معامله با خدا همیشه سود داره تو یه ذره
میبخشی، اون دریا میده
تو یه لبخند میکاری، اون شادی میفرسته
هیچ وقت از حساب خدا کم نمیشه
فقط کافیه بهش اعتماد کنی، جبرانش بینهایتقشنگه
میبخشی، اون دریا میده
تو یه لبخند میکاری، اون شادی میفرسته
هیچ وقت از حساب خدا کم نمیشه
فقط کافیه بهش اعتماد کنی، جبرانش بینهایتقشنگه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینکه امام زمان بیاد مشکلو حل کنه یک جمله انحرافی است
آن حضرت همین الان همه کارهای این کشور و شیعیان را مدیریت میکنند و اشراف کامل دارند بر اوضاع
آن حضرت همین الان همه کارهای این کشور و شیعیان را مدیریت میکنند و اشراف کامل دارند بر اوضاع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امامحسین همیشه حواسش هست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب سوم محرم منو بغل کن دوباره...
و به یاد دختران شهدایی که
بعد رفتنت، دوباره پدرشان شهـید شد..
و به یاد دختران شهدایی که
بعد رفتنت، دوباره پدرشان شهـید شد..
به گونهای زندگی کن که انگار فردا خواهی مرد.
و به گونهای بیاموز که انگار تا ابد زندهای.
و به گونهای بیاموز که انگار تا ابد زندهای.
میگویند امامحسن، دو بار تمام دارایی خود را
در راه خدا بخشید. بار سوم امام حسین راضی
نمیشد؛ عبدالله و قاسم خیلی اصرار کردند.
در راه خدا بخشید. بار سوم امام حسین راضی
نمیشد؛ عبدالله و قاسم خیلی اصرار کردند.
تو نهایت عشقی،
نهایت دوست داشتن..
و در لابه لای این بینهایتها،
چقدرخوشبختم که تو را دارم ..
آقا ابا عبدالله
نهایت دوست داشتن..
و در لابه لای این بینهایتها،
چقدرخوشبختم که تو را دارم ..
آقا ابا عبدالله
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین دیدار دختر دو ساله شهید واحدی با پدرش
شهید واحدی یک دختر 2 ساله و یک پسر
تو راهی در هنگام شهادت داشتند
یادگاری
یک روز جلوی مغازه رفیقمون جمع شده بودیم که بریم هیئت ....
صحبت ها زیاد بود که در میان این صحبت ها یکی از دوستان از آقابهروز در خواست یک یادگاری کرد .
آقا بهروز دست در جیب انداخت تا چیزی به عنوان یادگاری پیدا کند،اما چیزی جز یک تکه کاغذ پیدا نکرد.....
و یکی از دوستان جمع ، یک خودکار به ایشون داد که شهید بزرگوار روی کاغذ نوشت:
نه دنیا آنقدر زیباست نه مرگ آنقدر تلخ که
بخواهیم شرافت خویش را از دست دهیم
شهید واحدی یک دختر 2 ساله و یک پسر
تو راهی در هنگام شهادت داشتند
یادگاری
یک روز جلوی مغازه رفیقمون جمع شده بودیم که بریم هیئت ....
صحبت ها زیاد بود که در میان این صحبت ها یکی از دوستان از آقابهروز در خواست یک یادگاری کرد .
آقا بهروز دست در جیب انداخت تا چیزی به عنوان یادگاری پیدا کند،اما چیزی جز یک تکه کاغذ پیدا نکرد.....
و یکی از دوستان جمع ، یک خودکار به ایشون داد که شهید بزرگوار روی کاغذ نوشت:
نه دنیا آنقدر زیباست نه مرگ آنقدر تلخ که
بخواهیم شرافت خویش را از دست دهیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین بازی با پدر!
@man_dar_man
@man_dar_man
بکش دستی به روی
زخمهای بیشمارِ من
که اعجازی که دستت میکند
مرهم نخواهد کرد ..
آقای ابا عبدالله
زخمهای بیشمارِ من
که اعجازی که دستت میکند
مرهم نخواهد کرد ..
آقای ابا عبدالله
یه قاعده ی فلسفی هست اینکه ‹فاقد الشیء لایعطیه› کسی که یه چیزی رو نداره، نمیتونه اون چیز رو ببخشه! ولی روایت ِکربلا رو مرور میکنیم و میبینیم که امام حسین علیه السلام بااینکه تشنه بود ولی الان، همه رو داره بامحبتش سیراب میکنه، غریب بود، ولی الان مثل وطن، پناهگاه هر دلشکستهایه، مظلوم بود ولی درعین حال، ناصر همهی اوناییه که تو موقعیت سخت قرار میگیرن، تنها بود ولی باهمهی ما رفاقت میکنه، تنش پراز زخم بود، ولی همهی مریضارو شفامیده و در آخر پیامبر فرمودن: اگه سخاوت قابل تجسم بود،امام حسین می شد..!