Telegram Web
از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک مهمانی نقابدار است و من با چهره واقعی‌ام در آن شرکت کرده‌ام.

-آلبرکامو
‏«گاهی یادم می‌ره که منم اولین بارمه دارم زندگی می‌کنم.»

- از صفحه‌ی؛ مجلّه‌‌ی دنیای«نامه»‌ها
- زمستان ۴٠٣/ گیلان

@lastsecondl | مه‌تاب هستم.
‏«من واقعا باور دارم که برای تمام معاشرت‌های اجتماعی، ضایع شده هستم. من از انجام یک مکالمه‌ی طولانی، بسط یافته و پُر شور با هر آدمی عاجز هستم.»

[کافکا | نامه به فلیسه]
@lastsecondl
‏تاوانِ عمرِ رفته‌ی ما را که می‌دهد؟

-اسیر‌شهرستانی
«شب دوباره همانیم.»

@lastsecondl
نقطه‌ویرگول؛
سلام رفقا، از این به بعد کتاب‌هایی که خودم خوندم و ارزش وقت گذاشتن رو دارن با معرفی کامل هر چند وقت یه بار اینجا می‌ذارم براتون. هرکی خواست با قیمت کمتر بخره در خدمتم.
فکر کنم کسایی که مینی‌سریال چرنوبیل رو دیدن به عمق این فاجعه پی بردن، آواره شدن هزاران انسان و بلاهایی که بر سرشون اومد، زن‌هایی که دیگه هیچوقت نتونستن شوهر‌هاشون رو ببینند و گورهای دسته جمعی که هیچکس توانایی نزدیک شدن بهشون رو نداشت.
نوشتن این کتاب حدود ده سال طول کشیده، نویسنده در این ده سال با بیش از ۵۰۰ نفر از کسایی که عزیزشون رو در این حادثه از دست دادند مصاحبه کرده و چگونگی تاثیر فاجعه رو بر روح و روانشون شرح داده.

قیمت: 140 تومن
جهت خرید: @SinaXtra
‏برخی از ما منتظریم که روزی سختی‌ها و غم‌هایمان تمام شود و شادی بیاید جایشان را بگیرد.
اما شادی چیزی نیست که ناگهان بیاید؛ باید آن را ذره‌ذره ساخت و در لحظه‌ها پیدایش کرد. شادی را بلد بودن یعنی دیدن زیبایی‌ها، حتی وقتی کوچک‌اند.

@lastsecondl
Koja Boodi
Mohsen Chavoshi
هنوزم اون شبای گریه مستی رو یادم هست.
کجا موهاتو وا کردی کجا بستی رو یادم هست.
1:14
#Music
@lastsecondl
یه نفر تو دوماه می تونه احساسی رو در شما به وجود بیاره که یه نفر دیگه توی دوسال نتونسته؛
زمان هیچ کاره‌ست. اصل داستان شخصیت آدماست.
@lastsecondl
اینجا در خاورمیانه، در تحریم، در جنگ، در فقر،
باور کن نارنجی!
اگر عاشق نباشیم، دیگر هیچ چیز نداریم.

-امیردالوند
Eshgeh Man-Ashegam Bash
Moein
چی بگم آخه!
اینو گوش کنید ببینیم فردا چی میشه.

#Music
@lastsecondl
تانیا قبل از خودکشی تمام ظرف‌ها را شسته بود، بر سر خاکش ایستاده‌ام فقط آرزو می‌کنم به خاطر او هم که شده دنیای دیگری پس از مرگ وجود داشته باشد.

📚کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم؛ اسلاونکا دراکولیچ
من در واقع چیز زیادی ندارم که به تو بدهم، چای هست اگر می‌نوشی، من هستم اگر عشق می‌ورزی، راه هست اگر رهگذری.

-عاشیق‌ویسل
حاضرم به کل نبوغ و تمام کتاب‌هایم پشت کنم اما در مقابل جایی در این دنیا زنی دلواپس باشد که به ناهار می‌رسم یا نه.

-ایوان‌تورگنیف
صحبت حماقت که باشد، گاهی ده دیوانه را حریفم.

@lastsecondl | داستایوفسکی
‏مترو هفتم تیر: ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
ایستگاه هفده شهریور.
بدون شرح

@lastsecondl
2025/02/18 10:17:54
Back to Top
HTML Embed Code: