Telegram Web
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش

فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش

به حکم "لافتی إلا علی..." دیگر جهان هرگز
نه می بیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش

فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد
کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش

دعا بر جان مادر می کند هرکس محب اوست
رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش

چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم
علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش

کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم
که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش

برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً
به جز او را نمی خواهد گدای چشم و دل سیرش

علی هرجا رود بالا، شود حجت تمام آنجا
چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بی شیرش

مرضیه نعیم امینی

@marsiyeeh
1
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

تو، علی بودی و بالاتر ز هر برتر شدی
بی گمان اله نبودی از بشر سَرتر شدی

نیست تیغی برتر و بهتر ز سِیفت ذوالافقار
بهر کشتی نجات آدمی ،لنگر شدی

ام اسماعیل از جُستن ز آب مآیوس گشت
گو به مادر آفرین تو برتر از هاجر شدی

فاطمه بنت اسد را در حریمش جای داد
تا سه صبح و شام میهمان حضرت داور شدی

چون قلم وصف تو را خواهد نگارد بر ورق
نقش بندی بی بدیل از خِبرهٔ مسگر شدی

در رسالت با رسولت گام در گامش شدی
در شب خوف و خطر تو وارد بستر شدی

مهربان ،آرام جام،شیرین زبان،در کودکی!
قهرمان سر فراز قصهٔ مادر شدی..

در امامت چون محمد بی بدیلی یا علی
خار در چشمانِ کور دشمن ابتر شدی

جان تو جان محمد ،جان احمد جان تو
بر گل یاس نبوت مهربان همسر شدی

دشمنانت در احد در بدر و خندق، انهزام
در به در شد دشمن دون، حضرت حیدر شدی

دومی پرچم فکند و رو به صحرا الفرار
با اشارات محمد ، فاتح خیبر شدی

فاتح خیبر شدی ،چون فاتح دلها بودی
مرتضی ای ،بو ترابی،شافع محشر شدی

شرح اوصاف علی را بی گمان نتوان نوشت
ای تو «مخلص» ،عاشقانه، کمترین نوکر شدی

مهدی خاکی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

تا چشم های تو به چشم ماه می افتد
تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد

پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند
آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند

کعبه دوباره روی تو آغوش واکرده ست
خود را میان قلب تو انگار جا کرده ست

از قبله می آیی و بی شک مقصدت عرش است
تو از نخستین روز خلقت مسندت عرش است

در وصف تو جز نقطه چین شعری ندارم من
عمری ست خاطر خواه شعر شهریارم من

دستی که خیبر را تماما کنده از جایش
آری پیمبر می برد آهسته بالایش

پیراهن تصنیف پوشیدند دیوان ها
آمد دوباره بهترین عید مسلمان ها

از کیسه هایت می برد کوفه غذایش را
با تو خدا گسترده تر کرده عطایش را

از عرش با جمع ملائک آمده جبریل
انداخته بر زیر پایت بال هایش را

دست تو بالا رفته و در آن شلوغی ها
خورشید پیدا کرده دیگر مقتدایش را

در آن میان احمد برای شیعیان تو
آرام بالا می برد دست دعایش را

بر روی دوش سبز و عرشی تو پیغمبر
با عشق می خواهد بیندازد عبایش را

چون گوش های کر در این صحرا فراوان است
بالا و بالا می برد احمد صدایش را

اهل نفاق از اولش پیمان شکن بودند
اهل عمل هرگز فقط اهل سخن بودند

تقویم چرخید و دوباره وقت مستی شد
وقت طلوع چهره ی خورشید هستی شد

عالم تماما بوده از اول فقیر عشق
تاریخ یکبار دگر شد هم مسیر عشق

آنانکه از حیدر جلو رفتند برگردند
دیگر رسیده وقت بیعت با امیر عشق

با عشق پیغمبر حکومت کرده بر دلها
در این حکومت بوده حیدر هم وزیر عشق

روز غدیر خم کشیده چله را حیدر
پرتاب کرده سوی قلب شیعه تیر عشق

جایش میان آسمان بوده ست از اول
او بوده در دنیای ما تنها، سفیر عشق

دستش که بالا رفت مردم یا علی گفتند
دستش که بالا رفت عالم شد اسیر عشق

مولای یا مولای تنها ذکر باران است
مولای یا مولای تنها راه پایان است

احسان نرگسی رضاپور

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم
شب شراب که باشد دچار افراطم

بریز هرچه که داری مکن مراعاتم
تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم

سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار
(شب شراب می ارزد به بامداد خمار)

نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم
اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم

بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم
بگو بگو و مگو من صنایع الهم

لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی
که شعر جوششی آفریدگار تویی

تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی
پر از خیالی و از هر خیال بیرونی

شکوه شعر کهن در کلام اکنونی
بریز قاعده ها را بهم تو قانونی

سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است
جهان بدون تو اسلوب بی معادله است

رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی
به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی

نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_
شراب شعر صغیر و فواد کرمانی

تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی
جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی

کتاب معجزه در بی شمار ابوابی
اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی

بخوانمت منِ وامانده با چه القابی
اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی

اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم
تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم

تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو
کنار فاطمه ای همدم حرایی تو

به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو
به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو

تو در نهایت معراج در نبایدها
نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها

تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار
دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_

کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار
برای مالک اشتر نوشته ای بسیار

هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است
غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است

به ناشناسیِ منظومهء علی نامه
به الغدیر به موی سپید علامه

به یا علی مددِ پوریا به هنگامه
به شرمگینیِ من در چکامه و چامه

تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست
که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست...

سیدحمیدرضا برقعی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد
زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد

گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو
گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد

ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست
او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد

هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش
دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد

گفتند: دراز است سرِ رشته‌ی این عشق
پس رشته‌ی حبّش، سرِ کوتاه ندارد

در سینه‌ی این مرد، چه داغی‌ست، خدایا!
هم‌ناله و هم‌راز، به جز چاه، ندارد

عادل حسین قربان

@marsiyeeh
3
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر

با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر

بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر

گفتم ز تو بنده را سؤالیست
ای خواجه ی راد بنده ­پرور

گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر

بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر

الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر؟

گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر

لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سّر نهفته­ ی مستّر

در حالت مستی اندر این باب
می­خواند موافق قلندر

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسی­ام ره نماید

دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام می­سراید

کاین مولد حیدر است و آن را
کز خلق طواف و سجده باید

گفتم که بدین کلام شرحی
برگو که دل از گمان برآید

من آمده ­ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید

این خانه­ ی حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید

مخصوص علی­اش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید

گفتا دگر این سخن نگویی
زی وحدت اگر دلت گراید

گفتم که ز وحدتم سخن گوی
تا عقده ز کار من گشاید

خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به نصیری ؛ ای زمستی
از اوج گرفته جا به پستی

غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی

چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت باده­ی الستی؟

در روز الست ربّ خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی

امروز چه شد به دیگری دل
بربستی و عهد را شکستی؟

گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی

پر طعنه مزن به من ، که چون من
کس می­نکند خداپرستی

قائل به خداپرستی من
گردی چو من ار ز خویش رستی

گفتم ز خدا سخن چه گویی؟
آخر تو رهین حیدر استی

آشف ز گفته­ ی من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشکل خلق از تو آسان

با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پور عمران؟

زان ارنی و لن ترانی آخر
برگو به کجا کشید پایان؟

محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان؟

گفتا که بجز به جذبه­ی حق
موسی ارنی نکرد عنوان

آموخت چو حق طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان؟

گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان

موسیش چگونه دید؟ گفتا:
گردید علی بر او نمایان

گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذوشان؟!

گفتا نشنید­ای مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک

رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک؟

گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بی­باک

او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک

گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک

گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک

بر غیر پناه بردن او
دور است ز رأی اهل ادراک

گفت آنکه به حق دلیل خلق است
بر غیر پناه برد؟! حاشاک

گفتم که تو گفتی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک!

گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

صغیر اصفهانی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می رود دست تو تا بالاترین نقطه

به اذن الله یاری از تو می جوییم و می گوییم:
ایاک نعبد نقطه ، ایاک نستعین نقطه

تویی آن نقطه ای که رفته زیر باء بسم الله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه

اگرچه خطبه ی بی نقطه یا که بی الف داری
پر است این آستینت از الف ، آن آستین نقطه

فراوان است جای زخم و پینه بر تنت اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه

تویی اول ، تویی آخر که در محشر سوالی را
جوابی نیست جز نام : امیرالمومنین .

مجتبی خرسندی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

امروز روز عید خدا روز یا علی است
فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است
نزدیک و دور شیعه به هرجاست با علی است
شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی است
ای جبرئیل مدحت مولا علی بگو
پرواز کن به دور علی یا علی بگو

عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد
جشن سرور احمد و امّت خجسته باد
آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد
اکمال دین، تمامی نعمت خجسته باد
این قول احمد است چه نیکو روایتی
یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی

عید غدیر عید خدا و پیمبر است
عید غدیر عید تولّای حیدر است
عید غدیر عید امامان سراسر است
عید غدیر از همه اعیاد برتر است
عیدی شیعه، آیۀ اکمال دین شده
مولا علی امام همه مسلمین شده

ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم
با نای جان نوای ولایت نواختیم
چون شمع در شرار محبّت گداختیم
با خطبۀ غدیر علی را شناختیم
تا شیعه ایم بار ولایت به دوش ماست
این خطبه تا قیام قیامت به گوش ماست...

تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین
تنها تو را رسول خدا خوانده کلِّ دین
تنها تویی تو دست الهی در آستین
تنها تویی امیر تمامیّ مؤمنین
بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای
در بستر رسول، به جایش تو خفته ای

حج و زکوة و صوم و صلوة و قیام، تو
حمد و رکوع و سجده، تشهد، سلام، تو
سعی و صفا و مروه تو، ركن و مقام، تو
تکبیر تو، طواف تو، بیت الحرام، تو
ای در تمام ملک خدا ذکر خیر تو
مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو

قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست
قرآن نیازمند به نطق و بیان توست
هم تو زبان حقیّ و هم حق زبان توست
جاویدی و هماره زمان ها زمان توست
دلبسته ی ولای تو دلبسته ی خداست
مهر تو لطف و رحمت پیوسته ی خداست

دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی
با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی
کی در دلت محبت دنیاست یاعلی
از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی
دیدم همه حکومت دنیات در نظر
حتـی ز آب بینـی بز بود پست‌تر...

مولای اولیای خدا کیست جز علی
دست گره گشای خدا کیست جز علی
مصداق هل اتایِ خدا کیست جز علی
ممدوح انّمای خدا کیست جز علی
انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست؟!
آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟!

غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد؟
غیر از علی که صاحب "علم الکتاب" شد؟
غیر از علی که هم سخن آفتاب شد؟
غیر از علی که روی زمین بوتراب شد؟
غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد؟
غیر از علی که قاتل خود را پناه داد؟

غیر از علی که خوانده محمّد برادرش؟
غیر از علی که حضرت زهراست همسرش؟
غیر از علی که زینب کبری است دخترش؟
غیر از علی که داده خدا فتح خیبرش؟
مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا؟!
حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟!

آن مدعی که چون بز کوهی فرارکرد
ننگ فرار را به جهاد اختیار کرد
ترک نبی به معرکهء کارزار کرد
خود را نهان به پیچ و خم کوهسار کرد
می دید رزم تو ز یسار و یمین علی
می گفت بر شجاعت تو آفرین علی
 
وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار
آورد جبرییـــل بــرای تــو ذوالفقــار
بر لیلة المبیت تو حق کرده افتخار
تو یار یار بودی از اول نه یار غار
تو بر دفاع ختم رسل پا فشرده ای
دور رسول گشته نود زخم خورده ای...

روز نخست ارض و سما گفت یا علی 
روح الامین به وقت دعا گفت یا علی 
آدم به موج درد و بلا گفت یا علی 
در جنگ‌ها رسول خدا گفت یا على
 قرآن به وصف توست که تکمیل می‌شود 
كى غير تو معلم جبریل می‌شود؟ 

ممدوح جبرئیل به ارض و سما علی است
در ذوالفقار زمزمهء لافتی علی است
قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی است
دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی است
مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست
با غصب منبر نبوی کس خلیفه نیست

مرد فرار فاتح خیبر نمیشود
بیگانه با رسول، برادر نمیشود
جز تو كسى كه نفس پیمبر نمیشود
جز تو به شهر علم نبی، در نمیشود
بگذار تا رود به سر دارها سرم
من خاک پای "میثم" تمار حیدرم

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
6
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

هو میکشیم جامِ علی را بیاورید
امشب مِیِ مدامِ علی را بیاورید
تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود
ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید
بینِ مزار هم کفن خویش می‌درم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورید
بازارِ شاعران و ادیبان بِهَم زنید
یک واژه از کلامِ علی را بیاورید
جبریل هم رسیده گره‌هاش وا شود
آقایِ من غلامِ علی را بیاورید
موسی نی ایم قصه اگر لن ترانی است
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورید

ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی

گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد
او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد
عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد
یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد
اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد
وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد

یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی

مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست
حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست
معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست
گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست
ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا‌که خدا هست تا علیست
ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست

شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم

بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است
حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است
این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است
فهمیده‌ام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است
جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است
ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است
بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است

سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است

حسن لطفی

@marsiyeeh
3
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

به سرم اگر گذرد شبی ز کرم دو دست اناری ات
دل خود زنم به دو زلف تو گِرِهی به کوری عاریت

سگ کوی تو نشدم اگر شده ام چو مرغ شکسته پر
که خورد به پیکر من مگر نفس سگان شکاری ات

به دلم قسم به دودم قسم به کرامت و به کرم قسم
نگذاشت توبه کنم علی ز سبو دو چشم خماری ات

سر تاجدارِ گداییِ همه ی خراب شرابها
به فدای دامن وصله دار و بلند و گرد و غباری ات

چه شود به گفته ی کبریا به امید خوف و غم رجا
بنمایی ای گل انّما نظری به خار کناری ات

به تجاهلی که کنم بگو تو مگر خدا شده ایی علی
که تمام خلق خورند نان ز میان نون نداری ات

صنمم شدی شه لافتی که دل از کفت نتوان گرفت
و رقیب من شده تیغ تو که مرا نموده فراری ات

سر معجزه شده خم علی ز تناقضی که به جنگ توست
که دمد به ما چو مسیح جان نفحات ضربه ی کاری ات

به رهی شبی سر سنگ را به کفش گرفت و غریب گفت
چو حباب بِهْ که بترکد ار نَبُوَد به سر سر یاری ات

به جز از علی که ز مقدمش شده کعبه نه! دو جهان شریف
به چه نازی ای دل بی نوا ؟ نکند به شعر شعاری ات؟

محسن قاسمی

@marsiyeeh
2
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف
سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف
تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف
"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای
بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای
پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای
"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای
عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست
صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست
از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست
"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت
جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت
در نجف احساس غم... غربت... نکردم هیچ وقت
"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه
منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه
کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه
"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا
دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا
زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را
"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا
می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم
سالیانی هست سربار بتول و حیدریم
شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم
"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

هستی الله در هست حسین است و علی
خلقت عالم همه پست حسین است و علی
هر دل آزاده ای مست حسین است و علی
"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی
سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد
وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد
بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد
"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد
کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

محمد جواد شیرازی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

ولایت چیست ؟ اصل آفرینش
کلید قفل سیر درک و بینش

ولایت چیست ؟تحصیل تعهد
صراط ما پس از ایاک نعبد

ولایت چیست ؟معراج تکامل
پی اثبات ذات پاک حق قل

ولایت علت غایی است ما را
به حمت فعل بی ماضی است ما را

ولایت آب و گل را در هم آمیخت
که از آمیختن آدم برانگیخت

ولایت نور را شد ساحل نور
که طوفانش بود در خط دستور

ولایت کوه آتش را کند گل
به ابراهیم در وقت توکل

ولایت در کف موسی عصا شد
به امر حق به شکل اژدها شد

ولایت را دم عیسی قرین است
که انفاس خوشش جان آفرین است

ولایت در ولایت گشت کامل
کز او نور هدایت گشت حاصل

ولایت جمع را تفریق دارد
که درکش سالها تحقیق دارد

ولایت رمز اثبات وجود است
ز جود او همه بود و نبود است

ولایت دشمن نامردمی هاست
یگانه رهبر سر در گمی هاست

ولایت هر که دارد غم ندارد
قوامش بیش هست و کم ندارد

ولایت یازده نور جلی بود
که پیوند تمامی با علی بود

اگر خواهی بدانی این علی کیست
ولی حق کسی غیر از علی نیست

علی حق را تجلی صفات است
امامت را چو سیم ارتباط است

به او رنگ ولایت چون ولی شد
علی مهدی شد و مهدی علی شد

به نخل دین ولایت برگ و بال است
ولایت را جهان در انتظار است

ولایت پای تا سر عدل و داد است
بشر را آخرین حکم جهاد است

ولایت کاخها را کوخ سازد
که قانون بشر منسوخ سازد

ولایت دیده ها را دیده بان است
ظهور مهدی صاحب زمان است

بشر را لطف نا محدود آید
ظهور مهدی موعود آید

ولایت معنی الله و نور است
شکوه رجعت و روز ظهور است

رسالت از ولایت گشت کامل
که هستی از کمالش گشت حاصل

ولایت خاتمیت راست خاتم
که ختم خاتمیت هست خاتم

دگرگونی اگر عالم پذ یرد
ره خاتم از آن خاتم بگیرد

ژولیده نیشابوری

@marsiyeeh
1
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم که هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم
ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت

از آن جامی که دادی کربلا را
بنوشان این خراب مبتلا را

چنان مستم کن از یکتا پرستی
که از آهم بسوزد ملک هستی

هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی
 
زاحمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستی ست
که سرمست ازجمالش چشم هستی ست

ز احمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندید و هستی رنگ وبو یافت

اگر احمد نبود آدم کجا بود
خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کین احمد کدام است
که ذکرش لذت شُرب مدام است

همان احمد که آوازش بهار است
دلیل خلقت لیل النهار است

همان احمد که فرزند خلیل است
قیام بت شکن هارادلیل است

همان احمدکه ستارُالعیوب است
دلیل راه و علّامُ الغیوب است

همان احمدکه جامش جام وحی است
به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیاء شد
جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد

همان اوّل که اینجا آخر آمد
همان باطن که برما ظاهر آمد

همان احمد که سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محمّد

محمد میم و حاء و میم و دال است
تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمةٌ للعالمین است
شرافت بخش صد روح الامین است

محمد پاک و شفاف و زلال است
که مرآت جمال ذوالجلال است

محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت باده غیب و شهود است
کلید مخزن سرّ وجود است

محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت

محمد را علی آیینه دار است
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی مشکل گشا کیست
کلید کُنتُ کنزاً مخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد
که زخم شیعه را مرهم گذارد

غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کزغدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینه صدق و صفا کن
تجللی گاه نور مصطفی کن

مرحوم محمدرضا آغاسی

@marsiyeeh
1
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

سر چیست اگر در آستان بگذارد
باید که به پای عشق جان بگذارد
مجنونِ علی همین همان بگذارد
از هرچه که هست بیش از آن بگذارد
این بیت به روی دیدگان بگذارد:

"هرکس که علی علی علی می‌گوید
پا بر سرِ دوشِ آسمان بگذارد"

در مصحف خویش حَیِ سرمد فرمود
در عیدِ غدیرِ خم محمد فرمود
یک روز دو روز نَه که ممتد فرمود
فرمود به اصحاب و مجدد فرمود
باید که شبیه آلِ احمد فرمود
 
مولاست علی و با علی حق میخواست
منت به سر هر دو جهان بگذارد

شد منبرشان از همه جا بالاتر
بر دستِ نبی دست خدا بالاتر
گویید : علی... یکصدا... بالاتر
تکبیر بگویید شما ....بالاتر

آنقدر خدا دست علی بالابرد
تا دست به دست این جوان بگذارد

این تیغ بنازم که دو سر می‌ریزد
می‌چرخد و باز کُرک و پر می‌ریزد
با جوهر خویش هِی جگر می‌ریزد
از جمع سپاه بیشتر می‌ریزد
از هر نفرش دوتا نفر می‌ریزد

صد بار سپاه را بهم می‌دوزد
یک تیر اگر که در کمان بگذارد

از در بگرفت و گفت خود : یاحیدر
تا کَند تمامِ قلعه از جا حیدر
گفتند همه وقتِ تماشا : حیدر
لاحول ولا قوه الا حیدر
تا گفت خداوندِ تعالی حیدر

هرگز نرسد به تار و مارت هرچند
از جان ملک الموت توان بگذارد

این غُلغله چیست در مصاف اُفتاده
دشتی سپر و تیغ و قلاف اُفتاده
سرها به روی قله‌ی قاف اُفتاده
این همهمه در وقتِ طواف اُفتاده
بر سینه‌ی کعبه گر شکاف اُفتاده

تا منکر مرتضی طَوافش بکند
حق خواست که بر کعبه نشان بگذارد

از عشق تو شُکر باده را فهمیدیم
دلداده‌ی بی اراده را فهمیدیم
اجر دو قدم پیاده را فهمیدیم
ما از نجفِ تو جاده را فهمیدیم
معنیِ حلال زاده را فهمیدیم

فرمود حسین تو : فقط می‌خواهد
تا نام علی به کودکان بگذارد

بر سیره‌ی مرتضی به جان پابندیم
سربندِ علی و فاطمه می‌بندیم
ما بر گُل روی مرگ هم می‌خندیم
ما گورِ حرامزاده‌ها را کندیم
گفتیم و جهان از این سخن آکندیم

یک روز رسد که ذوالفقارش را حق
بر دامنِ صاحب الزمان بگذارد

آیینه شدیم زیر بارانِ نجف
خاکیم ولی اسیرِ طوفان نجف
ما دُر شده‌ایم در بیابانِ نجف
دستیم همه دست به دامانِ نجف
تا نعره زنیم پیشِ ایوان نجف

"هرکس به ولایت علی شک دارد
بامادرخویش درمیان بگذارد"

حسن لطفی

@marsiyeeh
1
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

قصه را زود تر ای کاش بیان می کردم
قصه زیبا تر از آن شد که گمان می کردم

برکه ای رود شد و موج و شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
...
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
...
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصلهء نعلین علی است

گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم دستش

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

واژه در واژه شنیدند صدارا اما...
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

سید حمیدرضا برقعی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

آخرین حج است و در تابند دلها در تولا و تبرا
حاجیان در قلبِ صحرا آب اندک در عوض طوفانِ گرما
چهره‌ها خیس از عرق‌ها  مانده در سینه نفس‌ها
میرسد بانگِ جرس‌ها ناقه‌ها بر رَملهایِ بی قراری مثل سِیلی با جهاز عشق ، جاری روی شنها

آخرین حج است و برمیگردد از حج یک بیابان از خلایق
لیک پیغمبر در آشوبِ دقائق
یک طرف یک خیل عاشق
یک طرف جمعی منافق
یک طرف آئینه‌ی حق
یک طرف آئینه‌ی دق
بازهم مثل همیشه پشت او قرآن ناطق
در میان اینهمه در سینه دارد رازهای بی شماری از حقایق


آخرین حج است و می‌بیند ثمر داده‌ست رنجی که کشیده
سالها در سالها از دستِ جهل مردمانِ سرزمینِ خود چشیده
محنتِ شعبِ ابی طالب به جانِ خود خریده
کوچه کوچه سنگ خورده شهرها و شهرها هِی زخم دیده
هرچه می‌شد او شنیده زخمِ پیشانی و دندانِ شکسته بیش از هشتاد غزوه بار بسته
 لیک از اینها گرانتر سخت‌تر از هرچه دیده سخت‌تر حتی زِ فهم بت پرستان دیدن جهلی عمیق از مردمان جاهلستان و نفاقِ هم قطاران است اما در دل او نور فرقان است بر لبهاش قرآن است

آخرین حج است و بعد از اینهمه انبوه غم
ظلم و ستم درد و اِلَم ناگاه وحی آمد
دوباره وحی در یک آیه‌ی کوتاه آمد
کِای رسولِ برگزیده نور دیده هرچه کردی هرچه کردی هرچه دیدی
سالها در سالها اما همه هیچ است هیچ است!
هرچه رفتی آنچه گفتی آنچه خواندی و نشاندی
گوئیا ناگفته‌ای ناخوانده‌ای ناورده‌ای هیچ‌است هیچ است آن
مگر امروز اینک در همین منزل رسانی جاودانی این پیام آسمانی:

آی بَلِّغ یا نَبی ما اُنزِلَ مِن رَبکَ امروز امت را
که ما بَلَغتَ ما بَلَغتَ ما بَلَغتَ سرانجام رسالت را


آخرین حج است و در گرمای طاقت سوزِ عالم سوز
در قلب کویری سخت پای برکه‌ای خوشبخت اینگونه او فرمود :
هرکس پیش رو رفته است برگردد و هرکس پشت سر مانده است میمانیم تا آید و در پیش نگاه دوستدارانش محمد(ص)

از شتر پایین که آمد تا سه روز اُطراق کرد
حرف رفتن گفت و بازی با دل عشاق کرد

آخرین حج است اما اولین عید من است
بعد از این شکرِ خدا تکلیفِ عالم روشن است....


*« این روایت از تمامی بزرگان آمده
مستند ، واژه به واژه ست و  فراوان آمده

عالمانِ اهل سنت با تواتر گفته‌اند
با تجاهل یاکه حتی با تفاخر گفته‌اند

فخر رازی اسقلانی ابن ماجه بن کثیر
ابن عبدُالبِّر بخاری مسلم و ابن جریر

ابن جوزی ابن شاهین و زهبی شافعی
تَرمزی و ابن حنبل جَزَری و نافعی

آنقدر نام است آید میشود خود یک کتاب
گفته‌اند از خطبه‌ی پیغمبر ختمی مآب»

 رفت بر روی جهاز و گفت با اهل حجاز
گفت با اهل حقیقت گفت با اهل مجاز
 
بعد حمد و بعد تسبیح خدایش دم گرفت
دست حق را بین مشتش دست حق محکم گرفت

 گفت: حق فرمود بعد از من تمام دین علیست
این علی و این علی و این علی و این علیست

آی مردم با پیمبر با خدا بیعت کنید
یک به یک با دست من با مرتضی بیعت کنید

دست او را برد بالا دست را بالا کشید
پیش آن سیلِ تماشا دست را بالا کشید

آنقدر بالا که حضرت با خدایش دست داد
پیش از هرکس خدا با مرتضایش دست داد

اَشهدُ اَنَّ امیرالمومنین تنها علی
اَشهدُ اَن لا امیرالمومنین الّا علی

 کربلا هم آخرین حج بود و تنها مانده بود
حاجیان در خاک و خون بودند اما مانده بود

یک نفر جا مانده بود
تشنگی بود و خجل از طفل بابا مانده بود
روی دست خود علی را برد بالا برد بالا
آه بابا آه بابا

آخرین بار است دستِ غم به زانو میزند

اولین بار است اما حرف مُنّوا میزند

اولین بار است مردی اینچنین رو میزند....

 *تحقیق این موضوع در کتاب الغدیر علامه امینی و کتب علامه سید مرتضی عسکری به تفصیل آمده .

حسن لطفی

@marsiyeeh
5
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

شاعر به سرش زد غزلی داشته باشد
تاکید به عشقی ازلی داشته باشد

این شعر که با نام علی می شود آغاز
ابیاتِ به طعمِ عسلی داشته باشد

تردید نداریم که در عَرش، خدا نیز
چون حیدرِ کرار، یَلی داشته باشد!

هرچند اذان مدح خدا میکند اما
با ذکرِ تو "خَیرِ العَملی" داشته باشد

در آتشِ دوزخ نرود پای کسی که
یک ذره به دل حُبِّ علی داشته باشد!!

محسن زعفرانیه

@marsiyeeh
3
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

روی لب هایم گلِ لبخند می آید همی
غصه قطعا میرود ، حتی اگر باشد غمی
باده مینوشم ز جامِ حضرت حیدر کمی
تا که باشد مستی ام ، بر درد هایم مرهمی

حق علی و هو علی و قُل علی ، قطعا احد
ذکرِ او گویم ، صد و ده بار روزی ، تا ابد

شاهِ مردان است مولایم امیرالمومنین
با فقیران است ، آقایم امیرالمومنین
همدمِ امروز و فردایم امیرالمومنین
شکر لله هست بابایم امیرالمومنین

هرکسی شد واردِ این قلعه‌ی مستحکمت
دور میگردد ، ز آتش یا جهنم ، آدمت

تو همانی که جزامی ، خانه ات مهمان شود
هرکه با تو مینشیند ، چهره اش خندان شود
بسکه خوش برخورد هستی ، درد هم ، درمان شود
دل اسیرِ صوتِ زیبای تو از قرآن شود

"بَینَهُم" هستی رحیم و  مهربان و خنده رو
تو "اشداء علی الکفار" هستی با عدو

تا میایی معرکه ، میدان جهنم میشود
تیغ میچرخانی و یکصد نفر کم میشود
خون ، میانِ معرکه ، بارانِ نم نم میشود
بسکه کُشتی دشمنان را تیغِ تو خم میشود

گفته در شأن و مقامِ تیغِ تو پروردگار
لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

تو علی هستی دگر شمشیر میخواهی چکار؟
میکنی با خشمِ خود یک لشکری را تار و مار
دشمنانت را هدایت میکنی در کارزار
تا که می آیی به میدان ، کل لشکر الفرار

دشمنان و کافران را میکشی قطعا ولی
تو حیاکردی نکشتی عمر و عاصان را علی

بینِ میدان مردِ جنگ و بین مردم بی ریا
تو کریمی و کرامت میکنی بر هر گدا
همنشین مردمی ، همبازیِ این بچه ها
نیست مثلِ تو کسی در این جهان عبدِ خدا

در مقامِ تو همین بس که تویی جانِ نبی
از زمان بچگی بودی به دامانِ نبی

گرچه تو شاهی ، ولی با مردمی! افتاده ای!
اهل حقی ، شیرِ میدانی ، یَلی ، آزاده ای
هرکجا هرکس کمک میخواسته ، آماده ای
چندباری دومی را هم نجاتش داده ای..!

لطفِ تو شد شاملِ حتی عَدُوّانت علی
ابن ملجم مینشیند بر سرِ خوانت علی

تو پدر هستی برای خاندانِ اهل بیت
عاشقانِ تو به کُلی میهمانِ اهلِ بیت
بسته شد جانِ گداهاتان به جانِ اهل بیت
شد غدیرِ خم عزای دشمنانِ اهل بیت

شد سرشته ، روح و جسمِ شیعه از آب و گِلَت
گفته در شأن تو ، پیغمبر حدیثِ منزلت

ای برادر یا که دامادِ پیمبر ، یاعلی
ای ولی الله و باب الله ، حیدر ، یاعلی
مسندِ تو در کنارِ حوضِ کوثر ، یاعلی
شأن تو در همسری ، زهرای اطهر ، یاعلی

ای دعای هر قنوت و هر نمازِ فاطمه
هیچکس جز تو نباشد هم ترازِ فاطمه

محمدحسین چاوشی

@marsiyeeh
5
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

تک علی یکتا علی عالی علی اعلی علیست
جان علی جانان علی دنیا علی عقبی علیست

مرده زنده می کند صد ها گره وا می کند
به یقین آموزگار حضرت عیسی علیست

در تمام عالم امکان علی فرمانرواست
حق علی هست و علی حق است روح افزا علیست

طالب علمیم ما و او درِ علم نبی است
شیعیان حضرتش در ملک دین ، دانا علیست

جانشین راستین حضرت پیغمبر است
افتخار و اقتدار و یاور طاها علیست

نام او زیباترین نام تمام عالم است
آنکه نامش برده شد در عَلَّمَ الاسما علیست

می برد زنگار دل را خطبه ی همام او
اسوه ی ایمان و عشق و دانش و تقوا علیست

کعبه هم حتی شده دلداده اش یاللعجب !
پادشاه و سرور دنیا و ما فیها علیست

دشمن حیدر بُوَد از چارپا هم پست تر
آنکه اذن زندگی داده به آن دو تا علیست

در امامت در شهامت در جلالت ، اولین
بر تمام نوکران ارباب بی همتا علیست

یاد او گرما دهد بر قلب کل عاشقان
تکیه گاه بی کسان ، آرامش دلها علیست

فاطمه آمد به ذهنم زینت شعرم شود
کوری چشم عدوی او فقط حق با علیست

ماه و خورشید از نگاه فاطمه نورانی اند
هر که زهرایی شود قطعاً حسابش با علیست

صاحب عصر و زمان از نسل آقای من است
ذکر لب های اباصالح به وقتش یا علیست

علی ساعتچی

@marsiyeeh
1
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

اوّل و آخر به دستِ تو مسلمان می شوم
در حریمِ قدسی ات یک روز سلمان می شوم

یا امیرالمؤمنین..حبلِ متینم عشقِ توست
زان سبب پیوسته چون چنگی به دامان می شوم

گبر بودم..کافر و بی دین..ولی با نامِ تو..
مطمئنم سرگلِ گلزارِ ایمان می شوم

ای تمامِ آبرو..وجه خدا..شیرخدا..
آمدم در محضرت مثلِ غلامان می شوم

من ارادتنامه ای دارم به کف از کودکی
بر سرِ اهلِ تولّا عینِ باران می شوم

نوکری بی اسم و رسمم در حریمِ خانه ات
با نگاهت شهره ای در کلّ ِ دوران می شوم

معرفت آموختم پای نَفَس های شما..
از کلامت حضرت والا چو انسان می شوم

مدحِ تو گفتن محال ممکن است مولای عشق
در جوارت می رسم یکباره حیران می شوم

هر کجا بزمی بیادت می شود برپا..فقط
بی تکلّف..بی ریا ..مانند باران می شوم

از سرِ سفره مکن دورم تو ای صاحب کرم
دور از اینجا شوم بی آب و بی نان می شوم

عاشقم..عشقِ نجف دارم به سر یا مرتضا
خوب می دانم که پای سفره ..مهمان می شوم

محسن راحت حق

@marsiyeeh
2025/07/13 01:11:14
Back to Top
HTML Embed Code: