به دلم روے چو ماهت
آن صبح
به ڪام من و دل باشد و دنیا
#صبح_بخیر💜
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#همسرانه
همیشه توی جمع و توی خونه همسرتون رو با الفاظ قشنگ و ناز صداش کنین.
این هم جایگاه شما رو خیلی بالاتر میلره و هم احترام همسرتون رو مثلا :
(محمد جان /فاطمه جان) (علی آقا)(خانمم)(عزیزم)(همسرم)و ... خجالت هم نداره!
همسرتونه. احترام به همسرتون هم از اون دسته احترام هاست که نتیجه اش از چند جهت به خودتون بر میگرده ...
اینجوری دیگران برای خانواده کوچیک شما احترام بیشتری قائل میشن.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
همیشه توی جمع و توی خونه همسرتون رو با الفاظ قشنگ و ناز صداش کنین.
این هم جایگاه شما رو خیلی بالاتر میلره و هم احترام همسرتون رو مثلا :
(محمد جان /فاطمه جان) (علی آقا)(خانمم)(عزیزم)(همسرم)و ... خجالت هم نداره!
همسرتونه. احترام به همسرتون هم از اون دسته احترام هاست که نتیجه اش از چند جهت به خودتون بر میگرده ...
اینجوری دیگران برای خانواده کوچیک شما احترام بیشتری قائل میشن.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آموزشی
برای اینکه بدانید ژل آمیزشی که تهیه کردید به #واژن شما آسیب میزند یا نه ، مقداری از ژل را به پشت لب ها یتان بزنید ، اگر لب های شما دچار سوزش یا ناراحتی شد ، بهتر است که آن ژل را استفاده نکنید و اگر احساس ناراحتی بر روی لب های خود نکردید ، می توانید با خیال راحت از ژلی که تهیه کرده اید استفاده کنید .
یادتان باشد که از هیچ چیزی برای اولین بار در حین #رابطه_جنسی استفاده نکنید . بهتر است که قبلا آن رو تست کنید . بهتر است که انواع ژل های مختلف را خودتان تست و مقایسه کنید و این نکته را کشف کنید که کدام ژل برای بدن شما مناسب تر است .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
برای اینکه بدانید ژل آمیزشی که تهیه کردید به #واژن شما آسیب میزند یا نه ، مقداری از ژل را به پشت لب ها یتان بزنید ، اگر لب های شما دچار سوزش یا ناراحتی شد ، بهتر است که آن ژل را استفاده نکنید و اگر احساس ناراحتی بر روی لب های خود نکردید ، می توانید با خیال راحت از ژلی که تهیه کرده اید استفاده کنید .
یادتان باشد که از هیچ چیزی برای اولین بار در حین #رابطه_جنسی استفاده نکنید . بهتر است که قبلا آن رو تست کنید . بهتر است که انواع ژل های مختلف را خودتان تست و مقایسه کنید و این نکته را کشف کنید که کدام ژل برای بدن شما مناسب تر است .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
Audio
#صوتی
🌹موضوع:ملاک های انتخاب همسر⭐️
#آیا_ملاکهایی_برای_ازدواج وجود دارد؟
ماچه ملاکهایی را درنظر بگیریم تا ازدواج موفقی داشته باشیم؟
❇️دکتر محسن محمدی نیا (معین)
⚜روانشناس و
⚜زوج درمانگر
تحکیم روابط زوجین👨👩👦
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🌹موضوع:ملاک های انتخاب همسر⭐️
#آیا_ملاکهایی_برای_ازدواج وجود دارد؟
ماچه ملاکهایی را درنظر بگیریم تا ازدواج موفقی داشته باشیم؟
❇️دکتر محسن محمدی نیا (معین)
⚜روانشناس و
⚜زوج درمانگر
تحکیم روابط زوجین👨👩👦
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آقایون_بخوانند
#تلنگر
هشدار به آقایان
در یک تحقیق به عمل آمده از 1000 مرد مبتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی ، 87 درصد بیان کردند که با فرد مبتلا تنها یک بار رابطه جنسی برقرار کرده اند
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
هشدار به آقایان
در یک تحقیق به عمل آمده از 1000 مرد مبتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی ، 87 درصد بیان کردند که با فرد مبتلا تنها یک بار رابطه جنسی برقرار کرده اند
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#ایده_دلبری
نوع رابطه جنسی را با تاس ریختن مشخص کنید
می‌توانید برای افزایش روابط جنسی لذت‌بخش ساعت‌ها با دو تاس تفریح کنید. می‌توانید فهرستی از فعالیت‌های روابط جنسی را بنویسید که با مجموع اعدادی که از ریختن دو تاس در هر مرحله حاصل می شوند در ارتباطند. مثلاً ۳ می‌تواند بوسه باشد، ۴ می‌تواند نوازش باشد و ۹ می‌تواند مقاربت باشد. شاید هم مایل باشید جفت ۶ را به چیزی خیلی خاص اختصاص دهید. یک راه دیگر هم این است که اعداد ۱ تا ۶ را روی یک تاس به قسمت‌های مختلف بدن و ۱ تا ۶ تاس دیگر را با انواع تماس ربط دهید. بعد تاس‌ها را بریزید و طبق دستور عمل کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
نوع رابطه جنسی را با تاس ریختن مشخص کنید
می‌توانید برای افزایش روابط جنسی لذت‌بخش ساعت‌ها با دو تاس تفریح کنید. می‌توانید فهرستی از فعالیت‌های روابط جنسی را بنویسید که با مجموع اعدادی که از ریختن دو تاس در هر مرحله حاصل می شوند در ارتباطند. مثلاً ۳ می‌تواند بوسه باشد، ۴ می‌تواند نوازش باشد و ۹ می‌تواند مقاربت باشد. شاید هم مایل باشید جفت ۶ را به چیزی خیلی خاص اختصاص دهید. یک راه دیگر هم این است که اعداد ۱ تا ۶ را روی یک تاس به قسمت‌های مختلف بدن و ۱ تا ۶ تاس دیگر را با انواع تماس ربط دهید. بعد تاس‌ها را بریزید و طبق دستور عمل کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آموزشی
#زناشویی
آخر هفته ها بیشتر سکس کنید
سکس سبب میشودکه ظاهرتان جوان‌تر بماند
مطابق با یک پژوهش، روانپزشکان بالینی معتقدهستندکه زنان ومردان مسن که یک زندگی جنسی فعال دارند ۵ تا ۷ سال جوان‌تر ازسن واقعی خود نشان میدهند
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#زناشویی
آخر هفته ها بیشتر سکس کنید
سکس سبب میشودکه ظاهرتان جوان‌تر بماند
مطابق با یک پژوهش، روانپزشکان بالینی معتقدهستندکه زنان ومردان مسن که یک زندگی جنسی فعال دارند ۵ تا ۷ سال جوان‌تر ازسن واقعی خود نشان میدهند
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_586
همه دور یک میز نشسته بودیم،جرات نداشتم مقابل ارسلان و اژدرخان به بوراک نگاه کنم..بوراکی که حتی به صورت تصادفی هم سعی نمیکرد نگاهی بهم بندازه! یعنی واقعا از این به بعد من براش فقط همون کسی هستم که گفت..؟؟ زن داداش!!! نکنه کس دیگه ای رو دوست داشته باشه و این بهانه اش باشه بهانه ی برای فراموش کردن من !؟
-چرا با غذات بازی بازی میکنی!؟؟
سرمو بلند کردمو نگاهی به ارسلان انداختم،دوباره پرسید:
-اگه دوستش نداری بگم برات غذای دیگه ای بیارن!؟ سرمو به چپ و راست تکون دادمو گفتم: -نه !خوبه!میخورم. اشتها نداشتم اما موندم و به خوردن اون غذایی که دلم نمیخواست بخورمش، ادامه دادم..بیشتر اما دلیل اینکه نمیخواستم برم بوراک بود.میخواستم تا وقتی اون پای میز هست منم باشم..غداشو که خورد بلند شد و گفت: -اژدرخان حالا میفهمم چرا همیشه اینقدر قبراقی...هیچکس نمیتونه به خوبی کبری خانم غذا درست کنه..بعضی کلمات رو با لهجه حرف میزد..یه جورایی طرف مقابلش با یکم دقت میتونست بفهم فارسی خیلی هم براش سلیس و روان نیست..البته آرزو گفته بود بوراک تقریبا خیلی وقتها با اونا بود و به همیت خاطر انگار از اول زاده ی ایران بود.با این حال گاهی برخی از کلمات رو صحیح و روان نمیتونست تلفظ بکنه..چقدر زود غذاشو خورد و بلند شد..حالا دیگه منم دلم نمیخواست اونجا بمونم ولی. نمیشد بلند بشم..دستمالی برداشتم و مشغول تمیز کردن چربی روی لبهام بودم که فوزیه وارد سالن شد و گفت:-دکتر برای معاینه ی آقا اومدن اژدرخان گفت: -راهنماییش کن توی اتاق.ماهم الان میایم...غذاشون رو خوردن و رفتن بالا..اینجور مواقع اونا باهم حرف خصوصی زیاد میزدن برای همین ترجیح دادم برم بیرون.. بزرگترین تفریح من این روزا همین بود.قدم زدن توی حیاطی که شبیه به یه تیکه از جنگل بود.. شالمو کشیدم جلو و چشم چرخوندم تا چیزای برای وقت گذرونی پیدا کنم...اما...کنار جوی روی پل انگار معرکه گیری شده بود..نارگل لب جوی نشسته بود و برای شیرین و بوراک آواز میخوند.. قدم زنان به سمتشون رفتم..یدرا و شیرین پاهاشونو از پل چوبی قوس دار آویزون کرده بودن و بدون‌اینکه حتی پلک بزنن نارگل رو تماشا میکردن و به آوازش گوش میدادن...یه لحظه به نارگلی که بوراک محو تماشاش بودحسادت کردم..من میدونستم خودم الان زن کس دیگه ای هستم..میدونستم بوراک فقط میتومه برادر شوهرم باشه اما چه کنم که به هرکسی که لبخندش رو میدید احساس حسادت میکردم.. نکنه به نارگل علاقمند بشه!؟ نکنه برای فراموشی من دل ببنده به ناری! یا اصلا هرکس دیگه! وای خدا کی منو نفرین کرده بود که افتادم تو همچین مخمصه ی فکر ای!!! تا سرش رو بلند کرد چرخیدم که برم اما اون صدام زد و گفت: -هی شانار..چقدر عادی صدام میزد....یعنی واقعا اون فراموشم کرده بود...مگه میشه!؟ چرخیدم سمتشون...لبخنددزدم تا مثل خودشون وانمود کنم همه چی برام عادیه..نارگل با اومدن من دیگه به خوندن ادامه نداد..بساط چاییشون هم که پهن بود..بوراک گفت: -صدای نارگل خیلی آرامشبخش!نه !؟ سدمو با لبخند تکون دادم و گفتم: -آره موافقم...نارگل لبخندی به پهنای صورت زد و با گونه های گلگون شده و صورتی نسبتا خجالت زده با ذوقی که حاصل تعریف و تمجیدهای بوراک بود گفت: -شما به من لطف دارین..بوراک خیلی جدی و با عطوفت گفت: -نه این لطف نیست این اسمش واقعیت..نارگل سرشو پایین انداخت و گفت: -پس عجب واقعیت قشنگی! نتونستم جلوی اخم نکردن خودمو بگیرم...نسبت به بوراک یه حس مالکیت احمقانه داشتم....حسی که میگفت اون نباید به کسی غیر از من لبخند بزنه...نباید از کسی جز من تعریف کنه...نباید هیچ دختری رو غیر من تحویل بگیره.... اه که عجب حس مزخرفی بود! شیرین دستشو بالا آورد و با اشاره به دستبند روی مچش پر ذوق و شوق گفت: -آااات خانمجان اینو ببین....ببینش....اینو آقا بوراک برام خریده....بوخدا این آقا بوراک لنگه نداره....برای ناری هم گردنبند خریده ..ناری نشون خانم بده....زودباش ناری...ناری گردنبندشو که طرح یک انار کوچیک سرخ بود بهم نشون داد و با خجالت سرشو پایین انداخت.... وای که اگه اون لحظه خون بوراک رو بهم میدادن همه رو میخوردم.... پوزخند زدم و طعنه زنان گفتم: -دست آقا بوراک درد نکنه...ظاهرا خوب بلدن واسه خانما هدیه بخرن ..فکر کنم متوجه طعنه ی توی کلامم شد..چون لبخند روی صورتش محو شد....به سختی نگاهشو ازم گرفت و بعد بلند شد و گفت: -بابت چایی ممنون ناری جان...بهترین چایی ای بود که تا حالا خوردم....خب دخترا من دیگه تنهاتون میزارم.. بدون اینکه نگاهی بهم بندازه از کنارم رد شد و رفت..به محض رفتنش شیرین رو به نارگل گفت: -دیدی دیدی گفتم اقا بوراک محشره .هم اخلاقش و هم قیافه اش.. بعد هم دستاشو به حالت دعا رو به آسمون گرفت و گفت: -آااای خدا.قربونت برم.چی میشه یه شوهر اینجوری نصیب من بوکنی ها قربانت شوم!؟ نیشخندی زدم‌و از کنارشون رد شدم رفتم..
@harimezendgi👩❤️👨🦋
همه دور یک میز نشسته بودیم،جرات نداشتم مقابل ارسلان و اژدرخان به بوراک نگاه کنم..بوراکی که حتی به صورت تصادفی هم سعی نمیکرد نگاهی بهم بندازه! یعنی واقعا از این به بعد من براش فقط همون کسی هستم که گفت..؟؟ زن داداش!!! نکنه کس دیگه ای رو دوست داشته باشه و این بهانه اش باشه بهانه ی برای فراموش کردن من !؟
-چرا با غذات بازی بازی میکنی!؟؟
سرمو بلند کردمو نگاهی به ارسلان انداختم،دوباره پرسید:
-اگه دوستش نداری بگم برات غذای دیگه ای بیارن!؟ سرمو به چپ و راست تکون دادمو گفتم: -نه !خوبه!میخورم. اشتها نداشتم اما موندم و به خوردن اون غذایی که دلم نمیخواست بخورمش، ادامه دادم..بیشتر اما دلیل اینکه نمیخواستم برم بوراک بود.میخواستم تا وقتی اون پای میز هست منم باشم..غداشو که خورد بلند شد و گفت: -اژدرخان حالا میفهمم چرا همیشه اینقدر قبراقی...هیچکس نمیتونه به خوبی کبری خانم غذا درست کنه..بعضی کلمات رو با لهجه حرف میزد..یه جورایی طرف مقابلش با یکم دقت میتونست بفهم فارسی خیلی هم براش سلیس و روان نیست..البته آرزو گفته بود بوراک تقریبا خیلی وقتها با اونا بود و به همیت خاطر انگار از اول زاده ی ایران بود.با این حال گاهی برخی از کلمات رو صحیح و روان نمیتونست تلفظ بکنه..چقدر زود غذاشو خورد و بلند شد..حالا دیگه منم دلم نمیخواست اونجا بمونم ولی. نمیشد بلند بشم..دستمالی برداشتم و مشغول تمیز کردن چربی روی لبهام بودم که فوزیه وارد سالن شد و گفت:-دکتر برای معاینه ی آقا اومدن اژدرخان گفت: -راهنماییش کن توی اتاق.ماهم الان میایم...غذاشون رو خوردن و رفتن بالا..اینجور مواقع اونا باهم حرف خصوصی زیاد میزدن برای همین ترجیح دادم برم بیرون.. بزرگترین تفریح من این روزا همین بود.قدم زدن توی حیاطی که شبیه به یه تیکه از جنگل بود.. شالمو کشیدم جلو و چشم چرخوندم تا چیزای برای وقت گذرونی پیدا کنم...اما...کنار جوی روی پل انگار معرکه گیری شده بود..نارگل لب جوی نشسته بود و برای شیرین و بوراک آواز میخوند.. قدم زنان به سمتشون رفتم..یدرا و شیرین پاهاشونو از پل چوبی قوس دار آویزون کرده بودن و بدون‌اینکه حتی پلک بزنن نارگل رو تماشا میکردن و به آوازش گوش میدادن...یه لحظه به نارگلی که بوراک محو تماشاش بودحسادت کردم..من میدونستم خودم الان زن کس دیگه ای هستم..میدونستم بوراک فقط میتومه برادر شوهرم باشه اما چه کنم که به هرکسی که لبخندش رو میدید احساس حسادت میکردم.. نکنه به نارگل علاقمند بشه!؟ نکنه برای فراموشی من دل ببنده به ناری! یا اصلا هرکس دیگه! وای خدا کی منو نفرین کرده بود که افتادم تو همچین مخمصه ی فکر ای!!! تا سرش رو بلند کرد چرخیدم که برم اما اون صدام زد و گفت: -هی شانار..چقدر عادی صدام میزد....یعنی واقعا اون فراموشم کرده بود...مگه میشه!؟ چرخیدم سمتشون...لبخنددزدم تا مثل خودشون وانمود کنم همه چی برام عادیه..نارگل با اومدن من دیگه به خوندن ادامه نداد..بساط چاییشون هم که پهن بود..بوراک گفت: -صدای نارگل خیلی آرامشبخش!نه !؟ سدمو با لبخند تکون دادم و گفتم: -آره موافقم...نارگل لبخندی به پهنای صورت زد و با گونه های گلگون شده و صورتی نسبتا خجالت زده با ذوقی که حاصل تعریف و تمجیدهای بوراک بود گفت: -شما به من لطف دارین..بوراک خیلی جدی و با عطوفت گفت: -نه این لطف نیست این اسمش واقعیت..نارگل سرشو پایین انداخت و گفت: -پس عجب واقعیت قشنگی! نتونستم جلوی اخم نکردن خودمو بگیرم...نسبت به بوراک یه حس مالکیت احمقانه داشتم....حسی که میگفت اون نباید به کسی غیر از من لبخند بزنه...نباید از کسی جز من تعریف کنه...نباید هیچ دختری رو غیر من تحویل بگیره.... اه که عجب حس مزخرفی بود! شیرین دستشو بالا آورد و با اشاره به دستبند روی مچش پر ذوق و شوق گفت: -آااات خانمجان اینو ببین....ببینش....اینو آقا بوراک برام خریده....بوخدا این آقا بوراک لنگه نداره....برای ناری هم گردنبند خریده ..ناری نشون خانم بده....زودباش ناری...ناری گردنبندشو که طرح یک انار کوچیک سرخ بود بهم نشون داد و با خجالت سرشو پایین انداخت.... وای که اگه اون لحظه خون بوراک رو بهم میدادن همه رو میخوردم.... پوزخند زدم و طعنه زنان گفتم: -دست آقا بوراک درد نکنه...ظاهرا خوب بلدن واسه خانما هدیه بخرن ..فکر کنم متوجه طعنه ی توی کلامم شد..چون لبخند روی صورتش محو شد....به سختی نگاهشو ازم گرفت و بعد بلند شد و گفت: -بابت چایی ممنون ناری جان...بهترین چایی ای بود که تا حالا خوردم....خب دخترا من دیگه تنهاتون میزارم.. بدون اینکه نگاهی بهم بندازه از کنارم رد شد و رفت..به محض رفتنش شیرین رو به نارگل گفت: -دیدی دیدی گفتم اقا بوراک محشره .هم اخلاقش و هم قیافه اش.. بعد هم دستاشو به حالت دعا رو به آسمون گرفت و گفت: -آااای خدا.قربونت برم.چی میشه یه شوهر اینجوری نصیب من بوکنی ها قربانت شوم!؟ نیشخندی زدم‌و از کنارشون رد شدم رفتم..
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️ شنبه 👈 24 آذر / قوس 1403
👈12 جمادی الثانی 1446👈14 دسامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅عقد و خواستگاری و ازدواج.
✅خرید و فروش.
✅مشارکت و امور شراکتی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅افتتاح دکان و محل کسب.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و مسافرت خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد آسان تربیت شود و عمرش دراز باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️شروع امور آموزشی و تعلیمی.
✳️آغاز نگارش کتاب مقاله و پایان نامه.
✳️دیدار با مسولین.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خرید اجناس.
✳️و خط نوشتن نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامتی در پی دارد.
💑حکم مباشرت امشب : دلیلی وارد نشده است.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 13 سوره مبارکه "رعد" است.
یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. ان شاءالله. و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است بهخ #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
👈12 جمادی الثانی 1446👈14 دسامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅عقد و خواستگاری و ازدواج.
✅خرید و فروش.
✅مشارکت و امور شراکتی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅افتتاح دکان و محل کسب.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و مسافرت خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد آسان تربیت شود و عمرش دراز باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️شروع امور آموزشی و تعلیمی.
✳️آغاز نگارش کتاب مقاله و پایان نامه.
✳️دیدار با مسولین.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خرید اجناس.
✳️و خط نوشتن نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامتی در پی دارد.
💑حکم مباشرت امشب : دلیلی وارد نشده است.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 13 سوره مبارکه "رعد" است.
یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. ان شاءالله. و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است بهخ #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.