#مجردا_بخونن
اگر قرار باشد برای نگه داشتن شریک عاطفیتان
دائم به او باج دهید؛
از نیازهایتان بگذرید، حرفهایتان رو
قورت دهید تا شماتت نشوید،
هرچه او میگوید چشم بگویید تا عصبی نشود و…
قطعا در یک رابطه ناسالم هستید که در
حال آسیب رسیدن به روح و روان شماست.
هرگز نباید در مقابل باج دهی عاطفی کوتاه
بیایید.
رابطه سالم فرآیندی است که هر دو نفر
درباره باید و نبایدهایش تصمیم میگیرند،
نیازهای یکدیگر را در نظر میگیرند و هیچ
یک نظر و خواستهاش را به دیگری تحمیل
نمیکند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
اگر قرار باشد برای نگه داشتن شریک عاطفیتان
دائم به او باج دهید؛
از نیازهایتان بگذرید، حرفهایتان رو
قورت دهید تا شماتت نشوید،
هرچه او میگوید چشم بگویید تا عصبی نشود و…
قطعا در یک رابطه ناسالم هستید که در
حال آسیب رسیدن به روح و روان شماست.
هرگز نباید در مقابل باج دهی عاطفی کوتاه
بیایید.
رابطه سالم فرآیندی است که هر دو نفر
درباره باید و نبایدهایش تصمیم میگیرند،
نیازهای یکدیگر را در نظر میگیرند و هیچ
یک نظر و خواستهاش را به دیگری تحمیل
نمیکند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#ایده_متن
خواستنت حس لذیذی ست
میانِ ازدحامِِ سلول هایم..
حکم نور داری برای گندم
و حکم باران
برای خاک !
#علیرضا_کریمی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
خواستنت حس لذیذی ست
میانِ ازدحامِِ سلول هایم..
حکم نور داری برای گندم
و حکم باران
برای خاک !
#علیرضا_کریمی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_563
پوووووف! باز همون حرفهای مزخرف همیشگی....
دست بردم سمت پاکت سیگار....یه نخ بیرون آوردم و گذاشتم لای لبهام......
اون از خودش حرف میزد و من تو فکر شاناری بودم که امشب به نحوی بدتر از همیهشه بهم حالیم کرد همچنان ازم بدش میاد...شاید حتی بیشتر از قبل...
لش کردم رو صندلی و دود سیگارو از بینی و دهن فرستادم بیرون....
انشگت اشاره اش رو زیر چشماش کشید و گفت:
-تاحالا شده از خودت پرسی این نهال چرا هنوزم تو فکرمه!؟؟ هان؟؟ تاحالا شده از خودت بپرسی....!؟
فکر کردی راضی به این رفتاراتم....!؟ فکر کردی دلم نمیشکنه وقتی اونطوری بی رحمانه سرم داد میزنی و تحقیرم میکنی!؟؟
ارسلان....زمزمه هات هنوز تو گوشم...تو قلبم...تو ذهنم....نمیتونم ازت دل بکنم ....نمیتونم فراموشت کنم..حاضرم به هر قیمتی شده کتارت بمونم....حتی به عنوان...
دستمو بالا آوردمو گفتم:
-محض رضای خدا بس کن...ببین....من حوصله خودمم ندارم نهال چه برسه به تو یا هر پدرسوخته ی دیگه.....من الان قاطی ام....مخم تعطیل...برو پی زندگیت من سگمصب به چه دردت میخورم شاهزاده خانم ...؟؟؟
بابا تو اشاره کنی صدتا پدرسگ جلو درخونه ات ظاهرمیشن واسه خایمه خالی...هم قشنگی هم پولداری هم فلانی و هم بهمان و هم بیسار....منو میخوای چیکار...؟ من روانی ام! من بی اعصابم..من دمدمی مزاجم....من کوفتم من خود خود خود زهر مارم منو میخوای چیکار....!؟
برو حال کن....برو خوص بگذرون....برو یه روز با این باش و یه روز با اون نخواستی هم با اصغر کچل بمون.....
با بغض و چونه ای لرزون گفت:
-اما من تورو میخوام...فقط تورو....
از سر کلافگی پووووفی کردمو دوباره خودمو انداختم رو صندلی...هاه! چی میشد این جملات...این کلمات ساده رو از زبون شانار میشنیدم....واقعا چی میشد!؟؟؟
من همچی داشتم و وقتی شانار ازم دوری میکرد انگار هیچی نداشتم ....
تکیه امو از صندلی برداشتم...چند پک عمیق به سیگار زدم و گفتم:
-خبببب...الان فازت چیه!؟؟ مشکلت چیه!؟؟ بفرما....خراب کردی همچی رو...گیریم ما گفتیم با عدنان نگو و همینجا بمون....میخوای اینجا بمونی که چی!؟ تو خونه من احیانا حلوا میدن و من خودم خبر ندارم!؟ هوم ..؟؟
زل زد تو چشمام....چشماص خیس اشک بود....بازم مظلوم و با بغض کفت:
-من فقط میخوام کنارت بمونم...همین برام بسه....
عصبی خندیدمو گفت:
-نهال توداری منو دیوونه میکنی....من کی ام؟؟ من کی ام که اینجوری عین آویزونا چسبیدی بهمو ول نمیکنی!؟؟ بابا من نصف اونایی که شب و روز دورت میچرخن و خایه مالیتو میکنن هم خوشگل و خوشتیپ نیستم..دل بستی به یه سیگاری دمدمی مزاج که چی هان !؟
خسته از استدلالهای من
داد زد:
-آره آره....خودم میدونم...تو سیگاری هستی...سگ اخلاقی...دمدمی مزاجی...یه روز خوبی یه روز بد...یه روز شادی یه روز پکر....
میدونم....میدونم....ولی دوست اارم...چیکار کنم...دست خودم نیست....تو میتونی به دلت بگی اون دختره رو دوست ندشته باشه!؟ هان میتونی!؟ بهش بگی حالیش میشه!؟؟ تو کتش میره !؟؟ میره یا نمیره !؟؟ نمیره...بخدا نمیره ...دل این مسخره بازی ها و این خط و نشونها حالیش نمیشه...دل اگه خواست دیگه خواسته....
دام منم تورو میخواد ارسلان ..بزار کنارت خوش باشم...
گریه کنون اومد سمتم...کنارم رو زمین نشست و سرشو گذاشت رو پاهام و با گریه و عجز گفت:
-راضی نبودم تهدیدت کنم...راضی نبودم....اما چه کنم که چاره نداشتم و تو راضی به دیدنم نبودی ...ارسلان ...سخت بود....شبهایی که با یادت گذاشت سخت بود....
موهاشو تو چنگم گرفتم و سرشو بالا آوردم....تو چشماهای خیسش نگاه کردم و گفتم:
-نهال من حالم از کسشر شنیدن به بهم میخوره....برای من از این حرفها نزن...
هق هق میکرد....شونه هاش می لرزید:
-بزار کنارت بمونم....بزار بمونم.....
آخ لعنتی! لعنتیا...یانکیا....یانکیای لعنتی....این چه شرایطیه که آخه من توش قرار گرفتم...؟
آخه مگه بدتر از این هم میشد.....
سرشو بالا آورد....با اون چشمای خیسش زل زد تو چشمام و بعد گفت:
-اون دوست نداره.....باور کن نداره.....اگه داشت حاضر میشد عالم و آدم بفهمن که پیش توئه اما حاضر نشه من پیشت بمونم...
زنی که حسودی نکنه یعنی دوست نداره....
بهمم ریخت با این حرفهاش....با این حرفهای درستش.....
راست میگفت...متاسفانه این یه مورد رو درست میگفت....
اون لعنتی اگه منو دوست داشت ....آخ که حتی فکر کردن بهش هم دیوونه کننده بود...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
پوووووف! باز همون حرفهای مزخرف همیشگی....
دست بردم سمت پاکت سیگار....یه نخ بیرون آوردم و گذاشتم لای لبهام......
اون از خودش حرف میزد و من تو فکر شاناری بودم که امشب به نحوی بدتر از همیهشه بهم حالیم کرد همچنان ازم بدش میاد...شاید حتی بیشتر از قبل...
لش کردم رو صندلی و دود سیگارو از بینی و دهن فرستادم بیرون....
انشگت اشاره اش رو زیر چشماش کشید و گفت:
-تاحالا شده از خودت پرسی این نهال چرا هنوزم تو فکرمه!؟؟ هان؟؟ تاحالا شده از خودت بپرسی....!؟
فکر کردی راضی به این رفتاراتم....!؟ فکر کردی دلم نمیشکنه وقتی اونطوری بی رحمانه سرم داد میزنی و تحقیرم میکنی!؟؟
ارسلان....زمزمه هات هنوز تو گوشم...تو قلبم...تو ذهنم....نمیتونم ازت دل بکنم ....نمیتونم فراموشت کنم..حاضرم به هر قیمتی شده کتارت بمونم....حتی به عنوان...
دستمو بالا آوردمو گفتم:
-محض رضای خدا بس کن...ببین....من حوصله خودمم ندارم نهال چه برسه به تو یا هر پدرسوخته ی دیگه.....من الان قاطی ام....مخم تعطیل...برو پی زندگیت من سگمصب به چه دردت میخورم شاهزاده خانم ...؟؟؟
بابا تو اشاره کنی صدتا پدرسگ جلو درخونه ات ظاهرمیشن واسه خایمه خالی...هم قشنگی هم پولداری هم فلانی و هم بهمان و هم بیسار....منو میخوای چیکار...؟ من روانی ام! من بی اعصابم..من دمدمی مزاجم....من کوفتم من خود خود خود زهر مارم منو میخوای چیکار....!؟
برو حال کن....برو خوص بگذرون....برو یه روز با این باش و یه روز با اون نخواستی هم با اصغر کچل بمون.....
با بغض و چونه ای لرزون گفت:
-اما من تورو میخوام...فقط تورو....
از سر کلافگی پووووفی کردمو دوباره خودمو انداختم رو صندلی...هاه! چی میشد این جملات...این کلمات ساده رو از زبون شانار میشنیدم....واقعا چی میشد!؟؟؟
من همچی داشتم و وقتی شانار ازم دوری میکرد انگار هیچی نداشتم ....
تکیه امو از صندلی برداشتم...چند پک عمیق به سیگار زدم و گفتم:
-خبببب...الان فازت چیه!؟؟ مشکلت چیه!؟؟ بفرما....خراب کردی همچی رو...گیریم ما گفتیم با عدنان نگو و همینجا بمون....میخوای اینجا بمونی که چی!؟ تو خونه من احیانا حلوا میدن و من خودم خبر ندارم!؟ هوم ..؟؟
زل زد تو چشمام....چشماص خیس اشک بود....بازم مظلوم و با بغض کفت:
-من فقط میخوام کنارت بمونم...همین برام بسه....
عصبی خندیدمو گفت:
-نهال توداری منو دیوونه میکنی....من کی ام؟؟ من کی ام که اینجوری عین آویزونا چسبیدی بهمو ول نمیکنی!؟؟ بابا من نصف اونایی که شب و روز دورت میچرخن و خایه مالیتو میکنن هم خوشگل و خوشتیپ نیستم..دل بستی به یه سیگاری دمدمی مزاج که چی هان !؟
خسته از استدلالهای من
داد زد:
-آره آره....خودم میدونم...تو سیگاری هستی...سگ اخلاقی...دمدمی مزاجی...یه روز خوبی یه روز بد...یه روز شادی یه روز پکر....
میدونم....میدونم....ولی دوست اارم...چیکار کنم...دست خودم نیست....تو میتونی به دلت بگی اون دختره رو دوست ندشته باشه!؟ هان میتونی!؟ بهش بگی حالیش میشه!؟؟ تو کتش میره !؟؟ میره یا نمیره !؟؟ نمیره...بخدا نمیره ...دل این مسخره بازی ها و این خط و نشونها حالیش نمیشه...دل اگه خواست دیگه خواسته....
دام منم تورو میخواد ارسلان ..بزار کنارت خوش باشم...
گریه کنون اومد سمتم...کنارم رو زمین نشست و سرشو گذاشت رو پاهام و با گریه و عجز گفت:
-راضی نبودم تهدیدت کنم...راضی نبودم....اما چه کنم که چاره نداشتم و تو راضی به دیدنم نبودی ...ارسلان ...سخت بود....شبهایی که با یادت گذاشت سخت بود....
موهاشو تو چنگم گرفتم و سرشو بالا آوردم....تو چشماهای خیسش نگاه کردم و گفتم:
-نهال من حالم از کسشر شنیدن به بهم میخوره....برای من از این حرفها نزن...
هق هق میکرد....شونه هاش می لرزید:
-بزار کنارت بمونم....بزار بمونم.....
آخ لعنتی! لعنتیا...یانکیا....یانکیای لعنتی....این چه شرایطیه که آخه من توش قرار گرفتم...؟
آخه مگه بدتر از این هم میشد.....
سرشو بالا آورد....با اون چشمای خیسش زل زد تو چشمام و بعد گفت:
-اون دوست نداره.....باور کن نداره.....اگه داشت حاضر میشد عالم و آدم بفهمن که پیش توئه اما حاضر نشه من پیشت بمونم...
زنی که حسودی نکنه یعنی دوست نداره....
بهمم ریخت با این حرفهاش....با این حرفهای درستش.....
راست میگفت...متاسفانه این یه مورد رو درست میگفت....
اون لعنتی اگه منو دوست داشت ....آخ که حتی فکر کردن بهش هم دیوونه کننده بود...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️ پنجشنبه 👈1 اذر / قوس 1403
👈19جمادی الاول 1446👈21 نوامبر 2024
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا:
✅خواستگاری عقد و عروسی.
✅تعلیم و تعلم و امور آموزشی.
✅خرید وسیله سواری.
✅نقل و انتقال جابجایی.
✅بردن جهاز عروس.
✅صید و شکار و دام گذاری.
✅استحمام.
✅نوشتن کتاب و مقاله.
✅و دیدار بزرگان خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و از او خیر انتظار می رود.
🚘 مسافرت: مسافرت حاجت روایی است.
👩❤️👨مباشرت امروز :
فرزند هنگام زوال ظهر اقا و بزرگوار و سیاستمدار خواهد شد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج اسد است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️عقد و عروسی.
✳️مسافرت.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️آغاز به کسب و کار.
✳️و جراحی نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء مستحب و فرزند حاصل، از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام گردد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)در این روز ماه قمری ، باعث توانگری می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث رفع درد بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
👈19جمادی الاول 1446👈21 نوامبر 2024
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا:
✅خواستگاری عقد و عروسی.
✅تعلیم و تعلم و امور آموزشی.
✅خرید وسیله سواری.
✅نقل و انتقال جابجایی.
✅بردن جهاز عروس.
✅صید و شکار و دام گذاری.
✅استحمام.
✅نوشتن کتاب و مقاله.
✅و دیدار بزرگان خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و از او خیر انتظار می رود.
🚘 مسافرت: مسافرت حاجت روایی است.
👩❤️👨مباشرت امروز :
فرزند هنگام زوال ظهر اقا و بزرگوار و سیاستمدار خواهد شد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج اسد است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️عقد و عروسی.
✳️مسافرت.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️آغاز به کسب و کار.
✳️و جراحی نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء مستحب و فرزند حاصل، از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام گردد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)در این روز ماه قمری ، باعث توانگری می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث رفع درد بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر روز زندگی را دوباره از سر بگیر
بیخیال هر چیزی که تا به امروز نشد...
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
بیخیال هر چیزی که تا به امروز نشد...
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#ایده_متن
صبح
یک مثنوی عشق است
اگرچشمهایم
به لبخند ناب لبهایت گشوده شود ..
#سجاد_بیرامی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
صبح
یک مثنوی عشق است
اگرچشمهایم
به لبخند ناب لبهایت گشوده شود ..
#سجاد_بیرامی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#خانوما_بخونن
••💫💜••
اگر شوهرتون به مادرش وابستگی زیادی داره برای کنترل بیشترش با مادر و خانوادهاش در نیفتید.
بهترین کار اینه که ارتباط خوب و نزدیکی با مادرشوهر تون برقرار کنید. ممکنه گاهی نیاز داشته باشید از طریق او روی همسرتون تاثیر بگذارید.
از طرفی وقتی شوهرتون ببینه با مادرش خوب هستید با آرامش بیشتری به سمتتون میاد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
••💫💜••
اگر شوهرتون به مادرش وابستگی زیادی داره برای کنترل بیشترش با مادر و خانوادهاش در نیفتید.
بهترین کار اینه که ارتباط خوب و نزدیکی با مادرشوهر تون برقرار کنید. ممکنه گاهی نیاز داشته باشید از طریق او روی همسرتون تاثیر بگذارید.
از طرفی وقتی شوهرتون ببینه با مادرش خوب هستید با آرامش بیشتری به سمتتون میاد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آقایون_بخوانند
#تلنگر
#زناشویی
🟢هیچ وقت خانومت رو برای رسیدن به #ا*رگاس*م و اوج لذت (به هیچ نحوی) تحت فشار قرار نده در اینصورت ممکنه همسرت تظاهر کنه که به ار*گاس*م رسیده و این تظاهر در صورت تکرار شدن مشکل ساز خواهد شد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
#زناشویی
🟢هیچ وقت خانومت رو برای رسیدن به #ا*رگاس*م و اوج لذت (به هیچ نحوی) تحت فشار قرار نده در اینصورت ممکنه همسرت تظاهر کنه که به ار*گاس*م رسیده و این تظاهر در صورت تکرار شدن مشکل ساز خواهد شد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#مجردا_بخونن
یک توصیه هم بکنم به جوانانی که رابطهشون خراب شده و افتادن به التماس...
دوست عزیزم، شاید باورش سخت باشه، ولی این روزا میگذرن و تو در آینده به اندازهای که غرورتو شکستی زجر خواهی کشید!
اون که رفته، بیادم، دردی دوا نمیکنه، پس چونه رو بده بالا اون عزت نفس باقی موندهات رو بگیر بغل و یادت باشه آبا که از آسیاب افتاد، این احترام به خودت، نجاتت میده.
گوش کن به من، بذار بره... حتی اگه جونه که از بدن میره
@harimezendgi👩❤️👨🦋
یک توصیه هم بکنم به جوانانی که رابطهشون خراب شده و افتادن به التماس...
دوست عزیزم، شاید باورش سخت باشه، ولی این روزا میگذرن و تو در آینده به اندازهای که غرورتو شکستی زجر خواهی کشید!
اون که رفته، بیادم، دردی دوا نمیکنه، پس چونه رو بده بالا اون عزت نفس باقی موندهات رو بگیر بغل و یادت باشه آبا که از آسیاب افتاد، این احترام به خودت، نجاتت میده.
گوش کن به من، بذار بره... حتی اگه جونه که از بدن میره
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
#خانوما_بخونن
🍃🌸قهر و ترک منزل راه درستی برای مقابله با #خیانت نیست
به هیچ وجه ترک منزل نباید انجام شود. گاها برخی زنان با رفتار ناپخته ترک منزل، میخواهند اعتراض خود را نشان دهند در حالیکه این رفتار، چون باعث برملاشدن رفتار شریک زندگی و کاهش اعتبار او در بین فامیل و دوستان میشود.
از طرفی باعث نزدیکی شریک زندگی به فرد ورود کرده به حیطه زناشویی بعنوان منبع دردل و حمایت میگردد روز به روز رابطه را در خطر بیشتر قرار میدهد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#خانوما_بخونن
🍃🌸قهر و ترک منزل راه درستی برای مقابله با #خیانت نیست
به هیچ وجه ترک منزل نباید انجام شود. گاها برخی زنان با رفتار ناپخته ترک منزل، میخواهند اعتراض خود را نشان دهند در حالیکه این رفتار، چون باعث برملاشدن رفتار شریک زندگی و کاهش اعتبار او در بین فامیل و دوستان میشود.
از طرفی باعث نزدیکی شریک زندگی به فرد ورود کرده به حیطه زناشویی بعنوان منبع دردل و حمایت میگردد روز به روز رابطه را در خطر بیشتر قرار میدهد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_564
دود سیگارو بیرون فرستادم و دستمو خیلی آروم زیر چونه اش گذاشتم و سرشو آوردم بالا....
تو چشمهاش نگاه کردم و بعد همونطور که گونه اش رو نوازش میکردم گفتم:
-نهال....
لبخند زد و گفت:
-جانم.....
سیگار بین دستامو به لبهام نزدیک کردم...یه پک به سیگار زدمو اینبار دودشو فرشتادم تو صورتش و بعد گفتم:
-اگه...الان یه گلوله تو مخت خالی نمیکنم فقط یه دلیل داره.....اسلحه ام تو اتاقمه و حیف که نمیتونم دست دراز کنمو برش دارم...
دستمو پس زد و با عصبانیت بلند شد....پر نفرت ودرحالی که حس میکرد تمام کارهاش بی نتیجه بوده نگاهمکرد و گفت:
-لعنت به تو ارسلان که نه احساس داری و نه عاطفه....
چونه اشو تو مشتم گرفتمو همونطور که فشارش میدادم گفتم:
-میدونی که نفله کردنت کاری واسمنداره....میتونم جوری سر به نیستت کنم که خدا هم نفهمه چه بلایی سرت اومده....پس با من در نیفت و کاری نکن بزنم به سیم آخر....
دستشو به زور از چونه ام جدا کرد و بعد بدو بدو ازم دور شد.....
دور شدن اون مصادف شد با اومدن اژدر...
چون میدونستم خودش که داره از پشت سر بهم نزدیک میشه گفتم:
-اژدر....الان فقط یه چیز میتونه منو آروم کنه....!
خندید....نشست روی صندلی و گفت:
-کلتت !؟
-دقیقااااا.....
پاو روی پا انداخت...کلاهشو از سر برداشت و همونطور که رو انگشت اهسته میچرخوندش گفت:
-به این یه مورد فکر نکن...خودتم میدونی سر به نیست کردن دختری مثل نهال خیلی کم اهمیت تر از اون چیزیه که تو خودتو درگیرش کردی...بهش توجه نکن....این مسئله خیلی کم اهمیت...
از سر تعجب زیاد خندیدمو گفتم:
-کم اهمیت!؟ چی میگی اژدر!؟ خودتی که داری این حرفهارو میزنی ؟؟ این افریطه به خیالش داره از من حق السکوت میگیره....! شانارو ببین....ذره ای براش اهمیت نداشتم....از ترس اون خیکی حاضر شد وجود نهالو اینجا تحمل کنه....اصلاهم براش نبود...میفهمی!؟؟ هووووووف...میدونی چیه اژدر ....
سیگار دیگه ای روشن کردم...میدونستم دیگه دارم شورشو درمیازم...ولی....واقعا منفجر میشدم اگه خودمو با اون کام گرفتن ها آروم نمیکردم...
دود رو از دهنم بیرون فرستادمو گفتم:
-بعضی وقتها از خودم میپرسم پشت شانار به کی گرم که بود و نبود من ذره ای براش اهمیت نداره...!؟
سرشو بالا گرفت و گفت:
-خودت میدونی عملا جز تو کسی رو نداره....اون دایی بی عرضه اش هم که ذره ای براش ارزش قائل نبود...درواقع انگار شانار کم اهمیت ترین موضوع زندگیش بود....
تو صورتش دقیق شدمو گفتم:
-من همه اش به این فکر میکنم که پشت شانار به یکی غیر من گرم...آره...شک ندارم.....حتما پشتش به کسی گرم که به من توجهی نمیکنه و بنیاد زندگیمون براش مهم نیست ..
ببین اژدر...تو شاهدی...اون بالا سری هم شاهد....من تموم سعیمو کردم تا گذشته رو جبران کنم....تا براش یه زندگی خوب بسارم.... ولی اون ...اصلا دلش با من نیست
اژدر پشتشو به صندلی تکیه داد...کلاهشو به آرومی روی سرش گذاشت و گفت:
-تو همچین شرایطی دخترایی مثل شانار به دو دسته تقسیم میشن...دسته ی اول همه چیزو فراموش میکنن فراموش هم نکنن دست کم کنارش میزارن و خیلی راحت درگیر این زندگی تجملاتی و این رفاه میشن و دسته ی دوم مثل شانار....
دستمو بالا گرفتم و گفتم:
-میدونم چی میخوای بگی اژدر...ولی من بیزارم از مسائلی که فقط باید با گذر زمان حال میشن...
انگشت اشاره اش رو نزدیک به صورت خودش گرفت و گفت:
-من اصلا نمیخوام تو توی دردسر بیفتی....گوش کن پسر....نهال یه موضوع حاشیه ای....دوروز اینجا بمونه و بفهمه پشیزی برات ارزش نداره خودش برمیگرده همون جهنم دره ای که بوده..فکر سر به نیست کردنشو از سرت بنداز بیرون....ارزششو نداره...
به سمت میز خم شدم و ته مونده سیگارو روی میز فشار دادم تا خاموش بشه و بعد گفتم:
-باید از اینجا بره....حالا یا افقی یا عمودی....انتخاب خودش.....
-بازم داری عجولانه تصمیم میگیری....
-برای من فعلا تنها چیزی که اهمیتی داره همون لامصبیه که براش اهمیتی ندارم....تازه داشت همه چیز خوب میشد....
ما تقریبا مثل یه زن و شوهر واقعی شده بودیم اما...بهم خورد....تو چشم به هم زدنی ....من این زندگی رو دوباره میسازمش ...
سکوت کردم ...زل زدم به یه نقطه ک به درهمی اتفاقات و پیشامدهای جدید فکر کردم....من....باید تکلیفمو با شانار روشن میکردم!!!
*شانار *
تنها چیزی که میتونستم باهاش خودمو سرگرم کنم شونه زدن موهام بود....
شونه رو برداشتم و اهسته از بالا تا پایین موهام کشیدمش که لنگه ی در کنار رفت و نهال اومد داخل....
سرمو به سمتش چرخوندم و نگاهی بهش انداختم.دست به سینه بهم خیره شد و قدم زنان اومد جلو....
نگاهمو ازش گرفتم و دوباره خودم رو مشغول شونه زدن موهام نشون دادم که خودش گفت:
-فکر میکنی ارسلان خوشبختت میکنه!؟؟ هه! نه دختر خوب....اون هیچی نیست جز یه مرد پولدار عوضی!
پورخند زدم و گفتم:
-برای یه آدم عوضی اومدی اینجا و جلز و ولز
ادامه👇👇
دود سیگارو بیرون فرستادم و دستمو خیلی آروم زیر چونه اش گذاشتم و سرشو آوردم بالا....
تو چشمهاش نگاه کردم و بعد همونطور که گونه اش رو نوازش میکردم گفتم:
-نهال....
لبخند زد و گفت:
-جانم.....
سیگار بین دستامو به لبهام نزدیک کردم...یه پک به سیگار زدمو اینبار دودشو فرشتادم تو صورتش و بعد گفتم:
-اگه...الان یه گلوله تو مخت خالی نمیکنم فقط یه دلیل داره.....اسلحه ام تو اتاقمه و حیف که نمیتونم دست دراز کنمو برش دارم...
دستمو پس زد و با عصبانیت بلند شد....پر نفرت ودرحالی که حس میکرد تمام کارهاش بی نتیجه بوده نگاهمکرد و گفت:
-لعنت به تو ارسلان که نه احساس داری و نه عاطفه....
چونه اشو تو مشتم گرفتمو همونطور که فشارش میدادم گفتم:
-میدونی که نفله کردنت کاری واسمنداره....میتونم جوری سر به نیستت کنم که خدا هم نفهمه چه بلایی سرت اومده....پس با من در نیفت و کاری نکن بزنم به سیم آخر....
دستشو به زور از چونه ام جدا کرد و بعد بدو بدو ازم دور شد.....
دور شدن اون مصادف شد با اومدن اژدر...
چون میدونستم خودش که داره از پشت سر بهم نزدیک میشه گفتم:
-اژدر....الان فقط یه چیز میتونه منو آروم کنه....!
خندید....نشست روی صندلی و گفت:
-کلتت !؟
-دقیقااااا.....
پاو روی پا انداخت...کلاهشو از سر برداشت و همونطور که رو انگشت اهسته میچرخوندش گفت:
-به این یه مورد فکر نکن...خودتم میدونی سر به نیست کردن دختری مثل نهال خیلی کم اهمیت تر از اون چیزیه که تو خودتو درگیرش کردی...بهش توجه نکن....این مسئله خیلی کم اهمیت...
از سر تعجب زیاد خندیدمو گفتم:
-کم اهمیت!؟ چی میگی اژدر!؟ خودتی که داری این حرفهارو میزنی ؟؟ این افریطه به خیالش داره از من حق السکوت میگیره....! شانارو ببین....ذره ای براش اهمیت نداشتم....از ترس اون خیکی حاضر شد وجود نهالو اینجا تحمل کنه....اصلاهم براش نبود...میفهمی!؟؟ هووووووف...میدونی چیه اژدر ....
سیگار دیگه ای روشن کردم...میدونستم دیگه دارم شورشو درمیازم...ولی....واقعا منفجر میشدم اگه خودمو با اون کام گرفتن ها آروم نمیکردم...
دود رو از دهنم بیرون فرستادمو گفتم:
-بعضی وقتها از خودم میپرسم پشت شانار به کی گرم که بود و نبود من ذره ای براش اهمیت نداره...!؟
سرشو بالا گرفت و گفت:
-خودت میدونی عملا جز تو کسی رو نداره....اون دایی بی عرضه اش هم که ذره ای براش ارزش قائل نبود...درواقع انگار شانار کم اهمیت ترین موضوع زندگیش بود....
تو صورتش دقیق شدمو گفتم:
-من همه اش به این فکر میکنم که پشت شانار به یکی غیر من گرم...آره...شک ندارم.....حتما پشتش به کسی گرم که به من توجهی نمیکنه و بنیاد زندگیمون براش مهم نیست ..
ببین اژدر...تو شاهدی...اون بالا سری هم شاهد....من تموم سعیمو کردم تا گذشته رو جبران کنم....تا براش یه زندگی خوب بسارم.... ولی اون ...اصلا دلش با من نیست
اژدر پشتشو به صندلی تکیه داد...کلاهشو به آرومی روی سرش گذاشت و گفت:
-تو همچین شرایطی دخترایی مثل شانار به دو دسته تقسیم میشن...دسته ی اول همه چیزو فراموش میکنن فراموش هم نکنن دست کم کنارش میزارن و خیلی راحت درگیر این زندگی تجملاتی و این رفاه میشن و دسته ی دوم مثل شانار....
دستمو بالا گرفتم و گفتم:
-میدونم چی میخوای بگی اژدر...ولی من بیزارم از مسائلی که فقط باید با گذر زمان حال میشن...
انگشت اشاره اش رو نزدیک به صورت خودش گرفت و گفت:
-من اصلا نمیخوام تو توی دردسر بیفتی....گوش کن پسر....نهال یه موضوع حاشیه ای....دوروز اینجا بمونه و بفهمه پشیزی برات ارزش نداره خودش برمیگرده همون جهنم دره ای که بوده..فکر سر به نیست کردنشو از سرت بنداز بیرون....ارزششو نداره...
به سمت میز خم شدم و ته مونده سیگارو روی میز فشار دادم تا خاموش بشه و بعد گفتم:
-باید از اینجا بره....حالا یا افقی یا عمودی....انتخاب خودش.....
-بازم داری عجولانه تصمیم میگیری....
-برای من فعلا تنها چیزی که اهمیتی داره همون لامصبیه که براش اهمیتی ندارم....تازه داشت همه چیز خوب میشد....
ما تقریبا مثل یه زن و شوهر واقعی شده بودیم اما...بهم خورد....تو چشم به هم زدنی ....من این زندگی رو دوباره میسازمش ...
سکوت کردم ...زل زدم به یه نقطه ک به درهمی اتفاقات و پیشامدهای جدید فکر کردم....من....باید تکلیفمو با شانار روشن میکردم!!!
*شانار *
تنها چیزی که میتونستم باهاش خودمو سرگرم کنم شونه زدن موهام بود....
شونه رو برداشتم و اهسته از بالا تا پایین موهام کشیدمش که لنگه ی در کنار رفت و نهال اومد داخل....
سرمو به سمتش چرخوندم و نگاهی بهش انداختم.دست به سینه بهم خیره شد و قدم زنان اومد جلو....
نگاهمو ازش گرفتم و دوباره خودم رو مشغول شونه زدن موهام نشون دادم که خودش گفت:
-فکر میکنی ارسلان خوشبختت میکنه!؟؟ هه! نه دختر خوب....اون هیچی نیست جز یه مرد پولدار عوضی!
پورخند زدم و گفتم:
-برای یه آدم عوضی اومدی اینجا و جلز و ولز
ادامه👇👇
میکنی !؟
خندید...و بعد نگاه تحقیر آمیزی بهم انداخت و گفت:
-شاید از نظر سن و سال تقریبا باهم برابر باشیم ولی بچه تر و کوچولوتر از اونی که بتونی چیزی رو بفهمی یا حتی برات توضیحش داد....
تو فکر کردی اینجا خبریه!!! فکر کردی کنار ارسلان میتونی تبدیل بشی به سیندرلا!؟؟؟
اون تورو دوست نداره.....
به محض اینکه ازت سیر بشه عین یه دستمال کاغذی چرک شده میندازت دور......
@harimezendgi👩❤️👨🦋
خندید...و بعد نگاه تحقیر آمیزی بهم انداخت و گفت:
-شاید از نظر سن و سال تقریبا باهم برابر باشیم ولی بچه تر و کوچولوتر از اونی که بتونی چیزی رو بفهمی یا حتی برات توضیحش داد....
تو فکر کردی اینجا خبریه!!! فکر کردی کنار ارسلان میتونی تبدیل بشی به سیندرلا!؟؟؟
اون تورو دوست نداره.....
به محض اینکه ازت سیر بشه عین یه دستمال کاغذی چرک شده میندازت دور......
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️جمعه 👈2 آذر / قوس 1403
👈20 جمادی الاول 1446👈22 نوامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅خرید وسیله سواری.
✅درختکاری.
✅دیدارهای سیاسی.
✅عقد و عروسی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅خرید و فروش.
✅درو و برداشت محصول.
✅و آغاز درمان و ریاضت و چله گرفتن خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و سود و سلامتی دارد.
👶زایمان خوب و نوزاد صبور و با تحمل و عمر طولانی دارد.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عقد و عروسی.
✳️مسافرت.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه عروس.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️آغاز به کسب و کار.
✳️ آغاز درمان و معالجه.
✳️و انواع جراحی نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب:مباشرت استحباب یا کراهت ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلا می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث صحت می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 21 سوره مبارکه " انبیاء" علیهم السلام است.
اتخذوا الهه من الارض هم ینشرون...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و یا مشکلی داشت برطرف شود.ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
👈20 جمادی الاول 1446👈22 نوامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅خرید وسیله سواری.
✅درختکاری.
✅دیدارهای سیاسی.
✅عقد و عروسی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅خرید و فروش.
✅درو و برداشت محصول.
✅و آغاز درمان و ریاضت و چله گرفتن خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و سود و سلامتی دارد.
👶زایمان خوب و نوزاد صبور و با تحمل و عمر طولانی دارد.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عقد و عروسی.
✳️مسافرت.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه عروس.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️آغاز به کسب و کار.
✳️ آغاز درمان و معالجه.
✳️و انواع جراحی نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب:مباشرت استحباب یا کراهت ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلا می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث صحت می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 21 سوره مبارکه " انبیاء" علیهم السلام است.
اتخذوا الهه من الارض هم ینشرون...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و یا مشکلی داشت برطرف شود.ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
#ایده_متن
چون صبح بر آید ز افق خوردن یک چای
محشر شود از دست نگاری...که تو باشی
🌿❤️🌿
صـبـحـتـ بـه عــشـق♥️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
چون صبح بر آید ز افق خوردن یک چای
محشر شود از دست نگاری...که تو باشی
🌿❤️🌿
صـبـحـتـ بـه عــشـق♥️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
#مجردا_بخونن
💢در ازدواج با فرد مطلقه به صحبتهای فرد مقابل اکتفا نکنید و از خواستگارتان بخواهید که با او به مشاوره قبلاً از ازدواج بروید.
چراکه بعضی وقتها رسوبات ازدواج قبلی میتواند باعث شود که مرد با تصور تلخی که در زندگی پیشین تجربه کرده است به رابطه فعلیاش نگاه کند.
مثلاً ممکن است مرد بهصورت ناخودآگاه به مقایسهٔ همسر سابق با همسر فعلیاش بپردازد.
لذا در مشاوره قبل از ازدواج انتظارات و درخواستهای افراد بهخوبی شناخته میشود و طرفین با آنها آشنا خواهند شد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#مجردا_بخونن
💢در ازدواج با فرد مطلقه به صحبتهای فرد مقابل اکتفا نکنید و از خواستگارتان بخواهید که با او به مشاوره قبلاً از ازدواج بروید.
چراکه بعضی وقتها رسوبات ازدواج قبلی میتواند باعث شود که مرد با تصور تلخی که در زندگی پیشین تجربه کرده است به رابطه فعلیاش نگاه کند.
مثلاً ممکن است مرد بهصورت ناخودآگاه به مقایسهٔ همسر سابق با همسر فعلیاش بپردازد.
لذا در مشاوره قبل از ازدواج انتظارات و درخواستهای افراد بهخوبی شناخته میشود و طرفین با آنها آشنا خواهند شد.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#صوتی
۳سبک مقابله ای ناکارآمد:
۱-تسلیم(Freez. Surrender)
۲-فرار،اجتناب،کناره گیری (Withdrawal,Avoidance،Flight)
۳- جنگیدن(Fight)
♻️محسن محمدی نیا(معین)
🔱 روانشناس و
🔱مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین👨👩👦
@harimezendgi👩❤️👨🦋
۳سبک مقابله ای ناکارآمد:
۱-تسلیم(Freez. Surrender)
۲-فرار،اجتناب،کناره گیری (Withdrawal,Avoidance،Flight)
۳- جنگیدن(Fight)
♻️محسن محمدی نیا(معین)
🔱 روانشناس و
🔱مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین👨👩👦
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#خانوما_بخونن
بی_توقع_نباش❌
اشکال نداره که زن رانندگی کنه اما یادتون باشد که رانندگی زن باعث می شه مرد کمتر مسئولیت بپذیره. مثلا" زن که رانندگی بلده هر جا که میخواد بره مرد میگه خودت بلدی خودت برو. انجام بعضی از کارها به طور مداوم توسط زن درست نیست . اینکه زن به مرد بگوید خودم بچه را که مریض است دکتر می برم تو به کارت برس ، خوب نیست . ذهن مرد باید درگیر مسئولیت های خانواده بشه.
✖ بی توقع بودن زن کار درستی نیست
@harimezendgi👩❤️👨🦋
بی_توقع_نباش❌
اشکال نداره که زن رانندگی کنه اما یادتون باشد که رانندگی زن باعث می شه مرد کمتر مسئولیت بپذیره. مثلا" زن که رانندگی بلده هر جا که میخواد بره مرد میگه خودت بلدی خودت برو. انجام بعضی از کارها به طور مداوم توسط زن درست نیست . اینکه زن به مرد بگوید خودم بچه را که مریض است دکتر می برم تو به کارت برس ، خوب نیست . ذهن مرد باید درگیر مسئولیت های خانواده بشه.
✖ بی توقع بودن زن کار درستی نیست
@harimezendgi👩❤️👨🦋