Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
عباس یعنی نه گفتن به امان نامهء استبدادِ دینی.
زادروزِ حضرت ابوالفضل العباس سنبلِ ستم ستیزی و وفا و ایثار خجسته باد.
🌺@m_sehati🌺
زادروزِ حضرت ابوالفضل العباس سنبلِ ستم ستیزی و وفا و ایثار خجسته باد.
🌺@m_sehati🌺
نخست اخلاقِ انسانی سپس مسلمانی
بهعبارتدیگر: اول اخلاق و محبت سپس دین و مذهب. جای تأسّف است که رفتار و کردارِ بسیاری از مسلمانان چنان نشان میدهد که گویی خیال میکنند با عمل به شعائرِ مذهبی – مثل نمازخوانی – دیگر نیازی به رعایتِ اخلاق و ادب و یا توسعهی محبت و عفو و آشتی نیست! به نظر میرسد اشتباهِ چنین مسلمانان همانقدر غیرمعقول و مضر است که خطای پولپرستان و مادیگرایان، نامعقول و مخرّب است که گمان میکنند با پولوپله دیگر نیازی به مهرورزی و ادب و اخلاق ندارند.
گروه نخست گمان میبرند که با روزی چندبار مثل کلاغ سر به خاک ؛خم و راست شدن یا چند دعا و وردخواندن همهی کارهایشان درست و روبهراه است. گروه دوم نیز گمان میبرند که با پخش پولِ خشکوخالی به اطرافیانشان همه را دلداده و بردهی خویش ساختهاند و بر مبنای همین خطای بزرگ هرگز به این نمیاندیشند که بایسته است پیوسته به اخلاق و ادب روزافزون رویآورند.
دردا که هر دودسته را حاصلِ سرمایهای که به دست آوردهاند چیزی جز خودشیفتگی و شکستنِ دلِ دیگران – حتی نزدیکانشان – نیست دسته نخست به بهانهی مذهب و دین و دسته دوم به بهانهی دینار و دلار مدام از اصول انسانیت و اخلاق و آدابِ ادب میگریزند.
خلاصه مصیبتِ ما ایرانیان – اعم از مسلمان و نامسلمان – همین است که بهای لازم را به مهر و اخلاق و ادب نمیدهیم و خیال میکنیم که با عبادت یا ثروت میتوانیم از آدمیّت عبور کنیم یا انسانیّت را لگدمال سازیم و جهانِ جمیلِ اخلاق و ادب را نادیده بگیریم تا از هرچه مهر و زیبایی است با پُلِ پول یا عنانِ عبادت بجهیم و برهیم!
ایکاش بهجای اینهمه زر و زور و تزویر و در عوضِ آنهمه دلار و دینِ دروغین هرروز و هر دم با وردی یا ترانهای این معانی مهم را به یادداشتیم:
1 . ادبِ مرد به از دولت اوست.
2 . گر عدل نباشد به چهکار آید دل؟ جا دارد پیوسته به خود بگوییم و همیشه سعی کنیم:
نخست اخلاقِ عاشق پیشه سازیم
سپس با خاکساری خود ببازیم
ادب اصل و محبّت مذهبِ حق
خدا را بر نمازِ خود ننازیم !
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
بهعبارتدیگر: اول اخلاق و محبت سپس دین و مذهب. جای تأسّف است که رفتار و کردارِ بسیاری از مسلمانان چنان نشان میدهد که گویی خیال میکنند با عمل به شعائرِ مذهبی – مثل نمازخوانی – دیگر نیازی به رعایتِ اخلاق و ادب و یا توسعهی محبت و عفو و آشتی نیست! به نظر میرسد اشتباهِ چنین مسلمانان همانقدر غیرمعقول و مضر است که خطای پولپرستان و مادیگرایان، نامعقول و مخرّب است که گمان میکنند با پولوپله دیگر نیازی به مهرورزی و ادب و اخلاق ندارند.
گروه نخست گمان میبرند که با روزی چندبار مثل کلاغ سر به خاک ؛خم و راست شدن یا چند دعا و وردخواندن همهی کارهایشان درست و روبهراه است. گروه دوم نیز گمان میبرند که با پخش پولِ خشکوخالی به اطرافیانشان همه را دلداده و بردهی خویش ساختهاند و بر مبنای همین خطای بزرگ هرگز به این نمیاندیشند که بایسته است پیوسته به اخلاق و ادب روزافزون رویآورند.
دردا که هر دودسته را حاصلِ سرمایهای که به دست آوردهاند چیزی جز خودشیفتگی و شکستنِ دلِ دیگران – حتی نزدیکانشان – نیست دسته نخست به بهانهی مذهب و دین و دسته دوم به بهانهی دینار و دلار مدام از اصول انسانیت و اخلاق و آدابِ ادب میگریزند.
خلاصه مصیبتِ ما ایرانیان – اعم از مسلمان و نامسلمان – همین است که بهای لازم را به مهر و اخلاق و ادب نمیدهیم و خیال میکنیم که با عبادت یا ثروت میتوانیم از آدمیّت عبور کنیم یا انسانیّت را لگدمال سازیم و جهانِ جمیلِ اخلاق و ادب را نادیده بگیریم تا از هرچه مهر و زیبایی است با پُلِ پول یا عنانِ عبادت بجهیم و برهیم!
ایکاش بهجای اینهمه زر و زور و تزویر و در عوضِ آنهمه دلار و دینِ دروغین هرروز و هر دم با وردی یا ترانهای این معانی مهم را به یادداشتیم:
1 . ادبِ مرد به از دولت اوست.
2 . گر عدل نباشد به چهکار آید دل؟ جا دارد پیوسته به خود بگوییم و همیشه سعی کنیم:
نخست اخلاقِ عاشق پیشه سازیم
سپس با خاکساری خود ببازیم
ادب اصل و محبّت مذهبِ حق
خدا را بر نمازِ خود ننازیم !
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
علامه طباطبایی می گفت : خلاصه ی دین و قرآن بسم الله الرحمان الرحیم است یعنی با همه مهربان باش.@m_sehati✅
استاد محمدرضا حکیمی ۱۷ سال پیش در یادداشتی نوشت:
🔴استخوان مردم را شکستید
📝اگر این جلادان اقتصادی و دزدان درهم تنیده و همسود مالی نبودند، اقشار ملت اینچنین پایمال نمی شدند و تورم آفرینی کاذب اینچنین بیداد نمیکرد و مستضعف، مستضعف تر ؛ و مستکبر، مستکبرتر نمی شد، و نسل های جوان را از تشکیل خانواده محروم نمی ساخت و به دامان فساد و سقوط و اعتیاد و بی اعتقادی نمی انداخت...
⭕️افسوس که ملت برای احقاق حقوق خویش، و رهایی از چنگال ظلم و ظالمان -در هیچ خط و جناحی- یاور قاطع و نستوهی ندارد و بیشترشان طالب منافع خود و بستگانشان هستند...
⭕️حاکمیت از مال ملت حقوق می گیرد و زندگی می کند، پس باید مدافع حقوق ملت باشد...
به عقیده اینجانب با اینگونه عملکردها، چه بسا حلیت شرعی بسیاری از حقوق ها از بین برود...
⭕️آری، اکثریت ملت ایران، امروز مستضعف است. و به تعبیر امام سجاد«ع» : استخوان مردم شکسته و گوشت آنان خورده می شود.
⭕️افسوس که آزاده مردی فریادگر - فارغ از مطامع و منافع و خویشان و فرزندان و مقامات و نظامات - به هم نمی رسد، که فریاد برآورد، که این چگونگی ها و عملکردها و رابطه ها و چپاولها، اسلامی و قرآنی و محمدی و علوی و حسینی و جعفری و رضوی نیست که نیست و صد البته که مورد رضای امام زمان«عج» نیز نیست...
محمدرضا حکیمی-۱۳۸۶
۱۵۰سال تلاش خونین/صفحه 85
@allamehhakimi
🌺@m_sehati🌺
🔴استخوان مردم را شکستید
📝اگر این جلادان اقتصادی و دزدان درهم تنیده و همسود مالی نبودند، اقشار ملت اینچنین پایمال نمی شدند و تورم آفرینی کاذب اینچنین بیداد نمیکرد و مستضعف، مستضعف تر ؛ و مستکبر، مستکبرتر نمی شد، و نسل های جوان را از تشکیل خانواده محروم نمی ساخت و به دامان فساد و سقوط و اعتیاد و بی اعتقادی نمی انداخت...
⭕️افسوس که ملت برای احقاق حقوق خویش، و رهایی از چنگال ظلم و ظالمان -در هیچ خط و جناحی- یاور قاطع و نستوهی ندارد و بیشترشان طالب منافع خود و بستگانشان هستند...
⭕️حاکمیت از مال ملت حقوق می گیرد و زندگی می کند، پس باید مدافع حقوق ملت باشد...
به عقیده اینجانب با اینگونه عملکردها، چه بسا حلیت شرعی بسیاری از حقوق ها از بین برود...
⭕️آری، اکثریت ملت ایران، امروز مستضعف است. و به تعبیر امام سجاد«ع» : استخوان مردم شکسته و گوشت آنان خورده می شود.
⭕️افسوس که آزاده مردی فریادگر - فارغ از مطامع و منافع و خویشان و فرزندان و مقامات و نظامات - به هم نمی رسد، که فریاد برآورد، که این چگونگی ها و عملکردها و رابطه ها و چپاولها، اسلامی و قرآنی و محمدی و علوی و حسینی و جعفری و رضوی نیست که نیست و صد البته که مورد رضای امام زمان«عج» نیز نیست...
محمدرضا حکیمی-۱۳۸۶
۱۵۰سال تلاش خونین/صفحه 85
@allamehhakimi
🌺@m_sehati🌺
جناب پزشکیان شما یکی دیگر رجزخوانی نکنید
عاجزترین مردم کسی است که در گفتگو و مذاکره عاجز باشد. آنانکه میگویند مذاکره فایدهای ندارد فقط به عجز و درماندگیِ خود اعتراف میکنند و بس.
لطف کنید دست از رجزخوانی بردارید و با دنیا با زبان دنیا حرف بزنید نه با زبان متوهمانِ خود همه پندار.
این رجزخوانیها که 46 سال و آزگار است تمامیتخواهان به آن معتاد شدهاند جز بدبختی برای این ملت شریف و مظلوم حاصلی نداشته است.
آنانکه قبل از شما آمدند و رفتند – اعم از رؤسای دولت آقای خمینی و خامنهای – با ولخرجی تمام آبروی اسلام و قرآن و تشیع را به حراج گذاشتند و رسوا شدند. فقط این مانده بود با آبروی نهجالبلاغه بازی کنند.
امیدوارم تو آنکسی نشوی که فردا بگویند اینیکی هم با نهجالبلاغه بازی کرد.
راستی از اینهمه شعارهای لوس شده و مخرب خسته نشدید؟!
محمد صحتی سردرودی
23 بهمن 1403
🌺@m_sehati🌺
عاجزترین مردم کسی است که در گفتگو و مذاکره عاجز باشد. آنانکه میگویند مذاکره فایدهای ندارد فقط به عجز و درماندگیِ خود اعتراف میکنند و بس.
لطف کنید دست از رجزخوانی بردارید و با دنیا با زبان دنیا حرف بزنید نه با زبان متوهمانِ خود همه پندار.
این رجزخوانیها که 46 سال و آزگار است تمامیتخواهان به آن معتاد شدهاند جز بدبختی برای این ملت شریف و مظلوم حاصلی نداشته است.
آنانکه قبل از شما آمدند و رفتند – اعم از رؤسای دولت آقای خمینی و خامنهای – با ولخرجی تمام آبروی اسلام و قرآن و تشیع را به حراج گذاشتند و رسوا شدند. فقط این مانده بود با آبروی نهجالبلاغه بازی کنند.
امیدوارم تو آنکسی نشوی که فردا بگویند اینیکی هم با نهجالبلاغه بازی کرد.
راستی از اینهمه شعارهای لوس شده و مخرب خسته نشدید؟!
محمد صحتی سردرودی
23 بهمن 1403
🌺@m_sehati🌺
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مذاکره و گفتگو - ولو با فرعون - از اصولِ مسلم در فرهنگ اسلام
به کسانی که در رسانههای رسمی و حکومتی هم دم از اسلام میزنند هم مخالف مذاکره هستند یادآوری میشود:
1 . قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژۀ «قول» به گفتگو و مذاکره بهاداده و مسلمانان را به این مهم فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاظ القرآن الکریم2 / 402 – 420، نشر ناصرخسرو،چ2). قرآن اصولًا آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیامآورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکرهی مدام – سفارش کرده است.
2 . قرآن میفرماید: با فرعون هم مذاکره داشته باشید و گفتگو کنید؛ آنهم با فرعونی که ادّعای خدایی داشت و از کشته پشته میساخت و جنایتها کرده بود:
« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»
یعنی هرچند که فرعون سر به طغیان برداشته است باز شما بهپیش او بروید و به نرمی با او سخن بگویید بلکه یا متذکر شود یا اندیشناک گردد.(سوره طه، آیه 43 – 44 .)
3 . آنانکه با مذاکره مخالفاند مثلاینکه هیچ از حالوروز مردم خبر ندارند. در آتش فقر و فسادی که همین مخالفان و شعاریان افروختهاند و 45 سال مدام به دود آن دمیدهاند هرروز هزار بار، این مردم مظلوم و از حقوق خود محروم دارند میسوزند، آنوقت باز اینها بااینهمه افتضاح در لبنان و شامات، دست از رجزخوانیهای تکراری و رسوا برنمیدارند. گویی منطقشان همین بوده و هست که میگویند:
بگذار بازار قیصریه آتش بگیرد تا دستمالی که ما میدزدیم و میبریم همچنان پوشیده بماند!
بهدرستی که انصاف نیز نعمت بزرگی است. اما چه میشود کرد که این رجزخوانان بویی از آن نبردهاند.
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
به کسانی که در رسانههای رسمی و حکومتی هم دم از اسلام میزنند هم مخالف مذاکره هستند یادآوری میشود:
1 . قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژۀ «قول» به گفتگو و مذاکره بهاداده و مسلمانان را به این مهم فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاظ القرآن الکریم2 / 402 – 420، نشر ناصرخسرو،چ2). قرآن اصولًا آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیامآورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکرهی مدام – سفارش کرده است.
2 . قرآن میفرماید: با فرعون هم مذاکره داشته باشید و گفتگو کنید؛ آنهم با فرعونی که ادّعای خدایی داشت و از کشته پشته میساخت و جنایتها کرده بود:
« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»
یعنی هرچند که فرعون سر به طغیان برداشته است باز شما بهپیش او بروید و به نرمی با او سخن بگویید بلکه یا متذکر شود یا اندیشناک گردد.(سوره طه، آیه 43 – 44 .)
3 . آنانکه با مذاکره مخالفاند مثلاینکه هیچ از حالوروز مردم خبر ندارند. در آتش فقر و فسادی که همین مخالفان و شعاریان افروختهاند و 45 سال مدام به دود آن دمیدهاند هرروز هزار بار، این مردم مظلوم و از حقوق خود محروم دارند میسوزند، آنوقت باز اینها بااینهمه افتضاح در لبنان و شامات، دست از رجزخوانیهای تکراری و رسوا برنمیدارند. گویی منطقشان همین بوده و هست که میگویند:
بگذار بازار قیصریه آتش بگیرد تا دستمالی که ما میدزدیم و میبریم همچنان پوشیده بماند!
بهدرستی که انصاف نیز نعمت بزرگی است. اما چه میشود کرد که این رجزخوانان بویی از آن نبردهاند.
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
✅ما و مهدویت✅
اگر به این بحث از منظر تاریخ بنگریم پیش از همه مختار ثقفی را – که شخصی مرموز و مشکوک است - می بینیم که آن را در اجتماع عَلم می کند به این ترفند که پس از عاشورا با ادعای این که محمد حنفیه نامش محمد و کُینه اش ابوالقاسم بود همان مهدی موعود است! و خود را نماینده او جا می زند تا پیروانش پس از مرگش می گویند محمد نمرده بلکه در کوه رضوی غایب شده است که از همین جا انشعابی در تشیع رخ می دهد تا مذهبِ کیسانیه یا همان مختاریه چند نسل در میان برخی شیعیان شیوع تا به عنوان فرقه ای از فرقه های شیعه به کتابهای ملل و نحل رسوخ پیدا می کند.
واگر از منظر مذهبی و با توجه به شأنِ صدورِ اخبارِ مربوط بنگریم به دو معنای مهم خواهیم رسید که از قضا هر دو بیش از آن که جنبه ایجابی باشند به وضوح سبقه و صبغه سلبی دارند. آری به نظر می رسد موضوع امام زمان در بیانِ امامانِ شیعه پیوسته صورتِ سلبی داشته است و آن دو معنای مهم به ترتیب عبارتند از:
1 . انتظار که مفهومی کاملا معطوف به آینده است و منتظر در حقیقت کسی است که وضعِ موجود را نه قبول دارد و نه مطلوبِ آل علی (ع) می بیند و بی گمان در دل انتظار اعتراضی بنیادین نهفته است و این انتظار و اعتراض تا ظهور امام زمان در آخرالزمان امتداد دارد.
2 . قائمیت است که پیوسته در لسان پیشوایان شیعه لقب و شهرتِ خاصی برای موعودِ آخرالزمان عنوان می شده است و او را همیشه « قائمنا= قیام کننده ما » می خواندند و برای همین به « قائم آل محمد (عج) » - یعنی قیام کننده آل محمد یا قیام کننده برای آل محمد – مشهور شده است.
حال اگر محققی در شأنِ صدورِ احادیث مربوط دقیق شود از قرائن و شواهد بسیاری به چند نتیجه ممکن است برسد:
یک . همان طوری که اشارتی رفت قضه بیشتر مفهوم سلبی دارد.
دو . قضه بیش از آن که برون دینی باشد درون دینی و مذهبی است.
سه . تأکید و تثبیتِ شهرتِ « قائم آل محمد»در اینجا اثباتی برای نفیِ ماعداست.
یعنی می خواهند بگویند: قیام کنندگان دیگر از مختار و زید بگیر تا بنی عباس و دیگران برای آل محمد به پا نخاستند و ربطی به مذهب اهل بیتِ نبوت و درنتیجه به نبوت و دین اسلام ندارند.
و زمانی که آن انتظار و این قائمیت به آخر الزمان – یعنی پایان این جهان – محوّل می شود سلبی بودن قضیه، معنای ژرفتر و گسترده تری می یابد که به جدّ قابل تأمّل است.
اما چه باید کرد که در طول تاریخ تحریفگران تا توانسته اند به آن صورتهای دیگری غیر از آن اصلِ سلبی بودن داده اند تا آن را از معنای مفید و مطلوبش تهی سازند و این بلایی است که پیشتر بر سرِ اصل توحید آورده اند که در ادیان ابراهیمی ریشه ای ترین و رئیسی ترین پایه بود، غافل از این که یکتاپرستی در اساس برای نفی خدایان بوده است و شعار پیام آور اسلام این بود که : « بگویید خدایی جز خدای بی همتا نیست تا راه به کمال ببرید.» یعنی از هر نوع ارباب و آقابالاسر و خداوند و خدایی که می توانید تصورش را بکنید دست بردارید تا رستگار شوید.
باری به ترجمه ساده: «الله» یعنی غیر قابلِ تصوری که حضرتِ حیرتش می توان نامید و انسان تا واله اش نشود از جور خداوندان و خدایان و بزرگان توخالی و پوشالی هرگز نرهد.
«خدایا بزرگی سزاوار توست»
خلافت غلط گفته بود از نخست .
محمد صحتی سردرودی/ 10 / 2 / 97 / قم.
@m_sehati
اگر به این بحث از منظر تاریخ بنگریم پیش از همه مختار ثقفی را – که شخصی مرموز و مشکوک است - می بینیم که آن را در اجتماع عَلم می کند به این ترفند که پس از عاشورا با ادعای این که محمد حنفیه نامش محمد و کُینه اش ابوالقاسم بود همان مهدی موعود است! و خود را نماینده او جا می زند تا پیروانش پس از مرگش می گویند محمد نمرده بلکه در کوه رضوی غایب شده است که از همین جا انشعابی در تشیع رخ می دهد تا مذهبِ کیسانیه یا همان مختاریه چند نسل در میان برخی شیعیان شیوع تا به عنوان فرقه ای از فرقه های شیعه به کتابهای ملل و نحل رسوخ پیدا می کند.
واگر از منظر مذهبی و با توجه به شأنِ صدورِ اخبارِ مربوط بنگریم به دو معنای مهم خواهیم رسید که از قضا هر دو بیش از آن که جنبه ایجابی باشند به وضوح سبقه و صبغه سلبی دارند. آری به نظر می رسد موضوع امام زمان در بیانِ امامانِ شیعه پیوسته صورتِ سلبی داشته است و آن دو معنای مهم به ترتیب عبارتند از:
1 . انتظار که مفهومی کاملا معطوف به آینده است و منتظر در حقیقت کسی است که وضعِ موجود را نه قبول دارد و نه مطلوبِ آل علی (ع) می بیند و بی گمان در دل انتظار اعتراضی بنیادین نهفته است و این انتظار و اعتراض تا ظهور امام زمان در آخرالزمان امتداد دارد.
2 . قائمیت است که پیوسته در لسان پیشوایان شیعه لقب و شهرتِ خاصی برای موعودِ آخرالزمان عنوان می شده است و او را همیشه « قائمنا= قیام کننده ما » می خواندند و برای همین به « قائم آل محمد (عج) » - یعنی قیام کننده آل محمد یا قیام کننده برای آل محمد – مشهور شده است.
حال اگر محققی در شأنِ صدورِ احادیث مربوط دقیق شود از قرائن و شواهد بسیاری به چند نتیجه ممکن است برسد:
یک . همان طوری که اشارتی رفت قضه بیشتر مفهوم سلبی دارد.
دو . قضه بیش از آن که برون دینی باشد درون دینی و مذهبی است.
سه . تأکید و تثبیتِ شهرتِ « قائم آل محمد»در اینجا اثباتی برای نفیِ ماعداست.
یعنی می خواهند بگویند: قیام کنندگان دیگر از مختار و زید بگیر تا بنی عباس و دیگران برای آل محمد به پا نخاستند و ربطی به مذهب اهل بیتِ نبوت و درنتیجه به نبوت و دین اسلام ندارند.
و زمانی که آن انتظار و این قائمیت به آخر الزمان – یعنی پایان این جهان – محوّل می شود سلبی بودن قضیه، معنای ژرفتر و گسترده تری می یابد که به جدّ قابل تأمّل است.
اما چه باید کرد که در طول تاریخ تحریفگران تا توانسته اند به آن صورتهای دیگری غیر از آن اصلِ سلبی بودن داده اند تا آن را از معنای مفید و مطلوبش تهی سازند و این بلایی است که پیشتر بر سرِ اصل توحید آورده اند که در ادیان ابراهیمی ریشه ای ترین و رئیسی ترین پایه بود، غافل از این که یکتاپرستی در اساس برای نفی خدایان بوده است و شعار پیام آور اسلام این بود که : « بگویید خدایی جز خدای بی همتا نیست تا راه به کمال ببرید.» یعنی از هر نوع ارباب و آقابالاسر و خداوند و خدایی که می توانید تصورش را بکنید دست بردارید تا رستگار شوید.
باری به ترجمه ساده: «الله» یعنی غیر قابلِ تصوری که حضرتِ حیرتش می توان نامید و انسان تا واله اش نشود از جور خداوندان و خدایان و بزرگان توخالی و پوشالی هرگز نرهد.
«خدایا بزرگی سزاوار توست»
خلافت غلط گفته بود از نخست .
محمد صحتی سردرودی/ 10 / 2 / 97 / قم.
@m_sehati
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
حدیثِ حُسن
در آسمان دلم ابرهای بارانی
حجاب تابش مهر امید می گردند
همین که چشم تو با غمزه رعد و برقی زد
تمام آب شده ناپدید می گردند
به روی صورت زردم چو برگ پائیزی
طراوت سحر و شبنمی نمی بینم
اگر چه خلوت دل خود غزلسرایی هست
برای درد دلم محرمی نمی بینم
به پشت پنجره ی دل نشسته ام تنها
همیشه چشم به راهم که یار می آید
خدا نکرده نیامد اگر ، زبانم لال
ز دست این دل خسته چه کار می آید
قسم به حرمت آلاله های عاشورا
که رنگ سرخ شفق یادبودی از آنهاست
امید وصل تو جاریست در رگ هستی
به شوق آمدنت تار و پود در جانهاست
اگر چه غصه ی عشّاق ، قصه ها دارد
در این گزاره یقین دارم اشتباهی نیست
علی که نیست به جای خودش به نخلستان
برای درد دلم این عجب که چاهی نیست
بیا که این دل تنگم به کنج تنهایی
گرفته زانوی غم در بغل غریبانه
بگیر دست دلم را ، ز جا بلندش کن
به حق ساقی کوثر ، امیر میخانه
اگر که مدت هجران ما مطوّل شد
چه غم که این شب ما را پگاه خواهی کرد
همیشه آینه ی دل زلال باید داشت
به آن امید که روزی نگاه خواهی کرد
حدیثِ حُسنِ تو را از زبان زیبایی
رسول عشق شنید و به دل ، روایت کرد
وَ داستان دل انگیز نرگس و سوسن
سحر شنید و بهاران به گل حکایت کرد
بیا ببین که چه گونه اصولِ عدلِ علی
به حُکمِ مفتیِ مترف ، همیشه منسوخ است
حرامخواری صد شیخ را نمی بیند
عزا گرفته چو دیده جوانکی شوخ است!
بیا که حیرت دلها حیات می خواهد
بیا که حسرت جانها نجات می خواهد
تمام قامت عشقم به وقتِ قد قامت
به زیر سایه ی سروت صلات می خواهد
بیا که بی تو خرابند خانه های نماز
دگر نمانده به پروانه ها پرِ پرواز
به سازِ سوز همه شب به کنج تنهایی
دگر نمی شنود دل ز دلبری آواز
جلال و مرتبت ات را که یاد می آرم
شکوه زورمداران ، سراب می بینم
به زیر سایه ی سنگینِ سلطه های سیاه
بیا که خانه ی دین را خراب می بینم
م. صحتی
@m_sehati
در آسمان دلم ابرهای بارانی
حجاب تابش مهر امید می گردند
همین که چشم تو با غمزه رعد و برقی زد
تمام آب شده ناپدید می گردند
به روی صورت زردم چو برگ پائیزی
طراوت سحر و شبنمی نمی بینم
اگر چه خلوت دل خود غزلسرایی هست
برای درد دلم محرمی نمی بینم
به پشت پنجره ی دل نشسته ام تنها
همیشه چشم به راهم که یار می آید
خدا نکرده نیامد اگر ، زبانم لال
ز دست این دل خسته چه کار می آید
قسم به حرمت آلاله های عاشورا
که رنگ سرخ شفق یادبودی از آنهاست
امید وصل تو جاریست در رگ هستی
به شوق آمدنت تار و پود در جانهاست
اگر چه غصه ی عشّاق ، قصه ها دارد
در این گزاره یقین دارم اشتباهی نیست
علی که نیست به جای خودش به نخلستان
برای درد دلم این عجب که چاهی نیست
بیا که این دل تنگم به کنج تنهایی
گرفته زانوی غم در بغل غریبانه
بگیر دست دلم را ، ز جا بلندش کن
به حق ساقی کوثر ، امیر میخانه
اگر که مدت هجران ما مطوّل شد
چه غم که این شب ما را پگاه خواهی کرد
همیشه آینه ی دل زلال باید داشت
به آن امید که روزی نگاه خواهی کرد
حدیثِ حُسنِ تو را از زبان زیبایی
رسول عشق شنید و به دل ، روایت کرد
وَ داستان دل انگیز نرگس و سوسن
سحر شنید و بهاران به گل حکایت کرد
بیا ببین که چه گونه اصولِ عدلِ علی
به حُکمِ مفتیِ مترف ، همیشه منسوخ است
حرامخواری صد شیخ را نمی بیند
عزا گرفته چو دیده جوانکی شوخ است!
بیا که حیرت دلها حیات می خواهد
بیا که حسرت جانها نجات می خواهد
تمام قامت عشقم به وقتِ قد قامت
به زیر سایه ی سروت صلات می خواهد
بیا که بی تو خرابند خانه های نماز
دگر نمانده به پروانه ها پرِ پرواز
به سازِ سوز همه شب به کنج تنهایی
دگر نمی شنود دل ز دلبری آواز
جلال و مرتبت ات را که یاد می آرم
شکوه زورمداران ، سراب می بینم
به زیر سایه ی سنگینِ سلطه های سیاه
بیا که خانه ی دین را خراب می بینم
م. صحتی
@m_sehati
یکی از شاهدان آزاد شده میگوید:
از خانم سعیده منتظری پرسیدند: نام و نشان؟
سعیده پاسخ داد: مهسا امینی!
سپس از سعید منتظری پرسش شد نام و نشان؟
پاسخ داد: برادرِ مهسا امینی!
@lotfi_mojtaba
🌹@m_sehati🌹
از خانم سعیده منتظری پرسیدند: نام و نشان؟
سعیده پاسخ داد: مهسا امینی!
سپس از سعید منتظری پرسش شد نام و نشان؟
پاسخ داد: برادرِ مهسا امینی!
@lotfi_mojtaba
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
اصلِ رفراندوم
(ویراست دوم)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوندِ مهسا و جانِ کیان
خدای محمّد؛ خدای ملک
خدای ستمدیده «پیرِ فلک»
خداوند زهرا و زن؛ زندگی
خدای حسن، صلح و سازندگی
خدای علی، عدل و آزادگی
خدای صمیمیّت و سادگی
خدای حسین ابنِ توحید و داد
که حقِّ رهایی به هر حال داد
خداوندِ آزادی و انتخاب
خدای تأمّل، تفکّر، کتاب
قسم بر خدایی که با مردم است
نجاتِ همه اصلِ رفراندم است
به ذاتِ خدوندِ آه آفرین
به یزدانِ یکتای ایران زمین
کنون گر به خواستِ همه تن دهید
رجا هست تا بلکه سالم رهید
وگرنه چنان خوار و رسوا شوید
که بر مرگِ صدّام حسرت برید
گر عبرت بگیرید همین کافی است
که پایانتان مثلِ قذافی است
چه کسری چه قیصر چه شاه
به غفلت ز ملت شد آخر تباه
مپندار قول و قضایا گم است
نجاتِ همه اصلِ رفراندوم است
محمد صحتیسردرودی
🏴@m_sehati🏴
(ویراست دوم)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوندِ مهسا و جانِ کیان
خدای محمّد؛ خدای ملک
خدای ستمدیده «پیرِ فلک»
خداوند زهرا و زن؛ زندگی
خدای حسن، صلح و سازندگی
خدای علی، عدل و آزادگی
خدای صمیمیّت و سادگی
خدای حسین ابنِ توحید و داد
که حقِّ رهایی به هر حال داد
خداوندِ آزادی و انتخاب
خدای تأمّل، تفکّر، کتاب
قسم بر خدایی که با مردم است
نجاتِ همه اصلِ رفراندم است
به ذاتِ خدوندِ آه آفرین
به یزدانِ یکتای ایران زمین
کنون گر به خواستِ همه تن دهید
رجا هست تا بلکه سالم رهید
وگرنه چنان خوار و رسوا شوید
که بر مرگِ صدّام حسرت برید
گر عبرت بگیرید همین کافی است
که پایانتان مثلِ قذافی است
چه کسری چه قیصر چه شاه
به غفلت ز ملت شد آخر تباه
مپندار قول و قضایا گم است
نجاتِ همه اصلِ رفراندوم است
محمد صحتیسردرودی
🏴@m_sehati🏴
شهادت میدهم که استاد دانش سرارودی برای جامعه انسان مفید و دلسوز است
با جناب استاد دانش بیش از بیست سال است که آشنایم. از معدود انسانهای شریف و دردآشنایی است که پیوسته و سنجیده منافع خود را فدای منافع اجتماع و ملت میکنند. شجاعت و صراحت بیانش از باب النصیحة للملوک جای تحسین و تکریم است. از درد مردم بهشدت رنج میبرد. برای آسایش ملت حاضر است از آسایش خویش چشم بپوشد و با تمام توانش برای عزت و استقلالِ این کشور عزیز و گرفتار بکوشد. چنین انسانهایی که در کمیاب بودن به کیمیا میمانند بایسته و شایستۀ ستایش هستند نه بازداشت و زندان.
شنیدم در مسیر حمایت از محصوران مظلوم، تصادفی برای او تدارک دیدهشده یا رخداده است. « اینک در CCU بیمارستان صدوقی اصفهان بستری است. موبایل او و همسرشان توقیفشده است.»! از مسئولان مربوط بهخصوص از دولت جناب دکتر پزشکیان مصرانه خواهانیم که برای سلامت و آزادی او هرچه زودتر اقدام کنند که آزادی و تندرستی حق مسلم اوست زیرا که او همیشه برای آسایش و آزادیِ همگان حتی مخالفان سرسختش جدی و کوشا بوده است.
خداش در همه حال از بلا نگه دارد(حافظ)
محمد صحتی سردرودی
شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
با جناب استاد دانش بیش از بیست سال است که آشنایم. از معدود انسانهای شریف و دردآشنایی است که پیوسته و سنجیده منافع خود را فدای منافع اجتماع و ملت میکنند. شجاعت و صراحت بیانش از باب النصیحة للملوک جای تحسین و تکریم است. از درد مردم بهشدت رنج میبرد. برای آسایش ملت حاضر است از آسایش خویش چشم بپوشد و با تمام توانش برای عزت و استقلالِ این کشور عزیز و گرفتار بکوشد. چنین انسانهایی که در کمیاب بودن به کیمیا میمانند بایسته و شایستۀ ستایش هستند نه بازداشت و زندان.
شنیدم در مسیر حمایت از محصوران مظلوم، تصادفی برای او تدارک دیدهشده یا رخداده است. « اینک در CCU بیمارستان صدوقی اصفهان بستری است. موبایل او و همسرشان توقیفشده است.»! از مسئولان مربوط بهخصوص از دولت جناب دکتر پزشکیان مصرانه خواهانیم که برای سلامت و آزادی او هرچه زودتر اقدام کنند که آزادی و تندرستی حق مسلم اوست زیرا که او همیشه برای آسایش و آزادیِ همگان حتی مخالفان سرسختش جدی و کوشا بوده است.
خداش در همه حال از بلا نگه دارد(حافظ)
محمد صحتی سردرودی
شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from Seyyed Ahmad Shams
YouTube
فرهنگ انتظار در آینه دعا و معنویت برای ظهور | پخش زنده پانوراما، 25 بهمن 1403
به پخش زنده برنامه پانورامام خوش آمدید! در این گفتگوی تخصصی با حضور کارشناسان و صاحب نظران برجسته از سراسر دنیا مسائل مهم و روز سیاسی، اجتماعی و مذهبی مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار می گیرد.
اگر شما هم در مورد موضوع برنامه سوالی دارید، میتوانید با ارسال سوال…
اگر شما هم در مورد موضوع برنامه سوالی دارید، میتوانید با ارسال سوال…
#یاشافی
آیتالله سید ابوالحسن هاشمی حکمآبادی یکی از اساتید بزرگ حوزههای علمیه و نمونه بارز تقوا و تواضع است، ایشان که مانند برادر مرحومشان آیتالله سید فتاح هاشمی به پیروی از پدر بزرگوارشان جاویدیاد آیت الله آقا سید یوسف حکم آبادی که در دهههای حساس 50 و 60 نماینده مرجع مصلح و مظلوم آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان بود در حمایت از حق حاکمیتِ مردم – نه حاکمیت شخص یا صنف خاص - مستقیم و مقاوم ماند و در این راهِ سخت و دشوار مرارتهای بسیاری را به جان خرید و هرگز با استبداد دینی بیعت نکرد. حال در تبریز(مهد مشروطیت و آزادی) در بستر بیماری است.
از خداوند مهربان شفای کامل ایشان را خواستاریم که خدا به هر کاری تواناست.
🌹@m_sehati🌹
آیتالله سید ابوالحسن هاشمی حکمآبادی یکی از اساتید بزرگ حوزههای علمیه و نمونه بارز تقوا و تواضع است، ایشان که مانند برادر مرحومشان آیتالله سید فتاح هاشمی به پیروی از پدر بزرگوارشان جاویدیاد آیت الله آقا سید یوسف حکم آبادی که در دهههای حساس 50 و 60 نماینده مرجع مصلح و مظلوم آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان بود در حمایت از حق حاکمیتِ مردم – نه حاکمیت شخص یا صنف خاص - مستقیم و مقاوم ماند و در این راهِ سخت و دشوار مرارتهای بسیاری را به جان خرید و هرگز با استبداد دینی بیعت نکرد. حال در تبریز(مهد مشروطیت و آزادی) در بستر بیماری است.
از خداوند مهربان شفای کامل ایشان را خواستاریم که خدا به هر کاری تواناست.
🌹@m_sehati🌹
تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی pinned «#مکتب_تفکیک_به_معنای_ممکن_و_مفید در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری…»
Forwarded from محمدتقی اکبرنژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ چرا ادعا کردم تشیع حاکم، تشیع زیدی است نه جعفری؟!
استاد اکبرنژاد در مصاحبه اخیر خود با سرکار خانم ایلانلو عنوان داشتند:
《قرائتی که رهبران جمهوری اسلامی از دین دارند مطابق با #تشیع_زیدی است نه #تشیع_جعفری》
این جمله باعث سؤالاتی برای برخی کاربران شد از همینرو ایشان در جلسهای جداگانه به تفصیل این موضوع پرداختند که چگونه سیاستگذاری رهبران جمهوری اسلامی همسو با تشیع زیدی است.
🎥فیلم کامل جلسه در آدرس زیر:
https://youtu.be/7BQQ2QA2tWg
#سیاست_تنش
#تشیع_زیدی
🆔 @AkbarNejad_ir
استاد اکبرنژاد در مصاحبه اخیر خود با سرکار خانم ایلانلو عنوان داشتند:
《قرائتی که رهبران جمهوری اسلامی از دین دارند مطابق با #تشیع_زیدی است نه #تشیع_جعفری》
این جمله باعث سؤالاتی برای برخی کاربران شد از همینرو ایشان در جلسهای جداگانه به تفصیل این موضوع پرداختند که چگونه سیاستگذاری رهبران جمهوری اسلامی همسو با تشیع زیدی است.
🎥فیلم کامل جلسه در آدرس زیر:
https://youtu.be/7BQQ2QA2tWg
#سیاست_تنش
#تشیع_زیدی
🆔 @AkbarNejad_ir
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؟
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی/ 15 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی/ 15 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی/ 18 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی/ 18 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
#مکتب_تفکیک_به_معنای_ممکن_و_مفید
در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری که در احیای مکتبِ تفکیک می کوشند یادآوری شود:
1 . تفکیک تعقّل و تفکّر – چه در قالب عرفان باشد چه حکمت و فلسفه – به نظر ممکن نمی آید زیرا به دیگران هرگز نمی توان دیکته کرد: در چهارچوبی که ما تعیین می کنیم فکر کنید، برای این که از اساس عقل و اندیشه وقتی عقل و اندیشه است که آزاد و مستقل و در فضای باز باشد.
2 . پس پیشنهادی که ممکن است به تفکیکیّون داد همین است که گفته می شود- به جایی این که همه اش دعایی کنید که محال است مستجاب شود- بیایید به تفکیکهای ذیل بیاندیشید:
اول : تفکیک حق از حکومت
دوم : تفکیک دین از دولت
سوم : تفکیک امارت از ولایت
چهارم : تفکیک اخلاق از سیاست، یا بفرمایید: نجاتِ اخلاق از دستِ سیاستی که در این چهل سال بیشتر دروغ و دغلبازی بود تا مدیریت، چنان که بیشتر ریاسازی و نفاقپروری بود تا تربیت.
باری بزرگوران اگر دغدغه ی خلوص و تهذیبِ تشیع – یعنی مکتبِ عقل و عدل و اخلاق – را داریم بایسته است به جای کارهای انتزاعی و ناممکن نخست حسابِ دین و اخلاق را از طرفی و حسابِ معنویت و مذهبِ جعفری را از طرفی از حسابِ اختلاسزده ی سیاست و حکومت و دولت جدا کنیم.
فوری ترین توقّعی که از مراجع معظم و اساتید داریم همین است که حسابِ دینداران را از دروغگویان هرچه زودتر و سریعتر جدا سازند.
ما تبریزیها این خواسته ی مهم را ماهها در سال 58 فریاد زدیم اما آن روز در نبودِ رسانه های پیشرفته ی امروز صدای ما را ناجوانمردانه فروکوفتند که خود قصه ای مفصل و پر غصه است.
اکنون اگر چه بسیار دیر شده اما لزوم و ضرورتش نیز برای همگان آشکار و مبرهن گردیده است پس دیگر تأخیر هرگز روا نیست که در تأخیر آفاتِ بسیار و بنیان براندازی است.
برای این مهم اگر هم در پیِ مستند و مستمسکی از سخنانِ ائمه (ع) باشید بسیار فراوان است نمونه را به روایت ذیل که با اسناد صحیح هم نقل شده و ممکن است مستفیض هم محسوب گردد یا دارای تواتر معنوی نیز باشد ارجاع می شود:
«کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده می¬شود»
یعنی نه فقط هرگز ربطی به اسلام به خصوص مکتبِ جعفری و اثنی عشری ندارد بلکه تولید کننده طاغوتی است که تیشه به ریشه توحید می زند.
خلاصه امروز اگر کسی به درستی دنبالِ تفکیکِ حق از باطل و یا در پیِ خلوص و تهذیبِ مذهبِ جعفری و اثنی عشری باشد به جای پرداختن به محالات بایسته است به نجاتِ کیانِ تشیعِ علوی، فکری بکند که به مسلخِ تشیعِ ثقفی و خَشَبیّه از طرفی و به مذبح زیدیّه و صفویّه و کذبیّه از طرفی دیگر برده شده تا آنجا که گویی در این التقاطِ پر از بلبشوی و غوغا در حالِ استحاله و از بین رفتن است و در این میان دیگر اسمی بیش از مذهب جعفری نمانده است.
محمد صحتی سردرودی/ 23 دی 98
🏴@m_sehati🏴
در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری که در احیای مکتبِ تفکیک می کوشند یادآوری شود:
1 . تفکیک تعقّل و تفکّر – چه در قالب عرفان باشد چه حکمت و فلسفه – به نظر ممکن نمی آید زیرا به دیگران هرگز نمی توان دیکته کرد: در چهارچوبی که ما تعیین می کنیم فکر کنید، برای این که از اساس عقل و اندیشه وقتی عقل و اندیشه است که آزاد و مستقل و در فضای باز باشد.
2 . پس پیشنهادی که ممکن است به تفکیکیّون داد همین است که گفته می شود- به جایی این که همه اش دعایی کنید که محال است مستجاب شود- بیایید به تفکیکهای ذیل بیاندیشید:
اول : تفکیک حق از حکومت
دوم : تفکیک دین از دولت
سوم : تفکیک امارت از ولایت
چهارم : تفکیک اخلاق از سیاست، یا بفرمایید: نجاتِ اخلاق از دستِ سیاستی که در این چهل سال بیشتر دروغ و دغلبازی بود تا مدیریت، چنان که بیشتر ریاسازی و نفاقپروری بود تا تربیت.
باری بزرگوران اگر دغدغه ی خلوص و تهذیبِ تشیع – یعنی مکتبِ عقل و عدل و اخلاق – را داریم بایسته است به جای کارهای انتزاعی و ناممکن نخست حسابِ دین و اخلاق را از طرفی و حسابِ معنویت و مذهبِ جعفری را از طرفی از حسابِ اختلاسزده ی سیاست و حکومت و دولت جدا کنیم.
فوری ترین توقّعی که از مراجع معظم و اساتید داریم همین است که حسابِ دینداران را از دروغگویان هرچه زودتر و سریعتر جدا سازند.
ما تبریزیها این خواسته ی مهم را ماهها در سال 58 فریاد زدیم اما آن روز در نبودِ رسانه های پیشرفته ی امروز صدای ما را ناجوانمردانه فروکوفتند که خود قصه ای مفصل و پر غصه است.
اکنون اگر چه بسیار دیر شده اما لزوم و ضرورتش نیز برای همگان آشکار و مبرهن گردیده است پس دیگر تأخیر هرگز روا نیست که در تأخیر آفاتِ بسیار و بنیان براندازی است.
برای این مهم اگر هم در پیِ مستند و مستمسکی از سخنانِ ائمه (ع) باشید بسیار فراوان است نمونه را به روایت ذیل که با اسناد صحیح هم نقل شده و ممکن است مستفیض هم محسوب گردد یا دارای تواتر معنوی نیز باشد ارجاع می شود:
«کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده می¬شود»
یعنی نه فقط هرگز ربطی به اسلام به خصوص مکتبِ جعفری و اثنی عشری ندارد بلکه تولید کننده طاغوتی است که تیشه به ریشه توحید می زند.
خلاصه امروز اگر کسی به درستی دنبالِ تفکیکِ حق از باطل و یا در پیِ خلوص و تهذیبِ مذهبِ جعفری و اثنی عشری باشد به جای پرداختن به محالات بایسته است به نجاتِ کیانِ تشیعِ علوی، فکری بکند که به مسلخِ تشیعِ ثقفی و خَشَبیّه از طرفی و به مذبح زیدیّه و صفویّه و کذبیّه از طرفی دیگر برده شده تا آنجا که گویی در این التقاطِ پر از بلبشوی و غوغا در حالِ استحاله و از بین رفتن است و در این میان دیگر اسمی بیش از مذهب جعفری نمانده است.
محمد صحتی سردرودی/ 23 دی 98
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
لزومِ رجوع به مذهبِ جعفری
پیشتر نسبت به خطرِ زیدیگری و تبخیرِ مذهبِ جعفری و تحریف و تأویل آن به کیسانیه و مختاریه سخنانی نوشته ام که می توان با ترکیب واژۀ « تشیّع جعفری»؛ « مذهب جعفری» جستجو کرد و در همین کانال یافت.
اینک به یک تحریف دیگر از تحریفاتِ مبنایی اشارتی داریم که آن هم تحریف و توسعۀ دایرۀ واژۀ امامت است تا آنجا که امروز در امارت یا ریاستِ دنیوی با عنوانهای مختلف خلاصه میشود. به نظر می رسد این تحریف در کلید واژۀ امامت دیریست دارد آن را به ضدِ خود فرومی کاهد و از نظر معنا تهی میسازد.
اگر ما باشیم و قرآن می بینیم امامت در قاموسِ قرآن و لسانِ ائمّه به معنای هدایت و تربیت بوده است اما پس از ظهور کیسانیه/مختاریه صورتِ سیاسی به خود میگیرد و با تزویر به استخدامِ زر و زور در می آید تا جایی که سید اسماعیلِ حمیری – شاعرِ مشهورِ شیعه در عصر امام صادق – را هم می فریبد تا بالاخره پس از نشستی با حضرت صادق آن توفیق را می یابد که از مذهبِ مختاریه توبه و دوباره به مذهبِ جعفری رجوع کند و آن چکامۀ معروفش را بسراید:
و لمّا رأیتُ النّاسَ فی الدینِ قد غَووا
تجعفرتُ بسمالله فیمن تجعفروا
و نادیتُ باسمِ اللهِ وَ اللهُ اکبرُ
وَ أیقنتُ أنّ الله یَعفو و یَغفِرُ...
( وقتی دیدم مردم در دین گمراه گشته¬اند، به نام خدا و با اذعان به کبریایی او همگام با آنانکه جعفریمذهب می¬شوند جعفری می¬شوم و با نام خدا و اذعان به کبریایی او صدا به ندا بلند می¬کنم و یقین دارم که خدا عفو می¬کند و می¬بخشد...).
و به قول شاعر فارسی زبان :
جعفری باش اگر خداخواهی
ورنه در هر طریق گمراهی
حال بگذریم از این که همین تحریف در تشیّعِ مأمونی/بنی عباسی رسمیت پیدا می کند سپس توسطِ بهروران تثبیت می شود اما از این نمی توان گذشت که در پنجاه سالِ گذشته روز به روز تشدید شده است و امروز سخن از تشیعِ جعفری گفتن بسیار سخت است و خلافِ عادت!
محمد صحتی سردرودی
17 خرداد 1400
🏴@m_sehati🏴
پیشتر نسبت به خطرِ زیدیگری و تبخیرِ مذهبِ جعفری و تحریف و تأویل آن به کیسانیه و مختاریه سخنانی نوشته ام که می توان با ترکیب واژۀ « تشیّع جعفری»؛ « مذهب جعفری» جستجو کرد و در همین کانال یافت.
اینک به یک تحریف دیگر از تحریفاتِ مبنایی اشارتی داریم که آن هم تحریف و توسعۀ دایرۀ واژۀ امامت است تا آنجا که امروز در امارت یا ریاستِ دنیوی با عنوانهای مختلف خلاصه میشود. به نظر می رسد این تحریف در کلید واژۀ امامت دیریست دارد آن را به ضدِ خود فرومی کاهد و از نظر معنا تهی میسازد.
اگر ما باشیم و قرآن می بینیم امامت در قاموسِ قرآن و لسانِ ائمّه به معنای هدایت و تربیت بوده است اما پس از ظهور کیسانیه/مختاریه صورتِ سیاسی به خود میگیرد و با تزویر به استخدامِ زر و زور در می آید تا جایی که سید اسماعیلِ حمیری – شاعرِ مشهورِ شیعه در عصر امام صادق – را هم می فریبد تا بالاخره پس از نشستی با حضرت صادق آن توفیق را می یابد که از مذهبِ مختاریه توبه و دوباره به مذهبِ جعفری رجوع کند و آن چکامۀ معروفش را بسراید:
و لمّا رأیتُ النّاسَ فی الدینِ قد غَووا
تجعفرتُ بسمالله فیمن تجعفروا
و نادیتُ باسمِ اللهِ وَ اللهُ اکبرُ
وَ أیقنتُ أنّ الله یَعفو و یَغفِرُ...
( وقتی دیدم مردم در دین گمراه گشته¬اند، به نام خدا و با اذعان به کبریایی او همگام با آنانکه جعفریمذهب می¬شوند جعفری می¬شوم و با نام خدا و اذعان به کبریایی او صدا به ندا بلند می¬کنم و یقین دارم که خدا عفو می¬کند و می¬بخشد...).
و به قول شاعر فارسی زبان :
جعفری باش اگر خداخواهی
ورنه در هر طریق گمراهی
حال بگذریم از این که همین تحریف در تشیّعِ مأمونی/بنی عباسی رسمیت پیدا می کند سپس توسطِ بهروران تثبیت می شود اما از این نمی توان گذشت که در پنجاه سالِ گذشته روز به روز تشدید شده است و امروز سخن از تشیعِ جعفری گفتن بسیار سخت است و خلافِ عادت!
محمد صحتی سردرودی
17 خرداد 1400
🏴@m_sehati🏴