«تردید نکن که نوری هست، شاید چندان نباشد که گفته‌اند اما آنقدر هست که از پس تاریکی‌ات برآید.»

-چارلزبوکوفسکی

عربی بسیار زیبا

#Music
@lastsecondl

تو هر کاری توانسته‌ای کرده‌ای. اگر در نیمه راه متوقف شده‌ای به این دلیل است که نیروی کافی نداشته‌ای. هیچکس حق ندارد تو را سرزنش کند.

-ژان‌پل‌سارتر

‏همیشه خواستن و نداشتن تا آخرین دم همراه آدمی است.

بر دروازه ابدیت
ون‌گوگ-۱۸۹۰
@lastsecondl | آنتونیو

سه غم آمد به جانم هر سه یک‌بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار...

#Music
@lastsecondl

‏«گفتمش: جانا مرو...! نشنيد رفت..»

-عراقی

همین.

کە بی‌زبانم و کارم به ناله وابسته است.

#Music
@lastsecondl

من آنقدر بزرگوار نبودم که از اهانت بگذرم، اما سرانجام فراموش می‌کردم و آن که گمان می‌برد از او بیزارم، مبهوت می‌شد.
آن‌گاه که می‌دید لبخند زنان به او سلام می‌کنم، بر حسب سرشتش روحم تحسینش را برمی‌انگیخت یا خفت منشم را خوار می‌شمرد. غافل از اینکه علت رفتارم ساده‌تر از این حرف‌ها بود:«من حتی نامش را فراموش کرده بودم.»

-بیگانه؛آلبرکامو

‏در من بسیاری چیزها از بین رفتند که گمان می‌کردم تا ابد ماندگارند.

| مارسل پروست |
@lastsecondl | 35anj

شب بخیر.

#Music
@lastsecondl

آدم از خود می‌پرسد که تو با این سال‌ها که گذشت چه کردی؟ بهترین سال‌های عمرت را کجا خاک کردی؟ زندگی کردی یا نه؟

-📚شب‌های روشن؛ داستایفسکی

لذت ببرید و شب خوش.

#Music
@lastsecondl

‏وقتی ناراحت بودم، به او گفتم که نمی‌خواهم او را ببینم، پس چراغ را خاموش کرد و در کنارم ماند.
-بریده ای از یک نوشته

@lastsecondl | آلترناتیو

«بعد فهمیدم آدما تو رابطه باید از همون لحظه لذّت ببرن. به بعدش نباید فکر کنیم. اگر آدم، آدم تو باشه که می‌مونه. اگرم نه که می‌ره. در نهایت ما کی‌ایم تو این دنیا؟ »
‌
🎬: یک شب؛ نیکی کریمی- ۱۳۸۳
@lastsecondl | آن؛

گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه!
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد.

-فاضل‌نظری

سهراب، برای مرگ فروغ.

همیشه چیزی هست که حاضر نیست از جمجمه‌ی شما بیرون آید و تا آخر ناگفته در ذهنتان باقی می‌ماند و شما می‌میرید.
شاید هم آنچه را در ذهن دارید با خود به گور ببرید.

-داستایفسکی

بزرگترین میراثی که برای فرزندانم به جا می‌گذارم، این است که هرگز وجود نخواهند داشت.

@lastsecondl | آرتور شوپنهاور

‏اگر از قبل می‌دانستم که خواندن در این گوشه از خاک هیچ سودی ندارد، هرگز قلم به دست نمی‌گرفتم.
اگــر سر خیابون باقلوا و شلغم می‌فروختم
حالم از الان بهتـر می‌بــود.

@lastsecondl | فرهاد پیربال؛ماردین