Telegram Web
#ایده_متن

صبح یعنی
طلوعِ دوباره یِ تو
در جانِ من...
امروز هم
سرشار از
دوست داشتنِ توام...
مثلِ دیروز،
مثلِ فردا...



#بهنام‌محبی‌فر

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه


زوج هایی که باهم شوخی می‌کنند و زمان هایی برای تفریح و برنامه های سرگرم کننده حتی تعریف جوک بهم اختصاص می‌دهند رابطه پایدارتری دارند، داشتن شادی سیمان یک رابطه محسوب می‌شود.


زوج هایی که در ازدواج موفق هستند، به طور معمول ۵ ساعت در هفته را اختصاص به وقت گذاشتن و صحبت کردن با یکدیگر میگذارند


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند
#آموزشی

اگر می خواهید بیشترین لذت را به زنی که دوستش دارید بدهید بدن او را بشناسید
  و نقاط حساس بدنش را کشف کنید هر زنی دوست دارد شریک جنسی‌اش آنها را بدون هیچ اشاره‌ای از طرف خودش لمس کند


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Audio
#صوتی

تفاوت عشق_مادرانه و عشق_همسر
روابط_زوجین
دکتر_محسن_محمدی_نیا 💫

روانشناس و
مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین💌

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#تلنگر


بعد از چند روز قهر و دعوا س.ک.س
برای مرد شاید معنای آشتی داشته باشد اما برای زن، احساس درماندگی می آورد.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

صداقت در زندگی زناشويی
يک شمشير دو لبه هست.
زوجين بايستی بر حسب
ارزشها و اهدافشان در زندگی
و شناخت از همسرشان
افكار و احساسات مناسب را
با همسر خود در ميان بگذارند.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

ي موسيقي خوب
ميتونه حال آدم و
خيلي خوب كنه

تقديم با عشق😍

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_606
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋

صبح وقتی بیدار شدم با صبحانه ی مفصلی مواجه شدم که احتمالا باعث و بانیش بوراک بود.
سرمو خم کردمو دستمو رو شکمم گذاشتم!
باید باتو چیکار کنم کوچولوی مزاحمی که بد جوقع هوس دیدن این دنیا به سرت زده....!؟
-صبح بخیر !
تکیه از دیوار آشپزخونه برداشتمو به بوراک نگاه کردم.لبخندی تحویلم داد و بعد از کنارم رد شد و رفت داخل...
یه صندلی از پشت میز عقب کشید و گفت:
-بفرما خانم...بفرما عزیر..بفرما بشین....بیادیگه...بیا..تشریف فرماشو ملکه!
لبخند تلخی روی صورتم نشست واشک گوشه چشمام جمع شد.چقدر من این روزا زود احساساتی میشدم....
راستش همیشه دلم میخواست همسرم یه همچین رفتاری باهام داشته شاید به همین دلیل بود که جذب و شیفته ی بوراک شدمو به هر مرد دیگه ای ترجیحش دادم....
چیزی که هیچوقت از ارسلان ندیدم.البته اون نوع محبتهاش باهمه مردهای دیگه فرق داشت...به روش خودش ابراز علاقه میکرد.روشی که شاید واسه دخترای مغرور پسند جالب باشه اما واسه من نبود....!
من به اندازه کافی رنج کشیده بودم و دلم آرامش احترام خوشبختی و راحتی میخواست نه تنش و چالش و رنج و تحقیر و دعوا!
پشت میز نشستم و اونم روبه روم...خودش واسم لقمه گرفت و داد دستم و گفت:
-این اولینباریه خودم آستین بالا زدم و رفتم خرید...برات هم حلیم خریدم.هم آش..هم نون سنگگ...هم کله پاچه...خلاصه هرچی که فکرشو خریدم تا توهرکدوم که عشقت کشید بخوری....خب حالا کدوم !؟
بغضمو قورت دادمو بی ربط به موضوعی که بوراک داشت راجبش حرف میزد گفتم:
-ارسلان واقعا مرده !؟
داشت واسم لقمه میگرفت اما تا اینو گفتم لبخند از روی صورتش محو شد...
میدونم ناراحت میشد از این رفتارهای من....میدونستم...
نفس عمیقی کشید و گفت:
-شانار....
با بغض گفتم:
-من باورم نمیشه بوراک...با اینکه خودم شاهد مرگش بودم اما هنوزم باورم نمیشه...
-میفهممت...ولی از دست تو چه کاری برمیاد آخه!؟ میتونی زنده اش کنی!؟ کی تاحالا تونسته مرده رو زنده کنه که تو بتونی!؟هان!؟
ارسلان مرده شانار...مرده...خونه اش سوت و کور شده...اژدر افسرده و غمگین و عصبی شده...شکیل خانم روزی ده بار سراغ پسرشو از من میگیره...هیچ کاری از دست تو برنمیاد بدتر اینکه اونا فکر میکنن تو همدست شفیع هستی....
آشفته گفتم:
-شاید اگه اینجا پنهون نمیشدم این فکرو راجبم نمیکردن...
-اونا این فکر کردن حتی اگه تو برمیگشتی خونه چون باور دارن تو با شفیع همدست شدی تا از ارسلان انتقام بگیری....خب خب...بیخیال...دیگه بهش فکر نکن...صبحانه بخور....این تنها کاریه که تو باید انجام بدی!
آه کشیدم.اون درتلاش بودتا حواس منو از بدبختی هام دور کنه ولی مگه میشد...
چطور میتونستم شبیه آدمای بیخیال رفتار کنم....
اونقدر اصرار کرد تا مشغول خوردنم شدم خودشم مشغول شد و بعد همزمان گفت:
-دارم کاراتو ردیف میکنم...با یکی صحبت کردم....قابل اعتماده....
میبرمت لندن...اونجا خودم خونه دارم...من حمایتت میکنم شانار به هیچی فکر نکن....
اونقدر برام حرف زد تا واقعا بیخیال صحبت کردن در این مورد شدم و خودمو سرگرم غذا خوردن کردم ولی آخه تکلیف این بچه چی میشد!؟
باید باهاش چیکار میکردم!؟
باید میکشتمش!؟ یا نه.....آره...نداشته باشمش بهتره برای اینکه اون با من هیچ آینده ای نداره...
صدای بوراک از فکر بیرونم آورد...
-یک ماه...یک ماه صبر کن شانار....
درست یک ماه دیگه تو دیگه ایران نیستی! بهت قول میدم!

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ پنجشنبه 👈13 دی/ جدی 1403
👈1رجب 1446👈2 ژانویه 2024

🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا:
امور ازدواجی خواستگاری و عقد و عروسی.
مسافرت.
خرید وسیله سواری.
داد و ستد و تجارت.
خرید کردن.
و دیدار با حکام و سلاطین و امیران  خوب است.
🤒 مریض
امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد محبوب و مرزوق و مقبول است.
🚘 مسافرت: مسافرت خوب است.
🔭احکام نجوم
.
🌗 امروز قمر در برج دلو است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️درختکاری.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️خرید خانه و آپارتمان.
✳️رفتن به منزل نو.
✳️ختنه نوزاد.
✳️شراکت و امور مشارکتی.
✳️و کندن چاه و جوی نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه)
، فرزند مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء از ابدال و یاران امام عصر علیه السلام گردد ان شاءالله.
💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ،باعث کوتاهی عمر است
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد برای رگ ها ضرر دارد. 
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 2 سوره مبارکه "بقره" است.
الم ذالک الکتاب لا ریب فیه...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که  خواب بیننده بر چیزی اطلاع یابد که قبلا نمیدانست و یا خبری در قالب نامه یا حکمی به وی برسد که باعث خوشحالی می گردد و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.

💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.

👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نوخ روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
عزیز من بیخیال همه دغدغه ها و روزمرگی ها
از سادگی و جزئیات لذت ببر 😍

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن

تویی آن صبح خندانم نگاهت برده ایمانم

مـن از عطـر تـو سـرمسـتم عزیز بـهتـر از جــانم☺️🌷

#نگار_حسینی
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند

گاهی ناز همسرتان را بکشید

یکی از اصول آئین همسرداری این است که باید کاری کنید تا همسرتان احساس خاص بودن بکند. هیچ چیز برای یک زن خوشایندتر از این نیست که شوهرش او را لوس کند و نازش را بکشد. اگر همسرتان را بدون دلیل لوس کنید، این ناز و نوازش ها به بهبود و تقویت رابطه تان کمک خواهد کرد. وقتی ناز همسرتان را بکشید، این مهربانی اهمیت بسیاری برای همسرتان خواهد داشت و او متوجه میشود که چقدر به او اهمیت میدهید، دوستش دارید و خواهان شادی و خوشبختی اش هستید.
منظورمان این نیست که هدایای گران قیمت برای همسرتان بخرید، کافی است کارهای کوچکی را که او دوست دارد، انجام بدهید؛ مثلاً صبحها در آغوشش بگیرید، بدون مقدمه برایش نامه های عاشقانه بفرستید یا صبحانه اش را برایش به تختخواب بیاورید. میتوانید همسرتان را به یک سفر ناگهانی ببرید یا با یک هدیهی کوچک غافلگیرش کنید. این ژست های عاشقانه باعث میشود که او چشم بسته شما را دوست داشته باشد

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Audio
#صوتی


چگونه صبور باشیم؟ صبر و بردباری.
دکتر_محسن_محمدی_نیا💫
روانشناس و
مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین❤️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#مجردا_بخونن


💍❤️💍

🔰در اوایل آشنایی


نباید مدام به فکر راضی کردنش باشی با زیر پا گذاشتن مرزها و ارزشهای خودت ٫ باید مرزها و ارزش های کاملا روشن داشته باشی و به اونا پایبند بمونی.

نباید از بیان کردن نظرات مخالف خودت فرار کنی و بیان نکنی تا از دستش ندی ٫ باید اگر با چیزی مخالفی بتونی براحتی دیدگاهت رو مطرح کنی.

نباید رفتارهای منفی طرف رو نادیده بگیری و به او بازخورد ندهی ٫ بلکه باید اگر یه رفتار منفی رو مدام تکرار میکنه حتما مطرحش کنی.

نباید ۲۴ ساعت از زندگیت بزنی تا در دسترسش باشی ٫ باید به اندازه متعادلی براش وقت بذاری.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#زناشویی




تنها 10 درصد مردان هستند که با رابطه جنسی دهانی ارضا می شوند
در حالی که 18 درصد زنان رابطه ی جنسی دهانی را ترجیح می دهند

مردان رابطه ی جنسی را که در آن دخول صورت بگیرد ترجیح می دهند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#مجردا_بخونن
#تلنگر




راحت ترین راه شناخت پسری که به صورت افراطی به مادرش وابسته است:


۱ توی صحبت هاش دائم حرف از مامانش میزنه.
۲ توی طول روز زیاد با مامانش تماس داره

۳ گزارش کامل روزش رو به مامانش میده
۴ در تصمیم گیری هاش نظر مامانش خیلی براش مهمه.

۵ هیچ کاری رو بدون مشورت با مامانش انجام نمیده.
۶ نظر و حرف های مامانش خیلی روش اثر میزاره.
۷ اگر به حق از رفتار مامانش انتقاد کنی به شدت گارد میگیره.

پسرِ وابسته ای که استقلال عاطفی و فکری نداره؛ گزینه مناسبی برای رابطه ی عاطفی و ازدواج نیست .پس وقتت رو تلف نکن

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

توفقط مال منی 😍.
‌ ‌ ‌ ‌

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_607
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋


* ارسلان *

پیروز کلا ارتباط خوبی با در زدن و اجازه گرفتن نداشت!
درست مثل همین حالا...عین گاو سرشو انداخت و اومد داخل و شروع کرد غرغر کردن ..درست عین زنها...    
-بابا ول کن دیگه هی سیگار پشت سیگار...اگه اون گلوله ها تورو نکشتن این سیگار حتما میکشه....
پاکتهای سیگار روی زمینو با پا شوت کرد اینورو اونورو گفت:
-نیگاش کن توروخداااا....انقدری که تو از سیگار لب گرفتی جانی از الکسیس نگرفت!
ته مونده ی سیگاری که تو یاد شانار گذشت رو از ارتفاع پایین انداختم.پیروز هنوزم غر غر میکرد...تکیه از نرده ها برداشتمو اومدم تو اتاق....
شونه ام هنوز درد داشت ولی دردش قابل تحمل بود.
نشستم رو مبل و گفتم:
-یه وقتایی هم به فکت استراحت بدی بد نیستاااا...
خندید و گفت:
-چایی سبز...؟قهوه....؟یا همون کوفتی خودت !؟
سرمو به عقب تکیه دادم و گفتم:
-همون کوفتی خودم !
لیوان خاکشیر رو داد دستم و بعد گفت:
-بیشتر استراحت کن ارسلان...تحرک زیاد واست خوب نیست ...
پامو آهسته و جوری که فشاری به زخمم نیادروی اون یکی پام انداختن و گفتم:
-تخم کفتر خوردی پیروز!؟ یه بند فک میزنی...
قاه قاه خحدید و گفت:
-نه داداش...بهتر از تخم کفتر خوردم بگم برات...!؟
دستمو بالا آوردم تا در گاله رو ببنده چون میدونستم میخواد چیبگه!
 از سری تفریحات پیروز پریدن با دخترای جورواجور بود.هرکدوم هم واسش دو روز بیشتر تاریخ مصرف نداشتن!!!
عین اینکه از جعبه دستمال بکشه بیرون همونطور دوست عوض میکرد!
قهوه اش رو که خورد زخمهام رو چک کرد و بعد گفت:
-خب...نسبت به روزی که جنازتو تحویل من دادن بهتری! اونوقت بگو پیروز خوب نیست...من نبودم سقط شده بودی.. ولی خودمونیمااا...اینقدری که تو دشمن داری جان اف کندی نداشت...بپا بازم واسه ترورت دسیسه چینی نکنن...خب من دیگه باید برم...
دکمه پیرهنمو بستمو گفتم:
-شامو با ما بخور...
-نه! شبو جای دیگه ای باید باشم...
صورتش شیطون و خبیث شد.پوزخندی زدمو گفتم:
-تخم سگ حروم! 
خندید و گفت:
-خداحافظ جان اف کندی!
با رفتن اون اژدر اومد داخل...هربار که میومد داخل چشم میدوختم به دهنش تا چیزی رو بشنوم که میخوام.
رو به روم نشست و پرسید:
-بهتری!؟
-آره خوبم....اژدز..خبری ازش نشد!؟
سرشو به چپ و راست تکون داد و جواب همیشگی رو داد:
-نه! انگار آب شده رفته توزمین...
دوباره سرمو به عقب تکیه دادم.چشمامو بستم و بعد گفتم:
-اگه اتفاقی براش افتاده باشه چی!؟
صدای نفس عمیقش رو شنیدم.چند لحظه ای سکوت کرد و بعد گفت:
-من...خیلی احتمال نمیدم که شفیع اونو باخودش برده باشه....
این جمله ای که از زبونش میشنیدم جدید بود.چشم باز کروپدمو با دقت نگاهش کردم و گفتم:
-به چی فکر میکنی اژدر..میخوام بدونم...فکراتو برای منم بخون....
نفس عمیقی کشید و همونطور که دستشو روی ته ریشش بالا و پایین میکرد گفت:
-اژدر میخواست با کشتن تو تقاص خون شجاع رو بگیره...خب اگه تصور کرده تو مردی دیگه چه دلیلی داره از یه مُرده انتقام بگیره...میدونی ارسلان...دوست ندارم اینو بهت بگم اما...من حس میکنم شانار خودش رفته...پذیرفت که تو مردی و واسه همین رفت....
زخمهام تیر کشیدن! یعنی اینقدر از من بیزار بود!؟ منتظر بود من بمیرم که بره رد کارش...!؟
لعنت! 
نگاهمو دوختم به نقطه ی نامشخصی و گفتم:
-اون جایی رو نداره بره ! یه عمه داشت که مرد پسرعمه اش هم ازدواج کرد و زنش دل خوشی از شانار نداره... داییش هم که شک ندارم حتی اگه شانار کارتن خواب هم بشه دیگه بهش اهمیت نمیده! اژدر...من نگران شانارم...من میخوامش ...باید صاف تو چشمهام نگاه کنه و بگه دلیل رفتنش چی بود....میفهمی!؟
همسرانه حریم زندگی💑
#پارت_607 🦋🦋شیطان مونث🦋🦋 * ارسلان * پیروز کلا ارتباط خوبی با در زدن و اجازه گرفتن نداشت! درست مثل همین حالا...عین گاو سرشو انداخت و اومد داخل و شروع کرد غرغر کردن ..درست عین زنها...     -بابا ول کن دیگه هی سیگار پشت سیگار...اگه اون گلوله ها تورو نکشتن این…
ادامه پارت 👌👌👌

سرشو تکون داد و گفت:
-میفهمم ولی دوماه گذشته...حتی ..
-ادامه نده اژدر...میدونم چی میخوای بگی! ولی...من میخوام اونو ببینم ..یه سوالایی هست که باید ازش بپرسم اون موقع تصمیم میگیرم که تو خونه ام و کنارم بمونه یا گمشه و بره به درک!
بلند شد.نگاهی بهم انداخت و گفت:
-پس تصمیم نداری بری خونه!؟
-نه ولی تو برو...برو و هروقت سراغ منو ازت گرفتن هیچی نگو و مثل تمام این مدت سکوت کن.. ..مثل این دوماه گذشته وانمود کن من دیگه وجود ندارم....
بزار تا وقتی دستمون به شفیع نرسیده تصور کنه من مرده ام....
سرشو متفکرانه تکون داد و گفت:
-باشه....پس من میرم!
دوباره چشمهامو بستم!
اینبار قسم خوردم اگه رفتن شانار دست خودش بوده باشه نه از اجبار، ثانیه ای برای دور کردنش از خودم درنگ نمیکنم! بسه جنگ و جدال واسه نگه داشتن کسی که حتی حاضر نشد بالا سر جنازه ام بمونه!!!
تا اون موقع اصلا تصمیم نداشتم برم خونه...بزار همشون فکر کنن من زنده نیستم....
حتی خود شانار لعنتی

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2025/07/12 05:17:53
Back to Top
HTML Embed Code: