Telegram Web
🔴 زنان کمپینی را در شبکه ایکس با درج عکس هایی از دوران کودکی خود با حجاب اجباری در کنار عکس هایی که با پوششی که خود آزادانه انتخاب کرده اند را به مناسبت ۸ مارس منتشر کرده اند با این پیام:
👈همونی شدیم که نمی
خواستید!

📌مقاومت و مبارزه زنان علیه حجاب اجباری نفس رژیم زنستیز جمهوری اسلامی را گرفته است!

📌شورش علیه هر آن چه ارتجاعیست بر حق است!

#رهایی_زن_رهایی_جامعه
#زن_زندگی_آزادگی
#زن_انقلاب_رهایی
#سرنگونی_انقلابی
@khizesche. باز نشر خیزش @kaarzaar
📌📌تولید بیش از حد: پوچی رنج در میانِ فراوانی | کاری مالوت   ✍️از دهه ۱۹۳۰ در میانِ معدن‌چیانِ زغال‌سنگ ضرب‌المثلی نقل می‌شود که یکی از آشکارترین و مضحک‌ترین تناقضات سرمایه‌داری را بیان می‌کند. دختری از پدرش می‌پرسد: چرا خانه‌مان اینقدر سرد است. پدر پاسخ می‌دهد که پولی برای خرید زغال‌سنگ نداریم. او می‌افزاید: پولی نداریم چراکه شغل‌ام را در معدن زغال‌سنگ از دست داده است. هنگامی‌که دختر می‌پرسد چرا شغل‌اش را از دست داده، پدر جواب می‌دهد: «چون ما زغال‌سنگ زیادی تولید کردیم.»
سرمایه‌داران برای تولید هر چه بیش‌تر و سریع‌ترِ کالاها، بدون توجه به تحمیلِ هزینه‌های انسانیِ بر طبقه‌ی کارگر و تخریبِ محیط‌زیست که کیفیت زندگی کارگران را بیش از پیش کاهش می‌دهد، با یکدیگر رقابت می‌کنند. این رقابتِ بی‌پایان برای تولیدِ بیشتر، در نقطه‌ای به بحرانِ «تولید بیش از حد» می‌انجامد؛ یعنی زمانی که سرمایه‌داران کالاهای بیش‌تری از آن‌چه می‌توانند با سود بفروشند، تولید می‌کنند.
🔹نمونه‌های پرشمار و خیره‌کننده‌ای در دسترس هستند که پوچی نظام سرمایه‌داری را از طریق مداقه بر یکی از تناقضات اساسی آن، یعنی تولید بیش از حد نشان می‌دهند. به طور کلی، تولید بیش از حد، زمانی رخ می‌دهد که میزان تولید از مقدار قابل فروش با سود فراتر رود. ما به طور مداوم از تناقض سرمایه‌داری در تولید بیش از حد رنج می‌بریم. گرچه آثار آن به‌وضوح قابل مشاهده است، اما تنها با شناختِ علل بنیادینِ آن می‌توانیم علاوه بر درکِ چرائیِ تناقضات، برای از میان برداشتنِ آن بکوشیم. تناقضات سرمایه نقاط ضعف این نظام هستند که چپ‌گرایان در برنامه‌های ترویجی-تبلیغی، و در مسیرِ مبارزه‌ای بر آن‌ها تأکید می‌کنند و یادآور می‌شوند که با سوسیالیسم است که رنج‌‌های ناشی از تناقضاتِ سرمایه‌داری را نابود کرد. یکی از علل بنیادینِ تناقضِ تولید بیش از حد، رقابت میان سرمایه‌داران برایِ کسب سود و ارزش مبادله‌ایِ هرچه بیشتر است.                                       🔹در سرمایه‌داری هیچ تناقضی به طور مستقیم به انقلاب نمی‌انجامد؛ زیرا سرمایه‌داری به عنوانِ شیوه‌ای پویا، طی قرن‌ها به تکامل خود ادامه داده و برای عبور از تناقضات و پایداری در برابر آن‌ها تغییر کرده است؛ ولو آن‌که برخی از سرمایه‌داران یا شرکت‌ها در این مسیر قربانی شده باشند. مبارزه‌ی طبقاتی تنها چیزی است که می‌تواند تهدیدِ بالقوه‌ی ما برای سرمایه را به سرنگون ساختنِ آن برای خلقِ انقلاب و جامعه‌‌ای نوین، تبدیل کند.بحران‌های تولید بیش از حد در هر شکلی از سرمایه‌داری، از جمله سرمایه‌داری آمریکا، عجیب نیستند. در رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰، در حالی‌که مردم به معنای واقعی کلمه از گرسنگی می‌مردند، غذاهای قابل خوردن نابود و به زباله انداخته شدند زیرا فروشِ آن‌ها همراه با سود نبود. در رکود بزرگ دهه ۲۰۰۰، در حالی که انسان‌های پرشماری بی‌خانمان باقی شدند اما واحدهای مسکونی به دلیلی مشابه، خالی و متروکه نگاه داشته شدند. 
در اوج پاندمی COVID-19، زمانی‌که تقاضا برای خریدِ کیت‌های آزمایش کاهش یافت، شرکت‌ها به‌جای توزیع یا ذخیره‌سازیِ آن‌ها، میلیون‌ها کیت را نابود کردند.
تحت نظام سرمایه‌داری، ایجاد ارزش‌های مصرفی مازاد، رویدادی بحران‌زا است؛ به این دلیل که سرمایه‌داری حولِ ارزشِ مبادله سازماندهی شده است. بحران‌های اقتصادی از این‌دست می‌توانند فرصت‌هایی برای جنبش‌های توده‌ای و ترویج آگاهی سوسیالیستی فراهم کنند. بینش‌های مارکس در ترسیم چگونگی بی‌ثباتی معیشت طبقه کارگر به واسطه تولید بیش از حد، تعیین‌کننده هستند.
در سوسیالیسم، مازاد ارزش‌های مصرفی منجر به بحران نمی‌شود. در نظام سوسیالیستی، ارزش‌های مصرفی مازاد، به تولید بحران‌ها کمک نمی‌کنند. نه تنها تولید به‌طور برنامه‌ریزی‌شده برای برآوردن نیازهای مردم بی‌آن‌که کیفیت زندگی‌شان را تنزل بخشد، انجام می‌شود، بلکه هر کالای اضافی می‌تواند به کسانی که به آن نیاز دارند توزیع شود یا برای استفاده در آینده ذخیره گردد. فقط در سیستم سرمایه‌داری است که وجود کالاهای مازاد، مطلوب محسوب نمی‌شود. فقط تحت سیستم سرمایه‌داری است که وجود کالاهای اضافی یک چیز بد محسوب می‌شود. تنها در این سیستم فاسد است که بهره‌وری ما محدود به تبعیت از سودِ سرمایه‌داران است. توضیح روشن و قابل دسترس این تضاد می‌تواند برای اهداف تبلیغاتی و برانگیختن افکار عمومی بسیار مفید واقع شود.   متن کامل در زیر 👇👇👇باز نشر خیزش  @khizesche.  برگرفته از صدای ماهی سیاه
https://telegra.ph/تولید-بیش-از-حد-پوچی-رنج-در-میان-فراوانی-03-14-2
🔴 چهارده مارس ۱۸۸۳ قامت بشریت یک سر و گردن کوتاه‌تر شد.🌹🌹🌹

🌹چرا هنوز باید کاپیتال را خواند؟

در نظريه‌ی اقتصاد بورژوايي، رقابت، توليد کالايي، سودجويي و رشد به مثابه‌ی ذات انساني جلوه مي‌کنند؛ گويي اين‌ها اصول فرازماني و غيرتاريخي‌اند، نه پيامدهاي مناسبات مشخص سرمايه‌داري که در يک بستر تاريخي پديد آمده‌اند و درنتيجه، مي‌توان از آن‌ها عبور کرد. اين دقيقا" همان چيزي است که نقد مارکس را هم‌چنان به روز و ضروري مي‌سازد. فراتر از اين، مارکس به تحليل ويران‌گر سرمايه، اشکال مبارزات طبقاتي و استثمار مي‌پردازد و نشان مي‌دهد که چرا در سرمايه‌داري، پول بر جهان حکومت مي‌کند.

🌹 کاپيتال نه فقط براي تفسير، بل‌که براي تغيير جهان است.🌹

@amookhtan. باز نشر خیزش. @khizesche
ازمتن بیانیه #مشترک
کارگران مزدی يدی و فکری در ايران با اعضای خانواده شان حدود ۶۰ درصد جمعيت کشور را تشکيل می دهند و بيش از ۸۰ درصد کل توليد جامعه محصول کار کارگران است و هستی جامعه به ویژه رفاه اقلیت سرمایه دار و اقشار متوسط و مرفه وابسته به بهره کشی از طبقه کارگر است. از اين رو بديهی است که مزد کارگران نبايد از ميانگين  هزينۀ يک خانوار متوسط شهری در سطح کشور کمتر باشد. همانطور که گفته شد این مبلغ در سال 1404 نمی تواند کمتر از 60 میلیون تومان در ماه برای یک خانوار 4 نفره باشد.

تعیین هر مبلغ دیگر و یا هر درصدی برای افزایش مزد حداقل که هزینه های واقعی کارگران را پوشش ندهد تثبیت شرایط فقر بر خانوار کارگری است
.

#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی

https://www.tgoop.com/syndica_7tape. @khizesche. باز نشر خیزش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نام فیلم: کارل مارکس جوان
محصول: فرانسه - ۲۰۱۷
کارگردان: رائول پک

این فیلم دوران جوانی متفکر آلمانی، کارل هاینریش مارکس، همسرش جنی و دوستش فریدریش انگلس را در پاریس، بروکسل و لندن را به تصویر می‌کشد و رویدادهای تاریخی چهار ساله ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ را در بر می‌گیرد. فیلم مارکس جوان با صحنه تکان‌دهنده‌ای آغاز می‌شود که در آن، پلیس؛ کودکان، زنان و مردان دهقان را به جرم جمع‌آوری هیزم‌های خشک درختان، قتل‌عام می‌کند. مارکس در آثار خود با جسارت این جنایت‌ها را محکوم می‌کند.
#مارکس_جوان

فریدریش انگلس:
«چهاردهم مارس ۱۸۸۳، يک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر، بزرگترين انديشمند روزگار ما از انديشيدن باز ايستاد. فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همين که به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است - اما اين بار براى هميشه. مارکس معمولا" به نقل از «اپيکور» می‌گفت:«مرگ، يک بدبختی برای کسی که می‌ميرد نيست، بل‌که مصيبتی برای بازمانده‌گان است.» با مرگ مارکس، قامت بشريت به اندازه يک سر و يک مغز، و بزرگ‌ترين مغز دوره ما، کوتاه شد.»

متفکری که بازخوانیش، شگفت‌زده‌مان می‌کند!...
. @khizesche. باز نشر خیزش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🍁
🔻تجمع کارگران معدن زمستان یورت برای عیدی و حقوق عقب افتاده.
این معدن را به یاد میآورید؟!
اردیبهشت ماه سال 1396؟!
43 معدنکار کشته شدند و دهها نفر مصدوم و از کار افتاده.
قاتلان آزادند و به ثروت اندوزی و انباشت سرمایه ادامه می‌دهند!
و کارگران ....
بازنشر
https://www.tgoop.com/GEtehadbazneshastegan . @khizesche. باز نشر خیزش
🔴 چهارده مارس ۱۸۸۳ قامت بشریت یک سر و گردن کوتاه‌تر شد.🌹🌹🌹 کارل مارکس - به مناسبت سالروز مرگ مارکس در - ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن، انگلستان                                                                                                                                 
🔺   «فلاسفه فقط به انحاء مختلف جهان را توضیح داده اند، ولی سخن بر سر تغییر آنست.»
🔺زندگی نامۀ مختصر مارکس و شرح مارکسیسم-
نوشتۀ ولادیمیر ایلیچ لنین
ترجمۀ سهراب شباهنگ— سایت آذرخش: http://www.aazarakhsh.org
یادداشت مترجم 
مقالۀ لنین در بارۀ مارکس که در زیر می آید مهم ترین دیدگاه های مارکس را در یک جا خلاصه کرده و به صورت فشرده توضیح داده است، بی تردید برای آشنائی با مبانی دیدگاه های این بنیان گذار سوسیالیسم علمی و یا مرور آنها مفید است. این مقالۀ بخش های زیر را در بر می گیرد:
زندگی نامۀ مارکس
آموزۀ مارکس
الف) آموزۀ فلسفی و تاریخی
•  ماتریالیسم فلسفی
•  دیالکتیک
•  درک مادی تاریخ
•  مبارزۀ طبقاتی
ب) آموزۀ اقتصادی مارکس
•  قانون ارزش
•  قانون ارزش اضافی
پ) سوسیالیسم
•  تاکتیک مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا
کتاب نگاری

مقالۀ «کارل مارکس، زندگی نامۀ مختصر مارکس و شرح مارکسيسم» در فاصلۀ ژوئيه تا نوامبر ۱۹۱۴ نوشته شده است. نخستين انتشار در سال ۱۹۱۵ در دانشنامۀ گرانات، چاپ هفتم، جلد ۲۸ با امضای و. ايلين صورت گرفت. متن کنونی براساس دست نوشت لنين است که با نسخۀ چاپ ۱۹۱۸ مقابله و تکميل شده است. /
منابع ترجمه: نسخۀ انگليسی، انتشارات خارجی پکن، چاپ دوم، ۱۹۷۰ و ترجمۀ فرانسوی از مجموعۀ آثار لنين جلد  ۲۱
@khizesche                                        ادامه  مطلب را در ضمیمه ملاحظه نمائید👇👇👇 https://www.tgoop.com/khizesche/47903
روش مارکس دردرک جامعه و تاریخ

مارکس در «مقدمۀ سهمی در نقد اقتصاد سیاسی» می نویسد:


📝«گرچه رشتۀ تخصصی تحصیلات من حقوق بود، من آن را همچون رشته ای فرع بر فلسفه و تاریخ دنبال کردم. در سال 43 - 1842 به عنوان سردبیر "مجلۀ راین" از اینکه مجبور به بحث دربارۀ منافع مادی بودم نخست خود را در موقعیت آزار دهنده ای یافتم. تصمیمات حکومت [محلی] راین دربارۀ دزدی چوب و تقسیم مالکیت ارضی، مخالفت رسمی آقای فون شاپر والیِ  oberprasidentآن زمانِ ایالت راین، با "مجلۀ راین" دربارۀ وضعیت دهقانان مُوزِل، و سرانجام بحث های مربوط به تجارت آزاد و تعرفه های حمایتی گمرکی نخستین فرصت را به من دادند که به مسایل اقتصادی بپردازم. از سوی دیگر، پژواک سوسیالیسم و کمونیسم فرانسوی که لعاب نازکی از فلسفه بدان خورده بود، در زمانی که حُسن نیت "برای پیشرفت" شدیدآً بر شناختِ موضوع می چربید، در "مجلۀ راین" شنونده پیدا کرد. من به این آماتوریسم تفننی اعتراض کردم. اما در همان حال در جدالی با مجلۀ آلمانی آگسبورگ پذیرفتم که مطالعات قبلی من اجازه نمی دهند نظری دربارۀ گرایش های فرانسوی بدهم. هنگامی که ناشران مجلۀ راین دچار این توهم شدند که این امکان وجود دارد با اتخاذ مواضعی سازشکارانه بتوانند در حکم مرگ این مجله تخفیفی بگیرند، من مشتاقانه این فرصت را غنیمت شمرده، از صحنۀ عمومی عقب کشیدم و به مطالعه روی آوردم.

نخستین کاری که در دست گرفتم تا شکی را که وجودم را فراگرفته بود از بین ببرم بررسی انتقادی فلسفۀ حقوق هگل بود که مقدمۀ آن در سالنامۀ آلمانی - فرانسوی در سال 1844 در پاریس چاپ شد. تحقیق من به این نتیجه منجر شد که نه روابط حقوقی [قانونی] و نه اشکال دولتی را نمی توان صرفاً از طریق خودِ آنها و یا برمبنای به اصطلاح تکامل عام نوع بشر فهمید، بلکه به عکس، منشأ این آخری ها در شرایط زندگی یا در کلِ آن چیزی که هگل به تأسی از انگلیسی ها و فرانسوی های سدۀ هیجدهم در اصطلاح "جامعۀ مدنی" خلاصه می کند قرار دارد؛ و اما تشریح [آناتومی] جامعۀ مدنی را باید در اقتصاد سیاسی جستجو کرد. من مطالعۀ اقتصاد سیاسی را در پاریس آغاز کردم و پس از اخراجم از پاریس به دستور گیزو و رفتنم به بروکسل در آنجا به این مطالعه ادامه دادم.

نتیجۀ کلی ای که بدان رسیدم و پس از نیل بدان به اصل راهنمای مطالعات من بدل شد چنین است: انسان ها در تولید اجتماعی زندگی خود وارد روابط معین و ضروری ای می شوند که مستقل از ارادۀ آنهاست، یعنی روابط تولیدی ای که متناظرِ مرحلۀ معینی از تکامل نیروهای مادی تولید آنهاست. مجموع کل این روابط تولیدی، ساختار اقتصادی جامعه را تشکیل می دهد، یعنی آن شالودۀ واقعی که روبنای حقوقی و سیاسی بر روی آن ظاهر می شود و اشکال معین آگاهی اجتماعی با آن هماهنگی دارد. شیوۀ تولید زندگی مادی، روندهای زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به طور کلی مشروط می سازد. این آگاهی انسان ها نیست که هستی آنان را تعیین می کند، بلکه به عکس هستی آنان است که آگاهیشان را تعیین می نماید. نیروهای مولد مادی جامعه در مرحلۀ معینی از تکاملِ خود، با روابط تولیدی- یا با آنچه صرفاً بیان حقوقی همان چیز است - یعنی با روابط مالکیتی که در چارچوب آن تاکنون عمل کرده اند وارد درگیری می شوند. این روابط از اَشکال نیروهای مولد به زنجیرهای آنها مبدل می گردند. در این هنگام یک عصر انقلاب اجتماعی آغاز می گردد. با تغییر شالودۀ اقتصادی، کل روبنای عظیم به کُندی یا به سرعت تحول می یابد. در بررسی این تحولات همواره باید بین تحول مادیِ شرایط اقتصادی تولید، که می توان با دقت علوم طبیعی آن را تعیین کرد، و اَشکال حقوقی، سیاسی، دینی، هنری یا فلسفی، و به طور خلاصه، اَشکال ایدئولوژیکی ای که در آنها انسان ها از این درگیری آگاهی می یابند و مبارزه را به سرانجام می رسانند تمایز قایل شد. همان گونه که در مورد یک شخص برحسب آنچه او در مورد خود فکر می کند داوری نمی کنند، به همان گونه دربارۀ این تحولات نمی توان برحسب آگاهی متناظر آن قضاوت کرد. بلکه به عکس، این آگاهی را باید از روی تضادهای زندگی مادی، از درگیری موجود بین نیروهای اجتماعی تولید و روابط تولیدی توضیح داد. یک نظم اجتماعی [شکل بندی اجتماعی] هرگز پیش از آنکه همۀ نیروهای مولدی که این نظم [شکل بندی اجتماعی] گنجایش آنها را دارد تکامل یافته باشد از بین نمی رود و روابط تولیدی برتر هرگز جایگزین روابط کهن نمی شود مگر آنکه شرایط مادیِ وجود آنها در زهدان جامعۀ کهن رسیده و پخته شده باشند. بدینسان نوع بشر ناگزیر در برابر خود تنها مسایلی را قرار می دهد که قادر به حل آنها باشد، زیرا بررسی دقیق تر همواره نشان خواهد داد که خودِ وظیفه تنها هنگامی ظاهر می شود که شرایط مادی حل آن قبلا حاضر و یا دست کم در حال شکل گیری باشد.» 
از رهایی

                         @khizesche. باز نشر خیزش. ⬇️
خواستم خیابانی بکشم
که در آن
گیسوان زنان سرزمین‌ام با باد
می رقصید
پلیس قانون آورد و نگذاشت
خواستم خانه ای بکشم
که در آنجا ارزش زن و اشیاء یکسان نبود شیخ کتاب کهنه اش را آورد و نگذاشت
خواستم مدرسه ای بکشم
کوچه ای
باغی
اتاقی
کنجی که برای زن قفس نباشد
یکی یکی آمدند
شرف با اسلحه
ناموس با خنجر
و سنن کهن با چاقو
تو ای زن محبوس سرزمین من!
در لابلای کدام کتاب؟
کدام قانون
کدام تبصره
در پی یافتن آزادی و عدالتی؟
به خیابان بیا و آنجا را تصاحب کن!
با قدمهایت به لرزه در آور
زمینی را که از آن تو نیست
و فریاد کن
هر آنچه را که لحظه به لحظه
در کنج کنج این سرزمین
از تو سلب میکنند
به خیابان بیا!
به خیابان بیا و آنجا را تصاحب کن!

"ناهید وفایی"

🚩 #سووره_سوار🚩
    @khizesche. باز نشر خیزش. https://www.tgoop.com/SoraSwar
#در_چنین‌_روزی ۱۴ مارس ۱۸۸۳، فریدریش انگلس تلگرافی به آدولف سورگه فرستاد که در آن نوشته بود: «مارکس امروز درگذشت!».
در این روز کمونیست آلمانی کارل مارکس در سن ۶۴ سالگی در لندن درگذشت. او پس از اخراج شدن از آلمان به بریتانیا رفت و در پاریس هم دستگیر و حبس شده بود که توانست فرار کند.

نشریه های منچستر کوریر* و لنکشایر جنرال ادورتایزر** گزارش کردند که در مراسم خاکسپاری او، دوست و همکار مادام العمرش انگلس، مارکس را این گونه توصیف کرد: «او مردی بود که در اروپا بیش از همه مورد نفرت و افترا بود و اگرچه کارش را به پایان نرساند ولی در دوره زندگی خودش شاهد بود که نظراتش از سمت میلیون ها نفر در هر دو نیمکره با اقبال مواجه شد.»
      @khizesche. باز نشر خیزش
*Manchester Courier
** Lancashire General Advertiser
@TarTaKar
سخنرانی انگلس درمراسم خاکسپاری مارکس لند ن ١٧مارس ١٨٨٣

یک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر ١۴مارس ، بزرگترین اندیشمند روزگار ما از اندیشیدن باز ایستاد. فقط دو دقیقه او را تنها گذاشته بودیم، همینکه به اتاق آمدیم، دیدیم که آرام روى صندلى خوابیده است – اما این بار براى همیشه.
مرگ این مرد چنان ضایعه‌اى براى پرولتاریاى رزمنده اروپا و امریکا و براى تاریخ علوم است که ابعادش غیر قابل اندازه‌گیرى است. جاى خالى‌اى که با رفتن این روح پُر عظمت بوجود آمده است بزودى زود همه جا احساس خواهد شد.
همانطور داروین به قانون تکامل جهان ارگانیک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد؛ این حقیقت ساده را که تا قبل از او در زیر کوهى از ایدئولوژى پنهان شده بود، این حقیقت که بشر پیش از آنکه بتواند به سیاست، دانش، هنر، دین و جز اینها بپردازد، باید بخورد، بیاشامد، سرپناه و پوشاک و غیره داشته باشد؛ این که بنابراین تولید وسایل مبرم مادى، و نتیجتاً میزان رشد اقتصادى کسب شده توسط هر مردم معیّن یا در هر دوره معیّن، آن زیربنایى را تشکیل میدهد که بر روى آن، دولت، مفاهیم حقوقى، هنر و حتى نظرات آن مردم در مورد مذهب تکامل پیدا کرده‌اند… و در پرتو این نور است که بنابراین باید همه اینها را تبیین کرد، نه برعکس، آنچنان تا حال شده است.
اما این همه‌اش نیست. مارکس قانون ویژه حرکت ناظر بر شیوه تولید سرمایه‌دارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوایى که زاده این شیوه تولید است را هم کشف کرد. کشف ارزش اضافه، ناگهان مسأله‌اى را روشن کرد که هم اقتصاددانان بورژوا و هم منتقدین سوسیالیستى که در صدد حلش بودند در تمام بررسى‌هاى قبلى، در تاریکى کورمالى‌اش میکردند.
دو کشف این چنینى براى یک عمر کافى است. خوشبخت آن که نائل آمدن به حتى یکى از این کشفیات نصیبش شود. اما در هر زمینه‌اى که مارکس به تحقیق پرداخت – و او در زمینه‌هاى بسیار متعددى تحقیق کرد، که هیچکدامشان سطحى نبودند – در همه زمینه‌ها، حتى در ریاضیات، به کشفیات مستقلى نائل شد.
چنین بود این مَردِ دانش. اما این هنوز حتى نیمى از وصف او نیست. دانش براى مارکس نیرویى بلحاظ تاریخى پویا و انقلابى بود. گرچه براى او هر کشف جدید در این یا آن عرصه‌ از دانش تئوریک که شاید هنوز هم کاربُردهایش بتمامى قابل تصور نبود خشنودى فراوانى بهمراه داشت، وقتى کشفیات تأثیرى فورى و انقلابى بر صنایع، و بر تکامل تاریخى در کل میگذاشتند، شعفى از نوعى کاملا متفاوت احساس میکرد. بعنوان مثال، او از نزدیک پیشرفتها و اکتشافات حاصله در زمینه الکتریسیته را دنبال میکرد و در این اواخر بخصوص کارهاى مارسل دپره[١] را.
براى اینکه مارکس بیش از هر چیز دیگر یک انقلابى بود. مأموریت واقعیش در زندگى این بود که از هر طریق به سرنگون کردن جامعه سرمایه‌دارى و نهادهاى دولتى مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهایى پرولتاریا کمک برساند، که او خود اولین بانى وقوفش بر وضعیت و نیازهایش، و آگاهیش بر شرایط رهاییش بود. مبارزه خوى او بود. با چنان شور، با چنان سرسختى و با چنان کامیابى مبارزه کرد، که کمتر کسى با او رقابت میکند. کار او در اولین “روزنامه جدید راین” در سال ١٨۴٢، روزنامه “به پیش” پاریس در ١٨۴۴، “روزنامه آلمانى بروکسل” در ١٨۴٧، “روزنامه جدید راین” در ١٨۴٨- ١٨۴٩ و بعلاوه جزوه‌هاى میلیتانت بیشمار، کار در سازمانهاى پاریس، بروکسل و لندن، و بالأخره تاجى بر سر همه اینها، تشکیل انجمن بین‌المللى کارگران – این خود براستى دستاوردى بود که بنیانگذارش میتواند بحق بر آن ببالد حتى اگر هیچ کار دیگرى نکرده باشد.
و در نتیجه، مارکس بلحاظ مورد نفرت و تهمت و لجن‌پراکنى بودن سرآمد زمانه خودش بود. حکومتها – هم مطلقه و هم جمهورى – او را از ممالک خود تبعید کردند. بورژواها – چه محافظه کار و چه اولترا-دمکرات – در بدنام کردن و لجن‌پراکنى به او گوى سبقت از هم ربودند. همه اینها را او همچون تارعنکبوت کنار میزد، نادیده میگرفت، و تنها زمانى پاسخ میداد که ضرورتى فوق‌العاده مجبورش میکرد. و او مُرد در حالى که میلیونها کارگر انقلابى همرزمش – از معادن سیبرى تا کالیفرنیا، در همه بخشهاى اروپا و امریکا، از صمیم قلب دوستش دارند، خالصانه به او احترام میگذارند و در فقدانش سوگوارند — و گرچه شاید مخالفان او بسیار بودند، اما من به جرأت ادعا میکنم که بعید است حتى یک دشمن شخصى داشته باشد.
نام او قرنها دوام خواهد آورد، و کارش هم چنین خواهد بود. @khizesche

#انقلاب_كارگرى
      
@khizesche. باز نشر خیزش
#در_چنین_روزی ۱۴ مارس ۱۸۷۹، فیزیکدان و سوسیالیست انقلابی، آلبرت انیشتین در آلمان به دنیا آمد.

«قدرتمندترین نیرو کهکشان, بهره مرکب است.»

از ۱۶ سالگی که انیشتین برای نرفتن به خدمت سربازی از آلمان به سوئيس مهاجرت کرد، در کافه «اودون» پاتوق رادیکال‌های روس رفت و آمد داشت. اولین فعالیت علنی سیاسی او زمانی بود که با بیانیه‌ای که اکثر همکاران فیزیکدانش مانند ماکس پلانک در دفاع از جنگ جهانی اول و نقش آلمان در آن نوشته بودند به نام «مانیفست دنیای متمدن» با دادن نامه‌ای سرگشاده علیه آن موضع گرفت. آنها جنگ افروزی آلمان را دفاعی مشروع از تهاجم روس‌ها، مغول‌ها و سیاهان به نژاد سفید دانسته بودند که تنها انیشتین و دو فیزیکدان دیگر به مخالفت با این مانیفست پرداختند و آن را «شرم آور» و «متحیر کننده» خواندند.

پس از جنگ و در حال و هوای انقلاب‌ نوامبر، انیشتین در کلاسش را به دانشجویان بست با این یادداشت که: «کلاس تعطیل است، انقلاب کنید!». پس از شکست انقلاب و قدرت گرفتن نازی‌ها در ۱۹۳۳، انیشتین به پرینستون رفت و در آنجا نیز به فعالیت‌هایش علیه جنگ، سلاح‌‌های هسته‌ای و سانسور «مک‌کارتیسم» آمریکا، در حلقه معروف به «مانتلی ریو» ادامه داد.

او در مقاله‌اش به نام «چرا سوسیالیسم؟» می‌نویسد:«سرمايه تمايل به تمرکز در دستهای کمتر و کمتری دارد و اين بخشاً بدليل رقابت ميان سرمايه‌داران و بخشاً بدليل پيشرفت در تکنولوژی و تقسيم کار است. تکنولوژی و تشديد در تقسيم کار واحدهای بزرگتر اقتصادی را درعوض واحدهای کوچکتر تشويق می‌کند. نتيجه اين روند يک اليگارشی متشکل از سرمايه‌داران است که قدرت عظيم آن را نمیتوان بطور موثر حتی توسط ساختارهای دموکراتيک جامعه کنترل و به آن رسيدگی کرد. اين را از آنجا مي‌گويم که اعضای ساختارهای قانون‌گزار توسط احزاب سياسی برگزيده می‌شوند و اين احزاب، بنوبه خود، عمدتاً ،از جهت مالی يا جهات ديگر، تحت تاثير و نفوذ سرمايه‌داران هستند، که در واقع، رای دهندگان را از قانون‌گزار جدا می‌کنند. نتيجه اين است که نمايندگان مردم به اندازه کافی از منافع گروه‌های درون جامعه پشتيبانی نمی‌کنند. علاوه براين، در شرايط موجود، آشکار است که سرمايه داران بطور مستقيم یا غيرمستقيم منابع اطلاعات (مطبوعات، راديو، آموزش) را کنترل می‌کنند. پس برای شهروندان جوامع کنونی بسيار مشکل، یا حتی غيرممکن است، که به نتايج عينی رسيده و از حقوق سياسیشان هوشمندانه استفاده کند.

من اطمينان دارم که تنها يک راه برای از ميان برداشتن اين کژی‌های ريشه‌دار وجود دارد و آن هم برقراری يک اقتصاد سوسياليستی است، همراه با سيستم آموزشی که متمايل به هدفهای اجتماعی باشد. در چنين اقتصادی، ابزار توليد بدست خود جامعه است که با برنامه ريزی مورد استفاده قرار می‌گيرد. اقتصاد با برنامه، که توليد را بر اساس نيازهای جامعه تنظيم ميکند، کار را ميان تمام آنان که قادر به انجامش باشند تقسيم می‌کند و برای همه امکان معيشت را مهيا ميکند. سيستم آموزشی، همراه با رشد تواناييهای درونی هر فرد، ميکوشد که در او احساس مسئوليت نسبت به همنوعش را جايگزين تجليل از قدرت و موفقيت ( که درجامعهً کنونی شاهدش هستيم) کند. با وجود اين، بايد بخاطر داشت که صرف اقتصاد برنامه ريزی شده سوسياليسم نيست. چنين اقتصادی می‌تواند با بردگی هم همراه باشد. دستيابی به سوسياليسم نيازمند حل چندين معضل بسيار دشواری است: با توجه به افزايش درجه تمرکز قدرت سياسی و اقتصادی، چگونه ميتوان از قدرت همه جانبه بوروکراسی جلوگيری کرد؟ چگونه می توان از حقوق فردی حفاظت کرد و بدين وسيله سنگ موازنه دموکراتيک را در برابر قدرت بوروکراسی تامين نمود؟» https://www.tgoop.com/negarestankhizesche023/3437
@khizesche. باز نشر خیزش TarTaKar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعتصاب و اعتراض کارگران شیشه سازی مینا در تهران وابسته به بنیاد مستضعفان به ریاست سردار دهقان.
https://www.tgoop.com/khizesche
شکم گرسنه به آزادی منجر نمی‌شود . قلمرو آزادی عملآ فقط در جایی شروع می‌شود که کاری که به خاطر ضرورت و ملاحظات مادی تحمیل می‌شود، پایان بگیرد.
«مارکس»

طرحی گرافیتی از چهره‌ی «مارکس»

@Honare_Eterazi

https://www.tgoop.com/khizesche
حلبچه یکی از تاریکترین نقاط جنگ ارتجاعی ایران وعراق است. 25 اسفندماه سالروز بمباران شیمیایی حلبچه در سال 1366 به دستور صدام و در راستای عملیات گسترده ای به نام عملیات "انفال" است. در پی عملیات والفجر 10 توسط ایران و تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق در اواخر سال 1366 ، صدام حسین به پسرعمویش علی "حسن المجید" معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. در ساعت14 این روز در حالی که تنها 2 روز از" آزادی" حلبچه می‌گذشت، 50 فروند "میراژ" بمب‌افکن و هواپیمای سوپراتاندارد فرانسوی رژیم بعثی با حرکت از افق غرب آسمان حلبچه و گردش به سمت جنوب، هر یک 4 بمب شیمیایی 500 کیلویی را بر سر مردم بی‌پناه کرد ریختند. درعرض چند دقیقه ابر زردرنگی بر آسمان حلبچه سایه انداخت و تراژدی جنگی و انسانی بی‌مانندی پس از جنگ جهانی دوم رخ داد که هزاران نفر از مردم بی‌پناه و غیرنظامی کرد را در کام مرگ فرد برد؛ بمباران شیمیایی با گاز خردل (ایپریت) و با چاشنی تاول‌زای گاز اعصاب تابون و سارین و بوی مرگ‌آور سیانوژن بود و جان نزدیک به 3200 تا 5000 نفر را گرفت و 7000 تا 10000 نفر را مجروح شیمیایی کرد. @khizesche
🔴 اینبار در خاورمیانه و کردستان شهر حلبچه مشمول ممنوعیت تنفس و زندگی شد و در کوتاه ترین زمان و درنتیجه ی جنایتی دیگر و آزمایشی دیگر پنج هزار تنفس و پنج هزارزندگی ممنوع شد.حلبچه ای که هشت سال جنگ ناخواسته و ارتجاعی را به امید روزهای صلح و ایمن پشت سرگذاشته بود.

و چنین بود که کاپیتالیسم برگی دیگر بر کارنامه ی ننگینش افزود👇👇@khizesche
🛑بمناسبت سالروز تراژدی حلبچه
✍️لقمان ویسی

"نخستین ضرورت هرنوع آموزشی این است که آشویتس تکرار نشود" "آدورنو"

روز بیست و پنجم اسفند هزار و سیصدو شصت وشش ،سال ها بعداز فرمان ترومن برای خفه کردن و سوزاندن هیروشیما و ناکازاکی و ظاهرا به قصد به زانو درآوردن ژاپنی که البته به زانو درآمده بود اما درواقع برای آزمایش تازه ترین دستاوردهای تسلیحاتی مجتمع نظامی- صنعتی و تثبیت قدرقدرتی دوران پساجنگ جهانی دوم آمریکا،
اینبار در خاورمیانه و کردستان شهر حلبچه مشمول ممنوعیت تنفس و زندگی شد و در کوتاه ترین زمان و درنتیجه ی جنایتی دیگر و آزمایشی دیگر پنج هزار تنفس و پنج هزارزندگی ممنوع شد.حلبچه ای که هشت سال جنگ ناخواسته و ارتجاعی را به امید روزهای صلح و ایمن پشت سرگذاشته بود.

و چنین بود که کاپیتالیسم برگی دیگر بر کارنامه ی ننگینش افزود

معنای بعثیسم و صدام را نه در واژه نامه ها و فرهنگ ها که به روایت کسانی باید شنید که انفال و حلبچه و ابوغریب و کل سیاه چال ها و سیه روزی های آن دوران را زیسته اندو شاهد سکوت دولت ها و مجامع حافظ حقوق بشر؟! در برابر سفاکی های صدام و بعثیسم بوده اند.

حلبچه را نمی توان انتزاع کرد و شناخت بلکه این فاجعه را باید در متن مناسباتی دید که از کشتار چارتیست هاو سرخپوستان استارت خورد ،با به بردگی کشاندن سیاهان تداوم یافت از طریق پارلمان ها و دولتمردان کراواتی و لبخند برلب و تئوریسین های اندیشه به مزد مشروعیتش اعلام شد ،ازمسیر جنگ های جهانی اول و دوم و کل قرن بیستم بقول هابسبام "کوتاه" و سراسر جنگ و آتش،به کشتار یمن و سوریه و روهینگیا و... رسید

و اکنون در قرن بیست و یکم بیشتر و سریع تر از هر زمان دیگربیکاری ،فقر،جنگ،آوارگی،استثمار ،تجارت سکس،غیاب بهداشت و آموزش عمومی و بسیاری دردهای دیگر که تن این کره را هرچه خسته تر نموده است.

و البته صفوفی متشکل و طالب دنیایی دیگر از سیاتل تا وال استریت و از آتن تا قاهره که کیفرخواست خود را علیه نظم نوین و آلوده به خون نئولیبرالیسم فریاد می زنند و آلترناتیو انسانی و عاری از ستم و استثمار و جنگ را به کل ساکنان دوزخی زمین معرفی می کنند .

براستی که انسان در دوراهی سرنوشت سازی است
یا تسلیم دربرابر نظم نئولیبرالی حاکم و به پرتگاه رفتن هرچه بیشتر حیات یا تقویت صفوف متشکل در راستای پشت سرنهادن دوران پیشاتاریخ انسان و استقرار سوسیالیسم.

@khizesche. باز نشر خیزش
🚩#صدای_کارگران

http://www.tgoop.com/sedaye_kargaran
حلبچه!
خاک تو را
در تمام زمین می‌‌افشانم
تا گل‌ها به یاد تو پژمرده شوند.

25 اسفند سالروز بمباران شیمیایی حلبچه
عکس «عمر خاور» سمبل فاجعه حلبچه
عکاس:«احمد ناطقی»

@khamahangy https://www.tgoop.com/khizesche
🟠زمانی آدونیس، شاعر سوری نوشته بود "خدایا کردها را ببخش/ که نمی‌توانند قرآن را ختم کنند/ وقتی به سوره انفال می‌رسند/ همه می‌میرند".
💥۳۴ پیش در چنین روزی دولت عراق به رهبری صدام حسین حلبچه را هدف حمله‌ی شیمایی قرار داد.
عملیات انفال که در مرحله آخر جنگ ایران و عراق رخ داد، نام خود را از سوره‌ای قرآنی برگرفته است. این سوره‌ وظایف مسلمان علیه کفار را یادآور می‌شود، از جمله غنیمت ستاندن از کفار. اما توجیه مذهبی تنها علت یورش به کردها نبود بلکه بهانه دیگر صدام عدم همکاری کردها با او در زمان جنگ ایران و عراق بود.به همین اعتبار نسل‌کشی علیه کردها با توجیه عملیات علیه "خائنان ملی" آغاز می‌شود. 🔺حلبچه (به کردی: کیمیابارانی ھەڵەبجە) در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق در واکنش به آنچه که همکاری اکراد با نیروهای ایرانی و خیانت به صدام نامیده می‌شد، صورت گرفت. این بمباران طلیعه‌ی عملیات گسترده‌ای به‌نام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت.

این حمله نزدیک به ۳۲۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر را کشت و نزدیک به ۷۰۰۰ هزار تا ۱۰۰۰۰ هزار نفر را زخمی کرد که اکثراً از غیرنظامیان بودند؛ صدها تن دیگر بر اثر عواقب، بیماری‌ها و نقص جسم در هنگام تولد در سال‌ها پس از حمله کشته شدند. حادثه‌ای که به صورت رسمی به عنوان نسل‌کشی مردم کرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حملهٔ شیمیایی مستقیم به یک منطقهٔ شهرنشین در تاریخ باقی‌مانده‌است. 🔺 درباره‌ی عملیات انفال:
«پروسه انفال در کوتاه‌ترین زمان ممکن، بیشتر مناطق و خاک کردستان را مورد هجوم و نابودی قرار داد، در این حملات بیش از ۲۰۰هزار انسان کرد کشته شدند و موجب ویرانی بیش از چهارهزار روستا و سه‌هزاروصد مسجد و صد کلیسا شد، در این عملیات بیش از دومیلیون راس احشام نابود شد و تأثیر مخرب بزرگی بر طبیعت کردستان گذاشت که حجم فراوانی از باغات و فضای سبز و رودخانه‌ها و چشمه‌های کردستان را نابود کرد.» دکتر کندال نزان، محقق تاریخ معاصر کردستان در نوشته‌ای می‌گوید: «در این واقعه، بنیادهای زندگی در کردستان زیرورو شد، بعد از این هیستریای جنون‌آمیز، که با جینوساید کردها اتمام یافت، ۹۰ درصد روستاهای کردستان و بیش از ۲۰ درصد شهرها و شهرک‌ها از روی نقشه پاک شدند، مناطق روستایی به بیش از ۱۵ میلیون مین آلوده شدند، حدود ۵/۱ میلیون کرد روستاها به اردوگاه‌های رژیم انتقال پیدا کردند، نزدیک ۱۰ درصد کردهای کردستان عراق از بین برده شدند.» همچنین یوست هیلترمان محقق حوزه انفال می‌گوید: «بعد از اینکه این مردم در روستاهای خود، دستگیر شدند، به سمت مراکز رژیم در کرکوک منتقل شدند، بعد از آن نیز با ماشین‌های زرهی سنگین رژیم به سمت غرب عراق از شمال تا جنوب بیابان‌ها انتقال یافتند، بیشتر مردان و حتی زنان و کودکان تیرباران شدند و با لودر و بلدوزر در گورهای دسته‌جمعی دفن شدند.» https://www.tgoop.com/negarestankhizesh00102/1405
@Blackfishvoice @khizesche
💥💥حمله شیمیایی حلبجه، زخمی که هیچ گاه التیام نیافت🥀 این قظعه موزیک به یاد قربانیان شهر حلبچه که مورد حملهٔ شیمیایی رژیم وقت عراق قرار گرفته بود اجرا شده و نام آن نیز اشاره به همین رخداد دارد. کلهر دلیل این امر را عدم توجه کافی در زمان رخداد این فاجعه عنوان کرده‌است.این قطعه توسط کیهان کلهر آهنگسازی شده‌است که بیش ۳۰ دقیقه اثر را در بر می‌گیرد ژانر اصلی این آلبوم ، موسیقی کلاسیک بین‌المللی‌ست که در کنار آن موسیقی خاورمیانه، سنتی ایرانی، کردی و موسیقی محلی خراسانی نیز به کار رفته‌اند. @khizesche https://youtu.be/eaJ6vCorlgw?feature=shared
2025/03/16 22:01:21
Back to Top
HTML Embed Code: