Telegram Web
خیلی مدرن




فشنگ ها پائیزی اند و اردی بهشتی نیز
فصل چه ربطی دارد به حفره هایی که در سر و صورت
پیدا می شود.
سوراخ کردن لاله ی گوش به وقت و به ناوقت
خوش است
فشنگ به سینه رواست چه به سنگر
چه زیر درخت زیتون
برادرهای ناتنی دارد فشنگ
دو قلو چند قلو مسلسلی تک تک
تک و توکی
اصل و نسب اش به انفجاری در جهان اولیه می‌رسد
دستی به شانه ام زد و به تظلم؟
نه!
به تبسم گفت نگاه کن!
گودال جمجمه داشت فک‌و دهان و
لب خندان داشت
زنبور اما مأمور بود و قَدَری معذور
مکیدنِ اجساد متلاشی شده عسل انگیز است
ملکه ملکوتی نبود! بود؟
سرباز و ژنرال داشت تفنگ و فشنگ داشت
ترسیدم به انار تبدیل شدم اما
گلوله بارانم نکرد
سیب شدم قاچم نکرد
ریگ شدم غوطه زدم در آب
لشکر کشی هایش را به رخم نکشید
-عصیان باید فوران کند از سوراخی که در پوستت
ایجاد می شود!
انار به فکر فرو می‌رود سیب به فکر رفت
فهمیدم بعداً فشنگ چرا
آب سرد روی نقشه ی جغرافیا پاشید!
- کودکان نباید سرما بخورند
در نورهای ساطع باید بدرخشند بازی کنند


جهان مترصد فرصتی است که به کوه نور تبدیل شود
پیداست
از چشم گربه در اوایل شب پیداست



آذر ماه ۱۳۹۱


🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
Forwarded from A-Babachahi
اين‌ خيلى‌ خوب‌ است‌ که‌ انسان‌ بتواند از نسل‌ جوان‌ استفاده‌ کند اما خودخواهى‌ زيباى‌ جوان‌ها تا جايى‌ پيش‌ مى‌رود که‌ چيزى‌ را مطرح‌ مى‌کنند به‌ اسم‌ شعر دهه‌ 70 در حالى‌ که‌ من‌ مى‌گويم‌ شعر در دهه‌ 70. به‌ اين‌ دليل‌ که‌ شعر دهه‌ 70 از آسمان‌ که‌ نمى‌آيد. اگر رودکى‌ نبود، شعر دهه‌ 70 نداشتيم. اگر حافظ‌ يا شاملو نبود به‌ همين‌ شکل. من‌ در اين‌ ميان‌ سعى‌ مى‌کنم‌ متفاوت‌نويسى‌ را همچنان‌ ادامه‌ بدهم‌ با هرگونه‌ مشکلى‌ که‌ بر سر راه‌ من‌ است. سطحى‌ نگرى‌ها و حرف‌هاى‌ دم‌دستى‌ را بايد خط‌ زد!
بحثى‌ را شما مطرح‌ کرده‌ايد به‌ نام‌ سپيد خواني. اصلا سپيدخوانى‌ يعنى‌ چه؟
سپيدخوانى‌ عنوانى‌ نيست‌ که‌ فقط‌ من‌ مطرح‌ کرده‌ باشم. شايد در آثار فلاسفه‌ غربى‌ هم‌ البته‌ نه‌ با اين‌ تعبير وجود داشته‌ باشد. اگر ما به‌ متون‌ کهن‌ فارسى‌ هم‌ مراجعه‌ کنيم‌ سپيدخوانى‌ وجود دارد. سپيدخوانى‌ يعنى‌ تاويل‌هايى‌ که‌ از شعر مى‌شود کرد يا به‌ عبارتى‌ ناگفته‌هايى‌ که‌ در شعر وجود دارد. مثل‌ شعر «رى‌ را»ى‌ نيما. سپيدخوانى‌اى‌ هم‌ که‌ من‌ مطرح‌ کردم‌ از طرفى‌ به‌ معنى‌ حذف‌ افعال‌ بود و خيلى‌ چيزهاى‌ ديگر که‌ بماند.
شما در جوانى‌ بيشتر تحت‌ تاثير شاملو بوديد يا فروغ‌ يا حتى‌ شاعر ديگري؟
من‌ حقيقتا تحت‌ تاثير شاملو مطلقا نبودم. ضمن‌ اين‌که‌ شعرهاى‌ شاملو را خيلى‌ دوست‌ داشتم، ولى‌ حواسم‌ به‌ اين‌ نکته‌ جمع‌ بود که‌ مثل‌ خيلى‌ها مسخ‌ و مسحور اشعارش‌ نشوم‌ ولى‌ وقتى‌ «تولدى‌ ديگر» فروغ‌ درآمد، اول‌ با اخم‌ به‌ آن‌ نگاه‌ مى‌کردم‌ ولى‌ بعد جذب‌ کتاب‌ فروغ‌ شدم‌ چنان‌که‌ يک‌ مرتبه‌ حس‌ کردم‌ تغيير جنسيت‌ زبانى‌ داده‌ام. 14 شعر در آن‌ دوران‌ داشتم‌ که‌ نزديک‌ به‌ زبان‌ فروغ‌ بود که‌ يکى‌ از منتقدان‌ مرا متوجه‌ اين‌ موضوع‌ کرد که‌ تمام‌ آن‌ 14 شعر را دور انداختم.من‌ در يکى‌ از نقدهايى‌ که‌ چند سال‌ پيش‌ بر کتابى‌ نوشتم، اين‌طور عنوان‌ کرده‌ بودم‌ که‌ «در اين‌ کتاب‌ هيچ‌ تاثيرى‌ از شاعر ديگرى‌ نمى‌بينيم‌ و اين‌ موضوع‌ خيلى‌ خوشايند نيست‌ و بعيد به‌ نظر مى‌رسد کسى‌ که‌ در مقطعى‌ تحت‌ تاثير کسى‌ قرار نگرفته‌ باشد بتواند آينده‌ درخشانى‌ داشته‌ باشد» و اين‌ اتفاق‌ هم‌ بعدا افتاد و آن‌ شاعر آينده‌ درخشانى‌ نداشت. بنابراين‌ تاثيرپذيرى‌ مقطعى‌ خبر از اشتياق‌ شاعر جوان‌ به‌ شعر مى‌دهد.در نقدهايى‌ که‌ ساليان‌ دور از اشعارم‌ مى‌شد مثلا مى‌نوشتند ردپاى‌ سهراب‌ يا فروغ‌ در اشعار شما ديده‌ مى‌شود. من‌ احساس‌ مى‌کنم‌ رقت‌ قلبى‌ که‌ در اشعار قبلى‌ من‌ وجود داشت‌ و رقت‌ قلبى‌ که‌ در شعر اين‌ دو نفر وجود داشته‌ قرابت‌هايى‌ را ايجاد کرده‌ که‌ اين‌ صحبت‌ به‌ وجود آمده‌ است.
در مورد استفاده‌ از زبان‌ روزمره‌ در شعر چه‌ نظرى‌ داريد؟
ببينيد، وقتى‌ نظر ما به‌ نخبه‌گرايى‌ نيست‌ هيچ‌ چراغ‌ قرمزى‌ را هم‌ در مقابل‌ کلمه‌اى‌ قرار نمى‌دهيم. همه‌ کلمات‌ حق‌ ورود به‌ شعر دارند. مهم‌ استفاده‌ شاعر از آن‌ واژه‌ها است.
بحران‌ مخاطب‌ را در شعر امروز و راه‌حل‌ آن‌ را چه‌طور مى‌بينيد؟
در کتاب‌ «بيرون‌ پريدن‌ از صف» به‌ اين‌ مساله‌ بسيار پرداخته ام. همين‌ بحران‌ مخاطب‌ را هم‌ من‌ عنوان‌ کرده‌ام. حالا من‌ اين‌ مخاطب‌ را مخاطب‌ حرفه‌اى‌ شعر مى‌دانم‌ و نه‌ مردم‌ عادي. اخيرا هم‌ کلمه‌اى‌ را مطرح‌ کردم‌ با نام‌ بحران‌ قضاوت، اين‌ است‌ که‌ شعرى‌ را مى‌خوانيد و نمى‌توانيد قضاوت‌ کنيد که‌ خوب‌ است‌ يا بد. از بس‌ که‌ زير عنوان‌ «بازى‌هاى‌ زباني» که‌ البته‌ معنا و تعريفى‌ فلسفى‌ هم‌ دارد، شعرهاى‌ کج‌ و کوله‌اى‌ نوشته‌ مى‌شود که‌ آدم‌ را از زندگى‌ و البته‌ از شعر بيزار مى‌کند

🟦🅱🅰🅱🅰🟦
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (A سلیمانی(نویسنده وشاعرph.dادبیات)🗞️✍️📚👓)
خیلی مدرن




فشنگ ها پائیزی اند و اردی بهشتی نیز
فصل چه ربطی دارد به حفره هایی که در سر و صورت
پیدا می شود.
سوراخ کردن لاله ی گوش به وقت و به ناوقت
خوش است
فشنگ به سینه رواست چه به سنگر
چه زیر درخت زیتون
برادرهای ناتنی دارد فشنگ
دو قلو چند قلو مسلسلی تک تک
تک و توکی
اصل و نسب اش به انفجاری در جهان اولیه می‌رسد
دستی به شانه ام زد و به تظلم؟
نه!
به تبسم گفت نگاه کن!
گودال جمجمه داشت فک‌و دهان و
لب خندان داشت
زنبور اما مأمور بود و قَدَری معذور
مکیدنِ اجساد متلاشی شده عسل انگیز است
ملکه ملکوتی نبود! بود؟
سرباز و ژنرال داشت تفنگ و فشنگ داشت
ترسیدم به انار تبدیل شدم اما
گلوله بارانم نکرد
سیب شدم قاچم نکرد
ریگ شدم غوطه زدم در آب
لشکر کشی هایش را به رخم نکشید
-عصیان باید فوران کند از سوراخی که در پوستت
ایجاد می شود!
انار به فکر فرو می‌رود سیب به فکر رفت
فهمیدم بعداً فشنگ چرا
آب سرد روی نقشه ی جغرافیا پاشید!
- کودکان نباید سرما بخورند
در نورهای ساطع باید بدرخشند بازی کنند


جهان مترصد فرصتی است که به کوه نور تبدیل شود
پیداست
از چشم گربه در اوایل شب پیداست



آذر ماه ۱۳۹۱


🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
Forwarded from #کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی)
🎆#نشر_پاتیزه منتشر کرد:👇👇👇👇
عنوان کتاب:
برخورد منقار پرنده به لاله‌ی گوش (شالوده‌شکنی در اشعار باباچاهی)
🟫انتشارات پاتیزه
🟦 بوشهر ۱۴۰۲
🟥از:#حسین_باقری.


https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi


🎆🎆🎆🎆🎆🎆
🌍#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
@Adabiyat_Moaser_IRAN
https://www.tgoop.com/Adabiyat_Mo
در خواست کتاب👍09381283232
Forwarded from #کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی)
وگرنه



وگرنه پیش از آن که گردنم را بزنید ای گیوتین ها!
دو قلو دو قلو زاده می شدم چند سر و گردن لااقل از من باقی می ماند
عینک مریخی می‌زدیم و ماسک عطاردی
که قایم نمی شدیم لای هزارتوهای پیازهایی که
و هردو /هردو می‌رفتیم از خودمان بالا
که تخم بگذارند پرنده‌ها: آن بالا
این بالا
گرچه اگرچه

آدم سربریده را دوباره سرنمی برند اما
سر هایش را در دست گرفته بود
سفت و محکم
مه بود به‌سرم زد که عاشق‌اش بشوم
پیش از آن‌که و فقط پیش از آن‌که ----
در شیلات بوی تند ماهی و


علی باباچاهی:
«آئورا و دیگران من»

📚📚📚📚📚📚📚#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
@Adabiyat_Moaser_IRAN
DOC-20240812-WA0006.
34.1 KB
⭕️رضا روشنی
شعر اعتراضی
باباچاهی با چاشنی یقین؛ یکی از سرآمدان سخن فارسی است. کارنامه ادبی- هنری اش؛ او را منتقد، شاعر، محقق و نظریه پرداز معرفی می کند. او به سالیان دراز و دیرپا در عرصه ادب و هنر کوشا بوده و توانسته آثار فراوان و گوناگونی را تولید کند. باباچاهی یکی از هنرمندانی است که هم در عرصه مطبوعات، ویراستاری و نقد و نظریه فعالیت داشته و " شعر در وضعیت دیگر" یکی از پیشنهادهای آگاهانه ی او به نقد امروز بشمار می رود. با توجه به آنچه که از نظر گذشت ، پرداختن به کار/شعرباباچاهی و آثارش به وقت زیاد و کنکاشی شایسته نیاز دارد، که این نه هدف این نوشته است و نه در حوصله ی آن. ما در این مجال می خواهیم به گونه ی مشخصی از شعر او بپردازیم: شعر اعتراضی. شعر اعتراضی؛ ادامه🖕🖕🖕


🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
به همین صورت




مست اگر نکند و عاشق اگر نشود استاد نیست
آدم اگر به موازات خودش راه برود___
از مرگ بالا نرود
به سرگیجه نیندازد معشوقه ای که قُلُپ قُلپ از ترس
آب می شود
قطع نکند از ریشه درختی که فقط چراغ قرمز بار می آوَرَد
هوم!
دو خط موازی بعداً به اشتباه خودشان پی می برند!

هلاک ِصداقَتَتم ‏تَ تَ‏ تم تَ تَ‏ تم
تا قبیله ی من به تماشای تو از طبل بیرون بپرند
به خط های موازی دست درازیِ با قیچی هم
مشکل است
‏تَ تَ‏ تم
فوت کرد و (چه کسی؟) خطوط موازی محو شد از روی زمین
معلم از هندسه بیرون پرید شوخ و طربناک وَ تبریزی
دایره؟ نه! مختلف الاضلاع؟ بله!
شکل از نو شدن از تو
سراب همان آب است ولی قَدَری از دور
زنگ در زد و دیدم که به دستم پیاله بود¹ صبح به خیر!
کلنگ آسفالت تعمیر خیابان
و سراب همان آب بود
و مختلف الاضلاع!


خرداد ماه ۱۳۹۱


تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
مخصوصا که








فکرهای غلط غلط های فکر
شتر سواریِ دولا دولا هم قایم کردنی ست!
خورشید زیر ابر نمی مانَد
گفتم و جاذبه داشت ماند!
بینی ِکج هم مغناطیس خاص خودش را دارد
و عطسه های عاشق کُش
به انجیر خوار بر نَخورَد تو هم که پرنده‌ی حرمی!
چشم چه فرق دارد با میخچه ی کف پا؟
سایه ی اندام شما کلاً عاشق پرور است :یک!
دو!
برادرت سفاک نبود
از شیر پیر دندانِ عاریه قرض می‌گرفت
و غیرت ِشرقی اش از مقتولی که سر گردنه می فروخت
ذرت های رعشه برانگیز را
می نشست و بعد دانه دانه همه را خنثی می‌کرد
ته مانده ی دندانِ مصنوعیِ این جانور تاجدار
استخوان‌های تو نبود و چشم‌های تو نبود
شرابِ سرکه نشده هم نبود
نرگسِ فاش و استعاره‌ی فاش نبود!
بگو! نمی گویم فاش فحش نیست! نمیگویم!
همه از فحش فاش همه از همه قایم کردنی ست نبود

آدمِ فحاش گاهی خودش را پیدا می کند
با نمی گویم هایِ فاش
قایم کردنی ها اما پیدا نباید بشوند دیگر
مخصوصاً که حامل راز باشند و شراب سرکه نشده
با اصلیت شرقی.



علی باباچاهی
اردی بهشت ماه ۱۳۹۱
تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
تجویز

انار فاسد را
شیطان اندر دل{ او}افکنده بود¹ شیرین کاری کرده کاری کرده که از جا
تکان نخورد

نخورد آب انار مسری ست
زیر درخت مشجر (نشسته بود)
گفت:
سفر به دور از این نقطه ممکن است
راه افتاد

ساکن سایه متواری در اطراف راه افتاد
رفت وَ پرسید از طبیب از حبیب عاشق حاذق
تجویز نسخه:
تکان نخوردن از جا نخورد
در تن و در استخوان و. در کاسه ی سرهم
تکان نخورد
ترسیده بودــــ ترسید:
انار فاسد تکثیر می‌کند
شک را سقوط را طاعون را
و زیر درخت مشجر امکان دارد شکل‌های دیگری از شک رشد کنند شانه به شانه سایه به سایه رشد کنند
با تو دست ندهم بهتر است
می‌ترسم رشد کنند.

فروردین ماه ۱۳۹۱
علی باباچاهی


تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
‍ تشخیص درد





قبول ندارد در نیمکرهای سمت چپ اش نقطه ی کوری را
نقطه ی کورش را کورتر می کند--- که نیست!
هیچ نیست! --دندان عقلم را که بکشید دیوانه تر از این نمی شوم!
نقشه می‌کشد درتاریکی و می گذارد روی میز :
جاده های کور فقط به یک آدم صعب العبور ختم می شود و منِ دشوار
به چند لهجه تکلم می کند و لال بازی در می‌آورد
شیخ شنگر شاهد است
چوب نخل و جوی روان برای که وچه
با بازار؟ عاشق ما را در هاون هم که بکوبید استخوان هایش را زودتر
جمع و جور می کند طبل زنگباری بزنید تا به زبان زرگری حرف نزند
نقطه‌ی کور حامل نور بود زود رسیدیم :
به آدم صعب العبور (چه مثلثی چه بر مودایی!
طبيب شدی: چرتاهی پرتاهی
حکیم چینی: چاتورا پاتورا پزشک فرنگی: شیزو اسکیزو

من «من» من: هر قاطعیتی اگر - مگری دارد:
نقطه‌ی کور آدم صعب العبور

خرداد ۱۳۹۱
باباچاهی
تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
زار نمی زند

تعادل ندارد مشخص است درخت کهن گر گرفته تعادل ندارد زن کبریت کشیده و از شعر زده بیرون شاهد صحنه صورت دارد دست دارد ده انگشت آغشته به اشاره دارد

هزار و یک شب و اندی زیر درختهای کوتاه و بلندی

شب تاب می گرفته زنجره ول میکرده

پرنده های سر کنده را با تف دختر

و خون بلبل سرگشته و سگ ولگرد

به قفس بر می گردانده

پرنده پزشک بوده و درخت شناس:
درخت ها چند رقمی اند
درخت جنّی پلیس دارد به سوسک هم مشکوک است
درخت صرعی غش می پرد از سرش
با دیدنِ سگی که گوش بریده به دندان دارد
درختِ زاری می رقصد و زار نمی زند
چرا؟ معلوم نیست!

خبر خوش!

آب اطفاء حريق!
در بخش ویژه درخت کهن تعادل دارد
دست دارد صورت هم دارد
زار نمی زندو نمی رقصد
زل میزند به فکر فکر می‌کند نکند؟
زن کبریت کشیده زیر سایه زیر درخت
برود به خواب بزند به آب بخورد به سنگ
با چند سر ِشکافته از آب گرفته شود نشود؟

تزریق مجدد (تأکید پزشک بود
چشم و گوش دارد و لب و دهن و دندان هم
خندان هم؟ نه! ولی
صورت های مخروطی از__ به ملاقات او
چشم های مثلثی از__ به ملاقات او
تِق ! تق و تق وارد می شوند:
-تخت اول و دوم ردیف پنج!
-سلام ! سلام!
زن زن در اغما
با شب تاب کور و. با پرنده ی
سرکنده
زن
چسبیده و دور درخت کهن
می رقصدو زار نمی زند
زن که زار نمی زند.


تیر ماه ۱۳۹۱
علی باباچاهی

تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
چه شایدهایی





با شایدها آمده باشد خوب است
یخ بیرون زده ازدریا شاید نهنگ سنگ شده ای
باشد
این صندوقچه از دریا گرفته شده شاید
تکانش که می دهد ذوق می‌کند دختر نه ساله
ذوق ذوق می‌کند
یا مرواریدها را دست چین کرده که آفرین!
یا پریده از آب بیرون‌و بغل کرده خودش را
کشانده لب ساحل
که صد آفرین!
با کف خالی صدف خالی و شاید و شاید__
شاید را لطفاً بگذارید این وسط که نک بزند
فال حافظ بردارد
کشتی شکستگان را بفرستد به اسکله
در صندوقچه ای جا بدهد چشم و صورت و دست و پای
غرق شدگان را
گرم شود دلش به این که دریا خسیس نیست
آدم را قورت می دهد غالباً ولی بالا می آورد
شاید آنقدر شاید است که شاید__

با شاید آمده ای
برگرد با شایدی که پشت سرش را شاید
دیگر نگاه نکند شاید!

علی باباچاهی
فروردین ماه ۱۳۹۱

تایپ برای👇

🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
2025/07/13 18:49:58
Back to Top
HTML Embed Code: