Forwarded from انتلکت
این اولین (و آخرین) باری است که این سربازان پیر عکس گرفتهاند.
آخرین شکست ناپلئون بناپارت نبرد واترلو در سال 1815 بود. حتی پس از مرگ او در سال 1821، سربازان بازمانده ارتش بزرگ از رهبری تاریخی او تجلیل میکردند. هر سال، در 5 مه، سالگرد مرگ ناپلئون، کهنهسربازان با یونیفرم کامل در میدان واندوم پاریس رژه میرفتند تا به امپراتور خود ادای احترام کنند.
این عکسها در یکی از این مناسبتها گرفته شدهاند. در سال 1858, تمام این مردان که در آن زمان بین 70 تا 80 سال سن داشتند، مدالهای سنت هلن را که در اوت 1857 به همه کهنهسربازان جنگهای انقلاب و امپراتوری اهدا شده بود، بر سینه زده بودند. اینها تنها تصاویری هستند که از کهنهسربازان ارتش بزرگ و گارد باقی مانده است که یونیفرمها و نشانهای اصلی خود را به تن دارند.
برخی از سربازان طی سالها پس از جنگیدن برای امپراتور اضافهوزن پیدا کردهاند؛ لباسهای آنها برای انطباق با دور کمرشان گشاد شده است.😁
@intellectuele
آخرین شکست ناپلئون بناپارت نبرد واترلو در سال 1815 بود. حتی پس از مرگ او در سال 1821، سربازان بازمانده ارتش بزرگ از رهبری تاریخی او تجلیل میکردند. هر سال، در 5 مه، سالگرد مرگ ناپلئون، کهنهسربازان با یونیفرم کامل در میدان واندوم پاریس رژه میرفتند تا به امپراتور خود ادای احترام کنند.
این عکسها در یکی از این مناسبتها گرفته شدهاند. در سال 1858, تمام این مردان که در آن زمان بین 70 تا 80 سال سن داشتند، مدالهای سنت هلن را که در اوت 1857 به همه کهنهسربازان جنگهای انقلاب و امپراتوری اهدا شده بود، بر سینه زده بودند. اینها تنها تصاویری هستند که از کهنهسربازان ارتش بزرگ و گارد باقی مانده است که یونیفرمها و نشانهای اصلی خود را به تن دارند.
برخی از سربازان طی سالها پس از جنگیدن برای امپراتور اضافهوزن پیدا کردهاند؛ لباسهای آنها برای انطباق با دور کمرشان گشاد شده است.😁
@intellectuele
Forwarded from انتلکت
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
منشا تاریخی چپ و راست سیاسی.
اگه میخوای بدونی چپ و راست سیاسی از کجا شکل گرفتند حتما وارد این کانال شو و اطلاعات سیاست را افزایش بده.
@intellectuele
اگه میخوای بدونی چپ و راست سیاسی از کجا شکل گرفتند حتما وارد این کانال شو و اطلاعات سیاست را افزایش بده.
@intellectuele
Forwarded from انتلکت
مجمع طبقات ۱۷۸۹ که از ۵ مه تا ۲۷ ژوئن برگزار شد، یک نقطه عطف مهم در تاریخ فرانسه بود. این مجمع که سی و ششمین و آخرین مجمع عمومی سلطنت فرانسه بود، توسط شاه لویی شانزدهم در ۸ اوت ۱۷۸۸ برای حل بحران مالی و سیاسی که کشور را فلج کرده بود، فراخوانده شدند. مجمع طبقات که از ۱۶۱۴ به بعد تشکیل نشده بود، نمایندگان سه طبقه اجتماعی فرانسه را گرد هم آورد: روحانیون، نجیبزادگان و طبقه سوم(که نماینده بقیه جمعیت بود).
با این حال، این مجمع به سرعت از ماموریت اولیه خود فراتر رفت. طبقه سوم از نظر تعداد اکثریت داشت، اما از نظر قدرت نمایندگی در سیستم سیاسی و رایگیری بسیار ضعیف بود ، اصلاحات عمیقی را خواستار شد، به ویژه درخواست رأی گیری بر اساس تعداد افراد به جای طبقه. امتناع نجیبزادگان و روحانیون از پذیرش این خواستهها منجر به یک بنبست سیاسی شد و طبقه سوم که ناامید شده بود،در ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹ به همراه تعدادی از نمایندگان روحانیون و اشراف خود را مجمع ملی اعلام کرد..
بنابراین، مجمع عمومی طبقات ۱۷۸۹ نه تنها آخرین مجمع دوران رژیم قدیم بودد، بلکه نقطه آغاز انقلاب فرانسه نیز محسوب میشود،.
@intellectuele
با این حال، این مجمع به سرعت از ماموریت اولیه خود فراتر رفت. طبقه سوم از نظر تعداد اکثریت داشت، اما از نظر قدرت نمایندگی در سیستم سیاسی و رایگیری بسیار ضعیف بود ، اصلاحات عمیقی را خواستار شد، به ویژه درخواست رأی گیری بر اساس تعداد افراد به جای طبقه. امتناع نجیبزادگان و روحانیون از پذیرش این خواستهها منجر به یک بنبست سیاسی شد و طبقه سوم که ناامید شده بود،در ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹ به همراه تعدادی از نمایندگان روحانیون و اشراف خود را مجمع ملی اعلام کرد..
بنابراین، مجمع عمومی طبقات ۱۷۸۹ نه تنها آخرین مجمع دوران رژیم قدیم بودد، بلکه نقطه آغاز انقلاب فرانسه نیز محسوب میشود،.
@intellectuele
Forwarded from انتلکت
📍ریشه ی تاریخی چپ و راست سیاسی کجاست؟
همهی ماجرا به ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹، برمیگردد. یک ماه قبل، لوئی شانزدهم، مجمع طبقات* را بعد از سالها،به منظور تصمیم گیری به همراه نمایندگان منتخب سه طبقه اجتماعی که در آن زمان در فرانسه به رسمیت شناخته شده بودند: اشراف، روحانیت و طبقه سوم،بازگشایی کردهبود.
در این روز، نمایندگان طبقه سوم که از نبود پیشرفت در مذاکرات و تبعیض در نحوه رایگیریها به صورت سنتی و طبقهای، که هر طبقه یک رای برابر داشت (آنچه که به نفع اشراف و روحانیت بود) ناامید شده بودند، تصمیم گرفتند کنترل اوضاع را به دست بگیرند. نمایندگان طبقه سوم خود را مجمع ملی خواندند و بدین ترتیب اعلام کردند که اکنون نماینده کل ملت فرانسه در مقابل شاه هستند.
این تصمیم تاریخی اقتدار پادشاه لوئی شانزدهم و سیستم سنتی مجمع عمومی طبقات را به چالش کشید.
در ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹ ، مجمع طبقات* به لویی شانزدهم پشتکرد. نمایندگان طبقه سوم و چند تن از نمایندگان روحانیت و اشراف، خود را «مجمع ملی» نامیدند. به عبارت دیگر، مجمعی که در مقابل پادشاه قرار دارد. لویی شانزدهم تلاش کرد با بستن سالن «منو پلزیر» که در ۲۰ ژوئن از آن استفاده میشد، از تشکیل جلسات آنها جلوگیری کند، اما نمایندگان بلافاصله در کنار آن، در سالن «ژو دو پوم»* گرد هم آمدند. در آنجا بود که نماینده بِیلی این جملات را بیان کرد: «در اینجا و اکنون سوگند میخوریم که هرگز از هم جدا نشویم و هر جا که شرایط ایجاب کند، گرد هم آییم تا زمانی که برای فرانسه یک قانون اساسی بنویسیم». این واقعه آغاز مجلس ملی فرانسه را رقم زد.
در نهایت، لویی شانزدهم تسلیم شد و مجلس تازهتأسیس کار خود را برای تهیه قانون اساسی برای فرانسه آغاز کرد. روش و نحوه ی رأیگیری بود که راست و چپ سیاسی را از هم تمایز داد. هنگامی که درباره قدرتهای پادشاه و نمایندگان ملت بحث میشد، برای شمارش آسانتر آرا، از نمایندگان خواسته شد که در یک سمت یا سمت دیگر رئیس مجلس قرار گیرند. در سمت چپ کسانی که خواستار قدرت بیشتر برای نمایندگان بودند، و در سمت راست کسانی که خواستار قدرت بیشتر برای پادشاه بودند نشستند. این جایگیری با گذشت زمان به طور دائمی تثبیت شد و زمانی که فرم نیمدایرهای برای پذیرش نمایندگان پذیرفته شد، حفظ شد. نمایندگان سرسختتر در بالاترین نقاط سمت راست و چپ مستقر شدند. در واقع، نمایندگانی که در بالای سمت چپ مجلس کنار روبسپیر قرار داشتند، «کوهنشینان»* نامیده میشدند.
در مرکز، روبهروی رئیس مجلس، نمایندگانی قرار گرفتند که گاهی با راست، گاهی با چپ و گاهی اصلاً رأی نمیدادند. و این است که برای بیش از دو قرن، این تفاوت جایگیری در نیمدایره جوهره واقعی سیاست در فرانسه را مشخص کرده است.
*مجمع طبقات:États généreux
مجمعی که در زمان پادشاهی فرانسه و با خواست شاه فرانسه برای تصمیم گیری های مهم در شرایط بحرانی، متشکل از نمایندگان سه طبقه ی اجتماعی آنزمان،شکل میگرفت.
*اولین شکل بازی تنیس: jeu de paume
پوم به زبان فرانسوی به معنی کف دست است و چون این بازی در ابتدا بدون راکت و با کف دست انجام میشد آن را ژو دو پوم خواندند.
*Montage کوهستان
Montagnars :کوهستانی
کوهستانی ها یا کوهنشینان یکی از گروه های سیاسی اوایل انقلاب فرانسه بودند که مخالف قدرت و حاکمیت شاه بودند.
#انقلابـفرانسه
#تاریخ
@intellectuele
همهی ماجرا به ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹، برمیگردد. یک ماه قبل، لوئی شانزدهم، مجمع طبقات* را بعد از سالها،به منظور تصمیم گیری به همراه نمایندگان منتخب سه طبقه اجتماعی که در آن زمان در فرانسه به رسمیت شناخته شده بودند: اشراف، روحانیت و طبقه سوم،بازگشایی کردهبود.
در این روز، نمایندگان طبقه سوم که از نبود پیشرفت در مذاکرات و تبعیض در نحوه رایگیریها به صورت سنتی و طبقهای، که هر طبقه یک رای برابر داشت (آنچه که به نفع اشراف و روحانیت بود) ناامید شده بودند، تصمیم گرفتند کنترل اوضاع را به دست بگیرند. نمایندگان طبقه سوم خود را مجمع ملی خواندند و بدین ترتیب اعلام کردند که اکنون نماینده کل ملت فرانسه در مقابل شاه هستند.
این تصمیم تاریخی اقتدار پادشاه لوئی شانزدهم و سیستم سنتی مجمع عمومی طبقات را به چالش کشید.
در ۱۷ ژوئن ۱۷۸۹ ، مجمع طبقات* به لویی شانزدهم پشتکرد. نمایندگان طبقه سوم و چند تن از نمایندگان روحانیت و اشراف، خود را «مجمع ملی» نامیدند. به عبارت دیگر، مجمعی که در مقابل پادشاه قرار دارد. لویی شانزدهم تلاش کرد با بستن سالن «منو پلزیر» که در ۲۰ ژوئن از آن استفاده میشد، از تشکیل جلسات آنها جلوگیری کند، اما نمایندگان بلافاصله در کنار آن، در سالن «ژو دو پوم»* گرد هم آمدند. در آنجا بود که نماینده بِیلی این جملات را بیان کرد: «در اینجا و اکنون سوگند میخوریم که هرگز از هم جدا نشویم و هر جا که شرایط ایجاب کند، گرد هم آییم تا زمانی که برای فرانسه یک قانون اساسی بنویسیم». این واقعه آغاز مجلس ملی فرانسه را رقم زد.
در نهایت، لویی شانزدهم تسلیم شد و مجلس تازهتأسیس کار خود را برای تهیه قانون اساسی برای فرانسه آغاز کرد. روش و نحوه ی رأیگیری بود که راست و چپ سیاسی را از هم تمایز داد. هنگامی که درباره قدرتهای پادشاه و نمایندگان ملت بحث میشد، برای شمارش آسانتر آرا، از نمایندگان خواسته شد که در یک سمت یا سمت دیگر رئیس مجلس قرار گیرند. در سمت چپ کسانی که خواستار قدرت بیشتر برای نمایندگان بودند، و در سمت راست کسانی که خواستار قدرت بیشتر برای پادشاه بودند نشستند. این جایگیری با گذشت زمان به طور دائمی تثبیت شد و زمانی که فرم نیمدایرهای برای پذیرش نمایندگان پذیرفته شد، حفظ شد. نمایندگان سرسختتر در بالاترین نقاط سمت راست و چپ مستقر شدند. در واقع، نمایندگانی که در بالای سمت چپ مجلس کنار روبسپیر قرار داشتند، «کوهنشینان»* نامیده میشدند.
در مرکز، روبهروی رئیس مجلس، نمایندگانی قرار گرفتند که گاهی با راست، گاهی با چپ و گاهی اصلاً رأی نمیدادند. و این است که برای بیش از دو قرن، این تفاوت جایگیری در نیمدایره جوهره واقعی سیاست در فرانسه را مشخص کرده است.
*مجمع طبقات:États généreux
مجمعی که در زمان پادشاهی فرانسه و با خواست شاه فرانسه برای تصمیم گیری های مهم در شرایط بحرانی، متشکل از نمایندگان سه طبقه ی اجتماعی آنزمان،شکل میگرفت.
*اولین شکل بازی تنیس: jeu de paume
پوم به زبان فرانسوی به معنی کف دست است و چون این بازی در ابتدا بدون راکت و با کف دست انجام میشد آن را ژو دو پوم خواندند.
*Montage کوهستان
Montagnars :کوهستانی
کوهستانی ها یا کوهنشینان یکی از گروه های سیاسی اوایل انقلاب فرانسه بودند که مخالف قدرت و حاکمیت شاه بودند.
#انقلابـفرانسه
#تاریخ
@intellectuele
Forwarded from انتلکت
هدف یک دائرةالمعارف گردآوری دانش های پراکنده در سطح زمین، ارائه نظام کلی آنها به انسانهای همعصر خود و انتقال آنها به نسل های آینده است. به این ترتیب، کارهای قرون گذشته برای قرون آینده بیفایده نبوده است؛ فرزندان ما با دانش بیشتر، همزمان از هنر و خوشبختی بیشتری برخوردار خواهند شد و ما بدون اینکه از خدمت به نوع بشر کوتاهی کرده باشیم، از دنیا خواهیم رفت.
#روشنفکری
#دیدرو
#فلسفه
https://www.tgoop.com/intellectuele
#روشنفکری
#دیدرو
#فلسفه
https://www.tgoop.com/intellectuele
Forwarded from انتلکت
🇫🇷۱۳ اوت ۱۷۹۲: زندانی شدن لویی شانزدهم
اعضای خانواده سلطنتی با همراهی و حفاظت هزاران نفر از مردان مسلح به محل حبس خود منتقل شدند. آنها را در برج بزرگ معبد( Tour de temple) که هنوز آماده نشده است، مستقر نمیکنند، بلکه در ساختمان سه طبقه بایگانی ، ساکن میشوند: لویی شانزدهم در طبقه دوم همراه با پیشخدمتش زندگی میکند، ملکه و فرزندانش در طبقه اول هستند و مادام الیزابت(خواهر کوچک لوئی شانزدهم) در طبقه همکف است.اعضای خانواده میتوانند آزادانه یکدیگر را ببینند، اما به شدت تحت نظر هستند.
لویی شانزدهم وقت خود را بین خواندن، آموزش به دوفن (dauphin)و دعا کردن سپری میکند. او گاهی اوقات با پسرش والیبال بازی میکند. اینجا آخرین محل اقامت پادشاه قبل از اعدامش در ژانویه ۱۷۹۳ بود.
پینوشت:
Dauphin (دلفین)
به بزرگترین پسر و ولیعهد پادشاه میگفتند.
La tour de Temple
قسمتی از خانه ی بزرگ معبد بود که در آنجا وظایف اداری پادشاهی فرانسه انجام میشد.
@intellectuele
اعضای خانواده سلطنتی با همراهی و حفاظت هزاران نفر از مردان مسلح به محل حبس خود منتقل شدند. آنها را در برج بزرگ معبد( Tour de temple) که هنوز آماده نشده است، مستقر نمیکنند، بلکه در ساختمان سه طبقه بایگانی ، ساکن میشوند: لویی شانزدهم در طبقه دوم همراه با پیشخدمتش زندگی میکند، ملکه و فرزندانش در طبقه اول هستند و مادام الیزابت(خواهر کوچک لوئی شانزدهم) در طبقه همکف است.اعضای خانواده میتوانند آزادانه یکدیگر را ببینند، اما به شدت تحت نظر هستند.
لویی شانزدهم وقت خود را بین خواندن، آموزش به دوفن (dauphin)و دعا کردن سپری میکند. او گاهی اوقات با پسرش والیبال بازی میکند. اینجا آخرین محل اقامت پادشاه قبل از اعدامش در ژانویه ۱۷۹۳ بود.
پینوشت:
Dauphin (دلفین)
به بزرگترین پسر و ولیعهد پادشاه میگفتند.
La tour de Temple
قسمتی از خانه ی بزرگ معبد بود که در آنجا وظایف اداری پادشاهی فرانسه انجام میشد.
@intellectuele
Forwarded from انتلکت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@intellectuele
نظر ریمون آرون فیلسوف فرانسوی در مورد لیبرالیسم .
نظر ریمون آرون فیلسوف فرانسوی در مورد لیبرالیسم .
Forwarded from انتلکت
برهان وجودی یا Argument ontologique یکی از عجیبترین برهان های اثبات خدا است. این برهان از آنجهت وجودی خوانده میشود که نقطهی مرکزی استدلال خود را بر تعریف وجود -ontos- خدا قرار میدهد. در کل دو دسته برهان اصلی برای اثبات وجود چیزی داریم: دسته ی اول براهین پیشینی -a priori- هستند،چون از علت -cause- به معلول -effet- میرسند. مثل برهان های ریاضی؛ بهطور مثال دو بعلاوه دو برابراست با چهار یک برهان پیشینی است چون از علت دو واحد به اضافهٔ دو واحد دیگر به نتیجه یا معلول که ۴ است رسیدیم. دسته ی دوم براهین پسینی -a posteriori- نامیده میشوند و از معلول به علت میرسند. مثلاً از وجود یک ابژه، برای مثال صندلی نتیجه میگیریم که حتما شخصی مثل نجار آن را ساخته است. برهان وجودی یک برهان پیشینی است که از تعریف مفهوم خدا وجود آن را نتیجه میگیرد. اولین بار این برهان توسط آنسلم فیلسوف اسکولاستیک مطرح شد بعد ها دکارت آن را در گفتاری در روش دوباره مطرح کرد. برهان به این صورت است:
اول آنکه، خدا بنا به تعریف، کامل ترین وجودی -ÊTRE parfait- است که میتوان تصور کرد. دوم آنکه میان آنچه که در ذهن -intellect- و آنچه که در جهان خارج -réel- وجود دارد تفاوت است. به عنوان مثال من پیش ساختن یک ابژه مثل صندلی آن را در ذهنم تصور میکنم. صندلی که میسازم و آنچه که تصور کردم یکی نیستند. یکی وجود ذهنی است دیگری وجود واقعی. سوم نیز آن که وجودی که هم در ذهن است و هم در واقعیت کامل تر از وجودی است که فقط در ذهن وجود دارد است. و چهارم نیز آنکه پس خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشد. چون بنا به تعریف خدایی که در در ذهن و در واقعیت وجود دارد کامل تر از خدایی است که فقط در ذهن وجود دارد.
البته، نقد های بسیار زیادی به این برهان وجود دارد. مثلاً توماس آکوئیناس میگوید این که من یک جزیره پر از طلا در ذهن خود تصور کنم دلیل بر وجود آن نیست. تصور یک وجود لزوماً وجود آن را در جهان الزامی نمیکند. خیلی از چیز ها در ذهن انسان وجود دارند که در جهان خارج نیستند. مثلاً اسب تک شاخ و اژدهایدوسر را میتوان در ذهن تصور کرد که در واقعیت وجود ندارند.
@intellectuele
اول آنکه، خدا بنا به تعریف، کامل ترین وجودی -ÊTRE parfait- است که میتوان تصور کرد. دوم آنکه میان آنچه که در ذهن -intellect- و آنچه که در جهان خارج -réel- وجود دارد تفاوت است. به عنوان مثال من پیش ساختن یک ابژه مثل صندلی آن را در ذهنم تصور میکنم. صندلی که میسازم و آنچه که تصور کردم یکی نیستند. یکی وجود ذهنی است دیگری وجود واقعی. سوم نیز آن که وجودی که هم در ذهن است و هم در واقعیت کامل تر از وجودی است که فقط در ذهن وجود دارد است. و چهارم نیز آنکه پس خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشد. چون بنا به تعریف خدایی که در در ذهن و در واقعیت وجود دارد کامل تر از خدایی است که فقط در ذهن وجود دارد.
البته، نقد های بسیار زیادی به این برهان وجود دارد. مثلاً توماس آکوئیناس میگوید این که من یک جزیره پر از طلا در ذهن خود تصور کنم دلیل بر وجود آن نیست. تصور یک وجود لزوماً وجود آن را در جهان الزامی نمیکند. خیلی از چیز ها در ذهن انسان وجود دارند که در جهان خارج نیستند. مثلاً اسب تک شاخ و اژدهایدوسر را میتوان در ذهن تصور کرد که در واقعیت وجود ندارند.
@intellectuele
Forwarded from ☭مارکسیسم سنتر☭
Telegram
پلمیک
بحث آزاد بدون محدودیت
Forwarded from انتلکت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انتلکت
Habitus (عادت واره)
مفهومی مرکزی است که برای اولین بار توسط جامعهشناس فرانسوی پیر بوردیو مطرح شد. این مفهوم به مجموعهای از تمایلات پایدار، شیوههای ادراک، احساسات، افکار و اعمالی اشاره دارد که افراد در طول اجتماعیشدن خود کسب میکنند. این تمایلات نتیجهی درونیسازی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که فرد از دوران کودکی در آنها زندگی میکند.
Habitus برای اولین بار در کتاب تمایز اثر بوردیو طرح شد.از نظر وی رفتار افراد یک جامعه رابطه ی مستقیم با طبقه ی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که در آن رشد و نمو یافتند دارد.به طور مثال با یک مقایسه ی آماری بوردیو متوجه شد که تمایز اساسی میان سلایق هنری و یا موسیقی میان افراد طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد.
ابیتوس به این ترتیب بر شیوه ی عمل ما در جهان تأثیر میگذارد، بدون اینکه همیشه بهطور کامل از آن آگاه باشیم. برای مثال، سلیقههای ما در غذا، موسیقی یا مد، همچنین نحوه صحبت کردن، رفتار در جامعه، یا موقعیتگیری در برابر دیگران، اغلب بیانگر این مفهوم هستند.
habitus
مفاهیم سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ، که آنها نیز توسط بوردیو توسعه یافتهاند، مرتبط است. این مفاهیم بهطور مشترک کمک میکنند تا بفهمیم چگونه نابرابریهای اجتماعی در جوامع تداوم مییابند و تغییر میکنند.
@intellectuele
مفهومی مرکزی است که برای اولین بار توسط جامعهشناس فرانسوی پیر بوردیو مطرح شد. این مفهوم به مجموعهای از تمایلات پایدار، شیوههای ادراک، احساسات، افکار و اعمالی اشاره دارد که افراد در طول اجتماعیشدن خود کسب میکنند. این تمایلات نتیجهی درونیسازی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که فرد از دوران کودکی در آنها زندگی میکند.
Habitus برای اولین بار در کتاب تمایز اثر بوردیو طرح شد.از نظر وی رفتار افراد یک جامعه رابطه ی مستقیم با طبقه ی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که در آن رشد و نمو یافتند دارد.به طور مثال با یک مقایسه ی آماری بوردیو متوجه شد که تمایز اساسی میان سلایق هنری و یا موسیقی میان افراد طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد.
ابیتوس به این ترتیب بر شیوه ی عمل ما در جهان تأثیر میگذارد، بدون اینکه همیشه بهطور کامل از آن آگاه باشیم. برای مثال، سلیقههای ما در غذا، موسیقی یا مد، همچنین نحوه صحبت کردن، رفتار در جامعه، یا موقعیتگیری در برابر دیگران، اغلب بیانگر این مفهوم هستند.
habitus
مفاهیم سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ، که آنها نیز توسط بوردیو توسعه یافتهاند، مرتبط است. این مفاهیم بهطور مشترک کمک میکنند تا بفهمیم چگونه نابرابریهای اجتماعی در جوامع تداوم مییابند و تغییر میکنند.
@intellectuele
Forwarded from ☭مارکسیسم سنتر☭
Telegram
پلمیک
بحث آزاد بدون محدودیت