Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚🎶
👤#چارلز_بوکوفسکی

🎶#پرنده_آبی

با صدای؛ چارلز_بوکوفسکی

یک پرنده آبی در قلب من است،
که می خواهد بیرون بیاید.
اما من به او خیلی سخت گیرم.
می گویم اونجا بمون،
اجازه نمی دم کسی ببینت...


🆔@ktabdansh 📚📚
...📚
2👍1

بالاخره یک نفر باید ایستادگی کند
پیروی کردن آسان است.
اين که حرف متفاوتی بزنید یا کار
متفاوتی کنید شاید عجیب به نظر
برسد، ولی برای رسیدن به
آزادی باید این معذب بودن را
به جان بخرید
📚در برابر استبداد
👤 تیموتی اسنایدر

@ktabdansh 📚📚
...📚
👌2💯2
سه تار
<unknown>
#بیکلام 📚🎶

من بلد نیستم از عشق پشیمان بشوم
پای تو مانده‌ام آنقدر که ویران بشوم

منم و شهر حسودان، منم و این همه بغض
بغلم کن که در آغوش تو پنهان بشوم

ابرم و بر تن تنهایی خود می‌بارم
دوست دارم که بر اندام تو باران بشوم

باش و بی‌رحم تر از ارتش نازی‌ها باش
تا در اشغال تو یک عمر لهستان بشوم

من دیوانه به امید تو عاشق شده‌ام
تو بلد باش مرا تا کمی آسان بشوم

من خودم را بلدم، غیر جنون راهی نیست
کمکم کن که در آغوش تو درمان بشوم

عهد بستم که کنار تو به پایان برسم
من بلد نیستم از عشق پشیمان بشوم

علی صفری
#ارسالی شما

www.tgoop.com/ktabdansh 📚📚
...📚
2
کتاب دانش
داستان های کوتاه ۱۰- 📚 #دیوار ۱۰ نگاهی به ژوان کوچک کردم شانه های لاغرش را در حال گریه می دیدم و خودم را بی رحم حس می کردم، من نه می توانستم نسبت به دیگران رحیم باشم و نه نسبت به خودم. با خودم گفتم؛ می خواهم صاف و ساده بمیرم. …
- ۱۱
لحظه ای طول کشید اما این
کار مرا بیشتر به خنده انداخت.
باید حقه مهم تری به کار برد تا بتوان
کسی را که به زودی خواهد مرد ترساند.
این دوز و کلک ها نمی گرفت.
مرا به سختی هل داد و دوباره نشست
و گفت:
زندگی تو گروِ اوست، اگر گفتی
کجاست جانت را در می بری.
این دو نفر با وجود تزئینات
براق و تازيانه و چکمه باز آدم هایی
بودند که می مردند؛
کمی بعد از من اما نه خیلی بعد از من.
مشغول بودند که اسم هایی را در
کاغذ پاره‌ هایشان پیدا کنند و آدم های
دیگری را تعقیب می کردند برای این
که آنها را به زندان بیندازند و یا
اعدام کنند.
آن ها عقایدی راجع به آینده اسپانی
و موضوعات دیگری داشتند،
فعالیت‌های کوچک آن ها توی ذوق
می زد و به نظرم خنده دار بود.
من نمی توانستم خودم را جای آن ها
بگذارم و آن ها از نظرم دیوانه
می آمدند.
آدم کوتاه خپله دائما به من نگاه
می کرد و با تازيانه به چکمه اش
می زد. همهٔ
این حرکات را قبلأ مطالعه کرده بود
برای این که به او حالت یک جانور
سرزنده و درنده بدهد.
- خوب فهمیدی؟ آیا فهمیدی؟

سروان دیگر دست رنگ پردهء خود را
از روی بی قیدی بلند کرد.
این بی قیدی هم از روی عمد بود.
من همهٔ ریزه کاری های کوچک آن ها
را می دیدم و تعجب می کردم که
آدم هایی با این چیزها تفریح می کنند.
آهسته گفت:
به شما یک ربع ساعت برای تفکر وقت
می دهم. او را به رخت شور خانه
بیاورید. اگر باز هم انکار کرد او را
اعدام خواهند کرد.
آن ها حساب دستشان بود.
تمام شب را من در انتظار گذرانیده بودم؛.
یک ساعت دیگر هم بعد از این که
توم و ژوان را تیرباران کردند مرا در
سردابه چشم به راه گذاشتند و حالا هم
مرا در رخت شور خانه حبس
می کردند.

شاید نقشه ی خودشان را از دیروز
کشیده بودند. به خودشان می گفتند
که طول مدت اعصاب را خرد می کند
و امیدوار بودند که به این وسیله از
من حرف دربیاورند.
آنها گول خورده بودند.
در رخت شور خانه من روی یک
چهارپایه نشستم، چون که احساس
ضعف شدیدی کردم و به فکر فرو رفتم،
اما راجع به پیشنهاد آن ها فکر
نمی کردم.
طبیعی است که از مکانِ گری"
باخبر بودم:
او پیش پسرعموهایش در
چهارکیلومتری شهر پنهان شده بود،
این را می دانستم که پناهگاه او را لو
نخواهم داد مگر در صورتی که مرا
شکنجه می کردند ( اما به نظر نمی آمد
که این خیال را داشته باشند )‌.
همهٔ این مطالب کاملأ معلوم و قطعی
بود و به هیچ وجه اهمیتی به آن
نمی دادم. تنها می خواستم علت رفتار
خودم را بدانم.
من ترجیح می دادم که بمیرم تا گری را
لو بدهم. برای چه؟
من رامون گری را دوست نداشتم،
دوستی من برای او کمی پیش از سحر
مرده بود- همان وقت که عشق کنشا"
و میل زندگی در من مرده بود-
ولی بی شک همیشه او را محترم
داشتم، چون دلاور بود. اما این دلیل
نمی شد که راضی باشم به جای او
بمیرم. زندگی او مانند زندگی من
ارزشی نداشت؛ هیچ زندگی ارزشی
نداشت.
یک نفر آدم را بغل دیوار می گذاشتند
و آن قدر به او تیر خالی می کردند تا
می ترکید:
این آدم خواه من یا گری و دیگری بود،
فرقی نمی کرد.
من می دانستم که برای هواخواهی از
اسپانی وجود او از من لازم تر بود اما
اسپانی و انقلابیون آن هم از چشمم
افتاده بودند؛
هیچ چیز برایم اهمیت نداشت.
مع هذا من آنجا بودم و می توانستم به
وسیله ی تسلیمِ گری" جان خودم
را نجات بدهم و با وجود این استنکاف
می کردم‌.
بنظرم مضحک می آمد:
فکر کردم شاید لجاجت است.
آیا باید لجوج بود!...
یک نوع شادی عجیبی به من دست داد.
آمدند و مرا نزد دو افسر بردند.
یک موش از زیر پایمان در رفت.
من شوخی ام گرفت.
به طرف یکی از سربازان فاشیست
برگشتم و گفتم: موش را دیدی؟
جواب نداد. اخم آلوده بود و خودش را
گرفته بود. من خنده ام گرفت اما
خودداری کردم؛ چون می ترسیدم اگر
خنده سر بدهم دیگر نتوانم جلوی
خودم را بگیرم.
سرباز فاشیست سبیل داشت. باز به او
گفتم: احمق، باید سبیلت را بزنی.
🖊ژان_پل_سارتر
دیوار

ادامه دارد

🆔 @ktabdansh 📚🌙💫
1

شَرایط، دروغ اَند!
اَگر اِنسانی اِنسانِ دیگری را
دوست بدارَد، برایَش
جنگ به پا می کُنَد

📚#کتاب_دانش
🌒
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚🌹
بیستون، کتیبه مشهورِ
شیرین و فرهاد
.
داستانِ
شیرین و فرهاد ۱۰۷۰ بیت
در قالبِ مثنوی
از #وحشی_بافقی
به تقلید از
خسرو و شیرین است..

👤#نظامی🔃
بِگفتا، عشقِ شیرین بر
تو چون است
بگفت؛ از جانِ شیرینم
فزون است
.

ایرانِ زیبا
آدینه شاادکام

🆔@ktabdansh 📚📚
...📚
2👍1
📖 #حکایت

شیخی ولیمه گرفت
و همهٔ طرفدارانش را دعوت کرد
اطعمه فراوان بود که برق رفت.
یکی گفت که تا آمدن برق همه
مشغولِ دست زدن شوند تا مبادا
کسی سفره را هاپولی کند!.

صدای کف زدن بلند بود که برق آمد.
چشم همه به سفره افتاد که غارت
شده بود.
شیخ گفت ما همگی دست می زدیم؛
نکند جنیان سفره را غارت کرده اند!
رئیس اجنه ظاهر گشت و گفت:

شما با یک دست تان به گردنتان
می زدید و با دست دیگر غذاها را در
شکمتان می ریختید آن وقت
تقصیرش را میندازید گردن اجنه؟!

یکی از قَلَندرانِ فرزانه گفت؛ اینان
در این کار یَدِ طولایی دارند.
سالهاست که با یک دست
بر سر و سینه می زنند و با دست دیگر
جیبِ خلایق خالی می کنند و
می گویند اجنبی بُرد !!!

🆔 @ktabdansh 📚📚
...📚
👍31
کتابِ " سه پرسش " نوشته........ است؟
Anonymous Quiz
29%
ارسطو
34%
گارسیامارکز
26%
تولستوی
11%
سهراب سپهری
1🙏1
📚📖
کتابِ انسان خردمند؛
روایتی تاریخی و علمی،
سیر تحول زیستی و فکری انسان.

💢بخشِ اول؛ انقلاب شناختی
💢بخش دوم؛انقلاب کشاورزی.
💢بخش سوم؛ وحدت بشر
💢بخش چهارم؛ انقلاب علمی.

💢افسانه‌ی پژو:
خویشاوندان ما، شامپانزه‌ها،
اغلب در دسته های چند ده نفری
زندگی می کنند.
فرد مسلط " نر آلفا " یا نر برتر
خوانده می شود.
گروه هایی که به این شکل
بوجود می آیند و استقرار
می یابند، به لحاظ تعداد اعضا،
محدودیت مشخصی دارند.
پژو ساخته و پرداخته تخیل
جمعی ماست.
حقوق دانان آن را فرض قانونی
( fiction legal)
می نامند....
-----
📚 #انسان_خردمند
👤 #یووال_نوح_حراری

🆔@ktabdansh 📚📚
...📚
1👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
📽 #ویدئو_مستند

💢خلاصه کتاب انسان خردمند

▪️نوشته یووال نوح هراری
▪️بررسی تاریخ بشر
از ابتدا تا دوران مدرن
▪️قسمت اول
------
📚
#انسان_خردمند
👤
#یووال_نوح_هراری


🆔 @ktabdansh 📚📚
...📚
1👍1
📖متنِ کتاب؛
تقریبا نیم ساعت در هزارتوی
پیچاپیچ گشتم و بوی غبار و
کاغذکهنه را استشمام کردم.
برردیف شیرازه ها دست میکشیدم
و به انتخابم فکر میکردم در میان عناوینی که با گذر زمان محو و پریده رنگ شده بودند واژه هایی را به زبان آشنا و ناآشنایی می دیدم.
یک شب در سال 1921،
آیرنه_ مرسو ، خولیان را
سرگردان در خیابان های
پاریس پیدا کرده بود.
سرفه خون بالا می آورد...


👤#کارلوس_روئیث_ثافون
نویسنده کتاب های جنایی و معمایی

📚#سایه_ی_باد

🆔 @ktabdansh📚📚📚

📖در فراسوی آن دیوارها
در جهانِ خارج مردم،
بعدازظهر هایی که به تماشای
فوتبال میگذشت روزگار می گذراندند و کاری جز خیره شدن به نافشان نداشتند.اما درست درهمین لحظه دانستم کتابی که قراراست از آن من باشد یامن از آن او باشم انتخاب کردم....

نخستین بار در سال 2001چاپ شد.
"دنیل_سمپر در ده سالگی کتابی را از " جولیان_کاراکس نویسنده ای ناشناس پیدا می کند هم زمان مردی با ظاهرِ عجیب مشغول سوزاندن تمام نسخه‌های این کتاب است! و تلاش های " دنیل برای کشف حقیقت..
*یک قدرت دگرگون کننده در ادبیات
صحنه هایی تاریک و دلهره آور


📚#معرفی_کتاب
...📖📚
👍21
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚🎥

💢 انواع حکومت در جهان

💢 آنارشی: به حکومتی اطلاق میشود
که جنگ داخلی در آن وجود دارد
و مردم با دولت می جنگند.
سوریه و لیبی .
💢 فدرال: یک دولت مرکزی پرقدرت
اما در عین حال، هر ایالت برای
خودش یک دولت دارد.
آمريکا ‌.
💢 کمونیسم: همه چیز برای
دولت است،
شوروی، کره شمالی، کوبا ‌
💢 توتالیتر: ایجاد وحشت....
#مستند

🆔 www.tgoop.com/ktabdansh 📚📚
...📚
1👍1
Audio
📘🎧

📖 ماجرای_هری

■ آقای_نویسنده

اثر؛#جوئل_دیکر

قسمت پنجاهُ پنج

🆔 @ktabdansh 📘
...📚

این سؤال اصلیمونِ،
بخصوص برای تو. مشکل
اصلی ما این بود که
سؤالات بسیاری در
برابرمان بود. گالاوود
همه اش را روی کاغذ نوشته
بود.. هری_کبر آیا واقعا
مجرم است؟
چه کسی به هری نامهٔ
تهدید می نوشته؟!...
.............
👍2

🌏#ادبیات_ملل

گَرچه ، تَنها زِندِگی می کُنَم،
اَز یِک بَغَلِ مُحکم خوشحال می شَوَم،
اَز دو بوسه بَر گونه ها وَ
پیاده رَویِ کوتاهی دَر خیابان..

📚 هَمین_حَوالی
👤#جومپا_لاهیری

@ktabdansh 📚📚
🌘...📚
💘21👍1🔥1
📚
خوشبختی چیزی نیست
که بخواهی آن را به تملک
خود درآوری،
خوشبختی کیفیت تفکر است،
حالت روحی ست، خوشبختی
وابسته به جهانِ درون توست..
🖊 دافنه_دوموریه

🆔@ktabdansh 📚📚
...📚
1🔥1💯1
ظلمت_در_نیمروز_آرتور_کستلر_اسداله_امر.pdf
2.8 MB
📚 📎 رُمان ادبیات

📚 #ظلمت_در_نیمروز
-------
#آرتور_کوستلر
-------

این رمان از شناخته شده ترین
آثار کوستلر محسوب می‌شود.
-------

شرح اعترافات روباشوف
بازتاب آرای سیاسی روز است..
سیاست جوانمردانه در فضای
عادی تاریخ تا به حدی کارایی
دارد ولی در مواقع بحرانی
قاعده ای در کار نیست!
هدف، وسیله را توجیه می‌کند '
آرتور کوستلر

🆔 www.tgoop.com/ktabdansh 📚
Pdf 📎
2
سایه باد - کارلوس روئیث ثافون.zip
46.3 MB
📎📚


📚#سایه_ی_باد
-------
#کارلوس_روئیث_ثافون

-----📚
📚 سایهء باد
👤 کارلوس_روئیث_ثافون

🆔@ktabdansh 📚
BOOK 📎
1
👤#کورت_ونه_گات

پفیوز کیست؟

پفیوز کسی است که فکر می کند
خیلی باهوش است،
هیچ وقت نمی تواند جلوی دهانش
را بگیرد.
مهم نیست بقیه چه می گویند،
او باید مخالفتش را بکند.

یک آدم پفیوز تمام سعی اش را
می کند که تو همیشه خیال کنی
گند زده ای.
مهم نیست تو از چه حرف می زنی،
او بهتر از تو می داند.

🔅 از کتابِ؛ گهواره_گُ...ربه

🆔 @ktabdansh 📚📚
...📚
👍2🔥21
تَنهایی گاهی، بِهتَرین جَمع اَست.
📚بهشت گمشده. 👤 #جان_میلتون
2👌2
2025/07/14 10:39:07
Back to Top
HTML Embed Code: