تعلیم العربية
سلام عليكم أصدقائي الأعزاء، اليوم انتهيت من قراءة رواية كلاسيكية «عصر الحب» للكاتب الشهير نجيب محفوظ و ها هي نبذة منه... تعتبر رواية “عصر الحب” واحدة من أشهر الروايات للكاتب الروائي العالمي نجيب محفوظ. وقد لاقت هذه الرواية شهرة كبيرة بين أوساط المثقفين…
از تعبیرهای زیبای نجیب محفوظ در رمان عصرالحب،،، میتوان گفت: 👇
الأقارب عقارب:
«خویشاوندان عقرباناند.»
لسانك حصانك:
«زبان تو اسب توست.»
ذاع الخبر كغبار في يوم عاصف:
«خبر به سرعت همچون غبار در روز طوفانی پخش شد.»
أطلق لأحلامه العنان:
«زمام آرزوهایش را رهانید.»
أتدري يا بني؟ يبدو أن أكبر خطأ نرتكبه في حياتنا هو الاعتقاد بأن الهدف هو السعادة: «آیا میدانی، پسرم؟ به نظر میرسد بزرگترین اشتباهی که در زندگی میکنیم این است که فکر میکنیم هدف، خوشبختی است.»
لم تعرف أعماق حياتي حتى يحق لك الحكم عليّ:
«تو عمق زندگی مرا نمیدانی، تا حق قضاوت بر من را داشته باشی.»
جاش صدره بالعواطف الحزينة الغامضة.
«سینهاش از احساسات غمانگیز و مبهم پر شد.»
الإنسان يتألم لسبب، فإذا لم يجد سببا، تألم أوتوماتيكيا.
«انسان برای دلیل خاصی رنج میبرد، و اگر دلیلی نیابد، خود به خود رنج میبرد.»
إني مصغ إليك بكل جوارح:
«با تمام وجود به تو گوش میدهم.»
إنك أسوء ذكری في حياتي:
«تو بدترین یادگاری در زندگیام هستی.»
أعيروني أسماعكم:
«گوشهای خود را به من قرض بدهید.»
دوى المكان بالتصفيق، تصفيق الإعجاب والمجاملة والرثاء والسكر.
«صدای دستها در مکان طنین انداخت، دستزدن برای تحسین، تعارف، ترحم و مستی.»
الأقارب عقارب:
«خویشاوندان عقرباناند.»
لسانك حصانك:
«زبان تو اسب توست.»
ذاع الخبر كغبار في يوم عاصف:
«خبر به سرعت همچون غبار در روز طوفانی پخش شد.»
أطلق لأحلامه العنان:
«زمام آرزوهایش را رهانید.»
أتدري يا بني؟ يبدو أن أكبر خطأ نرتكبه في حياتنا هو الاعتقاد بأن الهدف هو السعادة: «آیا میدانی، پسرم؟ به نظر میرسد بزرگترین اشتباهی که در زندگی میکنیم این است که فکر میکنیم هدف، خوشبختی است.»
لم تعرف أعماق حياتي حتى يحق لك الحكم عليّ:
«تو عمق زندگی مرا نمیدانی، تا حق قضاوت بر من را داشته باشی.»
جاش صدره بالعواطف الحزينة الغامضة.
«سینهاش از احساسات غمانگیز و مبهم پر شد.»
الإنسان يتألم لسبب، فإذا لم يجد سببا، تألم أوتوماتيكيا.
«انسان برای دلیل خاصی رنج میبرد، و اگر دلیلی نیابد، خود به خود رنج میبرد.»
إني مصغ إليك بكل جوارح:
«با تمام وجود به تو گوش میدهم.»
إنك أسوء ذكری في حياتي:
«تو بدترین یادگاری در زندگیام هستی.»
أعيروني أسماعكم:
«گوشهای خود را به من قرض بدهید.»
دوى المكان بالتصفيق، تصفيق الإعجاب والمجاملة والرثاء والسكر.
«صدای دستها در مکان طنین انداخت، دستزدن برای تحسین، تعارف، ترحم و مستی.»
تعلیم العربية
نجيب محفوظ: رائد الرواية العربية وُلِد نجيب محفوظ في 11 ديسمبر 1911 في حي الجمالية بالقاهرة، وكان ينتمي إلى عائلة متوسطة. تأثر في صغره بثورة 1919، وساهمت تجربته الدراسية في الفلسفة بالجامعة المصرية في تشكيله الأدبي. ورغم ميله لدراسة الفلسفة، اختار الأدب ليكون…
حلول ماه مبارک رمضان ❤️
بر همه عزیزان مبارک باد.🎉
دوستان امروز خواندن یک اثر دیگر از نجیب محفوظ «شهر العسل»را به اتمام رساندم و این رمان به نسبت رمان قبلی «عصر الحب» فهمش خیلی سختتر بود چونکه رمزهای فراوانی داشت، از ۷ فصل تشکیل شده بود که هر فصل یک داستان جداگانه بود.👇
١.شهر العسل
٢.العالم الآخر
٣.فنجان شاي
٤.روح طبيب القلوب
٥.موقف وداع
٦.وليد عناء
٧.نافذة في الدور الخامس و الثلاثين.
اولین فصلش كه شهر العسل است و اسمش هم برگرفته از همان فصل اول است،که نویسنده با استفاده از داستان یک زوج که از ماه عسل برگشتهاند، از بی صاحب بودن جامعه و قانون نداشتن و رشوه خواری در جامعه سخن میراند.
رمان که پست مدرن است، چرخش راوی دارد، دارای سایر ویژگیهای دیگر پست مدرن هست، جز اینکه زمانش خطی، و مکان محدود است و این رمان بحث اجتماعی سیاسی هست و از رمزهای مختلف هم بهرمند شده است.
و یک نکته هم بگویم برای فهم نوشتههای نجیب محفوظ اگر به تاریخ و انقلابهای مصر آگاهی داشته باشیم در فهم قلمش کمک شایانی خواهد کرد.
و دوباره عبارتهایی که در نظرم زیبا بودند پست خواهم کرد، که در نوشتن و حتی تکلم میتوانند بسیار مفید باشند.🫴
بر همه عزیزان مبارک باد.🎉
دوستان امروز خواندن یک اثر دیگر از نجیب محفوظ «شهر العسل»را به اتمام رساندم و این رمان به نسبت رمان قبلی «عصر الحب» فهمش خیلی سختتر بود چونکه رمزهای فراوانی داشت، از ۷ فصل تشکیل شده بود که هر فصل یک داستان جداگانه بود.👇
١.شهر العسل
٢.العالم الآخر
٣.فنجان شاي
٤.روح طبيب القلوب
٥.موقف وداع
٦.وليد عناء
٧.نافذة في الدور الخامس و الثلاثين.
اولین فصلش كه شهر العسل است و اسمش هم برگرفته از همان فصل اول است،که نویسنده با استفاده از داستان یک زوج که از ماه عسل برگشتهاند، از بی صاحب بودن جامعه و قانون نداشتن و رشوه خواری در جامعه سخن میراند.
رمان که پست مدرن است، چرخش راوی دارد، دارای سایر ویژگیهای دیگر پست مدرن هست، جز اینکه زمانش خطی، و مکان محدود است و این رمان بحث اجتماعی سیاسی هست و از رمزهای مختلف هم بهرمند شده است.
و یک نکته هم بگویم برای فهم نوشتههای نجیب محفوظ اگر به تاریخ و انقلابهای مصر آگاهی داشته باشیم در فهم قلمش کمک شایانی خواهد کرد.
و دوباره عبارتهایی که در نظرم زیبا بودند پست خواهم کرد، که در نوشتن و حتی تکلم میتوانند بسیار مفید باشند.🫴
Noor_Book_com_شهر_العسل_مجموعة_قصصية_نجيب_محفوظ_2_.pdf
2 MB
رواية شهر العسل
نجيب محفوظ
نجيب محفوظ
#درویش
السّلامُ على أمی
أوّل الأوطان
وآخِر المنافی
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
سلام بر مادرم
اولینِ وطن ها
و آخرینِ تبعیدگاه ها
**
السّلامُ على أمی
أوّل الأوطان
وآخِر المنافی
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
سلام بر مادرم
اولینِ وطن ها
و آخرینِ تبعیدگاه ها
**
#درويش
أنا العاشق السیء الحظَّ
لا أستطیع الذهاب الیکِ
ولا أستطیع الرجوع الیّ
تمرد قلبی علیّ
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
من آن عاشق نگون بختم
که نه می توانم سوی تو بیایم
نه می توانم به خودم برگردم
این قلب علیه من عصیان کرده است
**
أنا العاشق السیء الحظَّ
لا أستطیع الذهاب الیکِ
ولا أستطیع الرجوع الیّ
تمرد قلبی علیّ
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
من آن عاشق نگون بختم
که نه می توانم سوی تو بیایم
نه می توانم به خودم برگردم
این قلب علیه من عصیان کرده است
**
منحتني من كنوز الحُبّ أَنفَسها
وكنتُ لولا نداكِ الجائعَ العاري
___ إعراب كلمة (أنفسها):
وكنتُ لولا نداكِ الجائعَ العاري
___ إعراب كلمة (أنفسها):
Anonymous Quiz
22%
توكيد منصوب
27%
توكيد مجرور
33%
مفعول به منصوب
17%
مفعول به ثان
تعلیم العربية
منحتني من كنوز الحُبّ أَنفَسها
وكنتُ لولا نداكِ الجائعَ العاري
___ إعراب كلمة (أنفسها):
وكنتُ لولا نداكِ الجائعَ العاري
___ إعراب كلمة (أنفسها):
دوستان دقت کنید
انفَسها است با فتحه.
انفَسها است با فتحه.
لا تُغرِّب أحدًا رآک وطنًا
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
غُربت کسی نباش که تو را وطن دیده.
**
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
غُربت کسی نباش که تو را وطن دیده.
**
فاقضُوا مآربكم عجالاً إنما
أعماركم سفرٌ من الأسفار
نعرب كلمة عجالا :
أعماركم سفرٌ من الأسفار
نعرب كلمة عجالا :
Anonymous Quiz
49%
حالا
17%
خبرا
15%
مفعولا به
19%
تمييزا
“الحَيَاةُ كَالثَّلْجِ، إِسْتَمْتِعْ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَذُوْب”
زندگی مثل یخ است، قبل از اینکه آب شود از آن لذت ببرید…!
•🌿🧊•
زندگی مثل یخ است، قبل از اینکه آب شود از آن لذت ببرید…!
•🌿🧊•
من أقوال مصطفى صادق الرافعي :
::
الغِنى أن تملكَ من الدُّنيا ، ولكنّ أحسنَ الغِنى أن تهنأ في الدُّنيا.
::
الفقرُ خلوٌّ من المالِ ، ولكنَّ أقبح الفقرِ الخلوَّ من العافيةِ.
::
🔸🔸
::
الغِنى أن تملكَ من الدُّنيا ، ولكنّ أحسنَ الغِنى أن تهنأ في الدُّنيا.
::
الفقرُ خلوٌّ من المالِ ، ولكنَّ أقبح الفقرِ الخلوَّ من العافيةِ.
::
🔸🔸
دو تن از بزرگترین استادهای زبان عربی در کشور در دانشگاه علامه طباطبایی.
دیروز، جلسه گروه عربی علامه طباطبایی
استاد سعید نجفی و استاد صادق خورشا (حفظهما الله و نفعنا بعلمهما الغزیر)
آنچه که در این دو استاد عزیز به وضوح به چشم میآید، این است که با وجود این همه وسعت علمی و تجربه زیادی که دارند رفتارشان با دانشجویان مانند رفتار یک دوست دلسوز است، استادانی هستند با منشی مهربانانه و محبتی پدرانه.
این دو بزرگوار متاسفانه هر دو بازنشسته شدهاند اما خوشبختانه استاد خورشا همچنان دانشجویان را از بحر علم خود سیراب میکند، من شخصا افتخار شاگردی ایشان را ترم یک داشتهام، ولی متاسفانه از تلمذ در خدمت استاد نجفی بی نصیب ماندهام.
1404,1,26
دیروز، جلسه گروه عربی علامه طباطبایی
استاد سعید نجفی و استاد صادق خورشا (حفظهما الله و نفعنا بعلمهما الغزیر)
آنچه که در این دو استاد عزیز به وضوح به چشم میآید، این است که با وجود این همه وسعت علمی و تجربه زیادی که دارند رفتارشان با دانشجویان مانند رفتار یک دوست دلسوز است، استادانی هستند با منشی مهربانانه و محبتی پدرانه.
این دو بزرگوار متاسفانه هر دو بازنشسته شدهاند اما خوشبختانه استاد خورشا همچنان دانشجویان را از بحر علم خود سیراب میکند، من شخصا افتخار شاگردی ایشان را ترم یک داشتهام، ولی متاسفانه از تلمذ در خدمت استاد نجفی بی نصیب ماندهام.
1404,1,26
إن الصمت هو صراخ من النوع نفسه،
أكثر عمقاً، وأكثر لياقةً بكرامة الإنسان!
«سكوت،
فریادیست از نوع خود،
که عمیقتر، و برایِ عزّت انسان، سزاوارتر...»
#الترجمة
غسان_کنفانی
أكثر عمقاً، وأكثر لياقةً بكرامة الإنسان!
«سكوت،
فریادیست از نوع خود،
که عمیقتر، و برایِ عزّت انسان، سزاوارتر...»
#الترجمة
غسان_کنفانی
قال رسول اللهِ ﷺ:
(الآيتانِ من آخرِ سورةِ البقرةِ ، مَن قرأهُما في ليلةٍ كفَتاهُ).
#الآيتانِ: مبتدأ مرفوع وعلامة رفعه الألف لأنه مثنى. #وخبره:
(الآيتانِ من آخرِ سورةِ البقرةِ ، مَن قرأهُما في ليلةٍ كفَتاهُ).
#الآيتانِ: مبتدأ مرفوع وعلامة رفعه الألف لأنه مثنى. #وخبره:
Anonymous Quiz
25%
شبه الجملة (من آخر)
14%
جملة فعل الشرط (من قرأهما)
16%
جملة جواب الشرط (كفَتاهُ)
45%
جملة الشرط الكبرى (من قرأهما كفَتاهُ)
قال عديّ بن زيد :
عن المرءِ لا تسأل وأبصر قرينَه
فإنَّ القرينَ بالمُقَارنِ يَقْتَدِي
::
# سطر_من_الحكمة
عن المرءِ لا تسأل وأبصر قرينَه
فإنَّ القرينَ بالمُقَارنِ يَقْتَدِي
::
# سطر_من_الحكمة
دوستان سلام و وقت بخير
این چند روزا خیلی مشغولم و خسته،
با وجود اینکه وقت ندارم، ولی میخوام دوباره یه گشتی بزنم در دنیای زیبای خیال آمیز رمانها، و امروز رمان فی سبیل التاج نوشته المنفلوطی_ که یک ادیب بزرگ دنیای عرب هست_ را برداشتم.
و بعد اتمام خلاصهش رو خواهم گذاشت.
ولی کسی هم خواست با هم شروع کنیم، من هستم چند صفحهای خوندم واقعا قلم پرباری داره؛ از دست ندین، Pdf ش رو هم میزارم.
حجمش هم زیاد نیست تو این چاپش ۸۴
و چاپهای دیگرش ۱۵۰ صفحه به بالاست.
این چند روزا خیلی مشغولم و خسته،
با وجود اینکه وقت ندارم، ولی میخوام دوباره یه گشتی بزنم در دنیای زیبای خیال آمیز رمانها، و امروز رمان فی سبیل التاج نوشته المنفلوطی_ که یک ادیب بزرگ دنیای عرب هست_ را برداشتم.
و بعد اتمام خلاصهش رو خواهم گذاشت.
ولی کسی هم خواست با هم شروع کنیم، من هستم چند صفحهای خوندم واقعا قلم پرباری داره؛ از دست ندین، Pdf ش رو هم میزارم.
حجمش هم زیاد نیست تو این چاپش ۸۴
و چاپهای دیگرش ۱۵۰ صفحه به بالاست.
الأمل
الحب شقاء كله، وأشقى المحبين جميعاً أولئك الذين يحبون بلا أمل ولا رجاء! . إنهم يذرفون دموعهم وهم عالمون أنهم يسكبونها في أرض قاحلة جدباء لا تنبت لهم راحة ولا سعادة ويسهرون لياليهم وهم يعتقدون أن ظلمتها لا تنحسر عن فجر منير أو صبح سعيد، ويطرقون برؤوسهم في خلواتهم لا ليفكروا متى تنتهي أيام شقائهم أو تبتدىء أيام سعادتهم فحياتهم كلها شقاء لا فرق بين أمسها وغدها وحاضرها ومستقبلها، بل ليفكروا متى يرحلون عن هذه الدار ليستريحوا من آلامها وهمومها.
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
امید
عشق، سراسر رنج است؛ و رنجکشیدهترین عاشقان، آناناند که بیهیچ امید و آرزویی دوست میدارند!
آنان اشک میریزند، در حالی که نیک میدانند اشکهایشان را بر زمینی خشک و سترون میافشانند؛ زمینی که نه آرامشی در آن میروید، نه خوشبختی. شبهای خود را بیدار میمانند و در دل باور دارند که تاریکی آن شبها هرگز به سپیدهای روشن یا صبحی خجسته نخواهد انجامید.
در خلوت خویش سر بر زانو میگذارند، نه آنکه بیندیشند این روزگارِ تیرهرو کِی به پایان میرسد یا کی روزهای خوشی آغاز میشود—سراسر زندگیشان رنج است، بی هیچ تفاوتی میان دیروز و فردا، حال و آینده—بلکه میاندیشند که کی از این سرا کوچ خواهند کرد، تا از دردها و اندوههایش بیاسایند.
المنفلوطي، رواية...في سبيل التاج...
الحب شقاء كله، وأشقى المحبين جميعاً أولئك الذين يحبون بلا أمل ولا رجاء! . إنهم يذرفون دموعهم وهم عالمون أنهم يسكبونها في أرض قاحلة جدباء لا تنبت لهم راحة ولا سعادة ويسهرون لياليهم وهم يعتقدون أن ظلمتها لا تنحسر عن فجر منير أو صبح سعيد، ويطرقون برؤوسهم في خلواتهم لا ليفكروا متى تنتهي أيام شقائهم أو تبتدىء أيام سعادتهم فحياتهم كلها شقاء لا فرق بين أمسها وغدها وحاضرها ومستقبلها، بل ليفكروا متى يرحلون عن هذه الدار ليستريحوا من آلامها وهمومها.
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
امید
عشق، سراسر رنج است؛ و رنجکشیدهترین عاشقان، آناناند که بیهیچ امید و آرزویی دوست میدارند!
آنان اشک میریزند، در حالی که نیک میدانند اشکهایشان را بر زمینی خشک و سترون میافشانند؛ زمینی که نه آرامشی در آن میروید، نه خوشبختی. شبهای خود را بیدار میمانند و در دل باور دارند که تاریکی آن شبها هرگز به سپیدهای روشن یا صبحی خجسته نخواهد انجامید.
در خلوت خویش سر بر زانو میگذارند، نه آنکه بیندیشند این روزگارِ تیرهرو کِی به پایان میرسد یا کی روزهای خوشی آغاز میشود—سراسر زندگیشان رنج است، بی هیچ تفاوتی میان دیروز و فردا، حال و آینده—بلکه میاندیشند که کی از این سرا کوچ خواهند کرد، تا از دردها و اندوههایش بیاسایند.
المنفلوطي، رواية...في سبيل التاج...