🔹به همین دلیل، من در بیشتر سمینارهای آموزشیام این سوال را از افراد حاضر میپرسم: «شما از چه ایده و روشی برای ایجاد حس اضطرار در مشتری بالقوهتان استفاده میکنید؟»
🔹برای کسب مهارت در ایجاد حس اضطرار در مشتری، ابتدا باید به این سوال پاسخ بدهیم که «حس اضطرار چیست؟». حس اضطرار یعنی مشتری بالقوه را در شرایطی قرار بدهیم که احساس کند همین الان به یک راهکار، محصول یا خدمت نیاز دارد.
🔹طبق این تعریف از حس اضطرار، میتوانیم بگوییم که پول یا جزئیات محصول نقشی در ایجاد این حس ندارند. برای مثال، این که به مشتری بگوییم «این تخفیف فقط تا فردا معتبر است و بهتر است امروز سفارشتان را نهایی کنید»، راه درستی برای ایجاد حس اضطرار در مشتری نیست.
🔹بر این اساس، برای ایجاد حس اضطرار در مشتری بالقوه باید روی این موضوع تمرکز کنیم که مشتری بالقوه باید هر چه سریعتر نیاز و خواستهاش را با کمک محصول ما برآورده کند.
🔹برای این منظور، باید روی مشکلات، چالشها، مسائل، نقاط ضعف، فرصتهای از دست رفته و سایر نگرانیهای مشتری تمرکز کنیم.
🔹اگر نتوانیم حس اضطرار را در مشتری ایجاد کنیم، باید ساعتهای طولانی با مشتریانی که هیچ عجلهای برای خرید ندارند، سر و کله بزنیم و زمانمان را هدر بدهیم.
🔹پس یادمان باشد، اگر مشتری بالقوهای که در حال مذاکره با او هستیم، عجلهای برای تصمیمگیری و خرید ندارد و نمیتوانیم حس اضطرار را در او ایجاد کنیم، نباید زمانمان را برای او از دست بدهیم و باید هر چه سریعتر سراغ مشتری بالقوۀ دیگری برویم.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹آلبرت کار، اقتصاددان آمریکایی، در مقالهای در سال ۱۹۶۸ اخلاق در کسبوکار را مشابه اخلاق بازی دانست و گفت مدیران گاهی برای منافع شرکت یا خودشان ناچار به تحریف، اغراق یا پنهانکاری هستند. او معتقد بود کسانی که از بلوف اجتناب میکنند، در موقعیت ضعیفی قرار میگیرند. به باور او، کسبوکار مانند پوکر است؛ هدف اصلی پیروزی است و اخلاق شخصی نباید در آن دخالت کند.
🔹این دیدگاه با انتقادهایی مواجه شد. میلتون فریدمن تأکید داشت فعالیتهای تجاری باید با قوانین و عرف اخلاقی جامعه سازگار باشد. اما مقاله کار به رهبران تجاری مجوز میداد که در فضای کاری برای پیروزی، وجدان را کنار بگذارند. او معتقد بود اصول اخلاقی زندگی شخصی جایی در تجارت ندارد.
🔹فریتز الهوف نظری متفاوت داشت. او اخلاق را مرتبط با نقش افراد دانست و اظهار کرد در برخی نقشها، مانند مذاکرهکننده، بلوف زدن ضروری است. اما منتقدانی مانند نورمن گیلسپی بر این باور بودند که مردم حق دارند در تعاملات تجاری فریب نخورند و دروغگویی ناشی از ضعف ساختاری کسبوکار است.
🔹جان پل رولرت نیز این نظریه را نقد کرد و گفت در پوکر مرز مشخصی بین بلوف و تقلب وجود دارد، اما در کسبوکار این مرزها مبهماند و بلوفزنی میتواند به سوءاستفاده منجر شود. او نظریه کار را به پذیرش خشونت در سرقت مسلحانه تشبیه کرد و پرسید چرا باید دروغ را جزء جداییناپذیر تجارت دانست؟
🔹برخلاف کار، بسیاری معتقدند بلوف زدن در کسبوکار، برخلاف دروغهای اجتماعی روزمره که هدفی اجتماعی دارند، آورده اجتماعی ندارد. کار بر فرضیهای ناامیدکننده پافشاری میکرد که نشان میدهد بازنده واقعی این وضعیت، مردم هستند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹سالهاست به ما گفتهاند که بیثباتی خصلت ناپسندی است و باید بر باورهای خود استوار بمانیم. تعهد به باورهایمان ما را از تعلل و وسوسههای دیگر باز میدارد.
🔹شخصی سالهاست در شرکتی کار میکند و با وجود نارضایتی همچنان خود را متعهد به ادامه کار میداند، زیرا تصور میکند زمان و انرژی سرمایهگذاریشده برای کسب اعتبار در این شرکت، در صورت استعفا هدر میرود. به این خطای ذهنی، خطای «تشدید تعهد» میگویند.
🔹خطای تشدید تعهد یعنی تمایل افراد برای تداوم تخصیص منابع به یک عملکرد ناموفق، عمدتاً به این دلیل که تصمیمگیرنده نمیخواهد شکست را بپذیرد. این خطا نشان میدهد که چگونه افراد به جای قبول اشتباه، همچنان به عملکرد پر از خطای خود پایبند میمانند.
🔹بِری اِستاو، استاد دانشگاه برکلی، در سال ۱۹۷۶ این مفهوم را مطرح کرد. در پژوهش او، ۲۴۰ دانشجو در تصمیمگیریهای تجاری شرکت کردند و نتایج نشان داد که آنها حتی با وجود پیامدهای منفی، بر تصمیمات خود پافشاری میکردند.
🔹اقتصاددانان از اصطلاح خطای هزینه هدررفته برای رفتار مشابهی استفاده میکنند که در آن سرمایهگذار آگاهانه بر ادامه تصمیمهای زیانبار اصرار میکند. در یک تصمیمگیری منطقی، هزینههای انجامشده قبلی نباید در تصمیمات آینده تأثیرگذار باشند.
🔹نمونههای تاریخی متعددی از این خطا وجود دارد: نیروگاه اتمی لانگآیلند با ۶ میلیارد دلار هزینه نیمهکاره رها شد؛ عملیات تندر غلتان در جنگ ویتنام علیرغم خسارات فراوان سه سال ادامه یافت؛ پروژه Big Dig با سه برابر هزینه پیشبینیشده تکمیل شد.
🔹روانشناسی این خطا نشان میدهد که این خطا ناشی از تلاش مغز برای اثبات منطقی بودن تصمیمگیریهایمان است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹درست است که مهارت در شغل، یکی از مولفههای بسیار مهم برای «کارمند خوب بودن» است، ولی هیچ گاه از تاثیر بسیار زیاد «فرهنگ سازمانی» در موفقیت یا شکست شغلی یک کارمند غافل نشوید.
🔹فرهنگ هر سازمان، مجموعهای از مشترکات و ارزشهای اصلی اعضای آن سازمان است. برای مثال، فرهنگ سازمانی شرکت رایان ایر که دفتر مرکزی آن در ایرلند است، بر اساس رقابت و سختکوشی بنا شده و کسی در این شرکت پیشرفت میکند که با دیگران سرسختانه رقابت میکند.
🔹برعکس رایان ایر، در شرکت دارویی و بهداشتی جانسون اَند جانسون، فرهنگ غالب بر همکاری، اعتماد و وفاداری تاکید دارد و کارمندی در آن رشد میکند که بتواند با بقیه خوب کار کند و به شرکت وفادار باشد.
🔹بر همین اساس، یک کارمند خوب در رایان ایر، رفتارها و ویژگیهای بسیار متفاوتی نسبت به یک کارمند خوب در جانسون اَند جانسون دارد و در نتیجه، کارمند خوب رایان ایر، هیچ وقت نمیتواند کارمند خوبی برای جانسون اَند جانسون باشد.
🔹از اینرو، به عنوان یک مدیر باید دنبال کارمندی باشید که با فرهنگ سازمانی شما سازگاری دارد، نه این که صرفا مهارتها، شایستگیها و تجربههای بسیار زیادی دارد.
🔹پس در ضمن مصاحبههای استخدامی، سوالهایی را مطرح کنید که فرد متقاضی بتواند ارزشها و باورهایش را هم توضیح بدهد تا ببینید آیا ارزشها و باورهای او با فرهنگ سازمانیتان هماهنگ است یا نه؟
🔹اگر این کار را نکنید، بعد از مدتی هم شما از انتخابتان پشیمان میشوید و هم آن کارمند به نظر حرفهای، بعد از مدتی انگیزهاش را به طور کامل از دست میدهد و در نتیجه، شما دنبال کارمند جدید میگردید و آن فرد، دنبال شغل جدید.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در اینکه اهمالکاری ریشه در ویژگیهای شخصیتی دارد شکی نیست. در گذشته تصور میشد که اهمالکاری ناشی از عدم مدیریت زمان است ولی تحقیقات سالهای اخیر نشان داده است که این رفتار میتواند ناشی از احوالات روحی افراد و خلقوخوی آنها نیز باشد. افراد مضطرب و افسرده به میزان بیشتری کارهای خود را به عقب میاندازند. در مقابل گاهی نیز ویژگیهای کاری که باید انجام دهیم اهمالکاری ما را تشدید میکند، یکی از آن ویژگیها کسالتبار و ناخوشایند بودن آن است و دیگری زمانبندی پاداش و مجازات، یعنی کاری که پاداش و مجازات آن در آیندهای بسیار دور صورت میپذیرد.
🔹اهمالکاری پدیدهای بسیار فراگیر است که در اقتصاد رفتاری نیز زیاد به آن پرداخته شده است. لورا سالومون و استر روتبلام دو روانشناس آمریکایی، در مطالعه خود دلایل اهمالکاری فراگیر بین دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که ترس از شکست از مهمترین دلایل به تاخیر انداختن وظایف در میان دانشجویان است.
🔹در مطالعهای که شرکت تحقیقاتی Basex در سال ۲۰۰۷ در آمریکا انجام داد، هزینه حواسپرتیهای غیرضروری در کار از نظر اختلالی که در بهرهوری و نوآوری ایجاد میکنند، معادل ۶۵۰ میلیارد دلار اعلام شد. به گزارش گاردین همان صدای نوتیفیکیشن ایمیل برای اقتصاد آمریکا باعث کاهش ۰/۵ درصدی تولید ناخالص داخلی یعنی خسارت سالانهای معادل ۷۰ میلیارد دلار شده است.
🔹تحقیق پیرس استیل از دانشگاه کلگری در کانادا در سال ۲۰۰۷ نشان داد حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد افراد بالغ به اهمالکاری مزمن مبتلا هستند و ۲۵ درصد از بزرگسالان، اهمالکاری را یک ویژگی مشخص و متمایزکننده شخصیتشان میدانند. این در حالی است که در دهه ۱۹۷۰ حدود پنج درصد بزرگسالان خود را اهمالکار میدانستند.
🔹در مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه نروژ و دانشگاه کلگری انجام شد، اهمالکاری عامل اصلی مشکلات مالی افراد نشان داده شد. رفتارهای مالی زیانباری مانند به تاخیر انداختن شروع پسانداز برای دوران بازنشستگی، خریدهای لحظه آخری و پرداخت نکردن بهموقع صورتحسابها ناشی از اهمالکاری افراد است.
🔹روانشناسان راهکارهای زیادی برای مقابله با این پدیده ارائه دادهاند. از اختصاص نیم ساعت در روز به انجام کارهای عقبافتاده و تکنیک حمله پنجدقیقهای تا استفاده از یادداشتهای برچسبدار و تهیه فهرست کارهایی که باید انجام شوند. در حالی که هیچیک از این راهکارها، به تنهایی ایدههای بدی برای مدیریت بحران اهمالکاری نیستند، اما هیچکدام، هسته اصلی و نیروی محرک آن را هدف قرار نمیدهد.
🔹تیموتی پیچل نویسنده و استاد دانشگاه و محقق در زمینه اهمالکاری معتقد است اهمالکاری ریشه در احساسات افراد دارد. پیچل تئوری ترمیم خلقوخو را به عنوان راهکاری برای مقابله با این پدیده ارائه داد. او معتقد است توانایی ما در کنترل احساسات منفیمان ارتباط مستقیمی با توانایی ما در مبارزه با اهمالکاری دارد. تحقیقات او نشان داده است قضاوت احساساتمان عامل اصلی به تاخیر انداختن وظایمان است. وقتی خود را برای انجام ندادن کاری سرزنش میکنیم، کنترل اوضاع را به کل از دست میدهیم.
🔹واقعیت این است که اهمالکاری وجود دارد و باید آن را بپذیریم. حتی این ویژگی شایسته احترام و توجه نیز هست. اهمالکاری یک عملکرد روانی حیاتی برای کاهش اضطراب و غلبه بر سایر احساسات دردناک است. این رفتار نتیجه تلاش ذهن برای القای حس خوب به شماست و مشکل از همینجا شروع میشود، اهمالکاری در کوتاهمدت باعث کاهش اضطراب اما در بلندمدت به افزایش اضطراب منجر میشود. در مجموع دقت کنید، بسیاری از رفتارهای بد و نامعقول ما نتیجه تلاش ذهن برای غلبه بر اضطرابهای کوتاهمدت است.
🔹اهمالکاری از آنجا که میتواند حس آرامش و حمایتگرانهای، به شکل کاذب، در ما ایجاد کند، ترک آن بسیار دشوار است.
🔹دلیل اهمالکاری هرآنچه باشد، از تفاوتهای فردی گرفته تا کسالتبار بودن مسئولیتهایمان یا زندگی در جوامعی که آزادیهای فردی تشویق میشوند، چنین رفتاری میتواند افسردگی، بیخوابی، کاهش عزتنفس و به خطر افتادن سلامتمان را به همراه داشته باشد و بهترین راه مبارزه با آن نه قضاوت عملکرد و احساساتمان، بلکه قبول احساسات منفیمان، تحمل اضطرابها و فشارهای زودگذر به امید رسیدن به آرامش درازمدت واقعی پس از طوفان است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹اگرچه شکلگیری اولیه پیتزا توسط ایرانیان صورت گرفته، اما با عدم انتشار، تبلیغ و مارکتینگ این فکت خوشمزه، امروزه کمتر کسی میداند که ایران خاستگاه پیتزا است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#CNBC
🔹طبق دادههای اخیر، تنها ۱/۳ درصد کارکنان در سه ماه نخست ۲۰۲۴ ارتقای شغلی گرفتند؛ کمترین میزان در ۵ سال گذشته. ۴۲ درصد از آنان ارتقای شغلی را رد میکنند و ۳۸ درصد کارکنان از فرصتهای ارتقای شغلی خود ناراضیاند.
اما چرا کارکنان پیشنهاد ارتقا را رد میکنند؟
◽️۱. اضافهکاری بیپاداش
۷۶ درصد کارکنان احساس میکنند بیش از انتظار از آنها کار کشیده میشود. بسیاری معتقدند حقوقشان با هزینههای زندگی همخوانی ندارد.
◽️۲. افزایش فشار کاری مدیران
تغییرات سازمانی و کاهش بودجه باعث شده مدیریت سختتر شود.
نسل جوانتر (نسل زد) تمایلی به پذیرش نقشهای مدیریتی ندارند.
◽️۳. ناسازگاری با اهداف شغلی
ارتقا گاهی به معنای دور شدن از مسیر شغلی مطلوب است و میتواند به پیشرفت حرفهای آسیب بزند.
◽️۴. عدم علاقه به مدیریت
همه به دنبال مدیریت نیستند. برخی کارکنان ترجیح میدهند وظایف فعلی خود را با تمرکز و کیفیت بیشتری انجام دهند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. سرک کشیدن به تلفن همراه
چک کردن مداوم تلفن یا استفاده از آن در محیط کار، بهویژه هنگام جلسات یا انجام وظایف، باعث حواسپرتی و غیرحرفهای به نظر رسیدن میشود. این عادت ممکن است باعث بروز موقعیتهای ناخوشایندی مانند مشاهده توسط مدیر شود. یک راهحل ساده، زمانبندی استفاده از تلفن و بررسی ایمیلها یا اعلانها هر ۹۰ دقیقه برای چند دقیقه است، بهجای قطع مکرر کار.
◽️۲. استفاده نادرست از ایمیل
مدیریت نادرست ایمیل، مانند استفاده بیمورد از «Reply All»، ارسال ایمیلهای طولانی یا پرخاشگرانه، یا برچسبگذاری مسائل غیر فوری بهعنوان «فوری»، میتواند همکاران را آزار دهد. اطمینان از کوتاهی، هدفمندی و مناسب بودن ایمیلها از مشکلات مرتبط با ایمیل جلوگیری میکند. پیش از ارسال، حتماً ایمیل را بررسی کنید تا از اشتباهاتی مانند فراموشی ضمیمه یا لحن نامناسب جلوگیری شود.
◽️۳. نقض آداب میز کار
خوردن غذا در کنار میز کار امری رایج است اما میتواند با ایجاد بوی نامطبوع، سروصدای زیاد یا ایجاد بهمریختگی آزاردهنده باشد. همکاران ممکن است این رفتار را ناخوشایند بدانند. از غذاهایی مانند ماهی، نان سیر یا خوراکیهای ترد دوری کنید و اگر غذا نیاز به استفاده از کارد و چنگال دارد، آن را در اتاق استراحت میل کنید.
◽️۴. فرار از مسئولیت
پذیرش نکردن اشتباهات، بهویژه در وظایف مشترک، اعتماد و حرفهای بودن را تضعیف میکند. اذعان به اشتباهات، یادگیری از آنها و قبول مسئولیت نشاندهنده صداقت است و احترام دیگران را جلب میکند. انداختن تقصیر به گردن دیگران نهتنها روابط را خراب میکند بلکه ممکن است به عواقب جدیتری مانند از دست دادن شغل منجر شود.
◽️۵. پرسشهای مکرر «سریع»
قطع مداوم همکاران با سؤالات جزئی میتواند زمان آنها را تلف کرده و بیملاحظگی تلقی شود. پیش از درخواست کمک، ابتدا تلاش کنید تا پاسخ را خودتان پیدا کنید، مثلاً از منابع آنلاین یا مستندات داخلی شرکت. محدود کردن سؤالات به موارد ضروری و رعایت زمانبندی نشاندهنده احترام به برنامه دیگران است.
◽️۶. پوشش نامناسب
پوشش نامناسب، چه بیش از حد راحت و چه بیش از حد رسمی، سیگنالهای ناخواستهای درباره حرفهای بودن ارسال میکند. رعایت استانداردهای پوشش در محیط کار یا همگام شدن با پوشش مدیریت، تأثیر مثبتی میگذارد. در صورت عدم اطمینان، بهتر است کمی رسمیتر لباس بپوشید، زیرا رسمی بودن بیش از حد بهتر از غیررسمی بودن است.
حتی اعمال کوچک میتوانند تأثیرات ماندگاری بگذارند، بهویژه در دنیای امروز که اشتباهات میتوانند بهطور نامحدود به اشتراک گذاشته شوند. آگاهی، توجه و حرفهای بودن در تعاملات روزمره محیط کار تأثیر زیادی در حفظ شهرت مثبت دارد.
[آکادمی مدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹موضوع فقط استعداد نیست، موضوع این است که در آمریکا سرمایهگذاری روی ایدههایی که شاید موفق نشوند، پذیرفته شده است.
🔹اروپا یا جاهای دیگر دنیا هم استعداد و ایده کم ندارند، اما چیزی که کم است، جرأت سرمایهگذاری روی ریسکهای بزرگ است. اگر کشوری میخواهد در حوزههایی مثل هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی رقابت کنهپد، باید روی ایدههای پرریسک سرمایهگذاری کند.
🔹مزیت کارآفرینی آمریکا در فرهنگی هست که ریسکهای بزرگ را پاداش میدهد و شکست را بخشی از نوآوری میداند. موفقیت فقط به استعداد یا ایدهها وابسته نیست، بلکه دسترسی به سرمایههای ریسکپذیر و طرز فکری که از چشماندازهای تحولساز حمایت میکند، نقش اصلی را ایفا میکنند.
[اینوستفاند]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در عصر مدرن، با گسترش اینترنت، کتابخانههای سنتی به شکل دیگری توسعه یافته و جای خود را به منابع آنلاین دادهاند. برای دسترسی به این حجم وسیع اطلاعات، گوگل نقش یک کتابدار دیجیتال را ایفا میکند. کتابداری که همراه با رشد کتابخانهاش، تواناییهای آن نیز به شکلی تصاعدی افزایش یافته است.
🔹الگوریتمهای گوگل امکانات پیشرفتهای مانند قابلیت «تکمیل خودکار» ارائه دادهاند که فرآیند جستوجو را به تجربهای سریع و شبیه به تلهپاتی تبدیل میکند. این فناوری حتی امکان جستوجو با جملات دارای غلطهای املایی را فراهم کرده و نیاز به دقت در تایپ را کاهش داده است.
🔹اما همین سهولت استفاده، وابستگی شدیدی به گوگل ایجاد کرده است. پژوهشها نشان میدهند که این وابستگی میتواند پیامدهای منفی به همراه داشته باشد. از جمله این پیامدها، ایجاد پدیدهای به نام «فراموشی دیجیتالی» یا «اثر گوگل» است. این پدیده باعث میشود افراد اطلاعاتی را که میتوانند به راحتی از طریق جستوجو یا ذخیرهسازی به آنها دسترسی پیدا کنند، به خاطر نسپارند.
🔹برای نخستین بار، مفهوم «اثر گوگل» در سال ۲۰۱۱ توسط روانشناسانی همچون بتسی اسپارو، جنی لو و دانیل وگنر معرفی شد. آنها در پژوهشی نشان دادند که مردم تمایل دارند اطلاعاتی را که مطمئن هستند همیشه در دسترس است، به ذهن نسپارند. در واقع، هر چه دسترسی به حافظههای دیجیتال آسانتر میشود، توانایی ما در حفظ اطلاعات در حافظه شخصی کاهش مییابد.
🔹مطالعه دیگری که توسط لیندا هنکل، روانشناس متخصص حافظه، انجام شد، نشان داد که حتی عکاسی از محیط اطراف میتواند به کاهش توجه به جزئیات منجر شود. در این تحقیق، شرکتکنندگان اشیایی را در یک موزه مشاهده یا عکاسی کردند. نتایج نشان داد افرادی که اشیاء را عکاسی کرده بودند، نسبت به کسانی که تنها مشاهده کرده بودند، در به یاد آوردن جزئیات عملکرد ضعیفتری داشتند.
🔹ابتدا تصور میشد «اثر گوگل» نشانهای مثبت از پیشرفت فناوری و دانش بشر است، اما شواهد نشان داد که وابستگی به منابع دیجیتال، قابلیتهای ذهنی ما را کاهش داده است. به علاوه، عادتهای زیانباری نظیر اتکا به اطلاعات غیرموثق آنلاین و عدم ارزیابی مجدد دادهها نیز رواج یافته است. این امر، همراه با وابستگی شدید به فناوری، پیامدهایی نظیر کاهش تمرکز، افزایش اضطراب، ضعف در فعالیتهای شناختی و افت مهارتهای اجتماعی را به دنبال دارد.
🔹با این حال، این پدیده در ذات خود چندان جدید نیست. از دیرباز، انسانها در محیطهای کاری یا گروهی، اطلاعات را به حافظههای جمعی یا منابع خارجی مانند دفتر یادداشت منتقل میکردند. با ظهور فناوریهای مدرن، این روند شدت یافته است. امروزه افراد حتی برای فراموش نکردن محل پارک خودرو از آن عکس میگیرند.
🔹الیور هارت، عصبشناس دانشگاه مکگیل، بر این باور است که استفاده کمتر از حافظه شخصی میتواند به زوال آن منجر شود. او مخالف استفاده مداوم از جیپیاس است و معتقد است این ابزارها با کاهش فعالیت هیپوکامپ مغز، خطر ابتلا به افسردگی و زوال عقل را افزایش میدهند. او تأکید دارد که انجام فعالیتهای ذهنی پیچیده نظیر نقشهخوانی، باعث بهبود عملکرد کلی مغز در بلندمدت میشود.
🔹کاترین پرایس، نویسنده کتاب «چگونه از تلفن همراه خود جدا شویم»، معتقد است که فناوریهای دیجیتال تمرکز ما را تضعیف کرده و توانایی تفکر عمیق و خلاقیت را کاهش دادهاند. او اشاره میکند که برای داشتن حافظه قوی و خلاقیت، باید ذهن را از عوامل حواسپرتی دور نگه داشت و به جای وابستگی کامل به ابزارهای دیجیتال، به مهارتهای ذهنی خود اتکا کرد.
🔹لری روسن، روانشناس و نویسنده، هشدار میدهد که حواسپرتی مداوم ناشی از فناوری، فرآیند کدگذاری اطلاعات در ذهن را دشوار میکند. او تأکید دارد که باید تعادلی میان استفاده از حافظههای خارجی و تواناییهای ذهنی برقرار کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹با در نظر گرفتن این واقعیت مهم، برای متقاعدسازی یک گروه میتوانید از این دو استراتژی اصلی استفاده کنید:
◽️۱. مبهم حرف بزنید
در این استراتژی باید مثل سیاستمداران رفتار کنید، یعنی حرف بزنید، بدون این که حرف خاصی زده باشید.
🔹در حقیقت، در این استراتژی، حرفمان را به گونهای میزنیم که هر عضوی از گروه، بر اساس دلخواه خودش به آن حرفمان معنا ببخشد.
🔹برای مثال، سیاستمداری را فرض کنید که در کمپین انتخاباتیاش میگوید: سیستم تامین اجتماعی کشورمان نیاز به تحولات بنیادین دارد. وقت آن رسیده که در جهت آسایش مردم، قدمهای بزرگی برداریم.
🔹این جمله به خودی خود هیچ معنایی در بر ندارد، چون معلوم نیست که قرار است چه نوع تغییراتی و در چه جهتی انجام شود. مثلا آیا قرار است شاغلین، درصد بیشتری بیمه پرداخت کنند؟ یا قرار است درصد بیمهای که میپردازند، کاهش یابد؟
🔹در نتیجه، تک تک افرادی که به این جمله گوش میدهند، در ذهنشان نوعی از تحول در سیستم تامین اجتماعی را تصویر میکنند که دوستش دارند.
◽️۲. در جمع به عنوان یک انسان ظاهر شوید
انسانها دوست دارن شما را به عنوان یک انسان، مانند خودشان ببینند، نه یک مدیر، فروشنده یا هر چیز دیگری.
🔹در حقیقت، آنها دوست دارند ببینند که شما هم مثل همه انسانها، گاهی احساس تنهایی میکنید، گاهی شاد هستید و گاهی غمگین.
🔹خلاصه این که دوست دارند یک انسان واقعی را مقابلشان ببینند، نه یک موجود تصنعی را. پس برای اثرگذاری بر یک گروه، خود واقعیتان باشید و احساسات، تجربهها، دانستهها و عقایدتان را خیلی راحت با آنها در میان بگذارید.
🔹وقتی به عنوان یک انسان معمولی در یک گروه ظاهر میشوید، مخاطبینتان شما را فردی صادق میبینند که میتوانند به شما اعتماد کنند. در نتیجه، با شما احساس نزدیکی بیشتری میکنند و راحتتر نظراتتان را میپذیرند.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◀️ تاکتیکهای نرم و سخت
🔹افراد دارای سهگانه تاریک برای رسیدن به اهداف خود، از تاکتیکهای نرم (مانند متقاعدسازی و ایجاد روابط اجتماعی) و تاکتیکهای سخت (مانند فریبکاری و فشار آوردن) استفاده میکنند. در ظاهر، ممکن است از شوخیها یا تمجید برای جلب اعتماد استفاده کنند، اما در نهایت از دوستیها برای سوءاستفاده بهره میبرند.
◀️ چرا این افراد پیشرفت میکنند؟
▪️ویژگیهای جذاب: این افراد در ظاهر، رهبری قوی و اعتمادبهنفس بالایی از خود نشان میدهند.
▪️عدم شناخت کافی: فرایندهای کوتاهمدت استخدام اجازه نمیدهد جنبههای منفی شخصیتی آنها آشکار شود.
▪️قدرتطلبی: آنها با بهرهگیری از تاکتیکهای سخت، به جایگاههای بالای سازمانی دست پیدا میکنند.
◀️ راهکار چیست؟
برای مقابله با نفوذ این افراد، سازمانها باید به جای تمرکز صرف بر جذابیتهای اولیه، به ارزیابی دقیق شخصیت و رفتار بلندمدت بپردازند. همچنین، ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر شفافیت و مسئولیتپذیری میتواند به شناسایی این رفتارها کمک کند.
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹کمی فکر کنیم. پاسخ ما به این سوال با درنظرگرفتن فضای متفاوت چه تغییری میکند؟ آیا مهارتهای فردی در زندگی کاری و غیرکاری ما نقش مجزایی دارند؟ با کوچکترین جستوجوی اینترنتی درباره مهارتهای فردی حتما با تقسیمبندی مهارتهای نرم و سخت آشنا خواهیم شد. در اولین مواجهه متوجه میشویم که:
▪️«مهارتهای سخت کارهایی هستند که با آموزش و تجربه به دست میآوریم».
▪️«مهارتهای نرم آن دسته از کارهایی هستند که ما کمی به صورت انتزاعی و آگاهانه از قبل ابراز میکنیم».
🔹ما در این مقاله از مفهوم مهارتهای سخت چشمپوشی میکنیم و میخواهیم به آنچه که به مهارتهای نرم مصطلح است، بپردازیم. اینجا وقت مهربانی و نامهربانی با خودمان است. میتوانیم حدس بزنیم کاری که میخواهیم جذب آن شویم، یا فرد مقابلمان، به دنبال نیرویی با چه ویژگیهایی است و بعد تند و سریع از کلمههای تکراری مثل ایدهپرداز، تحمل تغییر و تطابقپذیر، یادگیرنده، سختکوش، و… استفاده کنیم، آنقدر در این مرحله موفق باشیم که به تاثیرگذاری لازم روی شخص یا کسب پست شغلی برسیم.
🔹اما این یک بیرحمی بزرگ نسبت به خودمان است. ما الزاما به مهارتهای فردی برای اولبودن و برندهبودن در موقعیتها احتیاج نداریم. ما نیازداریم مهارت فردی خودمان را بهخوبی بشناسیم و برای توسعه و بهبود آنها تلاش کنیم و از پس این شناخت به موفقیت و رضایت در کار و زندگی اجتماعی خود برسیم.
🔹برای رسیدن به این خودشناسی و آگاهی از ویژگیهای مثبت خودمان به تمرینها و موقعیتهای طراحیشده نیاز داریم. پس از اینکه به چند توانایی و ویژگی خود، که در آنها ابراز بهتری داریم رسیدیم، برای بهبود و ثمربخشی بیشتر آنها تلاش کنیم و به دنبال آموزشهای لازم برویم.
🔹بیایید اولین تمرین برای پیداکردن یک لیست از مهارتهای خودمان را طراحی کنیم. برای این تمرین در یک فایل یا کاغذ باید سه ستون در نظر بگیریم. در ستون اول ۱۰ ویژگی را که خودمان همیشه به عنوان مهارت فردی (توجه کنید که از این پس منظور ما فقط مهارتهای نرم هستند) بیان میکنیم، بنویسیم.
🔹در ستون دوم از یک همکار یا دوستی که در موقعیتهای رسمی با یکدیگر طرف بودهایم، بخواهیم که او نیز ۱۰ ویژگی را که به عنوان مهارت فردی ما میشناسد، بنویسد. برای ستون سوم لازم است که تلفن را برداریم یا سراغ یک دوست از دوران کمی دورتر (حداقل ۱۰سال گذشته) برویم.
🔹پس از تکمیل این سه ستون ما با سه حالت از خودمان طرف هستیم:
▪️آنچه که دوست داریم باشیم
▪️آنچه که معمولا در موقعیتها هستیم
▪️آنچه که پیشتر ابراز طبیعی ما بوده است
این لیست به ما کمک خواهد کرد تا حداقل ۵ مهارت فردی خود را بشناسیم و برای ارتقا در کار و بهبود کیفیت زندگی خودمان از آنها استفاده کنیم.
[آکادمی مدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹ذکر این نکته ضرورت دارد که ثروت والدین، عمدتا شرط لازم و نه کافی برای موفقیت است. هوش و پشتکار اشخاص است که آنرا برای موفقیت تکمیل خواهد کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👤 یونگ؛ از بزرگترین روانشناسان تمام دوران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در روانشناسی اجتماعی، این الگو با عنوان اثر پنگوئن (Penguin Effect) شناخته میشود که اولین بار توسط جوزف فارل و گارت سالونر در سال ۱۹۸۶ مطرح شد. این پدیده به تمایل افراد برای الگوبرداری از دیگران در مواجهه با شرایط جدید اشاره دارد. به بیان ساده، مردم معمولاً از تصمیمگیری مستقل در موقعیتهای نامطمئن اجتناب میکنند و منتظر میمانند تا فرد دیگری ابتدا اقدام کند.
🔹این رفتار در محیطهای کاری و مدیریتی نیز قابل مشاهده است. برای مثال، تصور کنید که یک شرکت قصد دارد یک برنامه آموزشی جدید راهاندازی کند. اگر هیچکس برای شرکت در این دوره داوطلب نشود، سایر کارکنان نیز ممکن است تردید داشته باشند. اما به محض اینکه یک نفر این کار را انجام دهد، سایرین به دنبال او حرکت میکنند. این نشان میدهد که اعتماد به تجربه دیگران نقش مهمی در تصمیمگیریهای گروهی دارد.
🔹کاربرد اثر پنگوئن در مدیریت سازمانی
مدیران باید به درستی از این پدیده بهره ببرند تا فضایی ایجاد کنند که کارکنان احساس راحتی بیشتری برای پذیرش تغییرات داشته باشند. برخی اقدامات مؤثر شامل:
◽️۱. شفافسازی مزایای تغییر
کارکنان باید بدانند که چرا تغییر ضروری است و چه منافعی برای آنها دارد.
◽️۲. کاهش موانع تغییر
مدیران باید با برطرف کردن چالشهای پیش روی کارکنان، فرآیند تغییر را آسانتر کنند.
◽️۳. پیشگام بودن در تغییر
وقتی مدیران خودشان اولین گامها را بردارند، اعتماد کارکنان افزایش پیدا میکند.
◽️۴. شروع از تغییرات کوچک
آغاز تغییرات تدریجی و نشان دادن موفقیت آنها میتواند سایر افراد را به اقدام تشویق کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹مرسیر میگوید نظریهاش او را در دنیای علم منزوی کرده، زیرا از زمان یونان باستان تا امروز، بیشتر پژوهشگران معتقدند مردم بهسادگی فریب میخورند، اما خودشان را از این قاعده مستثنی میدانند. او برخلاف این دیدگاه، بر این باور است که متقاعد کردن جمعی مردم دشوارتر از آن چیزی است که تصور میشود.
◀️ چرا متقاعد کردن مردم سخت است؟
پژوهشگران تبلیغات میدانند که اثرگذاری تبلیغات چندان قابلتوجه نیست و تاریخنگاران دریافتهاند که پروپاگاندا در حکومتهای استبدادی همواره مورد تمسخر مردم قرار گرفته است. آنچه واقعاً افراد را قانع میکند، استدلال منطقی، صداقت منبع و کیفیت پیام است. کتاب دیروز زاده نشدم با مثالهای تاریخی نشان میدهد که متقاعد کردن تودهها، بهویژه با اطلاعات نادرست، نهتنها آسان نیست بلکه اغلب با شکست روبهرو میشود.
🔹مرسیر بر این باور است که انسانها به یک سازوکار شناختی مجهزند که به آنها در تشخیص اطلاعات درست از نادرست کمک میکند. این بدان معنا نیست که مردم دچار باورهای اشتباه نمیشوند، بلکه چنین باورهایی معمولاً از سادگی و زودباوری ناشی نمیشوند.
◀️ چرا مردم به باورهای نادرست پایبندند؟
گاهی مردم به باورهای نادرست یا تئوریهای توطئه جذب میشوند. اما علت این امر، زودباوری نیست. افراد از این باورها برای جلب اعتماد دیگران، توجیه تصمیمات خود یا ایجاد ارتباطات اجتماعی استفاده میکنند. آنها میدانند که پذیرش این عقاید بر زندگیشان تأثیر عملی ندارد، اما میتواند به تثبیت جایگاهشان در یک گروه کمک کند.
🔹مرسیر بین دو نوع باور تمایز قائل میشود:
باور حسی، که مستقیماً بر رفتار تأثیر میگذارد. مانند ترس از آتش.
باور فکری، که در زندگی روزمره تأثیر ملموسی ندارد. مانند باور به حرکت زمین به دور خورشید.
🔹بیشتر باورهای نادرست، از نوع دوم هستند؛ آنها تنها در سطح فکری باقی میمانند و تأثیری در رفتار روزانهی افراد ندارند. به همین دلیل، بسیاری از اعتقادات عجیبوغریب، فارغ از نادرستیشان، بیضرر هستند.
◀️ آیا تبلیغات واقعاً تأثیر دارد؟
مرسیر به نقل از جان وانامیکر، از پیشگامان بازاریابی، میگوید: «نیمی از هزینهی تبلیغات هدر میرود، مشکل اینجاست که نمیدانیم کدام نیمه.» اما او فراتر رفته و معتقد است که هر دو نیمهی این هزینهها بیفایده است. در سال ۲۰۱۸، بیش از نیم تریلیون دلار صرف تبلیغات شد، اما میزان تأثیرگذاری واقعی آن همچنان محل تردید است.
🔹تحقیقات نشان دادهاند که قانع کردن مردم برای تغییر باورهایشان از طریق تبلیغات، رسانهها و شبکههای اجتماعی، چندان کارآمد نیست. تأثیرگذاری جمعی تنها زمانی موفق است که پیام از منبعی معتبر و استدلالی قوی برخوردار باشد.
◀️ چرا مردم در برابر فریبکاری آسیبپذیرند؟
با این حال، مردم ویژگیهایی دارند که زمینهی کلاهبرداری را فراهم میکند. یکی از این ویژگیها، تمایل آنها به پذیرش عرفهای اجتماعی و اجتناب از رویاروییهای ناخوشایند است.
🔹مرسیر، با استناد به نظریهی تکامل، دیدگاهی خوشبینانه دارد. او معتقد است که چون مردم چندان زودباور نیستند، هنوز میتوان به دموکراسی و بازارهای آزاد امیدوار بود. اگرچه تبلیغات، رسانهها و گروههای فشار تلاش میکنند افکار عمومی را کنترل کنند، اما تأثیر آنها محدود است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹هر فردی برای کار در سازمان و شرکت، از حقوقی برخوردار است که در سالهای اخیر مجموعه مهمترین این حقوق در اسنادی تحت عنوان «منشور حقوق کارکنان» میآید. مفاد منشور حقوق کارکنان از سازمانی به سازمان دیگر و از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است. اما برای مثال، در زیر به برخی از مواردی که در این منشور میآید اشاره میکنیم:
▪️کارکنان در خصوص ارائه خدمات مطلوب و مفید حق دارند که در محیطی آرام و امن فعالیت کنند.
▪️کارکنان حق برخورداری از رفتار محترمانه از سوی مدیران و مشتریان سازمان را دارند.
▪️کارکنان در خصوص امنیت روحی و جسمی از حقوق مشخصی برخوردارند.
▪️کارکنان در انجام وظایف خود و در چارچوب قوانین، حق دارند از استقلال کاری برخوردار باشند.
▪️کارکنان از حق اظهار نظر، پیشنهاد و انتقاد در راستای بهبود مستمر کیفیت فعالیتهای سازمان برخوردار هستند.
▪️کارکنان حق مشارکت در تصمیمسازیهای سازمان در راستای تحقق رسالت و اهداف دارند.
▪️کارکنان دارای حق امنیت شغلی هستند.
▪️کارکنان درخصوص رسیدگی به مسائل و مشکلات شغلیشان از سوی مسئولان ارشد سازمان از حقوق لازم برخوردار هستند.
▪️کارکنان حق استفاده از انوع مرخصیهای استحقاقی سالانه، استعلاجی، و ساعتی را دارند.
▪️کارکنان حق دارند در خصوص تازههای مرتبط با فعالیت حرفهایشان از آموزشهای لازم بهرهمند شوند.
🔹هرچند موارد فوق همه حقوقی نیست که کارکنان در سازمان و یا شرکت خود از آنها برخوردار هستند، اما رعایت حتی بخشی از این حقوق مهم نیز در بسیاری از سازمانها و شرکتهای ایرانی محقق نشده یا با چالشهای اساسی روبرو است.
◀️ با این وجود سازمانها باید متوجه این نکته باشند که رعایت حقوق کارکنان، انگیزه آنها برای بهبود عملکردشان را بالا خواهد برد و آنها را برای ماندن در سازمان ترغیب خواهد کرد.
[آموزههایسازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹لارنس پیتر در سال ۱۹۶۹ نظریهای را ارائه کرد که نشان میدهد افراد در محیط کاری تا زمانی که در انجام وظایف خود موفق هستند، به مرور به سطوح بالاتر ارتقا مییابند. اما این روند تا زمانی ادامه دارد که فرد به جایگاهی برسد که توانایی لازم برای انجام مسئولیتهای جدید را ندارد. در این مرحله، او دیگر کارآمد نخواهد بود و ارتقای بیشتر به جای پیشرفت، به مانعی برای رشد او و سازمان تبدیل میشود.
🔹در بسیاری از موارد، مدیران تصور میکنند که یک فرد به دلیل موفقیت در یک حوزه، در سایر موقعیتها نیز عملکرد مشابهی خواهد داشت. اما واقعیت این است که مهارتهای مورد نیاز برای یک نقش، لزوماً در موقعیتهای بالاتر کاربرد ندارند. یک پزشک ماهر، الزاماً مدیر خوبی برای یک بیمارستان نخواهد بود. همانطور که یک خلبان حرفهای، ممکن است مدیریت یک شرکت هواپیمایی را به درستی انجام ندهد. سازمانهایی که بدون در نظر گرفتن تطابق مهارتها با مسئولیتهای جدید، صرفاً بر اساس عملکرد گذشته کارکنان را ارتقا میدهند، در نهایت با چالشهای جدی در مدیریت و کارایی مواجه خواهند شد.
🔹برخلاف اصل پیتر که بر ناتوانی افراد در موقعیتهای جدید تأکید دارد، اصل دیلبرت که در سال ۱۹۹۰ توسط اسکات آدامز مطرح شد، بیان میکند که بسیاری از سازمانها، افراد کممهارت و ناکارآمد را به سمتهای مدیریتی ارتقا میدهند. دلیل این کار آن است که این افراد در موقعیتهای اجرایی، ممکن است مشکلات و موانعی ایجاد کنند، اما در جایگاههای مدیریتی که تصمیمات کلان اتخاذ میشود، آسیب کمتری به عملکرد روزمره سازمان وارد خواهند کرد.
🔹به زبان ساده، سازمانها بهجای اینکه افراد شایسته را به موقعیتهای مدیریتی بفرستند، افراد ضعیف را از کارهای اجرایی دور نگه داشته و آنها را به پستهای مدیریتی منصوب میکنند. این رویکرد اگرچه در نگاه اول ممکن است به حفظ کارایی سازمان کمک کند، اما در بلندمدت باعث کاهش انگیزه کارکنان توانمند و رشد فرهنگ ناکارآمدی در سازمان میشود. به مرور، مدیران بیکفایت، معاونانی ناکارآمد انتخاب میکنند، آنها نیز رؤسای ضعیفی منصوب میکنند و این چرخه معیوب ادامه مییابد. در نهایت، افراد توانمند سازمان را ترک میکنند، بهرهوری کاهش مییابد و فضای سازمانی مملو از بیاعتمادی و رکود میشود.
◀️ چگونه از دام این اصول در مدیریت سازمان خود فرار کنیم؟
مدیران باید آگاه باشند که برای ارتقای کارکنان، صرفاً عملکرد گذشته یا حفظ تعادل در سازمان کافی نیست. راهکارهای کلیدی برای جلوگیری از افتادن در دام اصل پیتر و اصل دیلبرت عبارتاند از:
◽️تعیین معیارهای مشخص و علمی برای ارتقای شغلی بر اساس مهارتهای مدیریتی واقعی.
◽️جلوگیری از انتصابهای بر اساس سیاستهای غیرعلمی و شخصی.
◽️آموزشهای مستمر برای افزایش توانمندیهای مدیریتی کارکنان مستعد.
◽️شناسایی و توسعه استعدادهای داخلی برای پرورش مدیران شایسته آینده.
◽️ایجاد نظام ارزیابی عملکرد که بتواند نشان دهد فرد برای ارتقا آماده است یا خیر.
🔹اگر سازمان شما گرفتار ارتقاهای بیملاحظه شود، نهتنها از پتانسیلهای واقعی استفاده نخواهد کرد، بلکه بهمرور زمان به مجموعهای ناکارآمد تبدیل میشود که استعدادهای برتر در آن رشد نمیکنند و انگیزهها از بین میروند. پس، قبل از هر تصمیم مدیریتی، این سؤال را از خود بپرسید: آیا این ارتقا بر پایه شایستگی است، یا نتیجه یک انتخاب نادرست که آینده سازمان را به خطر میاندازد؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹سوگیری اعتقادی موجب میشود بهجای ارزیابی منطقی یک استدلال، آن را صرفاً بر اساس همخوانی با باورهایمان بپذیریم یا رد کنیم. هرچه یک نتیجه مطلوبتر باشد، استدلال مرتبط با آن نیز برایمان معتبرتر به نظر میرسد، حتی اگر فاقد پایههای منطقی باشد.
🔹تمرکز بیشازحد بر نتیجهی مطلوب، قدرت ما را در نقد استدلالهای غیرمنطقی کاهش میدهد. در نتیجه، افراد تحت تأثیر این سوگیری در تلهی باورهای ذهنی خود گرفتار میشوند و جهان را تنها از دریچه اعتقاداتشان میبینند. در نوع افراطی، حتی آزادی اراده نیز برایشان اهمیت ندارد و فقط نتیجه برایشان مهم است.
🔹سوگیری اعتقادی و سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) ارتباط تنگاتنگی دارند. هر دو موجب میشوند افراد تنها اطلاعات و استدلالهایی را بپذیرند که باورهایشان را تأیید کند. در این وضعیت، فرد درون یک «اتاق پژواک (Echo Chamber)» قرار میگیرد و تنها بازخوردهایی را دریافت میکند که نظرات او را تقویت کنند.
◀️ چه عواملی سوگیری اعتقادی را تشدید میکنند؟
◽️۱. سن
تحقیقات نشان داده است که با افزایش سن، میزان این سوگیری بیشتر میشود. زیرا انباشت تجربه و ایدئولوژی، انعطافپذیری ذهن را کاهش داده و افراد را در باورهای خود راسختر میکند.
◽️۲. باورهای مذهبی و سیاسی
اعتقادات مذهبی و سیاسی نقش پررنگی در تقویت سوگیری اعتقادی دارند. بسیاری از افراد، تصمیمات کاملاً غیرمنطقی را صرفاً به دلیل تطابق آنها با باورهای مذهبی یا سیاسی خود میپذیرند. مخالفان واکسیناسیون نمونهای از این گروهاند که به دلایل اعتقادی، حتی در برابر شواهد علمی، واکسن را رد کردند.
◀️ تأثیر سوگیری اعتقادی بر جامعه
این سوگیری میتواند بخش بزرگی از جامعه را در برابر اخبار جعلی، تبلیغات گمراهکننده و وعدههای سیاسی پوچ آسیبپذیر کند. سیاستمداران، بازاریابان و حتی تولیدکنندگان از این ضعف بهرهبرداری کرده و با همسو کردن پیامهای خود با باورهای عمومی، مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهند.
🔹به عنوان مثال در تبلیغات تجاری، اطلاعات نادرست اگر با باورهای مردم همخوانی داشته باشد، بهراحتی پذیرفته میشود. برای مثال، ممکن است کسی به اثرگذاری قرصهای لاغری اعتقاد نداشته باشد، اما چون کاهش وزن دغدغهی اصلی اوست، در نهایت تبلیغات این محصولات او را تحت تأثیر قرار دهد.
◀️ چگونه از دام سوگیری اعتقادی رها شویم؟
◽️۱. افزایش آگاهی
آگاهی از وجود این سوگیری، اولین گام برای مقابله با آن است. باید بپذیریم که حتی قویترین باورهای ما ممکن است نادرست باشند.
◽️۲. کنترل واکنشهای احساسی
نباید هر استدلالی را صرفاً به دلیل همخوانی با باورهایمان بپذیریم یا رد کنیم. لازم است احساسات را کنترل کرده و استدلالها را مستقل از نتیجهی مطلوب بررسی کنیم.
◽️۳. پذیرش نقد و دیدگاههای مخالف
بررسی دیدگاههای متفاوت و پذیرش نقدهای منطقی، موجب تقویت تفکر نقادانه میشود و از گرفتار شدن در اتاق پژواک جلوگیری میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM