Yek Nafas Arezouye To
Homayoun Shajarian
☆☆☆
یک نفس آرزوی تو
ای که همه نگاه من،
خورده گره بهروی تو
تا نرود نفـس ز تن،
پا نکشــم ز کوی تو
مســتی هر نگاه تو،
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود،
یک نفس آرزوی تو؟!
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#همایون_شجریان
شاعر: کمال جعفریامامزاده
آهنگساز: سعید فرجپوری
تنظیمکننده: غلامرضا صادقی
یک نفس آرزوی تو
ای که همه نگاه من،
خورده گره بهروی تو
تا نرود نفـس ز تن،
پا نکشــم ز کوی تو
مســتی هر نگاه تو،
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود،
یک نفس آرزوی تو؟!
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#همایون_شجریان
شاعر: کمال جعفریامامزاده
آهنگساز: سعید فرجپوری
تنظیمکننده: غلامرضا صادقی
☆☆☆
"من زندگی کردن را دوست دارم. گرچه زمانهایی به شدت و حدت بسیاری احساس درماندگی کرده ام و رنج بسیار کشیده ام، اما با وجود تمام رنجها تقریبا با قطعیت حس می کنم که «زنده بودن»، موهبت بزرگی است."
زندگی هیچگاه خالی از رنج نبوده و گاهی رنج ها آدمی را به زانو در می آورند ولی تا زنده هستیم چاره ای جز زیستن و خوب زیستن نداریم تا خسران هم بر باقی رنج هایمان افزون نشود...
#آگاتا_کریستی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
"من زندگی کردن را دوست دارم. گرچه زمانهایی به شدت و حدت بسیاری احساس درماندگی کرده ام و رنج بسیار کشیده ام، اما با وجود تمام رنجها تقریبا با قطعیت حس می کنم که «زنده بودن»، موهبت بزرگی است."
زندگی هیچگاه خالی از رنج نبوده و گاهی رنج ها آدمی را به زانو در می آورند ولی تا زنده هستیم چاره ای جز زیستن و خوب زیستن نداریم تا خسران هم بر باقی رنج هایمان افزون نشود...
#آگاتا_کریستی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
#امشب_با_حافظ 📖
همان منزل است این جهان خراب
که دیدهست ایوان افراسیاب
کجا رای پیران لشکرکشش
کجا شیده آن ترک خنجرکشش
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد
که کس دخمه نیزش ندارد به یاد
همان مرحلهست این بیابان دور
که گم شد در او لشکر سلم و تور
مغنی دف و چنگ را ساز ده
به آیین خوش نغمه آواز ده
فریب جهان قصهٔ روشن است
ببین تا چه زاید شب آبستن است
به مستان نوید سرودی فرست
به یاران رفته درودی فرست
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#امشب_با_حافظ 📖
همان منزل است این جهان خراب
که دیدهست ایوان افراسیاب
کجا رای پیران لشکرکشش
کجا شیده آن ترک خنجرکشش
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد
که کس دخمه نیزش ندارد به یاد
همان مرحلهست این بیابان دور
که گم شد در او لشکر سلم و تور
مغنی دف و چنگ را ساز ده
به آیین خوش نغمه آواز ده
فریب جهان قصهٔ روشن است
ببین تا چه زاید شب آبستن است
به مستان نوید سرودی فرست
به یاران رفته درودی فرست
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
آدم گاهی نیاز دارد به “باهم”!
خندیدنِ باهم،
فیلم دیدنِ باهم،
سفر رفتنِ باهم،
قدم زدنِ باهم،
نشستنِ باهم،
چای و قهوه نوشیدنِ باهم،
حرف زدنِ باهم
و حتی گریستنِ باهم...
اما اینجا رو دوست دارم تنهای تنها باشم و فقط به صدای اب گوش بدم!
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
آدم گاهی نیاز دارد به “باهم”!
خندیدنِ باهم،
فیلم دیدنِ باهم،
سفر رفتنِ باهم،
قدم زدنِ باهم،
نشستنِ باهم،
چای و قهوه نوشیدنِ باهم،
حرف زدنِ باهم
و حتی گریستنِ باهم...
اما اینجا رو دوست دارم تنهای تنها باشم و فقط به صدای اب گوش بدم!
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
خداوندگار عشق
🧐😓 👇👇👇👇👇👇
☆☆☆
رومن گاری، نویسندهی سرشناس فرانسوی
داستان کوتاهی دارد که در آن مردی به نام «شوننبام» که یکی از زندانیان اردوگاههای کار اجباری در آلمان نازی بوده، پس از جنگ جهانی دوم به پایتخت بولیوی که در ارتفاعات این کشور است، میرود تا در آنجا زندگی نویی را آغاز کند.
یک دکان خیاطی باز میکند و زندگیاش را از سر میگیرد.
روزی ناگهان به آشنایی قدیمی برمیخورد؛ مردی به نام «گلوکمن» که در اردوگاههای نازی بهشدت شکنجه میشده و حالا با اسم جعلی زندگی میکند و از شناختهشدن وحشت دارد.
شوننبام به گلوکمن پیشنهاد کار در خیاطیاش را میدهد و سعی میکند که به او ثابت کند که جنگ تمام شده و دیگر نیازی به ترس و پنهانکاری نیست. اما گلوکمن باور ندارد که آزادیای در کار باشد.
داستان ادامه پیدا میکند تا اینکه شوننبام متوجه میشود که گلوکمن، شبها بهطور پنهانی با ظرفی پر از آذوقه به جایی میرود. او را تعقیب میکند و درنهایت با صحنهای تکاندهنده مواجه میشود:
گلوکمن، هر شب برای کسی در پناهگاهی غذا میبرد؛ آن شخص کسی نیست جز افسری آلمانی که در اردوگاه مرگ، شکنجهگر بوده و اتفاقاً گلوکمن را بیش از همه شکنجه میکرده است.
شوننبام بهتزده صبر میکند تا گلوکمن بیرون بیاید و از او میپرسد که چرا برای شکنجهگرت آذوقه میآوری؟
گلوکمن درحالیکه لبخند میزند، میگوید: «قول داده است که دفعهی دیگر با من مهربانتر باشد.»
.
نام داستان، «کهنترین داستان جهان» است.
با دیدن این توییت خشکم زد. اول فکر کردم توییت شوخی است، اما با دیدن محتوای اکانت متوجه شدم که نه! کاملاً جدی میگوید.
این داستان، تکراریترین داستانیست که برای مردمی که تحت حکومتهای توتالیتر زندگی کردهاند، اتفاق میافتد؛ وقتی زخم شکنجه بر جسم و روح بسیار عمیق میشود و بارها و بارها تلاش برای آزادی و به بنبست خوردن، بازی خوردن، سرکوب شدن، تحقیر شدن، منجر به این میشود که مردم حتی از فکر «آزادی» بترسند.
حاکمان ما بارها ثابت کرده که هیچگاه با مردم «مهربان» نبوده و نخواهند بود و بعد از هر شکست مفتضحانه، انتقامشان را از مردم میگیرند...
#حدیث_باقری
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
رومن گاری، نویسندهی سرشناس فرانسوی
داستان کوتاهی دارد که در آن مردی به نام «شوننبام» که یکی از زندانیان اردوگاههای کار اجباری در آلمان نازی بوده، پس از جنگ جهانی دوم به پایتخت بولیوی که در ارتفاعات این کشور است، میرود تا در آنجا زندگی نویی را آغاز کند.
یک دکان خیاطی باز میکند و زندگیاش را از سر میگیرد.
روزی ناگهان به آشنایی قدیمی برمیخورد؛ مردی به نام «گلوکمن» که در اردوگاههای نازی بهشدت شکنجه میشده و حالا با اسم جعلی زندگی میکند و از شناختهشدن وحشت دارد.
شوننبام به گلوکمن پیشنهاد کار در خیاطیاش را میدهد و سعی میکند که به او ثابت کند که جنگ تمام شده و دیگر نیازی به ترس و پنهانکاری نیست. اما گلوکمن باور ندارد که آزادیای در کار باشد.
داستان ادامه پیدا میکند تا اینکه شوننبام متوجه میشود که گلوکمن، شبها بهطور پنهانی با ظرفی پر از آذوقه به جایی میرود. او را تعقیب میکند و درنهایت با صحنهای تکاندهنده مواجه میشود:
گلوکمن، هر شب برای کسی در پناهگاهی غذا میبرد؛ آن شخص کسی نیست جز افسری آلمانی که در اردوگاه مرگ، شکنجهگر بوده و اتفاقاً گلوکمن را بیش از همه شکنجه میکرده است.
شوننبام بهتزده صبر میکند تا گلوکمن بیرون بیاید و از او میپرسد که چرا برای شکنجهگرت آذوقه میآوری؟
گلوکمن درحالیکه لبخند میزند، میگوید: «قول داده است که دفعهی دیگر با من مهربانتر باشد.»
.
نام داستان، «کهنترین داستان جهان» است.
با دیدن این توییت خشکم زد. اول فکر کردم توییت شوخی است، اما با دیدن محتوای اکانت متوجه شدم که نه! کاملاً جدی میگوید.
این داستان، تکراریترین داستانیست که برای مردمی که تحت حکومتهای توتالیتر زندگی کردهاند، اتفاق میافتد؛ وقتی زخم شکنجه بر جسم و روح بسیار عمیق میشود و بارها و بارها تلاش برای آزادی و به بنبست خوردن، بازی خوردن، سرکوب شدن، تحقیر شدن، منجر به این میشود که مردم حتی از فکر «آزادی» بترسند.
حاکمان ما بارها ثابت کرده که هیچگاه با مردم «مهربان» نبوده و نخواهند بود و بعد از هر شکست مفتضحانه، انتقامشان را از مردم میگیرند...
#حدیث_باقری
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
☆☆☆
#دمی_با_خیام 🗞
یک روز ز بند عالم آزاد نیَم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیَم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیَم
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#دمی_با_خیام 🗞
یک روز ز بند عالم آزاد نیَم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیَم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیَم
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
جدایی را چرا میآزْمایی؟
کسی مَر زَهر را چون آزماید؟
#مولانا
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
جدایی را چرا میآزْمایی؟
کسی مَر زَهر را چون آزماید؟
#مولانا
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
☆☆☆
#امشب_با_حافظ 📖
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#امشب_با_حافظ 📖
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
☆☆☆
به آیندگان بگویید:
ما برای اندكي خنديدن ،
هزار بار گریستیم
و برای کمی زندگی ، هزار بار مرديم ..
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
به آیندگان بگویید:
ما برای اندكي خنديدن ،
هزار بار گریستیم
و برای کمی زندگی ، هزار بار مرديم ..
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
ژیلسن!
من از تو ممنونم.
من با از دست دادن تو همه چیز را از دست دادم و بابت این فقدان از تو ممنونم...دیوانه وار دوستت دارم و در این جنون به دنبال ملایمت، روشنایی و عشق هستم... می دانم که دیگر تو را بر این خاک نخواهم دید. می دانم که صدای خنده تو و قدم های تو بر این خاک تمام شده است و فعلا به همین میزان دانستن بسنده می کنم...
ملایمت تو هنوز هم به من می رسد و امروز به اوج رسیده است...ملایمت تو از مزار گشوده ات بیرون می آید!
من فکر می کنم...خیلی فکر می کنم. مرگ تو برای من یک معماست. اندیشه ای که درست نمی دانم حاوی چه چیز لطیف و چه چیز فجیعی است.
به نظرم حق انتخاب ندارم! برای به دست آوردن لطافت، باید فاجعه را هم بپذیرم...تو هرگز جز اخلاص و اصالت ، چیزی به من نبخشیدی...پس اکنون نیز به دنبال آن هستم که بدانم در مرگ تو چه چیز خالص و اصیلی نهفته است...همواره به دنبال آن هستم که در همه چیز، حتی در بدترین ها، بخشی قابل تمجید و ستایش بیابم...
#فراتر_از_بودن
#کریستین_بوبن
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
نهمین سالروز درگذشت #عباس_کیارستمی
ژیلسن!
من از تو ممنونم.
من با از دست دادن تو همه چیز را از دست دادم و بابت این فقدان از تو ممنونم...دیوانه وار دوستت دارم و در این جنون به دنبال ملایمت، روشنایی و عشق هستم... می دانم که دیگر تو را بر این خاک نخواهم دید. می دانم که صدای خنده تو و قدم های تو بر این خاک تمام شده است و فعلا به همین میزان دانستن بسنده می کنم...
ملایمت تو هنوز هم به من می رسد و امروز به اوج رسیده است...ملایمت تو از مزار گشوده ات بیرون می آید!
من فکر می کنم...خیلی فکر می کنم. مرگ تو برای من یک معماست. اندیشه ای که درست نمی دانم حاوی چه چیز لطیف و چه چیز فجیعی است.
به نظرم حق انتخاب ندارم! برای به دست آوردن لطافت، باید فاجعه را هم بپذیرم...تو هرگز جز اخلاص و اصالت ، چیزی به من نبخشیدی...پس اکنون نیز به دنبال آن هستم که بدانم در مرگ تو چه چیز خالص و اصیلی نهفته است...همواره به دنبال آن هستم که در همه چیز، حتی در بدترین ها، بخشی قابل تمجید و ستایش بیابم...
#فراتر_از_بودن
#کریستین_بوبن
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
نهمین سالروز درگذشت #عباس_کیارستمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
⚫️قطعه "از خون جوانان وطن لاله دمیده"، همچون سخن عشق است که به هر زبان و صدایی که بشنوی نامکرر است....
#محمدرضا_هدایتی که البته صدای خوبی دارد و طنین این ترانه را دلنشین میکند...در پس این قطعه اما به این فکر میکردم که ترانهها ماندگار انگار با تراژدیهای فردی و جمعی ما گره خورده.....ما اغلب ترانهها و تصنیفهای را به یاد میآوریم و زمزمه میکنیم که روایتگر زخمهای ماست....خیال و خاطره غالبا حول ترانههای غمگین شکل میگیرد و در بزنگاههای روزگار به حافظه احضار میشود....
شاید برای اینکه وقتی غمگینیم به متن ترانه بیشتر توجه میکنیم....گویی متن بیش از نت به نطق ما بدل میشود تا بیانگر حال دل باشد....قطعات ماندگار اغلب از دل غم و ماتمی میآید تا تراژدی و نوستالژی در توازن موزیک، میزان شود و مرهم بر زخمی کهنه بگذارد...زخمهایی که به زخمه ساز و آواز گره میخورد تا آدمی با آوارهگیهای روح بیقرارش سازگار شود....چه بیشمارند دردهای ما.....از خون جوانان وطن لاله دمیده، از خون دل خوردنشان چه نالهها که نمیتوان سر داد!
#رضا_صائمی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
⚫️قطعه "از خون جوانان وطن لاله دمیده"، همچون سخن عشق است که به هر زبان و صدایی که بشنوی نامکرر است....
#محمدرضا_هدایتی که البته صدای خوبی دارد و طنین این ترانه را دلنشین میکند...در پس این قطعه اما به این فکر میکردم که ترانهها ماندگار انگار با تراژدیهای فردی و جمعی ما گره خورده.....ما اغلب ترانهها و تصنیفهای را به یاد میآوریم و زمزمه میکنیم که روایتگر زخمهای ماست....خیال و خاطره غالبا حول ترانههای غمگین شکل میگیرد و در بزنگاههای روزگار به حافظه احضار میشود....
شاید برای اینکه وقتی غمگینیم به متن ترانه بیشتر توجه میکنیم....گویی متن بیش از نت به نطق ما بدل میشود تا بیانگر حال دل باشد....قطعات ماندگار اغلب از دل غم و ماتمی میآید تا تراژدی و نوستالژی در توازن موزیک، میزان شود و مرهم بر زخمی کهنه بگذارد...زخمهایی که به زخمه ساز و آواز گره میخورد تا آدمی با آوارهگیهای روح بیقرارش سازگار شود....چه بیشمارند دردهای ما.....از خون جوانان وطن لاله دمیده، از خون دل خوردنشان چه نالهها که نمیتوان سر داد!
#رضا_صائمی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
#امشب_با_حافظ 📖
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
آواز: #محمدرضا_شجریان
موسیقی: #مجید_درخشانی
آلبوم: #رندان_مست
دستگاه: #همایون
#امشب_با_حافظ 📖
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
آواز: #محمدرضا_شجریان
موسیقی: #مجید_درخشانی
آلبوم: #رندان_مست
دستگاه: #همایون
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
پرواز گنجشک ها در لابه لای برگ های زیرفون، به کلمات و اورادی شبیهند که از دهان یک عارف خارج می شوند...
#زندگی_از_نو
#کریستین_بوبن
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
پرواز گنجشک ها در لابه لای برگ های زیرفون، به کلمات و اورادی شبیهند که از دهان یک عارف خارج می شوند...
#زندگی_از_نو
#کریستین_بوبن
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
#دمی_با_سعدی 📓
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
تصنیف: مشتاق و پریشان
آهنگساز: #علینقی_وزیری
خواننده: #غلامحسین_بنان
#دمی_با_سعدی 📓
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
تصنیف: مشتاق و پریشان
آهنگساز: #علینقی_وزیری
خواننده: #غلامحسین_بنان
☆☆☆
«چه وقت متوجه خواهی شد که گم گشتهای؟
آنگاه که در سرزمین خود ایستادهای
و چشمانت در حسرت سرزمینی دیگرند.
آنگاه که در دیاری غریب ایستادهای
و چشمانت هوای وطن دارند.»
#امین_معلوف
برگردانِ سعید هلیچی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
«چه وقت متوجه خواهی شد که گم گشتهای؟
آنگاه که در سرزمین خود ایستادهای
و چشمانت در حسرت سرزمینی دیگرند.
آنگاه که در دیاری غریب ایستادهای
و چشمانت هوای وطن دارند.»
#امین_معلوف
برگردانِ سعید هلیچی
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
☆☆☆
#دمی_با_خیام 🗞
عالَم اگر ازبهرِ تو میآرایند،
مَگْرای بدان که عاقلان نگرایند؛
بسیار چو تو روند و بسیار آیند.
بربای نصیبِ خویش کِتْ بربایند.
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
#دمی_با_خیام 🗞
عالَم اگر ازبهرِ تو میآرایند،
مَگْرای بدان که عاقلان نگرایند؛
بسیار چو تو روند و بسیار آیند.
بربای نصیبِ خویش کِتْ بربایند.
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
☆☆☆
این " بدگهران که شاعر می گوید خود شمایید آقای مداح
آرزوی این سرود دور بودن شما دگران از دامن پاک ایران است. منتها این نظام استاد اِشغال كلمات و تهی کردن آنها از معنا است. ایرانگرایی و ملیگرایی که چهل سال است خلاف اسلام بوده امروز به مصلحت ، دستمال دستمالچیان شدهاست.
من هرچند از بازیهای حقیر روزگار سرشار از بغضی فروخوردهام اما تعجبی از خیل اصلاحطلبان ندارم که امروز هم چون همیشه سوراخ دعا را گم کردهاند.
مداحی کریمی را همچون بشارتی در اتحاد ملیت" و " اسلامگرایی تلقی میکنند ببین که چگونه آدمی ، بهقول حافظ از شاهبازی طریقت به مقام مگسی قانع میشود .
مولانا میگفت :
نوحه گر خواند حدیثی سوزناک
لیک کو سوز دل و دامان چاک
نوحه گر باشد مقلد در حدیث
جز طمع نبود مراد أن خبيث
ولی دوستان اصلاح طلب ما از پس دهها آزمون و فریب ، برای هزارمین بار و اینکبه فرهنگ پر تزویر مداحی فریفته شدهاند .
این انقلاب اگر سراسر شرار بولهبی بود اما یک دستاورد گرانبار داشت که هویت ایرانی را از مذهب " با هر قرائتی جدا کرد.
نه دوستان من اميد بيهده است کبابی و کورسوی امیدی در این تزویر نیست!
ترازو گر نداری پس ترا زو ره زند هرکس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
ترا بر در نشاند او به طراری که می آیم
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که می جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می جوشد درون چیزی دگر دارد.
#نوید_بازرگان
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
این " بدگهران که شاعر می گوید خود شمایید آقای مداح
آرزوی این سرود دور بودن شما دگران از دامن پاک ایران است. منتها این نظام استاد اِشغال كلمات و تهی کردن آنها از معنا است. ایرانگرایی و ملیگرایی که چهل سال است خلاف اسلام بوده امروز به مصلحت ، دستمال دستمالچیان شدهاست.
من هرچند از بازیهای حقیر روزگار سرشار از بغضی فروخوردهام اما تعجبی از خیل اصلاحطلبان ندارم که امروز هم چون همیشه سوراخ دعا را گم کردهاند.
مداحی کریمی را همچون بشارتی در اتحاد ملیت" و " اسلامگرایی تلقی میکنند ببین که چگونه آدمی ، بهقول حافظ از شاهبازی طریقت به مقام مگسی قانع میشود .
مولانا میگفت :
نوحه گر خواند حدیثی سوزناک
لیک کو سوز دل و دامان چاک
نوحه گر باشد مقلد در حدیث
جز طمع نبود مراد أن خبيث
ولی دوستان اصلاح طلب ما از پس دهها آزمون و فریب ، برای هزارمین بار و اینکبه فرهنگ پر تزویر مداحی فریفته شدهاند .
این انقلاب اگر سراسر شرار بولهبی بود اما یک دستاورد گرانبار داشت که هویت ایرانی را از مذهب " با هر قرائتی جدا کرد.
نه دوستان من اميد بيهده است کبابی و کورسوی امیدی در این تزویر نیست!
ترازو گر نداری پس ترا زو ره زند هرکس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
ترا بر در نشاند او به طراری که می آیم
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که می جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می جوشد درون چیزی دگر دارد.
#نوید_بازرگان
@khodavandegareshgh
#کانال_خداوندگار_عشق
Forwarded from تبادلات فرهنگی پیشرفت via @chToolsBot