Telegram Web
Forwarded from [مطالعات‌کودک‌و‌طبیعت] (Mohammad Azimi)
سخنرانی عبدالحسین وهاب‌زاده در موسسه پژوهشی کودکان دنیا|تابستان ۱۴۰۲
Forwarded from [مطالعات‌کودک‌و‌طبیعت] (Mohammad Azimi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی عبدالحسین وهاب‌زاده /نگار مونسان
Forwarded from [مطالعات‌کودک‌و‌طبیعت] (Mohammad Azimi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی عبدالحسین وهاب‌زاده
Forwarded from تکامل و فلسفه
بازی را جدی بگیریم

نظریه‌ای برای چگونگی تکامل بازی


چرا و چگونه بازی طی فرایند تکامل شکل گرفت؟ پاسخ‌های متنوعی به این پرسش داده شده اما یکی از جالب‌ترین آنها اخیرا با عنوان «اطلاعات و محیط: چارچوبی نظری برای تکامل بازی» در نشریه مطالعات علوم عصبی و زیست‌رفتاری منتشر شده است.

طرح مسأله:
احتمالا با دیدن بازی‌ بچه‌گربه‌ها همه می‌پذیرند که بازی کردن مختص گونه‌ی انسان نیست. اما دامنه‌ی آن بسیار گسترده‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کنیم. علاوه بر پستانداران و برخی پرندگان، بازی در بسیاری از گونه‌های دوزیستان، خزندگان، ماهی‌ها و حتی برخی از بی‌مهرگان نیز رصد شده است.

بنابراین تنوع شگفت‌انگیز انواع بازی‌ها در گونه‌هایی تا این حد متنوع این پرسش را پیش می‌نهد که فایده‌های بازی چه بوده که به‌رغم هزینه‌هایی مانند صرف انرژی، صدمات احتمالی، شکار شدن، و حتی انتقال و گسترش عفونت‌ها، باقی مانده است؟

نویسندگان مقاله معتقدند که این تنوع تبارشناختی بازی‌ها در گونه‌های مختلف نیازمند نظریه‌‌ای‌ست که بتواند تمامی انواع سه‌گانه‌ی بازی (بازی‌های حرکتی مانند: جست و خیز‌های بزغاله؛ بازی با اشیاء مانند: بازی گربه با گلوله‌ی کاموایی، و بازی‌های جمعی مانند: کُشتی گرفتن دو توله ببر یا دو بچه شامپانزه) را توضیح دهد.

معمولاً در متون مختلف در مقابل هزینه‌های ذکرشده به فایده‌های بازی در چهار سطح اشاره می‌شود: اینکه بازی ۱. به رشد فیزیکی فرد کمک می‌کند، ۲. درس‌آموز است و شناخت فرد را بالا می‌برد، ۳. فرد را برای رویدادهای نامنتظره آماده می‌کند و رفتارهای نوآورانه را در چنین شرایطی تقویت می‌کند، و ۴. رفتارهای اجتماعی و همکاری را تقویت می‌کند.

با توجه به تنوع هزینه‌ها، تنوع فایده‌ها، تنوع بازی‌ها، و تنوع جانورانی که بازی می‌کنند نیاز به یک نظریه‌ی جامع و چارچوب نظری کلی برای پوشش دادن این تنوع‌ها داریم.
 
خلاصه‌ی نظریه‌:
طی بازی محتوای اطلاعاتی اُموِلت برای جاندار سازماندهی می‌شود و اطلاعات جاندار از محیط پیرامونش افزایش می‌یابد. (در ادامه می‌بینیم که"امولت" محیط‌زیست بی‌واسطه‌ای است که جاندار با آن تبادل اطلاعات دارد و بنابراین ترجمه آن به "محیط‌زیست" که محیط عمومی‌تر است صحیح نیست.)

این نظریه مبتنی است بر نظرات زیست‌شناس و فیلسوف دانشگاه هامبورگ در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، یاکوب فون اوکسکول که نظریه‌ای داشت با نام «اُموِلت». هر جانداری در امولت منحصربه‌فرد خود، که یک سیستم پردازش اطلاعات است، زندگی می‌کند. مثلاً دختر خانواده در امولتی متفاوت از سایر خواهران و برادران ساکن همان خانه زندگی می‌کند زیرا مثلاً در امولت یا سیستم پردازش اطلاعات دختر، اسباب‌بازی‌های شخصی، غذاهایی که در دسترس دارد و بیشتر از آنها تغذیه می‌کند، برادر، و پدر و مادر و غیره قرار دارد که کاملاً متفاوت از امولت پسر در همین خانواده است.

مطابق این نظریه، که مورد توجه و استفاده‌ی فیلسوفانی مانند مارتین هایدیگر و موریس مرلوپونتی هم قرار گرفت جانور از طریق نشانه‌های ادراکی به نشانه‌های حرکتی با محیط خود تعاملات بازخوردی همیشگی دارد.
در این پژوهش محققان یک مدل شبیه‌سازی کامپیوتری طراحی کردند و عملاً نشان دادند که از بازی‌های اجتماعی پیچیده محصول تکامل زیستن در امولت‌هایی است که فرد با موقعیت‌های همکاری و رقابت مواجه بوده است.
امولت، طی دوران رشد کودک با شدت زیادی گسترش می‌یابد و بنابراين ‌محرک‌های حسی و حرکتی بیشتری باید پردازش شوند. نقش بازی آن است که با افزایش اندرکنش فرد با امولتِ در حال گسترش، محتواهای در حال اضافه شدن را به اطلاعات تبدیل کند.

اهمیت عملی این نظریه:
از کاربردهای مهم این نظریه فهم بهتر نقش بازی در جهان در حال تغییر است. هرچند امولت هر انسان منحصربه‌فرد است اما در گذشته‌ها افراد یک فرهنگ طی چند نسل متوالی در امولت‌های نسبتاً مشابهی زندگی می‌کردند. اکنون در شرایطی هستیم که با گسترش روزافزون تغییرات محیطی امولت هر فرد نسبت به امولت افراد نسل گذشته بسیار متفاوت است. گوشی‌های همراه در امولت نسل گذشته جایی نداشتند در حالیکه جایگاهی مرکزی در امولت بسیاری از نوجوانان امروزی دارد. اگر مطابق با این نظریه بپذیریم که بازی نقشی اساسی در اندرکنش با امولت در حال گسترش دارد نقش روزافزون بازی در زندگی کودکان آشکارتر می‌شود. و از آنجا که در جهان پیش رو تنهایی انسان‌ها از معضلات مهم روان‌شناختی است نقش بازی‌های گروهی نیز برجسته‌تر می‌شود.
در حالیکه بازی‌های کامپيوتری نقشی کلیدی در ورود به جهان دیجیتال دارند و به همین دلیل نیز گسترش بیشتر آنها مطابق این نظریه قابل تبیین است اما از آنجا که ساختار ذهنی انسان با چنین سرعتی تغییر نمی‌کند یگانه راه مصونیت از مشکلات روان‌شناختی پیش رو هموار ساختن راه بازی‌های گروهی کودکان در محیط‌های طبیعی است.

هادی صمدی
@evophilosophy  
Forwarded from تکامل و فلسفه
عوارض سرگرم کردن نوزادان با صفحات نمایش‌گر:
تأثيرات بالقوه‌ی آن در تکامل انسان


قوای حسی ما محصول میلیون‌ها سال تکامل زیستی‌ است. اما اکنون وارد جهانی یکسره متفاوت از آنچه با آن سازگار شده بودیم، شده‌ایم. امروزه ابرمحرک‌هایی مانند تلویزیون یا گوشی‌های همراه، بیشتر انسان‌ها را محاصره کرده‌اند. به این ابزارها ابرمحرک می‌گویند زیرا حجم نامتعارفی از رنگ‌ها و صداها و موضوعات بسیار جالب و سرگرم‌کننده را پشت سر هم به نمایش می‌گذارند. نتیجه‌ی آن هم چیزی نیست جز اعتیاد به آن و بی‌علاقگی به زندگی طبیعی، درست به‌سان اعتیاد به موادمخدر در فردی که ترجیح می‌دهد به جای گشت‌وگذار در طبیعت و بالابردن سطح متعارف برخی هورمون‌ها، با مصرف موادمخدر در یک محیط بسته تجربه‌های شدید لذت را در کوتاه‌مدت تجربه کند.

مطابق پژوهشی که اخیراً نتایج آن منتشر شده نوزادان و کودکان نوپایی که در معرض تماشای تلویزیون یا ویدئو قرار می‌گیرند رفتارهای حسی نامتعارفِ بیشتری از خود نشان می‌دهند؛ به فعالیت‌های طبیعی بی‌علاقه می‌شوند؛ دائماً در جست‌وجوی محرک‌های شدیدتر در محیط پیرامونی بوده؛ و جویای صداهای بلندتر و نورهای تندترند.

مطابق این پژوهش، هر چه مواجهه‌ی کودک با صفحات نمایش‌گر در سنین پایین‌تر رخ دهد صدمات حسی آن بیشتر است.

به‌طور متعارف بازی‌های فیزیکی و به‌ویژه بازی‌هایی که دست در آنها نقش مهمی دارد باعث ایجاد و پیشرفت انواع جدیدی از تفکرات در کودک می‌شوند. کم‌رنگ شدن این بخش در بازی کودکان باعث ضعف تفکر می‌شود و وقتی جایگزین این بازی‌ها، بمباران کودک با رنگ‌ها و صداهای صفحه نمایش باشد تعامل حسی کودک با جهان نیز صدمه خواهد دید.

طی تکامل انحراف از مسیرهای متعارف پدیده‌ای رایج بوده است. اما این تغییرات گاهی طی صدها و بلکه میلیون‌ها سال رخ داده‌اند. تغییراتی که اکنون طی یک سده‌ی گذشته شاهد آن بوده‌ایم و طی سال‌های پیش‌ِرو و با ورود به جهان متاورس شدیدتر نیز خواهند بود، در هیچ دوره از تاریخ تکاملی انسان همتایی ندارد. عوارض دقیق این تغییرات طی دهه‌های آتی است که مشخص خواهد شد؛ اما اکنون نیز می‌توان پیش‌بینی‌هایی داشت.

از یک منظر نوعی هم‌تکاملی میان ژن‌ها، فرهنگ‌ها، و تکنولوژی‌ها در جریان است و احتمالاً در چند دهه‌ی آتی عموم افراد جامعه با چنین ساختارهای حسی و تفکری جوامع انسانی را شکل می‌دهند و مفهوم "نرمال" در آن زمان به نحوی اساسی متفاوت با امروز خواهد بود؛ چنانکه از هم‌اکنون نیز تفاوت‌های روانشناختی نسل زِد و نسل آلفا با نسل‌های قبلی توسط داده‌های تجربی متعددی به ثبت رسیده است. به‌عنوان نمونه، تنهایی در انسان‌ها رو به افزایش، و متناظر با آن اندرکنش انسان با صفحات نمایش نیز رو به افزایش است؛ که به نوبه‌ی خود در مسیری بازخوردی، تنهایی را افزایش می‌دهد.
 
از منظری دیگر تغییراتی در این حد گسترده در آنچه طی میلیون‌ها سال فرایندهای تکاملی در نوع انسان ابقا شده است ممکن است به نیک‌زیستی او ختم نشود. توجه کنیم که فرایند تکامل به نیک‌زیستن انسان‌ها توجهی ندارد زیرا "نیک" و "بد" و "رضایت" و "عدم‌رضایت" در جهان زیستی معنایی ندارند.

بنابراین معقول‌تر به نظر می‌رسد که به راحتی با هر نوع تغییری که مد می‌شود هم‌گام نشویم. به توصیه‌ی قابل استنباط از این پژوهش گوش فرا دهیم و ساعات مواجهه‌ی کودکان با صفحات نمایش را کم کنیم و درعوض ساعات بازی‌های فیزیکی و جمعی کودکان در محیط‌های طبیعی را افزایش دهیم.

پژوهشگران این پژوهش معتقدند نتایج این پژوهش می‌تواند به درک بهتری از بیش‌فعالی و اوتیسم نیز بیانجامد. مثلاً این پرسش مطرح است که ممکن است از علل افزایش بیش‌فعالی و اوتیسم در جوامع، افزایش ساعات مواجه‌ی کودکان با صفحات نمایش‌گر باشد؟!

هادی صمدی
@evophilosophy
نگاهی نو و مبتنی بر زیست‌شناسی انسان به کودکی
Forwarded from تکامل و فلسفه
علت هوش بالای کلاغ‌ها!
اهمیت بازی‌های گروهی در کودکان

قبل از پرداختن به علت هوش بالای کلاغ‌ها که یافته‌های آن در نشریه‌ی پرنده‌شناسی منتشر شده، نگاهی بیاندازیم به فرضیه‌‌ای درباره‌ی تکامل هوشمندی در انسان که به فرضیه‌ی «هوش اجتماعی» و گاه «مغز اجتماعی» موسوم است. مطابق این فرضیه علت هوشمند شدن انسان‌ها در بدو امر نه افزایش توانایی برای حل مسائل فیزیکی در محیط‌زیست، بلکه پردازش روابط میان اعضای گروه، و همچنین تحلیل و عرضه‌ی راه‌حل‌هایی برای مسائلی که در حوزه‌ی میان‌فردی و اجتماعی مطرح بوده است. این فرضیه دسته‌ی بزرگی از داده‌های تجربی را توضیح می‌دهد.

مثلاً وقتی در آزمایشی کودکان ۲ تا ۳ ساله را با شامپانزه‌ها و اورانگ‌اوتان‎ها مقایسه کردند نتایج گواه آن بود که در حل مسائل فیزیکی تفاوت فاحشی میان آنها نیست اما در مواجهه با مسائل مربوط به تشخیص روابط میان افراد، کودک انسان بر بسیاری از دو گونه‌ی دیگر برتر بود؛ گواهی بر اینکه در مراحل رشد، تشخیص روابط اجتماعی زودتر از حل مسائل فیزیکی به کار انسان می‌آمده است.

اکنون برای این فرضیه شاهدی از جهان جانوران نیز داریم که بر استحکام آن می‌افزاید. از دیرباز کلاغ‌ها را جانورانی باهوش معرفی می‌کردند. اما در دهه‌های اخیر از طریق آزمایش مشخص شد که این هوشمندی کلاغ‌ها افسانه نیست و حظی از واقعیت دارد.

پژوهش اخیر نشان می‌دهد که اولاً، کلاغ‌ها به‌طور مکرر در مکان‌های جستجوی غذا، چه در یک مکان یا در مکان‌های مختلف، یکدیگر را ملاقات می‌کنند و بنابراین همانند انسان‎‌ها موجوداتی بسیار اجتماعی‌اند. ثانیاً، دسته‌های کلاغ‌ها از زیرگروه‌هایی تشکیل می‌شود اما این زیرگروه‌ها پویا هستند و اعضا گاه از آنها خارج شده و وارد گروه‌های دیگر می‌شوند. بااین‌حال سلسله‌مراتبی وجود دارد که در موقع غذاخوردن و رقابت بر سر غذا اهمیت دارد. (اخیراً مک‌کافری در کتابی در تکامل فرهنگی به نام رقص نوآوری پویایی گروه‌های انسانی در از‌هم‌گسستن و متحد‌شدن‌های مکرر را از مهم‌ترین دلایل تکامل گونه‌ی انسانی معرفی می‌کند.) به‌علاوه گروه‌های کلاغ‌ها نیز براساس سلسله‌مراتبِ سلطه، رتبه‌بندی شده‌اند و پیوندهای اجتماعی ساختاریافته‌‌ای‌ دارند. ثالثاً، کلاغ‌ها اعضای گروه‌های سابق و روابط میان آنها را در طول سال‌ها به‌خاطر می‌سپارند؛ نه فقط روابط خود با آنها را بلکه روابط میان دیگران را درک می‌کنند و به یاد می‌آورند. به‌این‌ترتیب کلاغ‌ها در جلب حمایت دیگران در درگیری‌ها، از دانش اجتماعی خود بهره‌می‌برند.

ازاین‌رو، فرضیه‌ی هوش اجتماعی، به‌عنوان هوش ابتدایی و اصلی، می‌تواند هوشمندی کلاغ‌ها را که در چنین روابط پیچیده‌ای از روابط میان‌فردی و اجتماعی زندگی می‌کنند تبیین کند.

کشف این روابط شگفت‌انگیز در جهان کلاغ‌ها به خودی خود زیباست. اما درس‌های زیادی برای پرورش کودک انسان نیز دارد.

درس‌های عملی در هدایت بازی کودکان

اگر آن‌چنان که در ابتدا گفته شد، منشاء اصلی هوشمندی در انسان فشار تکاملی برای تشخیص روابط میان افرادِ گروه و تنظیم بهینه‌ی روابط خود با دیگران باشد پرورش این نوع هوشمندی باید مقدم بر هر نوع هوشمندی دیگری درنظر گرفته شود. کودکانی که به تنهایی، یا در گروه‌های بسیار کوچک بزرگ می‌شوند و بازی می‌کنند شرط لازم را برای پرورش هوش اجتماعی ندارند. این در حالی‌ست که در جهان پیش رو، کاملاً خلاف تصور شایع، هوش‌مندی اجتماعی کارآمدی بالاتری می‌طلبد. زیرا با افزایش اتوماسیون و هوش مصنوعی بسیاری از حرفه‌ها به ماشین‎ها و کامپیوترها سپرده می‌شود اما روابط میان‌فردی چیزی نیست که قابل برون‌سپاری باشد. بنابراین، صِرف برخورداری از مهارت‌های دیجیتال تضمین‌کننده‌ی موفقیت در جهان دیجیتال نخواهد بود. آنچه کودکان در بازی‌های کامپیوتری می‌آموزند ممکن است برای موفقیت در جهان آتی لازم باشد اما قطعاً کافی نیست. میلیون‌ها سال تکامل هوش اجتماعی چنان در تاروپود ذهنی ما نهفته است که با تغییراتی در یک یا دو دهه از بین نمی‌رود. بخشی از نسل آینده ممکن است در انزوا و در جهان دیجیتال زندگی کنند اما آن بخشی مسیر به‌زیستی را طی می‌کنند که از مهارت‌های ارتباطی قوی‌تری برخوردار باشند.

آموزش این مهارت‌ها، برای کسی که در کودکی از آنها برخوردار نبوده، اگر ناممکن نباشد بسیار سخت خواهد بود. کافی است قدری آینده‌نگری به خرج دهیم و کم‌هزینه‌ترین کار ممکن را برای کودکان امروز انجام دهیم و امکان بازی‌های گروهی را در محیط‌های طبیعی از آنان دریغ نکنیم. 
     
هادی صمدی
@evophilosophy
Forwarded from [مطالعات‌کودک‌و‌طبیعت] (Mohammad Azimi)
تجربهٔ طبیعت در کودکی را می‌باید یک حق مسلم مادرزاد دانست، همچون حق برخورداری از والدین، سرپناه، آب و غذای سالم، چراکه عیناً مانند آنها تأثیر بود و نبودش بر زندگی دیرپاست و کمبودش را در بزرگسالی به‌دشواری، آن هم ناقص، شاید بتوان جبران کرد. اما در کمال حیرت باید گفت که به این یکی، همچون دیگر حقوق مادرزاد، توجه نشده و در قوانین و رویه‌های تربیتی و پرورشی مغفول مانده است. کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک حتی به‌اشاره هم بدان نپرداخته است؛ غفلتی که موجب حیرت می‌شود. شاید بتوان چنین توجیه کرد که تا همین چندی پیش و نیم‌قرن اخیر برخورداری از این موهبت بدیهی بوده و بدون نیاز به توجهی ویژه تأمین می‌شده است، همچون هوا که برخورداری از آن بدیهی است.

حق مادرزاد | استیون کلرت | ترجمۀ عبدالحسین وهاب‌زاده، سیدمصطفی چشمی، روشنک شهریاری | نشرنو، چاپ دوم ۱۴۰۱، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۸۴ صفحه مصور| سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت
امروز مدارس طبیعت یازده ساله شدند.به امید بالیدن هرچه بیشتر آنها و به امید اینکه کودکی از قید دیوارهای کلاس برهد و بازی از سرگیرد.تنها بازی است که کودکان به سامان می‌پرورد.
میل به بازی، بخش اصلی روش طبیعی کودکان برای خودآموزی است. در نیم قرن اخیر یا بیشتر، ما هر روز شاهد کاهش بیشتر و پیوسته آزادی کودکان برای بازی بوده‌ایم و به تبع آن یک روال پیوسته از سلامت ذهنی-جسمانی جوانان نمایان شده است. اگر این روند ادامه پیدا کند خطر جدی که ما را تهدید می‌کند تولید نسل‌های از بزرگسالان خواهد بود که قادر به یافتن مسیر زندگی خود نیستند.
▪️منبع:
[پیتر گِرِی| یادگیری آزاد| ترجمه مهدی غلامی|فصل اول: چه بر سر کودکی آورده‌ایم؟]

@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت‌
درسهایی از مدرسه طبیعت

احتمال رشد یک درخت تنومند در سایه یک درخت تنومند دیگه بسیار کمه و این فقط مربوط به درختان نیست.کودکان برای رشد مستقل نیازمند رهایی از کنترل والدین‌اند.کم نیستند فرزندان بزرگانی در اطرافمان که بزرگ نشده‌اند و اگر چیز درخوری شده‌اند با نابودی خود در یک فرایند دردناک و ذوب در والد به جایی رسیده‌اند.ما فقط به بزرگانی اندک نیاز نداریم بلکه خواستار جهانی هستیم که هرکس خود باشد.این جهانی بس دلپذیرتر ،سالمتروپویاتر خواهد بود.
اکنون ده سال از نخستین کارگاه تسهیلگری کودک و طبیعت میگذرد,ده سال پر تب و تاب و سازنده که ثمره تلاش خیل عظیمی از باورمندان به توانایی‌های طبیعی کودک است.همچنان امیدوار و رو به پیش باشید که طلایه‌دار دوران جدیدی از نگاه به کودکید.
2024/12/02 06:29:44
Back to Top
HTML Embed Code: