Telegram Web
⚫️ روضه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 1⃣

ارباب مقاتل گفته اند که چون آن جناب تنهائیی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد: ای برادر! آیا رخصت می‌فرمایی که جان خود را فدای تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود: ای برادر! تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کسی با من نماند. ابوالفضل علیه السّلام عرض کرد: سینه‌ام تنگ شده و از زندگانی دنیا سیر گشته‌ام و اراده کرده‌ام که از این جماعت منافقین خونخواهی خود کنم. حضرت فرمود: پس الحال که عازم سفر آخرت گردیده ای، پس طلب کن از برای این کودکان کمی از آب، پس حضرت عبّاس علیه السّلام حرکت فرمود و در برابر صفوف لشکر ایستاد و لوای نصیحت و موعظت افراشت و هر چه توانست پند و نصیحت کرد و کلمات و از هر طرف که حمله می‌کرد لشکر را متفرّق می‌ساخت تا آنکه به روایتی هشتاد تن را به خاک هلاک افکند، پس وارد شریعه شد و خود را به آب فرات رسانید چون از زحمت گیر و دار و شدّت عطش جگرش تفته بود خواست آبی به لب خشک تشنه خود رساند دست فرا برد و کفی از آب برداشت تشنگی سیّدالشهدا علیه السّلام و اهلبیت او را یاد آورد، آب را از کف بریخت.

📚منبع:
منتهی الامال ص ۹۰۷


#حضرت_عباس_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
⚫️ روضه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 2⃣

مشک را پر آب نمود و بر کتف راست افکند و از شریعه بیرون شتافت تا مگر خویش را به لشکرگاه برادر برساند و کودکان را از زحمت تشنگی برهاند. لشکر که چنین دیدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه کردند و آن حضرت مانند شیر غضبان بر آن منافقان حمله می‌کرد و راه می‌پیمود. ناگاه نوفل الا زرق و به روایتی زیدبن ورقاء کمین کرده از پشت نخلی بیرون آمد و حکیم بن طفیل او را معین گشت و تشجیع نمود پس تیغی حواله آن جناب نمود آن شمشیر بر دست راست آن حضرت رسید و از تن جدا گردید، حضرت ابوالفضل علیه السّلام جلدی کرد و مشک را به دوش چپ افکند و تیغ را به دست چپ داد و بر دشمنان حمله کرد و این رجز خواند پس مقاتله کرد تا ضعف عارض آن جناب شد، دیگر باره نوفل و به روایتی حکیم بن طفیل لعین از کمین نخله بیرون تاخت و دست چپش را از بند بینداخت، جناب عبّاس علیه السّلام  مشک را به دندان گرفت و همّت گماشت تا شاید آب را به آن لب تشنگان برساند که ناگاه تیری بر مشک آب آمد و آب آن بریخت و تیر دیگر بر سینه اش رسید و از اسب در افتاد. پس فریاد برداشت که ای برادر، مرا دریاب به روایت (مناقب) ملعونی عمودی از آهن بر فرق مبارکش زد که به بال سعادت به ریاض جنّت پرواز کرد.

📚 منبع:
منتهی الامال،  ص ۹۰۹

#حضرت_عباس_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
⚫️ روضه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 3⃣

از عالم فاضل شیخ کاظم سبتی شنیدم که می‌فرمود: بعضی از علما موثّق نزد من آمدند و فرمودند: ما فرستاده عباس (ع) هستیم او را در خواب دیده‌ایم که بر تو عتاب می‌کرد و می‌فرمود:
شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی‌خواند عرض کردیم: ایشان مداوما مصیبت شما را می‌خواند ایشان فرمودند: بگو این مصیبت را بخواند که سواره هنگامی بر زمین بیافتد دستها را سپر می‌کند، اگر تیر در سینه او باشد و دستها قطع شده باشد چه چیز را سپر می‌کند؟
پس از عبّاس در واقع حسین نبود که لوازم حیات را با خود نداشت و خودش از این حالت پرده برداشت با این گفتار: الآن کمرم شکست و چاره‌ام کم شد. شکستگی در پیشانی او آشکار شد و کوه‌ها از ناله او شکسته شدند.
او را در همان مکان رها می‌کند به خاطر راز نهفته‌ای که روزگار آن را آشکار کرد: اینکه جدا از شهدا دفن شود و زیارتگاهی داشته باشد که مردم حاجات خود را بخواهند و بقعه‌ای که مردم رفت و آمد کنند، کرامات او ظاهر شود و مردم جایگاه عالی و منزلت او را نزد خداوند ببینند، دائما ابراز محبّت کنند و او حلقه اتّصال میان آنها و خداوند باشد.
امام علیه السّلام خواستند که طبق مشیّت خدای تعالی، منزلت ظاهری ابو فاضل شبیه به منزلت معنوی ایشان باشد. حسین علیه السّلام به خیمه بازگشت در حالی که شکسته، محزون و گریان بود، اشکهای خود را با دست پاک می‌کرد و لشکریان اطراف خیمه‌ها حلقه زده بودند، فریاد زد: آیا کمک کننده‌ای نیست که ما را کمک کند؟ آیا پناه‌دهنده‌ای نیست که ما را پناه دهد؟ آیا خواهان حقّی نیست که ما را یاری کند؟ آیا ترسان از آتشی نیست که از ما دفاع کند.  سکینه نزد امام علیه السّلام آمد و درباره عمو سؤال کرد، حسین علیه السّلام خبر شهادت او را دادند، زینب این خبر را شنید و فریاد او بلند شد: وا أخاه! وا عبّاساه! زنان همگی گریستند و حسین علیه السّلام با آنها گریست، زینب علیها السّلام فرمود: وای از ضایع شدن ما بعد از تو.

📚 منبع:
ترجمه مقتل مقرم، ص ۱۸۲

#حضرت_عباس_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت عباس علیه السلام
1⃣بخش اول

🎤دکتر حسین محمدی فام

🌐لینک آپارت:
https://www.aparat.com/v/r8IYW

✳️ لطفا برای خطبا و ذاکران اهل بیت(ع) ارسال بفرمایید.

@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت عباس علیه السلام
2⃣بخش دوم

🎤دکتر حسین محمدی فام

🌐لینک آپارت:
https://www.aparat.com/v/ZG80b

✳️ لطفا برای خطبا و ذاکران اهل بیت(ع) ارسال بفرمایید.

@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت عباس علیه السلام
3⃣بخش سوم

🎤دکتر حسین محمدی فام

🌐لینک آپارت:
https://www.aparat.com/v/LrbqW

✳️ لطفا برای خطبا و ذاکران اهل بیت(ع) ارسال بفرمایید.


@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
Audio
📚فایل صوتی سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت ابوالفضل علیه السلام
1⃣ بخش اول

🎤دکتر حسین محمدی فام

@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
Audio
📚فایل صوتی سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت ابوالفضل علیه السلام
2⃣ بخش دوم

🎤دکتر حسین محمدی فام

@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
Audio
📚فایل صوتی سلسه درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا

◾️حضرت ابوالفضل علیه السلام
3⃣ بخش سوم

🎤دکتر حسین محمدی فام

@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
با سلام و احترام

جهت دسترسی آسان تر شما عزیزان تمامی مطالب #شب_دهم_محرم که در کانال مداحی عالمانه موجود است بازنشر می شود.


#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
1⃣ بیان روضه قتلگاه امام حسین(ع) توسط امام باقر(ع)

الاصول السته عشر عن بعض اَصحابنا عن اَبی جعفر باقر علیه السلام: کانَ أَبی علیه السلام مَبطونا یَومَ قُتِلَ ٲَبو عَبدِ اللهِ الحُسَینُ بنُ عَلِی علیه السلام و کانَ فِی الخَیمَةِ و کُنتُ ٲری مَوالِیَنا کَیفَ یَختَلِفونَ مَعَهُ، یُتبِعونَهُ بِالماءِ، یَشُدُّ عَلَی المَیمَنَةِ مَرَّةً و عَلَی المَیسَرَةِ مَرَّةً، و عَلَی القَلبِ مَرَّةً و لَقَد قَتَلوهُ قِتلَةً نَهی رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله ٲَن یُقتَلَ بِهَا الکِلابُ و لَقَد قُتِلَ بِالسَّیفِ و السِّنانِ و بِالحِجارَةِ و بِالخَشَبِ و بِالعِصِیِّ و لَقَد ٲوطَٶوهُ الخَیلَ بَعدَ ذلِک.
الاصول الستّه عشر به نقل از یکی از راویان شیعه از امام باقر(ع): پدرم امام زین العابدین(ع) که روز شهادت اباعبدالله حسین بن علی علیه السلام درد شکم داشت و در خیمه بود می فرماید: من، غلامانمان را می دیدم که چگونه با او می آیند و می روند و برایش آب می برند و حسین یک بار به جناح راست و بار دیگر به جناح چپ و گاه به قلب لشکر حمله می برد و آنان حسین را به گونه ای کشتند که پیامبر خدا از کشتن..... بدان گونه نیز نهی کرده بود .
حسین(ع) را با شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و پس از آن بر بدن او اسب دواندند.
📚الاصول الستّة عشر؛ ص ۱۲۲
بحارالانوار؛ ج ۴۵؛ ص ۹۱

2⃣ بیان روضه قتلگاه امام حسین(ع) توسط امام صادق(ع)

الامالی صدوق به نقل از عبدالله بن منصور از امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) از جدش امام زین العابدین(ع) : حسین به چپ و راست نگریست و کسی را ندید. سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: خدایا تو می بینی که با فرزند پیامبرت چه می کنند. قبیله بنی کلاب میان حسین علیه السلام و آب مانع شدند. تیری به سوی او پرتاب شد که بر گلویش نشست و از اسبش به زمین افتاد. امام علیه السلام تیر را گرفت و بیرون کشید. سپس خون را با کف دستش می گرفت و هنگامی که پر می شد‌ به سر و صورتش می مالید و می گفت: خدای عزوجل را مظلوم و خونین دیدار خواهم کرد. سپس حسین(ع) با گونه چپش به زمین افتاد و دشمن خدا سِنان بن انس ایادی و شمر بن ذی الجوشن عامری که خدا لعنتشان کند با مردانی از شامیان پیش آمدند تا بر بالای سر حسین(ع) ایستادند. آنان به یکدیگر می گفتند: منتظر چه هستید؟ او را راحت کنید. سنان بن انس ایادی که خدا لعنتش کند فرود آمد و محاسن امام را گرفت و با شمشیر به گلوی او زد و گفت: به خدا سوگند سرت را جدا می کنم با آن که می دانم که تو فرزند پیامبر خدایی و بهترین پدر و مادر را داری!
📚الأمالی للصدوق، ص ۲۲۶

ادامه👇👇

#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
3⃣ بیان مصیبت قتلگاه امام حسین(ع) در زیارت ناحیه مقدسه

و أَمَرَ اللَّعینُ جُنودَهُ، فَمَنَعوکَ الماءَ و وُرودَهُ، و ناجَزوکَ القِتالَ، وَ عاجَلوکَ َالنِّزالَ، و رَشَقوکَ بِالسِّهامِ وَالنِّبالِ، و بَسَطوا إِلَیکَ أکُفَّ الاصطِلامِ، و لَم یَرعَوا لَکَ ذِماماً، و لارَاقَبوا فیکَ أَثاما، فی قَتلِهِم أَولِیاءَک و نَهبِهِم رِحالَکَ، أَنتَ مُقَدَّمٌ فِى الهَبَواتِ، و مُحتَمِلٌ لِلأذِیّاتِ، قَد عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماواتِ.
و أَحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ الجِهاتِ، و أَثخَنُوکَ بِالجِراحِ، و حالُوا بَینَکَ وَ بَینَ الرَّواحِ، و لَم یَبقَ لَکَ ناصِرٌ، و أَنتَ مُحتَسِبٌ صابِرٌ، تَذُبُّ عَن نِسوَتِک َوَ أَولادِکَ. حَتّى نَکَسوکَ عَن جَوادِکَ، فَهَوَیتَ إِلَى الاَرضِ جَریحاً، تَطَؤُکَ َالخُیولُ بِحَوافِرِها، و تَعلوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها، قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبینُکَ، و اختَلَفَت بِالانقِباضِ و الانبِساطِ شِمالُکَ وَ یَمینُکَ، تُدیرُ طَرفا خَفِیّاً إِلى رَحلِک َو بَیتِکَ و قَد شُغِلتَ بِنَفسِکَ عَن وَلَدِکَ وَ أَهلِکَ و أسرَعَ فَرَسُکَ شارِدا و إِلى خِیامِکَ َ قاصِدا، مُحَمحِما باکِیا.
فَلَمّا رَأَینَ النِّـسآءُ جَوادَکَ مَخزِیّاً، وَ نَظَرنَ سَرجَکَ عَلَیهِ مَلوِیّاً، بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ، ناشِراتِ الشُّعورِ، عَلَى الخُدودِ، لاطِماتٍ،  للوُجوهِ سافِراتٍ، و بِالعَویلِ داعِیاتٍ، وَ بَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ، و إِلى مَصرَعِکَ مُبادِراتٍ.
و الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِکَ، مُولِـغٌ سَیفَهُ عَلى نَحرِکَ، قابِضٌ عَلى شَیبَتِکَ بِیَدِه، ذابِـحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ، قَد سَکَنَت حَواسُّکَ، وَ خَفِیَت أَنفاسُکَ و رُفِـعَ عَلَى القَنا رَأسُکَ و سُبِىَ أَهلُک َ کَالعَبیدِ، و صُفِّدوا فِى الحَدیدِ، فَوقَ أَقتابِ المَطِیّاتِ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى البَراری وَ الفَلَواتِ، أَیدیهِم مَغلُولَةٌ إِلَى الأعناقِ، یُطافُ بِهِم فِى الأَسواقِ.
و [عمربن سعد] لعین، سربازانش را فرمان داد تا تو را از آب و ورود به آن، باز دارند و به کارزار با تو، شتاب کردند و به جنگ با تو، اقدام نمودند و تو را هدف تیر و سنگ خود، قرار دادند و دست نابودی به سوی تو گشودند و پیمان تو را رعایت ننمودند و کیفر کُشتن دوستان تو و غارت کاروان تو را نادیده گرفتند. تو در غبار[جنگ]، پیش آمدی و آزارها را به جان خریدی و با شکیبایی ات، فرشتگان آسمان ها را به شگفت آوردی.
دشمنانت، از همه سو، گِردت را فرا گرفتند و با زخم های کاری، تو را زمین گیر کردند و تو را از حرکت کردن باز داشتند و یاوری برای تو نماند و تو برای رضای خدا شکیبا بودی. از زنان و فرزندانت دفاع می کردی تا آن که تو را از اسبت، به زیر کشیدند و زخمی و خونین، به زمین افتادی و اسب ها، تو را زیر سم هایش گرفتند و طاغیان، با شمشیرهای بُرّان، بر سرت ریختند و عَرَق مرگ، بر پیشانی ات نشست و چپ و راست پیکرت، منقبض و منبسط می شد و نیم نگاهی از زیر چشم، به چادرها و سَرایت داشتی و[دردهایت] تو را به خود، نه فرزندان و نه خانواده ات، مشغول کرد و اسبت به شتاب گریخت و با شیهه و زاری، آهنگ خیمه هایت را کرد.
هنگامی که زنان، اسبت را خوار و پریشان و زین تو را بر آن، واژگون دیدند، از پرده بیرون آمدند. موهایشان را پریشان کردند و بر گونه های خود زدند، صورت های خود را گشودند و ناله سر دادند که پس از عزّت، خوار شدند و به سوی قتلگاهت شتافتند.
و شمر، بر سینه ات نشسته، شمشیرش را در گودی گلویت فرو برد، محاسن سپیدت را به دستش گرفت و با شمشیر هندی خود، تو را ذبح کرد. حواس تو، آرام گرفت و نفس هایت، آهسته گشت و سرت به بالای نیزه رفت و خاندانت را مانند بندگان به اسارت گرفته، غل و زنجیر کرده اند و بر پشت شتران [بدون جهاز] نشاندند و آفتاب سوزان نیم روز، چهره هایشان را سوزاند و در صحراها و دشت ها رانده شدند، در حالی که دست هایشان را به گردن، بسته بودند و آنها را در بازارها می چرخاندند.
📚المزارکبیر، ص۴۹۶، ح۹

ادامه👇👇

#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
4⃣ قتلگاه سيد الشهدا (ع) در نقل تاريخ

نشستن تير در قلب مبارك حسين(ع)
حَتّى أَصابَهُ اثنانِ وَ سَبعُونَ جَراحَه، فَوَقَفَ يَستَريحُ ساعَه وَ قَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ.
فَبَينا هُوَ واقِفٌ إذ أَتاهُ حَجَرً فَوَقَعَ عَلى جَبهَتِهِ فَأَخَذَ ا۰لثَّوبَ يَمسَحُ الدَّمَ عَن جَبهَتِهِ. فَأَتاهُ سَهمٌ مَسمُومٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ، فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ. فَقالَ: "بِسمِ اللهِ وبِاللهِ وَ عَلى مِلَّه رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهِ عَليهِ وَ الهِ وَ سَلَّمَ"
ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إِلى السَّماء وَ قالَ: "إِلهى أَنتَ تَعلَمُ أَنَّهُم يَقتُلُونَ رَجُلاً ليسَ عَلى وَجهِ الأَرضِ اِبنُ بِنتِ نَبِیٍّ غَيرُهُ"
ثُمَّ أَخَذَ السَّهمَ فَأَخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ، فَانبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ ميزابٌ.
جراحت بدن امام به هفتاد و دو زخم رسيده بود. حضرت ايستاد تا لحظه ای استراحت نمايد، زيرا همه رمق خويش را از دست داده بود. در اين حال بود كه سنگی به پيشانی حضرت اصابت كرد و خون جاري شد. حضرت، دامن پيراهن خويش را بالا آورد كه خون پيشانی اش را پاك نمايد كه ناگهان تير سه شعبه زهرآلودى در قلب مباركش جاي گرفت.
امام حسين(ع) فرمودند: به نام خدا و به ياري خدا و بر آيين رسول خدا(ص)
سپس روي به آسمان كرد و فرمود: بارالها! تو خود آگاهي كه اين قوم قصد كشتن مردي را دارند كه در همه روی زمين، فرزند دختر پيامبری جز او وجود ندارد.
سپس تيري را كه در قلبش فرو رفته بود، از پشت سرش بيرون آورد (تير تا اندازه اى در قلب نازنين حضرت حسين علیه السلام فرو رفته بود كه حضرت ناچار شد آن را از پشت خود بيرون آورد) و خون همانند آبى كه از نادوان جاري شود فوران كرد.

5⃣ عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد

وَ لَمّا أُثخِنَ الحُسَينُ عليهِ السَّلام بِالجِراحِ وَ بَقِىِ كَالقُنفِذِ؛ طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهَبٍ المُزَنِىُّ عَلى خاصِرَتِهِ طَعنَه فَسَقَطَ الحُسَينُ عليه السَّلام عَن فَرَسِهِ إِلى الأَرضِ عَلى خَدِّهِ الأَيمَنِ وَ هُوَ يَقُولُ: "بِسمِ اللهِ وباللهِ وَ عَلى مِلَّه رَسولِ اللهِ. ثُمَّ قامَ.
به حدی تیر بر پیکر مبارک اصابت کرده بود که همانند خارپشتی شده بود، در این حال صالح بن وهب مزنی با نیزه چنان بر پهلوی امام زد که امام از روی اسب بر زمین افتاد و گونه ی راست خویش را بر روی خاک نهاد و پیوسته می گفت: به نام خدا و به یاری خدا و بر آیین رسول خدا. سپس از روی خاک برخاست.

6⃣ ای کاش آسمان بر زمین می پاشید

قالَ الرّاوي:
وَ خَرَجَت زَينَبُ مِن بابِ الفُسطاطِ وَ هِىَ تُنادى: وا أَخاهُ! وا سَيِّداهُ! وا أَهلَ بَيتاهُ!  لَيتَ السَّماءَ أُطبِقَت عَلَى الأَرضِ، وَلَيتَ الجِبالَ تَدَكدَكَت عَلَى السَّهلِ.
راوی گفت:
حضرت زینب سلام الله علیها (با دیدن این صحنه) از خیمه بیرون دوید و فریاد می کشید: ای وای برادرم! ای وای آقایم! ای وای همه ی اهل بیتم! ای کاش آسمانها بر زمین می افتادند، ای کاش کوه ها از هم پاشیده و در بیابانها پراکنده می شدند.

7⃣ خضاب خونین حسین(ع)

فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أَنَسِِ النَّخَعِیُّ فی تَرقُوَتِهِ، ثُمَ أنتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ فی بَوانی صَدرِهِ وَ رَماهُ سِنانٌ أَيضاً بِسَهمِِ فی نَحرِهِ فَسَقَطَ علیه السلام وَ جَلَسَ قاعِداً فَنَزَعَ السَّهمَ مِن نَحرِهِ و قَرَنَ کَفَّیهِ جَمیعاََ فَکُلَّمَا امتَّلَأَتا مِن دِمائِهّ؛ خَضَّبَ بِهِما رَأسَهُ و لِحیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ: "هکَذا أَلقَی اللهَ مُخَضَّباً بِدَمی مَغصُوباً عَلَیِّ حَقَی.
در همین اثنا بود که سنان بن انس نخعی نیزه خویش را در گودی گلوی امام فرو برد و سپس نیزه را خارج ساخت و آن را در استخوان های سینه آنجناب فرو کرد، پس از آن سنان، گلوی امام را هدف قرار داده و تیری رها کرد، تیر بر گلوی مبارک حسین(ع) خورد، حضرت بر روی خاک خونگرم کربلا افتاد، سپس برخاسته و بر روی زمین نشست و تیر را از زیر خون ها گرفت. هنگامی که کف دستانش لبریز از خون شد، آن خون را بر سر و صورت و محاسن خود مالید و در این هنگام می فرمود: به ملاقات خداوند نائل خواهم شد، در حالی که به خون خود آغشته ام و حقم را غصب کرده و مرا از آن محروم نموده اند.

8⃣ لرزه بر بدن خصم

فَقالَ عُمَرُ بنُ سَعدِِ لِرَجُلِِ عَن یَمینهِ: إِنزِل_ وَیحَکَ_ إِلَی الحُسَینِ فَأرِحهُ.
قالَ:
فَبَدَرَ إلَیهِ خُوَلیُّ بنُ یَزیدَ الأَصبَحِیُّ لَیَحتَزَّ رَأسَهُ فَأَرعَدَ.
عمربن سعد به مردی که در سمت راستش ایستاده بود، روی کرده و گفت: وای بر تو! از اسب پیاده شو و حسین را خلاص نما!
راوی گفت: خولی بن یزید اصبحی پیش دستی نمود و می خواست که قبل از هر کس دیگری سر حضرت را ببرد، ولی بدنش لرزید و نتوانست.

ادامه👇👇


#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
9⃣ کشته ای در غایت جمال و جلال

هلال بن نافع روایت کرده است که:
من در کنار لشکر ابن سعد_ که خدا او را لعنت کند_ ایستاده بودم. در این حال شخصی فریاد برآورد: ای امیر! مژده باد بر تو که شمر حسین را کشت!
هلال می گوید: من از صف لشکر ابن سعد بیرون آمدم، بالای سر حسین ایستادم. آن حضرت در حال جان کندن بود. به خدا سوگند، هرگز کشته ای به خون آغشته ای که زیباتر و نورانی تر از او باشد‌ ندیدم.
رواى گفت: شمر خطاب به لشکر خویش فریاد بر آورد: چرا منتظر ایستاده اید و کار حسین را تمام نمی کنید؟!
روای گفت: هنگامی که شمر فرمان حمله و کشتن امام را صادر کرد تمامی لشکر به امام هجوم برده و حمله کردند. ابتدا زرعه بن شریک با شمشیر بر کتف چپ امام زد، امام نیز با شمشیرخود زرعه را از پای در آورد.
شخص دیگری جلو آمد و با ضربه شمشیر بر دوش مبارک آن امام زد. شدت ضربه به حدی بود که امام با صورت بر زمین افتاد.
خیلی ناتوان شده بود به زحمت بلند می شد و باز بر زمین می افتاد.
📚مطالب راجع به قتلگاه سیدالشهدا علیه السلام در نقل تاریخ از کتاب لهوف سیدبن طاووس ص۱۶۵ تا ۱۷۰ نقل شده است.

📚منبع:
برگرفته از کتاب حسینیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحات ۵۵۱ الی ۵۶۱


#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
⚫️ متن مقتل وداع در شب عاشورا

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن إني لَجَالِسٌ فِي تِلْك الْعَشِيَّةَ الَّتِي قُتِلَ  أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَعِنْدِي عَمَّتٍي زَيْنَبُ تُمَرَّضُنِي إذِاعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍلَهُ وَعِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أبِي ذَرًّ وَهُوَيُعَالِجُ سَيْفَهُ وَيُصْلِحُهُ  /  امام علی بن الحسین علیه السلام می فرماید: درشب شهادت پدرم نشسته بود و عمّه ام زینب علیهما السلام نزد من بود و مرا مداوا می نمود. پدرم در خیمه ی خود نشسته بود و "جُون" غلام ابوذر در پیش او بود و شمشیر خود را صیقل می داد و رو به راه می‌کرد و پدر می فرمود :

يَا دَهْرُأُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلي كَمْ لَكَ بِالْإشْرَاقِ وَالْأصِيلي  مِنْ صَاحِبٍ أَؤ طَالِبٍ قَتِيلي /  ای روزگار اف بر تو که چقدر در دوستی بی وفایی! چقدر صبحگاهان و شامگاهان همنشین و جوینده خود راه به کشتن دادی.

وَأَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتُ مَاسَمِعْتُ وَهِيَ امْرَأَةٌ وَمِنْ شَأْنِ النِّسَاءِالرَّقَّةُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا / امّا عمّه ام آن چه من شنیدم شنید. او یک زن بود و زنان قلب لطیفی دارند. نتوانست جلوی خود را بگیرد.

فَقالَتْ بِه أَبِي أَنْتَ وَأُمي يا أبا عَبْدِالله/ ای ابا عبدالله! مادر و پدرم فدای تو باد.

أَسَتُقْتَلُ / آیا کشته می شوی؟

نَفْسيِ فِداك هَذا کلام مَن اَیقَنَ بِالقَتل / جانم فدای تو باد. این کلام کسی است که یقین به کشته شدن دارد!

فَقالْ عَليه السلام / فرمود:

نَعَمْ يا أُختاهُ / آری. ای خواهر.

فَقال زينبُ / حضرت زینب(س) عرضه داشت:

وَاثُكْلَاهُ / وای از این مصیبت!

لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ / کاش مرگ زندگی مرا می‌گرفت.

الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةٌ وَمَاتَتْ أَبِي عَلِيُّ وَمَاتَتْ أَخِي الْحَسَنُ / گویی امروز است که مادرم فاطمه وفات نموده است و پدرم علی نیز از دنیا رفته است و برادرم حسن هم رحلت کرده است.

يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَثِمَالَ الْبَاقِي /  ای جانشین گذشتگان و تکیه  گاه بازماندگان!

فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ فقَالَ لَهَا / امام حسین(ع) به خواهرش نگریست و فرمود:

يَاأُخَيَّةُ / ای خواهر عزیزم!

لَايُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَتَرَقْرَقَتْ عًيْنَاهُ بِالدُّمُوعٍ / مبادا شیطان صبر تو را بر باید ! بعد چشمان حسین پر از اشک شد.

ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَهَوَتْ أِلَي جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَخرَّتْ مَغْشِيّاًعَلَيْهَا / پس به صورت خود سیلی زد دست بر گریبان برد گریبان چاک نمود و بی هوش بر روی زمین افتاد.

أَبِي خَيْرٌمِنَّي وُأُمَّي خَيْرُمِنَّي وَأَخِي خَيْرٌمِنَّي وَلِي وَلِكُلَّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ الله أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا ةَوَسيرها / پدرم از من بهتر بود و مادرم از من بهتر و برادرم نیز از من بهتر (همه از دنیا رفتند) و رسول صلی الله برای من و هر مسلمانی آسوده و مقتدا است. با این کلمات خواهر را آرام نمود و تسکین بخشید.

زنانی که صدای امام حسین علیه السلام را شنیدند گریستند و به صورت هایشان سیلی زدند گریبان چاک کردند و امّ کلثوم مدام ناله می کرد.

وا مُحَّمدا / ای وای جدّم محمّد!
وا عليا / ای وای پدرم !
وا أُماها / ای وای مادرم!
واأَخاها / ای وای برادرم!
وا الحسين / ای وای حسینم!


#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
🔳 وقایع شب عاشورا در نقل الفتوح

امير المؤمنين حسين* (ع) آن ساعت نشسته بود و سر بر زانو نهاده و در خواب بود. خواهر آن حضرت زينب خاتون بر سر بالين برادر آمد و گفت: يا ابن رسول الله، اى برادر، لشكر خصم آمدند. اينك نزديک رسيدند. حسين بن على (ع) فرمود: اى خواهر، در اين لحظه كه چشم من گرم شد جدّ خود محمّد مصطفى (ص)، پدر خويش على مرتضى (ع)، مادر پاكيزه سيرت خود فاطمه زهرا و برادر والا گهرم حسن مجتبى (ع) را به خواب ديدم كه همه با هم بودند و مرا گفتند اى حسين! خوشدل باش كه هم در اين نزديكى به نزد ما خواهى آمد، اين سخن از ايشان مى‏شنودم كه تو مرا بيدار كردى. اى خواهر، يقين بدان كه مفارقت شما نزديك آمده است.
زينب فرياد برآورد و طپانچه بر وى زد و نوحه و زارى آغاز نهاد. آن حضرت فرمود:
اى خواهر! خاموش باش و زارى مكن كه اگر اين قوم آواز تو بشنوند، شماتت كنند. پس، روى به برادر خويش عبّاس آورد و گفت: اى برادر، برو و از اين قوم بپرس كه به چه كار آمده‏ايد؟
عبّاس به برادران خويش فرمود: با من باشيد. پس همگى برنشستند و برابر لشكر عمر سعد شدند و پرسيدند: غرض آمدن شما چيست؟
گفتند: فرمان عبيد الله رسيده است كه بيعت يزيد بر حسين بن على (ع) و برادران او عرضه كنيد اگر قبول كنند، فهو المراد و الّا با ايشان جنگ كنيد.
عبّاس گفت: ساعتى صبر كنيد تا بازگردم و اميرالمؤمنين حسين (ع) را خبر دهم.
آن قوم جابه ‏جا توقّف كردند. عبّاس نزديک برادر آمد و سخن ايشان باز گفت. آن حضرت سر در پيش افکند. عبّاس ايستاده بود و اصحاب اميرالمؤمنين با اين قوم سخن همى گفتند. حبيب بن مظاهر الأسدى ايشان را مى‏گفت: بد قومى خواهيد بود روز قيامت كه به حضرت بارى تعالى رسيد؛ چه فرزند پيغمبر او، اهل بيت اتقيا، شيعه ابرار، و اصحاب اخيار او را كشته باشيد.
و اميرالمؤمنين حسين (ع) تشنه لب نشسته بود و در كار جنگ با آن قوم انديشه مى‏كرد. پس، برادر خود عبّاس را فرمود: اى برادر، مى‏خواهم كه يک امشب كه در پيش است عبادت كنم و از خداى تعالى آمرزش خواهم و از او- جلّ و علا- در اين محاربه با اين جماعت مدد و معونت و ظفر و نصرت طلبم. تو را به نزد اين قوم مى‏بايد رفت و از ايشان درخواست كرد كه يک امروز باز گردند و امشب ما را مهلت دهند تا فردا بامداد روى به كارزار آريم.
عبّاس به نزد آن قوم آمد و اين معنى با ايشان باز گفت و التماس كرد كه باز گردند و باقى آن روز و آن شب مهلت دهند. عمر سعد شمر را گفت: چه مصلحت مى‏بينى، ايشان را مهلت دهيم يا نه؟
شمر گفت: امير تويى من چه دانم؟
عمر سعد گفت: كاشكى من امير نبودمى و در اين مهلكه نيفتادمى.
عمرو بن حجّاج زبيدى گفت: سبحان الله! اگر اين جماعت كه ما را به ايشان جنگ فرموده‏اند، ترک بودندى اين قدر درخواست كردندى، واجب بودى كه التماس ايشان به اجابت مقرون داشتندى فكيف كه اهل بيت محمّد مصطفايند.
عمر گفت: ايشان را خبر دهيد كه اين التماس شما را به اجابت مقرون داشتم و تا فردا بامداد مهلت دادم. آنگاه گفت تا لشكر بازگردند.
چون لشكر عمر سعد بد گهر بازگشت، اميرالمؤمنين حسين (ع) آن شب را در طاعت و عبادت زنده داشت. گاه در ركوع و گاه در سجود مى‏گريست و تضرّع مى‏كرد و از خداى تعالى آمرزش و عفو مى‏خواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه او همچنين آن شب را در طاعت و عبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه در نماز بودند و از خداى تعالى آمرزش مى‏طلبيدند.

📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۰۱


#حضرت_سیدالشهدا_ع

لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
sh10-2-maghtal,roze2-mohamadi
⚫️ مقتل خوانی شب دهم محرم
🎤دکتر حسین محمدی فام
🍃 محرم ۹۴

#مداحی_عالمانه
@maddahialemane
www.mohammadifam.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣 مقتل خوانی ظهر عاشورا آیت الله جوادی آملی


لینک کانال در تلگرام:
www.tgoop.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
2025/07/07 18:20:52
Back to Top
HTML Embed Code: