Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
3902 - Telegram Web
Telegram Web
🍁

می خوانمت به شعر
چونان دانه های مروارید
که به گردن می آویزی ...

می خوانمت به نثر
چونان نثر گیسوانت ،
که بر شانه هایت می ریزد

و ....
می خوانمت به آواز
بسان آواز قناری در آشیانه باد ...

پس مرا بخوان به مهر
به پنجره های شاد ،

مرا بخوان ،
به خاطره های رفته بر باد ....


#کوثر_صارمی_مقدم
دلتون لبریز از شادی‌های کودکانه🥰🦋


@manosheredelam
👍3🥰2👏1
🍁

گُلی اگر که می چینید
گیاهی می میرد
زیرا یک بار
فقط یک بار خوابِ تبر می بیند ..

حالا آمده اید به خاطرِ چیدن گُلِ سُرخ
ساقه ی نازکِ گَلِ سُرخ
به خاطرِ کندنِ گُلِ سُرخ ارّه آورده اید؟

چرا ارّه؟
فقط به گُل ِ سُرخ بگویید:"هی! تو"
خودش می افتد و می میرد

تمامِ سُرخش به سیاه می زند گُل ِسُرخ

کشتنِ یک نوزاد که زهر نمی خواهد
با کلاشینکُف که پروانه شکار نمی کنند
فقط به مادرش بگویید که شیر ندهد به یک قنداق
و پروانه را بگذارید لای تکه های یخ
و روزنامه ها را توقیف کنید

بعد می بینید که ما می میریم
بی سر و صدا ما می میریم.

📚#واقعیتـرؤیای_من_است
#بیژن_نجدی

@manosheredelam
👍4👏1
🍁
از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند😔

محمدعلی بهمنی هم رفت🥀

"تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت
اگرچه سحر صوتت جذبه «داوود» با خود داشت

بهشتت سبزتر از وعده ی شداد بود اما
برایم برگ برگش دوزخ «نمرود» با خود داشت

ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را
که رقص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت

سیاوش وار بیرون آمدم از امتحان گر چه
دل سودابه سانت هرچه آتش بود با خود داشت

مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تـو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت

#محمدعلی_بهمنی"

محمد علی بهمنی شاعر وغزل سرای بلند آوازه معاصر دیشب در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت 🥀
روح و روان پاکش شاد و یاد و نامش تا همیشه جاودانه باد🖤🙏
@manosheredelam
😢4👍1
🍁
"چه تنهایی عجیبی!
پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره ی خودش تنها باشد، تنهاست.

نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد .

  📒#سمفونی_مردگان
  #عباس_معروفی

   #یادبود
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
یادش گرامی🥀
@manosheredelam
👍5👏2
🍁
در ان زمان
که دزدکی ترانه می خواندیم
آزادی عنوان درشت روزنامه ها بود

هنوز آه ها کوچکترین ره اورد جوانی بود
و سکوت کشف تازه مردم شهر ...

در آن زمان که مرد خانه به  زانو در امد
حراج داغ  دسترنج ها بود

در ان زمان 
شکار قاصدک رسم بود ...

عدالت ،
گویی به خواب بود
و پرچم صلح مان
روسری های بر سر دار !

کاش ،
مردی در برابر باد می آمد
کاش چراغ این خانه فروزان بود
کاش چتر رنگارنگ نگاهی شد
کاش چشمان یعقوب روشن بود

کاش می شد
کلید این خانه را گم کرد
کاش شادی دو کوچه ان طرف تر بود ...

کاش غم مبهم ما فقط ،
کوچ دسته جمعی پرستو بود

کاش می شد
در آن زمان خندید
کاش می شد در ان زمان فهمید
کاش می شد در ان زمان نشنید
مرگ شاهنامه و هجرت خورشید

کاش می شد
در  ان زمان خندید
کاش می شد
در ان زمان خندید ...

#کوثر_صارمی_مقدم

@manosheredelam
👏71
🍁
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمینٍ عطرها و نورها
نِشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها ، ز ابرها ، بلورها

صدای تو !

صدای بالِ برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام ..!
به کهکشان ، به بیکران ، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوج ها
مرا بشوی با شرابِ موج ها

مرا بپیچ در حریرِ بوسه ات
مرا بخواه در شبانِ دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا ازین ستاره ها جدا مکن ...!

#فروغ_فرخزاد
#تقدیمتان🍃🪴


@manosheredelam
3👏1
🍁
آرام می شود

کلبه ی کوچک دلم

اگر من و تو

ساکن آن باشیم ....🍃

#کوثر_صارمی_مقدم

@manosheredelam
3👍1🥰1👏1
 🍁

 کاش دنیا دست زن‌ها بود،
زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند
و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند.

قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.
شاید مردها چون هیچ‌وقت عملا خالق نبوده‌اند، آنقدر خود را به آب و آتش
می‌زنند تا چیزی بیافرینند.

اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟ ....

📚#سووشون
   #سیمین_دانشور

@manosheredelam
👍5
🍁

یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموشکار من ...

#شهریار

" ۲۷ شهریور" روز بزرگداشت
#استاد_شهریار
و روز ملی شعر و ادب فارسی
بر همه شاعران و اهالی فرهنگ و ادب
خجسته باد🌸🍃🌸

@manosheredelam
6👍1
🍁

امروز که صفحات مجازی را ورق می‌زدم بیش از نیمی از کاربران اشعار #فریدون_مشیری عزیز را به اشتراک گذاشته بودند و متفق‌القول که ...
*" دل از عشق برگیر
که نیرنگ است و افسون است
و جادوست..."

اما من دیدم که

*" از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست ...
نیمه‌جانی‌ست در این فاصله ، قربان شما ..."

یکی هم برای مخاطب خاصش نوشته بود:
*" با یادت سرمستم ...ای نگار آسمانی ...

و گونه‌های من از ذوق سرخ شد بی‌خودی ...

غرق در این بده‌بستان بازار عاشقی بودم که چشمم به قطعه‌ای از شعر " کوچه" افتاد :
*"تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت...."

چهارده ساله بود که اولین نامه‌ی عاشقانه‌اش را از دست محبوبش گرفته بود ...
چهارده ساله بود؛ شاید هنوز نمی‌دانست عشق چیست و عاشقی کدام است !؟
اما هر بار که محبوبش را می‌دید، ضربان قلبش تندتر می‌شد و دلش مانند گنجشک بی‌پناهی بال‌بال می‌زد ...
نامه دو خط بیشتر نداشت...
*" تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت... "

آن روزها تنها همین نامه‌ها بود که می‌توانست رازهای مگوی عاشقان را فاش کند...

نامه از لابلای کتاب‌های درسی بر زمین افتاد ...
هیچ نامی در نامه نبود ...
می‌توانست انکار کند ...
اما مگر جز او کس دیگری هم بود که
همه راز جهان ریخته باشد در چشمان سیاهش ...

ترس بود یا حیا ...!!!
نمی‌دانست ..
او عشق را انکار کرده بود ...
و همان جا فهمید؛ دفتر عشق را باید بست و با عاشقی وداع کرد ...
و
*" تا فراموش کند، چندی از آن شهر سفر کرد..."

عاشقی خطر می‌خواست و او خطر نمی‌دانست ...

اکنون او مقابل آینه ایستاده ..
ردِ سالهای دور را دنبال می‌کرد ...
آیا هنوز رازی در چشمان سیاهش بود ...!؟
با خود زمزمه کرد :
*"همه را می‌شنوم؛ می‌بینم ...
من به این جمله نمی‌اندیشم !
به تو می‌اندیشم..."

و تار موی سفیدش را کنار زد ...

✍️🏻#نادیا_صارمی

۳۰ شهریور زادروز شاعر #کوچه‌ و‌ #مهتاب
*#فریدون_مشیری
فرخنده باد 💫🤍


@manosheredelam
👍7👏1
🍁

بیهوده نیست
وقتی که می رسی به من ،

پاییز یکسره می رسد ،
انارها سرخ تر شود

#کوثر_صارمی_مقدم

فصل رنگ های چشم نواز
#پاییز مهمان ما شده😍
خوش آمدی پاییز هزار رنگ🌈🍊🌈
#درود_خوبان🍃
#پاییزتون_مبارررک🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
@manosheredelam
🥰32👍1👏1
🍁
"پدرم برای لقمه نانی بخور و نمیر
شب و روز کار می‌کرد
و معتقد بود :
آبروی یک مرد در گروی این است
که خانواده‌اش گرسنه نماند .

و بدترین کار یک دولت این است که
مردم‌اش گرسنه باشند!

کاش می‌شد قانون‌ها را تغییر داد که کارگرها بتوانند نامزد ریاست جمهوری شوند …"

#سابیر_هاکا

#کارگران
#معدن
#طبس
#ایرانم_تسلیت😔🖤🥀

@manosheredelam
👍21😢1😭1
🍁

الموت
لا یوجع الموتی ،
الموت یوجع الاحیاء ..

مرگ ،
مردگان را اذیت نمی کند
مرگ ،
زندگان را به درد می آورد .....🥀

#محمود_درویش


@manosheredelam
👍2💯2
🍁

سرزمینی بود
پراز نیلوفران آبی
که در تبعیدی ناخواسته محکومند
در گریزی مداوم از خویش
با نگاه های خیره به دوردست
شاخه های پیچ در پیچ نارنج های
بی بهار ،
و کبوترانی که در فصل بیداری
افسانه ها را خواب می بینند ...

اکنون گناه زمین چه بود اگر اسمان نبارد ؟!..
چه تلخ بود این داستان !!..
چندی ست قلم هم ایمان ندارد
به گفته های خویش ...
آیا هنگام آن نرسیده  است ، سکوت به صدا در آید ؟
انگار کلمات هنگامه ای در سر دارند ...
رستاخیز متبرک واژه هاست ،
که در جشن کوتاهی ناگهان 
شعر می شوند ..
شعری پراز تضاد
شعری پراز گردباد
شعری دلپذیر
شعری دلنشین ...

گویا سفری در پیش است
گلدسته های آشنا ،
صدا می زنند مرا
صدای ساز و آواز شبنم و گل
به گوش می رسد

چه آغاز نیکویی !
چه آیتی ست در تماشای سپیده
نهفته است ..

ای آرام ترین صبح ،
از کوچه های باران زده
از فرداهای سبز
از آب و اینه
از سرو
از صنوبر
از درختانی که آشیانه ای در دل دارند ..

خبری تازه بیار
از صدای پای کسی که با نور می آید
از دلدادگان غریب
از شهر آشنا ،
از همان شهری که صدای باران
در آن همیشه جاری ست ....


صدای باران
صدای باران ..........

#کوثر_صارمی_مقدم

🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧

@manosheredelam
5
🍁
ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای
وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای ؟

#مولانا💚
چقدر دلنشین گفته😍

ای جان, جان,جان, من
ای عقل, عقل, عقل, من

ای گلبن خندان, من
این سو بیا ؛ آن سو مرو ....

" هشتم مهر ماه "
روز بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ ایرانی ، جلال الدین محمد بلخی
مشهور به (مولانا)گرامی باد❤️

@manosheredelam
🥰4👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁
#حس_خوب😍

👤 #هاردی:
معذرت میخوام که بهت گفتم احمق !

#لورل:
اشکال نداره،
خودم که میدونم احمق نیستم

مهم باور ما به خودمونه،

قانون زندگی
قانون باور است ...👌

@manosheredelam
2🥰2
🍁

از دوره هومر تاکنون، جنون غریبی
شاعران را مبتلا کرده که سرداران را بستایند.

جنگ که هنر نیست. دو سرداری که با هم درگیر نبرد می‌شوند،
اگرچه هر دو ابلهند، ولی به‌هرحال یکی از آن دو باید پیروز شود.
منتظر روزی باشید که یکی از همین قداره‌بندها که اکنون به عرش اعلا می‌رسانید
همه شما را چون لقمه‌ای ببلعد!
در آن روز، این سردار واقعا خدا می‌شود،
چرا که خدایان را از روی اشتها می‌شناسند!

📒خدایان تشنه‌اند
#آناتول_فرانس

@manosheredelam
👍6
🍁
رازهایمان را

کسی نمی فهمد

نگران نباش

غنچه ها هنوز لب باز نکرده اند.......


#کوثر_صارمی_مقدم

@manosheredelam
👍4🥰2👏1
2025/07/13 21:13:32
Back to Top
HTML Embed Code: