یک بار هم این دوستت دارم را؛
به کسی نه، به خود خودت بگو.
خودت برای خودت ناز کن..
خندیدی به خودت بگو ای جان..
لذت ببر از تمام روزهای خلوتت..
از کنج همیشگی
با شانه به مو زدنهای بیقرار، بیملاقات..
با، پای پنجره آمدن و "چشم به راه نبودن"
آری با همینها شاد باش و شاد زندگی کن...
صبح بخیر زندگی
🌸
به کسی نه، به خود خودت بگو.
خودت برای خودت ناز کن..
خندیدی به خودت بگو ای جان..
لذت ببر از تمام روزهای خلوتت..
از کنج همیشگی
با شانه به مو زدنهای بیقرار، بیملاقات..
با، پای پنجره آمدن و "چشم به راه نبودن"
آری با همینها شاد باش و شاد زندگی کن...
صبح بخیر زندگی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بودن در کنار افراد موفقی که در زندگی به اهدافشان رسیدهاند و وضعیت مالیشان بهتر از ماست اغلب حس شرم و حقارتی را در ما برمیانگیزد که باعث میشود از آنها بدمان بیاید. این تصور که کسی مالک چیزی است که ما هرگز نمیتوانیم به آن برسیم – مانند ویژگی شخصیتی، رابطۀ عاشقانه یا حتی مالواموال - ممکن است ما را وادارد تا آن شخص را بیارزش بدانیم، دستاوردهایش را به تمسخر بگیریم و آنها را کوچک بشماریم.
اما رشک، وقتی با شرم آمیخته شود، تحملناپذیر و بهشدت مخرب میشود. برای آنکه آرام شویم، ممکن است بخواهیم موضوعی را که موجب رشک ما شده نابود کنیم.
تفاوت رشک و حسادت این است که در رشک، دو نفر درگیرند (تو چیزی داری که من هم آن را میخواهم)؛ اما در حسادت، سه نفر (رابطهای که تو با آن شخص سوم داری من را آزار میدهد).
🌸
اما رشک، وقتی با شرم آمیخته شود، تحملناپذیر و بهشدت مخرب میشود. برای آنکه آرام شویم، ممکن است بخواهیم موضوعی را که موجب رشک ما شده نابود کنیم.
تفاوت رشک و حسادت این است که در رشک، دو نفر درگیرند (تو چیزی داری که من هم آن را میخواهم)؛ اما در حسادت، سه نفر (رابطهای که تو با آن شخص سوم داری من را آزار میدهد).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from روانشناسی | HALEH
🟣اطلاع از مراحل رشدی طبیعی، به والدین کمک میکند که در صورت مشاهده هر تفاوت ، به موقع به متخصصان مراجعه کرده و مشکل را قبل از جدی تر شدن پیگیری کنند.
یکی از مراحل این فرآیند رشدی ،کلام کودکان است که از قان و قون کردن قبل از یکسالگی شروع و با بیان تک کلمه های معنی دار بعد از یکسالگی و اضافه شدن به این کلمات ادامه می یابد .کودکانی که هیچ کلمه ای بیان نمی کنند و یا تعداد کلماتشان محدود می شود و یا حتی قطع می شود ،اگر با درک پایین کلام همراه باشد می تواند علائم یکسری اختلالات مثل اتیسم باشد.
اما هیچگاه نباید با دیدن یک علامت تشخیص گذاشته شود.
علائمی که باید توسط خانواده مورد توجه قرار گیرد:
1)درک پایین کلام به معنی اینکه وقتی با کودک خود صحبت می کنید واکنش مورد نظر را نشان نمی دهد (گاهی تصور می شود که کودک ناشنواست و یا لجبازی می کند )حتی کودک واکنشی به نامیدن اسمش نشان نمی دهد و یا به جای استفاده از کلام ،با دستش مادر یا پدر را به سمت خواسته خود می کشاند
2) گرایش کودک به همراه کردن یک وسیله غیر مربوط (مثل خمیر دندان ،شامپو و یا ....)همراه خود و یا بازی با یک قسمت غیر مرتبط با یک اسباب بازی مثل چرخهای ماشین
3)مشکلات در خواب و تغذیه کودک به فرض تمایل به یک نوع ماده غذایی خاص داشتن، به فرض تنها غذاهایی با بافت میکس را دوست داشته باشند، یا غذاهای سوپ مانند و یا از بافت غذایی مثل برنج نرم شده و یا تمایل فقط به یک نوع غذا یا یک نوع بافت
4)و یا حرکات اضافی دست و بدن مانند بال بال زدن یا چرخیدن دور خود و یا ..
5) انجام رفتارهایی مانند کوبیدن سر به دیوار یا زمین و یا گاز گرفتن "خود "
همه این علائم می تواند علائمی هشدار دهنده برای خانواده باشد که حتما لازم است کودک را به موقع به متخصص مربوط ارجاع داد .
یکی از مراحل این فرآیند رشدی ،کلام کودکان است که از قان و قون کردن قبل از یکسالگی شروع و با بیان تک کلمه های معنی دار بعد از یکسالگی و اضافه شدن به این کلمات ادامه می یابد .کودکانی که هیچ کلمه ای بیان نمی کنند و یا تعداد کلماتشان محدود می شود و یا حتی قطع می شود ،اگر با درک پایین کلام همراه باشد می تواند علائم یکسری اختلالات مثل اتیسم باشد.
اما هیچگاه نباید با دیدن یک علامت تشخیص گذاشته شود.
علائمی که باید توسط خانواده مورد توجه قرار گیرد:
1)درک پایین کلام به معنی اینکه وقتی با کودک خود صحبت می کنید واکنش مورد نظر را نشان نمی دهد (گاهی تصور می شود که کودک ناشنواست و یا لجبازی می کند )حتی کودک واکنشی به نامیدن اسمش نشان نمی دهد و یا به جای استفاده از کلام ،با دستش مادر یا پدر را به سمت خواسته خود می کشاند
2) گرایش کودک به همراه کردن یک وسیله غیر مربوط (مثل خمیر دندان ،شامپو و یا ....)همراه خود و یا بازی با یک قسمت غیر مرتبط با یک اسباب بازی مثل چرخهای ماشین
3)مشکلات در خواب و تغذیه کودک به فرض تمایل به یک نوع ماده غذایی خاص داشتن، به فرض تنها غذاهایی با بافت میکس را دوست داشته باشند، یا غذاهای سوپ مانند و یا از بافت غذایی مثل برنج نرم شده و یا تمایل فقط به یک نوع غذا یا یک نوع بافت
4)و یا حرکات اضافی دست و بدن مانند بال بال زدن یا چرخیدن دور خود و یا ..
5) انجام رفتارهایی مانند کوبیدن سر به دیوار یا زمین و یا گاز گرفتن "خود "
همه این علائم می تواند علائمی هشدار دهنده برای خانواده باشد که حتما لازم است کودک را به موقع به متخصص مربوط ارجاع داد .
#مدیریت_خشم
متاسفانه از كودكی به ما آموختند كه نبايد خشمگين باشيم و وقتی عصبانی شديم آنقدر سرزنش شديم كه احساس گناه كرديم .
ولي يادمون باشه ما محكوم به زندگی كردن به شيوه ی والدينمون نيستيم.
پس ما هم به مدل والدينمون، و به تلافی، پدر و مادرمان رو كه از روی نا آگاهی مطالبی را به ما آموزش داده اند، سرزنش نكنيم كه چرا اين باورها را به ما آموزش دادند.
بلكه آگاهانه در جهت تغيير و جايگزينی باورهای نادرست خود با باورهای درست شويم.
برعكس تصور ما، خشم و پرخاشگری ، نبايد سركوب شود بلكه بايد مديريت شود و مديريت آن مهارتی است كه لازم هست آموخته شود.
خشم يك احساس ثانويه است كه در پی احساس اوليه ای چون نگرانی ، غم ، ناديده گرفته شدن ، خجالت ، تاييد نشدن و... ايجاد میشود.
در مرحله ی اول بايد بسنجيم كه اين احساس اوليه، در اثر توقعات غير واقع بينانه ايجاد نشده باشد!
برای اين تشخيص به خودمان يادآور شويم كه تفاوت آدمها را در نظر بگيريم و توقع نداشته باشيم مدل ما فكر، عمل و احساس كنند و آنها را ملزم به درك كردن خودمون نكرده باشيم .
در مرحله ی بعد می توانيم مطابق احساس اوليه مان رفتار كنيم .
در اين شرايط مثلا وقتی احساس اوليه مان نگرانی از دير آمدن فرزندمان باشد كه به خشم تبديل شده است به جای ابراز خشم، می توانيم به او بگوييم عزيزم، نگرانت شدم و ...
با مديريت خشم خود ابتدا به آرامش درونی برسيم و در پی آن شايد گاهی لازم باشد كه حتی ابراز خشم و انتقاد كنيم در شرايطی که درونا آرام هستيم.
يادمون باشه كه انتقادی كه همراه با درونِ نا آرام باشه هيچوقت به نتيجه نخواهد رسيد.
🌱
متاسفانه از كودكی به ما آموختند كه نبايد خشمگين باشيم و وقتی عصبانی شديم آنقدر سرزنش شديم كه احساس گناه كرديم .
ولي يادمون باشه ما محكوم به زندگی كردن به شيوه ی والدينمون نيستيم.
پس ما هم به مدل والدينمون، و به تلافی، پدر و مادرمان رو كه از روی نا آگاهی مطالبی را به ما آموزش داده اند، سرزنش نكنيم كه چرا اين باورها را به ما آموزش دادند.
بلكه آگاهانه در جهت تغيير و جايگزينی باورهای نادرست خود با باورهای درست شويم.
برعكس تصور ما، خشم و پرخاشگری ، نبايد سركوب شود بلكه بايد مديريت شود و مديريت آن مهارتی است كه لازم هست آموخته شود.
خشم يك احساس ثانويه است كه در پی احساس اوليه ای چون نگرانی ، غم ، ناديده گرفته شدن ، خجالت ، تاييد نشدن و... ايجاد میشود.
در مرحله ی اول بايد بسنجيم كه اين احساس اوليه، در اثر توقعات غير واقع بينانه ايجاد نشده باشد!
برای اين تشخيص به خودمان يادآور شويم كه تفاوت آدمها را در نظر بگيريم و توقع نداشته باشيم مدل ما فكر، عمل و احساس كنند و آنها را ملزم به درك كردن خودمون نكرده باشيم .
در مرحله ی بعد می توانيم مطابق احساس اوليه مان رفتار كنيم .
در اين شرايط مثلا وقتی احساس اوليه مان نگرانی از دير آمدن فرزندمان باشد كه به خشم تبديل شده است به جای ابراز خشم، می توانيم به او بگوييم عزيزم، نگرانت شدم و ...
با مديريت خشم خود ابتدا به آرامش درونی برسيم و در پی آن شايد گاهی لازم باشد كه حتی ابراز خشم و انتقاد كنيم در شرايطی که درونا آرام هستيم.
يادمون باشه كه انتقادی كه همراه با درونِ نا آرام باشه هيچوقت به نتيجه نخواهد رسيد.
🌱
استرس آسیبپذیری روانی - جسمی را در هر شخصی بالا میبرد. فکر میکنم سوال شما درباره این است که ما در چارچوب شرایط تحلیلی چه کاری انجام میدهیم؟ بیمار شما به یکباره جلسهاش را اینطور شروع میکند که «زخم معده گرفتهام.»
من [در چنین شرایطی] سعی میکنم ببینم آیا برای این مسئلهاش معنای روانی هم قایل است. بسیاری از افراد فکر نمیکنند که بیماری جسمانی تبیین روانشناختی هم داشته باشد. اینطور مرسوم است که میگویند: «من مریض هستم.»
اما گاهی اوقات وقتی مثلا میپرسید: «آیا دلیلی داری که بتوان گفت شرایط حال حاضر تو باعث این [مریضی] شده باشد؟ قبلا گاهی حس میکردی که خشم و میل به تخریبگریات از کنترل تو خارج شده است و شدیدا درباره ازدواجت نگران شده بودی؛ عمیقا نگران از دست دادن رابطهات بودی. فکر میکنی این شرایط ارتباطی با بروز ناگهانی زخم معده ات دارد؟»
آنگاه بسیاری از بیماران دیدگاه و نظر خود را درباره بیماری جسمانیشان ارائه میکنند؛ و ما با استفاده از این نظریهپردازیها اطلاعات زیادی درباره فانتزیهای ناخودآگاهش کسب میکنیم. موضع من این است که بدن، چیزی را با بیمار در میان میگذارد و بنابراین وقتی بیمار درباره نشانههای جسمانیاش با من صحبت میکند، بدن بیمار با من سخن میگوید جالب این که اغلب بیماران اگر فکر کنند بیماری شان اهمیت روانشناختی ندارد، به هیچ وجه به آن اشاره نمیکنند.
گاهی بیمار میترسد که خسته کننده به نظر برسد و بنابراین از صحبت درباره درد و رنجش امتناع میکند. از طرف دیگر برخی درباره رنجهای جسمانیشان به وفور صحبت میکنند چون در کودکی اینطور فهمیده اند که وقتی مریض هستند، مورد توجه والدین قرار میگیرند.
غالبا افراد مبتلا به آلرژیهای تنفسی و پوستی میگویند: «مادرم معمولا علاقهای به مشکلات روانشناختی من نداشت؛ اما وقتی مریض میشدم همیشه مراقب من بود.» خاطره آنان از مادر اینگونه است که هرگز به دردهای هیجانی آنها گوش نمیداده اما به طور خاصی به دردهای جسمانی واکنش نشان میداده است. نفع ثانویه مبتلا شدن ناگهانی به بیماری روانی - جسمی، مورد توجه قرار گرفتن و مورد علاقه بودن است.
جویس مکدوگال
🌱
من [در چنین شرایطی] سعی میکنم ببینم آیا برای این مسئلهاش معنای روانی هم قایل است. بسیاری از افراد فکر نمیکنند که بیماری جسمانی تبیین روانشناختی هم داشته باشد. اینطور مرسوم است که میگویند: «من مریض هستم.»
اما گاهی اوقات وقتی مثلا میپرسید: «آیا دلیلی داری که بتوان گفت شرایط حال حاضر تو باعث این [مریضی] شده باشد؟ قبلا گاهی حس میکردی که خشم و میل به تخریبگریات از کنترل تو خارج شده است و شدیدا درباره ازدواجت نگران شده بودی؛ عمیقا نگران از دست دادن رابطهات بودی. فکر میکنی این شرایط ارتباطی با بروز ناگهانی زخم معده ات دارد؟»
آنگاه بسیاری از بیماران دیدگاه و نظر خود را درباره بیماری جسمانیشان ارائه میکنند؛ و ما با استفاده از این نظریهپردازیها اطلاعات زیادی درباره فانتزیهای ناخودآگاهش کسب میکنیم. موضع من این است که بدن، چیزی را با بیمار در میان میگذارد و بنابراین وقتی بیمار درباره نشانههای جسمانیاش با من صحبت میکند، بدن بیمار با من سخن میگوید جالب این که اغلب بیماران اگر فکر کنند بیماری شان اهمیت روانشناختی ندارد، به هیچ وجه به آن اشاره نمیکنند.
گاهی بیمار میترسد که خسته کننده به نظر برسد و بنابراین از صحبت درباره درد و رنجش امتناع میکند. از طرف دیگر برخی درباره رنجهای جسمانیشان به وفور صحبت میکنند چون در کودکی اینطور فهمیده اند که وقتی مریض هستند، مورد توجه والدین قرار میگیرند.
غالبا افراد مبتلا به آلرژیهای تنفسی و پوستی میگویند: «مادرم معمولا علاقهای به مشکلات روانشناختی من نداشت؛ اما وقتی مریض میشدم همیشه مراقب من بود.» خاطره آنان از مادر اینگونه است که هرگز به دردهای هیجانی آنها گوش نمیداده اما به طور خاصی به دردهای جسمانی واکنش نشان میداده است. نفع ثانویه مبتلا شدن ناگهانی به بیماری روانی - جسمی، مورد توجه قرار گرفتن و مورد علاقه بودن است.
جویس مکدوگال
🌱
| راهکارهای فراگیری سریع مهارتها |
معمولا مدیران و صاحبان کسبوکار به نیروهایی که مهارتهای لازم را با سرعت یاد میگیرند، توجه ویژهای نشان میدهند. محققان «مرکز تحقیقات پیو» در سال ۲۰۱۶ روی تعدادی از کارمندان در ایالات متحده بررسیهایی را انجام دادند و متوجه شدند که تقریبا دو سوم آنها با کمک روشهایی، به سرعت مهارتهای شغلی را فرا گرفتهاند و به موفقیتهای خوبی رسیدهاند. براساس تحقیقات انجام شده، ۶ راهکار کلیدی برای یادگیری سریع مهارتها وجود دارد که در ادامه میتوانید با آن آشنا شوید:
۱.به شخص دیگری آموزش دهید یا وانمود کنید که به شخصی آموزش میدهید. مطالعات انجام شده توسط محققان دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس نشان میدهد که وقتی فردی در تلاش است مهارت جدیدی را بیاموزد، اگر همزمان آنچه فراگرفته را به شخص دیگری آموزش دهد، سرعت یادگیری خودش افزایش پیدا میکند و اطلاعات بیشتری را میتواند به خاطر بسپارد.
۲.در بازههای زمانی کوتاه مدت یاد بگیرید. کارشناسان مرکز موفقیت علمی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا پیشنهاد میکنند که مدت زمان ۳۰ الی ۵۰ دقیقه را به یادگیری مطالب جدید اختصاص دهید. بعد از هر ۵۰ دقیقهای که به یادگیری موضوعات جدید اختصاص میدهید، زمانی در حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه به ذهن استراحت بدهید. این روش خصوصا برای یادگیری مفاهیم دشوار بسیار موثر است.
۳.با قلم وکاغذ یادداشت برداری کنید. با وجودی که گاهی یادداشتبرداری روی لپتاپ و گوشی سریعتر است، ولی استفاده از قلم و کاغذ در فرآیند یادگیری بسیار کمک کننده است. محققان دانشگاه پرینستون و UCLA معتقدند وقتی دانشجویان از دستان خود برای یادداشت برداری استفاده میکنند، ذهنشان در روند یادگیری فعالتر خواهد بود و بهتر میتوانند مفاهیم جدید را یاد بگیرند.
۴.از قدرت فاصله ذهنی استفاده کنید. رعایت اصول فواصل یادگیری باعث میشود که سریعتر مهارت و مفاهیم جدید را فرابگیرید. «بندیکت کری» نویسنده کتاب «چگونه یاد میگیریم؟» معتقد است که یادگیری مانند آبیاری چمن است. ما میتوانیم چمن را هفتهای یک بار به مدت ۹۰ دقیقه یا سه بار در هفته به مدت ۳۰ دقیقه آبیاری کنیم. رعایت فاصله مناسب در آبیاری به سرسبزتر شدن چمن کمک میکند. همچنین برای به خاطر سپاری مفاهیم جدیدی که یاد گرفتهاید، بهتراست این اطلاعات را یک یا دو روز بعد از اولین مطالعه مرور کنید. تکرار مطالب در بازههای زمانی مشخص کمک میکند تا روند یادگیری سرعت بگیرد.
۵.بین جلسات آموزشی چرت کوتاهی بزنید. بعد از هر جلسه یادگیری استراحت کنید. طبق تحقیق محققان فرانسوی، خوابیدن بین جلسات آموزشی کمک میکند تا آنچه فرا گرفتهاید تا ۶ ماه بعد به راحتی یادتان بیاید و در خاطرتان به خوبی بماند.
۶.تغییراتی ایجاد کنید. براساس یک مطالعه در دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، بهتر است در هر کاری که میخواهید فرابگیرید، تغییرات و اصلاحاتی در روش تمرین کردن ایجاد کنید. در این صورت سریعتر مفاهیم را فرا خواهید گرفت.
🌱
معمولا مدیران و صاحبان کسبوکار به نیروهایی که مهارتهای لازم را با سرعت یاد میگیرند، توجه ویژهای نشان میدهند. محققان «مرکز تحقیقات پیو» در سال ۲۰۱۶ روی تعدادی از کارمندان در ایالات متحده بررسیهایی را انجام دادند و متوجه شدند که تقریبا دو سوم آنها با کمک روشهایی، به سرعت مهارتهای شغلی را فرا گرفتهاند و به موفقیتهای خوبی رسیدهاند. براساس تحقیقات انجام شده، ۶ راهکار کلیدی برای یادگیری سریع مهارتها وجود دارد که در ادامه میتوانید با آن آشنا شوید:
۱.به شخص دیگری آموزش دهید یا وانمود کنید که به شخصی آموزش میدهید. مطالعات انجام شده توسط محققان دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس نشان میدهد که وقتی فردی در تلاش است مهارت جدیدی را بیاموزد، اگر همزمان آنچه فراگرفته را به شخص دیگری آموزش دهد، سرعت یادگیری خودش افزایش پیدا میکند و اطلاعات بیشتری را میتواند به خاطر بسپارد.
۲.در بازههای زمانی کوتاه مدت یاد بگیرید. کارشناسان مرکز موفقیت علمی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا پیشنهاد میکنند که مدت زمان ۳۰ الی ۵۰ دقیقه را به یادگیری مطالب جدید اختصاص دهید. بعد از هر ۵۰ دقیقهای که به یادگیری موضوعات جدید اختصاص میدهید، زمانی در حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه به ذهن استراحت بدهید. این روش خصوصا برای یادگیری مفاهیم دشوار بسیار موثر است.
۳.با قلم وکاغذ یادداشت برداری کنید. با وجودی که گاهی یادداشتبرداری روی لپتاپ و گوشی سریعتر است، ولی استفاده از قلم و کاغذ در فرآیند یادگیری بسیار کمک کننده است. محققان دانشگاه پرینستون و UCLA معتقدند وقتی دانشجویان از دستان خود برای یادداشت برداری استفاده میکنند، ذهنشان در روند یادگیری فعالتر خواهد بود و بهتر میتوانند مفاهیم جدید را یاد بگیرند.
۴.از قدرت فاصله ذهنی استفاده کنید. رعایت اصول فواصل یادگیری باعث میشود که سریعتر مهارت و مفاهیم جدید را فرابگیرید. «بندیکت کری» نویسنده کتاب «چگونه یاد میگیریم؟» معتقد است که یادگیری مانند آبیاری چمن است. ما میتوانیم چمن را هفتهای یک بار به مدت ۹۰ دقیقه یا سه بار در هفته به مدت ۳۰ دقیقه آبیاری کنیم. رعایت فاصله مناسب در آبیاری به سرسبزتر شدن چمن کمک میکند. همچنین برای به خاطر سپاری مفاهیم جدیدی که یاد گرفتهاید، بهتراست این اطلاعات را یک یا دو روز بعد از اولین مطالعه مرور کنید. تکرار مطالب در بازههای زمانی مشخص کمک میکند تا روند یادگیری سرعت بگیرد.
۵.بین جلسات آموزشی چرت کوتاهی بزنید. بعد از هر جلسه یادگیری استراحت کنید. طبق تحقیق محققان فرانسوی، خوابیدن بین جلسات آموزشی کمک میکند تا آنچه فرا گرفتهاید تا ۶ ماه بعد به راحتی یادتان بیاید و در خاطرتان به خوبی بماند.
۶.تغییراتی ایجاد کنید. براساس یک مطالعه در دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، بهتر است در هر کاری که میخواهید فرابگیرید، تغییرات و اصلاحاتی در روش تمرین کردن ایجاد کنید. در این صورت سریعتر مفاهیم را فرا خواهید گرفت.
🌱
| پیوندجویی |
نیاز پیوندجویی یعنی برقراری، نگهداری و به حالت اول برگرداندن رابطهی مثبت و عاطفی با فردی دیگر است، نیاز به پیوندجویی مشابه برونگرایی، دوستی یا معاشرتی بودن نیست در واقع افرادی که نیاز به پیوندجویی کمتری دارند محبوبتر هستند. این نیاز عکس برونگرایی و محبوبیت است و در اصل ریشه در ترس از طرد میانفردی دارد. این افراد با دیگران به دلیل اجتناب از هیجانات منفی طرد و خشم تعامل میکنند. آنها به صورت افراد محتاج رفتار کرده، چراکه زمان زیادی را صرف اطمینانخواهی از دیگران میکنند. نیاز به پیوندجویی به شکل نیاز به تایید، پذیرش و امنیت نمود مییابد. بهترین پیشبینی کنندهی پیوندجویی زیاد در بزرگسالی، غفلت والدین است.
🌱
نیاز پیوندجویی یعنی برقراری، نگهداری و به حالت اول برگرداندن رابطهی مثبت و عاطفی با فردی دیگر است، نیاز به پیوندجویی مشابه برونگرایی، دوستی یا معاشرتی بودن نیست در واقع افرادی که نیاز به پیوندجویی کمتری دارند محبوبتر هستند. این نیاز عکس برونگرایی و محبوبیت است و در اصل ریشه در ترس از طرد میانفردی دارد. این افراد با دیگران به دلیل اجتناب از هیجانات منفی طرد و خشم تعامل میکنند. آنها به صورت افراد محتاج رفتار کرده، چراکه زمان زیادی را صرف اطمینانخواهی از دیگران میکنند. نیاز به پیوندجویی به شکل نیاز به تایید، پذیرش و امنیت نمود مییابد. بهترین پیشبینی کنندهی پیوندجویی زیاد در بزرگسالی، غفلت والدین است.
🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا هنوز آفتاب می دمد
جوانه می روید
و چه زیباست امید ادامه دادن...
روز بخیر دوست من 🍃
🌼
جوانه می روید
و چه زیباست امید ادامه دادن...
روز بخیر دوست من 🍃
🌼
آیا شما به بلوغ عاطفی رسیده اید؟!
↩️بلوغ عاطفی در واقع به معنای مدیریت عواطف است. بلوغ عاطفی به این معنا نیست که ما عواطف خود را پنهان و یا سرکوب کنیم. بلوغ عاطفی به شما کمک می کند تا در زمان های ضروری زندگی تان تصمیمات عاقلانه تری بگیرید و نگذارید که احساساتتان بر شما غلبه کند. یعنی اینکه فرد به مرحله ای از رشد عاطفی رسیده است که می تواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خودش را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند.
نشانه های بلوغ عاطفی👇🏻
1⃣ موقعی که بفهمید رفتار بد دیگران واقعا ناشی از ترس یا اضطرابشان است نه به خاطر بدجنسی و رذالتشان.
2⃣ موقعی که عزت نفستان را بالا می برید، نه به این خاطر که میفهمید آدم فوقالعادهای هستید، به خاطر اینکه میفهمید بقیه هم ممکن است همین قدر احمق، ترسو و بیدست و پا باشند.
3⃣ موقعی که از قهر کردن دست بر میدارید. اگر کسی اذیتتان کرد، نفرت و رنجش خود را در روزهای متمادی در دل نگه نمیدارید.
4⃣ موقعی که میفهمید وقتی آدمهای نزدیکتان غر میزنند یا ناخوشایند و کینه جو به نظر میرسند، نمیخواهند اذیتتان کنند، بلکه میخواهند توجه شما را به تنها روشی که بلدند، به خودشان جلب کنند.
5⃣ موقعی که دست از کمال گرایی بردارید. هیچ آدم کاملی وجود ندارد، هیچ کاری عالی نیست، هیچ زندگیای فوقالعاده نیست. در عوض، به گفته مشهور دونالد وینیکات، اعتقاد پیدا میکنید: «به قدر کافی خوب است» میفهمید که خیلی چیزها در زندگی شما زمانی بد بودند، اما حالا به قدر کافی خوب اند.
6⃣ارزش چیزهای کوچک را میدانید. میفهمید که رضایت حاصل لحظات است. اگر یک روز بدون مشکلات زیاد بگذرد، راضی خواهید بود.
7⃣ اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند، میتواند عامل نگرانی باشد. اما وقتی بالغ شوید، برای انکه نظر دیگران را درباره خود تغییر دهید، زیاد تلاش نمیکنید. آنچه برایتان مهم است، این است که خودتان و یکی دو نفر دیگر از وجودتان راضی باشند.
8⃣ در مقابل رفتارهای منفی دیگران کمتر عصبانی میشوید. قبل از اینکه عصبانی و ناراحت شوید، مکث میکنید تا ببینید منظور واقعیشان چه میتواند باشد. میدانید که بین آنچه که کسی میگوید و آنچه که در لحظه برداشت میکنیم، تفاوت وجود دارد.
↩️بلوغ عاطفی در واقع به معنای مدیریت عواطف است. بلوغ عاطفی به این معنا نیست که ما عواطف خود را پنهان و یا سرکوب کنیم. بلوغ عاطفی به شما کمک می کند تا در زمان های ضروری زندگی تان تصمیمات عاقلانه تری بگیرید و نگذارید که احساساتتان بر شما غلبه کند. یعنی اینکه فرد به مرحله ای از رشد عاطفی رسیده است که می تواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خودش را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند.
نشانه های بلوغ عاطفی👇🏻
1⃣ موقعی که بفهمید رفتار بد دیگران واقعا ناشی از ترس یا اضطرابشان است نه به خاطر بدجنسی و رذالتشان.
2⃣ موقعی که عزت نفستان را بالا می برید، نه به این خاطر که میفهمید آدم فوقالعادهای هستید، به خاطر اینکه میفهمید بقیه هم ممکن است همین قدر احمق، ترسو و بیدست و پا باشند.
3⃣ موقعی که از قهر کردن دست بر میدارید. اگر کسی اذیتتان کرد، نفرت و رنجش خود را در روزهای متمادی در دل نگه نمیدارید.
4⃣ موقعی که میفهمید وقتی آدمهای نزدیکتان غر میزنند یا ناخوشایند و کینه جو به نظر میرسند، نمیخواهند اذیتتان کنند، بلکه میخواهند توجه شما را به تنها روشی که بلدند، به خودشان جلب کنند.
5⃣ موقعی که دست از کمال گرایی بردارید. هیچ آدم کاملی وجود ندارد، هیچ کاری عالی نیست، هیچ زندگیای فوقالعاده نیست. در عوض، به گفته مشهور دونالد وینیکات، اعتقاد پیدا میکنید: «به قدر کافی خوب است» میفهمید که خیلی چیزها در زندگی شما زمانی بد بودند، اما حالا به قدر کافی خوب اند.
6⃣ارزش چیزهای کوچک را میدانید. میفهمید که رضایت حاصل لحظات است. اگر یک روز بدون مشکلات زیاد بگذرد، راضی خواهید بود.
7⃣ اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند، میتواند عامل نگرانی باشد. اما وقتی بالغ شوید، برای انکه نظر دیگران را درباره خود تغییر دهید، زیاد تلاش نمیکنید. آنچه برایتان مهم است، این است که خودتان و یکی دو نفر دیگر از وجودتان راضی باشند.
8⃣ در مقابل رفتارهای منفی دیگران کمتر عصبانی میشوید. قبل از اینکه عصبانی و ناراحت شوید، مکث میکنید تا ببینید منظور واقعیشان چه میتواند باشد. میدانید که بین آنچه که کسی میگوید و آنچه که در لحظه برداشت میکنیم، تفاوت وجود دارد.
میشه!
رابطه سالم به یک توجه دوطرفه نیاز داره
پس نیازی نیست بازی روانی براش راه
بندازی.
بیکاری و منتظرشی!
وقتی الکی منتظرش میزاری ازت سرد
میشه و یه روزی اونم همین رفتار رو با تو
میکنه. بجاش شروع کن به استفاده درست
از زمانت تا نشون بدی که فرد ارزشمندی
هستی و به زمان خودت و دیگران بها میدی.
در رابطه درست، لازمه که یاد بگیریم که
هر کدوممون باید به اندازه حضور داشته
باشیم.
🪴
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی پیش آید
برایت
هر آنچه خیر است...
صبح بخیر
🌸
برایت
هر آنچه خیر است...
صبح بخیر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مشکلات بهم یاد داد: زندگیتو شخصی نگه دار.
مشکلات بهم یاد داد: حد و مرز بزار تا ادمای بی لول برن کنار حتی اگر جونت وصله به اونا.
مشکلات بهم یاد داد: هرجایی که هستی با هر شرایطی، اولویت زندگیت باید خودت باشه.
مشکلات بهم یاد داد: قوی باش و تلاش کن درستش کنی، روزای خوش تو بعد از کنار اومدن با خودته.
مشکلات بهم یاد داد: نیازی به نگه داشتن آدمای اضافی و سمی تو زندگیت نداری.
مشکلات بهم یاد داد: یا به خودت میای یا اینقدر اذیتت میکنم که به خودت بیای.
مشکلات بهم یاد داد: رنج و ناراحتی نباید مانع انجام دادن کارهات بشه، و بعضی روزها با وجود خنجری که در قلبت فرورفته و بار سنگینی که روی شونههات حمل میکنی، باید کارهات رو با دقت و جدیت انجام بدی، چون سرعت زندگی از سرعت ترمیم شدن رنجهای تو بیشتره.
🌸
مشکلات بهم یاد داد: حد و مرز بزار تا ادمای بی لول برن کنار حتی اگر جونت وصله به اونا.
مشکلات بهم یاد داد: هرجایی که هستی با هر شرایطی، اولویت زندگیت باید خودت باشه.
مشکلات بهم یاد داد: قوی باش و تلاش کن درستش کنی، روزای خوش تو بعد از کنار اومدن با خودته.
مشکلات بهم یاد داد: نیازی به نگه داشتن آدمای اضافی و سمی تو زندگیت نداری.
مشکلات بهم یاد داد: یا به خودت میای یا اینقدر اذیتت میکنم که به خودت بیای.
مشکلات بهم یاد داد: رنج و ناراحتی نباید مانع انجام دادن کارهات بشه، و بعضی روزها با وجود خنجری که در قلبت فرورفته و بار سنگینی که روی شونههات حمل میکنی، باید کارهات رو با دقت و جدیت انجام بدی، چون سرعت زندگی از سرعت ترمیم شدن رنجهای تو بیشتره.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تلنگر
ترميم و التيام شكست عاطفى !!
برای ارزیابی از این که آیا جراحت حاصل از رابطه قبلی التیام پیدا کرده است یا نه، به ٣ علامت ذیل باید توجه شود :
*احساس خشم و انزجار از وى
اگر هنوز نسبت به کسی که در رابطه با او شکست خورده اید احساس نفرت، احساس خشم و احساس انزجار می کنيد، به این معنی است که او هنوز در قلب شما مطرح است و هنوز هیجانات و احساسات شما درگیر با او و خاطره اوهستند و ذهن شما را اشغال کرده است .
لذا وجود شما آماده پذیرایی از فرد دیگر نیست و نباید به از دواج تن دهید .
*احساس گناه و مسئولیت
دومین علامتی که نشان می دهد شما هنوز درگیر رابطه پیشین و زندگی قبلی خود هستید؛ احساس گناه نسبت به عملکرد خود و همچنین احساس مسئولیتی که به او دارید بر می گردد. یعنی هنوز رابطه عاطفی قبلی شما پایان نپذیرفته است . لذا تا احساس گناهتان پایان نگرفته و احساس مسئولیت می کنید, تصمیم به ازدواج با فرد جدیدی نگیرید، چون اثر رابطه قبلی، رابطه جدید شما را تهدید می کند .
*احساس رنجش و آزردگی
اگر احساس می کنید دلزده و غمگین هستید و احساس رنجش و آزردگی از وی می کنید مطمئن باشید که او به عنوان یک طرف رابطه در دل شما زنده است ,چون هنوز قادراست رنجش را به شما تحمیل کند و آزارتان دهد . لذا تا اتمام این احساس ازدواج نکنید .
*نتیجه
اگر شما درگیر یک رابطه عشقی بوده اید واکنون این رابطه به هر دلیلی به هم خورده است یا این كه زندگی قبلی به طلاق ختم شده است . باید توجه کنید که ٣ علامت فوق در شما وجود نداشته باشد . وجود علائم فوق نشان از این است که در واقع رابطه شما به کلی از بین نرفته است و احساسات ,هیجانات و ذهن شما به نوعی با او درارتباط است. و انرژی شما مصرف او می شود.
اگر هنوز خشم، احساس گناه و مسئولیت و احساس رنجش نسبت به کسی دارید یعنی او هنوز
در قلب شما هست پس به لحاظ ارتباطی که با او دارید، آمادگی رابطه یا ازدواج جدید را ندارید.
🌱
ترميم و التيام شكست عاطفى !!
برای ارزیابی از این که آیا جراحت حاصل از رابطه قبلی التیام پیدا کرده است یا نه، به ٣ علامت ذیل باید توجه شود :
*احساس خشم و انزجار از وى
اگر هنوز نسبت به کسی که در رابطه با او شکست خورده اید احساس نفرت، احساس خشم و احساس انزجار می کنيد، به این معنی است که او هنوز در قلب شما مطرح است و هنوز هیجانات و احساسات شما درگیر با او و خاطره اوهستند و ذهن شما را اشغال کرده است .
لذا وجود شما آماده پذیرایی از فرد دیگر نیست و نباید به از دواج تن دهید .
*احساس گناه و مسئولیت
دومین علامتی که نشان می دهد شما هنوز درگیر رابطه پیشین و زندگی قبلی خود هستید؛ احساس گناه نسبت به عملکرد خود و همچنین احساس مسئولیتی که به او دارید بر می گردد. یعنی هنوز رابطه عاطفی قبلی شما پایان نپذیرفته است . لذا تا احساس گناهتان پایان نگرفته و احساس مسئولیت می کنید, تصمیم به ازدواج با فرد جدیدی نگیرید، چون اثر رابطه قبلی، رابطه جدید شما را تهدید می کند .
*احساس رنجش و آزردگی
اگر احساس می کنید دلزده و غمگین هستید و احساس رنجش و آزردگی از وی می کنید مطمئن باشید که او به عنوان یک طرف رابطه در دل شما زنده است ,چون هنوز قادراست رنجش را به شما تحمیل کند و آزارتان دهد . لذا تا اتمام این احساس ازدواج نکنید .
*نتیجه
اگر شما درگیر یک رابطه عشقی بوده اید واکنون این رابطه به هر دلیلی به هم خورده است یا این كه زندگی قبلی به طلاق ختم شده است . باید توجه کنید که ٣ علامت فوق در شما وجود نداشته باشد . وجود علائم فوق نشان از این است که در واقع رابطه شما به کلی از بین نرفته است و احساسات ,هیجانات و ذهن شما به نوعی با او درارتباط است. و انرژی شما مصرف او می شود.
اگر هنوز خشم، احساس گناه و مسئولیت و احساس رنجش نسبت به کسی دارید یعنی او هنوز
در قلب شما هست پس به لحاظ ارتباطی که با او دارید، آمادگی رابطه یا ازدواج جدید را ندارید.
🌱
چرا برخی مردم بیوقفه در زندگی #شانس میآورند درحالی که سايرين همیشه بدشانس هستند؟
آگهیهايی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس میکردند خوششانس يا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سالهای گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگیشان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايشهای من شرکت کنند.
نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليد خوششانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوششانس مرتبا با چنين فرصتهايی برخورد میکنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصتهايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.
به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديدهايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبیتر از افراد خوششانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصتهای غيرمنتظره را مختل میکند. در نتيجه، آنها فرصتهای غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست میدهند.
برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق يافتن جفت بینقصی هستند که فرصتهای عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست میدهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از ديدن ساير فرصتهای شغلی باز میمانند. افراد خوششانس آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند میبينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدمهای خوشاقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد میکنند.
اول آنها در ايجاد و يافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصميمهای مثبت میگيرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.
چهارم نگرش انعطافپذير آنها، بدبياری را به خوشاقبالی بدل میکند.
در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا میتوان از اين اصول برای خوششانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرينهايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوششانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرينها به آنها کمک کرد فرصتهای مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند.
يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدمهای شادتری شدهاند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهمتر از هر چيز خوششانستر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.
ریچارد وایزمن - روانشناس دانشگاه
🌱
آگهیهايی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس میکردند خوششانس يا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سالهای گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگیشان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايشهای من شرکت کنند.
نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليد خوششانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوششانس مرتبا با چنين فرصتهايی برخورد میکنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصتهايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.
به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديدهايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبیتر از افراد خوششانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصتهای غيرمنتظره را مختل میکند. در نتيجه، آنها فرصتهای غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست میدهند.
برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق يافتن جفت بینقصی هستند که فرصتهای عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست میدهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از ديدن ساير فرصتهای شغلی باز میمانند. افراد خوششانس آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند میبينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدمهای خوشاقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد میکنند.
اول آنها در ايجاد و يافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصميمهای مثبت میگيرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.
چهارم نگرش انعطافپذير آنها، بدبياری را به خوشاقبالی بدل میکند.
در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا میتوان از اين اصول برای خوششانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرينهايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوششانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرينها به آنها کمک کرد فرصتهای مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند.
يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدمهای شادتری شدهاند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهمتر از هر چيز خوششانستر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.
ریچارد وایزمن - روانشناس دانشگاه
🌱
ما تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسئله یکی از بینشهای عمیق در رواندرمانیهای مبتنی بر روانتحلیلگری است. فروید به این پدیده، «اجبار به تکرار» (repetition compulsion) میگفت.
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
جفری یانگ، ژانت کلوسکو
برگرفته از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
🌱
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
جفری یانگ، ژانت کلوسکو
برگرفته از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا آمدهای،
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش...
شاید فردایی نباشد!
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد...
صبح بخیر زندگی
🌸
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش...
شاید فردایی نباشد!
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد...
صبح بخیر زندگی
🌸
از صحبت کردن در جمع واهمه دارید؟ تقریبا ۷۵ درصد مردم جامعه درجاتی از این نوع ترس را دارند. این افراد اغلب درونگرا بوده و دوست دارند لحظات خود را در تنهایی سپری کنند. دوستان کمی دارند اما همین عده محدود صادق و صمیمیاند. البته ترس از ابراز وجود کردن یا سخنرانی در جمع به دلیل خجالت آنها نیست؛ بلکه این افراد از «در مرکز توجه قرار گرفتن» بیزارند.
©Join |
©Join |