This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نترس ایران بانو،
تو ریشه در خاکی داری که قرنها #شعر و شعور روییده،
و قلبی که با هر ضربه، محکمتر میتپد.
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
تو ریشه در خاکی داری که قرنها #شعر و شعور روییده،
و قلبی که با هر ضربه، محکمتر میتپد.
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا؛
رو چرخ زنا میچرخه!
ولی تو بذار مردا فکر کنن،
اونا رئیسن ...!
تاریخ شاهدی است مسلم که هیچ مرد
در کار عشق قدر زلیخا جگر نداشت!
شعر از : یعقوب زارع
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
رو چرخ زنا میچرخه!
ولی تو بذار مردا فکر کنن،
اونا رئیسن ...!
تاریخ شاهدی است مسلم که هیچ مرد
در کار عشق قدر زلیخا جگر نداشت!
شعر از : یعقوب زارع
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از شمس تبریزی پرسیدند:
دنیا را چگونه میبینی
گفت: آنچنان که بدون رضایت من
برگی از درخت نمیافتد 🍃
گفتند: مگر خدایی تو؟
گفت: راضیم به رضای خدا
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
دنیا را چگونه میبینی
گفت: آنچنان که بدون رضایت من
برگی از درخت نمیافتد 🍃
گفتند: مگر خدایی تو؟
گفت: راضیم به رضای خدا
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
اونجا که عبید زاکانی میگه:
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصولِ آن غَرَض از شهریار بگشاید
بدان هوس، برِ سلطان کامران رفتم
که از عطای وی ام، کار و بار بگشاید
ز پیش شاه و وزیرم، دری گشاده نشد
مگر ز غیب، دری کردگار بگشاید
عبید , حاجت از آن درطلب که رحمت او
اگر ببندد یک در، هزار بگشاید
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصولِ آن غَرَض از شهریار بگشاید
بدان هوس، برِ سلطان کامران رفتم
که از عطای وی ام، کار و بار بگشاید
ز پیش شاه و وزیرم، دری گشاده نشد
مگر ز غیب، دری کردگار بگشاید
عبید , حاجت از آن درطلب که رحمت او
اگر ببندد یک در، هزار بگشاید
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
به قومی مبتلا شده ایم که فکر میکنند،
خدا جز آنها، کس دیگری را هدایت نکرده است!!!
#ابن_سینا
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
خدا جز آنها، کس دیگری را هدایت نکرده است!!!
#ابن_سینا
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
گويند پادشاهی نیمه شب خواب دید که زندانی اش بیگناه است؛ پس آزادش کرد و گفت حاجتی بخواه. گفت: وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا رها کنی؛ نامردیست از دیگری حاجت بخواهم..
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
در روزگاران پیشین، شغلی بنام خوشه چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند، پشت سر دِروگر ها راه میرفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر میداشتند و گاها صاحب مزرعه به دروگران دستور میداد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ نيز در شعرى چنين میفرماید :
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
دستفروشان «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنهايى که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ...
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
دستفروشان «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنهايى که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ...
(シ)
<) )☞🌈@kafeh_sher
_//