Telegram Web
Bordi Az Yadam
Vigen & Delkash
🎼 بردی از یادم
خواننده : ویگن و دلکش
ترانه : پرویز خطیبی
آهنگساز : مصطفی گرگین زاده


#عصمت_باقرپور_بابلی معروف به #دلکش، خواننده مشهور ایرانی

«دلکش» نام گوشه‌ای در دستگاه ماهور است نامی که روح‌الله خالقی، استاد موسیقی، برای این خواننده دهه ۳۰ و ۴۰خورشیدی برگزید.

@khamooshane
▪️◾️▪️◾️◽️◽️◽️◾️
امیدهای ناممکن


ما امیدی نداریم
که باد شکوفه‌های سیب را
برای ما به ارمغان بیاورد
دانسته‌ایم
بدون شکوفه‌های سیب
بدون حرمان‌های زودرس
می‌توان
زندگی کرد
هرچه برای ما محبوب شد
در یخبندان شب
شکست
من بر باد نرفتم
امّا خیابان‌های پاریس
باران‌های پاریس
آن تلویزیون سیاه و سفید
در مدخل مسافرخانه
که فیلم رؤیای شیرین
رنه کلر را نشان
می‌داد
مرا به آتش می‌کشد
چاره چیست؟
آیا باید فراموش
کرد
یا باید در شفافیت آب‌های ناممکن
به دنبال عکسش بود
که هنوز خنجری را که در سینه‌ی من
به یادگار گذاشته است
در سینه‌ی من مانده است؟
گاهی از جراحت خنجرش
از خواب می‌پرم
خیال می‌کنم
می‌خواهند مرا
به زور سوار آمبولانس
کنند
راستی نجات در چیست؟
در فراموشی؟
در خیرگی به شمع‌هایی که به پایان
می‌رسند؟
به یاد آوردن کافه‌های
جوانی در تهران، لندن، ژنو،
نیویورک، بیروت
که با حضور زنان
تا بی‌نهایت وسعت
پیدا می‌کردند
و آینه‌هایی که جوانی مرا
نشان می‌دادند؟
پس
فراموشی است
فراموشی خواهد بود
ساده و حرمان‌زده
در باران مانده‌ام
فراموشی را به تنهایی
با خودم تکرار می‌کنم.

#احمدرضا_احمدی
@khamooshane
▪️◾️▪️◾️◽️▪️◾️◽️
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
خطاب به مردم شریف سرزمینم ایران

قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی تان کافیست.

مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای دقیق آن قدرت را در دست دارند. شما نیازی به هیچ میانجی از جمله نیروهایی به اصطلاح اصلاح طلب میان خود و هسته سخت قدرت ندارید و باید منازعه خود با قدرت و تحقق اهداف و آرمان ها و خواسته هایتان را مستقیم و در قالب اشکال متفاوت جنبش مدنی دنبال کنید که بسیار کارساز بوده و چنان که در مساله حجاب یا رفتن زنان به استادیوم یا آشکارکردن فساد سیستماتیک موجود در نظام سیاسی یا جلوگیری کردن از پدیده های نادرستی چون قطع کردن درختان یا به عقب راندن گشت ارشاد نشان داده اید، توانسته اید مفهوم  "مردم"  و " قدرت جمعی مردم" را عینیت ببخشید. به آگاهی تاریخی ساده خود که آن را در قالب گزاره های روشن و شفافی چون " اینجوری چیزی عوض نمی شود" یا " اینا فقط فکر خودشونن" یا.....بیان می کنید ایمان داشته باشید و با تکیه بر همین آگاهی در پیوند با یکدیگر قرار گیرید و با  گره زدن وجودتان به یکدیگر از خود یک نیروی متحد بسازید.

بنده به عنوان فرزند این سرزمین، خاضعانه به شما پیشنهاد میکنم قدرت خود را به هیچ نیرویی از قبیل اصلاح طلبان واگذار نکنید. اینکار هم باعث حذف قدرت شما و جامعه مدنی خلق شده توسط شما و هم از میان رفتن یاد و خاطره و حقیقت جان های پاک جوانان و زنان و مردان شهید جنبش های سال های ۹۶ و ۹۸ و جنبش عظیم زن، زندگی، آزادی می شود. با شرکت شما در انتخابات و پیروزی احتمالی نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، اقتدارگرایان بار دیگر  به پشت صحنه قدرت باز گردانده می شوند تا با پرهیز از رودرویی مستقیم با مردم و تکیه دوباره به همان مشروعیتی که شما با رای خود به آنها بخشیده اید، بار دیگر بتوانند منافع شما را در بازی های قدرت خود و  اصلاح طلبان گم سازند.

با نه گفتن به انتخابات و حفظ فضای سیاسی فعلی کشور یعنی فضای منازعه مستقیم مردم فهیم و آزادیخواه و شریف کشور با اقتدارگرایان و نگه داشتن اقتدارگرایان در صحنه  مدیریت کشور که صحنه رسوایی آن ها و آشکار کننده ناتوانی آن ها در اداره امور کشور است آرام آرام دامنه تلاش برای تحقق منافع و آرزوها و آرمانهای خود را گسترش دهید و فضای تنفس قدرت را تنگ تر و تنگ تر سازید. امیدوارم با دوری از آفات تاریخی "استبداد دولت"، " استبداد حقیقت"، استبداد تاریخ"، و با در پیش گرفتن سیاست "صبوری، جدیت، انضباط" و " آمادگی بی پایان برای پذیرفتن رنج های مسیر"، "وجود" تک تک خود را تبدیل به "زندگی" و زندگی خود را تبدیل به " رخداد" و رخداد خود را تبدیل به " جاودانگی" کنید تا بار دیگر با هم ایران را تبدیل به لحظه ای آبرومند از تاریخ انسان بر این کره خاکی سازیم.

فرزند ملت ایران
مصطفی مهرآیین
http://www.tgoop.com/mostafamehraeen
نام آن کوچه که باشگاهت در آن بود را نمی‌دانم‌
نمی‌دانم‌ شیفت‌ شب کدام کارخانه بودی
نیمه‌ شب چگونه به خانه می‌رفتی
اتاقت چند پنجره داشت
روی تخت می‌خوابیدی یا زمین
نمی‌دانم
رویاهایت تو‌ را چگونه می‌خنداندند‌
صبح را چطور سلام می‌دادی
و یا به چشم‌های در آینه چه مدت خیره می‌ماندی.

من به چشم‌هایت‌ خیره مانده‌ام
و همچنان از کوری می‌ترسم
آن روز که تو را کشتند
به شعر آوردمت‌
تا گمت نکنم
تو در من پیدایی و در این کلان‌شهر گم‌شده‌ای
هیچ‌کس نمی‌پرسد نام آن کوچه که باشگاهش بود چه بود
قبض برقش چقدر آمده بود
یخچالش گورِ کدام وعده شد

آنها همچنان که انگشت اشاره‌شان را تا نیمه در چشم خود فرو می‌کنند، تصویرت را از سرشان هل‌ می‌دهند بیرون
من از کوریِ آن‌هایی که عینک به چشم دارند می‌ترسم‌
من از تصور فرو ریختن این سوال در خیالمان می‌ترسم:
«نام باشگاهش چه بود؟»

شهر پایین ریخته
پایین‌تر از زمین
پایین‌تر‌ از قنات‌ خشکیده‌ی‌ دشت
پایین‌ترین نقطه‌ی شهر امروز حافظه‌ی شریفی‌ست
و هر چه می‌روی بالاتر
چون زندگی‌ای‌ معکوس
بیشتر در تاریکی فرو می‌روی‌.

عده‌ای‌ از ما
در سال یک هزار و چهارصد و سه
هزار و پانصد کشته را بار دیگر کشتیم‌
تا بگوییم
هنوز
کوریم‌.

#محمد_مرکبیان

@khamooshane
▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
مظنونِ اصلی

چه‌گونه است که ردی از من
به جا مانده است بر تمامیِ ماشه‌ها
حال‌آن‌که حتا گلوله‌یی شلیک نکرده‌ام؟
چه‌گونه است که پزشکیِ قانونی
هویت‌ام را بر تمامیِ چاقوهای خونی دیده است
بی‌آن‌که حتا زخمی زده باشم؟
چرا تمامِ کبودی‌های روی گردنِ خفه‌شده‌گان به من ختم ‌می‌شود؟
چرا نام‌ام بر تمامِ طناب‌های اعدام حک شده است؟
چه‌گونه‌ است که مظنونِ اصلیِ تمامِ قتل‌ها هست‌ام؟

به آینه نگاه می‌کنم
کسی در آینه به من می‌گوید
تو سال‌هاست
که اثرِانگشت‌ات را کرایه داده‌یی
سال‌هاست که انگشت‌ات را در جوهر می‌زنند
سال‌هاست که انگشت‌ات را در سرب می‌زنند
سال‌هاست که انگشت‌ات را در خون می‌زنند
و بر صورتِ تمامیِ مُرده‌گان
طرحی از لب‌خند ترسیم می‌کنند...

#بابک_زمانی

@khamooshane
◾️▪️◾️▪️◽️▪️◾️◽️▪️
Forwarded from شعرِ تَر
وین نومیدی هزار امید ارزد!

#انوری

شعرِ تَر
گزیده از مقاله «چرا همه چیز در همه جای جهان شبیه هم شده است ؟»


🎯 چرا همه‌چیز در همه‌جای جهان شبیه هم شده است؟
— این روزها وقتی از داخل کافه‌ای عکس می‌گیرید، نمی‌شود فهمید نیویورک است یا توکیو


📍حرف زدن از اینکه همۀ اینفلوئنسرهای اینستاگرامی مثل هم‌اند، حالا دیگر چندان نکتۀ تازه‌ای به شمار نمی‌رود. اما اگر آنچه در پلتفرمی مثل اینستاگرام رخ داده است، در واقع نشانه‌ای باشد از نوعی «همسان‌سازی» بسیار عظیم‌تر که فراتر از مرزهای دیجیتال در حال رخ‌دادن است، چه؟ کافی است نگاهی به دور و بر خودمان بیندازیم. به فضاهای شهری، فروشگاه‌های محلی، منوی رستوران‌ها، یا هر چیز دیگری که بدونِ برنامه‌ریزی یا اجبار، عین نمونه‌های دیگرش در همه‌جای دنیا شده است.
------------------------------------------

اما اگر این مکان‌ها تا این حد شبیه هم بودند، اصالتشان دقیقاً در چه بود؟ چیزی که من در آخر نتیجه گرفتم این بود که همهٔ آنها اصالتاً به شبکۀ جدید جغرافیای دیجیتال متصل بودند و لحظه‌به‌لحظه در بستر شبکه‌های اجتماعی به هم گره می‌خوردند. در واقع اعتبار و اصالت آنها به اینترنت، به‌ویژه فیدهای الگوریتمی اینترنتِ دهۀ ۲۰۱۰ برمی‌گشت.

در سال ۲۰۱۶ مقاله‌ای نوشتم با عنوان «به ایراسپیس خوش آمدید» و در این مقاله به اولین برداشت‌هایم از این پدیدۀ همسانی اشاره کردم. واژهٔ ایراسپیس را از خودم ساختم و مرادم جغرافیای سیالی بود که پلتفرم‌های دیجیتال برایمان ساخته‌اند، جغرافیایی که در آن می‌توان بین مکان‌ها حرکت کرد، بدون اینکه از مرزهای آن اپلیکیشن خارج شد یا از حباب زیبایی‌شناسیِ عام آن بیرون آمد. این واژه تا حدی به تقلید از واژۀ ایر بی‌ان‎‌بی ساخته شد، اما از حس غیرواقعی‌بودن و در‌هوا‌بودن این مکان‌ها نیز الهام گرفت. این مکان‌ها آنقدر بی‌جغرافیا بودند که می‌توانستند در هوا شناور باشند و در هر زمینی فرود آیند. وقتی در یکی از این مکان‌ها بودید انگار می‌توانستید در هر جای دیگر دنیا باشید.

نظریهٔ من این بود که از طریق این‌گونه اپلیکیشن‌ها برای تمام مکان‌های فیزیکی دنیا راهی باز شده تا شبیه یکدیگر شوند. در مورد کافی‌شاپ‌ها رشد اینستاگرام به کافه‌دارها و کافه‌کارهای کل دنیا این امکان را داد که یکدیگر را لحظه‌به‌لحظه دنبال کنند و به‌تدریج، از طریق پیشنهادات الگوریتمی اینستاگرام، بیشتر و بیشتر به محتواهای مشابه دست یابند. سلیقۀ شخصی یک کافه‌دار در فلان جای دنیا به سمت‌و‌سوی سلیقۀ باقی کافه‌دارها می‌رفت و در نهایت با هم ادغام می‌شدند. از سمت مشتریان هم برنامه‌هایی همچون یلپ، فوراسکویر و گوگل‌مپ بودند که افرادی مثل من را که از دنبال‌کننده‌های کافه‌های معروف بودیم و مدام در معرض عناصر زیبایی‌شناختی آن‌ها در اینستاگرام قرار داشتیم به‌سمت کافه‌هایی سوق می‌دادند که براساس مطابقت با همین معیارهای اینستاگرامی در صدر نتایج جستجو می‌درخشیدند یا روی نقشهٔ گوگل‌مپ چشم و دلمان را می‌ربودند.


ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/a40414

📌 آنچه خواندید در شمارهٔ ۳۱ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه می‌توانید شمارۀ سی‌ویکم مجلهٔ ترجمان را خریداری کنید.
Gole Maryam Sepid || @khamooshane
Taher Ghoreishi
گل مریم سپید
خواننده: طاهر قریشی
ترانه/ملودی: ایرج امیر نظامی



@khamooshane
🔹🔸🔹🔸🔹🔹🔸
Maryam_e Sepid ( Maryam Chera )
Behrouz (Abbas Ayaani)
ترانه و آهنگ و تنظیم : ایرج امیرنظامی
خواننده: #عباس_آیانی
سال ضبط : بهمن ماه 1349 در استودیو رادیو مشهد

نوازندگان ویولون : ایرج امیرنظامی - محمود متبسم - حسن لاهوتی - علی‌اکبر کوهسری
سنتور : رضا درمان
تار : مرحوم احمد هوشمند راد و شاهپور دلشادی
فلوت : مسعود لطیفیان
تنبک : علیرضا فاضلی حق پناه
کلارینت (قره نی) : موسی سالار پور


تصنیف مریم سپید (مریم چرا) اولین بار در بهمن سال۱۳۴۹ با صدای عباس(بهروز)آیانی در استودیو رادیومشهد ضبط و آهنگ برگزیده‌ی نوروز شبکه‌ی استانی سال ۱۳۵۰ شد ولی اکثر ماها این تصنیف رو با مستند شاعرانه‌ی «پ مثل پلیکان» ، ساخته‌ی پرویز کیمیاوی ، محصول ۱۳۵۱ و با صدای بازیگر خردسال فیلم محمد جزایری به خاطر می‌آوریم.



@khamooshane
▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
Forwarded from خموشانه (Mo.haz)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرای ترانهٔ قدیمی و ماندگارِ «تو آن گُلِ مريم سپيدی» یا «مریم چرا؟» توسط کودکان در فیلمِ "پ مثل پلیکان"، ساختهٔ پرویز کیمیاوی. فیلم در سال ۵۱ ساخته شد.


@khamooshane
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼
بال طربم چرا شکستی؟

من خود به پرِ تو می‌پریدم

#نظامی

@khamooshane
▪️◾️▪️◾️◽️▪️◾️▪️
Forwarded from Mortezalotfi65 (Morteza Lotfi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
برای شاه‌بانوی ماه شهریور:

آه، زیبایی شهید شده!
نور در خاک ناپدید شده!

مرغِ مجروحِ بال و پر بسته!
مطلعِ شعرهای برجسته!

دختری‌ دست آسمان در دست
پرزد و پنجه‌ی قفس‌ بشکست

هجرتی از سپیده تا بی‌گاه!
خون وی... لا اله الاالله!

خون مظلوم... خون دامنگیر!
که به شُستن نرفته از شمشیر!

خونِ درسنگ، چشمه‌سار شده
سنگِ خون‌خورده‌ی انار شده!

نغمه‌پردازِ صبح رستاخیز!
گوی‌ جادویی خیال‌انگیز!

ماه‌ِ مستغنی از زر و زیور
شاه‌بانوی ماه شهریور!

پرتو از روزنِ حجاب‌ زده
طعنه در روی آفتاب زده!
گریه‌اش خاکِ خشک را «روزی»
خنده‌اش صبحگاهِ پیروزی

گیسوانش هرآنچه باداباد
تازیانه‌یْ سیاه بر تنِ باد

ترکه‌ها بر شبِ سیاه زده
آذرخشی به کوه و کاه زده

چشمِ معصومِ وی حقیقت‌گو
که دهان را ببندد از بدگو

نامه‌ای مُهرِ «لاتَخَف» بر وی
سکه‌ای صورتِ شرف بر وی

بیرقِ سربلندِ سوختگان
آتشِ دخلِ «خودفروختگان»

آهویی تیزپای و شیرافکن
که به زنجیر درندادی تن

آبروبخشِ نام آزادی
حُسن تابنده‌ی خدادادی

مشعلی‌ رهنمای غیر شده
دختری عاقبت‌به‌خیر شده

عهد از او آید و وفا از ماست
دختِ ایران و نام وی مهساست!


#مهسا_امینی
#مرتضی_لطفی @morteza_lotfi65


.
کوتاه ماند دستِ تمنّا در آستین
داریم گریه بی تو چو مینا در آستین

تا صبحِ حشر پرده‌نشین است همچنان
از شرمِ ساعدت، ید بیضا در آستین

ثابت نمی‌شود به تو خون شهید عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین

منّت خدای را که درین خشک سال دهر
دارد کفم ز آبله، دریا در آستین

روشن چراغ مسجد و میخانه از من است
در دست سُبحه دارم و مینا در آستین

تا داده‌اند خرقه‌ی تقوا ز مشربم
بوده‌ست شیشه در بغلم یا در آستین

دارند عالمی چو حزینِ نیازمند
در راهِ تیغِ ناز تو جان‌ها در آستین

#حزین_لاهیجی
#غزلیات

@khamooshane
◾️▪️◾️◽️◾️▪️▪️◾️
 
غفلت علاجِ تفرقه‌ی روزگار بود

مژگان اگر به خوابِ پریشان فروختیم

#حزین_لاهیجی
@khamooshane
▪️◾️▪️◾️▪️◽️▪️◾️
Forwarded from شاعران جهان
همیشه ساکت بود
سرش را بالا نمی‌آورد

انگار که چشمش می‌ترسید
به آسمان بیفتد

نگاهش نه تند بود و نه نرم
حواسش نه جمع بود و نه پرت

با هیچکس چشم در چشم نمی‌شد
انگار به هرجایی نگاه می‌کرد
مگر آن‌جا که تو ایستاده‌ای

ندیدم لبخندی بر لبانش بنشیند
نشنیدم خنده‌ای از دهانش بیرون بیاید
ندیدم ناسزایی بگوید
نشنیدم فریادی بکشد

حرفی اگر می‌زد
گردوخاک سکوت‌های طولانی
از نفسش بلند می‌شد

صدایش ملال‌آور نبود، اما
به نظر
صدای درخت و کوه می‌آمد
اگر به زبان می‌آمدند

واژه‌ای نبود که معنایش را در خود بگنجاند

عجیب بود و پر رمزوراز
آرامش و نجابتش
حوصله لبریز می‌کرد

مثل قطره بارانی در طوفان
در پس‌زمینه‌ها محو می‌شد

شگفتا
یک روز گرم بعدازظهر
تلوتلوخوران پا به شهر گذاشت
لباس‌هایش سرخ بود
انگار که در خمره رنگ خون غلتیده باشد

سرتاپایش خیس و
در فاصله‌ی سر و پا
در گهواره آغوشش
جسد دختربچه‌ای بود

با صدایی خالی از عاطفه، می‌گفت
در جنگل پیدایش کرده
وسط راه افتاده بود
در گودالی سرخ

گشتند و ردی نیافتند
مردم قاتل می‌خواستند
گریبان گرفتند
تنها کسی را که بود
مردی را که برای مرگ دختربچه
یک قطره اشک هم نریخته بود

محکمه محلی به راه افتاد
اعدام با طناب دار جریان گرفت

سکوت می‌کرد و گاهی به آرامی
پاسخی می‌داد سوالات مهمل دادگاه را
آن‌قدر آرام که گویی از آب‌وهوا حرف می‌زد

دفاعی نمی‌کرد
به سخره هم نمی‌گرفت

عجز‌ولابه نکرد، التماسی در کار نبود
حکم را که اعلام کردند

روز اعدام
هرکه در شهر بود حاضر شد
بیشترشان نمی‌دانستند چرا آمده‌اند

بند طناب دور گردنش،
نگاهی انداخت به جمعیت
نمی‌دید کسی را
انگار که وجود ندارند


طناب که کشیده شد
بدنش تشنجی گرفت
ناخواسته نبضی زد

جانش که می‌رفت
جسدش که بی‌خیال و آسوده
زیر چوبه‌ی دار تاب می‌خورد
من رد کمرنگی دیدم
اثری از لبخند

فقط یک لحظه

و چقدر عجیب

حالا که زندگی داشت تمام‌ می‌شد
علائمی از حیات نشان می‌داد.


#ژوئل_داوچ
برگردان: #اشکان_دانشمند


◼️ شاعران جهان
@World_poets
ساقی مده خمارم در انتظار چندین
گلشن وفا ندارد، گل اعتبار چندین

هر بوالهوس ز تیغت صد زخم کاری‌اش هست
اخلاص جان‌سپاران نامد به کار چندین

پروای دل نداری کس در غمت چه سازد؟
زین پیشتر نبودی ناسازگار چندین!

گشت از شمیم خطت شیدا دماغ عقلم
شوریدگی نیارد بوی بهار چندین

یارب چه حالت است این کاول نبود در عشق
جان ناشکیب زینسان، دل بی قرار چندین

رفتی و بر دل از تو صد کوه غم به جا ماند
ظالم چه سان سر آرم بی غمگسار چندین؟

خاکم هوا گرفت و دارم به دل هوایت
بنیاد عشق نبود ناپایدار چندین

از وعده وصالی آزادکن حزین را
صید کمند غم را مپسند زار چندین

#حزین_لاهیجی
#غزلیات

@khamooshane
◾️▪️◽️◾️▪️◽️◾️▪️
Anjir
Babak Khangholi
انجیر
آهنگ و اجرا : #بابک_خانقلی
Yalnız
Murat Çorak Ft Sevcan Orhan
Yoksa sen de mutsuz musun?
Yalnız mısın benim kadar?
Kırıldı mı kanatların?
Eksildin mi azar azar?


نکنه تو هم غمگینی؟
تو هم به اندازه‌ی من تنهایی؟
بالهات شکسته؟
و کم کم ناقص شدی؟
Forwarded from بابک زمانی
مگر چه می خواهم از وطن؟
جز لقمه ای نان و خیالی آسوده
چه می خواهم؟
جز تکه ای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجره ای که رو به عشق و آزادی گشوده شود.
.
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟
.
همین بود
که شبیخون زدم
دیوارهای پولادی اش را شکستم و
از آن به در شدم.
.
آه ای میهنِ مغموم
وطنِ از پا افتاده
بدرود
بدرود

#شیرکو_بیکس
ترجمه #بابک_زمانی

#کیانوش_سنجری
2024/11/19 20:02:05
Back to Top
HTML Embed Code: