Telegram Web
#تک_گفتار

| قسمت کرد حق تعالی چیزها را بر خلق: اندوه را نصیب جوانمردان نهاد. ایشان نیز قبول کردند.
بایزید بسطامی |

🦋 @jabbariamin
#تک_گفتار

و وحی آمد به عیسی (ع) که "یا پسر مریم، نخست خویشتن را پند ده : اگر بپذیرد آنگاه دیگران را پند می‌ده، و اگر نه از من شرم دار!"

کیمیای سعادت محمد غزالی | مدخل امر به معروف و نهی منکر
#تک_گفتار

که در خبر است که هیچ شهید فاضل‌تر از آن نبُوَد که بر سلطان ظالم حِسبَت -(حساب خواستن| نقد کردن)- کند و او را بُکشَند.

کیمیای سعادت غزالی | مدخل امر به معروف و نهی از منکر

📍 @jabbariamin
جرعه از چاهی | امین جباری
︎حرف ِ حساب یکی از وزرای بصره خانه ای بنا نهاده بود. به همسایگی او پیرزنی خانه‌ای داشت که زیاده از بیست اشرفی نمی‌ارزید و زیاده از دویست اشرفی به قیمت آن می‌دادند اما قبول نمی‌کرد. به او گفتند حاکم شرع تو را حجر خواهد کرد. -(یعنی حکم به دیوانگی تو خواهد…
برهان قاطع!!

"امام فخرالدین رازی" برمنبر لعنت و نفرین برملاحده (فدائیان الموت ) می‌داد. یک فدایی مامور می شود تا او را گوشمالی دهد وبه راه صواب گرداند. فدایی به مکتب به شاگردی امام می نشیند. داستان مفصل است .خلاصه ، فدایی درفرصتی مناسب اورا گیر می اندازد وبرسینه اش می نشیند و دشنه ای را به اونشان می دهد که؛ اگر همچنان بر آنچه می گویی اصرار ورزی سر و کارت بااین دشنه است. ازسینه تا نافت را بشکافم وامام فی الفور《توبت》فرمودند ودیگر برمنبر برملاحده لعنت و نفرین نفرستادند . روزی یکی از پیروان از امام فخرالدین می پرسد ؛چرا دیگر برمنبر ملاحده را نفرین نمی کنید!
امام در پاسخ  می گوید:
ای یار، ایشان برهان قاطع دارند. (برگرفته ازگزارش رشیدالدین فضل الله همدانی مورخ جامع التواریخ)

📍 #حکایات ۲

🔻 پی‌نوشت:
همانگونه که این واقعه تاریخی نشان می‌دهد، بسیاری از پذیرش‌ها، نفی‌ها و روایت‌ها از سر استیلا و غلبه و اجبار روی می‌دهند و نه از سر اختیار؛ و به این معنا قالبی و ظاهری‌اند و نه قلبی و باطنی. اساسا آنجا که زور حاکم است و بقا به خطر می‌افتد و آدمی به تعبیر فخر رازی مرعوب برهانِ قاطعِ منبعِ استیلا و ستیز و قدرتِ نامشروع و عریان می‌شود، امور اخلاقی و ایمانی و اندیشه‌ای، معمولا از بن‌مایه‌های اصیل خود تهی شده و اصالت به کسوف رفته و ازاین روست که در آن هنگامه، به تعبیر حافظ چون نیک بنگری -شاهدی که- همه تزویر می‌کنند!
امین جباری

💠 کانال جرعه از چاهی:
@jabbariamin
جهان معاصر جهان ِ ویترینی زیستن و جلوه‌گری‌هاست؛ جهانی است که بیش از آنکه به هسته و معنا و عمق منزلت دهد، به پوسته، قالب و سطح، و نشان دادنشان بها می‌دهد و از این رو "جلوه‌گری و فاش کردن" را، نه که صرفا ارزش، بلکه به لایف استایل و سبک زیست مبدّل کرده است. در این میان البته غالبِ ما آدمیانِ این زیست بومِ معاصر، در دام ِ این رویّهِ جدیدِ این‌جهانی گرفتار می‌شویم، برخی‌ها کم، برخی‌ها بیش؛ و این چنین، تو گویی هر روز، نسبت به دیروز، از اصیل و عمیق زیستن، دور و دورتر می‌شویم.
در سنت عرفانی مولوی به درستی خاطر نشان می‌کرد که "خانه اسرار تو چون دل شود| آن مرادت زودتر حاصل شود!" و برای این گزارهِ توصیفی و توصیه‌ای، ابتدا استشهادی از سنت دینی نیز می‌آورد که : "گفت پیغمبر که هر که سِر نَهُفت | زود گردد با مُراد خویش جُفت." و سپس جهت اثباتِ صدقِ این توصیه، شاهدی از دل طبیعتِ عینی را نیز ضمیمه و همراهِ این حکم خِرد پسند می‌کرد که: "دانه چون اندر زمین پنهان شود | سِر او سرسبزی بستان شود!" و در سنت فلسفی، رنه دکارت به کیاست دریافته و ابراز می‌نمود که "آنکه خوب پنهان شد، خوب زندگی کرد!"

البته باید پذیرفت - و می‌پذیرم - که جهان معاصر، جهان عرفانِ کلاسیک یا فلسفی نیست بل جهانی است مدرن با بُن‌مایه ارتباطات و از این رو نمی‌توان حاشا کرد که در این جهان کمتر امکان این وجود دارد که به کنجی تماما خلوت و خصوصی خزید و هر نام و نشانی از خود را از نظر‌ها و نگاه‌ها دور و پنهان کرد، اما باورم این است که دست‌کم میتوان در این جهان به گونه‌ای زیست که در آن، جلوه‌گری، ارزش و سبک زیستیِ غایی،صِرف و نهایی ما نباشد و با ایجاد توازن و تعادل ما بین جنبه‌های عمومی و شخصی و خصوصی زندگی‌، سهم زندگی اصیل را نیز پرداخت و اینهمه گرفتار ویترین‌ها و ویترینی زیستن‌ها نشد.

امین جباری

@jabbariamin
- 𝐓𝐡𝐞 𝐎𝐥𝐝 𝐌𝐢𝐥𝐥 1888,📍
-آسیاب قدیمی/اثر ونسان ونگوگ

- سبک: امپرسیونیسم
- مکان‌ نمایش: گالری هنری آلبرایت ناکس، بوفالو

- 𝖮𝗂𝗅 𝖯𝖺𝗂𝗇𝗍𝗂𝗇𝗀 | 𝖵𝖺𝗇𝗀𝗈𝗀𝗁 | 𝖳𝗁𝖾 𝖮𝗅𝖽 𝖬𝗂𝗅𝗅

📍 #هنر_نقاشی ۱

🦋 @jabbariamin
جرعه از چاهی | امین جباری
︎ برهان قاطع!! "امام فخرالدین رازی" برمنبر لعنت و نفرین برملاحده (فدائیان الموت ) می‌داد. یک فدایی مامور می شود تا او را گوشمالی دهد وبه راه صواب گرداند. فدایی به مکتب به شاگردی امام می نشیند. داستان مفصل است .خلاصه ، فدایی درفرصتی مناسب اورا گیر می اندازد…
در کتاب هزار حکایت صوفیان که کتابی است از نویسنده ناشناخته -گویا به سال ۶۷۳ه.ق- آورده شده است که: "زنی بود در بنی اسرائیل خدای را جلّ جلاله بسیار آزرده بود و گردن از چنبر عبودیت بیرون برده و در بنی اسرائیل به فجور مشهور شده، یک روز گرمگاهی می آمد از شراب مست شده و به مجلس بی حرمتی برخاسته. بر سر چاهی رسید، سگ بچه‌ای دید بر سر آن چاه خفته و از تشنگی زبانی از دهان بیرون افتاده و اندر آب نگاه می‌کرد و کس نبود که او را آب دادی. آن زن موزه -(چکمه)- از پای بیرون کرد و مقنعه ی خود را اندر او بست و به چاه فرو فرستاد و آب برآورده و آن سگ بچه را آب سیر گردانید و برفت. وحی آمد پیغامبر را آن زمانه، که آن زن را بخوان و خبر ده اگر چه از درگاه ما گریخته بودی و آبِ روی به درگاه ما ریخته بودی بدان یک شفقت که بر آن حیوان کردی هر چه کرده ای، از تو اندر گذاشتیم و تو را بیامرزیدیم!"
این حکایت از منظر اخلاقی و انعکاس و بازتابِ اعمال بسیار مهم است و به عزیزانی که نسبت به رنج و درد حیوانات احیانا لاقید‌اند توصیه میکنم که در کُنه معنایِ آن تامل ویژه کنند. از سویی لتقریب الذهن، بیراه نخواهد بود که اشاره شود که برخی تجربه‌گران مرگ -اگر بتوان تجربه‌یِ آنها را دست‌کم بکلی موهوم ندانست- در جهان پس از مرگ از شفاعت حیواناتی به نفع خودشان سخن گفته‌اند که در زندگی دنیوی به حال و رنج آن حیوانات زبان بسته لاقید نبوده‌اند. در ادبیات عرفانی نیز، مولوی در دفتر ششم مثنوی معنوی پرداخت تاثیرگذاری از چرایی به نبوت برگزیده شدن موسی در منظر پرودگار سخن می‌گوید که علت اصلی برگزیده شدن موسی به پیغمبری را مهربانی کردن وی در مقام چوپان با گوسفندی می‌داند که از گله گریخت اما به جای خشم موسی که پاهایش از گشتن پیِ گوسفند دچار آبله شده بود، مهر و نوازش موسی را نصیب بُرد! عطوفتی که پروردگار آن را شاهد و حجتی گرفت تا بر ملائکه خود بگوید که چنین فردی لایق مقام نبوت و پیغمبری اوست:

گوسفندی از کلیم الله گریخت
پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جست و جو
وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند
پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همی‌مالید بر پشت و سرش
می‌نواخت از مهر هم‌چون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی
غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود
طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان
که نبوت را همی‌زیبد فلان

امین جباری

📍 #حکایات ۳

@jabbariamin
ما ترکها یه سخن حکمت‌آموز و هشدار دهنده از پدران خود داریم که بر آدمی نهیب می‌زند که در گفتار، روده درازی نکند و از اطناب کلام‌پرهیز کرده و سنجیده و حتی الامکان کوتاه سخن بگوید. می‌گوید که:
" دانیشما اگر قوموش دور سه، سوسماق، قیزیل‌دیر!"
یعنی اگر حرف زدن نقره باشد، سکوت طلاست!

امروز به سخنی از علی ابن ابیطالب درنهج البلاغه بر خوردم که به نوعی دیگر، در همین محتوا، هشدار می‌داد که : "و بدان جبران آن چه که به سبب سکوت از دست داده‌ای آسانتر از جبران چیزهایی است که به سبب گفتار از دست داده‌ای!"
آری، حکایت النهایه همان حکایت سروده مولوی است که:
عالمی را یک سخن ویران کند | روبهان مُرده را شیران کند!

باید مراقب کلام و شکستن سکوت‌های خود باشیم.

ا.ج

🦋 @jabbariamin
جرعه از چاهی | امین جباری
در کتاب هزار حکایت صوفیان که کتابی است از نویسنده ناشناخته -گویا به سال ۶۷۳ه.ق- آورده شده است که: "زنی بود در بنی اسرائیل خدای را جلّ جلاله بسیار آزرده بود و گردن از چنبر عبودیت بیرون برده و در بنی اسرائیل به فجور مشهور شده، یک روز گرمگاهی می آمد از شراب مست…
🔻 استغفار از یک الحمدالله و شکرگزاری! 🔺️

شوربختانه امروز بخشی از بازارچه شهید تیمورپور پارساباد مغان در شراره‌هایِ بی‌رحمِ آتش سوخت. حادثه‌ای که بخاطر متضرر شدن کسبه بازار، دل انبوهی از شهروندان شهرمان را به راستی رنجاند. ضمن عرض تاسف و آرزوی تسلی و جبران خسارات کسبه عزیزِ زیان دیده شهرم، بی جهت ندیدم که حکایتی آورم که بی ارتباط با موضوع نیست و بعنوان "استغفار از یک الحمدالله" در ادبیات عرفانی تا حدودی شهره است. این حکایت به ما هشدار می‌دهد که در حادثه‌های اینچنینی، اگر خود ما متضرر زیان دیده‌یِ واقعه نشده‌ایم، از این جهت شادمان و خرسند نباشیم چرا که نهایتا هم‌نوع‌ای از هم‌نوعانِ ما متضرر شده است و گر با ترازوی "حساسیت اخلاقی" بنگریم ، بایسته خواهد بود که نهایتا به این حکم سعدی رسیم که "گر عضوی بدرد آورد روزگار | دگر عضوها را نماند قرار!"

اصل حکایت از این قرار است:

"گویند عارفی را دیدند که 20 سال ذکر «استغفرالله ربی وَ أتوب الیه» می‌گوید. از او علت گفتن مداومِ این ذکر را جویا شدند.

این عارف گفت: من یک الحمدللهِ بی‌جا گفتم، بیست سال است که دارم استغفار می‌کنم.

گفتند: چه الحمدللهی؟

گفت: بیش از بیست سال قبل، مغازه‌ای در بازار داشتم. یک روز خبر آوردند که بازار آتش گرفته و مغازه‌ها طعمه‌ی حریق شده‌اند. من هم خودم را باختم و مضطرب شدم، چون دارایی ما هم در آن بازار بود. شخصی به نزد من آمد و گفت: مغازه‌ی شما آتش نگرفته است! من خوشحال شدم و گفتم: الحمدالله.

به خود آمدم و گفتم: مغازه‌ی مسلمان‌ها بسوزد خبری نیست و اشکالی ندارد اما حال که مغازه‌ی من نسوخته، باید الحمدلله بگویم؟ خوشحالی که مغازه‌ی خودت نسوخته و برای مغازه‌ی دیگران اهمیتی قائل نیستی. دیدم این الحمدالله گفتن، استغفار دارد! "

ا.ج


📍 #حکایات ۴

@jabbariamin
در کوره‌راه‌های وقایع است که میفهمیم که آیا وجدان عمومی و اخلاقی شهری بیدار است یا خفته؟!
فرزندان پارساباد مغان هر کس در هر سطح و توانی که هست، به صحنه آمده‌اند تا التیامی بر‌زخم‌های همشهریان خود باشند
و چه چیزی فخرآور تر از این که دیار مادری‌ تو چنین دیاری باشد.

🦋 @jabbariamin
منظورت چیست که «اخیراً در هر حرکتی شکست خورده‌ام»؟ تو خیلی خوب می‌دانی که به هیچ وجه و به هیچ شکلی شکست‌ نخورده‌ای، صرفاً کودک درون توست که می‌گرید و فریاد برمی‌دارد و از شکست حرف می‌زند. زنی که خدا به او خیلی چیزها داده و دست و قلبش را پر از خیلی خیلی چیزها کرده است، از شکست سخن نمی‌گوید، و تسلیم نمی‌شود.
...اهمیت نده که این چه می‌گوید یا آن چه می‌گوید. باید خودت باشی. رؤیاهای خودت را داشته باش. کار کوچکی را که باید انجام بدهی انجام بده. شکر کن که می‌توانی رؤیا داشته باشی و کار کنی. و جهت تکریم تمام فرشتگان پاک، نگو که قلبت «پاره پاره» شده است. قلب تو یا خیلی بزرگ بوده و حاوی کل جهان است و یا اصلاً قلب نیست.
از نامه جبران خلیل جبران به ماریتا لاوسن

📍 #نت_کتاب

🦋 @jabbariamin
🔻 اگر نمی‌توانیم امیرِ بی‌گزند باشیم، دست‌کم بکوشیم همراه و رفیقِ بی‌گزند باشیم!

مولوی وصفِ زیبایی از یار ِ خود دارد که قابل توجه است ؛ آنجا که می‌گوید چقدر حلوای قندی تو، "امیر ِ بی‌گزندی تو!" یعنی امیر و صاحبِ فرمانی که با وجود ِ تاب و توان و قدرت استیلا، عاری از گزند رساندن به دیگران است و چه نادره امیری است چنین امیری!

کمااینکه به درستی گفته شده است، نجابت زمانی معنا پیدا می‌کند که آدمی امکان انتخاب غیرنجیبانه نیز داشته باشد ، "امن بودن" نیز زمانی در گستره مفهومیِ "ارزش" معنا می‌یابد که آدمی "قدرت و امکان" آسیب زدن داشته باشد اما بااینحال امن بودنِ خویش برای دیگران را روّیهِ و منهجِ رفتاریِ خود کند وگرنه کسی که از این تاب و توان خارج است و صرفا به این دلیل بی آزار است که توان ِ آزار رساندن ِ به دیگران را ندارد را، نمی‌توان آدمی امن و بی‌گزند و ارزشمند به حساب آورد.
سعدی حکایتی در گلستان دارد که در مفهوم مخالف آن، در واقع ستایش از ملوک-امیری است که گزندی به خَلق نرساند:
"یکی از ملوکِ بی‌انصاف، پارسایی را پرسید؛ از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است؟ گفت: تو را خوابِ نیم‌روز تا در آن، یک‌نفس خَلق را نیازاری!"

آری شوربختانه ما آدمیان همینکه قدرتی می‌یابیم، تبدیل به محمل و محفل آسیب و آزار به دیگران می‌شویم؛ همو که گفت:
"مر بشر رو پنجه و ناخن مباد | که نه دین بشناسد آنگه نه سداد!"
قتلگاه سداد و جوانمردی و مروت برای جنس بشر، مکانِ قدرت اوست اما اکنون که از نیک بختی حادثه امکان ِ امیر شدن نداریم، دست کم در کوره‌راه زندگی و در رفاقت و همراهی با آدمیان، بکوشیم که بی گزند باشیم.

امین جباری

🦋 @jabbariamin
همیشه به برخی دوستان گفته ام که "اگر فلانی که من نمیشناسمش ولی شما تاکید دارید که آدم بشدت باهوش و رند و به یک معنا پدرسوخته‌ای است، چنین می‌بود که شما می‌گویید، نباید اکنون شما چنین تعریف و اوصافی از او می‌داشتید!" و وقتی می‌پرسند یعنی چه؟ توضیح میدهم که چون باهوشی و رندی یک سلاح است، آدم باهوش، سلاح خود را لو نمی‌دهد تا همگان در هنگام برخورد با او، احساس ناامنی کنند و مراقبش باشند."

امروز توضیحی از کلمنس وِنتِسل لوتار مِتِرنيخ شاهزاده و سياست‏مدار معروف اتريش میخواندم که قرابت معنایی بسیاری با آن کلام بنده داشت. مترنیخ توضیح می‌دهد که "وظیفه یک دیپلمات این است که بی‌آنکه احمق باشد کاری کند احمق به نظر آید!"

ا.ج

🦋 @jabbariamin
رسانه‌های فراگیر یک "کلان روایت" خلق می‌کنند و آنقدر ما را تحت بمباران خود قرار می‌دهند که ما کلان روایت آنها را باور کنیم و به تجربه‌های بلافصل خودمان شک کنیم.
یک روشنفکر می‌گوید وقتی رسانه‌های فراگیر سعی می‌کنند چیزی را نشان بدهند، شما حواستان را جمع کنید که چه چیزی را از شما پنهان می‌کنند. وقتی یک خبر بارها در اخبار تکرار می‌شود، وقتی یک سوژه مرتب روی بیلبوردهاست، شما بیشتر از اینکه به آن فکر کنید، فکر کنید چه چیزی پشت آن خبر یا سوژه پنهان می‌شود.
از کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

📍 #نت_کتاب

@jabbariamin
بدان که مردمان اندر شنیدن مدح و ذم خویش بر چهار درجه‌اند:

درجه اول عموم خلقند که به مدح شاد شوند و شکر گویند و به مذمّت خشم گیرند و به مکافات مشغول شوند. و این بدترین درجات است.

درجه دوم درجه پارسایان باشد که به مدح نیمه شاد شوند و به ذم خشمگین شوند، ولکن به معاملت اظهار نکنند، و هر دو را به ظاهر برابر دارند ولکن به دل یکی را دوست دارند و یکی را دشمن.

درجه سوم درجه متقّیان است که هر دو را برابر دارند هم به دل و هم به زبان، و از مذمت هیچ خشم اندر دل نگیرند و مادح را قبولی و زیادت نکنند، که دل ایشان نه به مدح التفات کند و نه به ذم از جای بشود.

درجه چهارم درجه صِدّیقان است که مادح را دشمن گیرند و نکوهنده را دوست دارند!

کیمیای سعادت ابوحامد غزالی

📍 #نت_کتاب

🦋 @jabbariamin
نیچه در سخنی فکورانه در کتاب فراسوی نیک و بد به درستی می‌گوید: "آنچه انسانی را والا می سازد، نه شدت احساس های والا، بلکه مدت آنهاست!" حقیقت امر این است که آنچه فضیلت‌های آدمی را غالبا معنا می‌بخشد "استمرار و امتداد" آن فضیلت‌هاست نه بروز و ظهور آنی آن و سپس گذر و گم‌شدن شهاب‌وار آن. باری، چنین بنظر می‌رسد این محک بسیار مهمی است در سنجش فضیلت‌های خودمان و دیگران.

امین جباری

🦋 @jabbariamin
تراژدی تکراری قتل بانوان سرزمینمان توسط "قاتلان راننده‌نما" بسیار تلخ، آزاردهنده ، نگران‌کننده و در یک کلام ویرانگر روح و روان جملگی ماست.

با دلی خونین از قتل الهه نازنین، برای کاستن از چنین تجربه‌های تلخی، توجه و عمل به چند نکته ضروری برای بانوان عزیز پیشنهاد می‌شود:

۱. لزوما از اسنپ برای حمل و نقل استفاده شود -(علتش را در توصیه سوم شرح خواهم داد)- و نه ماشین‌های بین‌راهی و حتی تاکسی‌ها (مگر اینکه مسافر دربستی و تنها نباشیم.)

۲. به هیچ عنوان و باهیچ بهانه ای‌ از جانب راننده اسنپ، از گزینه لغو سفر استفاده نکنیم.

۳. اسنپ گزینه مهمی‌ دارد با عنوان به اشتراک‌گذاری اطلاعات سفر. در این آپشن مسافر می‌توانند تمام اطلاعات راننده و ماشین او اعم از نام و نام‌خانوادگی و شماره تماس راننده و شماره پلاک و بطور آنلاین مسیر سفر را، با نزدیکترین افراد خود به اشتراک گذارد. حتما بانوان عزیز قبل از سوار شدن به اسنپ یا نهایتا به محض سوار شدن، اطلاعات سفر خود را با یکی دو نفر از نزدیکانشان از طریق "پیامک" و "واتساپ" بطور همزمان به اشتراک گذارند. پیامک بدین جهت که اگر گوشی دست راننده خاطی افتاد، وی نتواند اشتراک‌گذاری اطلاعات را لغو یا پاک کند.

۴. با دیدن اولین حرکت مشکوک، به فرد مورد اعتماد خود از طریق تماس یا پیامک اطلاع دهید که حواسش بیشتر به مسیر آنلاین سفر شما باشد.

۵. و در همان حال سریع و "با اعتماد بنفس کامل" به راننده اسنپ پروسه اطلاع رسانی‌تان را اطلاع دهید! یعنی به او فهمانده و نشان دهید که تمام اطلاع سفر را در اختیار نزدیکانتان قرار داده اید و اگر خطایی از او سرزند، در نزدیکترین زمان ممکن تحت تعقیب و مجبور به پاسخگویی خواهد شد.

امین جباری.

🦋 @jabbariamin
یکی از لطیف‌ترین و امیدبخش‌ترین مضمون‌ها در مورد صبر و شکیبایی این بیت حافظ است که فرمود:

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند | چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی!

تعبیر مولانا در دفتر سوم مثنوی معنوی ذیل حکایت آهنگری داوود و صبر لقمان از صبر نیز البته در خور توجه و بدیع است؛ وی صبر را کیمیایی بی‌بدیل می‌داند که النهایه مبّدل کننده آشوب‌ها و سختی‌‌ها به آسایش و آسودگی و همچنین ابهام‌ها به وضوح و روشنایی است:

صد هزاران کیمیا حق آفرید | کیمیایی همچو صبر آدم ندید!

بااین اوصاف، بارِ عاطفی و تسکین بخش بیت حافظ در مورد صبر، بیش از وصف مولاناست.

ا.ج

🦋 @jabbariamin
2025/07/05 19:37:49
Back to Top
HTML Embed Code: