Telegram Web
#حضرت_عبدالعظیم

یک نفر‌هم از تبارمجتبی صاحب‌حرم باشد بس‌است
زان‌کرم‌خانه یکی صاحب‌کرم باشد بس است

شاه هستی و شده ری قبلگاه عاشقان
همچو مولایم حسن تو مهربانی، مهربان

به چه ترکیب قشنگی گشته است اینجا به پا
تو خودت یابن‌الحسن، اجر مزارت کربلا

کربلای این دیاری، هم بقیع این دیار
ابر رحمت گشته ای، بر قلب تاریکم ببار

آه ای عبدالعظیم، من عبد درگاه توام
خاک صحن چون بقیع و خاک درگاه توام

هم شدی تایید از شمس‌الشموسیت رضا
هم تو گشتی یار مولایم جواد بن رضا

یار مولایم علی بن محمد بوده ای
یاور دین خدا، از نسل احمد بوده ای

آه در سینه چه غم های فراوان داشتی
از فراغ کربلا چشمان گریان داشتی

آه میسوزم همیشه من ز داغ مادرت
رعشه می افتاد از نامش به کل پیکرت

آه ،از آن کوچه آقا جان،چه بد دردیست نه؟
شعله‌ی‌آتش نشد بُستان،چه بد دردیست‌نه؟

آه در روز وصالت خون شده چشم زمین
ای کریم بن کریم یکبار ما را هم ببین

امیررضا جوزایی

@marsiyeeh
👍1
#حضرت_عبدالعظیم

گرچه شبیهِ وضعِ شهرِ خود وخیمیم
ما همچنان پابندِ آن عهدِ قدیمیم

تهران اگرچه مثلِ مشهد،مثلِ قم نیست
ما هم کنارِ سفره ی شاهِ کریمیم

شاهی که خود لقمه برای ما گرفته
ما نیز در کارِ غلامانش سهیمیم

عطرِ گلابش را گرفتیم...آنقَدَرکه
در پیچ و تابِ زلفِ او همچون نسیمیم

گفتند او باب الحوائج بوده و هست
ما همچنان محتاجِ جنّاتُ النَعیمیم

ضامن شده امشب براتِ کربلا را
از چه دگر در غصّه...در امّید و بیمیم؟!

ما را ازین پس کربلا رفته بدانید!
ما زائرانِ حضرتِ عبدُالعظیمیم

عارفه دهقانی

@marsiyeeh
👍1
#حضرت_عبدالعظیم

گدایی سرکویت به مارسید خوشیم
کریم زاده به داد گدا رسید خوشیم

تو شاه عبدالعظیمی ،کرامتی داری
تو شاهی و من خسته گدای درباری

میانِ صحن تو ذکر حسن حسن دارم
وَ اشتیاق به عبد و گدا شدن دارم

کریمِ شهر ،عزیزی و قبله ی تهران
تو نائبِ سه امامی به مرکزِ ایران

دلِ غریب من اینجا فقط تو را دارد
حرم ، چقدر همیشه بروبیا دارد

بنا به گفته ی معصوم شهرری باتو...
به یُمنِ داشتنت عطرِ کربلا دارد!!

کجا روم زِ در خانه ی تو ای مولا...
گدا ،شبیه تو آقا بگو کجا دارد؟!

مرا عقیده ی راسخ عطا کنی خوبست
دلم هوای خطاب "وَلیُّنا "دارد!!

به ناله های سحرهای جمعه ی حرمت...
قنوتِ بالُ پرم ذکرِ ربنّا دارد!!

فدای صحنِ تو آقا ،چه گنبدی داری
برای عرض ارادت ،چه مرقدی داری!!

دلم گرفته دوباره نواده ی زهرا
برای غربتتان ،خانواده ی زهرا

فدای جدّ غریبت،که مرقدش خاکی ست
وَ قلبِ شیعه ی مولا زِ غُصّه اش شاکی ست

حسین رحمانی

@marsiyeeh
👍1
#حضرت_عبدالعظیم

ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی
باخاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی
مثل حسن تفسیر ذکر ِ «یاکریمی»
مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی

بوی حسن می آید از صحن وسرایت
تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت

با چشم هایِ خود گره وامی کنی تو
می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو
با مقدمت این چشمه ، دریا می کنی تو
«ری» را حسینیة زهرا می کنی تو

ما تاقیامت خاک بوسِ این حریمیم
مدیونِ احسان ِ تو آقایِ کریمیم

عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری
بر آستانِ قربِ حق سر میگزاری
این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری
«تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری» 

از بسکه زیبا عهد با دلدار بستی
الحق زیارانِ امامِ هادی هستی

مارا تو از دستان غم آزاد کردی
از خاک نفرین گشتة ما یاد کردی
در خاک ِ ری کرببلا ایجاد کردی
این سرزمین را تو حسین آباد کردی 

بی شک تورا زهرا فرستاده به ایران
مدیون تو هستیم وآقای خراسان

خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم
با نوکران بی قرارت گریه کردیم
هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم
سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم 

شاید تسلایِ دل مادر نماییم
شاید که از شرمندگی ها در بیاییم 

صحن وسرای تو دیارِ گریه کن هاست
هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست
صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست
چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست 

دلداده و سرگشته ایم الحمدلله
مایارِ مادر گشته ایم الحمدلله

با یک سلام از کویِ تو پرباز کردیم
تاگوشة صحنِ حسین پرواز کردیم
سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم
مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم 

راه رسیدن تا خدا تنها حسین است
زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است 

شبهایِ جمعه گریه آب و رنگ دارد
پیراهنی که جا صدها چنگ دارد
مادر شکایت ها زروز جنگ دارد
گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد 

گوید مرا با روضه هایت پیر کردی
مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی

مانند من ترکیب ِ ابرویت بهم ریخت
باهر تکان ضربه گیسویت بهم ریخت
خوردی زمین ووضع پهلویت بهم ریخت
آتش گرفتی حالت رویت بهم ریخت

خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو
آشفته گیسو زیرِ دست وپا شدی تو

بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت
بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت
بر خیزران وتشت و قومی مست لعنت
بر آنکه دندان تورا بشکست لعنت

با هر تکان خیزران زینب زمین خورد
از تشت و افتاد وسرت بالب زمین خورد

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
#حضرت_عبدالعظیم

اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است
دولت سرای حضرت عبدالعظیم است

صاحب لوای این حرم شاهی کریم است
تنها پناه بی پناهان این حریم است

با لطف این آقا گدا عبد خدا شد
هرسائلی در این حرم حاجت روا شد

بوی حسن دارد ضریح دل ربایش
قربان رنگ سبز این گلدسته هایش

اینجا غمی دیرینه دارد گریه هایش
این سرزمین خیلی گران باشد بهایش

این خاک را وعده به یک نامرد دادند
داغ حسین را بر دل زهرا نهادند

شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده

از راه می آید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده

فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد

روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد

یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد

گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش

گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ
برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ

دیدم خودم در عصر عاشورا بنی
افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ

من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم

از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد
ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد

از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد
آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد

راه تو را در گودی گودال بستند
بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
3👍2
#حضرت_عبدالعظیم

ای حریمت رشک جنّات النّعیم
ای دل اهل تولاّیت حریم

نسل طاها زاده ی و المرسلات
نجل بسم الله رحمان الرّحیم

مشعل اِنّا هدیناه السّبیل
طلعت مرآت اللهُ الحکیم

زائر کوی تو عیسای مسیح
آستانت طورِ موسای کلیم

زینت عرش خداوند ودود
از چه در شهر ری گشتی مقیم

با تجلاّی تو از ظلمت چه باک
در تولاّی تو از آتش چه بیم

یاد تو یاد خداوند و رسول
خطّ تو خطّ صراط المستقیم

دور صحنین تو با صوت ملیح
این ندا پیوسته خیزد از نسیم

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

شهر ری که از تو گرفته احترام
قبر تو کعبه، حرم بیت الحرام

بر رواق قبر و خدّامت درود
بر مزار و صحن و زوّارت سلام

فیض جوشد از حریمت روز و شب
نور خیزد از مزارت صبح و شام

کاروان دل شده لبّیک گو
دور صحنین تو می گردد مدام

تا قیامت بر تمام اهل ری
سایه ی گلدسته هایت مستدام

هر که آید در کنار تربتت
می رسد بوی بقیعش بر مشام

هر چه خواندم در ثنایت نارسا
هر چه گفتم در مدیحت نا تمام

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

تا مکان در قلب ایران کرده ای
شهر ری را کعبه ی جان کرده ای

خاک پاک شهر ری را سر به سر
با قدوم خود گلستان کرده ای

گنبد و گلدسته های خویش را
شمع جمع اهل ایمان کرده ای

سالها از فتنه ی عبّاسیان
رو به صحرا و بیابان کرده ای

روز و شب بر غربت اجداد خویش
خون دل جاری به دامان کرده ای

نام خود را ای غریب شهر ری
سال ها از خلق پنهان کرده ای

با وجود فتنه ی اهل جحیم
شهر ری را باغ رضوان کرده ای

زخم دل ها را تو مرهم بوده ای
درد جان ها را تو درمان کرده ای

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

ای تماشایت تماشای حسن
در تو پیدا روری زیبای حسن

قامتت سرو دل آرای حسین
طلعتت مرآت سیمای حسن

باغ حسنت جنّت اهل بهشت
سرو قدّت قدّ و بالای حسن

هم تولاّیت تولاّی علی
هم تجلاّیت تجلاّی حسن

میوه ای از بوستان مصطفی
پاره ای از کلّ اعضای حسن

بهترینی در جمال و در کمال
برترینی بین ابنای حسن

اختری تابنده از برج ولا
گوهر نابی زدریای حسن

خوش بود تا خوانم این ترجیع را
بین زوّارت به آوای حسن

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

ای چراغ آسمان ها در زمین
روشنی بخش دل اهل یقین

لاله ی گلزار ختم الانبیا
سرو بستان امیرالمؤمنین

زائرت روز و شب فوج ملک
پرده دارت حضرت روح الامین

انس و جان آرد به تو روی نیاز
دسته دسته از یسار و از یمین

سوره های مصحف رخسار تو
طا و ها و حا و میم و یاو سین

پای خدّام تو بر چشم ملک
فرش زوّار تو بال حور عین

روز و شب بر زائرت آید ندا
فادخلوها بسلامٍ آمنین

ای سپهر معرفت در قلب خاک
ای تو را دست حسن در آستین

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

تو سپهر منزلت را اختری
تو به دریای فضیلت گوهری

شهریار ملک ری در شهر ری
سیّد اولاد سبط اکبری

گر ولی الله فرمودت ولیّ
در مقام خود ولایت پروری

گنبد زرّین تو گوید که تو
خلق را از خاک ری روشنگری

در کمال و زهد و تقوی و شرف
شاهد شخصیّت پیغمبری

هم ولیِّ اولیای کبریا
هم شفیع دوستان در محشری

هر چه می گویم به وصفت نارساست
هر چه می خوانم از آن بالاتری

بوستان سرخ عصمت را گلی
نخل سرسبز ولایت را بری

مادر گیتی نیارد مثل تو
جز که آرد مجتبای دیگری

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم

دیدن ختم رسل دیدار توست
شاهد حُسن حَسن رخسار توست

خوبرویان گلستان بهشت
نرگس بیمارشان بیمار توست

جان کلافی روی دست مشتری
دل اسیر برده ی بازار توست

منطق و فقه و روایات و حدیث
در حقیقت زنده از گفتار توست

آفتاب رحمت پروردگار
جلوه گر در سایه دیوار توست

باغ جنّت با همه زیبائیش
روز محشر عاشق زوّار توست

دست تو دریای امواج کرم
جام اهل معرفت سرشار توست

باشد از دنیا و عقبی خوب تر
اینکه «میثم» شاعر دربار توست

یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم 

استاد سازگار

@marsiyeeh
👍2
#حضرت_عبدالعظیم

از فیض این حرم چقدر با صفاست ری
سر منشأ تلألؤ نور خداست ری
فرموده اند شعبه ای از کربلاست ری
اصلا بگو نگین سلیمان ماست ری

مبهوت این سخاوت و لطف و کریمی ام
با این وجود حضرت عبدالعظیمی ام

بوی بهشت کربوبلا دارد این حریم
دلهای انبیا به سرای تو شد مقیم
مشهد هوای مکه و حج دارد از قدیم
شد کربلای ما فقرا سیدالکریم

از لحظه ای که عالم و آدم شده درست
بار کرامت حسنی روی دوش توست

بیگانه ایم با همه ای آشنای ما
شاید گرفت در حرمت ربنای ما
کاری بکن به جان عزیزت برای ما
ارباب پس چه شد سفر کربلای ما

آقا نظر کنید که همسایه آمده
دریای لطف نوکر بی مایه آمده

وقتی دلم میان حرم پر ز آه شد
ناگه بساط گریهء من رو به راه شد
اشکی چکید، نذر غریبی شاه شد
در پیش چشم من همه جا قتلگاه شد

خواهر به گریه خسته و بدحال آمده
با مادرش حوالی گودال آمده

شمر لعین و تیغ برهنه سر حسین
در لا به لای آن نفس آخر حسین
تازه سنان مست رسیده بر حسین
سر را برید و پا نشد از پیکر حسین

تا آن لعین ز پیکر آقا بلند شد
دیگر صدای گریهء زهرا بلند شد

عماد بهرامی

@marsiyeeh
1👍1
#حضرت_عبدالعظیم

نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود

گر از کرامتش همه کس فیض می برد
از نسل خاندان امامی کریم بود

عطر حدیث آل رسول از لبش چکی
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود

تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود

آموخت درس بندگی از اهل بیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود

غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود

لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود

گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود

پیوسته او به منزل مقصود می رسید
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود

هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایه امید و ولایت مقیم بود

در گلشن همیشه بهار حریم او
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود

هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود

پروانه بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود

عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود

سیدهاشم وفایی

@marsiyeeh
👍2
#حضرت_عبدالعظیم

پر و بالی کشیده ام حرمت
چِقَدر ،خیر دیده ام حرمت
آبرو جمع کرده ام بِخدا...
هر زمانی رسیده ام حرمت!

حَرَمت آسمان و من خاکم
پیش پای  تو مطلقاً خاکم!

دستگیری  و  ما  گدای شما
مُلتمس‌های  یک  دعای ‌شما
نوه ی حضرتِ امام حسن
هرچه  داریم  ما فدای شما

از دَمت رزق می بریم آقا
حضرتِ "سیدالکریم" آقا

به  دلِ آینه صفا دادند
طور را جلوه ی خدا دادند
از عجم ، داده ایم سلمان را
از مدینه تو را به ما دادند!!

زیر دِینَت نفس زدیم مدام
دست بر سینه آمدیم مدام

بهترین   بنده ی  خدا معصوم
بوده ای تو همیشه با معصوم
چه مقامی ، چه امتیازاتی
درک کردی "چهارتا" معصوم!!

عبد بودی و با خدا بودی
با پسرهای مرتضی بودی

جان فدای عبادتت آقا
شالِ سبزِ  سیادتت آقا
حسنی زاده ، خانه ات آباد
دلِ  ما و ارادتت آقا

تا زمان هستُ تا زمان داریم
میلِ  نَقلِ  حدیثتان داریم!

آن  دعایی که مستجاب شدی
غرقِ نورِ  ابوتراب شدی
طبق  فرموده ی  امامِ  دَهُم...
ما سوال ُ  شما جواب شدی!!

ما   مُریدانِ حلقه گوش تواییم
ساقیِ عشق ، باده نوش تواییم

از  قنوتِ  شبت خدا داریم
ربنا  ... آتنا ... عطا داریم
چِقَدر  عالِمَند  دوروبرت
بینِ  این خاک کیمیا داریم!

"حق شناسان" تو را شناخته اند
دردها را ، دوا شناخته اند!!

آبرویی به  شهر ری بخشید
عطرُ بویی به  شهر ری بخشید
همه مستیم ، مستِ لُطف ازل
چه سبویی به شهر ری بخشید!!

مُلکِ ری  را چنان  بَها دادند...
چه کرمخانه ای به ما دادند!!

صحن در صحنِ این حرم عشق است
سائلی  پشتِ این  دَرم عشق است
اینکه جایی بِغیرِ محضرِ تو...
حاجتم را  نمی برم عشق است!!

دستگیری ، دخیلِ تو همه ایم
در مقامِ تو  گرمِ  زمزمه ایم!

همه ی عُمر در هوای حسین
اشک میریختی برای حسین
بس که بیتابِ روضه اش هستی
حَرَمت هست کربلای حسین!!

پَر  زدم  بیقرارِ شش گوشه
از حرم تا  کنارِ شش گوشه

دل شکستی ، صدا درست کنی
حال ُ روزِ مرا درست کنی
تا شبیهِ خودِ امام رضا...
" زائر   کربلا  " درست کنی!

این دلم را ، بیا خدایی کن
شب عید است یک دعایی کن

رَد نگردان تو را خدا ما را
با زیارت کُن  آشنا ما را
دل ما سوخته ، نسوزانش
برسان مشهدالرضا ما را

پَر کشیدن به کربلا خوب است
لطفِ ارباب با گدا خوب است!

نگرانم  همیشه  دل نگران
یادِ آقایمان ، امام زمان
کاش باشم زمانِ آمدنش
تو دعا کن برایم ، آقاجان

تا که با نَفسِ خویش جَهد کنم
خلوتی با ،دعای عهد کنم!

حبیب نیازی

@marsiyeeh
👍21
#حضرت_عبدالعظیم

کریم هستی و حاجات دل روا کردی
طبیب هستی و درد مرا دوا کردی

میان چشم شما معجزه فراوان است
مس وجود مرا سر به سر طلا کردی

تویی که واسطه ی فیض چار معصومی
رسیدی و دل مارا پراز خدا کردی

روایت از کرم بی شمار تو کم نیست
چه روزها که تفقّد به این گدا کردی

چه خوب شد که شما قبله گاه تهرانی
به ری رسیدی و یک کربلا بنا کردی

سلام سیّدنا شاه واجب التعظیم
درود حق به تو ای صاحب مقام عظیم

امام زاده ی عشقی مقام تو والاست
به روی گنبد دوّار؛ پرچمت بالاست

حسن ترینی و حُسن حسین را داری
درون سینه ی تو شوق حیدرو زهراست

مدینه با قدمت غرف نور رحمت شد
چقدر با تو زمین مثل جنّت الاعلاست

دوباره زائر دلخسته آمده آقا
حضور قطره در این موج عاشقی زیباست

هر آنکه پیش شما ماند کربلایی شد
مسیر صحن تو از صحن سیدالشهداست

هزار شکر مسلمان نسل سلمانیم
میان صحن شما یاحسین میخوانیم

شکوه روح خدا در مدار تن آمد
نسیم عشق به پابوسی چمن آمد

برای دیدن سرسبزی هوای شما
عقیق سرخ سفر کرد و از یمن آمد

خوشی حرام ، که تو جدّ بی حرم داری
دوباره کنج حرم حرفی از حسن آمد

به سمت مرقدتان زائری که می بینی
برای ناب شدن با خدا شدن آمد

همینکه چشم ترم با ضریحتان خو کرد
کلام حضرت هادی ع به یاد من آمد :

"کسی که تا حرم قدسی شما رفته
به شهرری که نه انگار کربلا رفته"

کبوترانه رسیدم به آستان حرم
همیشه روی سرم سایه ی امان حرم

شکسته دل که بیایی همیشه جا داری
میان صحن ه پر از خیر آستان حرم

خدا کند که به حقّ دعای خیر رضا ع
به دست ما برسد برکت عیان حرم

دوباره از حرم شهرری به مشهد رفت
کسی که رفت به دنبال کاروان حرم

ثواب طوف حریم تو هدیه ای از ماست
به آستان رفیع "مدافعان حرم"

همیشه و همه جا نوکر ابالفضلیم
فدایی حرم خواهر ابالفضلیم

اسماعیل شبرنگ

@marsiyeeh
👍1
#حضرت_عبدالعظیم

ساکن وادی نعیم شدیم
درِ این خانه تا مقیم شدیم

شست باران سیاهی ما را
زاغ بودیم و یاکریم شدیم

حرف امروز نیست قصۀ ما
مست پیمانه از قدیم شدیم

با همین نوکری ساده‌مان
در ثواب علی سهیم شدیم

نقل همسایگی نبوده و نیست
خادم سیدالکریم شدیم

کربلا باز روبروی من است
شهر ری شهر آرزوی من است

آمدی شهر نور باران شد
کشور ما به عشق مهمان شد

آمدی با قدوم تو کم کم
دست لطف خدا نمایان شد

ای که از نسل مجتبی هستی
میزبان تو نسل سلمان شد

عطر تو تا شمال ری هم رفت
چند قرنی گذشت و تهران شد

هر شب اینجا بساط عشق به پاست
هر که جا مانده او پشیمان شد

در کنار تو تا خدا رفتیم
هر شب جمعه کربلا رفتیم

تو نگاهت طلوع وادی ماست
سایه ات صبح خانه زادی ماست

ای سلام همیشگی شبم
پاسخت مهر بامدادی ماست

ما تعصب به لطف تو داریم
سائلی بحث اعتقادی ماست

گریه کردیم و نامه ننوشتیم
گریه ی ما ز بی سوادی ماست

کی بغل کردن از تو خواسته ایم؟
یک نگاه تو هم زیادی ماست

از دو چشم تو سیل جاری بود
از لب تو کمیل جاری بود

تو گلی ، باغ خرمی آقا
گریه ای، صبح شبنمی آقا

درد دل با تو می کنم کافیست
از دلم میرود غمی آقا

در میان بهشت های زمین
حرمت داشت عالمی آقا

به نگاهت نیازمندم من
بیشتر کن نظر کمی آقا

پیش تو ما سیاه می پوشیم
تو وضوی محرمی آقا

ما عزادار مسلم تو شدیم
مسلمیه مزاحم تو شدیم

حامد خاکی
@marsiyeeh
👍2
#امام_زمان_عج

در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد
سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد

جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق
هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد

بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه
از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد

ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی
ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد

جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق
رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد

گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی
خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد

ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند
نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد

آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد

در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین
برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد

رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست
من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد

شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو
آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد

اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او
سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد

کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود
خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد

تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار
روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد

کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان
مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد

جواد کریم زاده

@marsiyeeh
👍13
#امام_زمان_عج

به کجا می‌رود امروز جهانم بی تو؟
من به آینده‌ی دنیا نگرانم‌ بی تو

از فراق تو اگر دق بکنم‌ نیست عجیب
این عجیب است که من زنده بمانم بی تو

سینه‌ام تنگ و دلم خون و نگاهم ابری‌ست
چشمِ کم‌سو و دلی بی‌ضربانم بی تو

اشک سرخ از رخ زردم به زمین می‌ریزد
آه، عمری‌ست که همرنگ خزانم بی تو

کیست تا اشک بریزیم غمت را با هم؟
رفته از دست ببین تاب و توانم بی تو

تا تماشای تو در هر نفسم افسوس است
آه می‌خیزد از آیینه‌ی جانم بی تو

با تو می‌مانم و از عشق تو دم خواهم زد
هرچه دنیا بزند زخم‌زبانم بی تو

علی سلیمیان

@marsiyeeh
👍3
#امام_زمان_عج

ای بودنت برای عبادت دلیل من
کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟

دست مرا بگیر که در ابتدای راه
وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من

خشکانده است چشمه ی چشم مرا گناه
اینگونه به ثمر نرسیده نخیل من

یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل
اصلا امید نیست به بار قلیل من

هرجا که می روم به در بسته می خورم
این بار آمدم که تو باشی کفیل من

چشم امید من به قنوت نماز توست
درمانده از دعاست زبان علیل من

این نامه های عجل و عجل بهانه است
از اهل کوفه اند تمامی ایل من

آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان
دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من

مجتبی خرسندی

@marsiyeeh
👍3
#امام_زمان_عج

تا روزىِ دل از آسمان مى گيريم
با ياد تو هر جمعه زبان مى گيريم

عجّل لوليّك الفَرج ،آقا جان
با نام تو اى عشق ،توان مى گيريم

***

ويرانه ام و تو كرده اى آبادم
با ندبه ى دلتنگى خود دلشادم

در غربت آدينه ى هجران، اى عشق
هر جمعه حساب هفته رفت از يادم

محمدمهدى عبداللهى

@marsiyeeh
👍1
#امام_زمان_عج

کس درد مرا دوا نکرده جز تو
حاجات مرا روا نکرده جز تو
باید تو دعا کنی که در غم نروم...
در پیش کسی خدا نکرده جز تو

***

نه بهر تو همدم است این منتظرت
نه عاشق هر دم است این منتظرت

یک لحظه نگاهش نکنی می بینی…
بیچاره ی عالم است این منتظرت

سیدمجتبی شجاع

@marsiyeeh
👍2
#امام_زمان_عج

بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد
باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد

بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار
با دست مهربان تو مرهم اضافه شد

میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز
اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد

لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر
هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد

اصلا برای گریهٔ بر داغ دیدنت
بر چشم ِ کعبه، چشمهٔ زمزم اضافه شد

با دست کردگار به خیلِ زنان اگر-
-یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد-

-تنها بهانه بود که عیسی بیاورد
اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد

ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست
در قلب من هوای تو هردم اضافه شد

این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی
بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد!

مرضیه عاطفی

@marsiyeeh
👍62😢2
#امام_صادق

باز هم نوبتِ مدینه شُد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه‌یِ بنی هاشم
خانه‌ای بینِ شعله‌ها میسوخت

نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند

به پَرِ دامنی ولی اینبار
آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شُکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت

نَفَسَش بند آمده نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش

شرم از رنگِ این محاسن کُن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده استخوانش را

حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عزایِ محسن داشت

حق بده که به یادِ او انداخت
عرقِ سردِ رویِ پیشانیش
خونِ رویِ جبینِ جدش را
عمه و رنجِ کوچه گردانیش

حق بده که به یادِ او انداخت
عمه‌اش را گُذر گُذر بردند
از مسیری که ازدحام آنجاست
یعنی از راهِ تنگ‌تر بردند

حق بده که به یادِ او انداخت
گیسوانش که خاک آلود اند
گیسویی را که در دلِ گودال
غرقِ خون رویِ خاکها بودند

رویِ این کوچه‌ای که از سنگ است
همه جایش نشانیِ او بود
یادِ یک حنجر است این دفعه
نوبتِ روضه خوانی او بود

هرچه او بیشتر نَفَس میزد
بیشتر می‌زدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال
با سپر می‌زدند زینب را

چادرش زیرِ پایِ او پیچید
بین نامحرمان زمین اُفتاد
از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال
با کَمَر میزدند زینب را

سَرِ شب کودکان همه در خواب
تا سحر می‌زدند زینب را
یک نفر در میانِ گودال و
صد نفر می‌زدند زینب را

حسن لطفی

@marsiyeeh
👍3
#امام_صادق

باز روی سر تو ريخته اند
شعله پشت در تو ريخته اند

گريه ات را كه بهانه كردند
باز هم حمله شبانه كردند

ريسمان بسته به بازوی تو شد
باز زخمی روی ابروی تو شد

رحمی آن خصم پليد تو نداشت
حرمت موی سفيد تو نداشت

پشت مركب تن پاكت بردند
پا برهنه روی خاكت بردند

كو عبای تو و عمامه ی تو ؟
پر ز خاک است چرا جامه ی تو ؟

اشک چشم تر تو می ريزد
قلب اين دختر تو می ريزد

گيسويت از چه پريشان شده است
دخترت ديده و گريان شده است

ببريدش ولی با لشكر ،نه
می زنيدش ؟ جلوی دختر، نه

پيرمرد است مراعات كنيد
احترامی حق سادات كنيد

پيرمرد است زمينش نزنيد
تازيانه به جبينش نزنيد

گرچه آتش به سرايت زده اند
با لگد بر روی پايت زده اند

گرچه بردند تو را نيمه ی شب
سر برهنه شده پشت مركب

ولی هرگز تن تو تير نخورد
به خدا جسم تو شمشير نخورد

پيكرت پهن به گودال نشد
زير پا جسم تو پامال نشد

داغ فرزند تو را پير نكرد
نيزه ای بر دهنت گير نكرد

خيزران بر لب تو بوسه نزد
به رگت زينب تو بوسه نزد

كسی از پشت سرت را نبريد
جلوی ديده ی زهرا نبريد

ناگهان ولوله و غوغا شد
بر سر نعش حسين دعوا شد

يكی آمد كه عصا را ببرد
ديگری خواست عبا را ببرد

به كلاخود سرش رحم نكرد
به زره يا سپرش رحم نكرد

همه ی پيكر او غارت شد
پای تا به سر او غارت شد

رضا رسول زاده

 @marsiyeeh
#امام_صادق

می سوخت بین شعله ها بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از موی سر تو

از نعره مستانه یک نامسلمان
آن شب پرید از خواب شیرین دختر تو

دست خدا را باز بستند این جماعت
آقا چه خالی بود جای مادر تو

با رفتن تو آسمان هم گریه می کرد
آن شب نبود عمامه ای روی سرتو

پای برهنه پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی در میان پیکر تو

در کوچه های خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود یار و یاور تو

دیدند خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا در محضر تو

جای هزاران سجده شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح حنجر تو

محمد حسین رحیمیان

@marsiyeeh
2025/07/14 03:57:54
Back to Top
HTML Embed Code: