Telegram Web
سبحان الله و بحمده❤️
#ایه‌گرافی

۞أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ

شکرگزار من و پدر و مادرت باش...

سوره لقمان | آیه ۱۴
الحمدلله دائما و ابدا
#متن

خودا یارمەتی ئـەوانە بدات بە تەنیا ڕێگایان گرتوەتـە بەر ، بـە تەنیا ئـازار دەبینن ، بە تەنیـا دەکەون ، بە تەنیـا هەڵدەستنەوە ، بـە تەنیا هەنگاو دەنێن ، شەوانە بە تەنیا دەگریـن...🫠🫀
#متن

هیچ دووعایەک نیە خودا نەیبیستێ هیچ دڵێکیش نیە خودا ئاگاداری نەبێت🤍
#متن

خــــودا خـۆشۍ دەوێیـت ،
ڪاتێڪ بێبەشۍ نەڪردوۅیت
لە « نوێژێـڪ »
ڪە باشترە لەدونیـا ۅ لەوەشۍ
ڪە تیـــایەتۍ.!♥️
#ایه‌گرافی

کاتێ ئەڵێن: خۆزگە فەرمانبەری خوداو پێغەمبەرەکەی ببایم🖤
حَسْبِيَ اللّٰهُ وَنِعْمَ الْوَكِيل🤎
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعلی آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إبراهیم وعلی آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وعلی آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إبراهیم وعلی آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ🫀
#ایه‌گرافی

۞ والسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى«۴۷/طه»
سلام بر کسی که از هدایت خداوند پیروی کند
#متن

ئەگەر خودا بەندەیەکی خۆش ویست ئەوا حەقیقەتی کەسانی چوار دەوری بۆ دەردەخات...
استغفرالله و اتوب الیه
اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد🫀
.

{ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا }

{ وە گوێڕایەڵی كافران و مونافیقان مەكە ، وە وازبێنەو لێگەڕێ و گوێ مەدە بەو ئازارانەی كە بەتۆی ئەگەیەنن و لێیان خۆشبە ، وە هەموو كارەكانت تەنها بە خوای گەورە بسپێرە ، وە كەسێك كارەكانی بە خوا بسپێرێ خوای گەورە بەسە }

( سورة الاحزاب - ئایەتی ٤٨ )
#متن

دڵمان ئازاری هەیە...
بەڵام بێ هیوا و نائومێد نیین..
سنوار احیای یک افسانه

• حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود، ریزپرنده‌ای وارد ساختمان نیمه‌ویران می‌شود، قهرمان قصه، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد، به دوربین پهپاد خیره می‌شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد.

• دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز.

• مرد می‌دانست آخرین ثانیه‌های زندگی‌اش است و خودش پایان بدن خاکی‌اش را انتخاب کرد.

• اگر شالی که به صورت بسته بود را باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده‌ی یحیی، به او شلیک نمی کرد.
اما سنوار انتخابش را کرده بود.

• دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده‌اند و‌ یا در گهواره‌اند ارسال کرد؛ یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه‌ی نداشته‌هایشان در یک جنگ‌ نابرابر، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد.
آن‌که انسوی دوربین نشسته بود نمی‌دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می‌دانست آخرین لحظات زندگی‌اش در حال ثبت و‌ ضبط است.

• دیگر هیچ توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین‌های غصب شده پیامش را برساند؛ ما چاره‌ای  نداریم جز جنگیدن ولو با چوب خشک در برابر پهپاد مسلح!

• او در یک ساختمان نیمه‌ویران، با انتخاب نوع شهادتش، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچه‌های سرزمینش مخابره کرد؛
تا لحظه‌ی آخر تسلیم نشوید .

• یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش، خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه‌ی آزادی‌خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و‌ نه سال‌های سال اسارت در زندان.
هیچکدام از این‌ها موجب نشد که او آرام شود، رام وضعیت نابرابر شود، تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید: خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.
برای او پایان جنگ روزی بود که زمین ازدست‌رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد.

سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه‌ی پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید!

• یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با دست قطع شده‌اش. با نگاه خیره و شجاعانه‌اش به ریزپرنده‌ی قاتل، با تکه چوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه‌ی توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد.
با گلوله‌ای که به شقیقه‌اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت.

• او با این پایان، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد. نترسید، تسلیم نشوید و تا آخرین قطره‌ی توان‌تان بجنگید. شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و‌ آرمانی‌اش شده باشد اما برای آنانی که در خون خود غلتی زدند نه!

• یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می‌دانند ‌وقتی از افسانه‌ی سنوار برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛ مردی که یک رسانه‌ی اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه‌ی آخر جنگید.

• شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما حرمله‌های تل‌السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند.

• تاریخ با همین فیلم چندثانیه‌ای به یاد خواهدآورد‌ و شهادت می‌دهد که چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده‌ی قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و  ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت:

رقص و جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خونِ خود مردان کنند
چون رهند از دستِ خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند

• شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باورنکردنی و این کمترین مزد مجاهدت‌های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار!

🔘بهراد رشوند

@Raaasekh | راسخ 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیــــواتان نەبڕێ !!
وە ئومێدتان بە خودا هەبێـــــت
خودا هەرگیز پشتی بەندەی زوڵم لێکراو و ماف خورا و ئیماندارەکەی بەرنادات و سەریدەخات
2024/10/20 22:39:37
Back to Top
HTML Embed Code: