ببینید از یک سنی به بعد شما باااااید از خونه پدر و مادرتون برید. حالا یا ازدواج کنید یا مهاجرت کنید یا خونه مستقل بگیرید یا بمیرید.
سلام بر آنها که برگزیدیمشان تا کنارشان با دنیا بجنگیم، اما عاقبت، هم با دنیا جنگیدیم، هم با آنها.
كاش آدماى درست
سر راه آدمای درست قرار بگيرن
درست بودن با آدمای غلط خيلى دردناكه…
سر راه آدمای درست قرار بگيرن
درست بودن با آدمای غلط خيلى دردناكه…
Remember:
مطلقا، مطلقا و باز هم مطلقا، هیچکس، هیچکس و هیچکس جز خودت برات نمیمونه.
مطلقا، مطلقا و باز هم مطلقا، هیچکس، هیچکس و هیچکس جز خودت برات نمیمونه.
از من میپرسند: بهتری؟
بهتر از چی؟ بهتر از کی؟
نسبت به کسی که یک پایش را از دست داده، بهترم.
نسبت به کسی که الان در یک دورهمی یا پارتی شبانه است، هزاربار بدترم
گونه ی خاصی از پرندگانم. ذهنم میپرد. پرش ذهنی دارم.
نمیتوانم برای مدت طولانی روی یک چیز تمرکز کنم.
مثلا با تو از علت علاقه ام به تیم لیورپول حرف میزنم اما یکباره حواسم به لیوان چایت که لا به لای انگشتان کشیده و لاک زده ات محاصره کرده ای پرت میشود
تو وانمود میکنی که حرف هایم راجع به فوتبال و تیم های مورد علاقه ام برایت جالب و هیجان انگیز است. این تنها کاریست که از پس آن بر نمی آیی
وانمود کردن. لبخند مصنوعی ات حوصله ام را سر میبرد.
بعد چای میخورم اما در حقیقت حسرت سر میکشم که کاش چیزی که به این سختی در دستان کوچک و قشنگت گرفتار کرده ای من بودم، نه لیوان چای
اینها تنها کارهایی هستند که تو در آنها استادی
گرفتار کردن و بغل گرفتن. ای بغلت ملجأ درماندگان...
بهتر از چی؟ بهتر از کی؟
نسبت به کسی که یک پایش را از دست داده، بهترم.
نسبت به کسی که الان در یک دورهمی یا پارتی شبانه است، هزاربار بدترم
گونه ی خاصی از پرندگانم. ذهنم میپرد. پرش ذهنی دارم.
نمیتوانم برای مدت طولانی روی یک چیز تمرکز کنم.
مثلا با تو از علت علاقه ام به تیم لیورپول حرف میزنم اما یکباره حواسم به لیوان چایت که لا به لای انگشتان کشیده و لاک زده ات محاصره کرده ای پرت میشود
تو وانمود میکنی که حرف هایم راجع به فوتبال و تیم های مورد علاقه ام برایت جالب و هیجان انگیز است. این تنها کاریست که از پس آن بر نمی آیی
وانمود کردن. لبخند مصنوعی ات حوصله ام را سر میبرد.
بعد چای میخورم اما در حقیقت حسرت سر میکشم که کاش چیزی که به این سختی در دستان کوچک و قشنگت گرفتار کرده ای من بودم، نه لیوان چای
اینها تنها کارهایی هستند که تو در آنها استادی
گرفتار کردن و بغل گرفتن. ای بغلت ملجأ درماندگان...
هرچی میگذره بیشتر به این نتیجه میرسم که هیچی تو این دنیا ترسناک تر از ادمیزاد نیست.
گفت ببین هزار نفر واسه عکسش ذوق کردن، ولی داره غر میزنه که دو نفر بهش بد گفتن. گفتم آدم گاهی واقعا اونقدر لبریزه که واسه همون دوتا فحش هم جا نداره.