یاد شهدای دانشگاه
روز ۲۴ آوریل ۱۹۷۴، یک رویداد خونین و فراموشنشدنی در حافظه تاریخی کردستان ثبت شد؛ بمباران شهر قەڵادزێ (قلعه دیزه) توسط رژیم بعث صدام که به شهادت شماری از دانشجویان دانشگاه سلیمانیه و مردم آن منطقه انجامید. این واقعه، روزی را بهنام "روز شهید دانشگاه" در تقویم حافظه جمعی ملت کرد ثبت کرد؛ روزی که اکنون نهتنها برای یادبود گذشته، بلکه بهمثابه پلی میان نسلها و محرکی برای بیداری ملی گرامی داشته میشود.
دانشگاه و هویت ملی
انتقال دانشگاه سلیمانیه به قەڵادزێ، اقدامی آگاهانه برای تداوم آموزش در دل جنبش انقلابی کردها بود. دانشگاه بهعنوان مرکز علم و آگاهی، نقشی کلیدی در تقویت هویت و آگاهی ملی داشت. رژیم بعث که به خطر آگاهییافتگی جوانان پی برده بود، بمباران قەڵادزێ را راهی برای خاموش کردن این بیداری دانست. اما برخلاف انتظار، این اقدام موجب تعمیق ریشههای مقاومت و همبستگی ملی شد.
اهمیت یادآوری روز شهید دانشگاه
یاد این روز تنها بازگویی یک تراژدی تاریخی نیست، بلکه گامی در جهت حفظ حافظه ملی و انتقال آن به نسل جدید است. سه محور اصلی این یادآوری عبارتند از:
۱. حفاظت از میراث مبارزاتی:
با گرامیداشت ۲۴ آوریل، روایتی از تاریخ پرفرازونشیب کردها به نسل نو منتقل میشود؛ تاریخی که سرشار از فداکاری و پایداریست. نسل امروز میآموزد که آزادی آسان به دست نیامده، بلکه نتیجه جانفشانی کسانی چون شهدای دانشگاه است.
۲. تقویت حس مسئولیت ملی:
آگاهی از فداکاریهای نسل گذشته، حس تعهد نسل جوان به ملت و سرزمین را تقویت میکند. این احساس مسئولیت، آنان را به خدمت در مسیرهای علمی، فرهنگی و اجتماعی سوق میدهد.
۳. پندگیری از گذشته:
یاد شهدای دانشگاه، فرصتی برای بازخوانی ارزشهایی چون آزادی، کرامت انسانی و حقوق ملتهاست؛ ارزشهایی که شهدا برای آنها جان دادند و نسل امروز باید آنها را ادامه دهد.
۴. نقش جوانان در تداوم یاد شهدا
دانشجویان امروزی، وارثان واقعی آن خونهای ریختهشدهاند. آنان میتوانند با روایت داستان شهدا، خلق آثار هنری، شرکت در برنامههای یادبود، و انجام پژوهشهای علمی درباره واقعه، آن را زنده نگه دارند.
ویژهتر آنکه رشتههایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ارتباطات میتوانند تحلیلی عمیقتر از زمینهها، پیامدها و درسهای آن روز ارائه دهند.
۵. عصر دیجیتال: فرصتی نو برای ملتسازی
امروزه ابزارهای دیجیتال مانند رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنها و پلتفرمهای الکترونیکی، امکان انتقال پیام شهدای دانشگاه به مخاطبان جهانی را فراهم کردهاند. همچنین فناوریهای نوین مانند واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) میتوانند تجربهای ملموس از این رویداد را برای نسل امروز بازسازی کنند.
جمعبندی
روز شهید دانشگاه، نماد پیوند میان گذشته، حال و آینده است. این روز صرفاً برای اندوه و سوگواری نیست، بلکه فرصتی است برای الهام گرفتن، یادآوری مسئولیت تاریخی و ادامه راه شهدایی که با دانش و آگاهی مسیر ملتسازی را هموار کردند.
نسل جوان (اقلیم) کردستان امروز، موظف به تداوم این مسیر است؛ نه با جنگ و خشونت، بلکه با دانش، پیشرفت و خدمت به انسانیت.
در پایان، میتوان گفت:
شهدای دانشگاه، شما فراموش نشدهاید؛ ما ادامهدهنده راه شماییم.
دکتر هیرش رسول، استاد دانشگاه پلیتکنیک سلیمانیه
۲۴/۰۴/۲۰۲۵
این متن با کمک دستیار دیجیتالی هوش مصنوعی ChatGPT ترجمه و تلخیص شده است.
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
روز ۲۴ آوریل ۱۹۷۴، یک رویداد خونین و فراموشنشدنی در حافظه تاریخی کردستان ثبت شد؛ بمباران شهر قەڵادزێ (قلعه دیزه) توسط رژیم بعث صدام که به شهادت شماری از دانشجویان دانشگاه سلیمانیه و مردم آن منطقه انجامید. این واقعه، روزی را بهنام "روز شهید دانشگاه" در تقویم حافظه جمعی ملت کرد ثبت کرد؛ روزی که اکنون نهتنها برای یادبود گذشته، بلکه بهمثابه پلی میان نسلها و محرکی برای بیداری ملی گرامی داشته میشود.
دانشگاه و هویت ملی
انتقال دانشگاه سلیمانیه به قەڵادزێ، اقدامی آگاهانه برای تداوم آموزش در دل جنبش انقلابی کردها بود. دانشگاه بهعنوان مرکز علم و آگاهی، نقشی کلیدی در تقویت هویت و آگاهی ملی داشت. رژیم بعث که به خطر آگاهییافتگی جوانان پی برده بود، بمباران قەڵادزێ را راهی برای خاموش کردن این بیداری دانست. اما برخلاف انتظار، این اقدام موجب تعمیق ریشههای مقاومت و همبستگی ملی شد.
اهمیت یادآوری روز شهید دانشگاه
یاد این روز تنها بازگویی یک تراژدی تاریخی نیست، بلکه گامی در جهت حفظ حافظه ملی و انتقال آن به نسل جدید است. سه محور اصلی این یادآوری عبارتند از:
۱. حفاظت از میراث مبارزاتی:
با گرامیداشت ۲۴ آوریل، روایتی از تاریخ پرفرازونشیب کردها به نسل نو منتقل میشود؛ تاریخی که سرشار از فداکاری و پایداریست. نسل امروز میآموزد که آزادی آسان به دست نیامده، بلکه نتیجه جانفشانی کسانی چون شهدای دانشگاه است.
۲. تقویت حس مسئولیت ملی:
آگاهی از فداکاریهای نسل گذشته، حس تعهد نسل جوان به ملت و سرزمین را تقویت میکند. این احساس مسئولیت، آنان را به خدمت در مسیرهای علمی، فرهنگی و اجتماعی سوق میدهد.
۳. پندگیری از گذشته:
یاد شهدای دانشگاه، فرصتی برای بازخوانی ارزشهایی چون آزادی، کرامت انسانی و حقوق ملتهاست؛ ارزشهایی که شهدا برای آنها جان دادند و نسل امروز باید آنها را ادامه دهد.
۴. نقش جوانان در تداوم یاد شهدا
دانشجویان امروزی، وارثان واقعی آن خونهای ریختهشدهاند. آنان میتوانند با روایت داستان شهدا، خلق آثار هنری، شرکت در برنامههای یادبود، و انجام پژوهشهای علمی درباره واقعه، آن را زنده نگه دارند.
ویژهتر آنکه رشتههایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ارتباطات میتوانند تحلیلی عمیقتر از زمینهها، پیامدها و درسهای آن روز ارائه دهند.
۵. عصر دیجیتال: فرصتی نو برای ملتسازی
امروزه ابزارهای دیجیتال مانند رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنها و پلتفرمهای الکترونیکی، امکان انتقال پیام شهدای دانشگاه به مخاطبان جهانی را فراهم کردهاند. همچنین فناوریهای نوین مانند واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) میتوانند تجربهای ملموس از این رویداد را برای نسل امروز بازسازی کنند.
جمعبندی
روز شهید دانشگاه، نماد پیوند میان گذشته، حال و آینده است. این روز صرفاً برای اندوه و سوگواری نیست، بلکه فرصتی است برای الهام گرفتن، یادآوری مسئولیت تاریخی و ادامه راه شهدایی که با دانش و آگاهی مسیر ملتسازی را هموار کردند.
نسل جوان (اقلیم) کردستان امروز، موظف به تداوم این مسیر است؛ نه با جنگ و خشونت، بلکه با دانش، پیشرفت و خدمت به انسانیت.
در پایان، میتوان گفت:
شهدای دانشگاه، شما فراموش نشدهاید؛ ما ادامهدهنده راه شماییم.
دکتر هیرش رسول، استاد دانشگاه پلیتکنیک سلیمانیه
۲۴/۰۴/۲۰۲۵
این متن با کمک دستیار دیجیتالی هوش مصنوعی ChatGPT ترجمه و تلخیص شده است.
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
On the occasion of World Veterinary Day: Veterinary leadership in the era of footprints and one-health.
Veterinarians were tirelessly warning the outcomes of the neglects to a unified perspective to human and animal health from the beginning of 20th century, however, frequently received feedbacks were implicating that the word health was just limited to humans. As a result, a frustrating numbness was displayed by disciplines that were inherently responsible to participate in a comprehensive approach to health hazards. Just due to the recent devastating emerging and re-emerging diseases, however, obliged the community to reconsider the health-related concepts critically, which coined the veterinary medicine is the best fitted carreer to take the role of leadership in the concept of One-health in the era of water-and carbon footprint and One-health.
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
25 April 2025
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
Reference
Thanks to ChatGPT
Veterinarians were tirelessly warning the outcomes of the neglects to a unified perspective to human and animal health from the beginning of 20th century, however, frequently received feedbacks were implicating that the word health was just limited to humans. As a result, a frustrating numbness was displayed by disciplines that were inherently responsible to participate in a comprehensive approach to health hazards. Just due to the recent devastating emerging and re-emerging diseases, however, obliged the community to reconsider the health-related concepts critically, which coined the veterinary medicine is the best fitted carreer to take the role of leadership in the concept of One-health in the era of water-and carbon footprint and One-health.
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
25 April 2025
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
Reference
Thanks to ChatGPT
لوح
On the occasion of World Veterinary Day: Veterinary leadership in the era of footprints and one-health. Veterinarians were tirelessly warning the outcomes of the neglects to a unified perspective to human and animal health from the beginning of 20th century…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در پیوند با پستِ کوری آموزشی و پژوهشی ۴۰: پیامدهای فلسفِیِ تعریفِ هوش مصنوعی یکی از خوانندگان نقدی نوشته که نسبت به دیدگاه "لوحبان" محافظه کارانه تر است، اما به دلیل انسجام متن، شیوۀ استدلال قوی، و گشودن دیدگاهی دیگر، به ویژه اشاره به مفاهیمی چون وجدان و اخلاق، و مهمتر از همه، آیین مقدس آزادی بیان و لزوم خلق فرصت برابر برای شنیدن صدای همگان، این متن، که غنای کانال لوح را افزایش میدهد، به عنوان پست مهمان منتشر می گردد؛ امید که جسارت نوشتن و گشودن دیدگاه های جدید و دیالوگ را در سایر خوانندگان و دوستداران "لوح" برانگیزد. با سپاس از ایشان.
شاید در دوران نوزادی و پاگرفتن هوش مصنوعی باشیم اما از نظر فلسفی برای من در "طِب" دید محافظهکارانه نسبت به هوش مصنوعی وجود داره از چند بابت:
عدم وجود "ذهن خود آگاه" یا آنطور که سارتر میگفت: باشنده لِنفسه "being_for_itself"
علوم تجربی علومی هستند که از مسیر استدلال استقرایی بدست آمدهاند، اغلب در مواقع مواجهه با کیس یا بیمار ما به دید سابجکتیو subjective یک فرد نسبت به موضوع نیاز داریم که این فرد میتواند یک پزشک با تجربه مواجهه با کیسها یا بیمارهای اینچنینی را داشته باشد اما نتایج حاصله از هوش مصنوعی که بر مبنای دیتا و دادههای ورودی به آن است اغلب دیدی آبجکتیو objective به موضوع دارد.
عدم اهمیت به عاقبت "consequences"! هوش مصنوعی در این مرحله بدون توجه به تاوان، نظام پاداش و جزا و عواقبی که میتواند به خاطر نظرات و تصمیمگیریهایاش باشد تصمیم میگیرد و راهنمایی میکند.
فلسفه در گذر صدها سال در دل جامعه انسان رشد و تکامل پیدا کرده، مفاهیمی چون "اخلاق éthique"، "وجدان Conscience" و دیگر مواردی از این قبیل برای هوش مصنوعی نه تعریف شده و نه قابل درک است (شاید فعلا).
بنابر این منطقی به نظر میرسه که لااقل در علوم درمانگاهی Clinical sciences ما آخرین جبهه باشیم که وظایفمان را به هوش مصنوعی بسپریم.
شاید در حد استفاده ابزاری و با نظارت یک هوش انسانی بشود از آن استفاده کرد.
اما هیچکس از جمع موجود حاضر است کار معاینه، تشخیص و درمان عزیزی را به هوش مصنوعی محول کند؟
امیرحسین تقی آبادی،
دانشجوی سال آخر دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
شاید در دوران نوزادی و پاگرفتن هوش مصنوعی باشیم اما از نظر فلسفی برای من در "طِب" دید محافظهکارانه نسبت به هوش مصنوعی وجود داره از چند بابت:
عدم وجود "ذهن خود آگاه" یا آنطور که سارتر میگفت: باشنده لِنفسه "being_for_itself"
علوم تجربی علومی هستند که از مسیر استدلال استقرایی بدست آمدهاند، اغلب در مواقع مواجهه با کیس یا بیمار ما به دید سابجکتیو subjective یک فرد نسبت به موضوع نیاز داریم که این فرد میتواند یک پزشک با تجربه مواجهه با کیسها یا بیمارهای اینچنینی را داشته باشد اما نتایج حاصله از هوش مصنوعی که بر مبنای دیتا و دادههای ورودی به آن است اغلب دیدی آبجکتیو objective به موضوع دارد.
عدم اهمیت به عاقبت "consequences"! هوش مصنوعی در این مرحله بدون توجه به تاوان، نظام پاداش و جزا و عواقبی که میتواند به خاطر نظرات و تصمیمگیریهایاش باشد تصمیم میگیرد و راهنمایی میکند.
فلسفه در گذر صدها سال در دل جامعه انسان رشد و تکامل پیدا کرده، مفاهیمی چون "اخلاق éthique"، "وجدان Conscience" و دیگر مواردی از این قبیل برای هوش مصنوعی نه تعریف شده و نه قابل درک است (شاید فعلا).
بنابر این منطقی به نظر میرسه که لااقل در علوم درمانگاهی Clinical sciences ما آخرین جبهه باشیم که وظایفمان را به هوش مصنوعی بسپریم.
شاید در حد استفاده ابزاری و با نظارت یک هوش انسانی بشود از آن استفاده کرد.
اما هیچکس از جمع موجود حاضر است کار معاینه، تشخیص و درمان عزیزی را به هوش مصنوعی محول کند؟
امیرحسین تقی آبادی،
دانشجوی سال آخر دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
Telegram
لوح
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۰: پیامدهای فلسفِیِ تعریفِ هوش مصنوعی
ادامه از بخش ۳۹
بعد از مدتها دو سخنرانی غیرکلیشهای و دلچسب در دانشکده ارائه شد؛ یکی از سوی دانشجویی که در مدت کوتاهی و با خوشفکری درحال راه اندازی و رهبری کارزاری در زمینۀ هوش مصنوعی است. دیگری،…
ادامه از بخش ۳۹
بعد از مدتها دو سخنرانی غیرکلیشهای و دلچسب در دانشکده ارائه شد؛ یکی از سوی دانشجویی که در مدت کوتاهی و با خوشفکری درحال راه اندازی و رهبری کارزاری در زمینۀ هوش مصنوعی است. دیگری،…
اگر در "لوح" از کوری آموزشی و پژوهشی برای اشاره به مسائل سیاستگزاری در آموزش عالی استفاده شده، همکار ارجمند آن دکتر روح الله اسلامی آن را به درستی وارونگی سیاستهای آموزش عالی نامیده است. این یادداشت را در پست زیر ملاحظه فرمایید:
👇👇👇👇
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB/1400
👇👇👇👇
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB/1400
Telegram
لوح
به مناسبت روز معلم و استاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
Forwarded from Public Policy_Governance (Ali Eslami)
به مناسبت روز معلم و استاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
Forwarded from لوح (Kamran Sharifi)
ای کاش دزدی هم چون شراب مستی داشت: خیام از دید عبدالرحمن شرفکندی (ههژار)
عبدالرحمن شرفکندی، ادیب، نویسنده، شاعر و مترجم نامدار کرد یکی از کسانی بوده که رباعیات خیام را به زیبایی به کردی ترجمه کرده و انتشارات سروش در ۱۳۷۰ آن را به چاپ رسانده است. او علاقه بسیاری به خیام داشت و به همین مناسبت ترجمه آزادِ بخشی اندک از نوشته او در مورد سرگذشت خیام را که چون شهد و شکر شیرین است در این جا از کردی میآورم، برای بزرگداشت حکیم عمر خیام.
----------
از قدیم الایام دلبسته خیام بودم به حدی که از شدت انس به اشعارش اگر تنها میبودم، رباعیات او را به فارسی زمزمه میکردم. خیام در قرن پنجم هجری میزیست. اگر کسی در مورد اوضاع آن روزگار کهن در میان کتاب های باستانی بگردد، از وضعیت آن دوران از حیرت انگشت به دهان خواهد ماند.
کار و بار دنیا در دست افراد کوته فکر، خشک مغز و گنه کار بود، در هفتاد و دو تیره از مدعیان اسلام. همه یکدیگر را کافر میشمردند و هر یکی کُمِیت لَنگَش را به دنبال خیالاتی هِی کرده بود و هر دسته در باتلاق نادانی خود فرو رفته!..... خیام ستارهای بود که در زمان خود اگر از تمامی مردم پیرامون خود داناتر نبوده باشد، از همه تیزهوشتر و شجاع تر بوده است. در دستگاه عظیمی که زمین و آسمان نام داشت، دقیق شده و متوجه شده که این جهان رنگارنگ و پیچیده بدون یک استاد به چرخش درنیامده و به هر حال آفریدگاری باید داشته باشد. .... و منظورش از چنین آفرینشی چه بوده؟ ....
خود را در دریای سرگردانی یافته و اندیشه خود را به کار انداخته، در حالی که کسی نمیتوانسته از این سردرگمی نجاتش دهد. ... به هر حال به آن جا رسیده که دریافته که هیچ نمیداند؛ همانند سقراط! ... از بلندای آگاهی به نادانی خود، پی برده که خلایق در تاریکستان نادانی سرگردانند و بی هیچ آگاهی در گل و لای خیالات پوچ و بی مغز خود غرقهاند و با هم دست در گریبان! عجبا که خود را نیز برحق میدانند. ... دلش به حال کسانی میسوخت که خود را پیچیده در دستار و شولا، دانا و نمونه روزگار شمرده و مغز درماندگان را آکنده از پوچی کرده و از مغز به قشر قناعت کردهاند. از زمینی که بر آن راه میروند بی خبرند، اما درگیر آنند که آسمان هفت طبقه است یا نُه آشکوب دارد؟ سفالگر را به این بهانه از شهر آواره میکنند، چون در کوزه ساخته دستش "می" میریزند. هزار حیله و دزدی و حقه در کار میکنند و بیخ گلوی فقیران را به دندان گرفته و خونشان را میمکند و مال یتیم و بیوه زنان را به زیر بغل میزنند و افتخار میکنند که گویا "می" نمینوشند. به لبخندی (یا زهر خندی) میگوید: ای کاش دزدی و دروغزنی هم سُکرآور بود، آنگاه میدانستیم که چه کسی بی گناه است.
با خشم به جبرگرایان میتازد که در نزد آنان نیکی و بدی در دست انسان نیست و بهشتی و جهنمی بودن از همان روز اول بر پیشانی افراد نوشته شده است. به آنها میگوید: پس چرا مستان را نکوهش میکنید؟
طعنه به دیگری میزند که میگوید بعد از مرگ روح انسان در جانوری حلول میکند با این نهیب که آن دراز گوشی که بر پشتش ماسه مینهی، شاید روزی مثل خودت استادی در بحث بوده است.
ههژار به داستان "می" خوارگی و "می" نوشی خیام پوزخند میزند و البته میگوید: از نظر او سرخوشی از آن هوشیاری بهتر است که با ترهات و پوچی بگذرد. گناه "می" از تاوان دزدی و دروغزنی کمتر است؛ مستی و بی خبری به از عیاری و حیلهگری که این یک آبروی دین و دانش میبرد.
از نظر او، خیام از بیم جان و از ترس حکم تکفیر، گفتار محکم و به حقِّ خود را در پناه صراحی "می" پنهان کرده است. چون میدانست که خشک مغزان مدعی دین آن قدر هشیار نیستند که در لا به لای "دُردِ مِی" از "دردِ وِی" آگاه شوند و با کاربردِ مکرَّر باده در اشعارش، صرفاً بر طبل گناه کاری او میکوبند و از خیر تکفیرش میگذرند.
با چنین ظرافتی و حلاوتی در توصیف و ترجمه رباعیات به کردی و با چنان درک و شهود بیمانندی از خیام، در شگفتم که چرا انتشارات سروش ترجمه فارسیِ دیباچه ههژار در مورد خیام را در کتاب "رباعیات خیام به کردی" نگنجانده است؟
کامران شریفی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، ۹۹/۰۲/۲۸
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
1483-1536
عبدالرحمن شرفکندی، ادیب، نویسنده، شاعر و مترجم نامدار کرد یکی از کسانی بوده که رباعیات خیام را به زیبایی به کردی ترجمه کرده و انتشارات سروش در ۱۳۷۰ آن را به چاپ رسانده است. او علاقه بسیاری به خیام داشت و به همین مناسبت ترجمه آزادِ بخشی اندک از نوشته او در مورد سرگذشت خیام را که چون شهد و شکر شیرین است در این جا از کردی میآورم، برای بزرگداشت حکیم عمر خیام.
----------
از قدیم الایام دلبسته خیام بودم به حدی که از شدت انس به اشعارش اگر تنها میبودم، رباعیات او را به فارسی زمزمه میکردم. خیام در قرن پنجم هجری میزیست. اگر کسی در مورد اوضاع آن روزگار کهن در میان کتاب های باستانی بگردد، از وضعیت آن دوران از حیرت انگشت به دهان خواهد ماند.
کار و بار دنیا در دست افراد کوته فکر، خشک مغز و گنه کار بود، در هفتاد و دو تیره از مدعیان اسلام. همه یکدیگر را کافر میشمردند و هر یکی کُمِیت لَنگَش را به دنبال خیالاتی هِی کرده بود و هر دسته در باتلاق نادانی خود فرو رفته!..... خیام ستارهای بود که در زمان خود اگر از تمامی مردم پیرامون خود داناتر نبوده باشد، از همه تیزهوشتر و شجاع تر بوده است. در دستگاه عظیمی که زمین و آسمان نام داشت، دقیق شده و متوجه شده که این جهان رنگارنگ و پیچیده بدون یک استاد به چرخش درنیامده و به هر حال آفریدگاری باید داشته باشد. .... و منظورش از چنین آفرینشی چه بوده؟ ....
خود را در دریای سرگردانی یافته و اندیشه خود را به کار انداخته، در حالی که کسی نمیتوانسته از این سردرگمی نجاتش دهد. ... به هر حال به آن جا رسیده که دریافته که هیچ نمیداند؛ همانند سقراط! ... از بلندای آگاهی به نادانی خود، پی برده که خلایق در تاریکستان نادانی سرگردانند و بی هیچ آگاهی در گل و لای خیالات پوچ و بی مغز خود غرقهاند و با هم دست در گریبان! عجبا که خود را نیز برحق میدانند. ... دلش به حال کسانی میسوخت که خود را پیچیده در دستار و شولا، دانا و نمونه روزگار شمرده و مغز درماندگان را آکنده از پوچی کرده و از مغز به قشر قناعت کردهاند. از زمینی که بر آن راه میروند بی خبرند، اما درگیر آنند که آسمان هفت طبقه است یا نُه آشکوب دارد؟ سفالگر را به این بهانه از شهر آواره میکنند، چون در کوزه ساخته دستش "می" میریزند. هزار حیله و دزدی و حقه در کار میکنند و بیخ گلوی فقیران را به دندان گرفته و خونشان را میمکند و مال یتیم و بیوه زنان را به زیر بغل میزنند و افتخار میکنند که گویا "می" نمینوشند. به لبخندی (یا زهر خندی) میگوید: ای کاش دزدی و دروغزنی هم سُکرآور بود، آنگاه میدانستیم که چه کسی بی گناه است.
با خشم به جبرگرایان میتازد که در نزد آنان نیکی و بدی در دست انسان نیست و بهشتی و جهنمی بودن از همان روز اول بر پیشانی افراد نوشته شده است. به آنها میگوید: پس چرا مستان را نکوهش میکنید؟
طعنه به دیگری میزند که میگوید بعد از مرگ روح انسان در جانوری حلول میکند با این نهیب که آن دراز گوشی که بر پشتش ماسه مینهی، شاید روزی مثل خودت استادی در بحث بوده است.
ههژار به داستان "می" خوارگی و "می" نوشی خیام پوزخند میزند و البته میگوید: از نظر او سرخوشی از آن هوشیاری بهتر است که با ترهات و پوچی بگذرد. گناه "می" از تاوان دزدی و دروغزنی کمتر است؛ مستی و بی خبری به از عیاری و حیلهگری که این یک آبروی دین و دانش میبرد.
از نظر او، خیام از بیم جان و از ترس حکم تکفیر، گفتار محکم و به حقِّ خود را در پناه صراحی "می" پنهان کرده است. چون میدانست که خشک مغزان مدعی دین آن قدر هشیار نیستند که در لا به لای "دُردِ مِی" از "دردِ وِی" آگاه شوند و با کاربردِ مکرَّر باده در اشعارش، صرفاً بر طبل گناه کاری او میکوبند و از خیر تکفیرش میگذرند.
با چنین ظرافتی و حلاوتی در توصیف و ترجمه رباعیات به کردی و با چنان درک و شهود بیمانندی از خیام، در شگفتم که چرا انتشارات سروش ترجمه فارسیِ دیباچه ههژار در مورد خیام را در کتاب "رباعیات خیام به کردی" نگنجانده است؟
کامران شریفی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، ۹۹/۰۲/۲۸
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
1483-1536
Telegram
لوح
گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی
آگهی_تاسیس_شرکت_دانش_بنیان_چاپ_و_انتشار_مقاله_در_دانشکده.pdf
623.8 KB
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۱: سرایت عفونت شرکتهای چاپ مقاله به دانشگاه و درسنامه زنبوری
ادامه از بخش ۴۰
تاکنون دو قله موج تقلب علمی در دانشگاهها دیده شده است. یک قلۀ آن زمانی بود که مجلۀ نیچر در ۲۰۰۹ به آن اشاره کرد: تو به من دکترا بده، من تو را معاون خودم می کنم.
در ۲۰۱۶ آثار قله موج دوم ظاهر شد. وزارت کمی خودش را جمع کرد، اما تقلب علمی هم شیطانیتر و هوشمندتر شد. تعدادی از دانشجویانِ سرگردان به دنبال مقاله به اساتید مراجعه نموده تقاضا کردند که دادههای پایان نامههای منتشر نشدۀ خود برای انتشار را در اختیار آنها بگذارند. در ۲۰۱۶ رسوایی ابطال تعداد زیادی مقاله از ایران رخ داد.
اینک تقلب به هوش مصنوعی هم مجهز شده است. افرادی پدیدار شدهاند که بدون توجه به مفهوم دیسیپلین و پیامدهای فلسفی آن از بابت مسئولیت Responsiveness و حجیت Authority بدون هیچ محدودیتی به قول مرحوم دکتر اسدالله آزاد با بندکشی، مقاله طراحی میکنند. منتظر موج سوم رسوایی باید بود.
لذا نامۀ بلندبالای پیوست خطاب به معاونت پژوهشی دانشکده قلمی شد.
بخش بعدی: ۴۲
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۲/۳۱
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
ادامه از بخش ۴۰
تاکنون دو قله موج تقلب علمی در دانشگاهها دیده شده است. یک قلۀ آن زمانی بود که مجلۀ نیچر در ۲۰۰۹ به آن اشاره کرد: تو به من دکترا بده، من تو را معاون خودم می کنم.
در ۲۰۱۶ آثار قله موج دوم ظاهر شد. وزارت کمی خودش را جمع کرد، اما تقلب علمی هم شیطانیتر و هوشمندتر شد. تعدادی از دانشجویانِ سرگردان به دنبال مقاله به اساتید مراجعه نموده تقاضا کردند که دادههای پایان نامههای منتشر نشدۀ خود برای انتشار را در اختیار آنها بگذارند. در ۲۰۱۶ رسوایی ابطال تعداد زیادی مقاله از ایران رخ داد.
اینک تقلب به هوش مصنوعی هم مجهز شده است. افرادی پدیدار شدهاند که بدون توجه به مفهوم دیسیپلین و پیامدهای فلسفی آن از بابت مسئولیت Responsiveness و حجیت Authority بدون هیچ محدودیتی به قول مرحوم دکتر اسدالله آزاد با بندکشی، مقاله طراحی میکنند. منتظر موج سوم رسوایی باید بود.
لذا نامۀ بلندبالای پیوست خطاب به معاونت پژوهشی دانشکده قلمی شد.
بخش بعدی: ۴۲
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۲/۳۱
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۲: موجودات آکادمیک مراقب باشند به دست دانشجویان زامبی نشوند–درسهای بیشتر از طبیعت
در کوری آموزشی و پژوهشی پیشین۴۱)، درسنامۀ زنبوری مثالی بود برای توصیف این که چگونه غارت در زنبورستان ممکن است مدلی برای توصیف انحراف و انتحال در فعالیت پژوهشی باشد، چون به قول گزارشگران تلویزیونی، میرویم که موج سوم تقلب و انتحال علمی را بسیار شریرانهتر و موذیانهتر و مهندسیشدهتر و مجهز به هوش مصنوعی را داشته باشیم.
در دو کلیپ بالا دو موجود را نشان میدهد که مورچهها را به زامبی تبدیل میکنند. در یکی متاسرکر دیکروسلیوم یا کپلک کوچک کبدِ بسیاری از حیوانات است که موجب رفتار عجیب و غریب مورچه میشود، طوری که رفتارش را مطابق دلخواه خود طوری کنترل میکند که همانند یک ماشین انگل را به سرمنزل مقصود برساند؛ یعنی در اینجا به یک نشخوارکننده برساند تا چرخۀ زندگی خود را کامل کرده ققنوس وار یک زندگی جدید را روی خاکستر جسد مورچگان شروع کند. در دیگری هم قارچی است که همینکار را میکند.
اعضای هیئت علمی مراقب باشند که از هول هلیم توی پاتیل زامبی شدن نیفتند.
توصیف تکمیلی در بخش بعدی
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
در کوری آموزشی و پژوهشی پیشین۴۱)، درسنامۀ زنبوری مثالی بود برای توصیف این که چگونه غارت در زنبورستان ممکن است مدلی برای توصیف انحراف و انتحال در فعالیت پژوهشی باشد، چون به قول گزارشگران تلویزیونی، میرویم که موج سوم تقلب و انتحال علمی را بسیار شریرانهتر و موذیانهتر و مهندسیشدهتر و مجهز به هوش مصنوعی را داشته باشیم.
در دو کلیپ بالا دو موجود را نشان میدهد که مورچهها را به زامبی تبدیل میکنند. در یکی متاسرکر دیکروسلیوم یا کپلک کوچک کبدِ بسیاری از حیوانات است که موجب رفتار عجیب و غریب مورچه میشود، طوری که رفتارش را مطابق دلخواه خود طوری کنترل میکند که همانند یک ماشین انگل را به سرمنزل مقصود برساند؛ یعنی در اینجا به یک نشخوارکننده برساند تا چرخۀ زندگی خود را کامل کرده ققنوس وار یک زندگی جدید را روی خاکستر جسد مورچگان شروع کند. در دیگری هم قارچی است که همینکار را میکند.
اعضای هیئت علمی مراقب باشند که از هول هلیم توی پاتیل زامبی شدن نیفتند.
توصیف تکمیلی در بخش بعدی
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
لوح
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۲: موجودات آکادمیک مراقب باشند به دست دانشجویان زامبی نشوند–درسهای بیشتر از طبیعت در کوری آموزشی و پژوهشی پیشین۴۱)، درسنامۀ زنبوری مثالی بود برای توصیف این که چگونه غارت در زنبورستان ممکن است مدلی برای توصیف انحراف و انتحال در فعالیت…
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۲: موجودات آکادمیک مراقب باشند به دست دانشجویان زامبی نشوند–درسهای بیشتر از طبیعت
دو کلیپ بالا در ادامه بخش ۴۱، درسهای آموزندهای از طبیعت دارد که چگونه موجودات پیچیدهتر به دست موجودات به ظاهر سادهتر زامبی میشوند.
عنکبوتی گرفتار در تارِ خودتنیده: خودکرده را تدبیر نیست.
در ۱۳۷۹ قانونی آمد که بر اساس آن شرط دانشآموختگی چاپ یک مقاله و سپس دو مقاله شد. مقاله به ارز رایج برای استخدام و ترفیع و ارتقاء و کسب پروانۀ کار و سیاست تبدیل شد. آن قدر شرط و بند و قید و قانون بر آن نهادند، که اخیراً در دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد کارگاه آموزشی برای آن برگزار کردند تا اعضای هیئت علمی بفهمند چی به چی است، چگونه فرم پر کرده مطابقِ روند اخذ پروانه از شهرداری مقاله را به صورت خوداظهاری ارائه کنند؛ همانند عنکبوتی که در تارِ خودتنیده گرفتار شده نمیداند چه کند، فقط تار بر تار قبلی اضافه میکند.
پز عالی- جیب خالی
تقریباً در دانشگاههای ایران بورس تحصیلی مکفی برای یک زندگی بااعتبار و گذران زندگی آبرومند به هیچکس تعلق نمیگیرد، اما از دانشجویان همانند دانشگاه های آمریکای شمالی و اروپا کار میخواهند. دانشجویان تا زمان انتشار مقاله و اخذ پذیرش برای گرفتن مجوز دفاع در حالتی برزخ گونه قرار میگیرند، به ویژه اگر مقاله ارسالی به مجلات مختلف به بن بست چاپ بخورد. ما به دانشجویان پولی نمیدهیم، اما فشار اقتصادی و روانی انتشار مقاله به تمامی بر سر دانشجو است که در حالتی همچون #هراس_اقتصادی و نگرانی از بابت اشتغال و اضطراب از آینده به سر میبرند. دانشگاهی داریم که یک پنجم خوابگاههای آن در اشغال دانشجویان سنواتی است. وقتی به دانشجو بورس تحصیلی مکفی در دوران تحصیل پرداخت نمیشود، چرا فشار اصلی بر او وارد میآید؟
اضطراب وجودی در اعضای هیئت علمی
اعضای هیئت علمی از بدو استخدام زیر بار فشار روانیِ تقاضا برای مقاله از بابت رسمی شدن و ترفیع سالانه قرار میگیرند. هر سال باید فرم پر شود که چه کردهای؟ چه آوردهای؟
قانون از کجا آوردهای
زمانی قرار بود که از بابت دارایی همه جوابگو باشند که از کجا آوردهای؟. در امور اقتصادی این مسئله به فراموشی سپرده شد اما در عرصۀ دانشگاه کار بیخ پیدا کرده است. موسسات فراوانی هستند که به سفارش مقاله چاپ میکنند و کسانی هستند که تعداد مقالاتشان شاید کم کم به روزی یک مقاله برسد
عمدۀ دانشجویانِ دورۀ تخصصی که نگارنده با آنها درتماس است، به شیوهای اعجابانگیز به کار و تلاش برای پیشبرد اهداف دانشکده مشغولند و همچنین مایۀ افتخارند، اما یک دانشجوی زامبیساز کافی است تا غارت در زنبورستان به حد اعلا گسترش یافتە معدودی منحرف و دیگرانی دلسرد شوند. آن چه مایۀ تعجب و افسردگی این دانشجویان است، افتادن احتمالا آگاهانه اساتید در پاتیل در حال جوش و واضحِ زامبی سازی است.
رشد بی اخلاقی دانشگاهی در غیاب اصول فلسفۀ علم
نظام انگیزشی دانشگاهی موجب تبدیل مفهوم دانشگاه به امتدادی از بوروکراسی بیپایان دولت شده است. در این شرایط، دیگر اثری از تفکر علمی نمانده، دادن آمار با تمام ویژگیهای استتارگونه و فریبندۀ آن به قول مرحوم دکتر ناصررضا ارقامی به یک اصل تبدیل میشود . در این شرایط، دیگر صحبت از ایمان به پشتکار و فعالیت علمی بیمعنی بوده دانشگاه و دانشگاهیان صغیر محسوب و محتاج کسی یا دستی فرض میشوند که آنها را با سیاست "چماق و هویج" راه ببرد.
از دست دادن قطبنما
ورنر هایزنبرگ در کتاب فیزیک و طبیعت (ص ۲۸) مثال جالبی از ناخدایی میزند که کشتیاش آن قدر با آهن و فولاد تقویت شده که قطبنما به جای شمال مغناطیسی زمین به بدنۀ کشتی واکنش نشان میدهد؛ هدایت کشتی به سوی یک هدف ممکن نیست و باد و امواج آن را به همه سو میبرند؛ به جز به سوی پیشرفت جامعه.
نفس ایمان به پیشرفت
در همانجا، وی میافزاید: نفس ایمان به پیشرفت باید حدی داشته باشد و آن هم این که دیگر نمیخواهیم سرگردان باشیم و میخواهیم به هدفی برسیم (همان ص ۲۸).
نجابت و اصالت علمی
نجابت علمی و هم تواضع ما در آگاهی بر محدودیت در دانش و تواناییهای ما است و اصالت علمی، در روشمندی یا متدلوژیک بودن دانشمند و یافتههای وی است. شعار دوران روشنگری این بود که در به کار گیری فهم خود شجاعت داشته باش، در غیر این صورت، دانشگاه همیشه صغیر میماند.
لذا ضروری است که اعضای هیئت علمی مراقب باشند در دام مقالهسازانِ دغلباز و دروغزن همهفنحریف و همه رشتهدان نیفتند و با امتیازات پژوهشی حاصل از مقالات دستساز این افراد آب از لب و لوچهشان راه نیفتد، وگرنه زامبی میشوند. تن بزرگان انگل شناسی همچون دکتر عزیز رفیعی، دکتر علاءالدین نیاک و دکتر همایون راک را نیز در گور نلرزانید.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
دو کلیپ بالا در ادامه بخش ۴۱، درسهای آموزندهای از طبیعت دارد که چگونه موجودات پیچیدهتر به دست موجودات به ظاهر سادهتر زامبی میشوند.
عنکبوتی گرفتار در تارِ خودتنیده: خودکرده را تدبیر نیست.
در ۱۳۷۹ قانونی آمد که بر اساس آن شرط دانشآموختگی چاپ یک مقاله و سپس دو مقاله شد. مقاله به ارز رایج برای استخدام و ترفیع و ارتقاء و کسب پروانۀ کار و سیاست تبدیل شد. آن قدر شرط و بند و قید و قانون بر آن نهادند، که اخیراً در دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد کارگاه آموزشی برای آن برگزار کردند تا اعضای هیئت علمی بفهمند چی به چی است، چگونه فرم پر کرده مطابقِ روند اخذ پروانه از شهرداری مقاله را به صورت خوداظهاری ارائه کنند؛ همانند عنکبوتی که در تارِ خودتنیده گرفتار شده نمیداند چه کند، فقط تار بر تار قبلی اضافه میکند.
پز عالی- جیب خالی
تقریباً در دانشگاههای ایران بورس تحصیلی مکفی برای یک زندگی بااعتبار و گذران زندگی آبرومند به هیچکس تعلق نمیگیرد، اما از دانشجویان همانند دانشگاه های آمریکای شمالی و اروپا کار میخواهند. دانشجویان تا زمان انتشار مقاله و اخذ پذیرش برای گرفتن مجوز دفاع در حالتی برزخ گونه قرار میگیرند، به ویژه اگر مقاله ارسالی به مجلات مختلف به بن بست چاپ بخورد. ما به دانشجویان پولی نمیدهیم، اما فشار اقتصادی و روانی انتشار مقاله به تمامی بر سر دانشجو است که در حالتی همچون #هراس_اقتصادی و نگرانی از بابت اشتغال و اضطراب از آینده به سر میبرند. دانشگاهی داریم که یک پنجم خوابگاههای آن در اشغال دانشجویان سنواتی است. وقتی به دانشجو بورس تحصیلی مکفی در دوران تحصیل پرداخت نمیشود، چرا فشار اصلی بر او وارد میآید؟
اضطراب وجودی در اعضای هیئت علمی
اعضای هیئت علمی از بدو استخدام زیر بار فشار روانیِ تقاضا برای مقاله از بابت رسمی شدن و ترفیع سالانه قرار میگیرند. هر سال باید فرم پر شود که چه کردهای؟ چه آوردهای؟
قانون از کجا آوردهای
زمانی قرار بود که از بابت دارایی همه جوابگو باشند که از کجا آوردهای؟. در امور اقتصادی این مسئله به فراموشی سپرده شد اما در عرصۀ دانشگاه کار بیخ پیدا کرده است. موسسات فراوانی هستند که به سفارش مقاله چاپ میکنند و کسانی هستند که تعداد مقالاتشان شاید کم کم به روزی یک مقاله برسد
عمدۀ دانشجویانِ دورۀ تخصصی که نگارنده با آنها درتماس است، به شیوهای اعجابانگیز به کار و تلاش برای پیشبرد اهداف دانشکده مشغولند و همچنین مایۀ افتخارند، اما یک دانشجوی زامبیساز کافی است تا غارت در زنبورستان به حد اعلا گسترش یافتە معدودی منحرف و دیگرانی دلسرد شوند. آن چه مایۀ تعجب و افسردگی این دانشجویان است، افتادن احتمالا آگاهانه اساتید در پاتیل در حال جوش و واضحِ زامبی سازی است.
رشد بی اخلاقی دانشگاهی در غیاب اصول فلسفۀ علم
نظام انگیزشی دانشگاهی موجب تبدیل مفهوم دانشگاه به امتدادی از بوروکراسی بیپایان دولت شده است. در این شرایط، دیگر اثری از تفکر علمی نمانده، دادن آمار با تمام ویژگیهای استتارگونه و فریبندۀ آن به قول مرحوم دکتر ناصررضا ارقامی به یک اصل تبدیل میشود . در این شرایط، دیگر صحبت از ایمان به پشتکار و فعالیت علمی بیمعنی بوده دانشگاه و دانشگاهیان صغیر محسوب و محتاج کسی یا دستی فرض میشوند که آنها را با سیاست "چماق و هویج" راه ببرد.
از دست دادن قطبنما
ورنر هایزنبرگ در کتاب فیزیک و طبیعت (ص ۲۸) مثال جالبی از ناخدایی میزند که کشتیاش آن قدر با آهن و فولاد تقویت شده که قطبنما به جای شمال مغناطیسی زمین به بدنۀ کشتی واکنش نشان میدهد؛ هدایت کشتی به سوی یک هدف ممکن نیست و باد و امواج آن را به همه سو میبرند؛ به جز به سوی پیشرفت جامعه.
نفس ایمان به پیشرفت
در همانجا، وی میافزاید: نفس ایمان به پیشرفت باید حدی داشته باشد و آن هم این که دیگر نمیخواهیم سرگردان باشیم و میخواهیم به هدفی برسیم (همان ص ۲۸).
نجابت و اصالت علمی
نجابت علمی و هم تواضع ما در آگاهی بر محدودیت در دانش و تواناییهای ما است و اصالت علمی، در روشمندی یا متدلوژیک بودن دانشمند و یافتههای وی است. شعار دوران روشنگری این بود که در به کار گیری فهم خود شجاعت داشته باش، در غیر این صورت، دانشگاه همیشه صغیر میماند.
لذا ضروری است که اعضای هیئت علمی مراقب باشند در دام مقالهسازانِ دغلباز و دروغزن همهفنحریف و همه رشتهدان نیفتند و با امتیازات پژوهشی حاصل از مقالات دستساز این افراد آب از لب و لوچهشان راه نیفتد، وگرنه زامبی میشوند. تن بزرگان انگل شناسی همچون دکتر عزیز رفیعی، دکتر علاءالدین نیاک و دکتر همایون راک را نیز در گور نلرزانید.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
https://www.tgoop.com/ksharifiRRB
Telegram
لوح
گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی
یادداشتی از دکتر فرزاد حیاتی، عضو هیئت علمی پیشین بخش جراحی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، که در دورۀ دکترای عمومی، دانشجوی دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی بودهاند و همین موضوع موجب شده که به رغم دوری، همواره دغدغۀ دانشکدۀ محل تحصیل را داشته باشند. با تشکر از ایشان
Department of Internal Medicine Nephrology, University of Nebraska Medical Center, Omaha, NE, 68198 USA
👇👇👇👇👇
Department of Internal Medicine Nephrology, University of Nebraska Medical Center, Omaha, NE, 68198 USA
👇👇👇👇👇
لوح
آگهی_تاسیس_شرکت_دانش_بنیان_چاپ_و_انتشار_مقاله_در_دانشکده.pdf
آیا جعل مقاله میرود که به قاعده تبدیل شود؟
حدود یک دهه پیش که نگارنده دانشجوی دکترا و ساکن خوابگاه امیرآباد بود، صحبتهایی از موفقیت چند دانشجوی هم دانشکده ای در چاپ مقالات متعدد به گوش میرسید. با توجه به مشغلههای ذهنی که اکثر دانشجویان را به نحوی تحت تاثیر قرار میداد از جمله: سپری کردن خدمت سربازی از مسیر نخبگان، جذب در دانشگاه و یا پذیرش در دانشگاههای خارج از کشور، فعالیت این گروه رونق بیشتری یافت. به خوبی به خاطر دارم که در یکی از ملاقاتهای خوابگاهی که دو نفر از سران گروه مذکور حضور داشتند، یکی پیشنهاد دریافت دو ملیون تومان در ازای ورود نام بنده به عنوان نویسنده جایگاه چهارم در یکی از مقالات آن گروه را داد و دیگری مدتی در باب اینکه قدر نخبگانی چون ایشان در این مملکت شناخته نمیشود صحبت نمود. به هر حال بعد از مدتی خبر ریترکت شدن تعداد زیادی از مقالات این گروه، به سرخط خبرهامحافل دانشگاهی تبدیل شد. تخلفات مقالات مذکور متنوع بود و حقیقتا تمامی نویسندگان آن مقالات الزاما دخیل دراین تخلفات نبودند ولی در نهایت این لکه در کارنامه پژوهشی آنان ثبت شد. بعد از گذشت بیش از یک دهه از آن تاریخ، نگارنده هیچ گونه اثری در دنیای پژوهش از حلقه اصلی آن گروه مشاهده نمیکند.
اما امروز، مجدد شاهد بروز پدیده ای با برخی مختصات مشابه در دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی هستیم که بنده بیشترهویت حرفه ای خود را مدیون آن میدانم. مجددا تعداد متعددی مقاله در حال انتشار است و هر لحظه بیم وقوع رخداد مشابه یک دهه قبل میرود، که عوارض آن همه را کم و بیش تحت تاثیر قرار خواهد داد. توجه به چند نکته ضروری است:
- با نگاه اجمالی به مقالات چاپ شده، حتی اگر احتمال هر گونه تقلب را منتفی بدانیم، تنوع موضوعی در مقالات به چشم میخورد که نگارنده را به دوره ای از تاریخ میبرد که در وصف بزرگان از چندین صفت همزمان مانند: شاعر، منجم، ریاضی دان،فیلسوف، طبیب و ... استفاده میشد. در دنیایی که اکثر محققین زیستی در یک موضوع خاص یا حتی مولکول خاص سالها تحقیق میکنند، همزمانی چاپ مقاله در حوزههای متفاوت در مدتی کوتاه نشان مناسبی نیست.
- نگارنده با نگاهی به دانشگاه و اساتید محل کارش است، انتشار این تعداد مقاله به سختی در توانِ اساتیدی است که آزمایشگاههایی مجهز و فاندهای چند میلیون دلاری همراه با شبکههای کاری قوی دارند. با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، مشکلات ناشی از تامین تجهیزات و مواد آزمایشگاهی با کیفیت و ... وضعیت فعلی سخت شک برانگیز است.
-
- با سوءظن شدید باید به علاقه این دانشجویان به پژوهش نگریست که حاضرند نامشان در این گونه مقالاتی که به صورت خط تولید منتشر میشود، بیاید. تعارض منافع دراین است که افراد مقاله را با هدف دستیابی به فرصتهایی همچون سهمیۀ استعدادهای درخشان یا معافیت از سربازی منتشر و یا حتی خریداری کرده باشند. با ابزارهایی چون هوش مصنوعی میتوان با پارافریز Paraphrase کردن، بدون زحمت و پشتکار این مقالات را طوری طراحی کرد که سردبیر و داوران هم نتوانند سرهمبندی بودن آن را تشخیص دهند؛ مقالاتی که به صورت فست فود تولید شدهاند؛ رنگ و لعاب و لذت زودگذر دارند، اما محتوای آنها آشغال است. جالب این که در آگهی های اینستاگرامی برای جعل مقاله، علناً بر آموزش فرار از سرقت های ژورنالها تاکید میشود.
- چاپ مقالات اصیل نیازمند اطلاعات تکرارپذیر برآمده از صرف هزینه و انرژی و زمان ( گاهی چند ساله) میباشد. عادت کردن پژوهشگر به این گونه مقالات فست فودی باعث انحراف کل جامعۀ علمی از هدف و مسیر اصلی میشود. در اینجا نقش اساتید در هدایت دانشجویان بسیار کلیدی است، به شرطی که خود از هول هلیم در دیگ نیفتند و به دست دانشجویان زامبی نشوند.
- اینک زمان بازنگری سیاست فعلی رسیده است که به جای هدف قرار دادن پاسخ به سئوالات پژوهشی اصیل و نیازهای معطوف به جامعه برای افزایش مشارکت دانشگاه ها در تولید ناخالص داخلی، فقط بالا بردن آمار چاپ مقاله را هدف قرار داده است.
سکوت در این گونه موارد جایز نیست، حتی اگر خود نیز زمانی سهواً در این دام افتاده باشیم، اما انگیزه دانشجو هر چه باشد چیزی از مسئولیت اساتید کم نمیکند. چه استادی که کل ساختار پژوهش و ساختار آن را زیر سوال میبرد و چه استادی که دانشجوی علاقهمند به پژوهش را از خود میراند و از قرار دادن وی در مسیر صحیح پژوهش مضایقه میکند و چه استادی که دانشجو را به مثابه ماشین چاپ مقاله میپندارد، همه در به وجود آمدن این شرایط مسئولند.امیدارم اتفاقی که دهه قبل رخ داد و به محو شدن آن حلقه از فضای پژوهشی و تبعات آن شد، به اندازۀ کافی مسئولین را هشیار کرده باشد تا از بروز رسوایی دیگری جلوگیری شود.
دکتر فرزاد حیاتی
۱۴۰۴/۰۳/١٦
Department of Internal Medicine Nephrology, University of Nebraska Medical Center, Omaha, NE, 68198 USA
حدود یک دهه پیش که نگارنده دانشجوی دکترا و ساکن خوابگاه امیرآباد بود، صحبتهایی از موفقیت چند دانشجوی هم دانشکده ای در چاپ مقالات متعدد به گوش میرسید. با توجه به مشغلههای ذهنی که اکثر دانشجویان را به نحوی تحت تاثیر قرار میداد از جمله: سپری کردن خدمت سربازی از مسیر نخبگان، جذب در دانشگاه و یا پذیرش در دانشگاههای خارج از کشور، فعالیت این گروه رونق بیشتری یافت. به خوبی به خاطر دارم که در یکی از ملاقاتهای خوابگاهی که دو نفر از سران گروه مذکور حضور داشتند، یکی پیشنهاد دریافت دو ملیون تومان در ازای ورود نام بنده به عنوان نویسنده جایگاه چهارم در یکی از مقالات آن گروه را داد و دیگری مدتی در باب اینکه قدر نخبگانی چون ایشان در این مملکت شناخته نمیشود صحبت نمود. به هر حال بعد از مدتی خبر ریترکت شدن تعداد زیادی از مقالات این گروه، به سرخط خبرهامحافل دانشگاهی تبدیل شد. تخلفات مقالات مذکور متنوع بود و حقیقتا تمامی نویسندگان آن مقالات الزاما دخیل دراین تخلفات نبودند ولی در نهایت این لکه در کارنامه پژوهشی آنان ثبت شد. بعد از گذشت بیش از یک دهه از آن تاریخ، نگارنده هیچ گونه اثری در دنیای پژوهش از حلقه اصلی آن گروه مشاهده نمیکند.
اما امروز، مجدد شاهد بروز پدیده ای با برخی مختصات مشابه در دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی هستیم که بنده بیشترهویت حرفه ای خود را مدیون آن میدانم. مجددا تعداد متعددی مقاله در حال انتشار است و هر لحظه بیم وقوع رخداد مشابه یک دهه قبل میرود، که عوارض آن همه را کم و بیش تحت تاثیر قرار خواهد داد. توجه به چند نکته ضروری است:
- با نگاه اجمالی به مقالات چاپ شده، حتی اگر احتمال هر گونه تقلب را منتفی بدانیم، تنوع موضوعی در مقالات به چشم میخورد که نگارنده را به دوره ای از تاریخ میبرد که در وصف بزرگان از چندین صفت همزمان مانند: شاعر، منجم، ریاضی دان،فیلسوف، طبیب و ... استفاده میشد. در دنیایی که اکثر محققین زیستی در یک موضوع خاص یا حتی مولکول خاص سالها تحقیق میکنند، همزمانی چاپ مقاله در حوزههای متفاوت در مدتی کوتاه نشان مناسبی نیست.
- نگارنده با نگاهی به دانشگاه و اساتید محل کارش است، انتشار این تعداد مقاله به سختی در توانِ اساتیدی است که آزمایشگاههایی مجهز و فاندهای چند میلیون دلاری همراه با شبکههای کاری قوی دارند. با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، مشکلات ناشی از تامین تجهیزات و مواد آزمایشگاهی با کیفیت و ... وضعیت فعلی سخت شک برانگیز است.
-
- با سوءظن شدید باید به علاقه این دانشجویان به پژوهش نگریست که حاضرند نامشان در این گونه مقالاتی که به صورت خط تولید منتشر میشود، بیاید. تعارض منافع دراین است که افراد مقاله را با هدف دستیابی به فرصتهایی همچون سهمیۀ استعدادهای درخشان یا معافیت از سربازی منتشر و یا حتی خریداری کرده باشند. با ابزارهایی چون هوش مصنوعی میتوان با پارافریز Paraphrase کردن، بدون زحمت و پشتکار این مقالات را طوری طراحی کرد که سردبیر و داوران هم نتوانند سرهمبندی بودن آن را تشخیص دهند؛ مقالاتی که به صورت فست فود تولید شدهاند؛ رنگ و لعاب و لذت زودگذر دارند، اما محتوای آنها آشغال است. جالب این که در آگهی های اینستاگرامی برای جعل مقاله، علناً بر آموزش فرار از سرقت های ژورنالها تاکید میشود.
- چاپ مقالات اصیل نیازمند اطلاعات تکرارپذیر برآمده از صرف هزینه و انرژی و زمان ( گاهی چند ساله) میباشد. عادت کردن پژوهشگر به این گونه مقالات فست فودی باعث انحراف کل جامعۀ علمی از هدف و مسیر اصلی میشود. در اینجا نقش اساتید در هدایت دانشجویان بسیار کلیدی است، به شرطی که خود از هول هلیم در دیگ نیفتند و به دست دانشجویان زامبی نشوند.
- اینک زمان بازنگری سیاست فعلی رسیده است که به جای هدف قرار دادن پاسخ به سئوالات پژوهشی اصیل و نیازهای معطوف به جامعه برای افزایش مشارکت دانشگاه ها در تولید ناخالص داخلی، فقط بالا بردن آمار چاپ مقاله را هدف قرار داده است.
سکوت در این گونه موارد جایز نیست، حتی اگر خود نیز زمانی سهواً در این دام افتاده باشیم، اما انگیزه دانشجو هر چه باشد چیزی از مسئولیت اساتید کم نمیکند. چه استادی که کل ساختار پژوهش و ساختار آن را زیر سوال میبرد و چه استادی که دانشجوی علاقهمند به پژوهش را از خود میراند و از قرار دادن وی در مسیر صحیح پژوهش مضایقه میکند و چه استادی که دانشجو را به مثابه ماشین چاپ مقاله میپندارد، همه در به وجود آمدن این شرایط مسئولند.امیدارم اتفاقی که دهه قبل رخ داد و به محو شدن آن حلقه از فضای پژوهشی و تبعات آن شد، به اندازۀ کافی مسئولین را هشیار کرده باشد تا از بروز رسوایی دیگری جلوگیری شود.
دکتر فرزاد حیاتی
۱۴۰۴/۰۳/١٦
Department of Internal Medicine Nephrology, University of Nebraska Medical Center, Omaha, NE, 68198 USA
Telegram
لوح
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۱: سرایت عفونت شرکتهای چاپ مقاله به دانشگاه و درسنامه زنبوری
ادامه از بخش ۴۰
تاکنون دو قله موج تقلب علمی در دانشگاهها دیده شده است. یک قلۀ آن زمانی بود که مجلۀ نیچر در ۲۰۰۹ به آن اشاره کرد: تو به من دکترا بده، من تو را معاون خودم…
ادامه از بخش ۴۰
تاکنون دو قله موج تقلب علمی در دانشگاهها دیده شده است. یک قلۀ آن زمانی بود که مجلۀ نیچر در ۲۰۰۹ به آن اشاره کرد: تو به من دکترا بده، من تو را معاون خودم…