📈 پارادایم شیفت؛ روایتی نو از رشدِ کسب و کارتان!
🗓️ ۱۰ اسفندماه؛ در همایش پارادایم شیفت، از روشهای عملیاتی، چابک و موثر در رشد کسبوکارها صحبت خواهیم کرد.
✅ با سخنرانی دکتر احمد نظری مهرابی و بنیانگذاران و مشاوران بینالمللی
Business Doctors
🔴 صدور گواهی بین المللی CPD برای تمامی حضار.
✨ به همت گروه ماموت و بیزنس داکترز ایران
📍اسپیناس پالاس، رویال هال
📌 لینک ثبت نام رویداد:
B2n.ir/n08707
🗓️ ۱۰ اسفندماه؛ در همایش پارادایم شیفت، از روشهای عملیاتی، چابک و موثر در رشد کسبوکارها صحبت خواهیم کرد.
✅ با سخنرانی دکتر احمد نظری مهرابی و بنیانگذاران و مشاوران بینالمللی
Business Doctors
🔴 صدور گواهی بین المللی CPD برای تمامی حضار.
✨ به همت گروه ماموت و بیزنس داکترز ایران
📍اسپیناس پالاس، رویال هال
📌 لینک ثبت نام رویداد:
B2n.ir/n08707
☑️ مدیرعاملی تنها یک جایگاه نیست، بلکه یک تخصص حرفهای است
✅ دوره «مدیرعامل حرفهای» ماهان
📕 دوره مدیرعامل حرفهای ماهان، بهعنوان اولین دوره شخصیسازیشده برای مدیران عامل در ایران، تمامی نیازهای مدیران سازمانهای امروزی را بهصورت تخصصی مدنظر قرار داده است.
شما با شرکت در این دوره از خدمات ذیل بهرهمند خواهید شد:
🔻۹۰ ساعت آموزش کاربردی توسط اساتید تراز اول
🔻برگزاری جلسات منتورینگ گروهی با مدیران عامل الهامبخش
🔻فرصت شبکهسازی حرفهای با مدیران عامل
🔻امکان حضور در رویدادهای هفتگی کافهنتورک (باشگاه کسبوکار ماهان)
☎️ جهت دریافت مشاوره تخصصی و ثبت نام، عدد 154 را به شماره 02188401313 بفرستید.
✅ دوره «مدیرعامل حرفهای» ماهان
📕 دوره مدیرعامل حرفهای ماهان، بهعنوان اولین دوره شخصیسازیشده برای مدیران عامل در ایران، تمامی نیازهای مدیران سازمانهای امروزی را بهصورت تخصصی مدنظر قرار داده است.
شما با شرکت در این دوره از خدمات ذیل بهرهمند خواهید شد:
🔻۹۰ ساعت آموزش کاربردی توسط اساتید تراز اول
🔻برگزاری جلسات منتورینگ گروهی با مدیران عامل الهامبخش
🔻فرصت شبکهسازی حرفهای با مدیران عامل
🔻امکان حضور در رویدادهای هفتگی کافهنتورک (باشگاه کسبوکار ماهان)
☎️ جهت دریافت مشاوره تخصصی و ثبت نام، عدد 154 را به شماره 02188401313 بفرستید.
هرجا بتوان تودههای بزرگ را به آسانی علیه بخش دارای جامعه تحریک کرد، به لحاظ سیاسی شرایط بسیار مساعدی برای دولت به منظور مبارزه با مالکیت خصوصی پدید میآید. از این رو از دیرباز همهی فرمانروایان مطلق، مستبدان و جباران به این فکر افتادهاند که با «مردم» علیه لایههای دارا همپیمان شوند.
#همان_پلتفرم_معروف
✅ @karkhone
#همان_پلتفرم_معروف
✅ @karkhone
دکتر نیازمند تو کتابش در مورد ذوب آهن توضیح داده که آلمان ها ( شرکت کروپ آلمان ) آماده بودند که قرارداد ساخت کارخانه ذوب آهن رو امضا کنه که بعدش رئیس جمهور آمریکا به رئیس جمهور آلمان زنگ میزنه و میگه اگه این قرارداد رو امضا کنید ما آهن های تولیدی مون را که در شیکاگو درست می کنیم نمیتونیم بفروشیم و اینجوری بود که قرارداد منتفی شد دلیلیش این نبوده که آمریکا گفته ایران باید فقط مصرف کننده باقی بمونه و این چرندیات
فعالیت و کمک آمریکایی ها تو صنعت مس ؛ آلومینیم و پتروشیمی و کمک های مدیریتیشون رو نمیبینید یه ذوب آهن رو علم می کنید که آمریکا میخواسته ایران صنعتی نشه و مصرف کننده باشه
یه مروری بکنیم
دهه 30 که ابتهاج تو سازمان برنامه بود مشاورین جرج فرای رو استخدام کرد که تو چهار سال بیان مدیریت صنایع ایران رو اصلاح کنند. خروجیشون شد 50 نفر کارشناس تربیت شده و ادم حسابی که رفتند هسته مرکزی مدیریت صنعتی رو تشکیل دادند .
بعدش زمان شریف امامی که وزیر صنایع و معادن بود اداره ای به نام مرکز راهنمایی صنایع تشکیل شد و باز هم یه تیم 7 نفره آمریکایی از موسسه آرتور دی لیتل ( مشهورترین موسسه مدیریت در آمریکا ) رو استخدام کردند که به صنایع کمک مدیریتی بکنند و از دل همین مرکز راهنمایی صنایع ، سازمان مدیریت صنعتی شکل گرفت
بعدش بانک توسعه صنابع و معادن تاسیس شد که بتونه سرمایه خارجی جذب کنه و اولین بانک خارجی که تو این بانک سرمایه گذاری کرد بانک آمریکایی چیس مانهاتان بود و این بانک شروع کرد به وام دادن به صنایع و حرکت برای صنعتی کردن کشور
دانش فنی صنعت ذوب آلومینیم را شرکت رینولدز آمریکا وارد ایران کرد و خود این شرکت 15 درصد سهام کارخونه آلومینیم ایران رو خرید
با شرکت آناکوندا آمریکا قرارداد بستن برای معدن مس سرچشمه ، اداره فروش مس آناکاندا تو لندن رو خریدن و یه نماینده تو رینگ فروش مس در بورس لندن به مس سرچشمه رسید .
تو ساخت کارخانه ذوب مس هم شرکت آمریکایی پارسونز اند جوردن با ایران قرارداد بست
فعالیت های شرکت نفت بهران تو سال 1341 تحت امتیاز و تکنولوژی شرکت EXXON آمریکا شروع شد
شركت پتروشيمي خارک با مشاركت پنجاه – پنجاه بين شركت ملي صنايع پتروشيمي و شركت آمريكايي AMOCO تو سال 1348 به بهره برداري رسيد.
✅ @karkhone
فعالیت و کمک آمریکایی ها تو صنعت مس ؛ آلومینیم و پتروشیمی و کمک های مدیریتیشون رو نمیبینید یه ذوب آهن رو علم می کنید که آمریکا میخواسته ایران صنعتی نشه و مصرف کننده باشه
یه مروری بکنیم
دهه 30 که ابتهاج تو سازمان برنامه بود مشاورین جرج فرای رو استخدام کرد که تو چهار سال بیان مدیریت صنایع ایران رو اصلاح کنند. خروجیشون شد 50 نفر کارشناس تربیت شده و ادم حسابی که رفتند هسته مرکزی مدیریت صنعتی رو تشکیل دادند .
بعدش زمان شریف امامی که وزیر صنایع و معادن بود اداره ای به نام مرکز راهنمایی صنایع تشکیل شد و باز هم یه تیم 7 نفره آمریکایی از موسسه آرتور دی لیتل ( مشهورترین موسسه مدیریت در آمریکا ) رو استخدام کردند که به صنایع کمک مدیریتی بکنند و از دل همین مرکز راهنمایی صنایع ، سازمان مدیریت صنعتی شکل گرفت
بعدش بانک توسعه صنابع و معادن تاسیس شد که بتونه سرمایه خارجی جذب کنه و اولین بانک خارجی که تو این بانک سرمایه گذاری کرد بانک آمریکایی چیس مانهاتان بود و این بانک شروع کرد به وام دادن به صنایع و حرکت برای صنعتی کردن کشور
دانش فنی صنعت ذوب آلومینیم را شرکت رینولدز آمریکا وارد ایران کرد و خود این شرکت 15 درصد سهام کارخونه آلومینیم ایران رو خرید
با شرکت آناکوندا آمریکا قرارداد بستن برای معدن مس سرچشمه ، اداره فروش مس آناکاندا تو لندن رو خریدن و یه نماینده تو رینگ فروش مس در بورس لندن به مس سرچشمه رسید .
تو ساخت کارخانه ذوب مس هم شرکت آمریکایی پارسونز اند جوردن با ایران قرارداد بست
فعالیت های شرکت نفت بهران تو سال 1341 تحت امتیاز و تکنولوژی شرکت EXXON آمریکا شروع شد
شركت پتروشيمي خارک با مشاركت پنجاه – پنجاه بين شركت ملي صنايع پتروشيمي و شركت آمريكايي AMOCO تو سال 1348 به بهره برداري رسيد.
✅ @karkhone
خوشحال ترین ایرانی امروز کیست؟
الف) سوسن و یاسمن
ب) عادل فردوسی پور
پ) میلاد منشی پور
ت) نصرالله منشی
جواب تست کنکوری بالا، میلاد منشی پور مدیر عامل تپسی است، اما چرا؟
امروز هلدینگ گلرنگ حدود ۷۰ درصد تپسی را خرید که شامل سهام شخصی ۳ بنیانگذارش میلاد منشی پور، هومن دمیرچی و حمید مهینی هم میشود که روی هم رفته ۵۲۰ میلیارد تومان از سهامشان را فروختند که اگر سهم برابر داشته باشند نفری ۱۷۰ میلیارد تومان میشود. این اولین خروج موفق بنیانگذاران از یک استارتآپ در اکوسیستم استارتآپی ایران است که البته سرمایه چندان عظیمی نیست و معادل یک ساختمان ۱۰-۱۵ واحدی در تهران است!
اما چه چیزی میلاد منشی پور را تبدیل به خوشحال ترین ایرانی میکند؟
فیلم را ببینید.
سخنگوی سازمان تعزیرات میگوید: گزینه «عجله دارم» در تاکسیهای اینترنتی مصداق بارز اضافه دریافت و گرانفروشی و تخلف است.
یعنی وقتی شما عجله دارید و میخواهید به میل خودتان بیشتر پول بدهید و رانندهای پیشنهاد شما را میپذیرد، درست است که شما و راننده راضی هستید ولی تپسی و اسنپ به شما گرانفروشی کردهاند!
حکمی خلاف عقل و منطق اقتصادی و حتی قرآن!
اگر این گزینه را حذف کنند چه میشود؟
رانندههای کمتری خدمات عرضه میکنند و شما هم دیرتر میرسید و سود اسنپ و تپسی هم کم میشود.
همه ضرر میکنند چون این گزینه به سود همه است.
پس چرا سازمان تعزیرات حکومتی این را نمیفهمد و میخواهد جلوی مبادله شرعی دو نفر انسان رضایتمند را برخلاف حکم قرآن بگیرد و روی یک پلتفرم مبادله آزاد که بخاطر جدید بودنش از بند قیمت گذاری دستوری رهیده و به خوبی کار میکند قیمت گذاری دستوری اعمال کند؟
آیا اینجا دیوانهخانه ایران است و سازمان تعزیرات از روی حماقت یا نادانی میخواهد کاری کند که باعث رکود اقتصادی و کاهش رفاه همه بشه؟
اصلا و ابدا!
حکومت باید سهمی در هر مبادلهای داشته باشد چون اگر مبادلهای بین دو رعیت مستقلاً و بدون دخالت حکومت صورت بگیرد، کنترل اقتصادی حکومت بر آنها کم میشود و این مقدمه از دست دادن کنترل زندگی رعایاست.
(بگذریم از اینکه چند ماه پیش خبر رسیده بود یک نهاد خاص قصد دارد ۵۱ درصد سهام هلدینگ گلرنگ را بخرد...)
باید سایه گرز و دگنک حکومتی هر لحظه بالای سر هر کسب و کاری احساس شود تا کسی فکر نکند میتواند مستقلاً در این کشور برای خودش درآمدی داشته باشد که بعداً بخواهد صاحب نظر و رای و اثر هم بشود.
باعث کاهش رشد اقتصادی و عقب افتادن از دنیا میشود؟ مهم نیست! اولویت اول حفظ کنترل است...
حکومت در این زمینه مقلد فردریش فون هایک است که میگوید:
اگر امور اقتصادی شما کنترل شود همه چیز شما کنترل میشود.
بزرگترین دلیل اصرار بر اقتصاد دستوری و در راس آن قیمت گذاری دستوری این است!
همیشه ترس از قیمت گذاری دستوری باید بالای سر هر کسب و کاری که بیش از حد مشخصی بزرگ شده، وجود داشته باشد تا فکر نکند خودش برای خودش مستقل از حکومت میتواند به حیات ادامه بدهد.
با فروش سهامت از ماتریکس خارج شدی منشی پور
تولد دوبارهات مبارک میلاد!
آزاد شدی ننه
ایشالا آزادی قسمت همه!
هدف اصلی کمونیستها، نابود کردن هر شکلی از استقلال است.
کارِ مستقل، مالکیتِ مستقل، تفکرِ مستقل، یک ذهنِ مستقل، یا یک فردِ مستقل.
(آین رند)
سوسیالیستها دوست ندارند مردم برای خودشان کاری انجام بدهند؛ سوسیالیستها تمایل دارند با زور مردم را وابسته به حکومت کنند. اگر کسب و کار آزاد را از میان بردارید، آزادی را از بین بردهاید.
(مارگارت تاچر)
✅ @karkhone
الف) سوسن و یاسمن
ب) عادل فردوسی پور
پ) میلاد منشی پور
ت) نصرالله منشی
جواب تست کنکوری بالا، میلاد منشی پور مدیر عامل تپسی است، اما چرا؟
امروز هلدینگ گلرنگ حدود ۷۰ درصد تپسی را خرید که شامل سهام شخصی ۳ بنیانگذارش میلاد منشی پور، هومن دمیرچی و حمید مهینی هم میشود که روی هم رفته ۵۲۰ میلیارد تومان از سهامشان را فروختند که اگر سهم برابر داشته باشند نفری ۱۷۰ میلیارد تومان میشود. این اولین خروج موفق بنیانگذاران از یک استارتآپ در اکوسیستم استارتآپی ایران است که البته سرمایه چندان عظیمی نیست و معادل یک ساختمان ۱۰-۱۵ واحدی در تهران است!
اما چه چیزی میلاد منشی پور را تبدیل به خوشحال ترین ایرانی میکند؟
فیلم را ببینید.
سخنگوی سازمان تعزیرات میگوید: گزینه «عجله دارم» در تاکسیهای اینترنتی مصداق بارز اضافه دریافت و گرانفروشی و تخلف است.
یعنی وقتی شما عجله دارید و میخواهید به میل خودتان بیشتر پول بدهید و رانندهای پیشنهاد شما را میپذیرد، درست است که شما و راننده راضی هستید ولی تپسی و اسنپ به شما گرانفروشی کردهاند!
حکمی خلاف عقل و منطق اقتصادی و حتی قرآن!
اگر این گزینه را حذف کنند چه میشود؟
رانندههای کمتری خدمات عرضه میکنند و شما هم دیرتر میرسید و سود اسنپ و تپسی هم کم میشود.
همه ضرر میکنند چون این گزینه به سود همه است.
پس چرا سازمان تعزیرات حکومتی این را نمیفهمد و میخواهد جلوی مبادله شرعی دو نفر انسان رضایتمند را برخلاف حکم قرآن بگیرد و روی یک پلتفرم مبادله آزاد که بخاطر جدید بودنش از بند قیمت گذاری دستوری رهیده و به خوبی کار میکند قیمت گذاری دستوری اعمال کند؟
آیا اینجا دیوانهخانه ایران است و سازمان تعزیرات از روی حماقت یا نادانی میخواهد کاری کند که باعث رکود اقتصادی و کاهش رفاه همه بشه؟
اصلا و ابدا!
حکومت باید سهمی در هر مبادلهای داشته باشد چون اگر مبادلهای بین دو رعیت مستقلاً و بدون دخالت حکومت صورت بگیرد، کنترل اقتصادی حکومت بر آنها کم میشود و این مقدمه از دست دادن کنترل زندگی رعایاست.
(بگذریم از اینکه چند ماه پیش خبر رسیده بود یک نهاد خاص قصد دارد ۵۱ درصد سهام هلدینگ گلرنگ را بخرد...)
باید سایه گرز و دگنک حکومتی هر لحظه بالای سر هر کسب و کاری احساس شود تا کسی فکر نکند میتواند مستقلاً در این کشور برای خودش درآمدی داشته باشد که بعداً بخواهد صاحب نظر و رای و اثر هم بشود.
باعث کاهش رشد اقتصادی و عقب افتادن از دنیا میشود؟ مهم نیست! اولویت اول حفظ کنترل است...
حکومت در این زمینه مقلد فردریش فون هایک است که میگوید:
اگر امور اقتصادی شما کنترل شود همه چیز شما کنترل میشود.
بزرگترین دلیل اصرار بر اقتصاد دستوری و در راس آن قیمت گذاری دستوری این است!
همیشه ترس از قیمت گذاری دستوری باید بالای سر هر کسب و کاری که بیش از حد مشخصی بزرگ شده، وجود داشته باشد تا فکر نکند خودش برای خودش مستقل از حکومت میتواند به حیات ادامه بدهد.
با فروش سهامت از ماتریکس خارج شدی منشی پور
تولد دوبارهات مبارک میلاد!
آزاد شدی ننه
ایشالا آزادی قسمت همه!
هدف اصلی کمونیستها، نابود کردن هر شکلی از استقلال است.
کارِ مستقل، مالکیتِ مستقل، تفکرِ مستقل، یک ذهنِ مستقل، یا یک فردِ مستقل.
(آین رند)
سوسیالیستها دوست ندارند مردم برای خودشان کاری انجام بدهند؛ سوسیالیستها تمایل دارند با زور مردم را وابسته به حکومت کنند. اگر کسب و کار آزاد را از میان بردارید، آزادی را از بین بردهاید.
(مارگارت تاچر)
✅ @karkhone
Telegram
باشگاه خبرنگاران جوان
🎥 سخنگوی سازمان تعزیرات: گزینه «عجله دارم» در تاکسیهای اینترنتی مصداق بارز اضافه دریافت و گرانفروشی است
🆔 @YjcNewsChannel
🆔 @YjcNewsChannel
جای پای شاگردان شريعتی بر اقتصاد ملی
| صادق ظفری
شريعتي، صاحبان صنايع بزرگ و بورژوازي صنعتي رو به رشد ايران طي دهه 40 و 50 شمسي را به «گرگ خون خوار»، «روباه مکار»، «موش سکهپرست» و «خوك كثيف» تشبيه مي كرد كه «کارش به این و آن چنگ زدن و لگد پراندن و گاز گرفتن و فریب دادن و پامال کردن و خود جلو افتادن و ربودن و گریختن و انباشتن» است!
اين خطابه هاي آتشين در زير گنبد آبي حسينه ارشاد و از زبان آوانگاردترین روشنفکر دینی سالهای نهضت انقلابی، زماني طنين انداز بود كه به دنبال سرمایهگذاریهای هنگفت دولتی، در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵، دست كم به استناد آمارهاي داخلي و خارجي، تغييرات اساسي در صنعت و اقتصاد ايران ايجاد شده بود. شمار کارخانههای کوچک از ۱۵۰۲ واحد به بیش از ۷۰۰۰، کارخانههای متوسط از ۲۹۵ به ۸۳۰ و کارخانههای بزرگ از ۵ به ۱۵۹ واحد رسیده بود.
تولید ناخالص داخلی ایران در یکروند صعودی، از ۴۴ هزار میلیارد به ۲۴۲ هزار میلیارد ریال رسید. و نرخ رشد اقتصادی بین ۵ تا ۱۷ درصد در نوسان بود و میانگین رشد اقتصادی در این دوره، رقم ده و نیم درصدی را نشان میداد). در حقیقت بین سالهای 1946 و 1979، ایران به تدریج از طریق یک تغییر عمده در نظم اجتماعی و اقتصادی سنتی، از یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به یک جامعه مدرن تبدیل شده بود.
اما روشنفکران چپ زده ماركسيست و مسلمان، روشنفکران دولتی سنتگرا و صد البته انقلابیون ضد سلطنت، شکوفایی اقتصادی در اين برهه را حاصل وادادگی به غرب، سرمایهداری را به مثابه جریانی ضد اسلام و صنعت تازه پاگرفته در ایران را به صنعت وابسته و نظام شرک جدید تعبیر مینمودند. در نگاه روشنفکراني همچون شریعتی، نراقی، آل احمد و البته انقلابیون رادیکال همچون مجاهدین خلق؛ طبقه نوظهور سرمایهدار ايران، نمایندگان بتپرستی و کفر و از خود بیگانگی بودند!
ضديت با صنعت و مدرنيسم، محدود به شريعتي نبود، شاگردان او حتي در تفسير اين تفكر ضد صنعتي، گامهايي فراتر از او برداشتند. به عنوان مثال دكتر ابراهيم يزدي وزیر خارجه دولت مهدی بازرگان و شاگرد شریعتی نیز درباره سرمایهداری چنین می اندیشید: «آسمانخراشهایِ شرکتهای بزرگ اقتصادی که در دل کشورهای ما چون قارچهای بیقوارهای سر از زمین بیرون آوردهاند، ... بتهایی هستند که در پشتشان یک باند سازمانیافته مخرب مشغول فعالیت است»!
بحران های دهه پنجاه، با این نگاه اقتصادی به سرمایه، تولید و صنعت و با سردمداری روشنفکران ضد اقتصاد، پیوند خورد و سیل خروج سرمایه و فرار سرمایهداران و کارآفرینان شدت یافت. سرمایهدارانی که نه وابسته به دربار بودند و نه از راه نامشروع کسب درآمد کرده بودند یک به یک به مصادره اموال و در خوشبینانهترین حالت ممکن یعنی به مهاجرت و ورشکستگی تن دادند و كشور در بحران اقتصادي فرو رفت
در طول سالهای ظهور و تأثیرگذاری تفکری که معتقد بود« هر ثروتی داغی آتشین است بر پشت و پهلوی مالکش» و سرمایهداری را همچون ستونهای کفر و شرکتهای کارآفرین را مانند بتکده میپنداشت؛ از شفافیت اقتصادی، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی، رقابت آزاد، دولت کارآمد خبری نبود اما اقتصادی عدالتخواه با دولتی ورشکسته و ناکارآمد و اثرات جانبی آن همچون کاهش کیفیت زندگی و درآمد سرانه، به یادگار ماند !
نگاه معيوب روشنفکران چپ زده به اقتصاد، جو انقلابی و حرکت تودهای ضد سرمایه بدان جا رسید که در سالهای پس از انقلاب، رشد اقتصادی دهه 40 و 50 شمسی بهسان عصر طلائی غیر قابل تکرار مینمود. در سالیان پس از انقلاب که دولت در دستان شاگردان علی شریعتی بود و در دوران تأثیرگذاری اندیشه اقتصادی و سیاسی آن روشنفکر انقلابی، به حساب مي آمد، مهمترین نکته ای که با شعار عدالت و حکومت مستضعفین مغفول ماند، امری نبود جز اولویت توسعهخواهی در ایران!
اكنون آيا ما از آن تفكر صنعت ستيز و آن دوران اقتصاد برانداز درس گرفته ايم؟
به راستی آیا تجربه 4 دهه دوری از اولویت توسعهخواهی و اصول بدیهی اقتصاد کافی نیست؟
آیا تجربه بکارگیری اندیشه روشنفکران عقبمانده و ضد سرمایه، چيزي جز اضمحلال اقتصادی به بارآورده است؟
تولیدکنندگان، کارآفرینان و سرمایهداران ایرانی بایستی تا کجا از سخنان و نگاه وارونه اي که سرمایهداری را ادامه راه شیطان و استکبار میدانست ! متضرر شوند؟
✅ @karkhone
| صادق ظفری
شريعتي، صاحبان صنايع بزرگ و بورژوازي صنعتي رو به رشد ايران طي دهه 40 و 50 شمسي را به «گرگ خون خوار»، «روباه مکار»، «موش سکهپرست» و «خوك كثيف» تشبيه مي كرد كه «کارش به این و آن چنگ زدن و لگد پراندن و گاز گرفتن و فریب دادن و پامال کردن و خود جلو افتادن و ربودن و گریختن و انباشتن» است!
اين خطابه هاي آتشين در زير گنبد آبي حسينه ارشاد و از زبان آوانگاردترین روشنفکر دینی سالهای نهضت انقلابی، زماني طنين انداز بود كه به دنبال سرمایهگذاریهای هنگفت دولتی، در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵، دست كم به استناد آمارهاي داخلي و خارجي، تغييرات اساسي در صنعت و اقتصاد ايران ايجاد شده بود. شمار کارخانههای کوچک از ۱۵۰۲ واحد به بیش از ۷۰۰۰، کارخانههای متوسط از ۲۹۵ به ۸۳۰ و کارخانههای بزرگ از ۵ به ۱۵۹ واحد رسیده بود.
تولید ناخالص داخلی ایران در یکروند صعودی، از ۴۴ هزار میلیارد به ۲۴۲ هزار میلیارد ریال رسید. و نرخ رشد اقتصادی بین ۵ تا ۱۷ درصد در نوسان بود و میانگین رشد اقتصادی در این دوره، رقم ده و نیم درصدی را نشان میداد). در حقیقت بین سالهای 1946 و 1979، ایران به تدریج از طریق یک تغییر عمده در نظم اجتماعی و اقتصادی سنتی، از یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به یک جامعه مدرن تبدیل شده بود.
اما روشنفکران چپ زده ماركسيست و مسلمان، روشنفکران دولتی سنتگرا و صد البته انقلابیون ضد سلطنت، شکوفایی اقتصادی در اين برهه را حاصل وادادگی به غرب، سرمایهداری را به مثابه جریانی ضد اسلام و صنعت تازه پاگرفته در ایران را به صنعت وابسته و نظام شرک جدید تعبیر مینمودند. در نگاه روشنفکراني همچون شریعتی، نراقی، آل احمد و البته انقلابیون رادیکال همچون مجاهدین خلق؛ طبقه نوظهور سرمایهدار ايران، نمایندگان بتپرستی و کفر و از خود بیگانگی بودند!
ضديت با صنعت و مدرنيسم، محدود به شريعتي نبود، شاگردان او حتي در تفسير اين تفكر ضد صنعتي، گامهايي فراتر از او برداشتند. به عنوان مثال دكتر ابراهيم يزدي وزیر خارجه دولت مهدی بازرگان و شاگرد شریعتی نیز درباره سرمایهداری چنین می اندیشید: «آسمانخراشهایِ شرکتهای بزرگ اقتصادی که در دل کشورهای ما چون قارچهای بیقوارهای سر از زمین بیرون آوردهاند، ... بتهایی هستند که در پشتشان یک باند سازمانیافته مخرب مشغول فعالیت است»!
بحران های دهه پنجاه، با این نگاه اقتصادی به سرمایه، تولید و صنعت و با سردمداری روشنفکران ضد اقتصاد، پیوند خورد و سیل خروج سرمایه و فرار سرمایهداران و کارآفرینان شدت یافت. سرمایهدارانی که نه وابسته به دربار بودند و نه از راه نامشروع کسب درآمد کرده بودند یک به یک به مصادره اموال و در خوشبینانهترین حالت ممکن یعنی به مهاجرت و ورشکستگی تن دادند و كشور در بحران اقتصادي فرو رفت
در طول سالهای ظهور و تأثیرگذاری تفکری که معتقد بود« هر ثروتی داغی آتشین است بر پشت و پهلوی مالکش» و سرمایهداری را همچون ستونهای کفر و شرکتهای کارآفرین را مانند بتکده میپنداشت؛ از شفافیت اقتصادی، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی، رقابت آزاد، دولت کارآمد خبری نبود اما اقتصادی عدالتخواه با دولتی ورشکسته و ناکارآمد و اثرات جانبی آن همچون کاهش کیفیت زندگی و درآمد سرانه، به یادگار ماند !
نگاه معيوب روشنفکران چپ زده به اقتصاد، جو انقلابی و حرکت تودهای ضد سرمایه بدان جا رسید که در سالهای پس از انقلاب، رشد اقتصادی دهه 40 و 50 شمسی بهسان عصر طلائی غیر قابل تکرار مینمود. در سالیان پس از انقلاب که دولت در دستان شاگردان علی شریعتی بود و در دوران تأثیرگذاری اندیشه اقتصادی و سیاسی آن روشنفکر انقلابی، به حساب مي آمد، مهمترین نکته ای که با شعار عدالت و حکومت مستضعفین مغفول ماند، امری نبود جز اولویت توسعهخواهی در ایران!
اكنون آيا ما از آن تفكر صنعت ستيز و آن دوران اقتصاد برانداز درس گرفته ايم؟
به راستی آیا تجربه 4 دهه دوری از اولویت توسعهخواهی و اصول بدیهی اقتصاد کافی نیست؟
آیا تجربه بکارگیری اندیشه روشنفکران عقبمانده و ضد سرمایه، چيزي جز اضمحلال اقتصادی به بارآورده است؟
تولیدکنندگان، کارآفرینان و سرمایهداران ایرانی بایستی تا کجا از سخنان و نگاه وارونه اي که سرمایهداری را ادامه راه شیطان و استکبار میدانست ! متضرر شوند؟
✅ @karkhone
وقتی از سوسیالیسم حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
ملیسازی با طعم لهستانی
در تابستان ۱۹۴۴ لهستان از اشغال آلمان نازی درآمد و تحت کنترل شوروی قرار گرفت. سوسیالیستها پس از برگزاری انتخاباتی نمایشی، رژیمی تکحزبی به رهبری «حزب کارگران متحد لهستان» را بر سر کار آوردند و بولسواف بیروت که خود را شاگرد مکتب استالین میدانست برای یک دهه رهبر لهستان شد و به این ترتیب، منافع مردم لهستان را ذیل آرمان کمونیسم بینالملل تعریف کردند. برای همین، وقتی آمریکا برای بازسازی لهستان پیشنهاد کمک کرد، استالین به خاطر ترس از نفوذ بیشتر غرب اصرار داشت که لهستان پیشنهاد آمریکاییها را نپذیرد. در عوض، چیزی شبیه طرح «مارشالپلن» را به صورت معکوس اجرا کردند و منابعی به ارزش ۱۴ میلیارد دلار -به اندازهی همان مبلغی که آمریکاییها برای بازسازی اروپای پساجنگ در نظر گرفته بودند- از اروپای شرقی به شوروی جریان یافت. سوسیالیستها در اولین اقدام کارخانههای لهستانی را اوراق کردند و با این تئوری به شوروی بردند که آلمانیها در طول جنگ از آنها استفاده کرده بودند. نظریهی آنها را میشود در یک عبارت خلاصه کرد، همان چیزی که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست گفته بودند: لغو مالکیت خصوصی.
آنها قبل از تاسیس جمهوری خلق لهستان در سال ۱۹۵۲، تحت عنوان «ملیسازی» شروع به سلب مالکیت از اموال خصوصی کردند. ملیسازیها به دو روشِ مستقیم و غیرمستقیم صورت میگرفت. در روش غیرمستقیم، بر داراییهای افراد تا ۸۵ درصد مالیات میبستند. این اقدام مالکان را مجبور کرد تا از خیر اموال خود به نفع دولت بگذرند. ملیسازی مستقیم در ۱۹۴۴ با تصویب یک رشته قوانین تحت نظارت «کمیته ملی استقلال شوروی-محور لهستان» که مصادره اموال آلمانیها در محدوده سرزمینی لهستان را در دستور کار قرار میداد شروع شد. همزمان، قوانینی دیگر بخش عمدهی فعالیتهای اقتصادی در لهستان را ملی میکرد. مهمترین لوایحی که زمینه را برای ملیسازی فراهم کرد عبارت بودند از «فرمان اجرایی اصلاح اراضی زراعی»، «قانون ملیسازی صنایع» و «لایحه تصدیگری بخشهای اصلی اقتصاد ملی» و «فرمان اجرایی اموال بر زمین مانده از دوران پساآلمان».
اموال مصادرهشده شامل کارخانهها، معادن، بانکها، شرکتهای داروسازی و دیگر شرکتهای تجاری میشد. اما در مورد آلمانیها، مصادرهها هم شامل اموال منقول آنها میشد و هم اموال غیرمنقول آنها را در برمیگرفت. با قوانین دیگر، خود شهروندان لهستانی را هدف گرفتند و فارغ از دین و قومیت اموال آنها را مصادره کردند. طبق قانون ملیسازی صنایع، بنگاههای خصوصی که بیش از ۵۰ نفر نیرو در استخدام داشتند دولتی اعلام شدند. در صنایع استراتژیکی مثل مخابرات و ترابری و انرژی و معدن تمام بنگاهها فارغ از اندازه و تعداد نیروی کار ملی شدند. ذیل لوایح دیگری، از اموال بنگاههای خصوصی مانند بانکها، شرکتهای داروسازی و شرکتهای کشتیرانی هم سلب مالکیت شد و کار به جایی رسید که حتی دارایی نهادهای مذهبی و موسسات خیریه ملی شدند.
ملیسازی اموال در شهر ورشو گویاترند. طبق قانون «بهرهبرداری و مالکیت اموال غیرمنقول» در اکتبر ۱۹۴۵ تمام اموال غیرمنقول در ورشو سلب مالکیت شدند. ملیسازی اموال خصوصی به بخش کشاورزی هم سرایت کرد. بخش کشاورزی طبق قانون اصلاح اراضی زراعی سال ۱۹۴۴ و به ضمیمه قوانینی مانند ملیسازی مراتع و جنگلها دولتی اعلام شد. مزارع بالای صد هکتار و در مواردی حتی زمینهای کوچکتر به همراه ساختمانها، ابزار و ماشینالات و دامها ملی شدند و آنها را بین کشاورزان کوچکتر به قیمت اسمی تقسیم کردند(تلاشهای حزب کارگران لهستان برای اشتراکیسازی کل زمینها طی برنامهای سه ساله با مقاومت کشاورزان ناکام ماند).
ادامه مطلب
✅ @karkhone
ملیسازی با طعم لهستانی
در تابستان ۱۹۴۴ لهستان از اشغال آلمان نازی درآمد و تحت کنترل شوروی قرار گرفت. سوسیالیستها پس از برگزاری انتخاباتی نمایشی، رژیمی تکحزبی به رهبری «حزب کارگران متحد لهستان» را بر سر کار آوردند و بولسواف بیروت که خود را شاگرد مکتب استالین میدانست برای یک دهه رهبر لهستان شد و به این ترتیب، منافع مردم لهستان را ذیل آرمان کمونیسم بینالملل تعریف کردند. برای همین، وقتی آمریکا برای بازسازی لهستان پیشنهاد کمک کرد، استالین به خاطر ترس از نفوذ بیشتر غرب اصرار داشت که لهستان پیشنهاد آمریکاییها را نپذیرد. در عوض، چیزی شبیه طرح «مارشالپلن» را به صورت معکوس اجرا کردند و منابعی به ارزش ۱۴ میلیارد دلار -به اندازهی همان مبلغی که آمریکاییها برای بازسازی اروپای پساجنگ در نظر گرفته بودند- از اروپای شرقی به شوروی جریان یافت. سوسیالیستها در اولین اقدام کارخانههای لهستانی را اوراق کردند و با این تئوری به شوروی بردند که آلمانیها در طول جنگ از آنها استفاده کرده بودند. نظریهی آنها را میشود در یک عبارت خلاصه کرد، همان چیزی که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست گفته بودند: لغو مالکیت خصوصی.
آنها قبل از تاسیس جمهوری خلق لهستان در سال ۱۹۵۲، تحت عنوان «ملیسازی» شروع به سلب مالکیت از اموال خصوصی کردند. ملیسازیها به دو روشِ مستقیم و غیرمستقیم صورت میگرفت. در روش غیرمستقیم، بر داراییهای افراد تا ۸۵ درصد مالیات میبستند. این اقدام مالکان را مجبور کرد تا از خیر اموال خود به نفع دولت بگذرند. ملیسازی مستقیم در ۱۹۴۴ با تصویب یک رشته قوانین تحت نظارت «کمیته ملی استقلال شوروی-محور لهستان» که مصادره اموال آلمانیها در محدوده سرزمینی لهستان را در دستور کار قرار میداد شروع شد. همزمان، قوانینی دیگر بخش عمدهی فعالیتهای اقتصادی در لهستان را ملی میکرد. مهمترین لوایحی که زمینه را برای ملیسازی فراهم کرد عبارت بودند از «فرمان اجرایی اصلاح اراضی زراعی»، «قانون ملیسازی صنایع» و «لایحه تصدیگری بخشهای اصلی اقتصاد ملی» و «فرمان اجرایی اموال بر زمین مانده از دوران پساآلمان».
اموال مصادرهشده شامل کارخانهها، معادن، بانکها، شرکتهای داروسازی و دیگر شرکتهای تجاری میشد. اما در مورد آلمانیها، مصادرهها هم شامل اموال منقول آنها میشد و هم اموال غیرمنقول آنها را در برمیگرفت. با قوانین دیگر، خود شهروندان لهستانی را هدف گرفتند و فارغ از دین و قومیت اموال آنها را مصادره کردند. طبق قانون ملیسازی صنایع، بنگاههای خصوصی که بیش از ۵۰ نفر نیرو در استخدام داشتند دولتی اعلام شدند. در صنایع استراتژیکی مثل مخابرات و ترابری و انرژی و معدن تمام بنگاهها فارغ از اندازه و تعداد نیروی کار ملی شدند. ذیل لوایح دیگری، از اموال بنگاههای خصوصی مانند بانکها، شرکتهای داروسازی و شرکتهای کشتیرانی هم سلب مالکیت شد و کار به جایی رسید که حتی دارایی نهادهای مذهبی و موسسات خیریه ملی شدند.
ملیسازی اموال در شهر ورشو گویاترند. طبق قانون «بهرهبرداری و مالکیت اموال غیرمنقول» در اکتبر ۱۹۴۵ تمام اموال غیرمنقول در ورشو سلب مالکیت شدند. ملیسازی اموال خصوصی به بخش کشاورزی هم سرایت کرد. بخش کشاورزی طبق قانون اصلاح اراضی زراعی سال ۱۹۴۴ و به ضمیمه قوانینی مانند ملیسازی مراتع و جنگلها دولتی اعلام شد. مزارع بالای صد هکتار و در مواردی حتی زمینهای کوچکتر به همراه ساختمانها، ابزار و ماشینالات و دامها ملی شدند و آنها را بین کشاورزان کوچکتر به قیمت اسمی تقسیم کردند(تلاشهای حزب کارگران لهستان برای اشتراکیسازی کل زمینها طی برنامهای سه ساله با مقاومت کشاورزان ناکام ماند).
ادامه مطلب
✅ @karkhone
Telegram
karkhone | کارخانه
وقتی از سوسیالیسم حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
ملیسازی با طعم لهستانی
تا چهار و نیم دهه بعد لهستانیها حق معامله اموال غیرمنقولی مثل کارخانهها یا فروشگاهها را نداشتند. آنها حتی نمیتوانستند برای بهرهبرداری از آن اموال وارد قرارداد شوند. حقوق مالکیت…
ملیسازی با طعم لهستانی
تا چهار و نیم دهه بعد لهستانیها حق معامله اموال غیرمنقولی مثل کارخانهها یا فروشگاهها را نداشتند. آنها حتی نمیتوانستند برای بهرهبرداری از آن اموال وارد قرارداد شوند. حقوق مالکیت…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاه در ایران بخش کوچکی از اداره کشور بود. بیشترین حجم از اقتصاد ایران متعلق به بخش خصوصی سنتی بوده است و آنها بیشترین سهم در اداره ایران را داشته اند. با ظهور دولت مدرن در ایران این بخش خصوصی سنتی کوچک می شود و بخش دولتی بزرگ جای آن را می گیرد. به تدریج این بخش بزرگ دولتی با آوردن برنامه های توسعه، بخش خصوصی وابسته به خودش را نیز ایجاد می کند که این سیاست ها بزرگترین مانع در تحقق ظهور اقتصاد بازار در ایران می شود.بگونه ای که دولت و بخش خصوصی وابسته به آن از سیاست درهای بسته، حمایتی و ملی پشتیبانی شدید می کنند.
✅ @karkhone
✅ @karkhone
آیتالله طالقانی برای جامعه ایران چه میراثی به جا گذاشت
| نوید رئیسی
برای درک علل و چگونگی تاثیر دیدگاه سوسیالیسم در بین اندیشمندان دوره انقلاب اسلامی باید پژوهشی تاریخی در مورد نفوذ اندیشههای چپ در بین روشنفکران و روحانیون آن دوران انجام داد. اما آنچه از مدارک و شواهد تاریخی در نگاه اول برمیآید این است که رویکرد سوسیالیستی برای مبارزه با نظام شاهنشاهی ابزار مناسبی تلقی میشده و در کشور ما که در گذشتهای نهچندان دور منابع طبیعی و اقتصاد آن تحت نفوذ استعماری کشورهای غربی بوده، استعداد خوبی برای استقبال از یک رویکرد جهانی ضدسرمایهداری وجود داشته و نوع نگاه به سازوکار اقتصادی غرب همواره با مفاهیم استثمار و ظلم آمیخته شده است.
البته تنها مواضع ضدغربی انقلابیون، آنها را ذیل عنوان چپگرایی قرار نمیداد بلکه تاکید شدید بر مفهوم عدالت اجتماعی و ضدیت با صاحبان سرمایه هم ریشههای چپگرایانه نگرشهای آنان را تقویت میکرد.
به این ترتیب گفتمان انقلابی در ایران در دهه 1350 چنان با روندهای چپگرایانه گره خورد که حتی بازرگانان سنتگرا و محافظهکار و نیز روحانیون معتدل خواستار عدم وابستگی اقتصادی و عدالت اجتماعی و همچنین، مبارزه با کاپیتالیسم و امپریالیسم بودند.
در این مسیر رواج گسترده گفتمان «اقتصاد اسلامی» خود پژواکی از اندیشه راه سوم در ایران بود که موجب شد حتی مذهبیون و سنتگرایان معتدل نیز به سمت چپگرایی گرایش پیدا کنند. در واقع، روحانیت به دلیل روابط نزدیک با بازار بهطور تاریخی از رویکردهای محافظهکارانه اقتصادی حمایت میکرد؛ اما زمانی که آنان در میان دوگانه اقتصاد باز سرمایهداری و اقتصاد بسته سوسیالیستی، در پی توصیف اهداف و ساختار یک اقتصاد اسلامی ایدهآل برآمدند، روایت حمایت از مستضعفان و استقرار عدالت اجتماعی، ایشان را ناگزیر ذیل چپگرایان قرار داد.
آنچه گفته شد به این معناست که گرچه قانون اساسی برآمده از انقلاب، مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد اما از سرمایهداری حمایت نمیکند. در واقع، عبارات سرمایه و سرمایهداری تا بدان حد «غیرمشروع» شمرده میشود که یکی از اعضا (حجتیکرمانی) پیشنهاد میدهد که «شما اینجا چیزی بنویسید [که] نظام سرمایهداری در رژیم جمهوری اسلامی ملغی است یا محکوم است [چرا که] از نظر ثانوی، سرمایهداری و آنچه در کتاب لغت اقتصادی هست آن با اسلام مخالفت دارد، نه به معنی ثروت نه به معنی تجارت آزاد نه به معنی بخش خصوصی آن سرمایهداری...»
دیدگاه فوق حاکی از نوعی نگاه مخدوش به مالکیت خصوصی است که در میان افرادی نظیر ابوالحسن بنیصدر، سیدمحمود طالقانی و همفکرانشان در شورای انقلاب و مجلس خبرگان اول از محبوبیت برخوردار بود. به لحاظ تاریخی، متکلم شیعی عراقی محمدباقر صدر در شکلگیری نگاهی چپگرایانه به اقتصاد در میان روحانیت تاثیر به سزایی داشته است. وی در کتاب خود، «اقتصادنا»، هر دو کاپیتالیسم و مارکسیسم را به عنوان تهدیدی برای فرهنگ اسلامی معرفی میکند. یکی از طرفداران پرسروصدای صدر، ابوالحسن بنیصدر بود که در کتاب «اقتصاد توحیدی»، باور خود به امکانپذیری سیستم اقتصاد اسلامی مبتنی بر عدالت اجتماعی، توزیع منصفانه ثروت و تنظیم دولتی اقتصاد را اعلام میکند. گرچه بنیصدر مالکیت خصوصی را قبول دارد اما در نگاه وی، «کار تنها و تنها پایه بهرهوری و تملک ثروتهای طبیعی است» و «حاصل کار فقط به عامل کار تعلق خواهد داشت».
بهطور خاص، بنیصدر از مفهومی از «خدامالکی» حمایت میکند که مشابه آن را میتوان در میان روحانیون به لحاظ فرهنگی معتدلی نظیر محمود طالقانی نیز سراغ گرفت. وی در جزوه «مالکیت و اسلام» چنین بیان میکند که «مالکیت نسبی و محدود است، چون معنای مالکیت اختیار و قدرت در تصرف است و قدرت و اختیار انسانی محدود است نمیتواند خود را مالک مطلق و متصرف تامالاختیار بداند. این قدرت مطلق و تصرف کامل و نافذ فقط برای خداوندی است که انسان و همه موجودات را آفریده و پیوسته آنها را در تصرف خود دارد.» به بیان دیگر، وی اصل مالکیت را بیش از آنکه اصل قانونی و حقوقی بداند، اصل فطری و نفسانی در نظر میگیرد. نتیجه چنین دیدگاهی لاجرم آن خواهد بود که «فرد وکیل و نایب جمع» میتواند در حد خیر و مصلحت عموم در مالکیت تصرف کند. بر همین مبناست که محمود طالقانی از انگاره سوسیالیستی «از هر کس به قدر استعداد و برای هرکس به قدر احتیاج» و سازگاری آن با اسلام حمایت میکند.
✅ @karkhone
| نوید رئیسی
برای درک علل و چگونگی تاثیر دیدگاه سوسیالیسم در بین اندیشمندان دوره انقلاب اسلامی باید پژوهشی تاریخی در مورد نفوذ اندیشههای چپ در بین روشنفکران و روحانیون آن دوران انجام داد. اما آنچه از مدارک و شواهد تاریخی در نگاه اول برمیآید این است که رویکرد سوسیالیستی برای مبارزه با نظام شاهنشاهی ابزار مناسبی تلقی میشده و در کشور ما که در گذشتهای نهچندان دور منابع طبیعی و اقتصاد آن تحت نفوذ استعماری کشورهای غربی بوده، استعداد خوبی برای استقبال از یک رویکرد جهانی ضدسرمایهداری وجود داشته و نوع نگاه به سازوکار اقتصادی غرب همواره با مفاهیم استثمار و ظلم آمیخته شده است.
البته تنها مواضع ضدغربی انقلابیون، آنها را ذیل عنوان چپگرایی قرار نمیداد بلکه تاکید شدید بر مفهوم عدالت اجتماعی و ضدیت با صاحبان سرمایه هم ریشههای چپگرایانه نگرشهای آنان را تقویت میکرد.
به این ترتیب گفتمان انقلابی در ایران در دهه 1350 چنان با روندهای چپگرایانه گره خورد که حتی بازرگانان سنتگرا و محافظهکار و نیز روحانیون معتدل خواستار عدم وابستگی اقتصادی و عدالت اجتماعی و همچنین، مبارزه با کاپیتالیسم و امپریالیسم بودند.
در این مسیر رواج گسترده گفتمان «اقتصاد اسلامی» خود پژواکی از اندیشه راه سوم در ایران بود که موجب شد حتی مذهبیون و سنتگرایان معتدل نیز به سمت چپگرایی گرایش پیدا کنند. در واقع، روحانیت به دلیل روابط نزدیک با بازار بهطور تاریخی از رویکردهای محافظهکارانه اقتصادی حمایت میکرد؛ اما زمانی که آنان در میان دوگانه اقتصاد باز سرمایهداری و اقتصاد بسته سوسیالیستی، در پی توصیف اهداف و ساختار یک اقتصاد اسلامی ایدهآل برآمدند، روایت حمایت از مستضعفان و استقرار عدالت اجتماعی، ایشان را ناگزیر ذیل چپگرایان قرار داد.
آنچه گفته شد به این معناست که گرچه قانون اساسی برآمده از انقلاب، مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد اما از سرمایهداری حمایت نمیکند. در واقع، عبارات سرمایه و سرمایهداری تا بدان حد «غیرمشروع» شمرده میشود که یکی از اعضا (حجتیکرمانی) پیشنهاد میدهد که «شما اینجا چیزی بنویسید [که] نظام سرمایهداری در رژیم جمهوری اسلامی ملغی است یا محکوم است [چرا که] از نظر ثانوی، سرمایهداری و آنچه در کتاب لغت اقتصادی هست آن با اسلام مخالفت دارد، نه به معنی ثروت نه به معنی تجارت آزاد نه به معنی بخش خصوصی آن سرمایهداری...»
دیدگاه فوق حاکی از نوعی نگاه مخدوش به مالکیت خصوصی است که در میان افرادی نظیر ابوالحسن بنیصدر، سیدمحمود طالقانی و همفکرانشان در شورای انقلاب و مجلس خبرگان اول از محبوبیت برخوردار بود. به لحاظ تاریخی، متکلم شیعی عراقی محمدباقر صدر در شکلگیری نگاهی چپگرایانه به اقتصاد در میان روحانیت تاثیر به سزایی داشته است. وی در کتاب خود، «اقتصادنا»، هر دو کاپیتالیسم و مارکسیسم را به عنوان تهدیدی برای فرهنگ اسلامی معرفی میکند. یکی از طرفداران پرسروصدای صدر، ابوالحسن بنیصدر بود که در کتاب «اقتصاد توحیدی»، باور خود به امکانپذیری سیستم اقتصاد اسلامی مبتنی بر عدالت اجتماعی، توزیع منصفانه ثروت و تنظیم دولتی اقتصاد را اعلام میکند. گرچه بنیصدر مالکیت خصوصی را قبول دارد اما در نگاه وی، «کار تنها و تنها پایه بهرهوری و تملک ثروتهای طبیعی است» و «حاصل کار فقط به عامل کار تعلق خواهد داشت».
بهطور خاص، بنیصدر از مفهومی از «خدامالکی» حمایت میکند که مشابه آن را میتوان در میان روحانیون به لحاظ فرهنگی معتدلی نظیر محمود طالقانی نیز سراغ گرفت. وی در جزوه «مالکیت و اسلام» چنین بیان میکند که «مالکیت نسبی و محدود است، چون معنای مالکیت اختیار و قدرت در تصرف است و قدرت و اختیار انسانی محدود است نمیتواند خود را مالک مطلق و متصرف تامالاختیار بداند. این قدرت مطلق و تصرف کامل و نافذ فقط برای خداوندی است که انسان و همه موجودات را آفریده و پیوسته آنها را در تصرف خود دارد.» به بیان دیگر، وی اصل مالکیت را بیش از آنکه اصل قانونی و حقوقی بداند، اصل فطری و نفسانی در نظر میگیرد. نتیجه چنین دیدگاهی لاجرم آن خواهد بود که «فرد وکیل و نایب جمع» میتواند در حد خیر و مصلحت عموم در مالکیت تصرف کند. بر همین مبناست که محمود طالقانی از انگاره سوسیالیستی «از هر کس به قدر استعداد و برای هرکس به قدر احتیاج» و سازگاری آن با اسلام حمایت میکند.
✅ @karkhone
بر من ببخشایید، بلد نیستم حرفهای قشنگ مجلسپسند بزنم؛ چوب واقعیت اگر ما را ادب نکند، هیچ چیز ادبمان نخواهد کرد:
تا اطلاع ثانوی، جمهوری اسلامی تنها گزینه حکومت در ایران است!
دنیا به هیچ وجه با «بازنده» یا گروهی که بیشترین احتمال باخت را در میدان دارد، نمیبندد!
برای دنیا به ویژه غرب، دو چیز در اولویت است؛ نخست امنیت در ایران و تبدیل نشدنش به یک افغانستان یا عراق دیگر و دوم، منافع ملی خودش!
قصههای حقوق بشر و این جفنگیات را فراموش کنید، اینها به درد سمینار سمینهار میخورد و فاند گرفتن باندهای علاف در غرب! دولتهای غربی هم بدشان نمیآید با خرج چند میلیون دلار بیشتر و چپاندنش در حلق گروهای علاف بیکاره مفتخور، ژست حقوق بشری بگیرند که «آی یکی ما رو بگیره»!
در کف میدان، گزینه قابلی فعلا در دسترس نیست. قدرت نه خالهبازی است نه جای گفتن حرفهای قشنگ که به درد اورگاسم بعد از خودارضایی میخورند! با حرف قشنگ زدن اگر قاب سیاست و قدرت تغییر میکرد که اسمش «بازی قدرت» نبود، اسمش «بازی تاج و تخت» نبود، همان خالهبازی بود و شب شعر و حرافی بعد از مستی عرق سگی و دود تریاک و کافیین قهوه تلخ!
حداقل یک میلیون نفر در ساحت جمهوری اسلامی میزیند که به شکل «تام» حیات و مماتشان وابسته به وجود جمهوری اسلامی است حالا با حجاب اجباری یا بدون آن!
این یک میلیون نفر فردای بعد از جمهوری اسلامی حتی یک سوراخ موش هم ندارند که قایم شوند. شاه فقید را به یاد آوردید که چگونه وقتی از اسب افتاد، گرداگرد گیتی حتی آنها که دست عسلیاش تا مرفق در دهانشان بود هم به او پشت کردند و راهش ندادند، حتی برای درمان!
این جماعت ۴۵ سال برای چنین روزی پول و امکانات و آدم و تجهیزات جمع کردهاند. با لشکر یک میلیونی از آدمهایی طرفیم که تا لحظه آخر خواهند جنگید چه اگر شکست بخورند سرنوشت بس تلختری از مرگ در میدان جنگ، انتظارشان را میکشد!
آنها هرچه هم در حکومتهای فعلی دنیا آدم خریده باشند، به محض افتادن از اسب، کارشان تمام است!
پیشتر گفته شد که یک ماراتن سخت نفسگیر پیش روی ماست در مواجهه با جمهوری اسلامی. فانتزی زن، زندگی، آزادی اما خلسهآورتر از آن بود که اکثریت بخواهند زمین سخت واقعیت را باور کنند. جمهوری اسلامی نه چندان دور، حجاب را واخواهد نهاد اما نه به آسانی که زهرچشم بگیرد از جماعت و امتیاز ستاند از مردم به ویژه زنان با گرفتن انرژی بسیار از آنان که دیگر هوس بیشتر از آن نکنند!
دنیا اما تا وقتی چهره کومله و حدکا و کمونیستهای ورشکسته منقلی دهه ۶۰ میلادی را در ویترین ایران آینده میبیند، با جمهوری اسلامی نرد عشق خواهد باخت! آنها خیلی خوب میدانند این جماعت توان اینکه یک هفته ایران را اداره کنند، ندارند!
برای اداره ایران آینده، قدرت جایگزین باید از روی نعش بخش بزرگی از این یک میلیون نفر عبور کند، هیچ کس را یارای این کار نیست! هیچ کس حاضر نیست این ننگ ابدی تاریخ را به نام خود ثبت کند حتی اگر بتواند، که نداریم چنین نیرویی!
نشاندن این یک میلیون نفر سر جایش و آرام کردن ایران بعد از جمهوری اسلامی، نیازمند یک ارتش منسجم، باانگیزه و توانمند است! کدام گروه را سراغ دارید که بتواند چنین نیرویی را گرد خود آورد!؟
سینههای فراخ و گردنهای بلورین سلیبریتیها، روی فرش قرمز را جدی نگیرید، آنها کاسبهایی هستند برای دیده شدن!
کار قدرت با ممه و لنگ و پاچه، سامان نمیباید، گرز گاوسر میخواهد و رستم دستان!
✅ @karkhone
تا اطلاع ثانوی، جمهوری اسلامی تنها گزینه حکومت در ایران است!
دنیا به هیچ وجه با «بازنده» یا گروهی که بیشترین احتمال باخت را در میدان دارد، نمیبندد!
برای دنیا به ویژه غرب، دو چیز در اولویت است؛ نخست امنیت در ایران و تبدیل نشدنش به یک افغانستان یا عراق دیگر و دوم، منافع ملی خودش!
قصههای حقوق بشر و این جفنگیات را فراموش کنید، اینها به درد سمینار سمینهار میخورد و فاند گرفتن باندهای علاف در غرب! دولتهای غربی هم بدشان نمیآید با خرج چند میلیون دلار بیشتر و چپاندنش در حلق گروهای علاف بیکاره مفتخور، ژست حقوق بشری بگیرند که «آی یکی ما رو بگیره»!
در کف میدان، گزینه قابلی فعلا در دسترس نیست. قدرت نه خالهبازی است نه جای گفتن حرفهای قشنگ که به درد اورگاسم بعد از خودارضایی میخورند! با حرف قشنگ زدن اگر قاب سیاست و قدرت تغییر میکرد که اسمش «بازی قدرت» نبود، اسمش «بازی تاج و تخت» نبود، همان خالهبازی بود و شب شعر و حرافی بعد از مستی عرق سگی و دود تریاک و کافیین قهوه تلخ!
حداقل یک میلیون نفر در ساحت جمهوری اسلامی میزیند که به شکل «تام» حیات و مماتشان وابسته به وجود جمهوری اسلامی است حالا با حجاب اجباری یا بدون آن!
این یک میلیون نفر فردای بعد از جمهوری اسلامی حتی یک سوراخ موش هم ندارند که قایم شوند. شاه فقید را به یاد آوردید که چگونه وقتی از اسب افتاد، گرداگرد گیتی حتی آنها که دست عسلیاش تا مرفق در دهانشان بود هم به او پشت کردند و راهش ندادند، حتی برای درمان!
این جماعت ۴۵ سال برای چنین روزی پول و امکانات و آدم و تجهیزات جمع کردهاند. با لشکر یک میلیونی از آدمهایی طرفیم که تا لحظه آخر خواهند جنگید چه اگر شکست بخورند سرنوشت بس تلختری از مرگ در میدان جنگ، انتظارشان را میکشد!
آنها هرچه هم در حکومتهای فعلی دنیا آدم خریده باشند، به محض افتادن از اسب، کارشان تمام است!
پیشتر گفته شد که یک ماراتن سخت نفسگیر پیش روی ماست در مواجهه با جمهوری اسلامی. فانتزی زن، زندگی، آزادی اما خلسهآورتر از آن بود که اکثریت بخواهند زمین سخت واقعیت را باور کنند. جمهوری اسلامی نه چندان دور، حجاب را واخواهد نهاد اما نه به آسانی که زهرچشم بگیرد از جماعت و امتیاز ستاند از مردم به ویژه زنان با گرفتن انرژی بسیار از آنان که دیگر هوس بیشتر از آن نکنند!
دنیا اما تا وقتی چهره کومله و حدکا و کمونیستهای ورشکسته منقلی دهه ۶۰ میلادی را در ویترین ایران آینده میبیند، با جمهوری اسلامی نرد عشق خواهد باخت! آنها خیلی خوب میدانند این جماعت توان اینکه یک هفته ایران را اداره کنند، ندارند!
برای اداره ایران آینده، قدرت جایگزین باید از روی نعش بخش بزرگی از این یک میلیون نفر عبور کند، هیچ کس را یارای این کار نیست! هیچ کس حاضر نیست این ننگ ابدی تاریخ را به نام خود ثبت کند حتی اگر بتواند، که نداریم چنین نیرویی!
نشاندن این یک میلیون نفر سر جایش و آرام کردن ایران بعد از جمهوری اسلامی، نیازمند یک ارتش منسجم، باانگیزه و توانمند است! کدام گروه را سراغ دارید که بتواند چنین نیرویی را گرد خود آورد!؟
سینههای فراخ و گردنهای بلورین سلیبریتیها، روی فرش قرمز را جدی نگیرید، آنها کاسبهایی هستند برای دیده شدن!
کار قدرت با ممه و لنگ و پاچه، سامان نمیباید، گرز گاوسر میخواهد و رستم دستان!
✅ @karkhone
چگونه یک شرکت پنج نفره را تبدیل کردم به یک شرکت بین المللی
| محمدرضا اسلامی
هفته گذشته رویداد Structural Forum 2024 در دانشگاه برگزار شد. برای مراسم شام پایانی و سخنران کلیدی (Keynote Speaker) از آقای کیت میاموتو مهندس ژاپنی-آمریکایی دعوت شده بود. او شخصیت جالبی است! از رفتارهای محافظه کار ژاپنی دور است ولی ویژگیهای مثبت خلقیات ژاپنی (نظیر نظم، سختکوشی و…) را به قسمت مثبت خلقیات آمریکایی (بلندپروازی و رویاپردازی) پیوند زده و یک شرکت مهندسی سازه بین المللی با ۲۹ دفتر فعال در نقاط مختلف دنیا تاسیس کرده است.
اما کیت یک ویژگی منحصر به فرد هم داراست: او شاید تنها کسی است در این دنیا که هر زلزله بزرگی که در هر نقطه کره زمین رخ می دهد، به فاصله چند ساعت خودش را به کانون زلزله می رساند. زلزله ها باعث بسته شدن راهها و فرودگاهها می شوند ولی این انسان عجیب و غریب سریعا در چند ساعت نخست بعد از هر زلزله ای در مرکز آسیب مستقر می شود، آنجا به بحثهای امداد و نجات کمک می کند، و به فاصله کوتاهی پس از حضور در منطقه، اولین گزارش فنی از آسیبها را روی وب سایت شرکتش منتشر می کند.
لذا خانمی که می خواست کیت را به حضار معرفی کند گفت:
He is the guy chasing earthquakes!
«این همون فردیه که در تعقیبِ زلزله هاست!»
اولین بار سخنرانی کیت را ۱۵ سال پیش در دانشگاه لیهای دیدم. سال ۲۰۰۹ کیت دانشجوی دکترا در دانشگاه توکیوتِک بود و همان زمان تسلط او بر مدلسازی دمپرها در سازه های بلند برایم باعث تعجب شد و از آن زمان دوست شدیم. کنجکاو بودم که امشب چه خواهد گفت؟!
کیت به دانشجویان این نشست گفت:
موضوعی که برای امشب انتخاب کرده ام این است: چطور یک شرکت پنج نفره تبدیل شد به یک شرکت بین المللی؟
قبل از شروع بحث گفت: «تقریبا هر هفته، یک پیشنهاد قیمت به ما می رسد. دائما یک نفر/مجموعه پیدا میشه که میخواهند شرکت ما را بخرند و می گویند: چند؟!
چقدر می فروشی؟»
(توضیح اینکه در آمریکا و ژاپن مرسوم است که شرکتهای بزرگ پس از توافق مالی شرکتهای دیگر را بخرند یا ادغام merge بشوند)
بعد گفت:
«پاسخی که می دهم این است: من شرکت را برای پول تاسیس نکردم که حالا برای پول بفروشم»
سپس بحث اصلی را شروع کرد:
«می خواهم در ابتدا از اولین فردی که حق به گردن من دارد و مهندسی را به من آموخت و عملا منتور(mentor) من بوده نام ببرم. او John Shafier بود. او کسی بود که برای اولین بار من را که ۲۳ ساله بودم در شرکتش در ساکرامنتو استخدام کرد. در آن دفتر کوچک، او اصول کارهای طراحی سازه را به من آموخت.
من برای او کار می کردم تا اینکه او دچار بیماری شد و تصمیم گرفت خودش را بازنشسته کند. گفت "هی کیت! من میخواهم این شرکت را بفروشم و پیشنهادم این است که تو بیا و بخر". گفتم: قیمت این شرکت چقدر است؟ گفت ۲۷۰هزار دلار. گفتم ولی درآمد یک سال من ۵۵هزار دلار بیشتر نیست. گفت: ایرادی ندارد بخر و در قالب قسط از سود شرکت، مابقی را پرداخت کن.
آن دفتر پنج نفره را خریدم و از آن روز تا امروز که دفترهای متعدد در کشورهای مختلف دنیا تاسیس کرده ام می خواهم با شما بگویم که علت رشد شرکت چه بوده؟»
کیت ادامه داد:
برای رشد یک شرکت باید فلسفه ذهنی «چیزی فراتر از پول» باشد و می خواهم فلسفه خودم را بگویم ولی قبل از آن باید بگویم که در تاسیس بیزینس «یک فرد» باید توانمندیهای خود را حداکثری (maximize) کند. ولی سوال اینجاست که چطور توانمندیهای شما maximize می شود؟ چه باید بکنیم؟ سه محور پایه ای وجود دارد که توانمندی انسان حداکثری می شود:
۱- علاقه اصلی (passion/شور/شوق) و «نقطه قوت» خودش را «کشف» کند.
۲- درباره «علت حرکت/هدف» برای خودش پاسخی بیاید.
۳- با انسانها ارتباط برقرار نکند (communicate) بلکه به دیگران وصل(Connect)شود.
1-Understand your passion and strength
2-Understand your purpose/why
3-Connect not just communicate
و بعد شروع کرد و هر یک از این ۳ را برای دانشجویان توضیح داد. اول شرح کرد که چطور کشف کرده که از بین مباحث مهندسی سازه، به بحث دمپرهای ویسکوز علاقمند شده و توضیح داد که چطور پنج سال از عمرش را صرف این passion کرده. گفت: تضمین می کنم که اگر ۵ سال شبانه روز روی یک موضوع مهندسی کار کنید در آن رشته بهترین دنیا خواهد شد. لذا passion را کشف کنید و چند سال روی آن متمرکز شوید.
برای دومی، توضیح داد که قطعا هدف باید چیزی فراتر از پول باشد وگرنه رشد شرکت با رسیدن به پول متوقف خواهد شد.
درباره سومی گفت: تعامل با انسانها را باید «آموخت».
نحوه ارتباط شما با دیگران در سرنوشت شرکت شما بسیار موثر است ...
عملا کیت به جای پرداختن به فرمولها و معادلات دیفرانسیل مدلسازی سازه، به بحث انسان پرداخت.
اینها همان چیزهایی است که در دانشگاهها نمی آموزند.
✅ @karkhone
| محمدرضا اسلامی
هفته گذشته رویداد Structural Forum 2024 در دانشگاه برگزار شد. برای مراسم شام پایانی و سخنران کلیدی (Keynote Speaker) از آقای کیت میاموتو مهندس ژاپنی-آمریکایی دعوت شده بود. او شخصیت جالبی است! از رفتارهای محافظه کار ژاپنی دور است ولی ویژگیهای مثبت خلقیات ژاپنی (نظیر نظم، سختکوشی و…) را به قسمت مثبت خلقیات آمریکایی (بلندپروازی و رویاپردازی) پیوند زده و یک شرکت مهندسی سازه بین المللی با ۲۹ دفتر فعال در نقاط مختلف دنیا تاسیس کرده است.
اما کیت یک ویژگی منحصر به فرد هم داراست: او شاید تنها کسی است در این دنیا که هر زلزله بزرگی که در هر نقطه کره زمین رخ می دهد، به فاصله چند ساعت خودش را به کانون زلزله می رساند. زلزله ها باعث بسته شدن راهها و فرودگاهها می شوند ولی این انسان عجیب و غریب سریعا در چند ساعت نخست بعد از هر زلزله ای در مرکز آسیب مستقر می شود، آنجا به بحثهای امداد و نجات کمک می کند، و به فاصله کوتاهی پس از حضور در منطقه، اولین گزارش فنی از آسیبها را روی وب سایت شرکتش منتشر می کند.
لذا خانمی که می خواست کیت را به حضار معرفی کند گفت:
He is the guy chasing earthquakes!
«این همون فردیه که در تعقیبِ زلزله هاست!»
اولین بار سخنرانی کیت را ۱۵ سال پیش در دانشگاه لیهای دیدم. سال ۲۰۰۹ کیت دانشجوی دکترا در دانشگاه توکیوتِک بود و همان زمان تسلط او بر مدلسازی دمپرها در سازه های بلند برایم باعث تعجب شد و از آن زمان دوست شدیم. کنجکاو بودم که امشب چه خواهد گفت؟!
کیت به دانشجویان این نشست گفت:
موضوعی که برای امشب انتخاب کرده ام این است: چطور یک شرکت پنج نفره تبدیل شد به یک شرکت بین المللی؟
قبل از شروع بحث گفت: «تقریبا هر هفته، یک پیشنهاد قیمت به ما می رسد. دائما یک نفر/مجموعه پیدا میشه که میخواهند شرکت ما را بخرند و می گویند: چند؟!
چقدر می فروشی؟»
(توضیح اینکه در آمریکا و ژاپن مرسوم است که شرکتهای بزرگ پس از توافق مالی شرکتهای دیگر را بخرند یا ادغام merge بشوند)
بعد گفت:
«پاسخی که می دهم این است: من شرکت را برای پول تاسیس نکردم که حالا برای پول بفروشم»
سپس بحث اصلی را شروع کرد:
«می خواهم در ابتدا از اولین فردی که حق به گردن من دارد و مهندسی را به من آموخت و عملا منتور(mentor) من بوده نام ببرم. او John Shafier بود. او کسی بود که برای اولین بار من را که ۲۳ ساله بودم در شرکتش در ساکرامنتو استخدام کرد. در آن دفتر کوچک، او اصول کارهای طراحی سازه را به من آموخت.
من برای او کار می کردم تا اینکه او دچار بیماری شد و تصمیم گرفت خودش را بازنشسته کند. گفت "هی کیت! من میخواهم این شرکت را بفروشم و پیشنهادم این است که تو بیا و بخر". گفتم: قیمت این شرکت چقدر است؟ گفت ۲۷۰هزار دلار. گفتم ولی درآمد یک سال من ۵۵هزار دلار بیشتر نیست. گفت: ایرادی ندارد بخر و در قالب قسط از سود شرکت، مابقی را پرداخت کن.
آن دفتر پنج نفره را خریدم و از آن روز تا امروز که دفترهای متعدد در کشورهای مختلف دنیا تاسیس کرده ام می خواهم با شما بگویم که علت رشد شرکت چه بوده؟»
کیت ادامه داد:
برای رشد یک شرکت باید فلسفه ذهنی «چیزی فراتر از پول» باشد و می خواهم فلسفه خودم را بگویم ولی قبل از آن باید بگویم که در تاسیس بیزینس «یک فرد» باید توانمندیهای خود را حداکثری (maximize) کند. ولی سوال اینجاست که چطور توانمندیهای شما maximize می شود؟ چه باید بکنیم؟ سه محور پایه ای وجود دارد که توانمندی انسان حداکثری می شود:
۱- علاقه اصلی (passion/شور/شوق) و «نقطه قوت» خودش را «کشف» کند.
۲- درباره «علت حرکت/هدف» برای خودش پاسخی بیاید.
۳- با انسانها ارتباط برقرار نکند (communicate) بلکه به دیگران وصل(Connect)شود.
1-Understand your passion and strength
2-Understand your purpose/why
3-Connect not just communicate
و بعد شروع کرد و هر یک از این ۳ را برای دانشجویان توضیح داد. اول شرح کرد که چطور کشف کرده که از بین مباحث مهندسی سازه، به بحث دمپرهای ویسکوز علاقمند شده و توضیح داد که چطور پنج سال از عمرش را صرف این passion کرده. گفت: تضمین می کنم که اگر ۵ سال شبانه روز روی یک موضوع مهندسی کار کنید در آن رشته بهترین دنیا خواهد شد. لذا passion را کشف کنید و چند سال روی آن متمرکز شوید.
برای دومی، توضیح داد که قطعا هدف باید چیزی فراتر از پول باشد وگرنه رشد شرکت با رسیدن به پول متوقف خواهد شد.
درباره سومی گفت: تعامل با انسانها را باید «آموخت».
نحوه ارتباط شما با دیگران در سرنوشت شرکت شما بسیار موثر است ...
عملا کیت به جای پرداختن به فرمولها و معادلات دیفرانسیل مدلسازی سازه، به بحث انسان پرداخت.
اینها همان چیزهایی است که در دانشگاهها نمی آموزند.
✅ @karkhone
کارشناس یا کارنشناس
اگر شرکتی تاسیس کرده باشید یا کسب و کاری ایجاد کرده باشید حتما با این موضوع برخورد کردهاید که یکی از شرایط کسب «جواز» کار، استخدام یا داشتن فلان کارشناس در هیئت مدیره است.
حتی در یک کسب و کار سنتی مثل کشاورزی و دامداری هم چنین مقرراتی وجود دارند که البته در برخی مواقع امکان فیزیکی فضولی وجود ندارد و البته در مناطقی سرمایهگذار آزادی بیشتری در به کار نگرفتن این متخصصها دارد و از قضا در این موارد، موفقتر هم هستند.
اما این مقررات تا چه حد در موفقیت صاحب کسب و کار تاثیر دارد؟
موضوعی که پیش میآید این است که کارفرما مجبور به استفاده از این افراد میشود و این داوطلبانه و از روی رغبت صورت نمیگیرد.
بسیاری از صاحبان کسب و کارها هستند که مجبور میشوند به طور فرمالیته کارشناس خود را به دولت نشان بدهند و شاید مبلغی هم برای استفاده از مدرک این کارشناس به او بدهند، اما در عمل استفاده نمیکنند!
چرا حتی وقتی صاحبکار پول کارشناس را هم داده، از تخصص او استفاده نمیکند؟
آیا این عمل به ضرر اوست یا او دنبال ضرر است؟
واضح است که گاهی ما شاید در تشخیص منافعمان دچار اشتباهاتی شویم، اما مطلقا به دنبال زیان نیستیم.
پس به هر دلیلی یا کارفرما از کارشناس سود نمیبرد یا فکر میکند که سودی برایش ندارد.
در حالت اول، حق با کارفرماست و الزام او به استفاده از تخصصی که سودی برایش ندارد، نقض آشکار مالکیت او بر کسب و کارش است.
در حالت دوم هم موضوع جبر و نقض مالکیت همچنان معتبر است، منتهی با این توجیه که دولت خیال میکند نفع صاحب کسب و کار را بهتر از خودش میداند و اگرچه خلاف میل کارفرماست، اما چون به نفعش است، دولت به خودش اجازه میدهد او را به زور به بهشت ببرد!
معصیت دیگری که دولت مرتکب شده این است که مدرک را به یک عامل رانت تبدیل کرده و به شما میگوید اگر میخواهی کارت راه بیافتد، باید به فلانی این مقدار پول را بدهی!
معصیت دیگر هم این است که وقتی با یک مدرک کسی بتواند پول در بیاورد، چه نیازی به کار بلد بودن دارد؟ پس کمکم از «دانش» تنها یک کلمه باقی میماند و بعد از مدتی، «دانش» به یک مترسک پوشالی و ملعبه دست «قدرت» تبدیل میشود.
شما این انحطاط را آشکارا در کلمه «دانشبنیان» میتوانید ببینید.
چیزی تهی از «دانش» که نام «دانش» را دارد اما هیچ نمیداند! مانند متجاوزی که صاحبخانه را به قتل رسانده و در خانه مقتول زندگی میکند و خانه را از آن خود میداند.
مضافاً که رانت اعطا شده ظاهرا از جیب ثروتمند زالو صفت پرداخت میشود. رابینهود بازی که نفرت ایجاد میکند و توقع و طمع نسبت به مال غیر ایجاد میکند، مشروعیت بخشیدن به دزدی است، عادت دادن اجتماع به رفتارهای مخرب و ویرانگر است، ترغیب گروهی از انسانها علیه گروهی دیگر و شکستن مالکیت یک فرد در نظر افراد دیگر است، توجیه و حقدار جلوه دادن تجاوز است.
عاقبت بسط این بیاخلاقی در جامعه چه چیزی خواهد بود؟
اگر روزی به جای مال یک گروه، زبان، دین، پوشش یا عقیدهشان را قرار دهیم، باید منتظر چه فجایعی باشیم؟
یقینا چنین انحطاط و فسادی که صرفا معلول تحمیل اراده از جانب قدرت است چیزی جز زیان برای اجتماع انسانها و فرد فردِ ساکنان یک اقلیم ندارد.
این عمل و توجیه آشناییست و البته اگر در مورد کار و کاسبی با این نگرش مواجه نشده باشید، بیگمان در مورد پوشش، عقیده، آزادی بیان و ... این ارسال زورکی به بهشت و عواقبش را تجربه و تحمل کردهاید.
ادامه مطلب
✅ @karkhone
اگر شرکتی تاسیس کرده باشید یا کسب و کاری ایجاد کرده باشید حتما با این موضوع برخورد کردهاید که یکی از شرایط کسب «جواز» کار، استخدام یا داشتن فلان کارشناس در هیئت مدیره است.
حتی در یک کسب و کار سنتی مثل کشاورزی و دامداری هم چنین مقرراتی وجود دارند که البته در برخی مواقع امکان فیزیکی فضولی وجود ندارد و البته در مناطقی سرمایهگذار آزادی بیشتری در به کار نگرفتن این متخصصها دارد و از قضا در این موارد، موفقتر هم هستند.
اما این مقررات تا چه حد در موفقیت صاحب کسب و کار تاثیر دارد؟
موضوعی که پیش میآید این است که کارفرما مجبور به استفاده از این افراد میشود و این داوطلبانه و از روی رغبت صورت نمیگیرد.
بسیاری از صاحبان کسب و کارها هستند که مجبور میشوند به طور فرمالیته کارشناس خود را به دولت نشان بدهند و شاید مبلغی هم برای استفاده از مدرک این کارشناس به او بدهند، اما در عمل استفاده نمیکنند!
چرا حتی وقتی صاحبکار پول کارشناس را هم داده، از تخصص او استفاده نمیکند؟
آیا این عمل به ضرر اوست یا او دنبال ضرر است؟
واضح است که گاهی ما شاید در تشخیص منافعمان دچار اشتباهاتی شویم، اما مطلقا به دنبال زیان نیستیم.
پس به هر دلیلی یا کارفرما از کارشناس سود نمیبرد یا فکر میکند که سودی برایش ندارد.
در حالت اول، حق با کارفرماست و الزام او به استفاده از تخصصی که سودی برایش ندارد، نقض آشکار مالکیت او بر کسب و کارش است.
در حالت دوم هم موضوع جبر و نقض مالکیت همچنان معتبر است، منتهی با این توجیه که دولت خیال میکند نفع صاحب کسب و کار را بهتر از خودش میداند و اگرچه خلاف میل کارفرماست، اما چون به نفعش است، دولت به خودش اجازه میدهد او را به زور به بهشت ببرد!
معصیت دیگری که دولت مرتکب شده این است که مدرک را به یک عامل رانت تبدیل کرده و به شما میگوید اگر میخواهی کارت راه بیافتد، باید به فلانی این مقدار پول را بدهی!
معصیت دیگر هم این است که وقتی با یک مدرک کسی بتواند پول در بیاورد، چه نیازی به کار بلد بودن دارد؟ پس کمکم از «دانش» تنها یک کلمه باقی میماند و بعد از مدتی، «دانش» به یک مترسک پوشالی و ملعبه دست «قدرت» تبدیل میشود.
شما این انحطاط را آشکارا در کلمه «دانشبنیان» میتوانید ببینید.
چیزی تهی از «دانش» که نام «دانش» را دارد اما هیچ نمیداند! مانند متجاوزی که صاحبخانه را به قتل رسانده و در خانه مقتول زندگی میکند و خانه را از آن خود میداند.
مضافاً که رانت اعطا شده ظاهرا از جیب ثروتمند زالو صفت پرداخت میشود. رابینهود بازی که نفرت ایجاد میکند و توقع و طمع نسبت به مال غیر ایجاد میکند، مشروعیت بخشیدن به دزدی است، عادت دادن اجتماع به رفتارهای مخرب و ویرانگر است، ترغیب گروهی از انسانها علیه گروهی دیگر و شکستن مالکیت یک فرد در نظر افراد دیگر است، توجیه و حقدار جلوه دادن تجاوز است.
عاقبت بسط این بیاخلاقی در جامعه چه چیزی خواهد بود؟
اگر روزی به جای مال یک گروه، زبان، دین، پوشش یا عقیدهشان را قرار دهیم، باید منتظر چه فجایعی باشیم؟
یقینا چنین انحطاط و فسادی که صرفا معلول تحمیل اراده از جانب قدرت است چیزی جز زیان برای اجتماع انسانها و فرد فردِ ساکنان یک اقلیم ندارد.
این عمل و توجیه آشناییست و البته اگر در مورد کار و کاسبی با این نگرش مواجه نشده باشید، بیگمان در مورد پوشش، عقیده، آزادی بیان و ... این ارسال زورکی به بهشت و عواقبش را تجربه و تحمل کردهاید.
ادامه مطلب
✅ @karkhone
Telegram
karkhone | کارخانه
اما بیایید فعلا فقط فرض کنیم که دولت خیلی باهوش است و مردم خیلی نادان.
اعضای دولت هم از جنس مردم نیستند و خداوند آنها را که «منحصرا» برای مدیریت ما خلق کرده را از سیاره دیگری برایمان ارسال میکند که بسیار هم شکر واجب آید.
بهره بردن از این متخصصان آسمانی قطعا…
اعضای دولت هم از جنس مردم نیستند و خداوند آنها را که «منحصرا» برای مدیریت ما خلق کرده را از سیاره دیگری برایمان ارسال میکند که بسیار هم شکر واجب آید.
بهره بردن از این متخصصان آسمانی قطعا…
شاخص بورس اسرائیل
یک سال است درگیر جنگ مستقیم است
به ایران هم حدودا حمله مستقیم کرده.
نه تنها ریزش نداشته،بلکه ۴۰ درصد رشد کرده...
بورس ایران یک سال گذشته
برخلاف رشد حدود ۱۰۰ درصدی دلار و سکه و تورم مشهود در جامعه فقط ریزش داشته.
این ها به خاطر فاجعه ۱۷ اردیبهشت و مصوبه های ضد تولید و بورسی بود که پول های درشت را فراری داد
که مولد ترین ترین بازار کشور را خالی از سرمایه گذار کرد.
✅ @karkhone
یک سال است درگیر جنگ مستقیم است
به ایران هم حدودا حمله مستقیم کرده.
نه تنها ریزش نداشته،بلکه ۴۰ درصد رشد کرده...
بورس ایران یک سال گذشته
برخلاف رشد حدود ۱۰۰ درصدی دلار و سکه و تورم مشهود در جامعه فقط ریزش داشته.
این ها به خاطر فاجعه ۱۷ اردیبهشت و مصوبه های ضد تولید و بورسی بود که پول های درشت را فراری داد
که مولد ترین ترین بازار کشور را خالی از سرمایه گذار کرد.
✅ @karkhone
برای قضیه کوروش کمپانی، همه بلبلزبان شدهاند و با فیگور فیلسوفانه، مالباختهگان را سرزنش میکنند که چرا چنین فریب بزرگی خوردهاند و مگر میشود یک کالایی را که در بازار، بیش از 100میلیون قیمت دارد را کسی 20میلیون بفروشد؟!
اما مالباخته کوروش کمپانی در جواب این فیلسوفان همه چیز دان میگوید: خودتان چرا این همه سال برایتان سوال نبوده و هنوز هم نیست که چگونه خودرویی که مردم در بازار 500میلیون میخرند را کارخانه با 200میلیون میفروشد؟
چطور دلاری که مردم در بازار 25هزار میخریدند را دولت 4200 میفروخت؟
چطور بنزینی که در کشور همسایه 2دلار میخرند را اینجا 2سنت میفروشند؟
حال اگر شما همین الان دارید برای موارد فوق توجیهات فلسفی و اقتصادی و اخلاقی و دینی و… میتراشید و آنها را امری شدنی و حقی بدیهی میدانید پس خیلی جای تعجب ندارد که کسی آیفون 100میلیونی را با 20میلیون به ما بفروشد آن هم در شرایطی که خیلیها در همان ابتدا با این قیمت تحویل گرفتهاند پس ما هم شاید جزو برندگان باشیم و اینکه مابهتفاوت از کجا میآید به ما چه ربطی دارد؟ مگر برای دلار ترجیحی و خودروی قرعهکشی و بنزین کارتی پرسیدیم از کجا میآید؟ این هم لابد از همانجا میآید دیگر. اگر آن شده پس این هم میشود!
بنظر من هم کاملا منطقی است؛ آیا قیمتگذاری کوروش کمپانی کوچکترین تفاوتی با قیمتگذاری دولتهای جمهوری اسلامی و تبدیل مردم به اقلیت برندگان و اکثریت بازندگان دارد؟
تفاوت فقط اینجاست که بازی کوروش کمپانی چون به منابع قدرت و ثروت عمومی دسترسی نداشته خیلی زود تمام شده اما بازی دولت جمهوری اسلامی شاید یکی دو دهه دیگر هم ادامه پیدا کند؛ اما چیزی که از این هر دوی این بازیها به جا میماند لشکری از بازندگان و اندکی از برندگان است.
✅ @karkhone
اما مالباخته کوروش کمپانی در جواب این فیلسوفان همه چیز دان میگوید: خودتان چرا این همه سال برایتان سوال نبوده و هنوز هم نیست که چگونه خودرویی که مردم در بازار 500میلیون میخرند را کارخانه با 200میلیون میفروشد؟
چطور دلاری که مردم در بازار 25هزار میخریدند را دولت 4200 میفروخت؟
چطور بنزینی که در کشور همسایه 2دلار میخرند را اینجا 2سنت میفروشند؟
حال اگر شما همین الان دارید برای موارد فوق توجیهات فلسفی و اقتصادی و اخلاقی و دینی و… میتراشید و آنها را امری شدنی و حقی بدیهی میدانید پس خیلی جای تعجب ندارد که کسی آیفون 100میلیونی را با 20میلیون به ما بفروشد آن هم در شرایطی که خیلیها در همان ابتدا با این قیمت تحویل گرفتهاند پس ما هم شاید جزو برندگان باشیم و اینکه مابهتفاوت از کجا میآید به ما چه ربطی دارد؟ مگر برای دلار ترجیحی و خودروی قرعهکشی و بنزین کارتی پرسیدیم از کجا میآید؟ این هم لابد از همانجا میآید دیگر. اگر آن شده پس این هم میشود!
بنظر من هم کاملا منطقی است؛ آیا قیمتگذاری کوروش کمپانی کوچکترین تفاوتی با قیمتگذاری دولتهای جمهوری اسلامی و تبدیل مردم به اقلیت برندگان و اکثریت بازندگان دارد؟
تفاوت فقط اینجاست که بازی کوروش کمپانی چون به منابع قدرت و ثروت عمومی دسترسی نداشته خیلی زود تمام شده اما بازی دولت جمهوری اسلامی شاید یکی دو دهه دیگر هم ادامه پیدا کند؛ اما چیزی که از این هر دوی این بازیها به جا میماند لشکری از بازندگان و اندکی از برندگان است.
✅ @karkhone
| سید حمید حسینی
درسال ۹۲ که رییس کمیسیون اصل ۴۴ وفضای کسب وکار بودم نشست های ماهانه ای را با حضور اندیشمندان واساتید اقتصاد مدیریت در اتاق ایران برگزار میکردیم،
در نشست مردادماه مرحوم ایت الله موسوی بجنوردی و مصباحی مقدم مهمان نشست بودند، ایت الله بجنوردی در پاسخ به سوالات اقایان عسکر اولادی وحریری در رابطه با سود بانکی وربا، دخالت دولت در اقتصاد، مصادره ها، عفو عمومی واقتصاد اسلامی نقطه نظرات خود را بر مبنای فتاوی امام بیان نمود،
با توجه به ارتحال این فقیه اندیشمند واصلاح طلب بازگو کردن مطالب این جلسه خالی از لطف نیست، روحش شاد ویادش گرامیباد:
۱-"الحمدالله اینجا اقتصاددان فراوان هستند هر مقدار نرخ تورم اگر در جامعه شد اولاً این را بدانید پولی که ما داریم، پول واقعی نیست و نشانه قدرت خرید است یعنی اسکناس مانند طلا و نقره نیست که یک ارزش ذاتی داشته باشد. اسکناس نشانه قدرت خرید است.یعنی دارنده یک 1000 تومان یک مقدار قدرت خرید دارد میتواند نیازهایش را با این برطرف کند. وی افزود: در اینکه جامعه که پولش نشانه خرید است اگر هر مقدار نرخ تورم شد بر همان مقدار کاهش خرید پول ملی میشود. این مانند دو دوتا چهارتایی هست که در علم اقتصاد هست. ما الان اصلاً ربا نداریم در بانکها. اصلاً دیگر ربا مفهومی ندارد".
۲-"مشکلی که وجود دارد دخالتهای دولت در امور اجرایی اقتصاد است. ما این را میخواستیم بیشتر مورد بررسی قرار دهیم که حد و مرز و دخالت حکومت در اقتصاد و در اداره اقتصادی جامعه چقدر است و حد و مرز بخش خصوصی چیست. یعنی همین قدر که بگوییم دولت کاسب خوبی نیست، این را که به هر حال من عوام هم میدانم، توقع این است که مشخص کنید بر مبانی فقهای ما در تاریخ دینی ما این حد و مرز کجاست. آیا حاکمیت به جز دریافت خمس و زکات قرار است که بیزینس هم کند، وارد کاسبی هم شود، در دست و بال کاسبها هم بگردد یا نه قرار است که کنار بایستد و از کاسبها مالیات بگیرد اجازه دهد مملکت اداره شود این را باید بر مبنای فقهی بگیریم.
۳-"در مورد مساله مصادرهها معنیاش این نیست که هرچه که مصادره شد ما قبول داریم. میخواهم بگویم که اینطور نیست. اما تعداد کثیری از این مصادرهها پس داده شد. من چون خودم در جریان بودم و در شورا بودم دارم این را میگویم. خیلی از این مصادرهها، اسم فرد را نمیبرم چون فوت کردهاند که مصادره کرده بود اصلاً جلسه دادگاه نبود یک لیست داده بود، افراد را اینها اموال خودشان منقول و غیرمنقول، فرزندانشان، همه مصادره شود. خب این خیلی مسخره بود. یعنی واقعیتاش این است که اصلاً اینها نه حکم شرعی است و نه حکم قانونی است. وی ادامه داد: اینها مورد قبول هیچ کس نبود. اینها را پای نظام نیاوریم. یعنی اینها کارهای خودسرانهای بود که یک عدهای انجام میدادند. اول هر انقلابی بلبشو میشود. یک عدهای سوءاستفاده میکنند و این کارها را انجام دادند. موسویبجنوردی یادآور شد: میخواهم بگویم سیستم حکومت ما این نبود و سیستم حکومت خب خود امام را که بنده با خود ایشان خیلی و صد درصد مخالف این کارها بودند".
۴-"چند روزی که آمدم ایران روزی بود که امام وارد قم شده بودند، ببینید آنچه را که الان دارم میگویم ماه رمضان است و من مسئولم پیش خدا، ما هم رفتیم قم. بنده تا دست ایشان را بوسیدم به من فرمودند برو دلیل پیدا کن برایم میخواهم *عفو عمومی* دهم. من به ایشان عرض کردم شما که ولایت مطلقه را قبول دارید، پیغمبر اکرم وقتی وارد مکه شدند فرمودند هرکس مسلمان شود، کارهای دیگرش کم لم یکن. بعد فرمودند هر خونی که در جار ریخته شده زیر پای من. فلذا وحشی قاتل هم اسلام آورد و پیغمبر او را کنار مسلمانان نشاند. ایشان فرمودند که راجع به قاتلها باید فکر کنم. اگر یادتان باشد که ایشان فردایش عفو عمومی دادند. استثنا کردند مگر کسانی که آدم کشتند. گفتند چون این جزو حقوق مردم است. میخواهم بگویم امام وضعش این بود. واقعیت امام این است. حالا اینکه یک عدهای خودسرانه بلند شدند مصادره میکردند و میگرفتند ما اینها را نه پای امام باید بگذاریم و نه پای نظام. فلذا اکثر اینها همهشان رد شدند. یعنی بعضی مصادرهها نقض شد و به صاحبانشان برگردانده شد".
✅ @karkhone
درسال ۹۲ که رییس کمیسیون اصل ۴۴ وفضای کسب وکار بودم نشست های ماهانه ای را با حضور اندیشمندان واساتید اقتصاد مدیریت در اتاق ایران برگزار میکردیم،
در نشست مردادماه مرحوم ایت الله موسوی بجنوردی و مصباحی مقدم مهمان نشست بودند، ایت الله بجنوردی در پاسخ به سوالات اقایان عسکر اولادی وحریری در رابطه با سود بانکی وربا، دخالت دولت در اقتصاد، مصادره ها، عفو عمومی واقتصاد اسلامی نقطه نظرات خود را بر مبنای فتاوی امام بیان نمود،
با توجه به ارتحال این فقیه اندیشمند واصلاح طلب بازگو کردن مطالب این جلسه خالی از لطف نیست، روحش شاد ویادش گرامیباد:
۱-"الحمدالله اینجا اقتصاددان فراوان هستند هر مقدار نرخ تورم اگر در جامعه شد اولاً این را بدانید پولی که ما داریم، پول واقعی نیست و نشانه قدرت خرید است یعنی اسکناس مانند طلا و نقره نیست که یک ارزش ذاتی داشته باشد. اسکناس نشانه قدرت خرید است.یعنی دارنده یک 1000 تومان یک مقدار قدرت خرید دارد میتواند نیازهایش را با این برطرف کند. وی افزود: در اینکه جامعه که پولش نشانه خرید است اگر هر مقدار نرخ تورم شد بر همان مقدار کاهش خرید پول ملی میشود. این مانند دو دوتا چهارتایی هست که در علم اقتصاد هست. ما الان اصلاً ربا نداریم در بانکها. اصلاً دیگر ربا مفهومی ندارد".
۲-"مشکلی که وجود دارد دخالتهای دولت در امور اجرایی اقتصاد است. ما این را میخواستیم بیشتر مورد بررسی قرار دهیم که حد و مرز و دخالت حکومت در اقتصاد و در اداره اقتصادی جامعه چقدر است و حد و مرز بخش خصوصی چیست. یعنی همین قدر که بگوییم دولت کاسب خوبی نیست، این را که به هر حال من عوام هم میدانم، توقع این است که مشخص کنید بر مبانی فقهای ما در تاریخ دینی ما این حد و مرز کجاست. آیا حاکمیت به جز دریافت خمس و زکات قرار است که بیزینس هم کند، وارد کاسبی هم شود، در دست و بال کاسبها هم بگردد یا نه قرار است که کنار بایستد و از کاسبها مالیات بگیرد اجازه دهد مملکت اداره شود این را باید بر مبنای فقهی بگیریم.
۳-"در مورد مساله مصادرهها معنیاش این نیست که هرچه که مصادره شد ما قبول داریم. میخواهم بگویم که اینطور نیست. اما تعداد کثیری از این مصادرهها پس داده شد. من چون خودم در جریان بودم و در شورا بودم دارم این را میگویم. خیلی از این مصادرهها، اسم فرد را نمیبرم چون فوت کردهاند که مصادره کرده بود اصلاً جلسه دادگاه نبود یک لیست داده بود، افراد را اینها اموال خودشان منقول و غیرمنقول، فرزندانشان، همه مصادره شود. خب این خیلی مسخره بود. یعنی واقعیتاش این است که اصلاً اینها نه حکم شرعی است و نه حکم قانونی است. وی ادامه داد: اینها مورد قبول هیچ کس نبود. اینها را پای نظام نیاوریم. یعنی اینها کارهای خودسرانهای بود که یک عدهای انجام میدادند. اول هر انقلابی بلبشو میشود. یک عدهای سوءاستفاده میکنند و این کارها را انجام دادند. موسویبجنوردی یادآور شد: میخواهم بگویم سیستم حکومت ما این نبود و سیستم حکومت خب خود امام را که بنده با خود ایشان خیلی و صد درصد مخالف این کارها بودند".
۴-"چند روزی که آمدم ایران روزی بود که امام وارد قم شده بودند، ببینید آنچه را که الان دارم میگویم ماه رمضان است و من مسئولم پیش خدا، ما هم رفتیم قم. بنده تا دست ایشان را بوسیدم به من فرمودند برو دلیل پیدا کن برایم میخواهم *عفو عمومی* دهم. من به ایشان عرض کردم شما که ولایت مطلقه را قبول دارید، پیغمبر اکرم وقتی وارد مکه شدند فرمودند هرکس مسلمان شود، کارهای دیگرش کم لم یکن. بعد فرمودند هر خونی که در جار ریخته شده زیر پای من. فلذا وحشی قاتل هم اسلام آورد و پیغمبر او را کنار مسلمانان نشاند. ایشان فرمودند که راجع به قاتلها باید فکر کنم. اگر یادتان باشد که ایشان فردایش عفو عمومی دادند. استثنا کردند مگر کسانی که آدم کشتند. گفتند چون این جزو حقوق مردم است. میخواهم بگویم امام وضعش این بود. واقعیت امام این است. حالا اینکه یک عدهای خودسرانه بلند شدند مصادره میکردند و میگرفتند ما اینها را نه پای امام باید بگذاریم و نه پای نظام. فلذا اکثر اینها همهشان رد شدند. یعنی بعضی مصادرهها نقض شد و به صاحبانشان برگردانده شد".
✅ @karkhone
خلاصه گفتگوی پاوول دوورو و تاکر کارلسون
پاوول سال ۱۹۸۴ توی شوروی به دنیا میاد، ۴ ساله بوده که با خانواده نقل مکان میکنن ایتالیا و در زمان فروپاشی شوروی دوباره برمیگردن.
وقتی ۲۱ سالش بوده شبکهاجتماعی VK رو طراحی میکنه، که معروف هست به فیسبوک روسیه و میگه اون موقع فقط خودم بودم، برنامهنویسی میکردم، مدیر سرور بودم، پشتیبان سایت بودم و همه کارا با خودم بود. نهایتا تا سال ۲۰۱۱ این شبکهاجتماعی به ۱۰۰ میلیون کاربر میرسه.
با شروع تضاهراتها توی روسیه مخالفهای دولت بیشتر از VK استفاده میکنن و دولت بهشون میگه باید محتوای مخالفها و کامیونیتیها حذف بشن.
سال ۲۰۱۳ ماجرا پیچیدهتر میشه و دولت روسیه اطلاعات کاربران رو هم درخواست میکنه، در نهایت بهش میگن یا سهامتو بفروش یا اینکه باید سمت دولت باشی. که خب اینجا پاول تمام سهامشو میفروشه و از مدیرعاملی هم استعفا میده.
تاکر وسط شو شروع میکنه به تیکه انداختن به مارک زاکربرگ که معروف هست به سانسور و میگه پاوول برای اینکه سانسور نکنه استعفا داد ولی زاکربرگ سانسورچی تمام دولتهاست.
میگه ایده تلگرام توی همون روسیه شکل گرفت، فضا امنیتی بود و نمیتونستی به کسی پیام بدی و مطمئن باشی کسی اینو نمیخونه و برادرش رمزگذاری اولیه تلگرام رو طراحی میکنه، برادرش از آدمهای سوپر اسمارت دنیای ریاضی هست، پس هسته و رمزگذاری با برادرش میشه و رابط کاربری و بقیه بخشهارو هم خود پاول طراحی میکنه.
میگه بعد از اینکه از روسیه خارج شدیم خیلی از جاها رفتیم ولی اکثرشون بروکراسیهای عجیبی داشتن، بریتانیا، آلمان، سنگاپور، سانفرانسیسکو از جاهایی بودن که رفتیم، مثلا ما میخواستیم بهترین برنامهنویسهارو از سراسر دنیا استخدام کنیم ولی اینا میگفتن اینجوری نیست، شما به راحتی نمیتونید کسی که خارج از کشور هست رو استخدام کنید. باید توی روزنامه آگهی بزنید بعد اگه تا ۶ ماه کسی از داخل کشور برای اون شغل درخواست نداد بعد میتونید نیروی خودتون رو استخدام کنید.
توضیح میده که آمریکا رو هم امتحان کردن ولی فشار نهایتهای امنیتی رو احساس کردن همون روزهای اول و گفتن اینجا جایی نیست که ما بتونیم دووم بیاریم «منظورش اینه که از روسیه میان کلا حساسیت روشون زیاده».
بعد ۷ سال پیش میرن دبی و میگه مزیت امارات اینه که به راحتی هرکسی از هرجای دنیا رو میتونید استخدام کنید، سیستم مالیات کارامد هست و زیرساخت عالیه.
میگه خوبی امارات هم اینه که کلا باهات کاری ندارن، حتی یه بار هم بهمون پیام ندادن یه چیزیو حذف کنیم یا ...
تاکر میگه چرا ۱۰۰ درصد سهام تلگرام مال خودته؟ در جواب میگه هدف ما مستقل بودنه و میدونیم که سرمایهها وقتی میان اهدافی هم دارن.
تمام سرمایهام یا داخل بانکه یا بیتکوین هست و هیچوقت اونارو خرج نکردم، جت نخریدم، قایق نخریدم، هیچ زمینی یا خونهای ندارم، علاقه دارم این سرمایه برای تلگرام هزینه بشه.
✅ @karkhone
پاوول سال ۱۹۸۴ توی شوروی به دنیا میاد، ۴ ساله بوده که با خانواده نقل مکان میکنن ایتالیا و در زمان فروپاشی شوروی دوباره برمیگردن.
وقتی ۲۱ سالش بوده شبکهاجتماعی VK رو طراحی میکنه، که معروف هست به فیسبوک روسیه و میگه اون موقع فقط خودم بودم، برنامهنویسی میکردم، مدیر سرور بودم، پشتیبان سایت بودم و همه کارا با خودم بود. نهایتا تا سال ۲۰۱۱ این شبکهاجتماعی به ۱۰۰ میلیون کاربر میرسه.
با شروع تضاهراتها توی روسیه مخالفهای دولت بیشتر از VK استفاده میکنن و دولت بهشون میگه باید محتوای مخالفها و کامیونیتیها حذف بشن.
سال ۲۰۱۳ ماجرا پیچیدهتر میشه و دولت روسیه اطلاعات کاربران رو هم درخواست میکنه، در نهایت بهش میگن یا سهامتو بفروش یا اینکه باید سمت دولت باشی. که خب اینجا پاول تمام سهامشو میفروشه و از مدیرعاملی هم استعفا میده.
تاکر وسط شو شروع میکنه به تیکه انداختن به مارک زاکربرگ که معروف هست به سانسور و میگه پاوول برای اینکه سانسور نکنه استعفا داد ولی زاکربرگ سانسورچی تمام دولتهاست.
میگه ایده تلگرام توی همون روسیه شکل گرفت، فضا امنیتی بود و نمیتونستی به کسی پیام بدی و مطمئن باشی کسی اینو نمیخونه و برادرش رمزگذاری اولیه تلگرام رو طراحی میکنه، برادرش از آدمهای سوپر اسمارت دنیای ریاضی هست، پس هسته و رمزگذاری با برادرش میشه و رابط کاربری و بقیه بخشهارو هم خود پاول طراحی میکنه.
میگه بعد از اینکه از روسیه خارج شدیم خیلی از جاها رفتیم ولی اکثرشون بروکراسیهای عجیبی داشتن، بریتانیا، آلمان، سنگاپور، سانفرانسیسکو از جاهایی بودن که رفتیم، مثلا ما میخواستیم بهترین برنامهنویسهارو از سراسر دنیا استخدام کنیم ولی اینا میگفتن اینجوری نیست، شما به راحتی نمیتونید کسی که خارج از کشور هست رو استخدام کنید. باید توی روزنامه آگهی بزنید بعد اگه تا ۶ ماه کسی از داخل کشور برای اون شغل درخواست نداد بعد میتونید نیروی خودتون رو استخدام کنید.
توضیح میده که آمریکا رو هم امتحان کردن ولی فشار نهایتهای امنیتی رو احساس کردن همون روزهای اول و گفتن اینجا جایی نیست که ما بتونیم دووم بیاریم «منظورش اینه که از روسیه میان کلا حساسیت روشون زیاده».
بعد ۷ سال پیش میرن دبی و میگه مزیت امارات اینه که به راحتی هرکسی از هرجای دنیا رو میتونید استخدام کنید، سیستم مالیات کارامد هست و زیرساخت عالیه.
میگه خوبی امارات هم اینه که کلا باهات کاری ندارن، حتی یه بار هم بهمون پیام ندادن یه چیزیو حذف کنیم یا ...
تاکر میگه چرا ۱۰۰ درصد سهام تلگرام مال خودته؟ در جواب میگه هدف ما مستقل بودنه و میدونیم که سرمایهها وقتی میان اهدافی هم دارن.
تمام سرمایهام یا داخل بانکه یا بیتکوین هست و هیچوقت اونارو خرج نکردم، جت نخریدم، قایق نخریدم، هیچ زمینی یا خونهای ندارم، علاقه دارم این سرمایه برای تلگرام هزینه بشه.
✅ @karkhone
عربستان سعودی به دنبال فناوری چینی
| النور الکات (فایننشال تایمز)
/ مسعود یوسفحصیرچین
عربستان سعودی به دنبال این است که با استفاده از دلارهای نفتیاش صنعت فناوری داخلیاش را تقویت کند و در ازای معاملاتی بسیار بزرگ، از شرکتهای چینی پیشرو در زمینۀ فناوری میخواهد در این پادشاهی حوزۀ خلیج فارس سرمایهگذاری کنند.
علیبابا وسنستایم از شرکتهای چینی مهمی هستند که طی سه سال گذشته در ازای سرمایهگذاریهای مشترک در عربستان سعودی، قراردادهایی به ارزش صدها میلیون دلار با این کشور بستهاند.
به گفتۀ پنج فرد مطلع، از جمله مدیران صندوقهای سرمایهگذاری، کارآفرینان و مشاوران حوزۀ فناوری که روی توافقها کار میکنند، سرمایهگذاران سعودی روز به روز شروط سختگیرانهتری را برای تأمین مالی مطرح میکنند.
در مواردی، شرکتهای چینی باید تخصص فنیشان را با همکاران سعودیشان به اشتراک بگذارند.
یکی از مشاوران چینی که به شرکتهای این کشور دربارۀ گرفتن پول از عربستان سعودی مشاوره میدهد گفت «میخواهند شرکت و مهندسان شما استعدادهای آنان را آموزش دهد. انتظاراتی دارند.»
تلاش این کشور پادشاهی برای دستیابی به شرکتهای فناوری جهانی و ارتقای اقتصادش و تنوع بخشیدن به منابع درآمدش و دور شدن از اتکای به نفت، با افت و تضعیف فروش شرکتهای فناوری چینی همراه شده که برای سرمایهگذاری و درآمدهای جدید به خاورمیانه رو کردهاند.
راهبرد چین بازتاب شیوۀ یک دهه پیش دولتهای محلی چین نسبت به شرکتهای خارجی است که در ازای آموزش تیمهای محلی و سرمایهگذاری به آنان اجازه میدادند به بازار دستیابی داشته باشند.
به گفتۀ دو منبع مطلع، گروه هوش مصنوعی سنستایم برندۀ پروژۀ بلندپروازانۀ این پادشاهی برای ساخت کلانشهر آیندهنگرانۀ نئوم شده است.
این قرارداد در حالی بسته شده است که سنستایم با افت ارزش سهام و کاهش درآمد از کسبوکار اصلیاش، نظارت داخلی، مواجه است. سنستایم گفت این شرکت «فعالانه در نئوم مشارکت داشته است.»
در ماه اکتبر، گروه رانندگی خودکار چینی Pony.ai در ازای توافقی مبنی بر اینکه این شرکت مقرهای منطقهای پژوهش و توسعه و تولیدش را در عربستان سعودی مستقر کند، ده میلیون دلار از صندوق سرمایهگذاری نئوم به دست آورد.
علیبابا کلاد در سال 2022 و از طریق سرمایهگذاری مشترک با گروه مخابراتی سعودی که در زمینۀ پروژههای 5جی با هواوی همکاری داشته است، وارد بازار سعودی شد و به «تقویت همکاری» در پژوهش در زمینۀ فناوری متعهد شد.
معاملات سعودی با گروههای فناوری چینی مفادی برای محافظت از سرمایهگذاریشان دارد.
در سال 2022، سنستایم 207 میلیون دلار از شرکت سعودی هوش مصنوعی دریافت کرد که در مالکیت صندوق سرمایهگذاری دولتی این کشور، صندوق سرمایهگذاری عمومی، است تا سرمایهگذاری مشترکی برای توسعۀ راه حلهای هوش مصنوعی در خاورمیانه انجام دهد. سنستایم گفت این همکاری باعث «تقویت جوانان محلی، انتقال دانش و نوآوریهایی مهم در هوش مصنوعی» خواهد شد.
بر اساس شرایط این معامله، اگر پس از هفده سال شرکت سعودی هوش مصنوعی نتواند عرضۀ عمومی شود یا خریداری برایش پیدا نشود، سنستایم باید آن را بخرد.
چندین سرمایهگذار چینی گفتند هنگام تأسیس صندوقهای خطرپذیر، همتایان سعودیشان تنها به این شرط سرمایهگذاری میکردند که 30 درصد مبالغ جدید در پروژههای درون این پادشاهی سرمایهگذاری شود.
به گفتۀ سه مدیر صندوق چینی، این اقدامات با نگرشهای سه دهه پیش متفاوت است.
یک سرمایهگذار چینی ریسکپذیر که به دنبال تأسیس صندوقی در خاورمیانه بوده است گفت «قبلتر، سرمایهداران ریسکپذیر، بدون هیچ نام و ردی چک سفید میگرفتند. حالا خیلی سختتر است.»
به گفتۀ بعضی از تحلیلگران صنعتی، عربستان سعودی همچنین شرکتهای فناوری خارجی را به سوی توسعۀ صنعت هوش مصنوعی نوظهور این کشور هدایت میکند و مشغول «دستچین کردن» بهترین شرکتها از سیلیکون ولی تا شنژن است.
ادامه مطلب
✅ @karkhone
| النور الکات (فایننشال تایمز)
/ مسعود یوسفحصیرچین
عربستان سعودی به دنبال این است که با استفاده از دلارهای نفتیاش صنعت فناوری داخلیاش را تقویت کند و در ازای معاملاتی بسیار بزرگ، از شرکتهای چینی پیشرو در زمینۀ فناوری میخواهد در این پادشاهی حوزۀ خلیج فارس سرمایهگذاری کنند.
علیبابا وسنستایم از شرکتهای چینی مهمی هستند که طی سه سال گذشته در ازای سرمایهگذاریهای مشترک در عربستان سعودی، قراردادهایی به ارزش صدها میلیون دلار با این کشور بستهاند.
به گفتۀ پنج فرد مطلع، از جمله مدیران صندوقهای سرمایهگذاری، کارآفرینان و مشاوران حوزۀ فناوری که روی توافقها کار میکنند، سرمایهگذاران سعودی روز به روز شروط سختگیرانهتری را برای تأمین مالی مطرح میکنند.
در مواردی، شرکتهای چینی باید تخصص فنیشان را با همکاران سعودیشان به اشتراک بگذارند.
یکی از مشاوران چینی که به شرکتهای این کشور دربارۀ گرفتن پول از عربستان سعودی مشاوره میدهد گفت «میخواهند شرکت و مهندسان شما استعدادهای آنان را آموزش دهد. انتظاراتی دارند.»
تلاش این کشور پادشاهی برای دستیابی به شرکتهای فناوری جهانی و ارتقای اقتصادش و تنوع بخشیدن به منابع درآمدش و دور شدن از اتکای به نفت، با افت و تضعیف فروش شرکتهای فناوری چینی همراه شده که برای سرمایهگذاری و درآمدهای جدید به خاورمیانه رو کردهاند.
راهبرد چین بازتاب شیوۀ یک دهه پیش دولتهای محلی چین نسبت به شرکتهای خارجی است که در ازای آموزش تیمهای محلی و سرمایهگذاری به آنان اجازه میدادند به بازار دستیابی داشته باشند.
به گفتۀ دو منبع مطلع، گروه هوش مصنوعی سنستایم برندۀ پروژۀ بلندپروازانۀ این پادشاهی برای ساخت کلانشهر آیندهنگرانۀ نئوم شده است.
این قرارداد در حالی بسته شده است که سنستایم با افت ارزش سهام و کاهش درآمد از کسبوکار اصلیاش، نظارت داخلی، مواجه است. سنستایم گفت این شرکت «فعالانه در نئوم مشارکت داشته است.»
در ماه اکتبر، گروه رانندگی خودکار چینی Pony.ai در ازای توافقی مبنی بر اینکه این شرکت مقرهای منطقهای پژوهش و توسعه و تولیدش را در عربستان سعودی مستقر کند، ده میلیون دلار از صندوق سرمایهگذاری نئوم به دست آورد.
علیبابا کلاد در سال 2022 و از طریق سرمایهگذاری مشترک با گروه مخابراتی سعودی که در زمینۀ پروژههای 5جی با هواوی همکاری داشته است، وارد بازار سعودی شد و به «تقویت همکاری» در پژوهش در زمینۀ فناوری متعهد شد.
معاملات سعودی با گروههای فناوری چینی مفادی برای محافظت از سرمایهگذاریشان دارد.
در سال 2022، سنستایم 207 میلیون دلار از شرکت سعودی هوش مصنوعی دریافت کرد که در مالکیت صندوق سرمایهگذاری دولتی این کشور، صندوق سرمایهگذاری عمومی، است تا سرمایهگذاری مشترکی برای توسعۀ راه حلهای هوش مصنوعی در خاورمیانه انجام دهد. سنستایم گفت این همکاری باعث «تقویت جوانان محلی، انتقال دانش و نوآوریهایی مهم در هوش مصنوعی» خواهد شد.
بر اساس شرایط این معامله، اگر پس از هفده سال شرکت سعودی هوش مصنوعی نتواند عرضۀ عمومی شود یا خریداری برایش پیدا نشود، سنستایم باید آن را بخرد.
چندین سرمایهگذار چینی گفتند هنگام تأسیس صندوقهای خطرپذیر، همتایان سعودیشان تنها به این شرط سرمایهگذاری میکردند که 30 درصد مبالغ جدید در پروژههای درون این پادشاهی سرمایهگذاری شود.
به گفتۀ سه مدیر صندوق چینی، این اقدامات با نگرشهای سه دهه پیش متفاوت است.
یک سرمایهگذار چینی ریسکپذیر که به دنبال تأسیس صندوقی در خاورمیانه بوده است گفت «قبلتر، سرمایهداران ریسکپذیر، بدون هیچ نام و ردی چک سفید میگرفتند. حالا خیلی سختتر است.»
به گفتۀ بعضی از تحلیلگران صنعتی، عربستان سعودی همچنین شرکتهای فناوری خارجی را به سوی توسعۀ صنعت هوش مصنوعی نوظهور این کشور هدایت میکند و مشغول «دستچین کردن» بهترین شرکتها از سیلیکون ولی تا شنژن است.
ادامه مطلب
✅ @karkhone
ما که در هر بن مو کوه گرانی داریم
هیچ سیلاب به دریا نرساند ما را
مجید راهب، بنیانگذار شرکت تولید گلاب ایران و ربیع؛ به دیار باقی شتافت.
✅ @karkhone
هیچ سیلاب به دریا نرساند ما را
مجید راهب، بنیانگذار شرکت تولید گلاب ایران و ربیع؛ به دیار باقی شتافت.
✅ @karkhone
| محمد ایمانی
قدرت انحصار خلق پول دولت ها را در برابر هر نیرو و نهاد اجتماعی ای شکست ناپذیر کرده است، با این حال چاپ پول بدون پشتوانه به عنوان پاشنه آشیل دولت ها، اگرچه آنها را قوی تر و ثروتمندتر می کند اما با بی نظمی و آشوبی که در نظام اجتماعی یا مدنی زندگی انسانها ایجاد کرده و میکند نظامهای اجتماعی متکی به دولت ها را مستعد فروپاشی از درون می کند. پول فیات یا پول بدون پشتوانه تاریخ چندان طولانی ای ندارد و در طول حیات کوتاه خود همواره به بحرانهای اقتصادی و مالی دامن زده است. سیاست پولی دولت های مدرن طی این دوره سیاست امروز به فردا بوده است یعنی مشکل امروز را با چاپ پول بدون پشتوانه به فردا موکول کردن بدون چشماندازی نسبت به آینده و رویکردی ریشه ای به حل مشكل.
✅ @karkhone
قدرت انحصار خلق پول دولت ها را در برابر هر نیرو و نهاد اجتماعی ای شکست ناپذیر کرده است، با این حال چاپ پول بدون پشتوانه به عنوان پاشنه آشیل دولت ها، اگرچه آنها را قوی تر و ثروتمندتر می کند اما با بی نظمی و آشوبی که در نظام اجتماعی یا مدنی زندگی انسانها ایجاد کرده و میکند نظامهای اجتماعی متکی به دولت ها را مستعد فروپاشی از درون می کند. پول فیات یا پول بدون پشتوانه تاریخ چندان طولانی ای ندارد و در طول حیات کوتاه خود همواره به بحرانهای اقتصادی و مالی دامن زده است. سیاست پولی دولت های مدرن طی این دوره سیاست امروز به فردا بوده است یعنی مشکل امروز را با چاپ پول بدون پشتوانه به فردا موکول کردن بدون چشماندازی نسبت به آینده و رویکردی ریشه ای به حل مشكل.
✅ @karkhone
حکم مصادره اموال سلسله پهلوی به شورای انقلاب
حکم
زمان: 9 اسفند 1357 / 1 ربیع الثانی 1399
مکان: تهران، منزل آقای محمود بروجردی خیابان پاسداران
موضوع: فرمان مصادرۀ اموال سلسلۀ پهلوی و وابستگان به آنها
مخاطب: شورای انقلاب اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
1 ربیع الثانی 99 / 9 اسفند 57
شورای انقلاب اسلامی به موجب این مکتوب مأموریت دارد که تمام اموال منقول و غیرمنقول سلسلۀ پهلوی و شاخه ها و عمال و مربوطین به این سلسله را که در طول مدت سلطۀ غیرقانونی از بیت المال مسلمین اختلاس نموده اند، به نفع مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف مصادره نمایند و منقولات آن در بانکها با شماره ای به اسم شورای انقلاب یا اسم اینجانب سپرده شود و غیرمنقول ـ از قبیل مستغلات و اراضی ـ ثبت و مضبوط شود تا به نفع مستمندان از هر طبقه صرف گردد در ایجاد مسکن و کار و غیر ذلک. به جمیع کمیته های انقلاب اسلامی در سراسر کشور دستور می دهم که آنچه از این غنایم به دست آورده اند در بانک با شمارۀ معلوم بسپرند. و به دولت ابلاغ نمایید که این غنایم، مربوط به دولت نیست و امرش با شورای انقلاب است، و آنچه مأمورین دولت به دست آورده اند یا می آورند، باید به همین شماره به بانک تحویل دهند. و کسانی که از این اموال چیزی به دست آورده اند، باید فوراً به کمیته ها یا بانک تحویل دهند و متخلفین مورد مؤاخذه خواهند بود.
روح الله الموسوی الخمینی
✅ @karkhone
حکم
زمان: 9 اسفند 1357 / 1 ربیع الثانی 1399
مکان: تهران، منزل آقای محمود بروجردی خیابان پاسداران
موضوع: فرمان مصادرۀ اموال سلسلۀ پهلوی و وابستگان به آنها
مخاطب: شورای انقلاب اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
1 ربیع الثانی 99 / 9 اسفند 57
شورای انقلاب اسلامی به موجب این مکتوب مأموریت دارد که تمام اموال منقول و غیرمنقول سلسلۀ پهلوی و شاخه ها و عمال و مربوطین به این سلسله را که در طول مدت سلطۀ غیرقانونی از بیت المال مسلمین اختلاس نموده اند، به نفع مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف مصادره نمایند و منقولات آن در بانکها با شماره ای به اسم شورای انقلاب یا اسم اینجانب سپرده شود و غیرمنقول ـ از قبیل مستغلات و اراضی ـ ثبت و مضبوط شود تا به نفع مستمندان از هر طبقه صرف گردد در ایجاد مسکن و کار و غیر ذلک. به جمیع کمیته های انقلاب اسلامی در سراسر کشور دستور می دهم که آنچه از این غنایم به دست آورده اند در بانک با شمارۀ معلوم بسپرند. و به دولت ابلاغ نمایید که این غنایم، مربوط به دولت نیست و امرش با شورای انقلاب است، و آنچه مأمورین دولت به دست آورده اند یا می آورند، باید به همین شماره به بانک تحویل دهند. و کسانی که از این اموال چیزی به دست آورده اند، باید فوراً به کمیته ها یا بانک تحویل دهند و متخلفین مورد مؤاخذه خواهند بود.
روح الله الموسوی الخمینی
✅ @karkhone