This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شوخی دیگری با مرگ
در ادبیات و سینمای ایران شوخی با مرگ و فرشته آن سابقهای طولانی دارد
اجعل معلق ساخته جدید عطاران
در ادبیات و سینمای ایران شوخی با مرگ و فرشته آن سابقهای طولانی دارد
اجعل معلق ساخته جدید عطاران
آنگونه که داستایفسکی گفت: اگر صدای خدا به گوش نرسد!
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
داستایفسکی در جنایت و مکافات، صدای وجدان را چون پتکی سنگین بر جان راسکولنیکف میکوبد. جنایت اگرچه در خفا رخ میدهد، مکافاتش در درون انسان حاضر است، صدایی که نمیتوان آن را خاموش کرد. صدایی که رهایت نمیکند و نمیتوان از آن به جایی گریخت. سرانجام این صدای درون و ناشنیدنی، بر زبان فرد جاری میشود و او اقرار به قتل میکند. اما اگر روزی صدای وجدان خاموش شود، آنگاه نه در ارتکاب جنایت شرمی میماند و نه از مکافات آن در جان اثری. اینگونه آزار همنوع امری عادی خواهد بود چرا که احساس شرم و گناه از یاد رفته است. اما غیبت شرم و خاموشی صدای درون را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
در پاسخ به این پرسش باید به سوال دیگری جواب داد: آیا واقعا الهه حسیننژاد تنها قربانی جنایت یک مرد هیولاصفت شد؟ نه به نظر میرسد این همه داستان نیست و این صحنه خشونتبار نمایشی از دردهای دیگری است که باید به آن اشاره داشت.
در جامعهای که از آغازِ زندگی کودک در طبقات نابرخوردار، خشونت فیزیکی، محرومیت طبقاتی و فقدان دسترسی به منابع فرهنگی و معرفتی حاکم است، زخمهایی که به روح و جسم کودک وارد میشود، تعادل روحی و فکری او را در بزرگسالی در معرض فروپاشی قرار میدهد. کودکآزاری، کار کودکان، حاشیهنشینی، و نبود آموزش سالم، فقدان عدالت آموزشی و غیره زخمهایی هستند که سلامت روح و روان را از انسان خواهند گرفت. قربانیان این زخمها، یا خود به خشونت کشیده میشوند یا طعمهی آن میگردند. بهاین ترتیب، پیش از آنکه قاتل هیولاصفت، جان پاک و مظلوم دختر معصومی چون الهه حسیننژاد را بستاند، روح و روان خود او به قتل رسیده است. مردی که روح و روان او به قتل رسیده، حال دست به خون دختری پاک و مظلوم میآلاید.
از سوی دیگر، شکافهای فزایندهی طبقاتی، مصرفگرایی افراطی، و نگاه ابزاری به ارزشهای انسانی، موجب تضعیف گفتمان عشق، نوعدوستی، همدلی و مسئولیتپذیری در حوزهی عمومی و در سطح جامعه شده است. آنچه گم شده، «عشق» به معنای گستردهی کلمه است: عشقی که در دل اخلاق شهروندی معنا مییابد، عشقی که به انسانها اجازه میدهد تا یکدیگر را صرفنظر از طبقه، جنسیت یا موقعیت، دوست بدارند و به رسم انسانیت از رنجِ یکدیگر غمگین شوند. عشقی که اخلاق نوعدوستی و دگر دوستی را گسترش میدهد و اکنون غایب اصلی این صحنههای دردناک و خشونتبار است.
وقتی این عشق از جامعه رخت برمیبندد، جای آن را نفرت، خشم، و بیتفاوتی پر میکند؛ شرایطی که در آن جنایت دیگر مایه شرم نیست، زیرا مکافاتی در جان و درون انسان وجود ندارد و رنج دیگری حس نمیشود. ذهنی که باید لبریز از شعر و موسیقی و شادی و اندیشه، معرفت و انسانیت باشد، سرشار از تناقضهای فقر و محرومیت و نابرخورداری فرهنگی، فکری، عاطفی و اقتصادی میشود و به ابزار جنایت تقلیل مییابد. در این چشمانداز انسانهیولایی _انسانی که در نتیجه شرایط و آسیبهای اجتماعی به خشونت گرویده است_با قتل خدای درون خویش، به نیروی شر تبدیل میشود و گرانبهاترین هدیه خدا به انسان یعنی زندگی را از انسانی دیگر میستاند. او مقتولی است که نخست صدای خدا را در وجود خویش می کشد و سپس انسان دیگری را به قتل میرساند.
الهه حسیننژاد مظلومانه چشم از جهان فروبست اما مسئولیت ما فقط در محکومکردن قاتل نیست، بلکه در بازسازی گفتمانی است که عشق، همدلی و کرامت انسانی را به متن زندگی اجتماعی بازگرداند.
اگر صدای درون و وجدان به تعبیر باختین و داستایفسکی بمیرد، انگاه خدای مهربانی و بخشش از یاد خواهد رفت و جنایت ممکن خواهد شد. جامعه ما برای خشونتزدایی از خویش به یک نوزایی پارادایمی نیاز دارد. فاصلههای طبقاتی، آموزشی، رفاهی و...با خشونت و مرگ پر میشود، از اینرو، مهمترین گام دولت در ایران باید کاهش این فاصلهها باشد. تقویت گفتمان نوعدوستی و عشق یکی از آنهاست. باید منابع زندگی خوب عادلانه توزیع شود تا کسی برای یک لپتاپ یا آیفون جان کسی را نستاند. به مردم زندگی بدهید تا اندیشه مرگ از جامعه رخت بربندد.
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
داستایفسکی در جنایت و مکافات، صدای وجدان را چون پتکی سنگین بر جان راسکولنیکف میکوبد. جنایت اگرچه در خفا رخ میدهد، مکافاتش در درون انسان حاضر است، صدایی که نمیتوان آن را خاموش کرد. صدایی که رهایت نمیکند و نمیتوان از آن به جایی گریخت. سرانجام این صدای درون و ناشنیدنی، بر زبان فرد جاری میشود و او اقرار به قتل میکند. اما اگر روزی صدای وجدان خاموش شود، آنگاه نه در ارتکاب جنایت شرمی میماند و نه از مکافات آن در جان اثری. اینگونه آزار همنوع امری عادی خواهد بود چرا که احساس شرم و گناه از یاد رفته است. اما غیبت شرم و خاموشی صدای درون را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
در پاسخ به این پرسش باید به سوال دیگری جواب داد: آیا واقعا الهه حسیننژاد تنها قربانی جنایت یک مرد هیولاصفت شد؟ نه به نظر میرسد این همه داستان نیست و این صحنه خشونتبار نمایشی از دردهای دیگری است که باید به آن اشاره داشت.
در جامعهای که از آغازِ زندگی کودک در طبقات نابرخوردار، خشونت فیزیکی، محرومیت طبقاتی و فقدان دسترسی به منابع فرهنگی و معرفتی حاکم است، زخمهایی که به روح و جسم کودک وارد میشود، تعادل روحی و فکری او را در بزرگسالی در معرض فروپاشی قرار میدهد. کودکآزاری، کار کودکان، حاشیهنشینی، و نبود آموزش سالم، فقدان عدالت آموزشی و غیره زخمهایی هستند که سلامت روح و روان را از انسان خواهند گرفت. قربانیان این زخمها، یا خود به خشونت کشیده میشوند یا طعمهی آن میگردند. بهاین ترتیب، پیش از آنکه قاتل هیولاصفت، جان پاک و مظلوم دختر معصومی چون الهه حسیننژاد را بستاند، روح و روان خود او به قتل رسیده است. مردی که روح و روان او به قتل رسیده، حال دست به خون دختری پاک و مظلوم میآلاید.
از سوی دیگر، شکافهای فزایندهی طبقاتی، مصرفگرایی افراطی، و نگاه ابزاری به ارزشهای انسانی، موجب تضعیف گفتمان عشق، نوعدوستی، همدلی و مسئولیتپذیری در حوزهی عمومی و در سطح جامعه شده است. آنچه گم شده، «عشق» به معنای گستردهی کلمه است: عشقی که در دل اخلاق شهروندی معنا مییابد، عشقی که به انسانها اجازه میدهد تا یکدیگر را صرفنظر از طبقه، جنسیت یا موقعیت، دوست بدارند و به رسم انسانیت از رنجِ یکدیگر غمگین شوند. عشقی که اخلاق نوعدوستی و دگر دوستی را گسترش میدهد و اکنون غایب اصلی این صحنههای دردناک و خشونتبار است.
وقتی این عشق از جامعه رخت برمیبندد، جای آن را نفرت، خشم، و بیتفاوتی پر میکند؛ شرایطی که در آن جنایت دیگر مایه شرم نیست، زیرا مکافاتی در جان و درون انسان وجود ندارد و رنج دیگری حس نمیشود. ذهنی که باید لبریز از شعر و موسیقی و شادی و اندیشه، معرفت و انسانیت باشد، سرشار از تناقضهای فقر و محرومیت و نابرخورداری فرهنگی، فکری، عاطفی و اقتصادی میشود و به ابزار جنایت تقلیل مییابد. در این چشمانداز انسانهیولایی _انسانی که در نتیجه شرایط و آسیبهای اجتماعی به خشونت گرویده است_با قتل خدای درون خویش، به نیروی شر تبدیل میشود و گرانبهاترین هدیه خدا به انسان یعنی زندگی را از انسانی دیگر میستاند. او مقتولی است که نخست صدای خدا را در وجود خویش می کشد و سپس انسان دیگری را به قتل میرساند.
الهه حسیننژاد مظلومانه چشم از جهان فروبست اما مسئولیت ما فقط در محکومکردن قاتل نیست، بلکه در بازسازی گفتمانی است که عشق، همدلی و کرامت انسانی را به متن زندگی اجتماعی بازگرداند.
اگر صدای درون و وجدان به تعبیر باختین و داستایفسکی بمیرد، انگاه خدای مهربانی و بخشش از یاد خواهد رفت و جنایت ممکن خواهد شد. جامعه ما برای خشونتزدایی از خویش به یک نوزایی پارادایمی نیاز دارد. فاصلههای طبقاتی، آموزشی، رفاهی و...با خشونت و مرگ پر میشود، از اینرو، مهمترین گام دولت در ایران باید کاهش این فاصلهها باشد. تقویت گفتمان نوعدوستی و عشق یکی از آنهاست. باید منابع زندگی خوب عادلانه توزیع شود تا کسی برای یک لپتاپ یا آیفون جان کسی را نستاند. به مردم زندگی بدهید تا اندیشه مرگ از جامعه رخت بربندد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نجات بره مرال از دل آتش در پارک ملی گلستان
🔺در جریان آتشسوزی گسترده در پارک ملی گلستان، امدادگران موفق به نجات جان یک بره مرال شدند.
🔺 پارک ملی گلستان زیستگاه بیش از ۱۵۰ گونه پرنده، ۶۹ گونه پستاندار و دهها گونه نادر گیاهی و جانوری است
🔺در جریان آتشسوزی گسترده در پارک ملی گلستان، امدادگران موفق به نجات جان یک بره مرال شدند.
🔺 پارک ملی گلستان زیستگاه بیش از ۱۵۰ گونه پرنده، ۶۹ گونه پستاندار و دهها گونه نادر گیاهی و جانوری است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیرضا قربانی: غمِ «الهه؛ دختر سرزمینمان» داغدارمان کرد
علیرضا قربانی در اجرای شب گذشته خود - ۱۵ خردادماه - درباره فاجعه رخداده برای الهه حسیننژاد دختر جوان گفت:
🔺صبح امروز خبر ناراحتکنندهای شنیدیم که دختر عزیزمان، دختر سرزمینمان الهه عزیز به قتل رسیده است و فقدان او همه ما را داغدار کرد.
🔺عزیزانی که دختر دارند این غم را بیشتر حس میکنند. امیدوارم که از این حوادث برای هیچ فردی در سرزمینمان به ویژه دخترانمان رخ ندهد. تسلیت عرض میکنم به خانواده عزیزشان و البته مردم ایران.
علیرضا قربانی در اجرای شب گذشته خود - ۱۵ خردادماه - درباره فاجعه رخداده برای الهه حسیننژاد دختر جوان گفت:
🔺صبح امروز خبر ناراحتکنندهای شنیدیم که دختر عزیزمان، دختر سرزمینمان الهه عزیز به قتل رسیده است و فقدان او همه ما را داغدار کرد.
🔺عزیزانی که دختر دارند این غم را بیشتر حس میکنند. امیدوارم که از این حوادث برای هیچ فردی در سرزمینمان به ویژه دخترانمان رخ ندهد. تسلیت عرض میکنم به خانواده عزیزشان و البته مردم ایران.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی حلقه اتصال نسل ها
با تشکر از استاد مهرداد وحدتی دانشمند
با تشکر از استاد مهرداد وحدتی دانشمند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی زند وکیلی یاد الهه حسیننژاد را گرامی داشت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همدردی بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در سوگ الهه حسیننژاد
او طرفدار تیم پرسپولیس بود.
او طرفدار تیم پرسپولیس بود.
الهه حسیننژاد دختر مظلوم تهران از طرفداران تیم پرسپولیس بود و مرگ دلخراش او با واکنش طرفداران پرسپولیس همراه شد.:
تا ابد یکی کمتریم
پرچم پرسپولیس بر مزار دختر پاک تهران
تا ابد یکی کمتریم
پرچم پرسپولیس بر مزار دختر پاک تهران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از یوتاب و کورش کبیر تا آرتمیس و کمبوجیه: تاریخ ایران باستان به روایت هوش مصنوعی
نمایش فیلم ز گفتار دهقان اثر حمید جعفری
پژوهشکده مردم شناسی برگزار می کند:
دهمین نشست تخصصی سینمای مردم شناسی ایران
نمایش فیلم مستند «ز گفتار دهقان...»
به کارگردانی: حمید جعفری
با حضور فیلمساز و نقد و بررسی:
داریوش ذوالفقاری
طلایه رویایی
مریم کیان اصل
دبیر نشست: محمدرضا مهراندیش
یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۰ صبح
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، سالن خلیج فارس.
«بیرون از حوزهی دانشگاه و جامعهی نخبگان، شاهنامه چه جایگاهی در میان مردم ایران دارد؟ فیلم «زگفتار دهقان...» با محور قرار دادن حاج محمدمراد عباسپور، یکی از کهنسالترین شاهنامهخوانان ایران، به جستوجوی حضور و جایگاه شاهنامه، شخصیتها و داستانهای آن در میان مردم بختیاری میپردازد و نشانههای آن را در کار روزمرهی آنها، در باورها و در مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر ایران، انقلاب مشروطه و جنگ هشتساله دنبال میکند.»
پژوهشکده مردم شناسی برگزار می کند:
دهمین نشست تخصصی سینمای مردم شناسی ایران
نمایش فیلم مستند «ز گفتار دهقان...»
به کارگردانی: حمید جعفری
با حضور فیلمساز و نقد و بررسی:
داریوش ذوالفقاری
طلایه رویایی
مریم کیان اصل
دبیر نشست: محمدرضا مهراندیش
یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۰ صبح
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، سالن خلیج فارس.
«بیرون از حوزهی دانشگاه و جامعهی نخبگان، شاهنامه چه جایگاهی در میان مردم ایران دارد؟ فیلم «زگفتار دهقان...» با محور قرار دادن حاج محمدمراد عباسپور، یکی از کهنسالترین شاهنامهخوانان ایران، به جستوجوی حضور و جایگاه شاهنامه، شخصیتها و داستانهای آن در میان مردم بختیاری میپردازد و نشانههای آن را در کار روزمرهی آنها، در باورها و در مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر ایران، انقلاب مشروطه و جنگ هشتساله دنبال میکند.»