Telegram Web
‏این‌جا سه روز است که با کسی حرف نزده‌ام. خاموش‌ بودن در واقع چیز خوبی است. کلمات نمی‌توانند احساس آدم را بیان کنند؛ به نوعی ناتوان‌اند ...🌱

آندری تارکوفسکی
از کتاب : آینه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این نعمتی است که ما انسان‌ها از آن برخورداریم؛ یک عمر چسبیدن به زیبایی‌هایی که در یک لحظه حس کرده‌ایم ...🌱

نینا سنکویچ
از کتاب : تولستوی و مبل بنفش
1
۱-مصطفی سرخوش فرزند، مرحوم یحیی خان سرخوش
شاعر و دبیر ادبیات دبیرستان البرز بود. شهرت وی به سبب سرودن شعر مهر میهن است.
در مورد تاریخ تولد و فوت وی اطلاعات دقیقی ثبت نشده.

۲-مصطفی سرخوش در آلمان کشاورزی خوانده بود و آنقدر به فارسی عشق می‌ورزید و آن را خوب می‌دانست که برای تدریس فارسی در دبیرستان البرز استخدام شد. از وی به عنوان یک ملی گرا و پان ایرانیست نام برده می‌شود که دربارهٔ ایران کهن دیدگاهی کاملاً آرمانی داشت

۳-همه شعرهای او از نوع مثنوی شاهنامه فردوسی بود و بیشتر آنها آکنده از تحسین احساساتی نسبت به ایران پیش از اسلام و مابقی اشعار به نقد شدید از ایران معاصر می‌پرداخت

۴-سرخوش نیز همانند عارف و عشقی، شاعران ملی‌گرای پرشورِ اوایل سده بیستم، دوران کهن را می‌ستود و ایران معاصر را به دیده تحقیر می‌نگریست و همانند آن دو و دیگر همفکرانشان از عرب‌ها بیزار بود و فکر می‌کرد اگر به خاطر سلطه اعراب در قرن هفتم میلادی نبود ایران کشوری بسیار پیشرفته می‌شد

۵-از کتابهای وی می‌توان به پیک مهر (چاپ ۱۳۳۱) و آتش دل (چاپ ۱۳۳۵) و زبان اشک (۱۳۴۳) اشاره کرد. از سرخوش در مجلات کاوه و گوهر نیز اشعاری چاپ شده است

۶- ايشان جنابِ مهندس «مصطفي سرخوش» شاعرِ ارجمندِ شاهنامه‌شناس و فردوسي‌دوست، بودند كه عميقاً علاقه‌ي وافري به وطنِ عزيزمان «ايران» تا زنده بودند داشتند. جنابِ اُستاد «مصطفي سرخوش»  فرزندِ شايسته‌ي (مرحوم «يحيي‌خانِ سرخوش» شاعرِ فرهيخته‌ي دوره‌ي قاجاريه) بودند كه مثنوي‌ي بسيار زيبايي در عشقِ به وطن سروده‌اند كه اين مثنوي به وزنِ دلپذيرِ اشعارِ «شاهنامه‌ي فردوسي» مي‌باشد، لازم به ذكر است كه حضرتِ اُستاد «مصطفي سرخوش» آنقدر تبحّر و قدرتِ كلام در اين مثنوي از خويش نشان داده‌اند كه عدّه‌اي (حتّي از فرزانگان) اشعارِ ايشان را گمان برده‌اند كه از «شاهنامه» و سروده‌ي حضرتِ «فردوسي» است، . اهورامزدا روحِ پاكِ اُستاد «مصطفي سرخوش» را هماره لطيف و پُر نور بداراد، ايدون باد

(گزیده‌ای از مثنوی مهر میهن)


به دل آتشی‌‌ دارم افروخته
و زآن خرمن جان من سوخته

دلم گشته چون کوه آتشفشان
شرارش همی‌‌ سر زند از زبان

به دل هر‌ که را مهر‌ میهن بود
روانش چو من پاک‌ و روشن بود

من او را ندانم جز آزاده کس
که آزادگان راست این مهر‌ و بس

خود این مهر‌ را گوهر‌ آزادگی‌ست
که آزادگی‌‌، خود خدادادگی‌ست

خرد نیست آن را که این مهر‌ نیست
خردمند داند که این مهر‌ چیست

سرشت من از مهر‌ میهن بود
من از میهن و میهن از من بود

درین خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دین‌شان مردی و داد بود
و زآن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیش‌شان
گنه بود آزار کس پیش‌شان

همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر ، آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما؟

که انداخت آتش درین بوستان
کزآن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کاین‌گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این‌سان ز کار

نبود این‌چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما ؟

به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آن‌ که بودی دبیر
گرامی بُد آن‌کس که بودی دلیر

نه دشمن درین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی درین خانه داشت

از آن روز دشمن به ما چیره گشت‌
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید ، گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم ؟

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه ی زندگی بندگی‌ست
دو صد بار مردن به از زندگی‌ست

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

بیا تا بجوییم یاری‌‌ ز هم
بکوبیم پا بر‌ سر‌ رنج و غم

برانیم دشمن ازین بوم و بر‌
هنر‌ را پدید آوریم از گهر‌

ز (سرخوش) بیاموز آیین کار
به میهن‌ پرستی‌‌ شو آموزگار‌


"زنده یاد مصطفی سرخوش"
2
تو نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی تا دیدارت کنم
و نه از آنِ منی
تا قلب‌ام آرام گیرد
و نه من
محروم از توام
تا فراموش‌ات کنم
تو در میانه‌ی همه چیزی ...🌱

محمود درویش
صالح بوعذار
👏1
احساس بدی دارم، انگار که به اندازه کافی خوب نیستم ...🌱

از فیلم : Whisper Of The Heart
کورالاین می‌دانست که وقتی بزرگترها می‌گویند چیزی درد ندارد، حتما درد دارد ...🌱

نیل گیمن
از کتاب : کورالاین
اگر واقعا كسى را دوست داشته باشيد،
به او آسيب نمی‌زنيد ...🌱

لوسی فولی
از کتاب : فهرست مهمانان
گاهی می‌اندیشم درختی که
تنها بالای کوه زندگی می‌کند
چرا از جنگل فرار کرده!

#آلبر_کامو
‏پیش از آنکه تشخیص دهید دچار افسردگی هستید یا اعتماد به نفس پایینی دارید، اطمینان حاصل کنید که توسط یک مشت عوضی محاصره نشده‌اید!

زیگموند_فروید
اگر عقاید خود را با تفکر و مطالعه به دست بیاورید ؛ کسی نمی‌تواند به آن‌ها توهین کند.
اگر کسی چیزی بر خلافشان بگوید عصبانی نمی‌شوید؛
یا می‌خندید یا به فکر فرو می‌روید ...

برتراند_راسل
یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم.

📕 گزیده نامه‌ها و اشعار
✍🏻 امیلی دیکنسون
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.
بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی هستیم؛ اما به این می‌ارزد که خودمان باشیم.

تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن‌ها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.

📕 هنر_عشق_ورزیدن
✍🏻 اریک_فروم
Forwarded from کافه کلاویه
● من به دنیا آمدم با نیازی بزرگ به محبت کردن و نیازی بزرگتر به دریافت آن!

● بهترین چیزی که در زندگی می‌توان نگه‌داشت، یک‌دیگر است.

● می‌گویند عشق بهترین سرمایه‌گذاری است. هرچه بیشتر بدهی بیشتر به تو برمی‌گردد.

#آدری_هپبورن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضی‌ها
خیلی
حیفن
واسه
دور
بودن!
واسه مجازی بودن...💔
هر چه انسان شریف‌تر و نجیب‌تر باشد، حساس‌تر است و از خیانت دیگران بیشتر رنج می‌برد چون خود را مستحق خیانت نمی‌بیند و انتظار ندارد دیگران با او کاری کنند که او با دیگران نکرده است ...🌱

الکساندر دوما
از کتاب : سه تفنگ‌دار
ثبات نیز چیزی جز نوسانِ کند شده نیست ...🌱

مونتنی
از کتاب : تتبعات
احمد سمیعی
قانون زخم‌ها این‌گونه است؛
هر زخم تازه
زخم‌های کهنه را هم باز می‌کند ...

کمال سایار
سیامک تقی‌زاده
روزی است مثل امروز، قدری دیرتر، قدری زودتر، که بی غافلگیری می‌بینی یک جای کار ایراد دارد و بی تعارف بلد نیستی و هیچ‌وقت بلد نخواهی شد زندگی کنی ...

ژرژ پرک
از کتاب : مردی که خواب است
ناصر نبوی
ما فقط چیزهایی رو می‌دونیم که درک می‌کنیم. هرچیزی که تجربه می‌کنیم در اصل فقط درک و تعبیر خودمون از اون چیزه. آنچه که نگاهش می‌کنی اهمیتی ندارد؛ آن چیزی مهم است که می‌بینی ...🌱

مت هیگ
از کتاب : کتابخانه نیمه‌شب
2025/07/12 21:16:13
Back to Top
HTML Embed Code: