🍁

سرزمینی بود
پراز نیلوفران آبی
که در تبعیدی ناخواسته محکومند
در گریزی مداوم از خویش
با نگاه های خیره به دوردست
شاخه های پیچ در پیچ نارنج های
بی بهار ،
و کبوترانی که در فصل بیداری
افسانه ها را خواب می بینند ...

اکنون گناه زمین چه بود اگر اسمان نبارد ؟!..
چه تلخ بود این داستان !!..
چندی ست قلم هم ایمان ندارد
به گفته های خویش ...
آیا هنگام آن نرسیده  است ، سکوت به صدا در آید ؟
انگار کلمات هنگامه ای در سر دارند ...
رستاخیز متبرک واژه هاست ،
که در جشن کوتاهی ناگهان 
شعر می شوند ..
شعری پراز تضاد
شعری پراز گردباد
شعری دلپذیر
شعری دلنشین ...

گویا سفری در پیش است
گلدسته های آشنا ،
صدا می زنند مرا
صدای ساز و آواز شبنم و گل
به گوش می رسد

چه آغاز نیکویی !
چه آیتی ست در تماشای سپیده
نهفته است ..

ای آرام ترین صبح ،
از کوچه های باران زده
از فرداهای سبز
از آب و اینه
از سرو
از صنوبر
از درختانی که آشیانه ای در دل دارند ..

خبری تازه بیار
از صدای پای کسی که با نور می آید
از دلدادگان غریب
از شهر آشنا ،
از همان شهری که صدای باران
در آن همیشه جاری ست ....


صدای باران
صدای باران ..........

#کوثر_صارمی_مقدم

@manosheredelam

🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧

🍁

و چون زنان چشمانِ زیبایی دارند؛
هیچ‌کس اندوهشان را، باور نمی‌کند ...


#شب_بارونی🥰☔️
کاری از
#نادیا_صارمی🤍

@manosheredelam

🍁
ما؛
كاشفان كوچه‌های بن‌بستيم!
حرف‌های خسته‌ای داريم...

#گروس_عبدالملكيان

@manosheredelam

🍁

محبوب من از حالا ..
همه‌ی پیاده‌رو ‌ها بوی شما را می‌دهد
همه‌ی عصرها ،
همه‌ی روزهای هفته ...

#محمدصالح_علا

" کَمی مانده تا بهار "...
🥰🍏🍬🍃✨️🍀💕

@manosheredelam

🍀
مکثی کرد و نوشت: «ممنون که در دلم ریشه دواندی.»
گفتم: «خاکت خوب بود؛ من گیاهی نیمه‌جان بودم، خسته از زیستن و از ماندن؛ هوای تو سبزم کرد…»


#اسفندماهی_عزیز_من‌و‌شعر‌دلم_تولدت_مبارک🎂🎊😍

@manosheredelam

🍁
به آفتاب، سلام...
که باز می‌شود آهسته،
                     بر دریچه‌ی صبح

به شیرِ آب سلام
که چکه چکه سخن می‌گوید...
و حوض می‌شنود؛

به التهاب، سلام
     که صبح زود مرا مست می‌کند
به بوی تازه نان...


"عمران صلاحی"

#روزگارتون_بهاری🥰🍃

@manosheredelam

🍁
من
فکر می کنم
قطارها هم ،
برای خودشان دردهایی دارند !
از این که مدام شاهد
فاصله ها
دوری ها
و جدایی های
دلدادگان باشند در رنجند ....

آه ...
از این
رفتن های تلخ
سفرهای ناگزیر ...

* ای کاش
یکی بیاید
که وقت رفتن
نرود ....*

#کوثر_صارمی_مقدم
*#سیدعلی_صالحی

@manosheredelam

🍁

عشق...
و عشق چیست به جز روشنای یاد کسی...!؟ 

#معصومه‌_صابر
#روزتون_روشنا🥰✨️


@manosheredelam

🍁

ملتفت ﻫﺴﺘﯽ ﮔﻞﻣﻤّﺪ؟

ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ،
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ.
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮕﺬﺭﺩ ،
ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮑﻨﺪ.
ﻫﯿﭻ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ....

ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﯽ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟!
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ!

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﭼﮑﻤﻪ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﺪ ﻭ ﺩﺭ آﻥ ﺩﻧﯿﺎ
از ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ!
ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺗﺮﺳﺪ،
ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ......

✍#محمود_دولت_آبادی
📙#کلیدر

@manosheredelam

🍁

و چه بی ذوق جهانی

که مرا با تو ندید

آخرین زمزمه‌ام را

همهٔ شهر شنید...

#محمدعلی_بهمنی

@manosheredelam

🍁
.
کاش می توانستم
درخت باشم ،
تا تو در سایه ام بنشینی
درخت نه ،
صدتا درخت
تا تو در لابه لای شاخ و برگ هایم
قدم بزنی  ...

کاش تا چشم کار می کرد
درخت بود و تو بودی !.

اصلا کاش جنگل انبوهی بودم
و تو نا بلد ،
تا در ٱغوش من گم می شدی
از آن گم شدن های دوست داشتنی
که آدم دلش می خواهد ،
هیچوقت پیدا نشود .

از ٱن گم شدن های دوست داشتنی
که همه ٱرزو دارند ....

#کوثر_صارمی_مقدم

کاش ...
تا چشم کار می کرد ،
درخت بود و تو بودی !!..

  ☘ " 15 اسفند " ☘
روز درخت و درختکاری 
خجسته🪴💚
🌳🌲🌳🌲🌳🌲🌳🌲🌳🌲🌳

@manosheredelam

🍁
تورا می شناسم ،
ای آرزوی دور
سفالینه های پرنقش
ای بوی سیب
مقصد دلخواه من ،

این مسیر پر هیاهو ،
نشانه ای ست از همه چیزهای زیبایی
که با خود داری !...


#کوثر_صارمی_مقدم
#صبحتون_قشنگ😍

تقدیم شما با مهر
مرسی که هستید💚🌸☘🌸☘🌸☘

@manosheredelam

🍁

«بهار مرا فرحناک می‌کند.
می‌فهمم که هنوز زنده‌ام.»

• نیما یوشیج / نامه به حسام‌زاده

#چیزی‌نمونده‌تا‌بهار🥰🍀🌸🍀

@manosheredelam

🍁

چه کسی می داند ؟!!
شاید اولین بار قرن‌ها پیش حوالیِ  بهار
زنی که زندگی اش را دوست داشت ،
شروع به رقصیدن کرد ....
آنچنان سرمست ،
که گردی از زندگی برخاست
و بعدها چون رقصیدن مَذِمَت شده بود
گفتند:  خانه تکانی....

✍️🏻#لیلا‌مومنی

خانه تکانی به همین قشنگی😍
#خونه‌ی_دلتون_همیشه_سبز🥰🍃🍀🍃

@manosheredelam