Telegram Web
#نسخه_خوانی

ــــ(1)
تا منزل محمّد، دام است و دانه بی‌حد
در هر قدم به دامی، فرزانه‌ای بدیدم

ــــ(2)
در هر گامی هزار جا دام نهی
گویی کشمت اگر برآن گام نهی

چون دام نهیّ و اندر او گام نهند
گیریّ و کُشیّ و عاصی‌اش نام نهی!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعران: (1) در نسخه، نامشخص است.
(2) در این نسخه، امامی هروی ذکر شده. اما شبیه همین رباعی با اختلافاتی در عبارات به خیام و اوحد الدین کرمانی نیز منسوب است.

📕 از دو نسخۀ خطی.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👌31
#نسخه_خوانی

قلندرانه بیا پا به نام و ننگ زنیم
به شیشۀ خِرَد از دست عشق، سنگ زنیم

درنگ نیست سپهر دو رنگ را ساقی!
بیار تا مَیِ گلرنگ بیدرنگ زنیم

حدیث عود و رباب از میان براندازیم
به تارِ طرّۀ مشکینِ یار چنگ زنیم

درونِ کعبۀ عقل از صنم چو پاک نبود
کنون به بامِ کلیسای عشق زنگ زنیم

روان به چهرۀ زردم سرشکِ سرخ، چه سود؟
که بی‌تو نقش بر آب است، آنچه رنگ زنیم

فضای هستیِ «دیوانه» و سپاهِ جنون
چگونه خیمه در این جایگاهِ تنگ زنیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شعر از: شیخ اسدالله قمشه‌ای (متولد حدود ۱۲۹۷ هجری قمری) حکیم، عارف، دانشمند و شاعر برجسته اصفهانی، متخلّص به «دیوانه».

📕 یک جنگ خطی مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
10👍1
#نسخه_خوانی

حکمت

پادشاه، چون رود بزرگ است و ارکان دولت، چون جوی‌ها و جداول که از آن منشعب شده‌اند؛ و [همـ]چنانکه طعم و لونِ آبِ رود باشد، جوی‌ها را نیز چنان [طعم و رنگی] باشد؛ پس بر پادشاه واجب است سیرت پسندیده داشتن تا دیگران نیز سیرت نیکو گیرند.

حکمت

عدل، گنجی است؛ چندانکه از او بیشتر خرج کنی، بیشتر شود و سعادت دارین [یعنی دنیا و آخرت] افزاید؛ و چندانکه کمتر خرج کنی، کمتر شود و دولت دارین بِرُبایَد.

حکمت

عدل را یک صورت است و ظلم را صُوَرِ بسیار؛ لاجرم،
جور، آسان و عدل، دشوار است
و این دو صفت، به صواب و خطا، شبیه تیراَند. چه، صواب‌انداز محتاج است به تعلیم و ممارستِ تمام؛ و خطاانداز، احتیاج ندارد به هیچ‌کدام.

[عبدالرحمن جامی در سلسلة الذهب]

چیست عدل آنکه بگذری ز فضول
نکنی از طریق شرع، عدول ...

زانکه میزانِ معدلت، شرع است
شرع، اصل است و غیر آن فرع است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 مؤلّف: قاضی احمد بن محمد غفاری کاشانی (قرن ۱۰ هجری).

📕 نسخه خطی تاریخ نگارستان، کتابخانه علی پاشا ترکیه، به شماره 816

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👌53👍1
💠 از ظرایف تاریخی.

#نسخه_خوانی

میر علی بیک از امرای شاهرخی بود [و] دایم زَرِ بسیار به مردم فقیر به قرض می‌داد به میعاد [یا تعهد بازپرداخت در زمان] مرگ میرزا شاهرخ!
جمعی از اهل سعایت، این حکایت به سمع میرزا [شاهرخ] رسانیدند و مزاج او را منحرف گردانیدند، تا روزی از غایت غضب او را گفت:
- عجب حالتی است که دولت تو به من قائم است [و] با وجود این، تو به مرگ من راضی و مشتاقی!
میر علی بیک گفت:
- این معنی را از کجا دریافته‌اید؟!
[شاهرخ] گفت:
- از اینجا که قرض بسیار به مردم، به میعاد مرگ من می‌دهی!
[میر علی بیک] گفت:
- بلی، چنین است که به تو رسانیده‌اند؛ اما برای این بر این میعاد قرض می‌دهم که قرض‌داران، دائم دعای تو کنند و جان‌درازی [ یعنی طول عمر] تو از خدا خواهند تا قرض پس ندهند.
میرزا [شاهرخ] را از آن جواب, عظیم خوش آمد و قُربِ او زیاده گردانید و ساعیان را از نظر انداخت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 مؤلف: شمسا محمدخان (قرن 11 ق)

📕 نسخۀ خطی سفینۀ شمسا، به شمارۀ 14179 مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👍83
💠 ای وطنم!

#نسخه_خوانی

دشـمـنـت را همچو مـیـخِ خـیمـه می‌خواهم مُدام
سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان بر گردنش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: در این نسخه، مشخص نشده، اما «شاید» از ابن یمین باشد، به دو قرینه:
1- بیت دیگری از ابن یمین در موضوعی دیگر نیز پس از آن آمده:
از کریمان خواه چیزی زانکه نَبْوَد هیچ عیب
زابر باران، دُر ز دریا، گوهر از کان خواستن

2- چنین تعابیری از میخ خیمه در اشعار ابن یمین سابقه دارد:
- بادا حسود تو چون خیمه چار میخ
در گردنش طناب شده رشته ورید

- بادا فرو شده بزمین دشمنت چو میخ
حبل ورید گشته بگردن درش طناب

واللّه اعلم

📕 حاشیۀ یک مجموعه خطی محفوظ در کتابخانۀ ملی فرانسه.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
6💯5
#نسخه_خوانی

یک‌چند زمانه گر بگیرد دستت
مغرور مشو که زود سازد پستت

در بزم، حریفانه¹ دهد جامِ مُراد
وندَر پسِ دیوار، بگیرد مستت!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: میر جعفر کاشی (س یازدهم ق)، پیشه‏‌ى وى معلمى بود. شعر نیز می‌گفت و بیشتر به سرودن رباعى تمایل داشت.

📕 یک سفینۀ خطی مجلس.

✍️ ¹- حریفانه: دست‌خوش

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
4👌4
#نسخه_خوانی

نشانی نیست جائی از تو ای جان جهان، پیدا
جهان را جانی و جان را نمی‌باشـد نشـان پیدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 سیدعبدالله حالی، سیّدعبداللّه حائری اصفهانی (یا حالی اصفهانی) متخلّص به «حالی (حسابی)» ، فرزند سیّدیحیی، از شعراء و فضلای قرن دوازدهم هجری در اصفهان.

📕 از یک مجموعه خطی اشعار محفوظ در کتابخانه بریتانیا.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
6👍2
#نسخه_خوانی

در منقبت سیّدة النُساءالعالمین صلوات الله علیها

چون نیاید بر زبان بی‌پرده نام پاک او
می‌توانم از معمّا کرد تحصیل ثواب

آیت تطهیر و عصمت، آنکه نام او گذاشت
پای در طاها به زیر معجر امّ الکتاب

چشم را در پرده‌ها ایزد از آنرو آفرید
کز ازل شد قرّةالعین نبی او را خطاب

اینکه وقتِ آس کردن، زد کفِ او آبله
معنی آن گشت روشن پیشِ طبعِ نکته‌یاب

چون برات روزیِ عالَم بدست آورده‌بود
بود در دست کریمش، چشمِ رِزقِ شیخ و شاب

کرد دستش دانۀ تسبیح را جزوِ بَدَن
تا کند پیوسته نعمت‌های ایزد را حساب

نی غلط گفتم ز بس دلداری و حُسنِ سلوک
بود در دستش دلِ محنت‌قرینِ بوتراب

کُـنـیَـتَـش اُمِّ محمّد بود از روزِ اَزَل
گشت اُمّی¹ بهر این نسبت، محمّد را خطاب!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: میر افضل الدین محمد ثابت، یا میرمحمد افضل ثابتِ اللّه آبادی، (قرن 11 و 12 ق).

📕 از مجموعه خطی اشعار یا جنگ بنده علیخان متخلص به باسطی، محفوظ در کتابخانه بریتانیا.

✍️ ¹- شاعر، در تعبیری متفاوت، «اُمّی» را به معنای «مادرم» در نظر می‌گیرد! نشانۀ وابستگی شگفت پیامبر (ص) به حضرت زهرا (س) - امّ ابیها -

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
6💔4
#نسخه_خوانی

یا رب! چه چشمه بود محبّت؟ که من از او
یک قـطـره آب خوردم و دریا گریـسـتـم!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 میرزا محمد علی متخلص به آزاد، یکی از نویسندگان و شاعران فارسی‌زبان و اردو در قرن سیزدهم هجری بوده است.
رضا قلی خان هدایت در تذکره ریاض العارفین و در ذیل عنوان «آزاد کشمیری» می نویسد: « نامش میرغلام رسول و به محمد علی شهرت کرده... فقیر را در شیراز صحبتش دست داد و ابواب آشنایی گشاد.»

📕 نسخه خطی تذکره محمد شاهی، مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
7
#نسخه_خوانی

الهی! به حقّ بـنـی‌فاطـمـه
که بر قولِ ایمان کنی خاتمه

اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامانِ آل رسول


و در یکی از قصاید خود نیز فرماید:

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: شیخ سعدی شیرازی.

📕 یک مجموعه خوشنویسی.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
10
#نسخه_خوانی

گویند که اکبر شاه غازی¹ در فتح‌پور² روز جمعه غره شهر جمیدی[جمادی] الاول سنۀ 978 [قمری] بر منبر آمد و به جای خطبه، این ابیات که خود گفته‌بود بخواند:

خداوندی که ما را خسروی داد
دل دانا و بازوی قوی داد

به عدل و داد، ما را رهنمون کرد
به جز عدل از خیال ما برون کرد

بُوَد وصفش ز عقل و وَهم برتر
تعالی شأنه الله اکبر³

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸شاعر: اکبر شاه، بزرگ‌ترین فرمانروا از سلسله گورکانیان هند.

📙 یک سفینه خطی مجلس به تألیف علی رضا رازی، تاریخ کتابت قرن یازدهم ق.

✍️ ¹- اکْبَرشاه یا ابوالفتح جلال‌الدین محمد اکبر؛ سومین پادشاه از سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند، فرزند همایون و پدر جهانگیر بود که بین سال‌های ۱۵۵۶ و ۱۶۰۵ میلادی فرمانروایی کرد.
²- فاتح‌ پور سیکری (به معنی شهر پیروزی) پایتخت امپراتور اکبر که در منطقه اگرا در ایالت اوتار پرادش، هند واقع است. این شهر قدیمی در سال ۱۹۸۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شد.
³- ایضا ر.ک ← منتخب التواریخ، تالیف عبدالقادر بداونی، تصحیح مولوی احمد علی صاحب، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1380، جلد دوم، ص 186 .

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
8
💠 یک غزل زیبا از سالک قزوینی

#نسخه_خوانی

نیست یک دل که ز احیای لبت خُرّم نیست
این اثر با نَفَسِ عیسیِ بِن مریم نیست

دامن از چشمِ تَر ای قبلۀ حاجات! مَکِش
کعبۀ حُسنی و این چشمه کم از زمزم نیست

قدمِ خضر ز همراهی ما آبله زد
دل طلبکارِ مُرادی‌ست که در عالَم نیست

وقتِ خوش، خاطرِ خُرّم، لب خندان، دلِ شاد
آرزوئی‌ست که در شأن بنی آدم نیست

دَمِ بی‌صرفه مکُن خرج، که با مُدّتِ عشق
همه گر زندگیِ خضر بُوَد، یک‌دَم نیست!

فکر عشرت مکن امروز که در باغ جهان
سُنبُلی سلسله‌گردان و گلی خُرّم نیست

نامۀ مِهر و وفا چند فرستی «سالِک»
به حریمی که در او باد صبا محرم نیست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: سالک قزوینی؛ محمدابراهیم سالک قزوینی، متخلص به «سالک»، شاعر، ادیب و عارف ایرانی سدهٔ یازدهم هجری.

📕 نسخۀ خطی دیوان سالک قزوینی، مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
7
#نسخه_خوانی

ز مردان و آزادگان جهان
سه تن را «جوانمرد» خواندن توان

یکی آن که مَکْنَد¹ هر آن کارِ بد
که اندیشه پیش آرَدَش در نهان

دگر آنکه چون گفته نازَد به‌جای²
نگوید به کس تا نرنجد زبان

سِیُم آن کجا کز پِیِ سودِ خویش
نخواهد دل او به مردم، زیان

جوانمردی این است و دادی³، چنین
چنین باشد آزاده اندر جهان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر در این نسخه، نامشخص است

📙 از یک نسخۀ خطی موسسۀ دستنویسهای شرقی آکادمی علوم سن‌پطرزبورگ؛ مجموعۀ C1102 ؛ تاریخ کتابت: 708 تا 710 ق . ( تصویر برگِ نسخه و شناسنامۀ آن با استفاده از مقالۀ : در حاشیۀ ایرانشناسی (3)، نویسنده: جناب آقای محمد افشین وفایی؛ منتشره در مجلۀ بخارا، شمارۀ 109 )

✍️ ¹- مَکْنَد : نَکُنَد / در متن شعر، حرف «ک» به ضرورت وزن، به صورت ساکن تلفظ می‌شود.
²- گفته نازَد به‌جای: به حرف و قول و وعده‌اش عمل نکند.
³- دادی : دادگری، عدل، انصاف

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
3👌3
💠 در امور سیاسی.

#نسخه_خوانی

مکن در امور سیاسی شتاب
ز راهِ تأنّی¹ عنان بَرمَتاب

که صد خون به یکدم توان ریختن
ولی کُشته نتوان برانگیـخـتـن²

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: شرف‌الدین فضل‌اللّه حسینی قزوینی (660-740ق)، معروف به شرف قزوینی از اديبان و مورخان و شاعران سده‌هاى هفتم و هشتم قمری (روزگار ايلخانان مغول) بود و همزمان با كسانى مانند رشيدالدين فضل‌الله و جوينى مى‌زيست.

📕 المعجم فی تاریخ ملوک‌العجم، شرف‌الدّین فضل‌اللّٰه‌بن عبداللّٰه حسینی قزوینی، محفوظ در کتابخانه کنگره آمریکا به شناسۀ ( Persian manuscript M058)

✍️ ¹- تأنّی: درنگ نمودن، آهسته‌کاری ، مقابل شتابزدگی.
²- برانگیختن: در اینجا یعنی دوباره زنده کردن.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👍4👌3
💠 از دشـمـنـان بَرَند شـکایـت به دوستـان
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم؟! (حافظ شیرازی)

#نسخه_خوانی

حریفان¹ غیرِ خونِ هم ننوشند
به غیر از نیکِ یکدیگر نپوشند!

به بحرِ آشنایی چون حُباب‌اند
که بیش از یک‌نَفَس به هم نجوشند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: میر یحیی کاشانی یا میر محمد یحیی کاشی، فرزند میر محمد جعفر شیرازی معروف به مکتب‌دار، اصلش از شیراز و بزرگ‌شده در کاشان؛ متوفی به سال 1065 هجری در شاهجهان آباد هند.

📕 حاشیۀ خارج از متن اصلی نسخۀ خطی حدائق الابرار و حقایق الاخبار (از: محمد بن محمد بن حسین حسینی عیناثی عاملی، مجلس.

✍️ ¹- حریف: در اینجا به معنی دوست، رفیق، یار، همدم، همنشین، همپیاله.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
6💔2
#نسخه_خوانی

هوالفتّاح

شکسته‌دل نشوی چون شکست پیش آید.



یادگاری العبد الرّاجی الی اللّه الغفور، عبدالّطیف مدرّس نور، به تاریخ بیست و سیّم شهر رجب المرجّب سنه 1319 ق.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

📕 یک جُنگ خطی مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
7
#نسخه_خوانی

حکمت

- یاری و دوستیِ یارانِ موافق کن و دوستانِ صادق، که دوستیِ دوستانِ کاسه و کیسه و یارانِ پیاله و نواله را بقایی نباشد.

- و در دوستی چندان مبالغه مکن که به سر حدِّ شعف¹ رسد؛ و در دشمنی چندان غُلو منما که جز به افساد و اتلاف دشمن، خاطرت قرار نگیرد، که دوست به جفا دشمن، و دشمن به احسان، دوست گردد.

- چون تو را با کسی اندیشۀ دوستی افتد، اول نقد اخلاص او را به محکِ امتحان و اعتبار زن، اگر خالص بیرون آید، اعتبار کن، واِلّا او را محلّ اسرار خود مگردان.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 مؤلف: شمسا محمدخان (قرن 11 ق)

📕 نسخۀ خطی سفینۀ شمسا، به شمارۀ 14179 مجلس.

✍️ ¹- شعف: در اینجا به معنی از دست دادن اختیار و عقل از شدّت دوستی.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👌7
#نسخه_خوانی

مشرقِ صبحِ محبّت، دلِ آگاهِ من است
طرّۀ شـعـله پریشـان‌شدۀ آهِ من است

طایرانی که گرفـتـاریِ خود می‌طلبـنـد
یارب! آن دام نبینند که در راهِ من است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: سالک قزوینی؛ محمدابراهیم سالک قزوینی، متخلص به «سالک»، شاعر، ادیب و عارف ایرانی سدهٔ یازدهم هجری.

📕 یک جُنگ خطی مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
5
#نسخه_خوانی

... و هرگز آفتاب از کسوف، و ماه از خسوف، و بدر از محاق، و سیّاره از احتراق، آمِن¹ نتواند بود.

بِنْمای دل کز آتش گیتی کباب نیست
بِنْمای جان کز اندُهِ عالَم خراب نیست

بِنْمای ساغری که از آن بِخْرَدان² چِشَند
کِش³ نیمی آبِ دیده و نیمی شراب نیست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: در نسخه، مشخص نشده‌است.

📕 الاوامر العلائية فی‌ الامور العلائية، كتابخانۀ اياصوفيه‌ ترکیه (شم‍ ۲۹۸۵)، به تألیف: اِبْنِ بی‌بی‌، حسين‌ بن‌ محمد بن‌ علی‌ جعفری‌ رغدی‌ (د پس‌ از ۶۸۰ ق‌/ ۱۲۸۱ م‌)، ملقب‌ به‌ ناصرالدين‌ معروف‌ به‌ ابن‌ بی‌بی‌ يا ابن‌ بی‌‌بیِ مُنجمه‌، اديب‌ و تاريخ‌نگار ايرانی‌.

✍️ ¹- آمِن: بی بیم. بی خوف. ایمن، در امان.
²- بِخْرَدان: عاقلان، دانایان.
³- کِش: که آن را، که او را

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
💔2👌1
💠 1- صبر در شرایط بیچارگی. 2- هرگز در پیش چشم کودکان، حیوانی را ذبح یا قربانی نکنید.

#نسخه_خوانی

زنی [را] در بصره دیدند در کمال طراوت و جمال، گفتند این حال، [در] اثر بی‌غمی است.
زن گفت:
- کسی را در جهان، اندوهِ من نیست. مرا دو کودک بود چون دو دُرِّ یتیم. پدرشان در عید اضحی [عید قربان] برای قربانی، گوسفندی سر بُرید. آن دو با هم بازی می‌کردند. [فرزند] بزرگ‌تر ، خُردتر [یا کوچک‌تر] را گفت: خواهی بنمایَم تو را که پدرم گوسفند را چگونه سر بُرید؟ [سپس] او را [بر زمین] بینداخت و ذبح کرد! وقتی خبردار شدم [که فرزند کوچک‌تر] در خون خود می‌غلتید. چون شیون برخاست، طفلک [ فرزند بزرگ‌تر] بترسید و بر سرِ کوهی گریخت [و] گرگش بخورد! پدر در طلبش [ یعنی در جستجوی او در کوه‌ها] از تشنگی بمُرد و من تنها و بی‌کس مانده‌ام.
گفتند:
به این بلای عظیم و مصیبت وحیم چگونه صبر کردی؟!
گفت:
- اگر جزع سود می‌داشت، [آن را] بر صبر، اختیار می‌کردم. چاره چیست؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

📕 نسخه خطی موسوم به حدیقه ( قصائد قطعات حکایات عربی و فارسی )، به شماره 156 مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺
👎3👌3💔2
2025/12/07 05:55:53
Back to Top
HTML Embed Code: