پرسید: رها کردن سخت بود؟
گفتم " نه به اندازهی نگه داشتنِ چیزی که واقعی نبود "
گفتم " نه به اندازهی نگه داشتنِ چیزی که واقعی نبود "
رو به روی آینه ایستادم
صورتم کاملا صاف است
بدون ذرهای احساس
چشمان تیره بدون حلقهای از اشک یا غم
به روی تصویرم در آینه دست میکشم
آیا افسرده هستی؟
این سوال را روزهاست که از خودم میپرسم
آیا افسرده هستم؟
کرم ضد آفتاب و رژگونه صورتی ملاحتی را به صورتم میآورد
مداد مشکی، ریمل چشمانم را در معرض دید قرار میدهد
اول صبح است
تمرین میکنم و چند باری به تصویر درون آینه لبخند میزنم
لبانم کش میآید
آیا افسرده هستم؟
دو سه باری لباسهایم را چک میکنم و در آخر میپوشم و میروم
در اتوبوس شروع به زبان خواندن میکنم
کار میکنم کار میکنم و کار میکنم
در طول روز به هزاران نفر لبخند زدهام
حتی گاهی خندیدهام
به سر و وضعم اهمیت دادهام
به مسئولیتهایم رسیدهام
و در راه بازگشت باز هم زبان میخوانم
شاید بگویید افسردگی که این شکلی نیست و زبان خواندن تو چه ربطی به ما دارد
درست میگویید
اما من با وجود تمام اینها و امید به آینده که برای آن تلاش میکنم و زبان میخوانم با همه لبخندهایی که میزنم
اما هر روز از خودم میپرسم آیا افسرده هستم؟
من غمگینم
با مسئولیتها
لبخندها
خندههای گاه و بیگاه
با آرایش غلیظ
با لباسهای مرتب.
بله من دچار افسردگی مدرن هستم
جالب است که حتی افسردگی هم رشد کرده است
و به نظر ترسناک میآید
نه خودت میتوانی دلیل غم و تلاشت را بفهمی
و نه دیگران میتوانند تو و غمات را به رسمیت بشناسند.
دوباره در آینه نگاه میکنم
آیا افسرده هستم؟
#کیمیارفعتی
۱۰ تیر ۱۴۰۳
صورتم کاملا صاف است
بدون ذرهای احساس
چشمان تیره بدون حلقهای از اشک یا غم
به روی تصویرم در آینه دست میکشم
آیا افسرده هستی؟
این سوال را روزهاست که از خودم میپرسم
آیا افسرده هستم؟
کرم ضد آفتاب و رژگونه صورتی ملاحتی را به صورتم میآورد
مداد مشکی، ریمل چشمانم را در معرض دید قرار میدهد
اول صبح است
تمرین میکنم و چند باری به تصویر درون آینه لبخند میزنم
لبانم کش میآید
آیا افسرده هستم؟
دو سه باری لباسهایم را چک میکنم و در آخر میپوشم و میروم
در اتوبوس شروع به زبان خواندن میکنم
کار میکنم کار میکنم و کار میکنم
در طول روز به هزاران نفر لبخند زدهام
حتی گاهی خندیدهام
به سر و وضعم اهمیت دادهام
به مسئولیتهایم رسیدهام
و در راه بازگشت باز هم زبان میخوانم
شاید بگویید افسردگی که این شکلی نیست و زبان خواندن تو چه ربطی به ما دارد
درست میگویید
اما من با وجود تمام اینها و امید به آینده که برای آن تلاش میکنم و زبان میخوانم با همه لبخندهایی که میزنم
اما هر روز از خودم میپرسم آیا افسرده هستم؟
من غمگینم
با مسئولیتها
لبخندها
خندههای گاه و بیگاه
با آرایش غلیظ
با لباسهای مرتب.
بله من دچار افسردگی مدرن هستم
جالب است که حتی افسردگی هم رشد کرده است
و به نظر ترسناک میآید
نه خودت میتوانی دلیل غم و تلاشت را بفهمی
و نه دیگران میتوانند تو و غمات را به رسمیت بشناسند.
دوباره در آینه نگاه میکنم
آیا افسرده هستم؟
#کیمیارفعتی
۱۰ تیر ۱۴۰۳
من آدم درست زندگی هیچکسی نبودهام
حتی آدم درست زندگی خودم
همیشه در انتهای هرچیزی ایستادم و به دنبال غمهایم گشتهام
به آدمها نگاه کردم و در هر رابطهای به دنبال غم آن گشتهام
به دنبال چیزی که مرا از فانتزیهای زندگی جدا کند و با پتکی محکم بکوبد به سرم و بگوید که برگردم سر زندگیام و برای چیزی بجنگم که در نهایت نه میدانم چیست و نه میدانم که قرار است چه بشود.
اما شما برایم بگویید
وقتی برای زندگی خودم آدم درستی نیستم
چگونه از من توقع میرود که کسی را دوست داشته باشم و برایش درست رفتار کنم و درست زندگیاش باشم؟
•| کیمیارفعتی
اواخر مرداد ۰۳
حتی آدم درست زندگی خودم
همیشه در انتهای هرچیزی ایستادم و به دنبال غمهایم گشتهام
به آدمها نگاه کردم و در هر رابطهای به دنبال غم آن گشتهام
به دنبال چیزی که مرا از فانتزیهای زندگی جدا کند و با پتکی محکم بکوبد به سرم و بگوید که برگردم سر زندگیام و برای چیزی بجنگم که در نهایت نه میدانم چیست و نه میدانم که قرار است چه بشود.
اما شما برایم بگویید
وقتی برای زندگی خودم آدم درستی نیستم
چگونه از من توقع میرود که کسی را دوست داشته باشم و برایش درست رفتار کنم و درست زندگیاش باشم؟
•| کیمیارفعتی
اواخر مرداد ۰۳
ولی غم وزن داره ، وقتی غم داری کندتر میشی اگه دراز کشیدی نمیتونی بلند شی راه که میری دوست داری پخش زمین شی..
11 Months, 29 Days, And Thousands Of Hours
Alireza Ghorbani
تو را صدا زدم که بمان