🤍
مهم ترين کاری که
يک پدر می تواند برای فرزندانش
انجام دهد، اين است که
عاشق مادرشان باشد...
چون بچه ها با لبخند مادر
می‌خندند و با گريه اش می‌گریند...
👤تئودور هسبورگ
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
مهم ترين کاری که
يک پدر می تواند برای فرزندانش
انجام دهد، اين است که
عاشق مادرشان باشد...
چون بچه ها با لبخند مادر
می‌خندند و با گريه اش می‌گریند...
👤تئودور هسبورگ
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
🤍
پدر نوشته میشود،
پدر صدایش میزنیم،
ولی پشت خوانده میشود،
پناهِ بی کسی ها و آرامشِ تشویشها
و امنیتِ زندگی خوانده میشود؛
مینویسم پدر، شما بخوانید،
کوهی که همیشه پشتمان ایستاده
و هیچ چیز تکانش نمیدهد...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
پدر نوشته میشود،
پدر صدایش میزنیم،
ولی پشت خوانده میشود،
پناهِ بی کسی ها و آرامشِ تشویشها
و امنیتِ زندگی خوانده میشود؛
مینویسم پدر، شما بخوانید،
کوهی که همیشه پشتمان ایستاده
و هیچ چیز تکانش نمیدهد...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤎
امروز و هر روز ،
برات از خدا می‌خوام که،
دلت خالی از غم باشه ...
فکرت خالی از نگرانی،
زندگیت پُر از شادی،
بدنت سالم و بدون هیچ مریضی،
و روزت سرشار از نعمت باشه...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
امروز و هر روز ،
برات از خدا می‌خوام که،
دلت خالی از غم باشه ...
فکرت خالی از نگرانی،
زندگیت پُر از شادی،
بدنت سالم و بدون هیچ مریضی،
و روزت سرشار از نعمت باشه...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🤍
عشق به خودت، بزرگ‌ترین قدرتیه که داری، هرگز اجازه نده کسی یا چیزی این قدرت رو در تو تضعیف کنه. وقتی خودتو دوست داری، هیچ چیزی نمیتونه سد راهت بشه....
#زندگی_زیبای_روستایی
#نمایی_کوتاه
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
عشق به خودت، بزرگ‌ترین قدرتیه که داری، هرگز اجازه نده کسی یا چیزی این قدرت رو در تو تضعیف کنه. وقتی خودتو دوست داری، هیچ چیزی نمیتونه سد راهت بشه....
#زندگی_زیبای_روستایی
#نمایی_کوتاه
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
۰۰۰
پدر كه مُرد، داداش آبتين، برادر بزرگم، خانه نبود. رفته بود خارج. براى درس رفته بود اما جاگير شده بود و برنگشته بود. سالها او را نديده بوديم. وقتى رفت ٣٠ سالش بود و پدر كه مرد، ٤٠ ساله شده بود. تماس گرفتم و گفتم:
- بابا مرد آبتين...
سكوت كرد. خانه‌اش در بندرگاه بود.
وقتى سكوت كرد صداى مرغ دريايی آمد. سپس گفت:
- كارامو درست مى‌كنم ميام.
دوباره صداى مرغ دريايی آمد. و باز گفت:
- خودمو به تشييع جنازه مى رسونم
گفتم:
- جنازه نداره
گريه كردم. گفتم:
- جنازه‌ش پيدا نشده.
باز صداى مرغ دريایی آمد. صداى باد هم آمد. فكر كردم روز است اما خانه‌اش تاريك است و پرده‌هاى پنجره‌ی خانه‌اش از باد ساحلى تكان مى‌خورد. گفت:
- ميام بريم پيداش كنيم
آفتاب به شيشه‌ی ساعت ديوارى خورده بود و سايهی ساعت را روى ميز انداخته بود. سايه عقربه‌ها و عددها روى ميز افتاده بود. گفتم:
- حتما بيا. دلمون برات تنگه...
چهار روز بعد زنگ خانه را زدند. مريم خواهر کوچکم رفت در را باز كرد. صداى جيغش ترساندمان. داد مى‌زد: بابا... بابا.
همه دويديم توى حياط. بابا بود. موهاش آشفته بود. حرف نمى‌زد. چشم‌هاش قرمز بود. خواهرم چنان بغلش كرده بود و مى بوسيدش كه نمى‌توانست كارى كند. حتی يك كلمه هم حرف نزد.
مادرم صورتش را چنگ كشيد. گفت:
- هوشنگ... هوشنگ...
و بابام را بغل كرد و دست و صورتش را بوسيد. بابا باز هم حرف نزد. فكر كردم شوكه شده است. چشم‌هاش سرخ و خون گرفته بود. بى‌صدا اشك مى‌ريخت. برديمش خانه. خوشحال بوديم كه زنده است. توى آشپزخانه، پشت ميز نشسته بوديم. بخشى از سايهی عدد دوازده ِ ساعت، روى روميزى سفيد و بخشى‌ش روى سينه‌ی بابا افتاده بود. سايهی عقربه‌ی ثانيه شمار از روى سينه‌اش مى گذشت كه نگاهم كرد. چشمش جوشيد. مادرم چاى آورد. استكان چاى را گذاشت توى سايه‌ى پرنور شيشه ساعت كه روى ميز مى‌لرزيد. نور آفتاب به استكان چاى افتاد. بابا هنوز ساكت بود.
مادر گفت:
- گفتن فقط پنج تا جنازه سالم مونده. همه‌ی مسافراى هواپيما تيكه‌تيكه شده بودن. عكساشو نشونمون دادن.
و گريه كرد. صداى تيك‌تيك ساعت آمد. ادامه داد:
- چايی‌‌تو بخور...
بابا به مادر نگاه كرد. خم شد روى ميز، دست مادر را گرفت و با انگشت، پشت دستش را نوازش كرد. اشك از چشمش افتاد روى سايهی عدد دوازده. اشك در بافت روميزى پخش شد. سپس گفت:
- من بابا نيستم مامان. آبتينم.
و سرش را پايين انداخت.
مادر دستش را پس كشيد. سايهی عقربه دقيقه شمار روى استكان چاى افتاد. كسى حرف نمى‌زد.
از آستين كت داداش آبتين صداى مرغ دريايی مى‌آمد.
#علیرضا_روشن
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
پدر كه مُرد، داداش آبتين، برادر بزرگم، خانه نبود. رفته بود خارج. براى درس رفته بود اما جاگير شده بود و برنگشته بود. سالها او را نديده بوديم. وقتى رفت ٣٠ سالش بود و پدر كه مرد، ٤٠ ساله شده بود. تماس گرفتم و گفتم:
- بابا مرد آبتين...
سكوت كرد. خانه‌اش در بندرگاه بود.
وقتى سكوت كرد صداى مرغ دريايی آمد. سپس گفت:
- كارامو درست مى‌كنم ميام.
دوباره صداى مرغ دريايی آمد. و باز گفت:
- خودمو به تشييع جنازه مى رسونم
گفتم:
- جنازه نداره
گريه كردم. گفتم:
- جنازه‌ش پيدا نشده.
باز صداى مرغ دريایی آمد. صداى باد هم آمد. فكر كردم روز است اما خانه‌اش تاريك است و پرده‌هاى پنجره‌ی خانه‌اش از باد ساحلى تكان مى‌خورد. گفت:
- ميام بريم پيداش كنيم
آفتاب به شيشه‌ی ساعت ديوارى خورده بود و سايهی ساعت را روى ميز انداخته بود. سايه عقربه‌ها و عددها روى ميز افتاده بود. گفتم:
- حتما بيا. دلمون برات تنگه...
چهار روز بعد زنگ خانه را زدند. مريم خواهر کوچکم رفت در را باز كرد. صداى جيغش ترساندمان. داد مى‌زد: بابا... بابا.
همه دويديم توى حياط. بابا بود. موهاش آشفته بود. حرف نمى‌زد. چشم‌هاش قرمز بود. خواهرم چنان بغلش كرده بود و مى بوسيدش كه نمى‌توانست كارى كند. حتی يك كلمه هم حرف نزد.
مادرم صورتش را چنگ كشيد. گفت:
- هوشنگ... هوشنگ...
و بابام را بغل كرد و دست و صورتش را بوسيد. بابا باز هم حرف نزد. فكر كردم شوكه شده است. چشم‌هاش سرخ و خون گرفته بود. بى‌صدا اشك مى‌ريخت. برديمش خانه. خوشحال بوديم كه زنده است. توى آشپزخانه، پشت ميز نشسته بوديم. بخشى از سايهی عدد دوازده ِ ساعت، روى روميزى سفيد و بخشى‌ش روى سينه‌ی بابا افتاده بود. سايهی عقربه‌ی ثانيه شمار از روى سينه‌اش مى گذشت كه نگاهم كرد. چشمش جوشيد. مادرم چاى آورد. استكان چاى را گذاشت توى سايه‌ى پرنور شيشه ساعت كه روى ميز مى‌لرزيد. نور آفتاب به استكان چاى افتاد. بابا هنوز ساكت بود.
مادر گفت:
- گفتن فقط پنج تا جنازه سالم مونده. همه‌ی مسافراى هواپيما تيكه‌تيكه شده بودن. عكساشو نشونمون دادن.
و گريه كرد. صداى تيك‌تيك ساعت آمد. ادامه داد:
- چايی‌‌تو بخور...
بابا به مادر نگاه كرد. خم شد روى ميز، دست مادر را گرفت و با انگشت، پشت دستش را نوازش كرد. اشك از چشمش افتاد روى سايهی عدد دوازده. اشك در بافت روميزى پخش شد. سپس گفت:
- من بابا نيستم مامان. آبتينم.
و سرش را پايين انداخت.
مادر دستش را پس كشيد. سايهی عقربه دقيقه شمار روى استكان چاى افتاد. كسى حرف نمى‌زد.
از آستين كت داداش آبتين صداى مرغ دريايی مى‌آمد.
#علیرضا_روشن
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۰۰۰
"متاسفم دخترم"
فیلمی کوتاه و تاثیرگذار،
ببینید و ارسال کنید برای تمام پدران عزیز
پدران عزیز شما نقش مهمی در سرنوشت
فرزندتان دارند ...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
"متاسفم دخترم"
فیلمی کوتاه و تاثیرگذار،
ببینید و ارسال کنید برای تمام پدران عزیز
پدران عزیز شما نقش مهمی در سرنوشت
فرزندتان دارند ...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۰۰۰
" تقدیم به همه پدران عزیز
و زحمتکش سرزمین زیبای ایران "
فیلمی کوتاه و تاثیرگذار
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
" تقدیم به همه پدران عزیز
و زحمتکش سرزمین زیبای ایران "
فیلمی کوتاه و تاثیرگذار
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🩵
قدرت واقعى يک مرد ،
به اندازه ى آرامش و لبخند زنیست،
كه كنارشه ..
#بانو_نغمه_مرادآبادی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
قدرت واقعى يک مرد ،
به اندازه ى آرامش و لبخند زنیست،
كه كنارشه ..
#بانو_نغمه_مرادآبادی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
۰۰۰
هیچ چیزی به اندازه یک کوه
شبیه پدر نیست...
#کریستین_بوبن
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
هیچ چیزی به اندازه یک کوه
شبیه پدر نیست...
#کریستین_بوبن
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
☀️🩵
در این بامدادِ سردِ زمستانی
چشم‌تان میزبان خورشید....
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
در این بامدادِ سردِ زمستانی
چشم‌تان میزبان خورشید....
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
▫️
مشکلات نه برای شکستن تو، بلکه برای ساختن قوی‌ترین نسخه از تو میان. شجاعت یعنی قدم برداشتن، حتی وقتی راه تاریکه. هر بار که با ترس روبه‌رو می‌شی، قدرت واقعی درونت رو کشف می‌کنی. تو از هر چیزی که جلوت میاد، بزرگ‌تری ...
#هیجان
#آدرنالین
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
مشکلات نه برای شکستن تو، بلکه برای ساختن قوی‌ترین نسخه از تو میان. شجاعت یعنی قدم برداشتن، حتی وقتی راه تاریکه. هر بار که با ترس روبه‌رو می‌شی، قدرت واقعی درونت رو کشف می‌کنی. تو از هر چیزی که جلوت میاد، بزرگ‌تری ...
#هیجان
#آدرنالین
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
❄️
ما باید بخندیم و گریه کنیم،
عشق بورزیم، کار کنیم،
لذت ببریم و رنج بکشیم،
با نوسانی بسیار در تمام طول حیات.
به گمان من، انسان همین است.
#گوستاو_فلوبر
#هنر
#زیبایی
#خلاقیت
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
ما باید بخندیم و گریه کنیم،
عشق بورزیم، کار کنیم،
لذت ببریم و رنج بکشیم،
با نوسانی بسیار در تمام طول حیات.
به گمان من، انسان همین است.
#گوستاو_فلوبر
#هنر
#زیبایی
#خلاقیت
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
***
به نسل‌های بعد از ما بگویید
ما فرق داشتیم با شما.
ما همان‌هایی بودیم که به ساده‌ترین چیزها چنگ زدیم برای کمی آرام گرفتن،
ما با یک لیوان چای مست می‌شدیم
و با یک موزیک آرام،
خیال می‌بافتیم
و با یک فیلم ساده،
احساس خوشبختی عمیق می‌کردیم.
ما آدم‌های ساده‌ای بودیم،
با یک لبخند و مهربانیِ کوچک،
دل می‌بستیم به آدم‌ها
و با یک شاخه گل و یک کتاب،
ذوق می‌کردیم.
به نسل‌های بعد از ما بگویید
اگر در روزگار شما آزادی هر صبح پشت پنجره بود
و آرامش، هرشب جهانتان را در آغوش می‌کشید،
اگر در روزگار شما عدالت و انصاف و انسانیت حرف اول را می‌زد؛
به یاد ما باشید.
و به یاد ما با ساده‌ترین‌ها ذوق کنید و دل بدهید به باران و آسمان و آفتاب، دل بدهید به آزادی...
و عاشق شوید،
شاید باور نکنید و حق داشته‌باشید
که باور نکنید،
ولی در جهان، آدم‌هایی زیسته‌اند که در شرایط فقدان بوسه و نان و آب و آزادی، فرصت عاشق شدن هم نداشته‌اند!!!!!!
به نسل‌های بعد از ما بگویید!!!!!
نرگس_صرافیان_طوفان
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
به نسل‌های بعد از ما بگویید
ما فرق داشتیم با شما.
ما همان‌هایی بودیم که به ساده‌ترین چیزها چنگ زدیم برای کمی آرام گرفتن،
ما با یک لیوان چای مست می‌شدیم
و با یک موزیک آرام،
خیال می‌بافتیم
و با یک فیلم ساده،
احساس خوشبختی عمیق می‌کردیم.
ما آدم‌های ساده‌ای بودیم،
با یک لبخند و مهربانیِ کوچک،
دل می‌بستیم به آدم‌ها
و با یک شاخه گل و یک کتاب،
ذوق می‌کردیم.
به نسل‌های بعد از ما بگویید
اگر در روزگار شما آزادی هر صبح پشت پنجره بود
و آرامش، هرشب جهانتان را در آغوش می‌کشید،
اگر در روزگار شما عدالت و انصاف و انسانیت حرف اول را می‌زد؛
به یاد ما باشید.
و به یاد ما با ساده‌ترین‌ها ذوق کنید و دل بدهید به باران و آسمان و آفتاب، دل بدهید به آزادی...
و عاشق شوید،
شاید باور نکنید و حق داشته‌باشید
که باور نکنید،
ولی در جهان، آدم‌هایی زیسته‌اند که در شرایط فقدان بوسه و نان و آب و آزادی، فرصت عاشق شدن هم نداشته‌اند!!!!!!
به نسل‌های بعد از ما بگویید!!!!!
نرگس_صرافیان_طوفان
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
🤍
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
❄️☕️🩵
حواست باشد،
زندگی به همين آسانی ميگذرد....
مثل بهاری که رفت...
مثل تابستانی كه رفت....
مثل پاييزی كه تمام شد....
از روزهای زمستانی‌ات لذت ببر...
#روز_زیبای_زمستانی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
حواست باشد،
زندگی به همين آسانی ميگذرد....
مثل بهاری که رفت...
مثل تابستانی كه رفت....
مثل پاييزی كه تمام شد....
از روزهای زمستانی‌ات لذت ببر...
#روز_زیبای_زمستانی
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️☕️🩵
و در نهایت به خودت افتخار کن...
که در سردترین روزهای زندگیت،
خودت به زندگی گرما بخشیدی...
چون هیچکس جز تو،
مسئول خشنودی تو نیست،
چون هیچکس جز تو،
به فکر مشکلات تو نیست...
به قدرت خود ایمان بیاور...
و همچنان در مهربانی و کمک به خودت،
با اقتدار و ثابت قدم باش...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
و در نهایت به خودت افتخار کن...
که در سردترین روزهای زندگیت،
خودت به زندگی گرما بخشیدی...
چون هیچکس جز تو،
مسئول خشنودی تو نیست،
چون هیچکس جز تو،
به فکر مشکلات تو نیست...
به قدرت خود ایمان بیاور...
و همچنان در مهربانی و کمک به خودت،
با اقتدار و ثابت قدم باش...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️☕️🩵
و در نهایت به خودت افتخار کن...
که در سردترین روزهای زندگیت،
خودت به زندگی گرما بخشیدی...
چون هیچکس جز تو،
مسئول خشنودی تو نیست،
چون هیچکس جز تو،
به فکر مشکلات تو نیست...
به قدرت خود ایمان بیاور...
و همچنان در مهربانی و کمک به خودت،
با اقتدار و ثابت قدم باش...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii
و در نهایت به خودت افتخار کن...
که در سردترین روزهای زندگیت،
خودت به زندگی گرما بخشیدی...
چون هیچکس جز تو،
مسئول خشنودی تو نیست،
چون هیچکس جز تو،
به فکر مشکلات تو نیست...
به قدرت خود ایمان بیاور...
و همچنان در مهربانی و کمک به خودت،
با اقتدار و ثابت قدم باش...
🇯🇴🇮🇳
https://www.tgoop.com/majallezendegii