a3be0aa6-8326-464d-9cb3-30267589e136.mp4
7.5 MB
🔸🔹🔸
🔹دبیرستان دخترانه رضا شاه بزرگ در تهران سال ۱۳۴۳ خورشیدی
🔹 دختران شاد و آزاد دیروز و مادر بزرگ های وفا دار و مهربان امروز ایران ؛؛
🔹هر گاه دختران و زنان پاکدامن و فرهیخته ایرانی ؛ در زمینه های علمی ؛ هنری ؛ اجتماعی و ورزشی پا به میدان مبارزه گذاشته اند ؛ همواره باعث افتخار و مباهات ما ایرانیان بوده اند ۰
🔸 امیدواریم جامعه با تغییر نگاه سنتی بی دفاع خود ؛ به شان انسانی و حقوق اجتماعی زنان پاکدامن و فرهیخته این سرزمین احترام گذارند و در قضاوتهای خود نیز تجدید نظر فرمایند ۰
🌸همانگونه که مولوی به این درک بزرگ رسید و گفت :
#زن ؛؛؛؛؛
پرتوحق است او معشوق نیست
خالق است او گوییا مخلوق
🔹دبیرستان دخترانه رضا شاه بزرگ در تهران سال ۱۳۴۳ خورشیدی
🔹 دختران شاد و آزاد دیروز و مادر بزرگ های وفا دار و مهربان امروز ایران ؛؛
🔹هر گاه دختران و زنان پاکدامن و فرهیخته ایرانی ؛ در زمینه های علمی ؛ هنری ؛ اجتماعی و ورزشی پا به میدان مبارزه گذاشته اند ؛ همواره باعث افتخار و مباهات ما ایرانیان بوده اند ۰
🔸 امیدواریم جامعه با تغییر نگاه سنتی بی دفاع خود ؛ به شان انسانی و حقوق اجتماعی زنان پاکدامن و فرهیخته این سرزمین احترام گذارند و در قضاوتهای خود نیز تجدید نظر فرمایند ۰
🌸همانگونه که مولوی به این درک بزرگ رسید و گفت :
#زن ؛؛؛؛؛
پرتوحق است او معشوق نیست
خالق است او گوییا مخلوق
73b95f82-74b2-4649-8baf-c26b9a32baf7.mp4
2.8 MB
🔸🔹🔸
همین روزها اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد درست، وسطِ روزمرِگی هایمان
دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد.
شب هایی را می بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و صبح هایی که با اشتیاقِ دلخوشی هایِ تازه بیدار می شویم
من شک ندارم یکی از همین روزها همه چیز درست خواهد شد.
همین روزها اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد درست، وسطِ روزمرِگی هایمان
دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد.
شب هایی را می بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و صبح هایی که با اشتیاقِ دلخوشی هایِ تازه بیدار می شویم
من شک ندارم یکی از همین روزها همه چیز درست خواهد شد.
🔘 داستان کوتاه
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
2ee68e46b79748ef81f34f687d0a3882
5.9 MB
ایران از آغاز تاکنون ❤️🤍💚
.
فردوسی بزرگ و دیگران سرایندگان ( شاعران ) و همه تاریخنویسان، سرزمین ایران را از رود جیحون تا میانرودان ( بینالنهرین ) نام بردهاند.
.
ز جیحون برو تا به دریای پارس
همان کوفه از مرز ایران شناس
دگر آذرآبادگان هرچه هست
از ایران شمارد هشیوار و مست
.
فردوسی بزرگ و دیگران سرایندگان ( شاعران ) و همه تاریخنویسان، سرزمین ایران را از رود جیحون تا میانرودان ( بینالنهرین ) نام بردهاند.
.
ز جیحون برو تا به دریای پارس
همان کوفه از مرز ایران شناس
دگر آذرآبادگان هرچه هست
از ایران شمارد هشیوار و مست
🔺محل دفن زکریای رازی بعد از ۱۱ قرن کشف شد
مدیر پژوهش مرکز نجوم آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع):
🔹در پی بررسیهای میدانی منطقه امامزاده شعیب(ع) مشخص شد که گورستانی قدیمی در این منطقه وجود دارد که بعضی از اهالی قدیم این منطقه حتی به وجود سنگ قبرهایی با خط کوفی در گذشتهای نه چندان دور اشاره میکنند.
🔹آرامگاه محمد بن زکریای رازی در همین گورستان باستانی قرار دارد که لازم است مسؤولان و متولیان برای ساخت مقبره و رونق این منطقه اقدام کنند.
🔹محمد بن زکریای رازی دانشمند بزرگ قرن سوم هجری قمری، کاشف الکل و بنیانگذار شیمی آزمایشگاهی و طب بالینی بود که سه سال بعد از وفات حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری متولد شد و ازجمله دانشمندان شیعه امامیه اثنی عشری محسوب میشد./فارس
مدیر پژوهش مرکز نجوم آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع):
🔹در پی بررسیهای میدانی منطقه امامزاده شعیب(ع) مشخص شد که گورستانی قدیمی در این منطقه وجود دارد که بعضی از اهالی قدیم این منطقه حتی به وجود سنگ قبرهایی با خط کوفی در گذشتهای نه چندان دور اشاره میکنند.
🔹آرامگاه محمد بن زکریای رازی در همین گورستان باستانی قرار دارد که لازم است مسؤولان و متولیان برای ساخت مقبره و رونق این منطقه اقدام کنند.
🔹محمد بن زکریای رازی دانشمند بزرگ قرن سوم هجری قمری، کاشف الکل و بنیانگذار شیمی آزمایشگاهی و طب بالینی بود که سه سال بعد از وفات حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری متولد شد و ازجمله دانشمندان شیعه امامیه اثنی عشری محسوب میشد./فارس
قرار بود کدام خانه آبادتر شود و کدام جیب، پرتر ؟!
که کودکان معصومی از ساده ترین حقوق زندگی محروم ماندند، انسان هایی، بی رحمانه قربانی شدند، و ملتی از شدتِ فقر، به جانِ یکدیگر افتاد !
مانده ام از کدامین خدا، بقای عمر میگیرند ؟!
کسانی که انسانیت را فدای منافعشان کردند ...
شب هایشان چطور صبح می شود ؟ چطور راحت می خوابند ؟ !
یکی نیست بگوید ؛
بی انصاف ها ! کمی توقعتان را کم کنید،
گند زدید به کتاب تاریخِ نسل های بعد ...
✍نرگس صرافیان طوفان
که کودکان معصومی از ساده ترین حقوق زندگی محروم ماندند، انسان هایی، بی رحمانه قربانی شدند، و ملتی از شدتِ فقر، به جانِ یکدیگر افتاد !
مانده ام از کدامین خدا، بقای عمر میگیرند ؟!
کسانی که انسانیت را فدای منافعشان کردند ...
شب هایشان چطور صبح می شود ؟ چطور راحت می خوابند ؟ !
یکی نیست بگوید ؛
بی انصاف ها ! کمی توقعتان را کم کنید،
گند زدید به کتاب تاریخِ نسل های بعد ...
✍نرگس صرافیان طوفان
👌کوروش کبیر چه زیبا گفت :
اگر در دل کسی جایی نداری ،
فرش زیر پایش هم نباش....
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره،
نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...
محبوب همه باش ، معشوق یکی
مهرت را به همه هدیه کن ،
عشقت را به یکی
با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن
شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود
آنقدر محکم و مقتدر باش که با اینمحبت ها و مهر ها زمینگیر نشوی ...
لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...
بعضی ادمارو باید دوست داشت
اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت
اگر در دل کسی جایی نداری ،
فرش زیر پایش هم نباش....
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره،
نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...
محبوب همه باش ، معشوق یکی
مهرت را به همه هدیه کن ،
عشقت را به یکی
با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن
شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود
آنقدر محکم و مقتدر باش که با اینمحبت ها و مهر ها زمینگیر نشوی ...
لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...
بعضی ادمارو باید دوست داشت
اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت
🔸🔹🔸
سلام بر زمینی که برای
صلح آفریده شد وهیچ
روزی "صلح" را به خود ندید.»
هرزمان از رنج و یکنواختی زندگی خسته
شدید صدای موسیقی را زیاد کنید
دلم میخواهد
روی تمام دیوارهای شهر، رنگ بپاشم ؛
رنگهای روشن و چشمنوازی که حال و هوای
خیابانهای شهر را زیبا و خیالانگیز میکنند
و حالِ رهگذرانِ خسته و ناامید را خوب...
دلم میخواهد
کنار تمام کوچهها و خیابانها و روبروی در تمامی باغها
تمام پنجرهها، گل بکارم تا دیگر، دلِ هیچ
آدمی نگیرد.
میخواهم همه جا طنینِ آرام و روحنوازِ
موسیقی و لبخند باشد و روی تمام درختهای
سبز و برافراشته، گنجشکها و شاپرکها بخوانند و پرواز کنند
لبهای ما را برای لبخند آفریدهبودند، برای
حرفهای عاشقانه گفتن، برای بوسیدن و
بوسیده شدن؛ نه اینکه حامل دردهای
ناتمامی در قالب کلمات باشند و مدام،
بغضی کهنه را در خویش ببلعند.
چقدر ما و شادی، به هم میآمدیم و چه
حیف که اینقدر میانمان فاصله افتاده است!
اما همیشه منتظر روزهای خوبتر و شادتر در هر فصلی که باشد میمانیم
سلام بر زمینی که برای
صلح آفریده شد وهیچ
روزی "صلح" را به خود ندید.»
هرزمان از رنج و یکنواختی زندگی خسته
شدید صدای موسیقی را زیاد کنید
دلم میخواهد
روی تمام دیوارهای شهر، رنگ بپاشم ؛
رنگهای روشن و چشمنوازی که حال و هوای
خیابانهای شهر را زیبا و خیالانگیز میکنند
و حالِ رهگذرانِ خسته و ناامید را خوب...
دلم میخواهد
کنار تمام کوچهها و خیابانها و روبروی در تمامی باغها
تمام پنجرهها، گل بکارم تا دیگر، دلِ هیچ
آدمی نگیرد.
میخواهم همه جا طنینِ آرام و روحنوازِ
موسیقی و لبخند باشد و روی تمام درختهای
سبز و برافراشته، گنجشکها و شاپرکها بخوانند و پرواز کنند
لبهای ما را برای لبخند آفریدهبودند، برای
حرفهای عاشقانه گفتن، برای بوسیدن و
بوسیده شدن؛ نه اینکه حامل دردهای
ناتمامی در قالب کلمات باشند و مدام،
بغضی کهنه را در خویش ببلعند.
چقدر ما و شادی، به هم میآمدیم و چه
حیف که اینقدر میانمان فاصله افتاده است!
اما همیشه منتظر روزهای خوبتر و شادتر در هر فصلی که باشد میمانیم
این سردیس فیروزهای و بسیار زیبا از دوران هخامنشیان به جا مانده و منتسب به ملکه هخامنشی، آتوسا، دختر کوروش بزرگ است. خبر خوب اینکه این بار نمیخوایم بگیم تو موزه های آمریکا، فرانسه یا انگلیسه، بلکه در موزه ایران باستان در تهران نگهداری میشه
آتوسا دختر کوروش بزرگ بود که با داریوش اول ازدواج کرد. او مادر خشایارشا بود. او از نخستین زنان قدرتمند دربار هخامنشی بود که در جریانات سیاسی دوران خود نقش بسیاری داشت و توانست فرمان ولیعهدی فرزندش، خشایارشا را از داریوش اول بگیرد تا پادشاهی همچنان در خاندان کوروش باقی بماند.
آتوسا دختر کوروش بزرگ بود که با داریوش اول ازدواج کرد. او مادر خشایارشا بود. او از نخستین زنان قدرتمند دربار هخامنشی بود که در جریانات سیاسی دوران خود نقش بسیاری داشت و توانست فرمان ولیعهدی فرزندش، خشایارشا را از داریوش اول بگیرد تا پادشاهی همچنان در خاندان کوروش باقی بماند.
VID-20250210-WA0027.mp4
2.5 MB
🔴 🔴 به آنچه در ایران ستم میشود، نه زبانهای ترکی، کردی و عربی و ... که گویشهای کهن ایرانی است
اینجا روستای کرینگان در دل جنگلهای ارسباران که بخاطر دورافتادگی، زبان « پهلوی آذری » در آن تا حدودی حفظ شده است. اما بعلت مهاجرت به شهر و ارتباط با جامعه، این زبان ِ کهن آذربایجان در خطر نابودی کامل قرار دارد
تا ۷۰۰ سال پیش کل منطقه آذربایجان به گویشهای پهلوی ِ هم شاخهی تاتی و تالشی سخن میگفتند، اما در این صدها سال، آرام آرام این گویشها از میان رفتند و جز نام و چند عبارت کوتاه در کتابها و گویشورانی کم در مناطق دورافتاده، چیزی از آن باقی نمانده .
اینجا روستای کرینگان در دل جنگلهای ارسباران که بخاطر دورافتادگی، زبان « پهلوی آذری » در آن تا حدودی حفظ شده است. اما بعلت مهاجرت به شهر و ارتباط با جامعه، این زبان ِ کهن آذربایجان در خطر نابودی کامل قرار دارد
تا ۷۰۰ سال پیش کل منطقه آذربایجان به گویشهای پهلوی ِ هم شاخهی تاتی و تالشی سخن میگفتند، اما در این صدها سال، آرام آرام این گویشها از میان رفتند و جز نام و چند عبارت کوتاه در کتابها و گویشورانی کم در مناطق دورافتاده، چیزی از آن باقی نمانده .
ff1277c1c31b4ad399f8298eb309bd89
19.3 MB
پدر مختار ثقفی اولین کسی بود که برای حمله به ایران اعلام آمادگی کرد و زیر پای فیل ایرانی له شد!
7004c858-9b1c-4c66-a1bf-e91cad48941e.mp4
4.6 MB
فیلم از طرف کتایون
VID-20250210-WA0035.mp4
1.6 MB
🔸🔹🔸
من زن ایرانیم ، آزاده
از نسل کوروشم ...✌️
من زن ایرانیم ، آزاده
از نسل کوروشم ...✌️
پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری
#فریدون_مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنهی پهناوری
جایجا در سرزمینهای فراخش
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونگون آداب اما یک زبان
«پارسی» جانمایهی همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم در جانشان میتافت
آفتاب دوستی با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران
نیککرداران
کشور نامآوران با مردم نامآوری
این میان بیگانگان
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها…
آه! ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور
آه! ای از کاروان جا مانده
حیران
ناصبور
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری…
💚🤍❤️
#فریدون_مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنهی پهناوری
جایجا در سرزمینهای فراخش
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونگون آداب اما یک زبان
«پارسی» جانمایهی همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم در جانشان میتافت
آفتاب دوستی با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران
نیککرداران
کشور نامآوران با مردم نامآوری
این میان بیگانگان
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها…
آه! ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور
آه! ای از کاروان جا مانده
حیران
ناصبور
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری…
💚🤍❤️