خلاصه داستان زندگی منو، همين يه جمله توصيف ميكنه:
هميشه از بيرون آرامش داشتم ولي از درون در حال فكر كردن به همه چيز بودم…
هميشه از بيرون آرامش داشتم ولي از درون در حال فكر كردن به همه چيز بودم…
اگر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیم فراموش نکن که من دیدار تورا بسیار آرزو کردم ...🖤🥲
یه زمان فکر میکردم اگه از دستت بدم زنده نمیمونم؛ راستشو بخوای درست فکر میکردم، دیگه روحم مُرده. زنده نیستم.
میگفت قوی بودن داره ما رو میکشه
این که آدم هی تظاهر کنه به قوی بودن
به شاد بودن آدم رو از پا در میاره
اگه میتونست روزهایی ناراحت باشه،
سرحال نباشه، شاید هرگز این اتفاق نمیفتاد،
غمگین بودن مثل شاد بودن حق هر آدمیه.
این که آدم هی تظاهر کنه به قوی بودن
به شاد بودن آدم رو از پا در میاره
اگه میتونست روزهایی ناراحت باشه،
سرحال نباشه، شاید هرگز این اتفاق نمیفتاد،
غمگین بودن مثل شاد بودن حق هر آدمیه.
گذشت کردن دو حالت داره:
یا اونقد دوستش داری که از اشتباهش میگذری
یا اونقد از چشمت افتاده که از خودش و اشتباهش باهم میگذری ..
یا اونقد دوستش داری که از اشتباهش میگذری
یا اونقد از چشمت افتاده که از خودش و اشتباهش باهم میگذری ..
از یجایی به بعد دیگه
دلت نمیگیره دلتنگ هم نمیشی
انگار بیحسی،
ولی فقط یه سکوتی هست
که همیشه باهاته
دلت نمیگیره دلتنگ هم نمیشی
انگار بیحسی،
ولی فقط یه سکوتی هست
که همیشه باهاته