#مناجات_شب_قدر
خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا لااقل جواب مکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
همین که ترس برم داشته خودش کافی ست
تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن
عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست
جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن
چقدر جار زدم من که "دوستم داری"
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم، انتخاب مکن...
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا لااقل جواب مکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
همین که ترس برم داشته خودش کافی ست
تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن
عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست
جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن
چقدر جار زدم من که "دوستم داری"
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم، انتخاب مکن...
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
😢1
#امام_زمان_عج
#مناجات_شب_قدر
بگیر تُو دستت سر و سامونم و
رها نکن حال پریشونم و
فدات بشم فقط یه بار نگام کن
منم وسط می ذارم این جونم و
من نمیخام وصله ناجور بشم
با کارام از تو انقدر دور بشم
اگه قراره که روت و نبینم
بهتره از همین الان کور بشم
نذار که تا ابد خجل بمونم
با پای لنگم توی گل بمونم
بذار سرم رو زیر پات بذارم
نذار که آرزو به دل بمونم
درد داریم بده دوای مارو
بیا و کم کن شر دشمنارو
میگن درای حرما رو بستن
دوباره وا کن راه کربلارو
برام همینکه روضه خونم بسه
همینکه گریه کن بمونم بسه
همینکه یک بار تا میگم حسین جان
مادرت از عرش بگه جونم بسه
میگن که هر هفته شب جمعه ها
روضه به پا میکنه تو کربلا
تو قتلگاه میگه غریب مادر
بمیره مادر که سرت شد جدا
محمد بیابانی
@marsiyeeh
#مناجات_شب_قدر
بگیر تُو دستت سر و سامونم و
رها نکن حال پریشونم و
فدات بشم فقط یه بار نگام کن
منم وسط می ذارم این جونم و
من نمیخام وصله ناجور بشم
با کارام از تو انقدر دور بشم
اگه قراره که روت و نبینم
بهتره از همین الان کور بشم
نذار که تا ابد خجل بمونم
با پای لنگم توی گل بمونم
بذار سرم رو زیر پات بذارم
نذار که آرزو به دل بمونم
درد داریم بده دوای مارو
بیا و کم کن شر دشمنارو
میگن درای حرما رو بستن
دوباره وا کن راه کربلارو
برام همینکه روضه خونم بسه
همینکه گریه کن بمونم بسه
همینکه یک بار تا میگم حسین جان
مادرت از عرش بگه جونم بسه
میگن که هر هفته شب جمعه ها
روضه به پا میکنه تو کربلا
تو قتلگاه میگه غریب مادر
بمیره مادر که سرت شد جدا
محمد بیابانی
@marsiyeeh
❤1
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچهی عفو تو سرازیر شدم
آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم
نفْس بال و پر پرواز مرا زخمی کرد
بی تو در خلوت پُر حادثه زنجیر شدم
رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم
مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم
تشنهی جرعه ای از سفرهی یکرنگ توام
من از این سفرهی صد رنگِ گنه سیر شدم
دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر
«بعلیٍ بعلی» گفتم و تطهیر شدم
محمود یوسفی
@marsiyeeh
#شب_قدر
همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچهی عفو تو سرازیر شدم
آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم
نفْس بال و پر پرواز مرا زخمی کرد
بی تو در خلوت پُر حادثه زنجیر شدم
رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم
مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم
تشنهی جرعه ای از سفرهی یکرنگ توام
من از این سفرهی صد رنگِ گنه سیر شدم
دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر
«بعلیٍ بعلی» گفتم و تطهیر شدم
محمود یوسفی
@marsiyeeh
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
بر عفو بیحسابت، این نکتهام گواه است
گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است
من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی، دَر بَر رویم ببندی
آخر کجا گریزد، عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و، پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت، برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن، یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#شب_قدر
بر عفو بیحسابت، این نکتهام گواه است
گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است
من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی، دَر بَر رویم ببندی
آخر کجا گریزد، عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و، پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت، برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن، یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم
ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم
با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد
در راه دریای خدا جریان گرفتیم
جانی نمانده بود بین سینه هامان
گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم
بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و
از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم
ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد
خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم
گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ
آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم
از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ
از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم
وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم
فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم
بردیم نام حضرت شیخ الائمه
قول نجات از آتش سوزان گرفتیم
بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر
از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم
تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد
رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم
آمد میان، نام جواد و از سخایش
خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم
با بردن نام علیِ بنِ محمد
قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم
گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود
از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم
یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم
بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم
قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه
از غربتش بر آستین دندان گرفتیم
از شام قدرش که سر بابا بغل کرد
ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم
آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه
ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم
محمدجواد شیرازی
@marsiyeeh
#شب_قدر
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم
ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم
با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد
در راه دریای خدا جریان گرفتیم
جانی نمانده بود بین سینه هامان
گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم
بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و
از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم
ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد
خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم
گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ
آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم
از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ
از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم
وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم
فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم
بردیم نام حضرت شیخ الائمه
قول نجات از آتش سوزان گرفتیم
بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر
از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم
تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد
رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم
آمد میان، نام جواد و از سخایش
خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم
با بردن نام علیِ بنِ محمد
قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم
گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود
از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم
یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم
بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم
قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه
از غربتش بر آستین دندان گرفتیم
از شام قدرش که سر بابا بغل کرد
ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم
آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه
ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم
محمدجواد شیرازی
@marsiyeeh
👍1
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
#امام_حسین
آمدم سرزده بی حرف و سخن
خسته ام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن نه به من
من شکستم دل تو! تو نشکن
تو بزرگی و حقیرم العفو!
باز تحویل بگیرم العفو!
یخ فروشم که یخم آب شده
بنده ات بنده ی ناباب شده
با هوی و هوسش خواب شده
سخت شرمنده ارباب شده
پشت کردم به حسین خام شدم
باعث گریه ی اقام شدم
هیچکس دورو برم نیست که نیست
فکر توبه به سرم نیست که نیست
اشک و حال سحرم نیست که نیست
توشه بهر سفرم نیست که نیست
خرج نفْسم شده کل عَملم
میدود پشت سر من اَجلم
وای بر دور ز قرآن شدنم
وای بر بی سرو سامان شدنم
از عطای تو گریزان شدنم
معصیت بود و پریشان شدنم
چکمه بردوش خود آویخته ام
بغلم کن که به همریخته ام..
گرچه آلوده و رسوا هستم
نوکر فضه و اسما هستم
نجفی هستم و بالا هستم
شیعهی حضرت مولا هستم
حضرت بنده نواز است علی
بخدا روح نماز است علی
#شب_قدر است بها میخواهم
درد کافیست دوا مي خواهم
رزق یکسال بُکا میخواهم
کربلا با رفقا میخواهم
تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟
من هوایی حُسینم چه کنم؟
آن حسین که غم آبش دادند
آب میخواست عذابش دادند
با کف و سوت جوابش دادند
رویِ سرنیزه که تابش دادند...
خبرش رفت به خیمه، ای داد..
مادرش دست به پهلو افتاد..
یوسف من ! وسط گودالی
من بمیرم چقدر مینالی!
نیزه باران شدی و بی حالی
تاج روی سر من! پامالی!
مِهر من را به رویت میبندند
دست و پا میزنی و میخندند
آبرودار قبیله ست! نزن
با عصا برتنش ای مست نزن
پلک خودرا که دگر بست! نزن
بی وضو بر بدنش دست مزن
این تن ذبح شده جان من است
چادرم هست نگو بی کفن است
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
#شب_قدر
#امام_حسین
آمدم سرزده بی حرف و سخن
خسته ام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن نه به من
من شکستم دل تو! تو نشکن
تو بزرگی و حقیرم العفو!
باز تحویل بگیرم العفو!
یخ فروشم که یخم آب شده
بنده ات بنده ی ناباب شده
با هوی و هوسش خواب شده
سخت شرمنده ارباب شده
پشت کردم به حسین خام شدم
باعث گریه ی اقام شدم
هیچکس دورو برم نیست که نیست
فکر توبه به سرم نیست که نیست
اشک و حال سحرم نیست که نیست
توشه بهر سفرم نیست که نیست
خرج نفْسم شده کل عَملم
میدود پشت سر من اَجلم
وای بر دور ز قرآن شدنم
وای بر بی سرو سامان شدنم
از عطای تو گریزان شدنم
معصیت بود و پریشان شدنم
چکمه بردوش خود آویخته ام
بغلم کن که به همریخته ام..
گرچه آلوده و رسوا هستم
نوکر فضه و اسما هستم
نجفی هستم و بالا هستم
شیعهی حضرت مولا هستم
حضرت بنده نواز است علی
بخدا روح نماز است علی
#شب_قدر است بها میخواهم
درد کافیست دوا مي خواهم
رزق یکسال بُکا میخواهم
کربلا با رفقا میخواهم
تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟
من هوایی حُسینم چه کنم؟
آن حسین که غم آبش دادند
آب میخواست عذابش دادند
با کف و سوت جوابش دادند
رویِ سرنیزه که تابش دادند...
خبرش رفت به خیمه، ای داد..
مادرش دست به پهلو افتاد..
یوسف من ! وسط گودالی
من بمیرم چقدر مینالی!
نیزه باران شدی و بی حالی
تاج روی سر من! پامالی!
مِهر من را به رویت میبندند
دست و پا میزنی و میخندند
آبرودار قبیله ست! نزن
با عصا برتنش ای مست نزن
پلک خودرا که دگر بست! نزن
بی وضو بر بدنش دست مزن
این تن ذبح شده جان من است
چادرم هست نگو بی کفن است
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
علی کفشگر
@marsiyeeh
#شب_قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
علی کفشگر
@marsiyeeh
👍2
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دلشکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم
کریما، منعما، پروردگارا
ببین خوبیتو بد کرده ما را
گنه کردیم اگر پرده دریدیم
تو اما پردهپوشی کن خطا را
خدایا من کیام عبدی که دانی
ز تو غافل، پی لذات آنی
نمیآید ز من غیر از خطا، لیک
نمیآید ز تو جز مهربانی
نسیم عفو تو امشب وزیده
دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامهی اعمالم امشب
به جز لطفت ندیده که ندیده
الهی محضرت را دوست دارم
تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست
ولیکن حیدرت را دوست دارم
دو دست سائل و دامان حیدر
من و احسان بیپایان حیدر
الهی بعلیٍ بعلیٍ
ز من بگدر خدایا، جان حیدر
فقیرم، زیر دِین العفو گفتم
به رب عالمین العفو گفتم
شب قرآنبهسر آمد، دوباره
الهی بالحسین العفو گفتم
امام مهربان العفو میگفت
لبتشنه چنان العفو میگفت
به زیر دشنه آقا فکر ما بود
برای شیعیان العفو میگفت
امیر عظیمی
@marsiyeeh
#شب_قدر
خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دلشکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم
کریما، منعما، پروردگارا
ببین خوبیتو بد کرده ما را
گنه کردیم اگر پرده دریدیم
تو اما پردهپوشی کن خطا را
خدایا من کیام عبدی که دانی
ز تو غافل، پی لذات آنی
نمیآید ز من غیر از خطا، لیک
نمیآید ز تو جز مهربانی
نسیم عفو تو امشب وزیده
دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامهی اعمالم امشب
به جز لطفت ندیده که ندیده
الهی محضرت را دوست دارم
تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست
ولیکن حیدرت را دوست دارم
دو دست سائل و دامان حیدر
من و احسان بیپایان حیدر
الهی بعلیٍ بعلیٍ
ز من بگدر خدایا، جان حیدر
فقیرم، زیر دِین العفو گفتم
به رب عالمین العفو گفتم
شب قرآنبهسر آمد، دوباره
الهی بالحسین العفو گفتم
امام مهربان العفو میگفت
لبتشنه چنان العفو میگفت
به زیر دشنه آقا فکر ما بود
برای شیعیان العفو میگفت
امیر عظیمی
@marsiyeeh
👍4
#امیرالمومنین_علی
از سرِ شانه یِ در حالِ نمازِ سَحَرش
چقدر بالِ ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده ست زمانِ سفرش
همه یِ شصت و سه سالش به غریبی طی شد
می رود تا که خدایش نکند بیشترش
یادِ شرمندگی از فاطمه می اندازد
به خداوند قسم دیدنِ چشمان تَرَش
ایستاده ست کسی پشتِ درِ خانه یِ او
جبرئیل آمده انگار به مسجد به بَرَش
سحرِ نوزدهم خانه یِ دختر بِرَوَد
آنکه دلسوز ترین است برای پدرش
دخترش نیز یقین داشت شبِ آخر اوست
کاسه یِ آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه مَحوِ نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دستِ تَوسّل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بُوَد منتظرش
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
از سرِ شانه یِ در حالِ نمازِ سَحَرش
چقدر بالِ ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده ست زمانِ سفرش
همه یِ شصت و سه سالش به غریبی طی شد
می رود تا که خدایش نکند بیشترش
یادِ شرمندگی از فاطمه می اندازد
به خداوند قسم دیدنِ چشمان تَرَش
ایستاده ست کسی پشتِ درِ خانه یِ او
جبرئیل آمده انگار به مسجد به بَرَش
سحرِ نوزدهم خانه یِ دختر بِرَوَد
آنکه دلسوز ترین است برای پدرش
دخترش نیز یقین داشت شبِ آخر اوست
کاسه یِ آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه مَحوِ نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دستِ تَوسّل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بُوَد منتظرش
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
👍3
#امیرالمومنین_علی
به لبـم نادعلیْ نادعلیْ، صبـح و شب است
دل در این بادیه در آتش ِعشق و طلب است
هـرکـه پا در ره غیرِ از تو گـذارد، بی شک
حاصلش درد و غم و رنج و عذاب و تَعَب است
أَشهَــدُ أَنَّ عَلیّـــاً وَلــیّ اللّهِ اذان
عشق و دلدادگی و شور و جنون را سبب است
از همان سیــزده مـاه رجب تـا شب قدر
هرزمان سیرِ مقامات تو کردم، عجب است
در مقامات تو این بس که چنین می گویند
کمتـرین فاصله ای بین تو بـا ذاتِ رب است
آنکــه در جنگ فـراری نشد و غالب گشـت
فاتحِ بَدر و حُنین، حیدر و شیرِ عرب است
من کجـا.. مدّعی شیعه ی راهِ تـو شـدن ؟!
من غباری به سر کوی توأم ، این ادب است
نزدِ مـن حُرمت او همچـو فـریضـه واجب
آنکه بر شیرِ خدا، شاهِ نجف، مُنتَسَب است
بوسـه ای تا بـه ضـریح تـو نشـاندم دیـدم
طعمِ انگور بهشتی ست که بر روی لب است
وحید دکامین
@marsiyeeh
به لبـم نادعلیْ نادعلیْ، صبـح و شب است
دل در این بادیه در آتش ِعشق و طلب است
هـرکـه پا در ره غیرِ از تو گـذارد، بی شک
حاصلش درد و غم و رنج و عذاب و تَعَب است
أَشهَــدُ أَنَّ عَلیّـــاً وَلــیّ اللّهِ اذان
عشق و دلدادگی و شور و جنون را سبب است
از همان سیــزده مـاه رجب تـا شب قدر
هرزمان سیرِ مقامات تو کردم، عجب است
در مقامات تو این بس که چنین می گویند
کمتـرین فاصله ای بین تو بـا ذاتِ رب است
آنکــه در جنگ فـراری نشد و غالب گشـت
فاتحِ بَدر و حُنین، حیدر و شیرِ عرب است
من کجـا.. مدّعی شیعه ی راهِ تـو شـدن ؟!
من غباری به سر کوی توأم ، این ادب است
نزدِ مـن حُرمت او همچـو فـریضـه واجب
آنکه بر شیرِ خدا، شاهِ نجف، مُنتَسَب است
بوسـه ای تا بـه ضـریح تـو نشـاندم دیـدم
طعمِ انگور بهشتی ست که بر روی لب است
وحید دکامین
@marsiyeeh
👍3
#امیرالمومنین_علی
امشب سکوتِ می، خبری مست میبرَد
امشب کسی به کار خدا دست میبرَد
نبض مکبّران، اجل آهنگ میزند
امشب کسی به آینهها سنگ میزند
افکندهاند در رهِ سیلاب، عیش را
ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را
صدچشمه خون، به حجله دل میکشد چرا
شب، بی خیال فاجعه… کِل میکشد چرا…
بی خواب عدل، بستر خون را پسند کرد
زخم شهید را همهجا ارجمند کرد
زخم شهید را به رُخِ ماه میکشند
از شام تا عراق و یمن آه میکشند
این زخمها تبسّمِ روح شهید ماست
وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست
شب، بیزوال مانده… سحر، مرده… ای خدا
مائیم باز ایلِ پدر مرده… ای خدا
امشب به ایل آینهها بدنظر شدند
تکفیریانِ یخ زده، چلپاسهتر شدند
در شام و در عراق و یمن، طعنه میزنند
تکفیریان به صبر حسن طعنه میزنند
برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!
خلخال میبرند ز پای زنان، پدر!
خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده ست
امشب بُتی به کار خدا دست بُرده ست!
یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر
امشب، سحر نمیشود! ای صبح! پا بگیر…
شب، بی تو سر نمی شود… آتش گرفتهایم
امشب، سحر نمیشود… آتش گرفتهایم
محرابجان! برای پدر، جان پناه باش
ای خشت خشتِ مسجد کوفه! گواه باش
ای مُهر! امشب آینه را بی ملال کن!
دیدار آخر ست! علی را حلال کن…
گلدستهها! اذانِ اجل، در گلو کنید
ای آبها! به حسرت حیدر، وضو کنید
سجادهجان! بسوز دراین غم، ولی بساز
یک امشبی برای خدا با علی بساز
این آخرین نیایش چشمِترِ علیست
دیگر تمام شد… سحرِ آخر علی ست!
هرشب، یتیم کوفه به دوشت سوار بود،
همبازی اش، ستاره ی دنبالهدار بود!
ای ماه! جلوه در جگر چاه کردهای
این درّه هم نظرشدهی آبشار بود
شرم نگاه، روز مرا میکند سیاه
شمعی درون چشم تو شب زندهدار بود
با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت
ابری که بین معرکه، آتش بیار بود
وقتش رسیده بود بهاری شود… که شد!
سی سال، این خزان زده، چشم انتظار بود
در بین ابروان تو احیا گرفته ست
این تیغِ کج که مبداء نصف النهار بود
میخواست زهرِ خویش بریزد چو میخِ در
این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود
زخمِ سرش حریف دلِ زخمی اش نشد
آه ای طبیب! اوبه چه دردی دچاربود!؟
تکفیریان ز بیعت حق، عار میکنند
در کوفه، روزه را سحر افطار میکنند!
مردی که ذوالفقار زدستش وضوگرفت
عدل از سرِ شکستهی او آبرو گرفت
دارند سقف بر سرم آوار میکنند
از خواب، گرگ را ز چه بیدار میکنند
از فرطِ عدل، اهلِ جراحت شدی پدر!
فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر!
حیرت شروع شد؟نه! تماشا حرام شد!
فُزتُ وَ ربِّ کعبه…! گمانم «تمام شد!»
احمد بابایی
@marsiyeeh
امشب سکوتِ می، خبری مست میبرَد
امشب کسی به کار خدا دست میبرَد
نبض مکبّران، اجل آهنگ میزند
امشب کسی به آینهها سنگ میزند
افکندهاند در رهِ سیلاب، عیش را
ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را
صدچشمه خون، به حجله دل میکشد چرا
شب، بی خیال فاجعه… کِل میکشد چرا…
بی خواب عدل، بستر خون را پسند کرد
زخم شهید را همهجا ارجمند کرد
زخم شهید را به رُخِ ماه میکشند
از شام تا عراق و یمن آه میکشند
این زخمها تبسّمِ روح شهید ماست
وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست
شب، بیزوال مانده… سحر، مرده… ای خدا
مائیم باز ایلِ پدر مرده… ای خدا
امشب به ایل آینهها بدنظر شدند
تکفیریانِ یخ زده، چلپاسهتر شدند
در شام و در عراق و یمن، طعنه میزنند
تکفیریان به صبر حسن طعنه میزنند
برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!
خلخال میبرند ز پای زنان، پدر!
خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده ست
امشب بُتی به کار خدا دست بُرده ست!
یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر
امشب، سحر نمیشود! ای صبح! پا بگیر…
شب، بی تو سر نمی شود… آتش گرفتهایم
امشب، سحر نمیشود… آتش گرفتهایم
محرابجان! برای پدر، جان پناه باش
ای خشت خشتِ مسجد کوفه! گواه باش
ای مُهر! امشب آینه را بی ملال کن!
دیدار آخر ست! علی را حلال کن…
گلدستهها! اذانِ اجل، در گلو کنید
ای آبها! به حسرت حیدر، وضو کنید
سجادهجان! بسوز دراین غم، ولی بساز
یک امشبی برای خدا با علی بساز
این آخرین نیایش چشمِترِ علیست
دیگر تمام شد… سحرِ آخر علی ست!
هرشب، یتیم کوفه به دوشت سوار بود،
همبازی اش، ستاره ی دنبالهدار بود!
ای ماه! جلوه در جگر چاه کردهای
این درّه هم نظرشدهی آبشار بود
شرم نگاه، روز مرا میکند سیاه
شمعی درون چشم تو شب زندهدار بود
با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت
ابری که بین معرکه، آتش بیار بود
وقتش رسیده بود بهاری شود… که شد!
سی سال، این خزان زده، چشم انتظار بود
در بین ابروان تو احیا گرفته ست
این تیغِ کج که مبداء نصف النهار بود
میخواست زهرِ خویش بریزد چو میخِ در
این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود
زخمِ سرش حریف دلِ زخمی اش نشد
آه ای طبیب! اوبه چه دردی دچاربود!؟
تکفیریان ز بیعت حق، عار میکنند
در کوفه، روزه را سحر افطار میکنند!
مردی که ذوالفقار زدستش وضوگرفت
عدل از سرِ شکستهی او آبرو گرفت
دارند سقف بر سرم آوار میکنند
از خواب، گرگ را ز چه بیدار میکنند
از فرطِ عدل، اهلِ جراحت شدی پدر!
فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر!
حیرت شروع شد؟نه! تماشا حرام شد!
فُزتُ وَ ربِّ کعبه…! گمانم «تمام شد!»
احمد بابایی
@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت
در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت
ازبسکه علی بود و ولی بود به والله
در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت
نازم به دهانم که به شادی و به غصه
یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت
پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛
حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت
تا دید که من گریه کن فاطمه هستم
می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت
از هستِ خودش_فاطمه_ دل کند و به این شکل؛
یک عمر برای من و تو هست نگه داشت
درپشت در سوخته در روضه اش آخر
مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت
مهدی رحیمی
@marsiyeeh
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت
در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت
ازبسکه علی بود و ولی بود به والله
در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت
نازم به دهانم که به شادی و به غصه
یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت
پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛
حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت
تا دید که من گریه کن فاطمه هستم
می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت
از هستِ خودش_فاطمه_ دل کند و به این شکل؛
یک عمر برای من و تو هست نگه داشت
درپشت در سوخته در روضه اش آخر
مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت
مهدی رحیمی
@marsiyeeh
👍1
#امیرالمومنین_علی
برای طوف نجف واژه ها قطار شدند
به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند
حدیث منزلت بوتراب را گفتند
به سوی خانه خورشید رهسپار شدند
به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند
شدند درّنجف،جمله ای قصار شدند
زلال می گذرد خطبه ی تطنجیه اش
سروده ی لب میثم به روی دار شدند
چه عاشقانه میان حریر سبز غزل
برای هدیه به حوریه اش نثار شدند
رجز شدند و زره پوش یاعلی گفتند
برادر دم یاهوی ذوالفقار شدند
برای سجده به او قبله بی قرار شود
اگر که گوشه ای از فضلش آشکار شود
بهشت حجره ای از روضه ی منور اوست
سریر عرش خدا بارگاه دیگر اوست
سلوک نوری خورشید در مدار علی است
غبار راهِ قدم های ذره پرور اوست
به وصله های عبایش دخیل می بندد
فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست
نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است
شمیم روح.فزای تن معطر اوست
همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش
به افتخار بگوید علی برادر اوست
کسی که صورت ملکیه ی خداوند است
ملیکه ی همه کائنات همسر اوست
ترنم لب ساقی است دم به دم زهرا
رواق قلب علی بارگاه کوثر اوست
علی همان که به اشراق عرش تابیده است
وجود او سند مستدلّ توحید است
علی که آیه ی قهر است برق شمشیرش
علی که سوره ی حشر است صور تکبیرش
دل تمامی ما قلعه ای که او بی جنگ
به غمزه ی نگهی کرده است تسخیرش
علی که آیه ی نور است خط به خط وصفش
علی که نقطه با بوده است تفسیرش
علی که نسخه ی لاهوت نام دیگر اوست
منزه است از آن که کنیم تعبیرش
همان که آینه ها میشوند دلتنگش
میان قاب دل فاطمه است تصویرش
چه کرده از دل فولاد تاک می روید
وجود آهن بی جان شده نمک گیرش
علی علی غزل دانه های تسبیح است
زیارت نجفش حاجت مفاتیح است
شبیه ذات خدا آفریده شد ذاتش
عروج کرده نبی تا کند ملاقاتش
میان خلق خدا آن کسی پیمبر شد
که بوده نادعلی نغمه ی مناجاتش
کسی که هم سخنش بود،شد کلیم الله
کسی که بود نجف سرزمین میقاتش
خراب کوثر او سلسبیل و تسنیم اند
فرشته ها همه مخمور در خراباتش
تبسمش غزل آفرینش نور است
علی است نور خدا،فاطمه است مشکاتش
نزول وحی خدا رشحه ای ز نور علی است
که مدح کرده علی را تمام آیاتش
شده است مرکب طفلی یتیم در بازی
کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش
شناسنامه ی او روح قل هو الله است
به غیر راه علی هر چه هست بیراهه است
می طهور ضریحش شده به جان جاری
علی علی شده در باده اذان جاری
دلیل مستی ما از حلالزادگی است
علی علی شده در شیر مادران جاری
نجات بخش تمامی انبیا او بود
شبیه کشتی نوح است در زمان جاری
همیشه نغمه یا لا اله الا هو
کنار نام علی بوده بر زبان جاری
خروش کرده دم لافتای روح الامین
شده است در نفس هفت آسمان جاری
همیشه عطر علی جاری است در تاریخ
زلال فضل علی هست همچنان جاری
حدیث غربت اورا یتیم ها خواندند
شده است در غزل مادری جوان جاری
طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد
شکست قامت حوریه،داغدارش کرد
محسن حنیفی
@marsiyeeh
برای طوف نجف واژه ها قطار شدند
به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند
حدیث منزلت بوتراب را گفتند
به سوی خانه خورشید رهسپار شدند
به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند
شدند درّنجف،جمله ای قصار شدند
زلال می گذرد خطبه ی تطنجیه اش
سروده ی لب میثم به روی دار شدند
چه عاشقانه میان حریر سبز غزل
برای هدیه به حوریه اش نثار شدند
رجز شدند و زره پوش یاعلی گفتند
برادر دم یاهوی ذوالفقار شدند
برای سجده به او قبله بی قرار شود
اگر که گوشه ای از فضلش آشکار شود
بهشت حجره ای از روضه ی منور اوست
سریر عرش خدا بارگاه دیگر اوست
سلوک نوری خورشید در مدار علی است
غبار راهِ قدم های ذره پرور اوست
به وصله های عبایش دخیل می بندد
فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست
نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است
شمیم روح.فزای تن معطر اوست
همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش
به افتخار بگوید علی برادر اوست
کسی که صورت ملکیه ی خداوند است
ملیکه ی همه کائنات همسر اوست
ترنم لب ساقی است دم به دم زهرا
رواق قلب علی بارگاه کوثر اوست
علی همان که به اشراق عرش تابیده است
وجود او سند مستدلّ توحید است
علی که آیه ی قهر است برق شمشیرش
علی که سوره ی حشر است صور تکبیرش
دل تمامی ما قلعه ای که او بی جنگ
به غمزه ی نگهی کرده است تسخیرش
علی که آیه ی نور است خط به خط وصفش
علی که نقطه با بوده است تفسیرش
علی که نسخه ی لاهوت نام دیگر اوست
منزه است از آن که کنیم تعبیرش
همان که آینه ها میشوند دلتنگش
میان قاب دل فاطمه است تصویرش
چه کرده از دل فولاد تاک می روید
وجود آهن بی جان شده نمک گیرش
علی علی غزل دانه های تسبیح است
زیارت نجفش حاجت مفاتیح است
شبیه ذات خدا آفریده شد ذاتش
عروج کرده نبی تا کند ملاقاتش
میان خلق خدا آن کسی پیمبر شد
که بوده نادعلی نغمه ی مناجاتش
کسی که هم سخنش بود،شد کلیم الله
کسی که بود نجف سرزمین میقاتش
خراب کوثر او سلسبیل و تسنیم اند
فرشته ها همه مخمور در خراباتش
تبسمش غزل آفرینش نور است
علی است نور خدا،فاطمه است مشکاتش
نزول وحی خدا رشحه ای ز نور علی است
که مدح کرده علی را تمام آیاتش
شده است مرکب طفلی یتیم در بازی
کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش
شناسنامه ی او روح قل هو الله است
به غیر راه علی هر چه هست بیراهه است
می طهور ضریحش شده به جان جاری
علی علی شده در باده اذان جاری
دلیل مستی ما از حلالزادگی است
علی علی شده در شیر مادران جاری
نجات بخش تمامی انبیا او بود
شبیه کشتی نوح است در زمان جاری
همیشه نغمه یا لا اله الا هو
کنار نام علی بوده بر زبان جاری
خروش کرده دم لافتای روح الامین
شده است در نفس هفت آسمان جاری
همیشه عطر علی جاری است در تاریخ
زلال فضل علی هست همچنان جاری
حدیث غربت اورا یتیم ها خواندند
شده است در غزل مادری جوان جاری
طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد
شکست قامت حوریه،داغدارش کرد
محسن حنیفی
@marsiyeeh
👍3
#امیرالمومنین_علی
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانه زادی او کعبه میکند اقرار
دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب ید اللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
محمدعلی مجاهدی
@marsiyeeh
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانه زادی او کعبه میکند اقرار
دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب ید اللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
محمدعلی مجاهدی
@marsiyeeh
👍3
#مناجات_شب_قدر
یا علی امــشب چه خوش با من مدارا می کنی
شد شب قـدر و تو خود، دردم مداوا می کنی
در کـنار ذکـر حـقّ و جـــوشن و احیای شب
با نــماز و سجده ات دل را مــصـفا مـی کـنی
عـدل و احـسان شما حتی ز قاتل کم نگـشت
کاسه ی شیری برایِ او مهیا می کنی
از شمار فضل تو حیدر قلم ها عاجــز است
در رکـوع خود زکــات عشـق اهدا می کنی
مـردم نا اهـل کـوفه با تو بد کردند ولی
ازخدای خویش استغفار آنها را تمـنا می کنی
محسن زعفرانیه
@marsiyeeh
یا علی امــشب چه خوش با من مدارا می کنی
شد شب قـدر و تو خود، دردم مداوا می کنی
در کـنار ذکـر حـقّ و جـــوشن و احیای شب
با نــماز و سجده ات دل را مــصـفا مـی کـنی
عـدل و احـسان شما حتی ز قاتل کم نگـشت
کاسه ی شیری برایِ او مهیا می کنی
از شمار فضل تو حیدر قلم ها عاجــز است
در رکـوع خود زکــات عشـق اهدا می کنی
مـردم نا اهـل کـوفه با تو بد کردند ولی
ازخدای خویش استغفار آنها را تمـنا می کنی
محسن زعفرانیه
@marsiyeeh
👍3
#مناجات_شب_قدر
بگذار تا بميرم در اين شب الهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی
چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی
چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما
دل مرده ميشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان
بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی
ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم
شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی
من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم
ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم كه در به رويم وا ميكنی به آهی
ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را
گر تو نميپسندی تقدير كن نگاهی
دل را تو ميكشانی بر عرش ميكشانی
بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی
دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر
بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی
امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر
جان حسين و زينب بر ما بده پناهی
آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب
از ما مگير او را جان حسن الهی
در اين شب جدايی در كوی آشنايی
هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی
محمود ژولیده
@marsiyeeh
بگذار تا بميرم در اين شب الهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی
چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی
چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما
دل مرده ميشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان
بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی
ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم
شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی
من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم
ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم كه در به رويم وا ميكنی به آهی
ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را
گر تو نميپسندی تقدير كن نگاهی
دل را تو ميكشانی بر عرش ميكشانی
بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی
دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر
بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی
امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر
جان حسين و زينب بر ما بده پناهی
آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب
از ما مگير او را جان حسن الهی
در اين شب جدايی در كوی آشنايی
هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی
محمود ژولیده
@marsiyeeh
👍4
#مناجات_شب_قدر
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است
شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است
تمام حرف همین است که گنه نکنیم
ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است
شده به یک سحری صاف کن دل خود را
به آیه های خدا با صفا شدن خوب است
به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن
ز عشق های مجازی رها شدن خوب است
چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟
شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است
صدای اهل قبور است می رسد بر گوش
که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است
از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل
ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است
ببین که قافله ی عمر می رود از پیش
مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است
مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی
به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است
در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد
مسافر حرم کربلا شدن خوب است
رضا رسول زاده
@marsiyeeh
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است
شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است
تمام حرف همین است که گنه نکنیم
ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است
شده به یک سحری صاف کن دل خود را
به آیه های خدا با صفا شدن خوب است
به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن
ز عشق های مجازی رها شدن خوب است
چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟
شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است
صدای اهل قبور است می رسد بر گوش
که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است
از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل
ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است
ببین که قافله ی عمر می رود از پیش
مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است
مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی
به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است
در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد
مسافر حرم کربلا شدن خوب است
رضا رسول زاده
@marsiyeeh
👍3
#امیرالمومنین_علی
شیر خدا، امیرِ دلاور شهید شد
تنها وصیّ شخص ِ پیمبر(ص) شهید شد
بر هم نهاد چشم و رسید آخرین نفس
راحت شد از مدینه و آخر شهید شد
کعبه نشست بر سر و بر سینه زد فقط
تا که شنید حضرتِ حیدر شهید شد
قران کنارِ سورۂ کوثر چه بیقرار-
با گریه گفت: ساقی کوثر شهید شد
غرقِ سکوت! خیره به «در»! مثل فاطمه(س)
در خانه؛ کنج غربتِ بستر شهید شد
با بغض چندساله حسن(ع) گفت که پدر
از داغ محسن(ع) و غم ِ مادر شهید
غنفذ(لع) خبر رساند برای مغیره(لع) که-
خوشحال باش! تک یلِ خیبر شهید شد
میگفت إبن مُلجم ِ ملعون پس از نماز
مسجد صفا گرفته و...بهتر... شهید شد
شعر گریز پایِ من از کربلا بگو...
آنجا که تشنه! ساقی لشکر شهید شد
زینب(س) نگاه کرد و زمین خورد! تا حسین(ع)-
بر رویِ خاک؛ با تنِ بی «سر» شهید شد!
مرضیه عاطفی
@marsiyeeh
شیر خدا، امیرِ دلاور شهید شد
تنها وصیّ شخص ِ پیمبر(ص) شهید شد
بر هم نهاد چشم و رسید آخرین نفس
راحت شد از مدینه و آخر شهید شد
کعبه نشست بر سر و بر سینه زد فقط
تا که شنید حضرتِ حیدر شهید شد
قران کنارِ سورۂ کوثر چه بیقرار-
با گریه گفت: ساقی کوثر شهید شد
غرقِ سکوت! خیره به «در»! مثل فاطمه(س)
در خانه؛ کنج غربتِ بستر شهید شد
با بغض چندساله حسن(ع) گفت که پدر
از داغ محسن(ع) و غم ِ مادر شهید
غنفذ(لع) خبر رساند برای مغیره(لع) که-
خوشحال باش! تک یلِ خیبر شهید شد
میگفت إبن مُلجم ِ ملعون پس از نماز
مسجد صفا گرفته و...بهتر... شهید شد
شعر گریز پایِ من از کربلا بگو...
آنجا که تشنه! ساقی لشکر شهید شد
زینب(س) نگاه کرد و زمین خورد! تا حسین(ع)-
بر رویِ خاک؛ با تنِ بی «سر» شهید شد!
مرضیه عاطفی
@marsiyeeh
👍1
#مناجات_شب_قدر
#امام_زمان_عج
خیلی گرفته دور شما را گناهکار
آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟
تو سربلند عالمی و سر به زیر ما
تو عاری از گناهی و ماها گناهکار
هرجا مقدمات گناهی فراهم است
نشناخته همیشه سر از پا گناهکار
مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟
تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ...
جای همه به سوی خدا توبه میکنم
یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار
اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد
پایش به کربلای معلی گناهکار
جایی نمانده , از همه جا رانده آمده
باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ...
.
دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند
آمد صدایتان که بفرما گناهکار ...
حمیدرضا محسنات
@marsiyeeh
#امام_زمان_عج
خیلی گرفته دور شما را گناهکار
آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟
تو سربلند عالمی و سر به زیر ما
تو عاری از گناهی و ماها گناهکار
هرجا مقدمات گناهی فراهم است
نشناخته همیشه سر از پا گناهکار
مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟
تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ...
جای همه به سوی خدا توبه میکنم
یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار
اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد
پایش به کربلای معلی گناهکار
جایی نمانده , از همه جا رانده آمده
باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ...
.
دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند
آمد صدایتان که بفرما گناهکار ...
حمیدرضا محسنات
@marsiyeeh
👍3
#مناجات_شب_قدر
#امام_زمان_عج
در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد
ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد
قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها
چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد
به تمنای تو من آمده ام ، می دانم
در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد
بنویسید در این شام پریشانی ها
قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد
شب قدر است به بازار ولایت آیید
یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد
تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد
عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد
در شب قدر یقینا" به رسد در کویت
هر که در راه غمت پای دویدن دارد
خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای
خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد
جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب
غم جانسوز علی جامه دریدن دارد
"یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید
دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد
محمود تارى
@marsiyeeh
#امام_زمان_عج
در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد
ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد
قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها
چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد
به تمنای تو من آمده ام ، می دانم
در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد
بنویسید در این شام پریشانی ها
قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد
شب قدر است به بازار ولایت آیید
یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد
تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد
عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد
در شب قدر یقینا" به رسد در کویت
هر که در راه غمت پای دویدن دارد
خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای
خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد
جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب
غم جانسوز علی جامه دریدن دارد
"یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید
دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد
محمود تارى
@marsiyeeh
👍8❤1