Telegram Web
ساختمانی در اندرزگو تهران

چند منزل مسکونی هدف اسرائیل
بوده است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پیکرهای شهیدان در تهران
در زیر آوار

📌کانال خبری نظامی نیوز
📌 تصاویری از سایت هسته‌ای نطنز

آکسیوس : در کنار حملات گسترده نیروی هوایی اسرائیل، موساد مجموعه‌ای از عملیات مخفی را در عمق خاک ایران هدایت کرد. این عملیات‌ها برای آسیب رساندن به آرایه موشکی استراتژیک و قابلیت‌های دفاع هوایی ایران طراحی شده بودند

🔴 منبع خبری ؛ ایران نیوز

🔴 شبکه خبر: آتش سوزی در ستاد
فرماندهی کل سپاه پاسداران

🔴 معاون سیاسی صداوسیما:
عملیات ترور در دستور کار حملات
هوایی اسرائیل به تهران بوده است

🔴 خبرفوری مهم

جنگ عملا آغاز شده و شعله هایش در حال زبانه کشیدن است

خبرنگار العربیه: منطقه چیتگر در اطراف فرودگاه مهرآباد تهران توسط اسرائیل بمباران شد

🔹نتانیاهو: ما در لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ اسرائیل هستیم؛ عملیات مردمی همچون شیر را آغاز کرده‌ایم

هدف از این عملیات بی‌سابقه، ضربه زدن به تأسیسات هسته‌ای ایران است

🔴 صدای انفجارهای پیاپی در مناطق
مختلف شهرستان نطنز نیز شنیده شد

نتانیاهو: ما سایت غنی‌سازی اورانیوم
در نطنز و مقامات هسته‌ای و
نظامی ایران در تهران را هدف
قرار دادیم.
🔴 اسرائیل: حملات چند هفته ادامه دارد

🔴 ترور سردار سلامی، غلامعلی رشید، دکتر تهرانچی، فریدون عباسی
Jang,Niroyee ke be ma maana midahad.pdf
4.1 MB
📕 جنگ نیرویی که
به ما می‌دهد

کریس هجز سال‌ها به‌عنوان
خبرنگار در مناطق مختلف از
جمله بالکان، فلسطین، السالوادور
و... حضور داشته است.
او در این کتاب ضدجنگ
سعی می‌کند که ماهیت واقعی
جنگ را نشان دهد.
در این کتاب نشان داده می‌شود
که جنگ مانند یک مخدر می‌ماند
که بسیار اعتیاد‌آور است.
این کتاب در عرصهٔ جهانی
توانست شهرت زیادی به‌دست آورد

#کریس_هجز

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
👍5
🔶🔹🔶🔹🔶
- هرگز کار ما تمام نخواهد بود
تا آن‌که جنگ را از میان برداريم.
برای تأمین این منظور ، باید آدمی
را ترغیب کنیم که مسائل بین‌المللی
را با روشی نو بنگرد، نه به‌عنوان
زورآزمایی، که در آن پیروزی از
آن جناحی است که در کشتار عامه
نهایت چیره‌دستی را دارد، بلکه
آن‌را حکمیتی بداند که بر اساس
اصول و موازین قانونی پذیرفته
شده‌ای عمل می‌کند.
- تغییر دادن عادات ذهنی که طی
قرن‌ها ملک ادمی شده است کار
آسانی نيست، اما چاره‌ای نداریم
جز این‌که به تغییر این عادت ذهنی
همت گماریم.

📕 آینده بشر ' برتراند راسل


- تاریخ دروغ‌های طرف پیروز و
خودفریبی طرف شکست‌خورده
است، همان داستان همیشگی
، همان کشمکش بین استبداد و
طغیان، جنگ و صلح ، نعمت و
فلاکت.
- تاریخ مثل یک ساندویچ
پیاز خام است که آروغ می‌زنی
طعم پیاز برمی‌گردد توی دهنت.
همه‌اش تکرار است.

📕 حس یک پایان " جولین بارنز



- جنگ صاعقهٔ بی‌رحمی که لطافت‌ها
را از هم می‌پاشد و به‌طرز وحشتناکی
این مزارع را زیر و رو می‌کند و این
دشت‌ها را به چالهٔ خمپاره و این
زمین‌های صاف و هموار را به
دریایی متلاطم بدل می‌کند.
- جنگ گورهای دست‌جمعی
انسان‌های مهربان ، قتل‌عام بی‌گناهان ،
- جنگ حتی این آسمان صاف را با
چنگال‌های خود خواهد درید.

📕 تعلیق ' ژان پل سارتر

@ktabdansh 📚📚
...🏴📚
😢5👍1
🔶🔹🔶🔹

سربازی را گفتند چرا
به جنگ بیرون نرَوی؟!

گفت : به‌خدا سوگند که من
یک تن از دشمنان را نشناسم ،
و ایشان نیز مرا نشناسند
پس دشمنی میان ما چون صورت بندد؟

- عبید زاکانی

...▪️📚
👏7👍2😡1
کتاب دانش
داستان کوتاه 📚 آوای زنگوله‌ها نوشتهٔ؛ فرانسوا ماژوله قسمت اول بی‌شک بهار از مدت‌ها پیش در کمین ماکس ' بود.‌ بهار گاه و بی‌گاه دوست دارد سر به سر جوانان بلندپرواز بگذارد. به‌هر صورت وقتی ماکس، حدود ساعت سه، بااین تصمیم قاطعانه…
قسمت دوم

دامن پارچه‌ای بسیار ساده‌ای بود‌.
و در حد تشخیص ماکس،
کاملا معمولی ، با حاشیه دوزی‌های
بی‌تکلف و دالبرهای سفیدی به‌شکل
نرده‌های دور چمن، خلاصه دامنی
شبیه به هزاران دامنی که احتمالا او
در طول عمرش دیده بود ، با این
همه ، آن دامن و اندام نرم و ظریف
صاحبش ، در آن بعدازظهر ماه مه،
مانند کشف و شهودی به‌نظرش رسید.

ماکس هرگز خود را آن‌قدر هیجان‌زده
آن‌قدر جوان و سبک‌سر ، احساس
نکرده بود.

گناه از آن باغ بود و چمن‌هایی که
سبز و مرطوب در سایهٔ خنک از
شادابی می‌درخشیدند.
اما به‌خصوص گناه از آن دامن
خاکستری و آن بلوز سفید بود ،
که با ملاحت و زیبایی تمام ، زیر
سایهٔ درخت پر شاخ و برگ انجیر
عربی - که نوعی سپیدار است -
روی کتاب داستانی ارزان قیمت
خم شده بود.

ماکس هنوز به‌یاد می‌آورد که در
درس گیاه‌شناسی شاگرد خوبی
بود. - مگر زیر فشار مقررات
بی‌رحمانه مادرش می‌توانست در
درسی شاگرد ممتاز نباشد؟
اما امروز برای اولین بار به‌نظرش
می‌رسید که تمام کوشش‌هایش
اندکی بی‌حاصل بوده.
مگر نه آن‌که امروز آن‌چه را که
مادرش هرگز به او نیاموخته بود ،
کشف می‌کرد :

لذت خیال‌پردازی ، در باغی سرسبز ،
زیر نور خورشید و در نزدیکی
دامنی خاکستری رنگ و فریبنده ؟

پسربچه‌ای به دامن نزدیک شده بود
و با دست کوچک قهوه‌ای رنگش
با خشونت دامن را می‌کشید :
- ماتمازل، اینا چی‌یند که می‌چرخند
و می‌افتند؟
پسربچه لباس‌های نسبتا فقیرانه‌ای
به تن داشت ، ملوس و کمی
رنگ‌پریده بود.
اما ماکس توجهی به او نکرد و نفس
راحتی کشید.‌
ماتمازل ! پس دختر جوان هنوز
ازدواج نکرده بود !
صدای گرم ، فراموش نشدنی ،
خوش‌آهنگ و شورانگیز دختر جوان
در فضا طنین انداخت و
سحر و افسون را کامل کرد.
- این یک میوه است ، امیل '
میوهٔ درخت سپیدار...


📚 آوای زنگوله‌ها
نوشتهٔ؛ فرانسوا ماژوله

ادامه دارد.


...📚🌟🖊
5👍2
ازدواج و جنگ ، تنها یک تفاوت باهم
دارند ؛ در ازدواج می‌توان در کنار
دشمن خوابید..

- بنجامین فرانکلین

••☆📚🌖
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مجالِ بوسه به لب‌های خویشتن بدهیم
که این بلیغ‌ترین مبحثِ شناسایی‌ست.

🍃🌺🍃

معروف است که حیدر رقابی
شعر " مرا ببوس را قبل از
ترک ایران و پس از این‌که
آخرین شب را با دوست‌دختر
خود به صبح رساند سرود
و با تماس تلفنی آن را برای
مجید وفادار " دیکته کرد.

ترانه مرا ببوس اولین‌بار
در سال ۱۳۳۵ در فیلمی با
بازی آقای ناصر ملک‌مطیعی و
خانم ژاله علو با صدای نه چندان
مشهوری به‌نام پروانه به‌اجرا
درآمد.
این ترانه چندسال بعد با
صدای
حسن گل نراقی


از رادیو پخش شد که
مورد استقبال همگانی
قرار گرفت.

تماشاکنید ♡


📚 #کتاب_دانش
...📚
👍6
کتاب دانش
📖 مطالعه قسمت نهم دربارهٔ جنگ و جنگجویان اکنون حقیقت را به شما می‌گویم؛ - برادران من که در جنگ هستید! من‌ به شما عاشقم، بزرگترین دشمن شما نیز هستم. از تنفر و حسادت در قلب شما آگاهم. شما آنقدر بزرگو نیستید که از آن‌ها شرمنده نباشید. اگر نمی‌توانید…
📖 مطالعه قسمت دهم

جایی که همه خودشان را گم کرده‌اند،
هم نیک‌ها و هم بد‌ها،
کارهای مخترعان و گنجینه‌های
خردمندان را می‌دزدند، من نام آن
را دولت می‌نامم.
این مردم، ثروت فراهم می‌کنند و
بازهم فقیرتر می‌شوند.
مانند میمون‌های چالاک می‌دوند،
همگی می‌خواهند به تاج و تخت
برسند.
- معمولا لجن بر تخت پادشاهی
می‌نشیند. ‌- تخت پادشاهی بر
روی لجن است.
ای برادرانم از بوی بد دور شوید،
از بت‌پرستی دور شوید.
بسیاری از درهای خوشبو برای
افراد تنها و روح‌های بزرگ باز است.
' آنجا که حکومت پایان گیرد،
نوع انسانی آغاز می‌شود.
انسان برتر. چنین گفت زرتشت

دربارهٔ مگس‌های بازار

به درون تنهایی خودت فرار کن
دوست من.‌ چوب و صخره می‌دانند
که چگونه ساکت بمانند.
جایی که تنهایی پایان یابد، بازار
شروع می‌شود. ( مگس‌های سمی )
مردم درک اندکی از اخلاق دارند.
جهان به دور ارزش‌های جدید
می‌گردد. ( شهرت حول بازیگران،
نفرین زمان همین است. ) هرروز
یک باور جدید، - احساسات با
عجله، پویایی بی‌ثبات.
حقیقت را پوچ می‌نامند. ( تنها
خدایانی با سروصدای بزرگ را
باور دارند. )
تو ای دوست‌دار حقیقت! حسادت
نداشته باش، به منطقهٔ امن خودت
برگرد. - تجربهٔ همهٔ چاه‌های عمیق
آهسته است. مگس‌ها تو را نیش
می‌زنند، به جایی فرار کن که
باد پاک و قوی می‌وزد.
قسمت تو نیست که یک مگس‌پران
باشی. - این علف‌های هرز -
ساختمان‌های غرورآفرین را به زیر
می‌کشانند. روح آنها تشنۀ خون
است.
اما تو ای عمیق، از زخم‌های کوچک
هم عمیقا رنج می‌کشی.
اما اگاه باش، همهٔ بی‌عدالتی‌ها را
تحمل کنی! ستایش آن‌ها همهمه
است! مانند یک شیطان یا خدا
تو را تملق می‌گویند. اهل چاپلوسی
و گریه و زاری‌اند. تو را به‌خاطر
فضیلت‌هایت تنبیه می‌کنند.
تو را هدر می‌دهند. لیاقت تو را
ندارند. - آنچه در تو مایهٔ بزرگی
است ، از آن متنفرند.
چنین گفت زرتشت

دربارهٔ پاک‌دامنی

من عاشق جنگل هستم. زندگی در
شهر بد است؛ به این مردان نگاه
کن؛ می‌گویند؛ ‌چیزی بهتر از
خوابیدن با یک زن نیست،
لجن در روح آنها
خوابیده است. لجن آنها روح هم
دارد.‌ یک حیوان بی‌نقص اما
بی‌گناهی به حیوانات تعلق دارد.
- من نصیحت می‌کنم حواس خود
را بی‌گناه نگه‌داری.‌
روح هرزه. باید برای کسانی‌که
پاک‌دامنی برای آنان دشوار است
نصیحت شود که از آن دور بمانند.
در شأن من نیست از چیزهای کثیف
صحبت کنم.‌
برخی افراد هستند که سراسر
پاک‌دامنی‌اند. قلب آنها ملایم است.
با خوشحالی بیشتری می‌خندند و
غنی‌تر از تو هستند.‌
جستجوگر دانش در آب‌ها قدم
می‌گذارد.‌ ما ميهمانان قلب خود را
ارائه کرده‌ایم. چنین گفت زرتشت

دربارهٔ دوست

زاهد می‌اندیشد " حضور یک‌نفر برای
من زیاد است.
من و خودم بایکدیگر در گفتگو هستیم.
چگونه تحمل کنم اگر دوست وجود
نداشت؟ - دوست برای یک زاهد
در جایگاه سوم است؛ از فرورفتن
دونفر اول جلوگیری می‌کند.
اعتماد ما به دیگران افشا می‌کند
که در چه قسمت‌هایی دوست داریم
به خودمان اعتماد کنیم.‌دل‌تنگی ما
برای یک دوست، افشا کننده ما است.
اغلب انسان‌ها از عشق برای حسادت
استفاده می‌کنند. کسی‌که جرأت
درخواست برای دوستی را ندارد،
می‌گوید؛ دست‌کم دشمن من باش!
برای دوستت بجنگ. -" بهترین
دشمن انسان باید در درون دوستش
باشد.‌ چنین گفت زرتشت

توضیحات خوانش کتاب؛
نیچه و ارادهٔ معطوف به
قدرت ؛ یعنی نیرویی درونی که هر
فرد را به‌سمت رشد ، خلاقیت و
غلبه بر محدودیت‌ها سوق می‌دهد
او از انسان می‌خواهد این اراده
را بپذیرد و با قدرت زندگی کند،
به‌جای آن‌که تسلیم ضعف، ترس
یا اخلاقیات سرکوب‌گر شود.‌
انسان برتر؛ انسان را موجودی
می‌داند که در مسیر تکامل، هنوز
به تمام ظرفیت‌های خود نرسیده.
انسان برتر " نماد خلاقیت، شجاعت
و پذیرش زندگی است.
توضیحات ادامه داره..

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


ادامه دارد

...📚
👍6
●■

‌- دموفلس ؛ عقیدهٔ هر انسانی برای
خود او محترم است، پس بنابراین
برای تو نیز باید محترم باشد.

- فیلاتس ؛ من نمی‌توانم استدلال تو
را بپذیرم. دلیل ان‌را متوجه نمی‌شوم،
می‌گویی چون افراد دیگر ساده‌لوح
هستند، پس من هم باید به مشتی
دروغ احترام بگذارم.
چیزی که برایش حرمت قائلم
حقیقت است، بنابراین نمی‌توانم
برای ضد حقیقت احترامی قائل
شوم. طبق شعار عالمان ؛
عدالت را بگسترانید، حتی اگر این امر
منجر به نابودی جهان شود. هر ادعایی
باید پشتوانه‌ی منطقی داشته باشد.

📚 ترس‌ها و مزخرفات ذهنی
- نشر روزگار
📄 - طاقچه ص ۵
🖊 شوپنهاور
...📚
👍73
📖🌿

جهنم، جهل انسان است
و بهشت، فهم انسان
فریب وعده دهندگان بهشتی
نامرئی را مخورید
که بهشتی جز خرد و اندیشه
که در ما نهان شده است وجود ندارد
هیچ جهنمی سوزاننده تر از جهل
نیست
که اگر مراقب خودتان نباشید
شما را در تنور خودتان کباب خواهد کرد....
#عطار می فرماید؛
هر چه در فهم تو آید، آن
بوَد مفهوم تو....

@ktabdansh📚
📖 🌿
👍9
حشاشین.pdf
8.6 MB
کتاب 📂 pdf

📚#حشاشین
👤#تامس_گیفورد

این کتاب با حشاشین حسن صباح
متفاوت است
.

●●داستان یک فرقهٔ مخوف
کلیسای یسوعیان است که سالها
رازی را مخفی نگه‌داشته و هرکسی
در پی این راز بوده به قتل رسانده!

📖 بی هدف در خیابان ها
پرسه می‌زد ناگهان به نزدیکی
آپارتمان من رسید
گاهی فکرمیکنم زیر این بار سنگین
کمر خم خواهد کرد چندین قاتل
مامور تعقیب ما هستند...‌

یک رمان هیجان‌انگیز و به‌شدت
استادانه و سبکی باورپذیر


www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
👍3
Audio
🎧 کتاب صوتی 🎧


📙کتاب‌ها_باگت‌ها_و_ساس‌ها

/ ۵


جرمی_مرسر

🎤 ایوب_آقاخانی

www.tgoop.com/Ktabdansh 🎧📙
.
👍3
خودت را به من بسپار
که من کامل خودم را به‌تو سپرده‌ام.
کاش دست‌کم امروز با کلمات عشق
و محبت من تمام شود.
بخواب، استراحت کن. به‌زودی
کنار هم بیدار خواهيم شد.
آن‌روز، دیگر بار، روز خوشبختی
خواهد بود. اما من تا آن‌روز گام‌به‌گام
همراهت هستم و آرام می‌بوسمت
تا خوابت به‌هم نریزد و خستگی‌ات
بیشتر نشود.‌

از نامه‌های آلبر کامو به ماریا کارساس

••☆📚🌘
6👍1
📚
در تمام مدت زمانی که شما:

به موسیقی‌های غم‌انگیز گوش
می‌دهید یا فیلم‌ها و سریال‌های
غم‌انگیز یا استرس‌زا تماشا
می‌کنید، یا ماجراهای کلافه کننده
روزانه، بدرفتاری‌های دیگران،
اخبار رسانه‌ها و بسیاری از
موضوعات منفی صحبت می‌کنید
شما روی فرکانس پایین هستید و
سطح انرژی خود را کاهش می‌دهید،

در این حالت‌ها ( استرس، اندوه،
خشم، ترس، نفرت و ... ) تعداد
گلبول‌های سفید خون کاهش پیدا
کرده و سیستم ایمنی بدن ضعیف
می‌شود و در نتیجه بدن انسان
مستعد پذیرش انواع بیماری‌ها
خواهد بود.

نتیجه این‌که؛ مراقب چشم‌ها،
گوش‌ها و زبان خود باشیم.
اکنون که در شرایط جنگی هستیم،
مراقبت بیشتری در رابطه با اخبار
و هرنوع رسانه باشیم، که ورودی
ذهن ما را کنترل می‌کنند.
این روزها هم می‌گذرند و به امید
خدا صلح و امنیت برقرار خواهد
شد، از خود مراقبت کنید ♡

📚 کتاب دانش.
...📚
👏6
دوستِ واقعی‌ت هیچ‌وقت با
دشمنت یک‌جا نمی‌نشینه.

📚 ۴۸ قانون قدرت - رابرت_گرین



...📚
👍8
کتاب دانش
📖 مطالعه ص ۱۱۷ پیرمرد کتابش را تمام کرده بود. دختر کتابش را در دست گرفته بود، به‌نظر می‌رسید غرقش شده. کتابش را بست اما ازجا بلند نشد. نگهبان چراغ‌ها را خاموش کرد. - من خودم را به بیرون پرت کردم. باران می‌بارید، می‌خواستم فریاد بزنم خطری در کار نیست.…
📖 مطالعه ص ۱۲۲

تحت‌تأثیر تابلوهای موزه قرار گرفتم.
از سایه دالان عبور کردم.
بیش از صد و پنجاه پرتره روی دیوار.
هنوز وقت داشتم که به عقب برگردم.
هيچکدام از این نقاشی‌ها هنگام
مرگ عزب نبودند.
هیچ‌کدام بدون وصیت و فرزند و
بدون استغفار از دنیا نرفته بودند.
در آرامش و با خدا و جهان ، این‌ها
به آرامی به‌کام مرگ لغزیده بودند.
استحقاق همه چیز را داشتند.

نگهبانی نزدیک پنجره خوابیده بود‌.
در این اتاق مستطیلی بزرگ چیزی
زنده نبود.‌ اما صد و پنجاه جفت
چشم را روی خودم حس می‌کردم.
خیلی گرم بود.
نوعی ستایش در من برانگیخته
شده بود.‌
در مرکز سالن بودم.‌ - من نه
پدر بودم ، نه پدربزرگ و نه حتی
شوهر.‌ مالیات پرداز نبودم ، رأی
دهنده هم نبودم.‌ - حق ناچیزی
برای احترام نداشتم.‌ - وجودم
جدی مرا به نگرانی وامی‌داشت.‌
- آیا خیالی بیش نبودم؟


تابلویی شبیه ارنست رنان "
( فیلسوف ، لغت‌شناس فرانسوی )
یکی از کسانی‌که می‌گویند؛
سوسیالیست‌ها؟‌ خب من هم
می‌تونم از اون‌ها فراتر بروم."
اگر اون‌ها رو تا انتهای جاده دنبال
می‌کردی، خیلی زود باید با ترس و
لرز هم که شده از خانواده ، وطن و..
دل می‌کندی.
به عقب برمی‌گشتی و می‌دیدی که
سوسیالیست‌ها خیلی عقب‌ترند.
من از طریق ویکفیلد " فهمیدم
که استادم علاقه داشت روح
آدم‌ها را آزاد کند. ویکفیلد در
آغاز مهمانی‌ها در خانه استاد
حضور داشت. استاد به‌مدت طولانی
سخنرانی می‌کرد. خاطرات را زنده
می‌کرد. و نتیجهٔ اخلاقی تند و عمیق
می‌گرفت.
روزی مردی جوان به پاروتن ( استاد )
مراجعه کرد و خصوصی‌ترین افکارش
را با او درمیان گذاشت. پاروتن هم
می‌گفت؛ از روز اول درکت می‌کردم.
درکت می‌کنم. ‌
تغییری مساعد در وجود طغیانگر
جوان مشاهده می‌کرد.

- ای خدا ، چقدر برایشان مهم است
که مثل هم فکر کنند، کافی است
ببینید چه قیافه‌ای می‌گیرند.
وقتی یکی با چشمان وق زده که
انگار فقط درون خودش را می‌بیند
و محال است با کسی کنار بیاید و
از بین‌شان می‌گذرد.

ویکفیلد در پایان می‌گفت:
او ارواح بیمار بیشتری را التیام
بخشیده است تا من تن‌های بیمار را.
پاروتن سعی می‌کرد موقعیت مرا
بفهمد و مرا درون آغل سوق دهد.
اما من از او ترسی نداشتم. در
مقابل او بره نبودم.‌
ژان پاروتن، برادرش؛ نگاهی
خارق‌العاده داشت. گرچه حواس‌پرت
بود اما از کوششی متعالی می‌درخشید.
نگاه خیره‌کننده‌اش تمام صورتش را
می‌بلعید.‌گفتم عجب است! شبیه
رمی پاروتن است.‌
ژان پاروتن مردی یک رأی بود.
چیزی از او نمانده بود.‌ ژان پاروتن
تمام زندگی‌اش را وقف انديشيدن
دربارهٔ حقوقش کرده بود و نه
چیزی دیگر.‌
اما باعث نمی‌شد زیاد فکر کند، یا
توجهش را به حقایق ناگواری مثل
مرگ احتمالی‌اش و رنج دیگران
جلب کند‌. از زمان سقراط شایسته
بود در بستر مرگ کلماتی مثل ؛
من از تو تشکر نخواهم کرد ، ترز ،
زیرا تو وظیفه‌ات را انجام داده‌ای
به زنش گفته بود.‌
وقتی مردی به این حد برسد،
واقعا باید برایش کلاه از سر برداشت.

چشم‌هایش با حیرت به‌من خيره
شده بود. مصمم بودم که بی‌ملاحظه
شوم.
در کتابخانه اسکوریال، به‌مدت
طولانی پرتره‌ای از فیلیپ دوم را
مورد مطالعه قرار دادم.

📚 تهوع - ژان_پل_سارتر


ادامه دارد

...📚
2
اگر انسانی خود را کوچک کند ؛
هر بلایی سرش بیاید، حقش است.

📗 جوان خام
...📚
6
2025/07/12 09:51:46
Back to Top
HTML Embed Code: