سالی که نکوست از بهارش پیداست!
این نامه آقای پزشکیان به آقای مخبر دیدنی است. همان عنوان نامه، که مخبر را "سرپرست مدیریت ریاست جمهوری" خطاب کرده، ایراد دارد. مخبر اکنون دیگر معاون اول نیست، بلکه کفیل یا سرپرست ریاست جمهوری است. آخر نامه هم که برای دفتر رئیس جمهور منتخب، یعنی دفتر آقای پزشکیان رونوشت زده! در حالی که تنظیم و ارسال این نامه با همین دفتر بوده است و مثلا باید برای دفتر رهبری یا دبیرخانه مجلس این را رونوشت میزد. اما فحوای نامه از همه چیزش داغانتر است. طرف هنوز رسما در جایگاه ریاست جمهوری استقرار نیافته، به کفیل ریاست جمهوری دستور میدهد که فلان کار و بهمان کار نباید صورت گیرد. در حالی که صلاحیت چنین دستور اداری را ندارد.
@hashiesaz
این نامه آقای پزشکیان به آقای مخبر دیدنی است. همان عنوان نامه، که مخبر را "سرپرست مدیریت ریاست جمهوری" خطاب کرده، ایراد دارد. مخبر اکنون دیگر معاون اول نیست، بلکه کفیل یا سرپرست ریاست جمهوری است. آخر نامه هم که برای دفتر رئیس جمهور منتخب، یعنی دفتر آقای پزشکیان رونوشت زده! در حالی که تنظیم و ارسال این نامه با همین دفتر بوده است و مثلا باید برای دفتر رهبری یا دبیرخانه مجلس این را رونوشت میزد. اما فحوای نامه از همه چیزش داغانتر است. طرف هنوز رسما در جایگاه ریاست جمهوری استقرار نیافته، به کفیل ریاست جمهوری دستور میدهد که فلان کار و بهمان کار نباید صورت گیرد. در حالی که صلاحیت چنین دستور اداری را ندارد.
@hashiesaz
این مطلب را در نقد نوشته دوست خوبم آقا محسن در کانال تلگرام آزاد نوشتهام:
روایت آقای شبیری زنجانی، که دستاویز مهم برای تبرئه رضاشاه از کشف حجاب شده، با گزارشات و تاریخ شفاهی مردم سازگاری ندارد. اصولا در غیر از شهرها، مردم روستاها و عشایر چادر به سر نمیکردند و صورتشان را نمیپوشاندند. حتی بسیاری از عشایر مویشان هم آشکار بود و هنوز هم هست و کسی مشکلی با این نداشت. مسأله رضاخان نه فقط چادر و چاقچور و پوشیه، که چارقد و روسری و اصلا هر نوع لباس سنتی و غیرغربی بود. آن زمان در غرب متداول بود که زنان هم کلاه بگذارند. کسی قرار نبود طبق خواست رضاخان، سربرهنه در انظار ظاهر شود؛ بلکه زنان باید به جای چادر و چارقد و روسری و تور و هر چیز سنتی، کلاه فرنگی بر سر بگذارند و لباسهای دیگرشان هم منطبق با فرنگیان شود.
من از عموی خود شنیدم که در روستای ما در استان اصفهان، آژانها چارقد، و نه چادر و چاقچور، از سر زنان میکشیدند و مثلا مادربزرگ من که چادری هم نبوده و طبق رسوم آن منطقه، چارقد به سر داشته، برای گریز از دست آژانها به طویله پناه میبرد. چند نفر را هم اسم برد که کلاه بر سر گذاشته و راحت تردد میکردهاند. البته عمویم این را اضافه کرد که پس از چندی اهالی ده نزد فرمانده امنیه رفته و میگویند اینجا ما هستیم و شما و کسی از دولت نیست، کاری به کار زنان ما نداشته باشید. فرمانده هم میپذیرد و دیگر فشار برداشته میشود.
منظور اینکه مسأله رضاشاه هر گونه لباس سنتی و غیرغربی بود، چه حجاب سفت و سخت قاجاری و چه حجاب ساده روستایی. و دیگر اینکه آژانها برای آزار زنان، انگیزه شخصی هم داشتند و چادر و چارقد و گاهی طلا و جواهر آنان را هم به سرقت میبردند.
دیگر اینکه مسلم است تاریخ واقعه گوهرشاد قبل از دستور به کشف حجاب، و مشخصا به خاطر اعتراض به الزامی شدن کلاه فرنگی یا شاپو بود. جامعه سنتی ایران چندان به تغییر کلاه، حساسیتی نداشت؛ چنانکه یکبار در سال 1308 لباس و کلاه مردان تغییر کرده بود. حالا کلاه پهلوی که شبیه کلاه سنتی فرانسویان بود، میخواست تبدیل به کلاه فرنگی یا شاپو شود. ولی همگان میدانستند که تغییر کلاه، مقدمه کشف حجاب است. اعتراض و قیام گوهرشاد را از این منظر میتوان متوجه کشف حجاب دانست.
@hashiesaz
روایت آقای شبیری زنجانی، که دستاویز مهم برای تبرئه رضاشاه از کشف حجاب شده، با گزارشات و تاریخ شفاهی مردم سازگاری ندارد. اصولا در غیر از شهرها، مردم روستاها و عشایر چادر به سر نمیکردند و صورتشان را نمیپوشاندند. حتی بسیاری از عشایر مویشان هم آشکار بود و هنوز هم هست و کسی مشکلی با این نداشت. مسأله رضاخان نه فقط چادر و چاقچور و پوشیه، که چارقد و روسری و اصلا هر نوع لباس سنتی و غیرغربی بود. آن زمان در غرب متداول بود که زنان هم کلاه بگذارند. کسی قرار نبود طبق خواست رضاخان، سربرهنه در انظار ظاهر شود؛ بلکه زنان باید به جای چادر و چارقد و روسری و تور و هر چیز سنتی، کلاه فرنگی بر سر بگذارند و لباسهای دیگرشان هم منطبق با فرنگیان شود.
من از عموی خود شنیدم که در روستای ما در استان اصفهان، آژانها چارقد، و نه چادر و چاقچور، از سر زنان میکشیدند و مثلا مادربزرگ من که چادری هم نبوده و طبق رسوم آن منطقه، چارقد به سر داشته، برای گریز از دست آژانها به طویله پناه میبرد. چند نفر را هم اسم برد که کلاه بر سر گذاشته و راحت تردد میکردهاند. البته عمویم این را اضافه کرد که پس از چندی اهالی ده نزد فرمانده امنیه رفته و میگویند اینجا ما هستیم و شما و کسی از دولت نیست، کاری به کار زنان ما نداشته باشید. فرمانده هم میپذیرد و دیگر فشار برداشته میشود.
منظور اینکه مسأله رضاشاه هر گونه لباس سنتی و غیرغربی بود، چه حجاب سفت و سخت قاجاری و چه حجاب ساده روستایی. و دیگر اینکه آژانها برای آزار زنان، انگیزه شخصی هم داشتند و چادر و چارقد و گاهی طلا و جواهر آنان را هم به سرقت میبردند.
دیگر اینکه مسلم است تاریخ واقعه گوهرشاد قبل از دستور به کشف حجاب، و مشخصا به خاطر اعتراض به الزامی شدن کلاه فرنگی یا شاپو بود. جامعه سنتی ایران چندان به تغییر کلاه، حساسیتی نداشت؛ چنانکه یکبار در سال 1308 لباس و کلاه مردان تغییر کرده بود. حالا کلاه پهلوی که شبیه کلاه سنتی فرانسویان بود، میخواست تبدیل به کلاه فرنگی یا شاپو شود. ولی همگان میدانستند که تغییر کلاه، مقدمه کشف حجاب است. اعتراض و قیام گوهرشاد را از این منظر میتوان متوجه کشف حجاب دانست.
@hashiesaz
ارمنی ها در این کشور اقلیت هستند، و از بسیاری از حقوق و فرصتهای اجتماعی و سیاسی و دولتی محروم اند. با اینکه قبل از انقلاب چنین نبود و شخصیتهای ارمنی در بالاترین سطوح سیاسی و نظامی و دانشگاهی کشور حضور داشتند. ولی ارمنیها ایران اهل ناله و جنجال و شعار تجزیه طلبی نیستند و با اینکه از معدل مردم ایران باسوادتر و فنی تر اند، ولی در این اقلیت بازی و تبعیض مثبت چیزی بهشان تعلق نگرفت. این رفتار دولت جدید، خودبخود جریانات اجتماعی را به سمت تجزیه طلبی و واگرایی سوق میدهد. یعنی میگوید اگر امتیاز میخواهید، باید علیه ملیت بپاخیزید تا من مجبور شوم به شما باج بدهم. خدا لعنت کند ظریف و اطرافیانش را که به چنین گفتمان منحطی در کشور رسمیت بخشیدند. در این کشور محرومتر از بلوچ و کرد و ترک هم بسیار وجود دارد. ولی اولا سبب محرومیت، قومیت و زبان و حتی تا حد زیادی مذهب اینان نیست، بلکه ساختار مرکزگرای اداره کشور است که ثروتهای ملی و فرصتهای رشد را به مرکزنشینان اختصاص داده است. و ثانیا اختصاص سهمیه و تبعیض مثبت به کسانی که حتی در نگارش عنوان خود میکوشند با زبان و رسمالخط رسمی، فاصلهگذاری کنند؛ تشویق سایرین به واگرایی از ملیت است.
@hashiesaz
@hashiesaz
نهضت تعویض کولرها، راهکاری برای حل ناترازی برق در ایران
گفته میشود مصرف برق کولرها و دستگاههای سرمایشی در ایران، به تنهایی بیش از کل مصرف برق در کشور مصر با جمعیت 105 میلیون نفری است. حقیقت این است که الگوی مصرف و تقاضای برق، به خاطر تحولات فناوری و نیز سبک زندگی، دگرگون شده است. روزگاری نه چندان دور، یعنی 20 سال پیش، اوج مصرف برق در ساعات اولیه شب بود. ولی امروزه این ساعت، به ظهر تابستان منتقل شده که در اوج روشنایی طبیعی روز است. با در نظر گرفتن تفاوت حدودا 40 درصدی میزان مصرف برق در ظهر تابستان با روزهای مطبوع پاییز و بهاری، روشن میشود که عامل اصلی وضع ناترازی برق، کولرها و دستگاههای سرمایشی اند. اگر 20 سال پیش، نهضت جایگزینی لامپهای رشتهای با لامپهای کممصرف، توانست تا حد بسیاری وضع برق را بهتر کند؛ امروز عقلای صنعت و اقتصاد و فرهنگ، باید در فکر بهبود وضع کولرها و دستگاههای سرمایشی در ایران باشند. این راهکار حتی از سرمایهگذاری در گسترش ظرفیت تولید برق و ساخت نیروگاه، هم مؤثرتر و هم کمهزینهتر و هم فوریتر مینماید؛ چه آنکه کاهش 50 درصدی در مصرف برق کولرها، میتواند کل بحران ناترازی برق در تابستان را یکباره برطرف کند.
به طور مشخص در سالیان اخیر، و مخصوصا بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی و تثبیت قیمت انرژی و در واقع کاهش پیوسته قیمت نسبی برق، خانوارها در مناطقی از کشور که شرجی نیست و کولر آبی جواب میدهد، به سمت استفاده از کولر گازی رفتند. یک کولر گازی کوچک، حداقل 2000 وات برق مصرف میکند و یک کولر آبی در دور کند، 400 وات میکشد، این یعنی مصرف 5 برابری برق. وانگهی توان خنکسازی کولر گازی، کاملا تابع حجم خانه و محیط است. یعنی یک خانه بزرگ یا یک مسجد با سقف بلند، نیازمند کولرهای گازی پرتوان و متعدد است. ولی کولر آبی سازوکار خنکسازیش متفاوت است و با وجود کانالکشی، میتواند همزمان اتاقهای دیگر را هم خنک سازد. به عبارت سادهتر، همان کاری را که یک کولر آبی با مصرف 400 وات برق برای یک آپارتمان 100 متری میکند، دو تا سه کولر گازی با مجموع مصرف 4000 تا 6000 وات باید صورت دهند. همچنین وضع برای تالارها و پاساژها و مساجد و کلاً محیطهای با سقف بلند و حجم زیاد، بسیار بدتر است؛ خاصه آنکه جابجایی هوا و حرارت به خاطر عایقبندی ضعیف، در کارکرد غیربهینه کولر گازی اثر بسیار بیشتری نسبت به کولر آبی دارد. مخلص کلام آنکه هدف نهضت جدید اصلاح الگوی مصرف، بازگشت به استفاده از کولر آبی به جای کولر گازی در مناطق غیرشرجی ایران باید باشد، یعنی شهرهای پرجمعیت و گرم تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، کرمان و امثالهم.
مورد دیگری که در نهضت احتمالی اخیر میتواند موثر باشد، جایگزینی تدریجی کولرهای آبی فعلی با کولرهای آبی هوشمند است. موتورهای القایی به کار رفته در کولرهای آبی معمولی، هم مصرف برق نسبتا بالایی دارند، و هم اینکه کنترلپذیریشان محدود است. یعنی دو دور بیشتر ندارند، که سرعت در دور تند حدود 3000 و در دور کند 1500 دور در دقیقه است. این دورها، بالا هستند و برای کاهش سرعت و افزایش قدرت و گشتاور، در کولرهای آبی مجبور به استفاده از تسمه و پولی هستیم. همچنین لحظه راهاندازی و شروع به کار موتور القایی، چندین برابر حالت معمول برق میکشد که این منجر به آسیبهایی به شبکه برق میشود. اما کولرهای هوشمند جدید، از موتور جریان مستقیم بدون جاروبک موسوم به بیالدیسی استفاده میکنند که هم مصرف برق پایینتر، و هم 20 تعداد دور، و هم راهاندازی ملایمی دارد. این کولرها با استفاده از حسگرهایشان، میتوانند دور موتور را متناسب با دمای هوا و تعیین کاربر تنظیم و بالا و پایین کنند. به عبارتی وقتی کولر قدیمی نمیتواند در حالت دور کند کمتر از 400 وات مصرف کند، کولر جدید میتواند با دورهای پایینتر، 200 وات بکشد و رضایت کاربر را نیز فراهم کند. بدین ترتیب با تعویض تدریجی کولرهای آبی موجود با کولرهای آبی هوشمند، میتوان مصرف برق را نیز کاهش چشمگیری داد و بحران ناترازی برق در ایران را فرونشاند. از آنجایی که قیمت کولرهای آبی هوشمند، تقریبا دو برابر نظایر قدیمیشان است، خرید و استفاده از این وسیله نیازمند انگیزه کافی در مصرفکننده میباشد. خوشبختانه فناوری تولید چنین کولرهایی در شرکتها و کارخانههای متعددی در داخل کشور وجود دارد، ولی ایجاد انگیزه در مصرفکننده، کار دولت و سیاستگذار است.
@hashiesaz
گفته میشود مصرف برق کولرها و دستگاههای سرمایشی در ایران، به تنهایی بیش از کل مصرف برق در کشور مصر با جمعیت 105 میلیون نفری است. حقیقت این است که الگوی مصرف و تقاضای برق، به خاطر تحولات فناوری و نیز سبک زندگی، دگرگون شده است. روزگاری نه چندان دور، یعنی 20 سال پیش، اوج مصرف برق در ساعات اولیه شب بود. ولی امروزه این ساعت، به ظهر تابستان منتقل شده که در اوج روشنایی طبیعی روز است. با در نظر گرفتن تفاوت حدودا 40 درصدی میزان مصرف برق در ظهر تابستان با روزهای مطبوع پاییز و بهاری، روشن میشود که عامل اصلی وضع ناترازی برق، کولرها و دستگاههای سرمایشی اند. اگر 20 سال پیش، نهضت جایگزینی لامپهای رشتهای با لامپهای کممصرف، توانست تا حد بسیاری وضع برق را بهتر کند؛ امروز عقلای صنعت و اقتصاد و فرهنگ، باید در فکر بهبود وضع کولرها و دستگاههای سرمایشی در ایران باشند. این راهکار حتی از سرمایهگذاری در گسترش ظرفیت تولید برق و ساخت نیروگاه، هم مؤثرتر و هم کمهزینهتر و هم فوریتر مینماید؛ چه آنکه کاهش 50 درصدی در مصرف برق کولرها، میتواند کل بحران ناترازی برق در تابستان را یکباره برطرف کند.
به طور مشخص در سالیان اخیر، و مخصوصا بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی و تثبیت قیمت انرژی و در واقع کاهش پیوسته قیمت نسبی برق، خانوارها در مناطقی از کشور که شرجی نیست و کولر آبی جواب میدهد، به سمت استفاده از کولر گازی رفتند. یک کولر گازی کوچک، حداقل 2000 وات برق مصرف میکند و یک کولر آبی در دور کند، 400 وات میکشد، این یعنی مصرف 5 برابری برق. وانگهی توان خنکسازی کولر گازی، کاملا تابع حجم خانه و محیط است. یعنی یک خانه بزرگ یا یک مسجد با سقف بلند، نیازمند کولرهای گازی پرتوان و متعدد است. ولی کولر آبی سازوکار خنکسازیش متفاوت است و با وجود کانالکشی، میتواند همزمان اتاقهای دیگر را هم خنک سازد. به عبارت سادهتر، همان کاری را که یک کولر آبی با مصرف 400 وات برق برای یک آپارتمان 100 متری میکند، دو تا سه کولر گازی با مجموع مصرف 4000 تا 6000 وات باید صورت دهند. همچنین وضع برای تالارها و پاساژها و مساجد و کلاً محیطهای با سقف بلند و حجم زیاد، بسیار بدتر است؛ خاصه آنکه جابجایی هوا و حرارت به خاطر عایقبندی ضعیف، در کارکرد غیربهینه کولر گازی اثر بسیار بیشتری نسبت به کولر آبی دارد. مخلص کلام آنکه هدف نهضت جدید اصلاح الگوی مصرف، بازگشت به استفاده از کولر آبی به جای کولر گازی در مناطق غیرشرجی ایران باید باشد، یعنی شهرهای پرجمعیت و گرم تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، کرمان و امثالهم.
مورد دیگری که در نهضت احتمالی اخیر میتواند موثر باشد، جایگزینی تدریجی کولرهای آبی فعلی با کولرهای آبی هوشمند است. موتورهای القایی به کار رفته در کولرهای آبی معمولی، هم مصرف برق نسبتا بالایی دارند، و هم اینکه کنترلپذیریشان محدود است. یعنی دو دور بیشتر ندارند، که سرعت در دور تند حدود 3000 و در دور کند 1500 دور در دقیقه است. این دورها، بالا هستند و برای کاهش سرعت و افزایش قدرت و گشتاور، در کولرهای آبی مجبور به استفاده از تسمه و پولی هستیم. همچنین لحظه راهاندازی و شروع به کار موتور القایی، چندین برابر حالت معمول برق میکشد که این منجر به آسیبهایی به شبکه برق میشود. اما کولرهای هوشمند جدید، از موتور جریان مستقیم بدون جاروبک موسوم به بیالدیسی استفاده میکنند که هم مصرف برق پایینتر، و هم 20 تعداد دور، و هم راهاندازی ملایمی دارد. این کولرها با استفاده از حسگرهایشان، میتوانند دور موتور را متناسب با دمای هوا و تعیین کاربر تنظیم و بالا و پایین کنند. به عبارتی وقتی کولر قدیمی نمیتواند در حالت دور کند کمتر از 400 وات مصرف کند، کولر جدید میتواند با دورهای پایینتر، 200 وات بکشد و رضایت کاربر را نیز فراهم کند. بدین ترتیب با تعویض تدریجی کولرهای آبی موجود با کولرهای آبی هوشمند، میتوان مصرف برق را نیز کاهش چشمگیری داد و بحران ناترازی برق در ایران را فرونشاند. از آنجایی که قیمت کولرهای آبی هوشمند، تقریبا دو برابر نظایر قدیمیشان است، خرید و استفاده از این وسیله نیازمند انگیزه کافی در مصرفکننده میباشد. خوشبختانه فناوری تولید چنین کولرهایی در شرکتها و کارخانههای متعددی در داخل کشور وجود دارد، ولی ایجاد انگیزه در مصرفکننده، کار دولت و سیاستگذار است.
@hashiesaz
Telegram
خط انرژی
🔺شبکه برق ۴۶ روز پس از پایان تابستان/ کولرهای ایران اندازه مصر برق مصرف میکنند
🔹اوجبار مصرف برق، ۴۶ روز پس از پایان تابستان به کانال ۴۰ هزار مگاوات وارد شده و ۳۹ درصد معادل ۲۸.۵ هزار مگاوات نسبت به رکورد مصرف برق در تابستان کاهش پیدا کرده است.
🔹افزایش…
🔹اوجبار مصرف برق، ۴۶ روز پس از پایان تابستان به کانال ۴۰ هزار مگاوات وارد شده و ۳۹ درصد معادل ۲۸.۵ هزار مگاوات نسبت به رکورد مصرف برق در تابستان کاهش پیدا کرده است.
🔹افزایش…
hashiesaz (حاشیهساز)
Channel photo updated
برای وحید اشتری، این زندانی مظلوم و درستکار، خیلی کمکاری کردیم. من خودم طعم زندان را چشیدهام، هیچ چیز برای یک زندانی ناگوارتر از این نیست که احساس کند فراموش شده است. اگر کسی با وحید عزیز ارتباط دارد، به ایشان بگوید که به یادش هستیم و در چشم ما، بسیار بزرگتر از آن است که پیش از زندان بود. البته که امیدوارم هر چه زودتر آزاد شود و با حضورش، چشم و دل همسر و فرزندانش روشن شود.
@hashiesaz
@hashiesaz
🗞️دو اشتباه در توسعه شبکه توزیع گاز و برق ایران
در بحث انرژی، یکی از اشتباهاتی که در دهه 80 و دوران آقای احمدینژاد صورت گرفت، گازرسانی به روستاها بود. سوای اینکه هزینه لولهگذاری و رساندن خط لوله گاز به روستاها و شهرهای کوچک، در جمعیت کمی سرشکن میشود و چنین کاری را از توجیه اقتصادی میاندازد؛ ولی امروز که به وضعیت مینگریم میبینیم که در زمستان با بحران ناترازی گاز مواجه میشویم و مجبوریم سوخت مایع، یعنی نفت سفید و یا نفت کوره و یا گازوئیل را برای سوختن به نیروگاههای برق و برخی صنایع بزرگ به جای گاز طبیعی تحویل بدهیم. یکی از ایرادات ذاتی گاز طبیعی و همچنین برق، امکان اندک ذخیرهسازی آن است. شما در زمستان به خاطر سردی هوا، با افزایش شدید تقاضای مصرف گاز مواجه میشوید، در حالی که ظرفیت انتقال شبکه لولههای گاز ثابت است. اگر ممکن بود گاز را مثل آب یا نفت، در مخزنی ذخیره کرد، با چنین ناترازی در روزهای سرد سال مواجه نمیشدیم. حال فرض کنید شبکه گازرسانی محدود به شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانده بود، یعنی بخشی از مصرفکنندگان فعلی گاز در روستاها و شهرهای کوچک، انرژی مورد نیاز خود را از نفت مایع تامین میکردند که قابلیت ذخیرهسازی از قبل در بشکه و مخزن را دارد. در این صورت فشار تقاضای کمتری به شبکه گاز وارد میشد و شاید دیگر نیازی به این نبود که در روزهای سرد سال، به نیروگاهها و صنایع بزرگ، سوخت مایع داده شود.
همین صورتبندی برای برق نیز برقرار است. در دهه 80 و 90 مخصوصا از طریق مجلس، فشار زیادی وارد میشد که تلمبههای آب چاههای کشاورزی، از حالت دیزل به موتور برقی تبدیل شوند و احتمالا بودجه و تسهیلات بسیاری نیز صرف این کار شد. سوای اینکه انتقال برق و ایجاد ایستگاه تقلیل فشار و کار گذاشتن ترانس برای یک چاه دورافتاده، هزینه بالایی زیرساختی دارد که در مصرفکننده زیادی سرشکن نمیشود؛ ولی وابسته کردن تلمبههای چاه به برق نیز اشتباه بود، چون برق بر خلاف گازوئیل قابلیت ذخیرهسازی ندارد. از طرفی همین انشعاب برق برای تلمبه چاه، پوششی شد تا در باغها و خانههای غیر شهری و غیر روستایی، بتوانند از برق انشعاب چاه استفاده کنند و گاهی نیز انشعابات غیرمجاز گرفته شود. اگر چنان نشده بود، اکنون بخشی از برقی که صرف کار الکتروپمپ های چاه آب میشود، صرفهجویی میشد و به جای آن گازوئیل که سوخت مایع و قابل ذخیرهسازی است مصرف میگشت.
@hashiesaz
در بحث انرژی، یکی از اشتباهاتی که در دهه 80 و دوران آقای احمدینژاد صورت گرفت، گازرسانی به روستاها بود. سوای اینکه هزینه لولهگذاری و رساندن خط لوله گاز به روستاها و شهرهای کوچک، در جمعیت کمی سرشکن میشود و چنین کاری را از توجیه اقتصادی میاندازد؛ ولی امروز که به وضعیت مینگریم میبینیم که در زمستان با بحران ناترازی گاز مواجه میشویم و مجبوریم سوخت مایع، یعنی نفت سفید و یا نفت کوره و یا گازوئیل را برای سوختن به نیروگاههای برق و برخی صنایع بزرگ به جای گاز طبیعی تحویل بدهیم. یکی از ایرادات ذاتی گاز طبیعی و همچنین برق، امکان اندک ذخیرهسازی آن است. شما در زمستان به خاطر سردی هوا، با افزایش شدید تقاضای مصرف گاز مواجه میشوید، در حالی که ظرفیت انتقال شبکه لولههای گاز ثابت است. اگر ممکن بود گاز را مثل آب یا نفت، در مخزنی ذخیره کرد، با چنین ناترازی در روزهای سرد سال مواجه نمیشدیم. حال فرض کنید شبکه گازرسانی محدود به شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانده بود، یعنی بخشی از مصرفکنندگان فعلی گاز در روستاها و شهرهای کوچک، انرژی مورد نیاز خود را از نفت مایع تامین میکردند که قابلیت ذخیرهسازی از قبل در بشکه و مخزن را دارد. در این صورت فشار تقاضای کمتری به شبکه گاز وارد میشد و شاید دیگر نیازی به این نبود که در روزهای سرد سال، به نیروگاهها و صنایع بزرگ، سوخت مایع داده شود.
همین صورتبندی برای برق نیز برقرار است. در دهه 80 و 90 مخصوصا از طریق مجلس، فشار زیادی وارد میشد که تلمبههای آب چاههای کشاورزی، از حالت دیزل به موتور برقی تبدیل شوند و احتمالا بودجه و تسهیلات بسیاری نیز صرف این کار شد. سوای اینکه انتقال برق و ایجاد ایستگاه تقلیل فشار و کار گذاشتن ترانس برای یک چاه دورافتاده، هزینه بالایی زیرساختی دارد که در مصرفکننده زیادی سرشکن نمیشود؛ ولی وابسته کردن تلمبههای چاه به برق نیز اشتباه بود، چون برق بر خلاف گازوئیل قابلیت ذخیرهسازی ندارد. از طرفی همین انشعاب برق برای تلمبه چاه، پوششی شد تا در باغها و خانههای غیر شهری و غیر روستایی، بتوانند از برق انشعاب چاه استفاده کنند و گاهی نیز انشعابات غیرمجاز گرفته شود. اگر چنان نشده بود، اکنون بخشی از برقی که صرف کار الکتروپمپ های چاه آب میشود، صرفهجویی میشد و به جای آن گازوئیل که سوخت مایع و قابل ذخیرهسازی است مصرف میگشت.
@hashiesaz
بارها این سخن عوامانه را از زبان افراد گوناگونی شنیدهایم که اگر میخواهید قیمت بنزین را گران و به سطح جهانی برسانید، حقوق و دستمزد کارگر و کارمند را هم چنان کنید. اگرچه بنزین هم در خردهفروشی، نرخ جهانی ندارد. برای مثال امروز، بنزین به پول ما در عراق هر لیتر 35 هزار تومان است و در پاکستان، 60 هزار تومان. بنزین چون کالای قابل حمل و تجارت است، در مقادیر بالا، نرخهای بروز جهانی دارد. ولی در خردهفروشی، هزینه حملونقل و مالیات متفاوتی که دولتها میگیرند و سود جایگاهدار نیز موثر واقع میشود. ولی در هر حال عرضه بنزین به زیر قیمت عمدهفروشی که ما از به فوب خلیج فارس تعبیر میکنیم، یعنی دادن یارانه به مصرف بنزین که با هیچ منطق و عقلی، توجیه نمیشود. همین حرف در مورد گازوئیل هم صادق است.
از سوی دیگر نیروی کار قیمت جهانی ندارد، چون چندان قابل جابجایی نیست. من هم معتقدم که دستمزد کارگر در ایران بسیار پایین است، هم نسبت به اقتصادهای همگنش و هم نسبت به چند سال قبل خودش، ولی دستمزد کارگر را که لزوما دولت نمیدهد و تعیینش هم توسط چندان نافذ نیست. همین الان چقدر آگهی کار وجود دارد که زیر حقوق اداره کار است. حالا فرض کنید دولت حقوق اداره کار را دو برابر کند. مقدار بیشتری موقعیت کاری با حقوق زیر اداره کار درست میشود. بخش اندکی از حقوقبگیران در ایران، مستقیما حقوقبگیر دولت هستند و حقوقشان را دولت تعیین و خودش میدهد. البته که دولت میتواند در این زمینه سیاستگذاری و به مرور، مشکل را کمتر کند. ولی مثل بنزین و گازوییل نیست که دولت نرخش را بتواند معین نماید.
در مورد دستمزد و بیکاری، بحث زیاد است. ولی یک قلمش حضور بیضابطه افغانیها در ایران است که سطح دستمزد را پایین آورده. با قول آن کتاب 21 گفتار درباره سرمایه داری، اگر جابجایی نیروی کار بین کشورها آزاد شود، دیگر ممکن نیست دستمزد کارگر در سوئد 50 برابر هند باشد. مسأله اصلی دیگر در مورد دستمزد، قدرت اقتصاد است. شما تا اقتصاد قوی نداشته باشید، نمیتوانید توقع دستمزد بالا را داشته باشید. با این همه، اگر درآمد پایه همگانی از محل بهره مالکانه معادن نفت و گاز برقرار بشود، بخشی از ضعف دستمزد پایین در کشور را میپوشاند و اصلا به طبقه کارگر قدرت چانه زنی بیشتری در بازار کار با کارفرما میدهد. مثل حقوق دوره بیکاری که چنین کارکردی دارد.
@hashiesaz
از سوی دیگر نیروی کار قیمت جهانی ندارد، چون چندان قابل جابجایی نیست. من هم معتقدم که دستمزد کارگر در ایران بسیار پایین است، هم نسبت به اقتصادهای همگنش و هم نسبت به چند سال قبل خودش، ولی دستمزد کارگر را که لزوما دولت نمیدهد و تعیینش هم توسط چندان نافذ نیست. همین الان چقدر آگهی کار وجود دارد که زیر حقوق اداره کار است. حالا فرض کنید دولت حقوق اداره کار را دو برابر کند. مقدار بیشتری موقعیت کاری با حقوق زیر اداره کار درست میشود. بخش اندکی از حقوقبگیران در ایران، مستقیما حقوقبگیر دولت هستند و حقوقشان را دولت تعیین و خودش میدهد. البته که دولت میتواند در این زمینه سیاستگذاری و به مرور، مشکل را کمتر کند. ولی مثل بنزین و گازوییل نیست که دولت نرخش را بتواند معین نماید.
در مورد دستمزد و بیکاری، بحث زیاد است. ولی یک قلمش حضور بیضابطه افغانیها در ایران است که سطح دستمزد را پایین آورده. با قول آن کتاب 21 گفتار درباره سرمایه داری، اگر جابجایی نیروی کار بین کشورها آزاد شود، دیگر ممکن نیست دستمزد کارگر در سوئد 50 برابر هند باشد. مسأله اصلی دیگر در مورد دستمزد، قدرت اقتصاد است. شما تا اقتصاد قوی نداشته باشید، نمیتوانید توقع دستمزد بالا را داشته باشید. با این همه، اگر درآمد پایه همگانی از محل بهره مالکانه معادن نفت و گاز برقرار بشود، بخشی از ضعف دستمزد پایین در کشور را میپوشاند و اصلا به طبقه کارگر قدرت چانه زنی بیشتری در بازار کار با کارفرما میدهد. مثل حقوق دوره بیکاری که چنین کارکردی دارد.
@hashiesaz
دیشب دیروقت یک آدم دیوانه در خیابان با خودش یا کسی تلفنی بلند بلند حرفهای ناجور میزد و صدایش از پنجره به داخل خانه ما میآمد. این بستگی به آدم دارد که از شنیدن ناخواسته این گونه کلمات رکیک، بدش بیاید و برنجد یا نه. فقط هم خود آدم نیست، خانواده و بچهها آزار بیشتری میبینند. حال ممکن است کسی در داخل خانواده اش حرف رکیک عادی باشد، طبیعی است که این رنجشی نخواهد داشت. در مورد صحنههای عیان جنسی در جامعه و برهنگی و غیرهم نیز چنین حالتی صادق است. از بین رفتن حساسیتها، فضیلت و برتری نیست. حتی اگر فرهنگ جامعه یا قانون، دست درازی به زنان را با شدت و حدت منع کرده باشد، باز هم برهنهنمایی در محیط جامعه، هنر و فضیلتی نیست. دستدرازی یک مرحله است، ولی متلک گفتن و چشم چرانی و هرزه نمایی هم مرحلهای خفیفتر از رذیلتهای اخلاقی است. حالا شما بگویید مهم نیست. اصلا هیچ کدامش مهم نباشد، چه میشود؟ تمدن انسانی روی این اخلاقیات بنا شده. هر قدر که فروبریزد، همانقدر تمدن فروریخته. اینکه کامل تمام نمیشود، به خاطر همان هایی که پایبندی اخلاقی دارند.
@hashiesaz
@hashiesaz
در جوامع قدیمی و سنتی نیز انحرافات جنسی بوده است. همجنسبازی، پدیده جدیدی که نیست. در همین جوامع خودمان، لوطیان و بچهبازها بودهاند. کلی هم داستان و روایت ازشان هست. در رمان همسایهها اثر احمد محمود، یک خانه قدیمی چنداتاقی در دهه 1330 را وصف میکند. ارتباط جنسی بین یک نوجوان و زن همسایه برقرار میشود. رمان دن آرام اثر میخائیل شولوخوف جامعه قزاق های روسی را در قرن 19 وصف میکند، که شروع داستان با ارتباط نامشروع یک پسر نوجوان با زنی است که شوهرش به سربازی رفته. ولی در همه اینها، این روابط قبیح بوده است و در صورت افشا، تبعات آبرویی و حقوقی و اخلاقی داشته. تلاش جریان غالب در غرب این است که از این رفتارها، هنجارزدایی کند. کنش جنسی از حوزه اخلاق خارج شود و یک عمل طبیعی و حیوانی صرف باشد. کمااینکه ما در مورد رفتار جنسی حیوانات، چون و چرای اخلاقی نمیکنیم. دنیای جدید در حال جا انداختن این است. حالا شما بگویید چه عیبی دارد. از نظر حیوانی، عیبی ندارد. اصلا بشر باشد یا نباشد، کار دنیا برقرار و احتمالا حیات در زمین جریان خواهد داشت. ولی از نظر تمدنی و اخلاقی اشکال دارد.
@hashiesaz
@hashiesaz
رابطه عدم اصلاحات اقتصادی در ایران و لطمات وارده بر حزبالله لبنان
در توییتر نوشتم که اینک با دید پسنگر تاریخی میگویم عدم ورود پیشدستانه حزبالله به جنگ تمامعیار با اسرائیل بعد از هفتم اکتبر، خطایی راهبردی بود که فرصت لازم را در اختیار اسرائیل برای حذف تدریجی فرماندهان میانی و عالی حزب الله و مستشاران ایرانی فراهم آورد و آسوده از عواقب واکنشی، کار را به زدن خود سید نصرالله کشاند.
اما سؤال مهم این است که به جز خطاهای شناختی و محاسباتی، چه تفاوتی بین امروز حزب الله و سال 1385 (2006 میلادی) آن است؟ به گمان من تفاوت اصلی را باید در ایران جست. سید نصرالله در یکی از سخنرانیهای اخیرش میگوید امروز حمایت مالی از ما توسط ایران، مثل سال 2006 نیست. این حقیقتی است که افول اقتصادی ایران، اثر خود را افول نظامی حزب الله گذاشته و شاید باعث سوق دادن این جنبش به تحرک کمتر از حد انتظار، پس از هفتم اکتبر شد. مقاومتی که نظام از سال 90 در برابر اصلاحات اقتصادی بنیادین از خود بروز داد و امید واهی به برجام، که متاسفانه در زمانی مورد حمایت سید نصرالله هم قرار گرفت، این چنین امنیت ملی و جبهه منطقهای مقاومت را دچار چالش کرد.
در این سالها دغدغه اول ما اصلاحات زیربنایی اقتصادی به نفع اقتصاد ملی و معیشت مردم بود و کمتر به شعارها و اهداف نظام در ایجاد جبهه مقاومت میپرداختیم. اینکه حزبالله بعد از هفتم اکتبر پیشدستی میکرد و نیروی زمینی وارد شمال فلسطین اشغالی مینمود، هم بودجه و امکانات بعدی لازم داشت و هم پشتیبانی افکار عمومی را در ایران میطلبید. وضع ناگوار معیشتی مردم ایران در ده ساله اخیر، سبب رویگردانی و بدبینی عمومی نسبت به سیاستهای نظام شده است و همین نیز شاید دولت مرحوم رئیسی را از کمک بیشتر و ترغیب حزبالله به جنگ پیشدستانه، بازداشت.
@hashiesaz
در توییتر نوشتم که اینک با دید پسنگر تاریخی میگویم عدم ورود پیشدستانه حزبالله به جنگ تمامعیار با اسرائیل بعد از هفتم اکتبر، خطایی راهبردی بود که فرصت لازم را در اختیار اسرائیل برای حذف تدریجی فرماندهان میانی و عالی حزب الله و مستشاران ایرانی فراهم آورد و آسوده از عواقب واکنشی، کار را به زدن خود سید نصرالله کشاند.
اما سؤال مهم این است که به جز خطاهای شناختی و محاسباتی، چه تفاوتی بین امروز حزب الله و سال 1385 (2006 میلادی) آن است؟ به گمان من تفاوت اصلی را باید در ایران جست. سید نصرالله در یکی از سخنرانیهای اخیرش میگوید امروز حمایت مالی از ما توسط ایران، مثل سال 2006 نیست. این حقیقتی است که افول اقتصادی ایران، اثر خود را افول نظامی حزب الله گذاشته و شاید باعث سوق دادن این جنبش به تحرک کمتر از حد انتظار، پس از هفتم اکتبر شد. مقاومتی که نظام از سال 90 در برابر اصلاحات اقتصادی بنیادین از خود بروز داد و امید واهی به برجام، که متاسفانه در زمانی مورد حمایت سید نصرالله هم قرار گرفت، این چنین امنیت ملی و جبهه منطقهای مقاومت را دچار چالش کرد.
در این سالها دغدغه اول ما اصلاحات زیربنایی اقتصادی به نفع اقتصاد ملی و معیشت مردم بود و کمتر به شعارها و اهداف نظام در ایجاد جبهه مقاومت میپرداختیم. اینکه حزبالله بعد از هفتم اکتبر پیشدستی میکرد و نیروی زمینی وارد شمال فلسطین اشغالی مینمود، هم بودجه و امکانات بعدی لازم داشت و هم پشتیبانی افکار عمومی را در ایران میطلبید. وضع ناگوار معیشتی مردم ایران در ده ساله اخیر، سبب رویگردانی و بدبینی عمومی نسبت به سیاستهای نظام شده است و همین نیز شاید دولت مرحوم رئیسی را از کمک بیشتر و ترغیب حزبالله به جنگ پیشدستانه، بازداشت.
@hashiesaz
خبر آمد که وحید اشتری با عفو رهبری از زندان آزاد شد. جای امثال وحید زندان نیست، بلکه دستگاههای اطلاعاتی و قضایی باید پیگیر اطرافیان و اقوام امثال آقای قالیباف باشد تا پدیده اقازادگی را در این کشور بخشکانند.
@hashiesaz
@hashiesaz
خیلیها روزی طرفدار دوآتشه احمدینژاد بودند و در زمانی هم از او بریدند. خدا را چه دیدید، ما هم شاید روزی از او ببریم. ولی از دید من، بریدگان دو دسته میشوند: دستهای که به اشتباه خود التفات یافته و میروند در کنجی و به اعمال بد گذشته میاندیشند و بابت عمر از دست رفته، تأسف میخورند. و دسته دیگری که از آن ور بام افتاده و شروع میکنند به ریشخند و لگدپرانی تا مابقی عمر خویش را در بیراههای دیگر بپیمایند. من بریده یا نبریده، مخلص گروه اول هستم.
@hashiesaz
@hashiesaz
قبلا در مورد نقطه عطفی که توافق تبادل سوخت و بیانیه سهجانبه تهران در سال 89 در مسیر کشور میتوانست داشت، مطالبی نوشته بودم. امروز رهبری نظام گزاره تازهای را مطرح کرد که به فهم و تحلیل مطالب پیشگفته، کمک بسیاری خواهد کرد. ایشان در سخنرانی 5 آذر 1403 گفتهاند:
"ما اورانیوم غنیسازی شده ۲۰ درصد را احتیاج داشتیم برای رادیوداروها، نیاز مبرم کشور بود، یک مقدار داشتیم، از سابق تهیه شده بود، داشت تمام میشد. باید میخریدیم، از کی؟ از آمریکا! آمریکاییها گفتند که شما هر چی تولید سه و نیم درصد دارید به ما بدهید، ما در مقابل به شما ۲۰ درصد میدهیم. دو تا رئیسجمهور معروف آن روز دنیا را که من اسم نمیخواهم بیاورم که با ما هم روابط خوبی داشتند، واسطه قرار دادند که این اتفاق، این معامله انجام بگیرد. مسئولین کشور ما هم قبول کردند؛ این برای اواخر دهه ۸۰ است. دیده شد که آمریکاییها دارند کلک میزنند، فهمیدیم که دارند آنها کلک میزنند. جلویش گرفته شد."
باشد تا اگر دل و دماغی ماند، در آینده در این باره بیشتر بنویسیم. عجالتا فقط روی جمله مجهول" جلویش گرفته شد" انگشت تأکید میگذارم. گزارهای که دقیقا احمدینژاد در افطاری ماه رمضان سال 93 به جمع کوچکی از ما گفت که فحوایش این بود که در داخل کشور، مانع اجرای آن توافق شدند. ولی همواره تبلیغات رسمی نظام گفته است که آمریکا و اوباما بدعهدی کردند و توافق را اجرا ننمودند.
✍️مرتبط:
🔹مقاله من با عنوان "چه بسا کسانی با شعارهای انقلابی، مکمل نقشه سازشکاران باشند"
https://www.tgoop.com/hashiesaz/638
🔸متن کامل بیانیه تهران (که بر خلاف مذاکرات منتهی به برجام، در کمال شفافیت و در همان روز برای آگاهی عمومی منتشر شد.):
https://www.tgoop.com/baharmedia/8878
🔹روایت احمدینژاد از بیانیه تبادل سوخت
https://www.tgoop.com/baharmedia/8879
🔸روایت هیلاری کلینتون از بیانیه تبادل سوخت
https://www.tgoop.com/baharmedia/8881
🔹هوشنگ امیراحمدی از نقش ظریف در بحرانی ماندن روابط ایران و آمریکا میگوید
https://www.tgoop.com/kafshhaye_aahani/2828
@hashiesaz
"ما اورانیوم غنیسازی شده ۲۰ درصد را احتیاج داشتیم برای رادیوداروها، نیاز مبرم کشور بود، یک مقدار داشتیم، از سابق تهیه شده بود، داشت تمام میشد. باید میخریدیم، از کی؟ از آمریکا! آمریکاییها گفتند که شما هر چی تولید سه و نیم درصد دارید به ما بدهید، ما در مقابل به شما ۲۰ درصد میدهیم. دو تا رئیسجمهور معروف آن روز دنیا را که من اسم نمیخواهم بیاورم که با ما هم روابط خوبی داشتند، واسطه قرار دادند که این اتفاق، این معامله انجام بگیرد. مسئولین کشور ما هم قبول کردند؛ این برای اواخر دهه ۸۰ است. دیده شد که آمریکاییها دارند کلک میزنند، فهمیدیم که دارند آنها کلک میزنند. جلویش گرفته شد."
باشد تا اگر دل و دماغی ماند، در آینده در این باره بیشتر بنویسیم. عجالتا فقط روی جمله مجهول" جلویش گرفته شد" انگشت تأکید میگذارم. گزارهای که دقیقا احمدینژاد در افطاری ماه رمضان سال 93 به جمع کوچکی از ما گفت که فحوایش این بود که در داخل کشور، مانع اجرای آن توافق شدند. ولی همواره تبلیغات رسمی نظام گفته است که آمریکا و اوباما بدعهدی کردند و توافق را اجرا ننمودند.
✍️مرتبط:
🔹مقاله من با عنوان "چه بسا کسانی با شعارهای انقلابی، مکمل نقشه سازشکاران باشند"
https://www.tgoop.com/hashiesaz/638
🔸متن کامل بیانیه تهران (که بر خلاف مذاکرات منتهی به برجام، در کمال شفافیت و در همان روز برای آگاهی عمومی منتشر شد.):
https://www.tgoop.com/baharmedia/8878
🔹روایت احمدینژاد از بیانیه تبادل سوخت
https://www.tgoop.com/baharmedia/8879
🔸روایت هیلاری کلینتون از بیانیه تبادل سوخت
https://www.tgoop.com/baharmedia/8881
🔹هوشنگ امیراحمدی از نقش ظریف در بحرانی ماندن روابط ایران و آمریکا میگوید
https://www.tgoop.com/kafshhaye_aahani/2828
@hashiesaz
همانطور که مهریه یک دست و یک پا، از نظر شرعی مردود و مهمل است، مهریه ای که به صورت دین بیان میشود و عادتا مرد نمیتواند آن را تامین کند، از نظر برخی فقها مردود است و حکومت میتواند با قانونگذاری، چنین مهریه هایی را به رسمیت نشناسد. از این به بعد قانون بگذارند که هر کس خواست هر چیزی را مهر کند، سندش را بیاورد. اگر پول بود، حساب بانکیش همانقدر پول داشته باشد، اگر سکه بود، سکه را بیاورد یا گواهی بیاورد و همان را فی المجلس به همسرش تحویل دهد. و الا محضر چیزی را که وعده و وعید است نباید ثبت کند.
خودمان را که گول نمیزنیم. مهریه تبدیل شده به ابزار گروکشی برای طلاق زنان. ما این را باید اصلاح کنیم. من اطرافم کسانی را دیدم که طلاق گرفتند. هر کدام دو سه سالی درگیر فرایند بود. اولش هم هیچ کدام درخواست طلاق نمیدادند. زن میرفت درخواست مهریه و نفقه میکرد و مرد هم میرفت دادخواست نشوز میداد. مدتی همدیگر را سر میدواندند و احتمال انحراف و مفسده، در این مدت طولانی وجود دارد. ولی نظام چشمش را به این مسائل بسته. آقای رئیسی در دوره ای که رئیس قوه بود میگفت باید طلاق را سختتر کنیم. در حالی که طلاق یک راه حل است که اسلام به رسمیت شناخته. شما طلاق رسمی را سخت میکنید، طرفین متارکه هستند میروند خارج از چارچوب ازدواج ارتباط جنسی برقرار میکنند و صد تا داستان بدتر درست میکنند.
@hashiesaz
خودمان را که گول نمیزنیم. مهریه تبدیل شده به ابزار گروکشی برای طلاق زنان. ما این را باید اصلاح کنیم. من اطرافم کسانی را دیدم که طلاق گرفتند. هر کدام دو سه سالی درگیر فرایند بود. اولش هم هیچ کدام درخواست طلاق نمیدادند. زن میرفت درخواست مهریه و نفقه میکرد و مرد هم میرفت دادخواست نشوز میداد. مدتی همدیگر را سر میدواندند و احتمال انحراف و مفسده، در این مدت طولانی وجود دارد. ولی نظام چشمش را به این مسائل بسته. آقای رئیسی در دوره ای که رئیس قوه بود میگفت باید طلاق را سختتر کنیم. در حالی که طلاق یک راه حل است که اسلام به رسمیت شناخته. شما طلاق رسمی را سخت میکنید، طرفین متارکه هستند میروند خارج از چارچوب ازدواج ارتباط جنسی برقرار میکنند و صد تا داستان بدتر درست میکنند.
@hashiesaz
بچهتر که بودم، وقتی میفهمیدم یکی از همکلاسیها پدرش را از دست داده و یتیم است، حدس میزدم که بخشی از وجودش ناقص شده و چقدر از این بابت دچار ملالت است. اما گمان نمیکردم که در سنین بزرگی هم فقد پدر، این چنین انسان را ناقص و یتیم کند. من در آستانه 40 سالگی یتیم شدم و امروز اولین روز پدری است، که پدر ندارم. با اینکه مرگ پدرم ناگهانی نبود و در این چهار سال، هر باری که تلفنم زنگ میخورد یا پدر تلفنم را جواب نمیداد، ذهنم به این میرفت که نکند آن اتفاق رخ داده؛ ولی مرگ پدر بزرگترین ضربه روحی و شخصیتی من در عمرم بود. خدایش بیامرزد و ما را به او ملحق کند و او و ما را با زاده این روز عزیز، محشور و همنشین نماید.
@hashiesaz
@hashiesaz
🟥 شکلگیری اقتصاد و منافع، مانع بازنگری روندهای حکمرانی است
یکی از آشنایان به تازگی خودرویی خریده که به خاطر ثبت تخلف کشف حجاب مالک قبلی، جلوی این را در جاده گرفتهاند ولی محض رعایت حالش، ماشینش را توقیف نکردهاند. حالا با مراجعه به پلیس امنیت اخلاقی، دریافته که هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه خودش ماشینش را ببرد و در پارکینگی بخواباند و قبضش را بگیرد و برای طی مراحل بعدی، به پلیس بعلاوه ده مراجعه نماید. او میگفت که امروز به چهار پارکینگ خاص تعیینی پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کرده، که در سه تایش جا نبوده و بالاخره توانسته در چهارمی که جای پرتی هم بوده، ماشینش را بخواباند و پیگیر بقیه مراحل شود. یکی از مراحل آتی هم البته، شرکت در دوره آموزشی حجاب است که میگفت 1 میلیون و 500 هزار تومان بابت آن از آدم میستانند! بدیهی است که پارکینگ هم بابت توقیف خودرو، پولی احتمالا بیش از پارکینگهای معمول خواهد گرفت و آن دفتر و دستک پلیس بعلاوه ده نیز از این خوان گسترده، بینصیب نمیمانند و سهم خود را برمیگیرند.
باری این مثالی بود در موضوع کشف حجاب، که یک امر مثلا شرعی است. ببینید که چه اقتصادی حول این مسأله شکل میگیرد و چه منافعی به وجود میآید و در هم تنیده میشود و البته همین اقتصاد و منافع است که بعدا راه را برای بازنگری و اصلاح یک روند پراشکال، مسدود یا لااقل دشوار میکند.
مصداق دیگر از شکلگیری اقتصاد و تنیدن منافع خاص، همین دفاتر پلیس بعلاوه ده و پیشخوان خدمات دولت و خدمات قضایی و حتی اسناد رسمی است. برای مثال ابلاغیه قضایی بدون هیچ هزینهای از طریق سامانه ثنا به صورت رسمی به فرد داده میشود، ولی او اگر بخواهد شکایت یا اعتراضی را ثبت نماید، باید به دفتر خدمات قضایی مراجعه و هزینهای را به این دفتر بپردازد. من سالیان پیش که کنکور میدادم، تمامی مراحل ثبت نام از بارگذاری عکس و مدارک را از طریق اینترنت و بدون هیچ مراجعه حضوری به جایی، انجام میدادم. پیش خود میگفتم آیا امکان ندارد که بقیه کارها به همین نحو و از طریق اینترنت انجام شود؟ به راستی چرا برای ثبت شکایت قضایی، یا دادن وکالت، یا فرستادن دفترچه سربازی و گرفتن گذرنامه و صد گونه حاجت امثال اینها، دفاتری شکل بگیرد و مردم را تلکه کنند و وقتشان را بسوزانند و از کار و زندگی بیاندازند؟ حالا گیرم کسی خودش توانایی کار با اینترنت را ندارد، امثال چنین آدمهایی مختار باشند که به چنان دفاتر یا کافینت مراجعه کنند، ولی چرا همه مردم را مجبور به چنین شیوهای کردهایم؟ جز اینکه اقتصادی حول اینها شکل گرفته و منافعی پدید آمده که روزبروز بر سودجویی خود و آزار مردم میافزاید؟
🗞️مرتبط https://www.tgoop.com/khate_energy/6125
@hashiesaz
یکی از آشنایان به تازگی خودرویی خریده که به خاطر ثبت تخلف کشف حجاب مالک قبلی، جلوی این را در جاده گرفتهاند ولی محض رعایت حالش، ماشینش را توقیف نکردهاند. حالا با مراجعه به پلیس امنیت اخلاقی، دریافته که هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه خودش ماشینش را ببرد و در پارکینگی بخواباند و قبضش را بگیرد و برای طی مراحل بعدی، به پلیس بعلاوه ده مراجعه نماید. او میگفت که امروز به چهار پارکینگ خاص تعیینی پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کرده، که در سه تایش جا نبوده و بالاخره توانسته در چهارمی که جای پرتی هم بوده، ماشینش را بخواباند و پیگیر بقیه مراحل شود. یکی از مراحل آتی هم البته، شرکت در دوره آموزشی حجاب است که میگفت 1 میلیون و 500 هزار تومان بابت آن از آدم میستانند! بدیهی است که پارکینگ هم بابت توقیف خودرو، پولی احتمالا بیش از پارکینگهای معمول خواهد گرفت و آن دفتر و دستک پلیس بعلاوه ده نیز از این خوان گسترده، بینصیب نمیمانند و سهم خود را برمیگیرند.
باری این مثالی بود در موضوع کشف حجاب، که یک امر مثلا شرعی است. ببینید که چه اقتصادی حول این مسأله شکل میگیرد و چه منافعی به وجود میآید و در هم تنیده میشود و البته همین اقتصاد و منافع است که بعدا راه را برای بازنگری و اصلاح یک روند پراشکال، مسدود یا لااقل دشوار میکند.
مصداق دیگر از شکلگیری اقتصاد و تنیدن منافع خاص، همین دفاتر پلیس بعلاوه ده و پیشخوان خدمات دولت و خدمات قضایی و حتی اسناد رسمی است. برای مثال ابلاغیه قضایی بدون هیچ هزینهای از طریق سامانه ثنا به صورت رسمی به فرد داده میشود، ولی او اگر بخواهد شکایت یا اعتراضی را ثبت نماید، باید به دفتر خدمات قضایی مراجعه و هزینهای را به این دفتر بپردازد. من سالیان پیش که کنکور میدادم، تمامی مراحل ثبت نام از بارگذاری عکس و مدارک را از طریق اینترنت و بدون هیچ مراجعه حضوری به جایی، انجام میدادم. پیش خود میگفتم آیا امکان ندارد که بقیه کارها به همین نحو و از طریق اینترنت انجام شود؟ به راستی چرا برای ثبت شکایت قضایی، یا دادن وکالت، یا فرستادن دفترچه سربازی و گرفتن گذرنامه و صد گونه حاجت امثال اینها، دفاتری شکل بگیرد و مردم را تلکه کنند و وقتشان را بسوزانند و از کار و زندگی بیاندازند؟ حالا گیرم کسی خودش توانایی کار با اینترنت را ندارد، امثال چنین آدمهایی مختار باشند که به چنان دفاتر یا کافینت مراجعه کنند، ولی چرا همه مردم را مجبور به چنین شیوهای کردهایم؟ جز اینکه اقتصادی حول اینها شکل گرفته و منافعی پدید آمده که روزبروز بر سودجویی خود و آزار مردم میافزاید؟
🗞️مرتبط https://www.tgoop.com/khate_energy/6125
@hashiesaz
کریم آقاخان چهارم، رهبر و امام اسماعیلیان نزاری درگذشت. برآورد من این است که منش و ظاهر ایشان، به رهبر معنوی هیچ از یک فرقهها و مذاهب و جریانات دینی در گذشته و امروز نمیماند. من این ویژگی عجیب را حاصل امامت موروثی در روزگار مدرن میدانم. چنان که در مسیحیت کاتولیک، مقام پاپ موروثی نیست؛ و در شیعه امامیه نیز مرجعیت و ولایت فقیه حالت ارثیه پدر به پسر نشده است؛ و در فرق درویشی و صوفیه نیز تا جایی که میشناسیم، مقام قطب و پیر و شیخ، به توارث منتقل نمیشود. ولی در اسماعیلی نزاری، تا جایی که حتی از القابشان هم پیداست، عنوان شاهزاده و پرنس به خود دادهاند و مقام امامت و رهبری معنوی فرقه را همچون پادشاهیهای قدیم، به وراثت فرزند آلودهاند. و به همین خاطر، منش و ظاهر رهبرشان، به رهبران معنوی جریانات دینی و مذهبی نمیبرد.
@hashiesaz
@hashiesaz
Telegram
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
🔸امامی متفاوت با امامها🔸
بهبهانهی درگذشت کریم آقاخان رهبر اسماعیلیان نزاری
✍️ محسنحسام مظاهری
[قسمت ۱]
۱
شاه کریم الحسینی (۱۹۳۶ –۲۰۲۵م) مشهور به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» چهلونهمین امام شیعیان اسماعیلی نزاری امروز در ۸۸ سالگی درگذشت.
او…
بهبهانهی درگذشت کریم آقاخان رهبر اسماعیلیان نزاری
✍️ محسنحسام مظاهری
[قسمت ۱]
۱
شاه کریم الحسینی (۱۹۳۶ –۲۰۲۵م) مشهور به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» چهلونهمین امام شیعیان اسماعیلی نزاری امروز در ۸۸ سالگی درگذشت.
او…