Telegram Web
یادحرفِ‌حاج حسین‌یکتا افتادم:
دونه‌درشت‌که‌بشین؛کفِ‌خیابون
هم‌باشی‌ ؛ میخرنت‌ ُشهید‌میشی..؛
آقای‌امام‌حسین‌جان‌ممکنه‌مامردم
بی‌دست‌وپای‌دهآتی‌رو‌هم‌ ؛قاطیِ
دونه‌درشت‌ها‌قراربدی؟
اصلا ما اومدیم برات شهید
بشیم‌جنس‌بنجل‌‌نمیخری‌آقا؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این کلیپ رو ذخیره کنید بارها نگاه کنید
و درعشق و حب به آقاجان امیرالمومنین
بسوزید ؛ بسازید ؛ مفتخر شوید ولذت ببرید

ماجرای بُراء
#نوش_روح_و_روانتون 🌱
@jazirei_msjnoon
ولی یادمون رفته زندگی اصلی اونوره ...
و هر لحظه‌ ای که هدر دهیم
ضررش را خواهیم دید .
#آقام_رسول‌الله_صلوات‌الله‌علیه

📚مکارم الاخلاق ص ۳۸۳
سیدابراهیم دعایمان زنده بودن شما و
همراهانت هست اما نمیدانم چقدر با امام
غایب رفاقت داشتی که خداوند امشب ما
رو با نبودنت امتحان و معنای #اضطرار_جمعی
واستغاثه رو در کام ما چشاند .. که بلاتشبیه
تمثیلی شدی که لااقل امشب رو عمیقا به نبود
امام غایب مان فکر کنیم خو کرده بودیم به
زندگی بی او ...
اما جهان بی امام ؛ همینقدر تاریک است
اویی که سالیان سآل در بیابان بسرمیبرد
وحید ؛ طرید و شرید ...
وما مدعیانی که بی خبر از اوییم ..

سیدابراهیم غبطه ام برشما بیشتر شد
که ردپایی از فهم نبود امام غایب در
جانمان یادگار گذاشتی ..

#رجوعی_به_خویش
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رئیس_جمهور_مغتنم
#خادم_الرضا_ع
از رییسی خوشم می‌آمد. با اینکه برخی انتصابات و وزرای دلچسبی نداشت. شبیه سیاستمدارها نبود. ادایشان را هم در نمی‌آورد. برای همین ادبیات سیاسی هم نداشت. نیامده بود جمله بسازد. لحنش کارگری بود. جنسش همین بود. نمیخواست هم عوض شود. برای همین جمله‌ای از او جز همان ناهار خوردید در ذهنمان نمانده‌است. تیتر دستمان نمی‌داد. نمیخواست هم بدهد. طلبه بود. بیشتر هم نمیخواست باشد. وقتی هم به او گفتند ۶کلاس بیشتر سواد ندارد. سرخ شد. عصبی شد. اما گفت تقوا داشته باشید.‌پی‌اش را هم نگرفت. دنبال کاراکتر شدن نبود. برای همین مناظره و درگیری با او حال نمی‌داد. نه میخواست معجزه هزاره سوم باشد نه آخوند شیک لباده پوش و نه حتی حقوقدان. وقتی هم رفت سازمان ملل. باز هم نخواست چیزی از خودش نشان دهد. یکبار عکس حاج ق‌ا‌سم را بلند کرد. یکبار هم قرآن. شعارهای تبلیغاتیش هم چنگی به دل نمیزد. مانیفست سیاسی نداشت. به درد در دست گرفتن و توی خیابان گرفتن نمی‌خورد. ایران قوی؟ سیدمحرومان؟ رییسی حتی عکس خوب و کاریزماتیک برای پوستر و بیلبوردش ندارد. چون انگاری از دوربین معذب است. راننده‌تاکسی‌ها هم وقتی میخواهند فحشش بدهند ایست می‌کنند. فحش آخوند بودنش را می‌دهند و قیمت ارز و دلار را توی سرش می کوبند. یا اینکه داماد علم الهدی‌ست. حق دارند ولی حتی یک نفر به یاد ندارد رییسی او را به جمله‌ای گزیده باشد. حتی در ادبیاتش صبح جمعه هم نداشت. می‌گویند برود یک مسجد پیدا کند نمازش را بخواند و به مملکت چه کار دارد؟ راست می‌گویند. رییسی دیگر از نقش تولیت آستان قدس رضوی بیرون نیامد. رییس قوه قضا هم شد همین بود. چهره مقتدر دستگاه قضا را نداشت. هرچه هم برایش نوشتند جلاد و... به صورتش نچسبید. شبیه آدمهایی بود که آمده‌اند دعوا را فیصله بدهند. رییس جمهور شدنش هم همین شکلی بود. آخوند ساده مشهدی بود که خاطراتش هم لهجه کوچه‌پسکوچه مشهد می‌داد و صدای دستفروشهای اطراف حرم می‌پیچید. بعد از ریاستش که خیلی‌ها گفتند تک‌دوره‌ایست از یادها می‌رود. چون آدم رسانه نبود. تکه کلام و ادبیات سیاسی نداشت که مثل احمدی نژاد و روحانی سر زبان‌ها بیفتد. یا مثل خاتمی رهبر جریان سیاسی شود و گفتمان تازه‌ای بسازد. اتوبان هم به نامش بزنند فرقی نمی‌‌کند.رییسی بیشتر به صحن‌های رضوی می‌آید که زائرهای رضوی از کنار مزارش رد که شدند فاتحه‌ای برایش بخوانند و بگویند: خوشبحالش بعد ریاست جمهوری‌اش نه ممنوع‌التصویر شد نه جریان انحرافی. عاقبت بخیر شد. رییسی ساده بود. اما خدا نخواست ساده تمام شود. نامش را در تاریخ طوری نوشت دیگر از یاد نرود...
#شهید_رئیسی

| عطیه همتی
آقای مجتهدِ دکترای فقه خصوصی با شش
کلاس سواد ؛ تمام دلسوختگان شش کلاس
سواد کشورت این روزها نویسنده شده اند
گویا رسالت خون شما بسیار گسترده است.
.

از جنوب مراغه تا استانداری تبریز
به وقت ِ #تفحص
#نابغه_مدیریت
#شهید_خدمت
#شهید_مالک_رحمتی
جَزیرھ‌ِ_مَجنون
. از جنوب مراغه تا استانداری تبریز به وقت ِ #تفحص #نابغه_مدیریت #شهید_خدمت #شهید_مالک_رحمتی
-

مالک اهل مراغه بود. بچه جنوب شهر مراغه. پدرش حاج اسکندر کاسب است. کاسب یکی از بازارهای محلی. مغازه‌ای قدیمی دارد که ظهر به ظهر دیزی می‌فروشد. یک کسب و کار ۶۰ یا ۷۰ ساله. از آن مومن‌های قدیمی که هنوز شب‌ها نماز شب می‌خواند آن هم نه به عربی یا فارسی که قنوتش را هم با همان لهجه غلیظ آذری زمزمه می‌کند .
-

اصلا مالک ویدیویی در گوشی همراهش داشت از یکی از همین مناجات های شبانه پدر که وسط دعاهای شبانه اش در فضایی بین گریه و خنده برای مالکش دعا می‌کرد. او هر وقت پشت میز ریاست دلش می گرفت، سری می زد به این ویدیوی پدرانه و انگار قوت قلبش می شد .
[‌ ازدانشگاه امام صادق تا وزارت کشور ]

مالک پسر زرنگی بود. مثل خیلی از بچه‌های آذربایجان چه زود به علم معاش آشنا شده بود. شاید ۱۳ سالش بود که به روایت خودش در کنار تبدیل شدن به مهمترین چهره فرهنگی پایگاه بسیج محله و تبدیلش به یک پایگاه نمونه استانی کار می کرد و کمک خرج آقا اسکندر شده بود. آجیل فله می خرید، بسته بندی می کرد و در بازار می فروخت. نهج البلاغه می‌خواند و از بچگی مسلط به فن سخنوری بود. اصلا برای همین قدرت بیان بود که شاید برای رفتن به دانشگاه امام صادق«ع» حقوق را انتخاب کرد و فارغ التحصیل شد. این مدرک اما خیلی زود برایش یک خاطره شد و انگار سرنوشت آقا مالک به حساب و کتاب گره خورده بود. او که از میان طرح مشاوران جوان احمدی نژاد سر از وزارت کشور درآورد.
[مالک پس از وزارت کشور سیاست را رها می‌کند و باز بر می‌گردد به آن تخصص ذاتی که در وجودش داشته. حوزه مولدسازی و ساخت پول. او به یکی از معادن زیر مجموعه بنیاد کوثر می رود.]
-

یک شرکت زیان ده معدنی. شرکتی با سود سالانه کمتر از ۷ میلیارد که در یک‌سال مدیریت مالک درآمدش به بیش از ده برابر رسید. به طوری که مالک رحمتی مدیر نمونه دولتی جهادی کشور می‌شود و از دولت حسن روحانی تقدیر می گیرد. مالک که حقوق خوانده بود، در دوره مدیریت معدنی بیشتر چکمه به پا کف معدن بود.
این قدر که در پایان دوره مدیریتش در این شرکت معدنی، در انتخابات انجمن سنگ ایران کاندیدا شد. او آن روز چنان خطابه ای گفت که مرحوم حاج قاسم شفیعی رییس وقت بگوید اگر این جوان امروز رأی بیاورد من هم در انتخابات باقی می مانم و اینگونه مالک ۳۰ ساله شد نایب رییس انجمن سنگ ایران با تحصیلات تخصصی حقوق .
 .
.
مسیر بعدی مالک هلدینگ سبحان بود و شرکتی ورشکسته که مدیر پیشینش راهی اوین شده بود. یک شرکت سرمایه گذاری حقوق. مالکی که حقوق خوانده بود حالا روی میزش پر بود از کتاب‌های فنی و ریاضی و مالی. او برای مدیریت در سبحان باید گرید بورسی می گرفت برای مدیریت بر یک نهاد مالی. مالکی که بیزار بود از ریاضی و بحث‌های فنی رفت آزمون داد و با نمره Aگرید مالی از بورس گرفت. شرکت مالی زیان ده تحویل داده شده در دوره مدیریت مالک رحمتی به بهایی ۳۰۰ میلیاردتومانی در بورس به فروش رفت.
.

حالا دیگر در این سال‌ها مالک سری هم بین سرها پیدا کرده بود. یکی از آنهایی بود که در بخش فعالیت های اقتصادی مشغول به کار شده بود. او یکی از پیشنهادها به مخبر در همان سال‌ها برای همکاری در ستاد اجرایی فرمان امام بود اما یک نفر ایستاد و گفت نباید مالک به ستاد اجرایی برود. سید مصطفی سید هاشمی از مدیران ارشد ستاد اجرایی.
این قدر سختگیرانه که اعضای دفتر مشکوک می‌شوند. این نماینده پیشین مراغه و عجب‌شیر راز مخالفتش را می‌گوید:«مالک دامادم است. او را جایی نیاورید که بگویند با رانت پدر همسرش آمده است.»
مسیر مالک از اواخر دهه ۹۰ با حاج آقای مروی گره می خورد. سعادت خادمی امام رضا «ع». در معاونت بهره‌وری اوست که می‌شود مسئول مولدسازی دارایی های راکد آستان. مسئولیتی که او را خیلی زود تا قائم مقامی آستان قدس می رساند.
 
[مسیر مالک به دولت رئیسی افتاد]

مالک ادامه مسیر مسئولیت را در دولت سپری می کند. درحالی که او گزینه یک وزارتخانه اقتصادی شده بود اما در سازمان خصوصی سازی مسئولیت می گیرد. البته نه برای خصوصی سازی. سید ابراهیم رییسی دنبال درآمدساز کردن دارایی های راکد طرح مولدسازی بود.
شرایط اما در مولدسازی آن طور که مالک رحمتی در افکارش برای‌شان برنامه ریخته بود پیش نمی‌رود و او به رغم موفقیت در پروسه مولدسازی با پیشنهاد استانداری آذربایجان شرقی راهی تبریز می‌شود. استانی که خود یک ایران کوچک است.
.
2024/09/28 07:41:56
Back to Top
HTML Embed Code: